دوستان عزیز لطفا از این بحث ها را کنار بگذارید و به بحث علمی بپردازید چون شان این گروه بحث های علمی است بنده برای اینکه فضای گروه از حالت علمی خارج نشود همان اول یکبار به صورت خصوصی به آقای خبازیان پیام دادم که این طرز سخن گفتن صحیح نیست و اگر نوشته بنده ایراد علمی دارد به صراحت بگوید که ایشان جوابی ندادند. با هم خواهش می کنم از این نوع بحث ها در این گروه ننمایید
جناب استاد مقصودتان اصل چیست؟
اگر مقصود اصل قتل غاصب ثانی توسط ابولولو است که هیچ کس آن را نفی نکرده و نمی کند.
سخن در رابطه ابولولو با امیرالمومنین است که بر اساس بررسی های تاریخی انجام شده در مقاله فوق وی هیچ ارتباطی با آن حضرت نداشته و همچنین هیچ علقه ای هم با تشیع نداشته است.
حتی سخن اکنونی ما ربطی به وحدت هم ندارد، بلکه صرفا یک بررسی تاریخی است، گو اینکه در این مقوله نیز مؤثر است.
این بحث به معنی دقیق کلمه یک بحث تراثی است، زیرا همانطور که عرض کردم ما فقط جنبه تاریخی آن را مورد توجه قرار داده ایم، و از همین روست که بنده عرضکردم فعلا راجع به مسئله وحدت که می تواند وجوه غیر تراثی داشته باشد بحث نفرمایید.
?شعار تقریب و وحدت، عامل تفرقه
[یادداشت جناب آقای امداد توران]
«یکی از مهمترین مسائل جهان شیعه آنست که از زمان صفویه به بعد نتوانسته است نقطه تعادل در تنظیم رابطه خود با جهان سنی را بیابد؛ اندیشه و عمل سیاسی شیعه در دوره صفویه معطوف به تقابل با جهان سنی و پس از آن معطوف به اتحاد با جهان سنی بوده است. هردوی این راهبردها شکاف بین شیعه و سنی را تشدید می کنند. درباره راهبرد نخست فعلا سخن نمی گویم؛ چون محل بحث نیست. اختلاف انگیز بودن راهبرد دوم از آن روست که انباشت انواع اتهامات، کلامی، فقهی، تفسیری و حتی سیاسی اهل سنت به شیعه بیش از آنست که بتوان مثلا با صدسال لاپوشانی ما آنها را از حافظه تاریخی ایشان محو کرد. شیعه در نظر غالب نخبگان و عامه اهل تسنن یک فرقه انشعابی، انحرافی و بدعت گزار است که در مرز اسلام و کفر قرار دارد. ایشان بنا به اقتضای شرایط زمان، مرز اسلام و کفر را کمی جابجا می کنند تا عنداللزوم شیعه در درون یا بیرون این مرز قرار گیرد و البته عمدتا در بیرون. بطور خلاصه، شیعه در نظر سنی مثل بابیان و بهائیان است در نظر شیعه. بر این اساس، همانطور که اگر بابیان و بهائیان ادعای وحدت با شیعه کنند، طبیعی است که شیعیان آن را ترفندی برای تسلط ایشان برجامعه شیعه تلقی خواهند کرد و با آن به مقابله برخواهند خواست، اهل سنت هم بطور طبیعی دعوت شیعه برای وحدت را زمینه ساز تسلط شیعه بر جهان اسلام تلقی خواهند کرد و طبعا با آن به مقابله برخواهند خواست. بدین ترتیب، است که سرکنگبین اتحاد اسلامی ای که شیعه مطرح می کند صفرای اختلاف بین شیعه و سنی را می افزاید، بگذریم از اینکه قوز شکاف درون شیعی را هم به دنبال دارد. بنا بر این، کاری که شیعه می تواند برای کاستن از شکاف بین شیعه و سنی بکند آنست که به کار و بار خود مشغول شود و از هرگونه ورود مثبت و منفی به جهان تسنن خودداری کند. اهل سنت خود را در همه زمینه ها از راهنمایی و راهبری شیعه بی نیاز می بینند و گام نهادن شیعه به قلمرو خودشان را تهدیدی برای کیان خود می انگارند. در چنین شرایطی بهترین خدمت شیعه به اهل تسنن و بهترین نشانه دوستی شیعه با ایشان همان است که اجازه دهیم بدون نگرانی از مداخله شیعه خود به درمان دردهایشان بپردازند و نابسامانیهایشان سامان دهند... به گمانم، کلام، فقه و روایات شیعه از این همین راه سوم پشتیبانی می کنند: نه تقابل و نه یکبارچگی با اهل تسنن بلکه تمرکز شیعه بر حفظ کیان و ایمان خود در عین حسن تعامل اجتماعی با همه و به ویژه با اهل تسنن.» (تمام)
?«مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُمْ» (الكافي، ط - الإسلامية، ج1، ص: 165، المحاسن، ج1، ص: 200)
شما را چه به مردم (عامه)؟ از ایشان دست بدارید! و کسی (از ایشان) را به امر خود (ولایت) فرا مخوانید...
و البته این منافاتی ندارد که اگر در مواردی خاص کسانی از غیر شیعه طالب معارف بودند، آن را با رعایت شرایطش دریغ نداریم. (ادْعُ إِلَى شَرَائِطِ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ بِمَعْرِفَتِنَا مَنْ رَجَوْتَ إِجَابَتَه... الكافي، ج8، ص: 125. و ر.ک الكافي، ج2، ص: 442)
در این زمینه از این پیام به بعد را نیز ملاحظه نمایید:
t.me/sohof2/487
@sohof2
سلام خدمت اساتید و بزرگواران حاضر در گروه،
قوانین این گروه رو برای یادآوری دوستان فوروارد کردم.
مدت زیادی است که هر بار این گروه را باز میکنم، با پست هایی مواجه می شوم که هیچ ارتباطی به جهت تاسیس و قوانین گروه ندارد. شما هم با مرور 25 پست بالا میتونید تصدیق کنید که کمتر از 3 پست به موضوع گروه مرتبط است.
ای کاش روزی میرسید که همه ما به قانون احترام میگذاشتیم.
ببخشید جسارت کردم.
