بس است این طعنه از پروانه تا جاوید بلبل را
با توجه به مصرع دوم باید همین باشه
گویا اگر پر بخوانیم مشکل معنایی اش حل می شود: امشب ویرانه من پر از پروانه است و نمی دانم آیا شمعی هست که آنجا را روشن کند و پروانه ها هم دورش بچرخند
اگر ممکنه مطلب بیشتری از این صفحه ارسال کنید تا به قرینه بهتربتوان معنا کرد
معرفي يكي از اثار استاد بزرگوارم اقای دکتر احمد پاکتچی…
این اثر مجموعه برخی مقالات و یادداشت های ایشان در طول دو دهه است که هر کدام به مناسبت خاصی نوشته شده است…
هرکدام از این مقالات و نوشته های کوتاه محصول یک مقطع از زندگی ایشان است که میتوان هم در زمانی و هم همزمانی ارزیابی شود. درزمانی به این معنا که ایشان به مانند دیکران در دوره ای از زندگی بر موضوع خاصی تکیه کردند و سپس وارد حوزه دیگری شدند و در آن حوزه قلم زده اند. همزمانی بدان معنا که اگر با کنار نهادن زمان به این مقالات بنگریم متوجه می شویم هر کدام از این مقالات قطعه ای از یک پازل هستند که خانه ای از ان پازل را پر کرده اند و با نگاهی مجموعه می توان به چنین تصویری دست پیدا کرد.
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانه ای که با شب می رفت
این فال را برای دلم دید
دیری ست
مثل ستاره ها چمدانم را
از شوق
ماهیان و تنهایی خودم
پر کرده ام ولی
مهلت نمی دهند که مثل کبوتری
در شرم صبح پر بگشایم
با یک سبد ترانه ولبخند
خود را به کاروان برسانم
اما
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانه ای که با شب می رفت
این فال را برای دلم دید
شفیعی کدکنی
#نوعسوم
بیماری های ناشی از تغییرات در اندامهای توخالی
دارای 🌟چهار حالت🌟 است
1⃣ بزرگ شدن بیش از حد طبیعی
🌸 مانند حجیم شدن کیس بیضه
2⃣ کوچک شدن اندام بیش از حد طبیعی
🌸 مانند کوچک شدن معده که موجب ضرر و زیان می شود
3⃣ پر شدن اندامهای تو خالی بیش از حد طبیعی
🌸 نوعی از فشار خون
4⃣ خالی شدن اندامهای توخالب بیش از حد طبیعی
🌸 مانند خالی شدن قلب یا مغز از روح که موجب بروز سکته می شود
@tebakhlatisina
نیمۀ شب شده و خواب پریشان دارم
گوشۀ لعل لبم ذکر پدر جان دارم
بی جهت نیست که اندوه فراوان دارم
خواب دیدم که سری را روی دامان دارم
دیدم آن سر، سر باباست خدا رحم کند
عمّه ام گرم تماشاست خدا رحم کند
تا که از خواب پریدم همه جا روشن بود
طبق نور روی گوشه ای از دامن بود
کنج ویرانه پر از عطر و بوی گلشن بود
چشم های پدرم خیره به سوی من بود
تا که چشمم به سر افتاد زبانم وا شد
لیلۀ قدر من امشب چقدر زیبا شد
آمدی یوسف کنعان، چه عجب بابا جان
شده ویرانه گلستان، چه عجب بابا جان
به سر آمد غم هجران، چه عجب بابا جان
آمده بر تن من جان، چه عجب بابا جان
چند روزی است که از هجر تو بی تاب شدم
مثل شمعی زغم دوری تو آب شدم
کمی آغوش بگیر این بدن لاغر را
تا که احساس کنی لاغری پیکر را
می تکانم ز سر سوخته خاکستر را
از چه با خویش نیاورده ای انگشتر را؟
چقدر روی کبود تو به زهرا رفته
بس که چوب از لب و دندان تو بالا رفته
تا که با عمۀ خود راهی بازار شدم
مورد مرحمت خندۀ اغیار شدم
تا که در بزم شراب تو گرفتار شدم
خالصانه متوسّل به علمدار شدم
من نگویم چه به روز سر من آوردند
چادری را که برایم تو خریدی بردند
فایل اصلی با کیفیت بالا
ویرانه ام پُر می شود از عطر گیسویت
با با کجا بودی...چرا خاکی شده مویت