⁉️طرح یک سوال
🔺این روزها در کانالها و گروههای مختلف، بحث از نُحوست و شومی "ماه صفر" است. سپس برای رفع نحوست و بلایای این ماه از آدمیان، توصیه می کنند که فلان دعای مخصوص را بخوانید؛ صدقه بدهید؛ اسپند دود کنید و کارهایی از این دست که گویی جان انسانها برای محفوظ ماندن از بلایای غیر منتظره ی آن در گرو همین اعمال است.
🔺سوالم این است مگر همه ی روزها روز خدا و آفریده اش نیستند؟ عقل آدمی نمی تواند بپذیرد که یک روز خدا نحس باشد و روز دیگر شوم. در اجزای زمان تفاوتی نیست و اصولا نمی توان این حرف را اساسی و منطقی دانست.
🔺به هر حال، می خواهم بدانم مگر در این ماه چه اتفاقاتی افتاده است که اینچنین مسلمانان بدان حساس شده اند و هر اتفاق کوچک و بزرگ این ماه را به حساب شومی "صفر" تلقی می کنند؟
🔺اگر گفته شود نحوست ماه صفر ذاتی نیست، بلکه برای وقایعی است که در آن اتفاق افتاده است؛ خوب، پس چرا ماه محرم را که اصل قضیه ی کربلا در آن اتفاق افتاده است به عنوان ماه نحس معرفی نکرده اند؛ حال آنکه شیوه های بی رحمانه و وقیحانه ی برخورد دشمنان با امام حسین (ع) و اصحاب و اهل بیتش در واقعه ی عاشورا بر کسی پوشیده نیست.
🔺بله؛ گفته اند در روایات چنین آمده که ماه صفر، ماه نحس و شومی است و اگر فلان کارها با شروع ایام صفر انجام شود بلاها و مرگهای ناگهانی نیز از سر آدمی رفع می شود. خوب؛ تا به حال کدام پژوهشگر صحت و سقم این دسته از روایات را کاویده و از لحاظ سندی و محتوایی آنها را نقد و بررسی کرده است؟
🔺بنده فعلا در شرایطی نیستم که بخواهم درگیر تحقیقات عمیقی در این باره شوم؛ گفتم شاید از استادان و فرهیختگان گروه، کسی تحقیقات و اطلاعاتی در این باره داشته باشد.
🔵گفتگو با پروفسور محمدعلی امیرمعزی(2)
( صوت این گفتگو قبلاً در کانال گذاشته شدهاستhttps://t.me/IslamwaIran/808
نبود امام باعث مسئله ی بزرگی می شود که خیلی از اثنی عشریان به همین مسئله امامیه را ترک می کنند و به اسماعیلیه و زیدیه و.. می پیوندند. این مسئله که من در موردش ده ها صفحه نوشته ام، تحول عظیمی در تشیع ایجاد می کند.اگر متن های قبل از دوره ی غیبت یا قبل از آل بویه را مقایسه کنیم با متن های بعد از غیبت به یک فرق اساسی برمی خوریم. مشخصه ی متن های قدیمی تر، جنبه های عرفانی و جنبه های باطنی است که مرکز ثقلش امام شناسی ست. یعنی چهره ی امام است. این که امام کیست؟ و وقتی می بینید که این امام کیست، می بینید جنبه های عرفانی درونش بسیار پر رنگ است و اختلافات موجود در تشیع و تسنن هم بسیار زیاد است. اتفاقی که در این تحول می افتد این است که آن کسانی که در زمان آل بویه با آنها همکاری می کردند و سعی می کردند به نوعی حکومت شیعه را توجیه بکنند و مجبور شدند به عنوانی خود تشیع را سانسور بکنند تا اختلافشان با اهل تسنن را کم بکنند، این جنبه های عرفانی را کمرنگ کردند و بجایش جنبه های فقهی و کلامی و عقلانی بیاورند. حتی شریف مرتضی هم معتقد است شیعه ها خودشان باید کتاب های حدیثی مثل کافی کلینی را خودشان به نام عقل سانسور کنند. بنابراین ما اگر بخواهیم شیعه را آنطور که از طریق متون قدیم قبل از تحول سیاسی و فقهی است بشناسیم و به متونش رجوع کنیم، آن وقت می بینیم که این شیعه یک شیعه ی باطنی و درون گراست. بنابراین تأکید من بر متونی مثل بصائر الدرجات صفار یا تفسیر فرات کوفی یا تفسیر عیاشی یا تفسیر قمی یا کافی کلینی، از این جهت است که شاید اینها هنوز دارند آن تشیع قدیم قبل از این تحول عقل گرا و معتزلی و فقه گرا را، یعنی زمانی که ائمه هنوز خودشان هستند و تحول عقل گرایشان صورت نپذیرفته را نشان می دهند. بنابراین اگر بخواهیم تشیع را قبل از این تحول فقهی-کلامی که از نظر من تحولی متأخر است و به قرن چهارم و آل بویه بازمی گردد را از خلال این متون بشناسیم، مجبوریم بر متون صفار و کلینی و غیره تکیه کنیم. چون بعد از آنها شیعه متحول می شود و آنطور که در متون آمده، از تعالیم ائمه فاصله می گیرد. اگر آقایان به روش و کاری که من کردم خرده می گیرند، باید بگویم که همین خرده را به مجلسی در بحارالانوار هم می توان گرفت. مجلسی سعی کرده به نوعی در دوره ی صفوی تعادلی بین اصولیون و اخباریون تعادل ایجاد کند. مجلسی خودش یک شخص قدرتمند سیاسی بود و مقام شیخ الاسلامی داشت، مجتهد بود و کار سیاسی می کرد و در حکومت صفوی مشاغل مهمی داشت. ولی در عین حال در نوشته هایش به کسی مثل محمدامین استرآبادی احترام زیادی می گذارد، شاید بخاطر پدر خودش محمدتقی مجلسی که اخباری بود باشد. و بعد وقتی شما نگاه می کنید که در کار اساسی زندگی اش، یعنی در بحارالانوار، هرچه حدیث بوده را بدون هیچ سانسوری آورده، حتی احادیثی از جریان هایی که باهاشان مخالف بوده را، منتها چیزی که برایش مهم بوده، این است که تمام آنچه را که دیانت شیعی را با خودش حمل می کند، به معاصرین و آیندگان خودش انتقال دهد. بنابراین او هیچ ابایی ندارد که از فرات و صفار و کلینی حدیث بازگو بکند. حتی آدم هایی مثل رجب بُرسی که مجتهدین از او حتی به عنوان یکی از غُلات یاد می کنند هم حدیث می آورد. آنچه که برای مجلسی مهم است این است که بگوید شیعه چه می گوید و چه گفته است. و شیعه ای که او می گوید، یک شیعه واحد و منسجم نیست. کسانی که بر من خرده می گیرند، دارند شیعه را به یک شیعه ی عقل گرای کلامی – فقهی ای که به شیخ مفید و شریفین برمی گردد تقلیل می دهند. ولی این همه ی شیعه نیست. همانطور که امثال همین شیخ مفید و شریف مرتضی و با دیگرانی که بهشان می گفتند باطن گرا یا غلو یا هجویه مخالف بودند. اما من به عنوان یک مورخ نمی توانم جبهه بگیرم که شیخ مفید راست می گوید و صفار قمی دروغ. از لحاظ تاریخی خرده ای که به من می گیرند این است که شاید احادیث أمثال صفار زیاد قابل اطمینان نیست چون جوابگوی علم حدیث نیست و استحکامی که اسناد حدیث باید داشته باشد را ندارد. ولی متوجه نیستند که علم حدیث هم تاریخی ست. کسانی که علم حدیث و ضوابطش را نوشته اند، در یک شرایط تاریخی نوشته اند و داشته اند به یکسری خواسته های تاریخی سیاسی جواب می گفتند. نتیجتا من به عنوان یک مورخ نمی توانم به دانشمندان علم حدیث اعتماد قطعی بکنم. چیزی که برای من مهم است اینست که همه نوع حدیث باید مورد مطالعه قرار بگیرد. و چون چیزی که در رساله ی دکتری و بعد از آن برای من مهم بود، عرفان شیعی و تعالیم ائمه بود و تعالیم ائمه در کتب حدیثی آمده، به آنها ارجاع کنم
💐💫💐💫💐💫💐💫💐💫
------------------------------------------------
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
#مجله_تاریخیفرهنگی_ایران_و_اسلام
t.me/IslamwaIran
🔵گفتگو با پروفسور محمدعلی امیرمعزی(3)
( صوت این گفتگو قبلاً در کانال گذاشته شدهاستhttps://t.me/IslamwaIran/808
البته. اما اگر شما دید کلی که یک مورخ باید داشته باشد را بگیرید، یعنی از متون فاصله بگیرید و آنها را از بالا نگاه کنید و در متون فرو نروید که این مطلب اول گفته شده یا آن مطلب، می بینید که تصویری از تشیع داده شده و متوجه می شوید که چهره ی امام مرکز ثقل دیانت شیعه است. بنابراین با شما موافقم و مقایسه ای که کردید هم از نظر تاریخی قابل بررسی است. چون چهره ی امام و بالاخص حضرت علی، کاملاً با چهره ی عیسی مسیح در مسیحیت اولیه و بخصوص در مسیحیت گنوستیک قابل مقایسه است. پیش از اینکه ما به خداشناسی برسیم ،آنچه که غربی ها تئولوژی می خوانندش، که حالا ما فقط اسمش را توحید نگذاریم، مسیحی ها می گویند عیسی شناسی، من به آن می گویم امام شناسی، و به نظرم شاید نوعی نماد روشن این مطلب، در حدیث امام علی است. وقتی یک حبر از او می پرسد خدایی را که می پرستی می بینی؟ و علی می گوید می شود خدایی که دیدنی نیست را پرستید؟ و البته بعد اضافه می کند که این خدا را با چشم سر نمی شود دید و با چشم دل باید دید.
رؤیت به قلب.
بله رؤیت به قلب. و بعد احادیث دیگری داریم که آنچه در قلب دیده می شود، در واقع شکل نورانی امام است که این شکل نورانی امام مظهر أسماء و صفات خداست. امام، نماد و مظهر خداست که این مظهریت مفهوم مهمی در شیعه است که یعنی محل ظهور و بازتاب. چون در ریشه ی عربی ظ ه ر مضمون نور هست. پس خداشناسی اینجا از امام شناسی شروع می شود. باز هم می گویم که در تشیع قدیم. یعنی قبل از اینکه تشیع بعد از آل بویه از طریق آثار شیخ مفید و دیگران، جنبه ی کلامی پیدا می کند و یک مقداری این امام شناسی از آن زدوده می شود و جنبه ی خداشناسی با رنگ و بوی معتزلی می گیرد و چهره ی امام کمرنگ می شود. چرا؟ چون اولاً امام غایب است و دارد کم کم چهره ی فقیه متکلم، جایگزین و جانشین چهره ی امام می شود. بنابراین از لحاظ تاریخی طبیعی است که یک مقداری این جنبه ی محوری بودن امام را از آل بویه به بعد از آن بگیرند. از زمانی که جنبه ی کلامی پیدا می کند و خداشناسی مهم تر از امام شناسی می شود. ولی به نظر من قبل از آل بویه امام شناسی ارجح است و محوریتش بیشتر است.
✨ بحثی که بعد از چهره ی امام پیش می آید، بحث سلسله ی امامان است. شما در درس دانشگاه دو سال پیشتان در مورد چهره ی امام علی صحبت می کردید. الان هم فرمودید که چهره ی ایشان، تصویر مسیحایی دارد و حتی می شود در تاریخ هم رد آن را هم گرفت. آیا این فقط در مورد امام علی است؟ چون در مورد مسیحیت که صحبت می کنیم، یک مسیح داریم و خداوند در تاریخ و در جسم مسیح ظهور کرده. اما در تشیع ما دوازده امام داریم. و با امام دوازدهم باب امامت تاریخی بسته می شود. در واقع سؤال اصلی من در مورد چهره امام به طور اعم و چهره امام علی به طور اخص است.