پیدا نکردم جای سالم در سرت بابا
تا بوسه ای برچینم از مابِین ابرویت
پرواز کردم سوی تو اما زمین خوردم
این روزها زخمی شده بال پرستویت
سجاده ام را پهن کردم کنج ویرانه
من هم شبیه عمه ام هستم دعاگویت
این است روز و شب دعایم: کاش من را باز
یک بار دیگر می نشاندی روی زانویت
#احسان_نرگسی
#حضرت_رقیه
@karbaaaaaaaa
شام غریبان
اگر صبح قیامت را شبی هست آن شب است امشب
طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است امشب
فلک از دورِ ناهنجارِخود لختی عِنان در کش
شکایت های گوناگون مرابا کوکب است امشب
برادر جان یکی سر بر کن از خواب و تماشا کن
که زینب بی تو چون در ذکرِ یا رب یا رب است امشب
جهان پر انقلاب و من غریب ، این دشتِ پر وحشت
تو در خوابِ خوش و بیمار در تاب و تب است امشب
سرت مهمانِ خولی و تنت با ساربان همدم
مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب
بگو با ساربان امشب نبندد محمل لیلی
ز زلف و عارض اکبرقمر در عقرب است امشب
صبا از من به زهرا گو بیا شامِ غریبان بین
که گریان دیدهٔ دشمن به حال زینب است امشب¹
میرزا محمّدتقی حجّة الاسلام متخلّص به نیّر
____________
1_دیوان کامل نیّرتبریزی ،انتشارات فخرآذرتبریز ،صفحهٔ ۱۴۲
#حسینیّ
🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
شام غریبان
اگر صبح قیامت را شبی هست آن شب است امشب
طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است امشب
فلک از دورِ ناهنجارِخود لختی عِنان در کش
شکایت های گوناگون مرابا کوکب است امشب
برادر جان یکی سر بر کن از خواب و تماشا کن
که زینب بی تو چون در ذکرِ یا رب یا رب است امشب
جهان پر انقلاب و من غریب ، این دشتِ پر وحشت
تو در خوابِ خوش و بیمار در تاب و تب است امشب
سرت مهمانِ خولی و تنت با ساربان همدم
مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب
بگو با ساربان امشب نبندد محمل لیلی
ز زلف و عارض اکبرقمر در عقرب است امشب
صبا از من به زهرا گو بیا شامِ غریبان بین
که گریان دیدهٔ دشمن به حال زینب است امشب¹
میرزا محمّدتقی حجّة الاسلام متخلّص به نیّر
____________
1_دیوان کامل نیّرتبریزی ،انتشارات فخرآذرتبریز ،صفحهٔ ۱۴۲
#حسینیّ
🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
جز با زلال نور الهی نسب نداشت ...
ذکری به غیر نام علی روی لب نداشت
دردی به غیر غربت شاه عرب نداشت
هرگز کسی شبیه به این زن، ادب نداشت
آماده کرده بود سپر های خویش را
تعلیم داده بود پسر های خویش را
تا پاسدار خیمهی آل عبا شوند ...
با راه و رسم عشق و جنون آشنا شوند
هم داستان ماه ترین ماه ها شوند
مردان پاکباختهی کربلا شوند
ام البنین که چار یل بی قرینه داشت
تنها مدال عشق علی را به سینه داشت
بانوی خانه ای است که هم ایلیاییاند
هم پای تا به سر همگی مصطفیاند
اهل مدینهاند ولی کربلاییاند
از نسل کوثرند، سراپا خداییاند
عمریست دل به ساحت خورشید داده است
سرمایه اش محبت این خانواده است
تا روز حشر مکتب او، مکتب علیست
لب وا نکرد و دید که جان بر لب علیست
او آشنای تاب و تب هر شب علیست
با افتخار، خادمه ی زینب علیست
بر سفرهای که داشت فقط آب و نان جو
لبریز بود از می “اِیّـاکَ نـَعْبُدو ... “
سر مست بود از خم “اِیّاکَ نَسْتَعین”
بی شک رسیده بود به سرمنزل یقین
ام البنین چه کرد زمانی که شاه دین
یعنی عزیز فاطمه افتاد بر زمین ...