💐💫💐💫💐💫💐💫💐💫
------------------------------------------------
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
#مجله_تاریخیفرهنگی_ایران_و_اسلام
t.me/IslamwaIran
🔵گفتگو با پروفسور محمدعلی امیرمعزی(5)
( صوت این گفتگو قبلاً در کانال گذاشته شدهاستhttps://t.me/IslamwaIran/808
توضیحش پیچیده است. به این دلیل که ما معنای یگانه ای از غلو نداریم. مطالعات زیادی در این زمینه شده و همین اواخر هم ده ها کتاب را محققانی مثل آقای گرامی و آقای طاووسی و دیگران در ایران نوشته اند و اصولاً اگر بخواهیم یک وجه اشتراک برای این کتاب ها بگیریم همین است که ما معنای واحدی از غلو نداریم. بستگی به جریان های مختلف، دوران های مختلف، مؤلفین مختلف و تعریف های مختلف دارد. و اینکه ائمه چه چیزی را محکوم می کنند مسئله است. اگر قسمت آخر اولین کتاب من به اسم راهنمای الهی که رساله ی دکتری ام است را نگاه کنید، می بینید که یک مؤخره ای راجع به غلو دارم. و سعی کردم بگویم آنطور که از کتب حدیثی برمی آید، برخورد ائمه با غلو متشابه است. یعنی شما نگاه کنید مثلاً در کتاب رجال طوسی. در خیلی موارد آمده، مثل کسی که دارد تعریف می کند، می گوید این آدم غالی بود، یا این آدم در غلو افتاد، بعد می گوید که امام جعفر صادق این آدم را بخاطر غلوش لعنت کرد یا ازش برائت خواست. ولی همین آدم، جزو شاگردان امام موسی کاظم است. یا می بینید که امام رضا یک نفر را بخاطر غلو از خودش راند و در ملاء عام او را لعنت کرد. در حالی که آن فرد از شاگردان امام جواد است. از این موارد یکی دوتا نیست. من بیش از بیست و پنج مورد گفته ام که یک شخصی بخاطر غلواش ملعون واقع شده ولی می بینیم که در بین شاگردان امامان بعدی است.
یک مورد جالب دیگر حدیثی ست در کتاب الغیبه نعمانی حدیثی ست از امام جعفر صادق. در این حدیث دارد می گوید که در بین شاگردانم کسانی هستند که من بهشان یک تعلیمی می دهم، و می روند و این تعلیم را همانطور که شنیده اند بازگو می کنند. من هم به همین علت از آنها برائت دارم و لعنتشان می کنم.
✨ مسئله ی خواص اینجا مطرح می شود.
مسئاله ی خواص و مسئله تقیه است که مطرح می شود. یعنی آنچه که امام قابل لعنت و برائت دانسته، این نیست که محتوای مطلب چیست. این است که چرا این مطلب برای همگان بیان شده. این چیزیست که جرم محسوب می شود نه آن چیزی که گفته شده. بنابراین اگر امام به این دلیل فرد را لعنت می کند که همان چیزی را که شنیده بیان کرده، به این علت است که تکلیف تقیه را مراعات نکرده. بنابراین اینجا موضوع خیلی پیچیده تر از آن است که ما فکر می کنیم و بالاخره اینکه، خیلی از مسائلی که شما در دوران آل بویه و بعدش می بینید که غلو محسوب می شود، مثلاً در باب نهاد ربوبی و معجزات امام است، در کتاب خیلی ارتدوکس شیعه آمده و هیچ هم به عنوان غلو مطرح نشده. پس اگر راجع به نهاد ربوبی و امام به عنوان مجلی و مظهر، یعنی محل ظهور أسماء و صفات خداوند، در کتاب حجت می خوانید را به عنوان غلو بگیرید، پس یعنی امامان غالی بودند! برای همین اگر همه ی اینها را از شیعه در بیاوریم، چیزی از شیعه نمی ماند. أصلا خاصیت تشیع چیست. به چه چیزی و در چه دوره ای می گوییم شیعه. آن موقع مثلاً می توانیم بگوییم شیعه یکی از مکاتب تسنن است.
✨ به امام شناسی اشاره کردید. به نظرم اگر ممکن است کمی بیشتر در این مورد توضیح بدهید. بدون اینکه بخواهم مقایسه کنم، در تاریخ الهیات مسیحی، مسئله ای وجود دارد در مورد اولویت عیسی شناسی و خداشناسی. در واقع پرسش این است که کدام در اولویت است؟ خداشناسی یا عیسی شناسی؟ در واقع در یک تحول تاریخی در ارتودکسی کلیسای کاتولیک، عیسی شناسی بر خداشناسی اولویت می یابد. یعنی تا عیسی را نفهمیم، نمی توانیم خدا را بفهمم. در کتاب راهنمای ربانی که به آن اشاره هم فرمودید، گفته اید که تا زمانی که ما چهره امام، چه چهره تاریخی امام و چه چهره عرفانی امام را در تشیع نشناسیم، قادر به فهم سایر مفاهیم، مثل توحید و نبوت و غیره هم نیستیم. ممکن است کمی بیشتر در این باره توضیح دهید؟
بله کاملاً همین است و این را نوشته ام. اینکه محور تشیع، چهره ی امام است. یعنی اصولاً تنه ی اصلی دیانت شیعه، امام شناسی است و فصول دیگر دینی، شاخه های این تنه محسوب می شوند.
خداشناسی و معاد و نبوت، همه شان نسبت به امام شناسی شکل می گیرند و مفهوم پیدا می کنند. البته اگر کتب حدیثی را نگاه کنیم، موضوعات به این نحوی که من دارم بیان می کنم، بیان نشده اند.
حتی به لحاظ شکلی هم مطرح نشده.
💐💫💐💫💐💫💐💫💐💫
------------------------------------------------
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
#مجله_تاریخیفرهنگی_ایران_و_اسلام
t.me/IslamwaIran
🔬
در هیچ یک از کتب معروف شیعه این حدیث ذکر نشده است
(البته علی التحقیق، در کتاب «حلیة الاولیاء ابو نعیم اصفهانی، ج1 ص20» و نسخه خطی «ریحان الحقائق و بستان الدقائق از ابو بکر محمد بن موسی بن الفرج الدربندی (قرن 6ق) (داغستان- قفقاز) که مرحوم محمد تقی دانش پژوه در نشریه نسخه های خطی دانشگاه تهران (دفتر دهم، ص 368) مقاله ی درباره این نسخه نگاشتند» موجود است)!
اما قابل توجه و تامل است
حقیر، این روایت را از حاشیه نسخه ی از رساله خطی «مفتاح الغیب محمد بن اسحق قنوی (قونوی)» دریافت کردم...
البته، از نظر معنایی تعاریف مهمی را ارائه میدهد:
سنی کیست؟ کسی که در ظاهر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم زندگی می نماید...یعنی یک دست امور ظاهری و یا تاریخی و نقلی از زندگی حضرت را دیده و یا شنیده و فهمیده و بر اساس آن زیست می کند!!
صوفی کیست؟ کسی که در باطن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم زندگی می نماید... یعنی یک دست امور باطنی از روش و سنت و سخن و الهام و ارتباط با حضرت را در می یابد و بر اساس آن، حکم و فقه و عقیده و غیره برای خود بار می نماید و می زییَد!
🔭
پرسش مهم آن است که آیا این اشخاص (سنی و صوفی) با اجازه و دستور رسول و یا وصی رسول چنین می زییَّند یا نه؟!! که اگر از خود میل کردند که باطل است (از نظر شیعه دوازده امامی صلوات الله و سلام الله علیهم)!!!
🛠
پرسش دیگر آنکه، آیا این افرادی که الان و یا در طول تاریخ خود را سنی یا صوفی معرفی کردند و یا به این نامها معرفی شده اند شامل تعاریف فوق از امام صادق صلوات الله و سلام الله علیهم می شوند؟!
💡
و اگر بپرسم چرا امام صادق صلوات الله و سلام الله علیه، شیعه را تعریف نفرمود پاسخی که به خودم می دهم (شاید یک وجه اش این باشد که) شیعه تعریفش امام هست! شیعه = امام (البته مقدور نیست اما تلاشش را می نماید)
شیعه خودش را با امام تنظیم می نماید
امام بفرماید در این مسئله به ظاهر توجه فرما و در فلان مسئله به باطن و یا در مسئله دیگر به هر دو.... !! هر چه امام بفرمایند!
❤️لذا شیعه تعریف ندارد!❤️
🌺
و این هم آن دو کلمه:
این سخنان از نقطه نظر تاریخ کلام و مذاهب اسلامی و همچنین تاریخ فقه و شکلگیری دانش فقه ایرادهای جدی دارد که من به آن اینجا نمی پردازم. منتهی به این دو کلمه بسنده می کنم که اولا آنچه شیعه می گوید حجیت مطلق قول امام است و این حجیت ارتباطی با مقوله ختم نبوت ندارد. این حجیت مستند به گفتار پیامبر است و به طور خاص حدیث ثقلین. پیامبر در مقام پیامبری حجیت قول و فهم و نظر و رأی امامان پس از خود را بنابر دکترین تشیع تأیید کرده و بدان حجیت مطلق داده است. این ربطی به عقیده غلات ندارد. ثانیا: آنچه شما می فرمایید که روشنفکری دینی عهده دار آن است درست همانطور که شخصی که با شما گفتگو را انجام داده به درستی تذکر داده می تواند با همان منطق شما و جناب دکتر سروش ناقض ختم نبوت تلقی گردد. چرا برداشت شما بعد از ۱۴۰۰ سال از عصر نبوت و فهمتان از قرآن قابل اعتنا باشد و ناقض ختم نبوت نباشد اما برداشت و فهم امامان شیعه که در دامن سنت پیامبر و تحت تعلیم او بوده اند نافی ختم نبوت باید قلمداد گردد؟ خوب مگر زمانی که روشنفکری دینی با توجه به مقاصد شریعت تفسیری نوین از شریعت به دست می دهد کارش چیزی جز ارائه نحوه ای از تفسیر قرآن است؟ خوب. بنا بر نظر شیعه قول امام تفسیر قرآن است منتهی تفسیری که حجیت آن را پیامبر تضمین داده و پیشاپیش قبول کرده است. اینکه مجاری علم امام نسبت به قرآن را چه بدانیم گرچه مهم است اما مدخلیتی در این بحث ندارد. آنچه مهم است این است که ولو تفسیری از قرآن از سوی امامان شیعه مخالف با ظواهر کتابی باشد مادام که اصالت آن تأیید شده باشد و گفتار حقیقتا از سوی امام باشد در آن صورت از دیدگاه شیعه تفسیری است قابل استناد و حجت. اینکه امامان فرموده اند آنچه از ما رسیده را با قرآن عرضه کنید بحث اثباتی است و نه ثبوتی و مرتبط با اخبار آحاد و به نظر بسیاری از فقها و اصولیان شیعه محدود به بحث تعارض اخبار (این بحث تفصیلی می طلبد که جایش اینجا نیست و نویسنده این سطور را نظری خاص است که باید مستقلا درباره آن بنویسم). تازه در آنجا هم گفته اند عدم مخالفت که با موافقت به معنایی که شما در ذهن شریفتان دارید فرق می کند. اصولیان دیری است این بحث ها را کاویده اند، فتأمل.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
۳- ايشان اضافه کرده اند: "این نبود امام باعث مسئله ی بزرگی می شود که خیلی از اثنی عشری ها به دلیل همین مسئله شیعه امامیه را ترک می کنند و به اسماعیلیه و زیدیه و غیره می پیوندند. این مسئله که من در موردش ده ها صفحه نوشته ام، تحول عظیمی در تشیع ایجاد می کند. یعنی اگر ما متن های قبل از دوره ی غیبت یا قبل از دوره ی آل بویه را مقایسه کنیم با متن های بعد از غیبت و معاصر آل بویه، به یک فرق اساسی برمی خوریم. این فرق چیست؟ مشخصه ی متن های قدیمی تر، جنبه های عرفانی و جنبه های باطنی است که مرکز ثقلش امام شناسی ست. یعنی چهره ی امام است. این که امام کیست؟ و وقتی می بینید که این امام کیست، می بینید جنبه های عرفانی درونش بسیار پر رنگ است و اختلافات موجود در تشیع و تسنن هم بسیار زیاد است. اتفاقی که در این تحول می افتد این است که آن کسانی که در زمان آل بویه با آنها همکاری می کردند و سعی می کردند به نوعی حکومت شیعه را توجیه بکنند و مجبور شدند به عنوانی خود تشیع را سانسور بکنند تا اختلافشان با اهل تسنن را کم بکنند، این جنبه های عرفانی را کمرنگ کردند و بجایش جنبه های فقهی و کلامی و عقلانی بیاورند. حتی شریف مرتضی هم معتقد است شیعه ها خودشان باید کتاب های حدیثی مثل کافی کلینی را خودشان به نام عقل سانسور کنند. بنابراین ما اگر بخواهیم شیعه را آنطور که از طریق متون قدیم قبل از تحول سیاسی و فقهی است بشناسیم و به متونش رجوع کنیم، آن وقت می بینیم که این شیعه یک شیعه ی باطنی و درون گراست. بنابراین تأکید من بر متونی مثل بصائر الدرجات صفار یا تفسیر فرات کوفی یا تفسیر عیاشی یا تفسیر قمی یا کافی کلینی، از این جهت است که شاید اینها هنوز دارند آن تشیع قدیم قبل از این تحول عقل گرا و معتزلی و فقه گرا را، یعنی زمانی که ائمه هنوز خودشان هستند و تحول عقل گرایشان صورت نپذیرفته را نشان می دهند. ما سند دیگری نداریم. اینها کلیه ی سندهای قدیمی ای هستند که ما داریم. بنابراین اگر بخواهیم تشیع را قبل از این تحول فقهی-کلامی که از نظر من تحولی متأخر است و به قرن چهارم و آل بویه بازمی گردد را از خلال این متون بشناسیم، مجبوریم بر متون صفار و کلینی و غیره تکیه کنیم. چون بعد از آنها شیعه متحول می شود و آنطور که در متون آمده، از تعالیم ائمه فاصله می گیرد".