با اینکه بعد روز دهم یک پسر نداشت
یک لحظه از حسین و حسن دست بر نداشت
آغاز روضه بود نظر کردنش به آب
شرمنده بود مثل ابالفضل از رباب
مثل رباب ماند پس از آن در آفتاب
ای کاش رفته بود علی اصغرش به خواب
هرچند مثل حضرت زینب صبور شد
آنقدر گریه کرد از این غم که کور شد
الحق که جایگاه علی را شناخته
در کورهی محبتِ مولا گداخته
هرگز به زرق و برق جهان دل نباخته
با نان خشک و خالی این خانه ساخته
ما تشنهایم تشنهی لحن حماسیش
صد مرحبا به این همه زهرا شناسیش
از راه دور، محو تماشای کربلا است
دلواپس عمیق ترین جای کربلا است
آموزگار حضرت سقای کربلا است
او ماد شهید ترین های کربلا است
این زن که خاک را به نظر کیمیا کند
آیا شود که روزی ما کربلا کند
نکته جالب دیگه اینکه نوشته است این جایگاه پر است از هدایا، لباس ها و پول. و به او گفته اند که با هلیکوپتر این ها را به پایین کوه منتقل می کنند!
این مطلب نشان دهنده قضاء شدن حوائج مردم است!
☑️ به مناسبت شهادت حضرت رقیه بنت الحسین علیها السلام
زائرین قبر من این شام عبرت خانه است
مدفنم آباد و قصر دشمنم ویرانه است
@alaviboroujerdi
بله، لازم است با رویکرد ژانری به این تم عشق و پرنده شدن نگاه کرد! 😃
از چه متنی است؟ مسلخ در اینجا به قرینه حمام، رختکن حمام است. بقیه عبارات روشن است.
درود
«بِحِل» است .
شاهد مثال:
ملک از گفته ٔ دلبر خجل شد
اجل گردیده تقصیرش بحل شد.( سعدی )
با توجه به معنا و وزن و قرینه قافیه گل و منتقل عرض کردم .
این ویرانه خانهی عارف قزوینی است!
۱۱سال پیش که در فهرست آثار ملی ثبت شد، همهی عناصر خانه را داشت. چندسال پیش هم شهرداری قزوین دیوارش را خراب کرد.
💠https://telegram.me/negarkhaneyegolemorgh
مستندی دربارهی اسطورهی عشق در طبس
پ_مثل_پلیکان به کارگردانی استاد پرویز_کیمیاوی
در سال ۱۳۵۱ خورشیدی ساخته شد.
این فیلم یکی از تاثیرگذارترین و شاعرانهترین فیلمهای مستند تاریخ سینمای ایران است بازیگر اصلی آن سیدعلی میرزا پیرمردی بود که در خرابههای ارگ طبس زندگی میکرد و با کمک مردم، روزگار میگذراند. از جوانی به دلیل اختلاف با خانواده از سَرِ مخالفشان با عشق عمیقش به دختری به نام مریم خانه را ترک کرد و در ارگ ساکن شد و به شهر طبس نمیآمد.
موفقیت فیلم در نمایش فضای غریب، تنها و پر مهرِ آسیدعلی میرزا، او را تبدیل به شخصیت سینماییِ جذاب و ماندگاری کرده بود.
🔸تفسیر عیّاشی از جمله منابع شیعه است که تهدید به احراق و خارج شدن و بیعت اجباری علی (ع) در پی تهدید را نقل کرده است.
وی به نقل از صادقین علیهم السلام آورده است: عمر دور خانه را هیزم چید و آتش آورد و خواست خانه را به روی علی و فاطمه و حسنین (ع) آتش بزند. علی (ع) با دیدن آن اوضاع از خانه بیرون شد و به اجبار بیعت کرد.
@bazmeghodsian
🔸تفسیر عیّاشی از جمله منابع شیعه است که تهدید به احراق و خارج شدن و بیعت اجباری علی (ع) در پی تهدید را نقل کرده است.
وی به نقل از صادقین علیهم السلام آورده است: عمر دور خانه را هیزم چید و آتش آورد و خواست خانه را به روی علی و فاطمه و حسنین (ع) آتش بزند. علی (ع) با دیدن آن اوضاع از خانه بیرون شد و به اجبار بیعت کرد.
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com