ملاحظه: کتاب کافي قبل از دوران آل بويه نوشته شده و طبعا تحت تأثير فضای فرهنگی بغداد و ری عصر آل بويه نیست. با اين وصف مهمترين کتاب برای فقه حديثی ما همين کتاب کافی است. يعنی در حوزه ها و آثار فقهی بيشترين استناد برای روايات فقهی به همين کتاب کلينی است. از ميان هفت جلد اصول و فروع تنها دو جلد آن اصول است که تازه بخش عمده آن دو جلد هم مباحث مرتبط با امامت نيست. بنابراين کتاب کلينی کتابی فقهی به معنی واقعی کلمه است. تازه مشکل فقط بدينجا محدود نمی شود. کتاب کافي را کليني بر اساس منابعی متقدم نوشت. منابعی مانند نوادر احمد بن محمد بن عيسی و مشيخه ابن محبوب و آثار حسين بن سعيد و ابن ابی عمير. بنابراين سابقه فقهی امامیه خيلی قديمتر از ابن بابويه و شيخ مفيد و شريف مرتضی و کسانی است که دوست دانشمندمان آقای دکتر امير معزی آنان را به عنوان کسانی معرفی می کند که از فضای عرفانی و غير فقهی متقدم شيعه فاصله گرفتند و فقه را را به بدنه تشيع امامی تزريق کردند.
⚡️برگزار کردن عزاداری با حفظ نفس نه تعارض دارد و نه تزاحم
⚡️میخواهند مراجع تقلید را در مقابل مردم قرار دهند
✔️محمد جواد فاضل لنکرانی در نشست «پرسش های فقهی عزاداری در دوران کرونا» در مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)🔻
🔹بین علم و دین تعارضی نیست و واقعیت های علمی را بزرگان دینی می پذیرند و با واقعیت علمی، مناسک علمی هم تنظیم می شود؛ این مسئله در این چند ماه به خوبی برای مراکز علمی و سیاست مداران ثابت شده که حوزه های علمیه واقعیت های علمی را انکار نکرده؛ بلکه به مقتضای آن مناسک و اجتماعات دینی مردم را تنظیم می نمایند.
🔹نباید این حرف زده شود که کرونا دروغ است و یا بیش از حد خود مطرح شده است؛ امروز کرونا در واقعیت دیده می شود. کسی نباید بگوید که کرونا در دایره خاصی از محافل است و در حرم ها، مجالس امام حسین و... نمی رود؛ البته این نوع سخنان نادر است؛ اما متأسفانه به نام حوزه و روحانیت ثبت می شود. بعضی در فضای مجازی حرفهایی زدند و گفتند« امام حسین آقا بالاسر نمی خواهد»، این دسته از افراد با این نوع سخن گفتن می خواهند مردم را علیه مراجع شیعه تحریک کنند؛ باید بگوییم مراجع نوکر دین هستند؛ مرجعی نداریم که عزاداری برای سالار شهیدان جزو تاروپود وجود او نباشد.
🔹از روایات متعددی که در باب زیارت امام حسین نقل شده، تأکد استحباب بدست می آید و در این رابطه دلایلی چون عزاداری از شعائر و مصادیق احیای امر اهل بیت می باشد و عزاداری از مصادیق وفای به عهد با امام حسین است، نیز وجود دارد. به حسب عنوان اولی نمی توانیم بگوییم اگر کسی عزاداری نرفت، پس واجبی ترک کرده اما به حسب عنوان ثانوی بعضی از شعائر لازم است. الان قوام و هویت شیعه به این عزاداری ها است، به این عنوان وجوب کفایی پیدا می کند.
🔹عزاداری مستحب مؤکد است در اینجا باید روی همه فروض ها بحث کرد. نهایت اینکه دین اسلام براساس ضوابط و معیار عقل عمل می کند و حفظ نفس را واجب می داند. اصل حفظ نفس یک حکم است که حفظ آن واجب است و از سویی بحثی با عنوان نفی ضرر و قاعده لاضرر داریم که بعضی می گویند اگر شما احتمال عقلایی می دهید که با رفتن به مجالس جان به خطر می افتد، نباید وارد شد.
🔹اما باید گفت این قاعده اگرچه فقهی است اما ربطی به موضوع ما ندارد و این قاعده لاضرر مبنا دارد و مبنای مشهور این است اگر حکمی از احکام الهی مستلزم ضرر شد،آن حکم برداشته می شود ولی در اینجا ارتباطی با بحث ویروس ندارد. اما لا ضرار را برخی می گویند اضرار به غیر نمی تواند برساند، روی این جهت ارتباط پیدا می کند و اگر کسی گرفتار مرض مسری است نباید وارد جمعی شود تا دیگران هم گرفتار نشوند.
🔹در مسئله لا ضرر آیا علم به وقوع، یا ظن ... و یا خوف ضرر مطرح است. باید بگوییم که مسئله خوف ضرر عنوان مستقلی است. اگر شما غذایی دارید که احتمال می دهید در آن سم است، عقل و شرع می گوید حفظ لازم است. لازم نیست علم و ظن به وجود ضرر داشته باشید. سخن این است افرادی که در فقه پژوهش دارند باید بدانند چه قدر جای عناوین خلط می شود. از فقیه سوال می کنند جایی که احتمال عقلایی ویروس است شرکت در آن جلسه جایز است یا نه، پاسخ این است جایز نیست اما اگر ضوابط بهداشتی را رعایت شود، احتمال ضرر برداشته می شود. وقتی سخن از رعایت بهداشت می شود، براین اساس است. اسلام هم می گوید اگر خوف جانی و... عقلا و شرعا است، باید از آن ورود به آن جلسه اجتناب کرد.
🔹الان از یک طرفی ادله ای می گوید عزاداری برای امام حسین مستحب مؤکد است و از طرفی حفظ نفس هم واجب است؛ اینجا بعضی قائل به تزاحم شدند. سوال این است آیا واقعا اینجا جای تزاحم است. باید بگویم تزاحم در جایی است که بین دو مسئله امکان نداشته باشد ولی اینجا جمع بین دو مسئله ممکن است. جای تعارض هم نیست چون تنافی در عالم جهل ندارد. باز سوالی مطرح است کسی احتمال عقلایی می دهد اگر وارد مجلس شود ویروس می گیرد، اینجا چه باید کرد، باید پاسخ داد که اینجا شخص گناه کرده ولی ثواب عزاداری را برده است.
@namehayehawzavi
#شبهات_ماه_محرم
💢اگر امام حسین علیه السلام مستجاب الدعوه بودند و اگر خدا دعای ایشان را اجابت می کرد چرا در ظهر عاشورا دعا نکردند که باران ببارد؟
برای پاسخ به این شبهه باید به این نکته توجه کرد اگر قرار بود با دعا یا نفرین امام حسین علیه السلام مسئله نهضت عاشورا حل شود در نتیجه از ابتدا حضرت دعا می کردند که یزید از بین برود یا بالاتر از آن از ابتدا امیرالمومنین با دعا و نفرین به معاویه مشکل را حل می کرد.
در اینجا نکته این نیست که امام دعایش مستجاب می شود یا نمی شود چنانچه بر اساس مستندات دقیق روایی دعای امام مستجاب است اما امام حسین علیه السلام به دنبال حل مسئله از طریق عادی آن است.
اگر این استدلال مورد استناد قرار گیرد که ائمه ما یا پیامبران می بایست دشمنان خود را با دعا یا نفرین از بین ببرند اصلا چه نیازی به مسئله جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و تحمل این همه مصیبت ها بود.
دقیقا نکته همین جاست که امام معصوم برای هدایت جامعه از اسباب و لوازم عادی بشری استفاده می کند درست همانند سایر انسان ها چنانچه امام از روش غیر عادی ای برای تربیت جامعه استفاده میکردند در این صورت برای جامعه تبدیل به الگو نخواهد شد.
در اینجا سوال دیگری پیش میآید که چرا در مواردی ائمه از کرامات یا علم غیب خود استفاده نمی کردند؟ پاسخ کوتاه اینکه ائمه در جایگاه اثبات امامت خود از برخی از کرامات و عنایات الهی بهره می بردند درست مانند پیامبران که نشانهای برای اثبات پیامبری خود می خواستند پیامبران از معجزه استفاده می کردند تا به آن قوم اثبات شود. در روایات و مستندات تاریخی متعددی نیز ائمه معصومین از علم غیب و کرامات خود برای اثبات امامت بهره برده اند. در نتیجه این اشکال که چرا امام حسین علیه السلام در لحظه بحرانی و اوج مصیبت از دعا استفاده نکردند به عدم درک و شناخت صحیح از اصل امامت بازمیگردد.
#مباهله_قرن_21
@mobahelegharne21
بگذریم از اینکه منظور شما از بغال همان بقال است و الا بقال با غین معنای خوبی ندارد. سوال این است که حضرتعالی اصراری دارید که همگان را از مکنونات خود آگاه کنید؟از نامی که بر جبهه گروه نقش بسته معلوم میشود جایی برای "حدیث نفس" نیست اگر مطلب علمی قابل استفاده ای دارید به اشتراک بگذارید...
جناب مدیر محترم گروه لطفا تذکر دهید هر سخن جایی و هر نکته زمانی دارد این گروه محل بحث راجع به وحدت و شیعه افراطی نیست و هدف از تشکیل گروه مطالب تراثی شیعه است و الا اگر بخواهد این گونه مسائل مطرح شود دیگران هم مطالب زیادی دارند
لطفا بحث وحدت شیعه با سنی یا تعایش شیعه با سنی را ادامه ندهید.. مگر آنکه کسی از دوستان طرح خاصی برای این موضوع داشته باشد.. والا این مباحث و آیات و روایات را همه خواندیم و می دانیم و بیشتر شیعیان هم عامل به آنها هستند.. بنابرین بحث قلیل الجدوی است
جواب یکم : اگر کار شما اشتباه نبوده و شیطنت دیگران بوده عذر خواهی بی وجه است .
جواب دوم : با توجه به سابقه شما در خوانندگی حمل بر صحت بی وجه است . مضافا حمل بر صحت در اینجا یعنی چه ؟
جواب سوم : مهم نیست عکس مربوط به کجاست ، مهم نفس عمل است که کاری اشتباه بوده است .
جواب چهارم : طبیعی است که برای مصیبت زدگان چنین رفتاری شود . اگر می خواستید اشعار امید بخش بخوانید چرا با تار و نی ؟ شما که هنرش را دارید بدون این ابزار هم امید بخش باشید .
جواب پنجم : برای جلوگیری از به باد رفتن امید به زندگی این راه را در پیش گرفتن غلط است .
جواب ششم : بی خبر ماندن از حال یتیمان مسئله دیگری است و ارتباطی به این عمل شما ندارد .
جواب هفتم : تکلیف موسیقی مشخص است و هر متدینی طبق فتوای مرجعش عمل می کند . اما در مورد شما بحث بر سر اجرای کنسرت توسط یک روحانی است . شما تکلیف خوتان را مشخص کنید که اگر می خواهید به اینگونه اعمال ادامه دهید از کسوت روحانیت خارج شوید و اگر می خواهید در این کسوت بمانید باید از این امور دست بردارید و خوانندگی را کنار بگذارید .
الصهیونیه و ما ادریک ما الصهیونیه!
صهیونیزم و اسرائیل یک کشور نیست که بگوییم مشکل ایران با اسرائیل چیست ؟ اسرائیل یک پادگان غرب در خاورمیانه است تا خاورمیانه را به نفع غرب مدیریت کند . اسرائیل یک کشور خاورمیانه ای نیست تا به عنوان یک همسایه به آن نگریسته شود و مثلا آن را با عراق بسنجیم و نوع برخورد آن کشور با ایران را با نوع برخورد عراق با ایران مقایسه کنیم آن گونه که برخی در اینجا مطرح کرده اند . اسرائیل همان جنبه یورشی و غارت گری عراقی هست که در صدام نمود یافته است . صدام ،محمد سلمان و دیگر رهبران عرب و غیر عربی که علیه مردم خاورمیانه فعالیت می کنند همان روح اسرائیل است که لباس عربی پوشیده است . بحث شیعه و سنی و نژاد عربی و ایرانی و این که در عراق ایرانی زندگی نمی کند و در اسرائیل فلان قدر ایرانی است و یا این که در نماد یاد بود برجام عکس کورش است و امثال این چیزها حرف های بچه گانه است و اگر پاسخی داده نشده به علت بچگانه بودن این حرف ها است . معیار تصمیم که نباید حرف چند احمق فلسطینی مجروح باشد که بین خون شیعه و سنی تفاوت قایل می شوند .این ها درست مثل نادان های شیعه همه دنیا را از دریچه مذهب می بینند . مسئله ،مسئله مذهب و دین نیست . نه بحث شیعه و سنی و نه بحث اسلام و یهود مطرح است . کودکانه است که اگر فکر کنیم مسئله اسرائیل مسئله یهود است . غرب بهایی که برای حفظ اسرائیل می پردازد برای مسیحیت نمی پردازد اگر مسئله دین بود باید غرب مسیحیت را مقدم می داشت اما مسئله اسرائیل ،مسئله پادگان غرب برسر چاه های نفت است . اسرائیل به عنوان پادگان غرب در یک طرف داستان است و ما و عرب ها نه به عنوان شیعه و سنی و یا عرب و ایرانی بلکه به عنوان صاحبان یک ثروت مشترک در سوی دیگر قرار داریم . برای این پادگان عرب و ایرانی تفاوتی ندارد بلکه مهم سواری گرفتن است تا دیروز عرب ها چموشی می کردند و ایرانی مرکب راهوار بود و در نتیجه شاه محبوب اسرائیل بود امروز ایران چموش است و عربستان اسب رام که باید علیه ایران بکار گرفته شود . می خواهم عرض کنم مسئله اسرائیل مسئله غرب غارت گر علیه خاورمیانه غارت شده است و نه یک کشور در همسایگی یهودی در کنار چند کشور مسلمان شیعه و سنی . اسرائیل و ایدؤلوژی شیطانی آن یعنی صهیونیزم , در حقیقت نماد روح شرور غرب است.این پادگان به همه چیز نگاه ابزاری دارد . اینان کورش بزرگ را هم برای اهداف شیطانی خودشان گروگان گرفته اند .
واقعا اگر غرب به فکر نجات جان یهودیان بود چرا بعد از جنگ جهانی دوم در قلب کشورهای اسلامی و آن هم در خاورمیانه در انبار نفت جهان این نطفه حرام را کاشت ؟چرا بخشی از اروپا و به خصوص آلمان را به عنوان غرامت یهودی کشی در اختیار این ملت مظلوم !!! نگذاشت ؟چرا از مستعمرات خودشان در افریقا ،امریکای جنوبی و یا خاور دور قطعه ای را به عنوان سرزمین یهود در اختیار آنان نگذاشت؟ شاید برخی به غلط تصور کنند که اسرائیل از نژاد یهودی تشکیل شده است اما اگر چنین تصوری دارند سخت اشتباه می کنند . ریشه اسرائیلی ها هیچ ربطی به یهود ندارد اینان قوم ترک خزری هستند و اصالت آن به کاره غربی دریاچه خزر برمی گردد . به قوم تاجر مسلک و رباخواری که به سوی اروپا رفته و جریان مالی و پولی غرب را در دست گرفتند و به هنگام پیدایش نفت در خاور میانه برای چنگ زدن بر این چاه ها با بهره گیری از دین یهود منطقه کنونی را غصب کردند .
بسم الله الرحمن الرحيم
🔹تحلیلی بر مناظرات اصحاب با زید
مناظراتی که پیش از این نقل شد، به خوبی گواه این هستند که امام باقر و امام صادق علیهما السلام و اصحاب نزدیکشان، از نادرستی قیام زید مطلع بوده و با او در این موضوع گفتگو می کردند.
برای استفاده ی بهتر و درک الگوی فکری سیاسی شیعیان جعفری در آن دوره، بهتر است به دقّت عناصر وارد در این مناظرات بررسی شود که خود می تواند موضوع تحقیق ارزشمندی قرار بگیرد. اما فعلا در حد فهرستی به این عناصر اشاره می کنیم. (آدرس هایی که داده می شود بر اساس فایل پیشین است).
۱- تنها امام معصوم است که می تواند خروج و قیام کند.(مناظره ی مؤمن الطاق/1، مناظره زراره)
۲- خروج با هر فردی غیر امام موجب هلاکت انسان است. (مناظره ی مؤمن الطاق/1)
۳- بر امام معصوم قیام کردن لازم نیست، و قیام دخالتی در امامت ندارد. (مناظره ابوبکر حضرمی، کلام قاضی نعمان)
۴- تبرّی جستن زید از برخی اصحاب نزدیک امام صادق علیه السلام (مناظره ی ابوالصباح کنانی: جَاءَنِي سَدِيرٌ فَقَالَ لِي إِنَّ زَيْداً تَبَرَّأَ مِنْكَ)
✳️نکات دیگری که در این مناظرات استفاده می شود دیدگاه زید به مسأله ی امامت است که پیش از این به آن اشاره رفت. طبق مناظره ی مؤمن الطاق (2-4) و زراره و کلام قاضی نعمان، وی قائل به وجود امام معیّن در اهل بیت علیهم السلام و نصّ بر امام باقر علیه السلام نبوده؛ بلکه طبق یک نقل مناظره مؤمن الطاق(3) به ایشان حسادت می ورزیده است.
حتی در مناظره ی ابوالصباح کنانی به این تصریح رفته که زید تنها سه امام را قبول داشته: «الْأَئِمَّةُ أَرْبَعَةٌ: ثَلَاثَةٌ مَضَوْا، وَ الرَّابِعُ هُوَ الْقَائِمُ» و خود را از عالمان اهل بیت علیهم السلام می شمرده است که دیگران نباید به او مطلبی را آموزش دهند: «تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ».
در مناظره ی ابوبکر حضرمی هم به این تصریح کرده که امامت تنها برای کسی است که شمشیر بکشد. این در حالیست که از طرفی به اخبار غیبی امام صادق علیه السلام به کشته شدنش اطمینان داشته است. (مناظره مومن الطاق، ۱)
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com