? اولین چاپ دیوان حافظ کدام است؟
نخستین چاپ دیوان حافظ در سال 1791 میلادی (حدود 1170شمسی) توسط یک سیاستمدار و فرهنگ دوست تبریزی به نام ابوطالب تبریزی، فرزند محمد بیگخان، در شهر کلکتۀ هندوستان انجام گرفته است. انتشار دیوان حافظ توسط ابوطالب تبریزی، سرآغاز حافظ پژوهی در عصر جدید و توجه گستردۀ علاقهمندان فرهنگ اسلام و ایران به ادبیات فارسی در سراسر جهان به شمار میرود. بعد از این چاپ بود که دو کشور عثمانی و مصر، به بررسی شعر حافظ روی آوردند و سخنوران دنیا، با شعر و اندیشه حافظ آشنا شدند. ابوطالب در ذیل شرح حال حافظ در کتاب خلاصةالافکار، گزارش میدهد که به پیشنهاد یکی از دوستان انگلیسیاش، دیوان حافظ را از روی 12 نسخه خطی تصحیح کرده و آن را در اواسط سال 1206ق در 1200 نسخه چاپ کرده است. از نکات ارزشمند تاریخی در این تصحیح، اشاره به نام دستاندرکاران چاپخانه و وظایف آنها در چاپ این کتاب است که از حیث تاریخ چاپ، بسیار مهم است.
منبع: طاهری خسروشاهی، محمد، «دربارۀ ابوطالب تبریزی؛ بانی نخستین چاپ دیوان حافظ»، در: مجله فرهنگی و هنری سفینه تبریز، ش1، صص61-65
?تصویر پیوست تصویری از حافظِ ابوطالب تبریزی است.
@Ketabpazhohi
?نقش عروس کتیبه های جهان در تاریخ ترجمه در جهان
این کتیبه مفصل ترین کتیبه و عروس کتیبه های جهان نام گرفته است. با رمزگشایی این کتیبه بود که علم باستان شناسی زاده شد و کلید کشف زبان های بابلی، آشوری، ایلامی و همۀ زبان هایی که به خط میخی نوشته شده اند، به دست باستان شناسان رمزگشای خط های باستانی افتاد. این کتیبه بر دیوارۀ سنگی کوه بیستون، نزدیک کرمانشاه، از کم نظیرترین آثار ایران پیش از اسلام، از پدیده های منحصر به فرد در تاریخ ترجمه در جهان، و مهم ترین متن ترجمه شده در ایران عصر هخامنشی است.
منبع: آذرنگ، عبدالحسین، تاریخ ترجمه در ایران، ص35.
@Ketabpazhohi
ابتدائاً استنباط و تصور بنده اين بوده است که شما فرموديد اين کلماتي که داراي «ط» هستند (ٹ، ڈ، ڑ) در متن، به زبان فارسي است، يعني کلماتي فارسي هستند، اما اگر اسامي خاص فرنگي يا رايج در شبه قاره باشند که ديگر نيازي به اين همه تفاصيل و بحثها نيست و نظر استاد حافظ درست است.
✅ فهرست نسخه های خطی دیوان حافظ در کتابخانه های ترکیه
نسخه های دستنویس فراوانی از دیوان حافظ جداگانه یا در مجموعه ها در کتابخانه های ترکیة امروز نگهداری میشوند که در سده های بعدی کتابت شده اند. از روی تاریخ کتابت این نسخه ها آشکار میشود که روند کتابت دیوان حافظ در عثمانی در دوره های بعدی نه تنها کند نشد، بلکه سرعت بیشتر گرفت. در این باره میتوان فراوان سخن گفت، اما آنچه روشن است این است که پس از دور شدن اذهان عمومی مردم عثمانی از زبان فارسی و اختصاصی آموزش این زبان به مکتبخانه ها بر شمار دستنویسهای دیوان او افزوده شد.
این مقاله نگاشته جواد شریفی در شماره اول مجله فرهنگی و هنری سفینه تبریز است. http://yon.ir/EgliT
@manuscript
این همه یک نمونه دیگر از کارهای علمی در حوزه سیره نگاری که دوستان پژوهشگاه حوزه و دانشگاه کرده اند. کارهای این دوستان، داداش نژاد، حسینیان مقدم، محمدی، مرادی نسب، هدایت پناه و خانجانی، در این زمینه کارهای موفقی بوده است. ای کاش، یک تاریخ شفاهی برای پژوهشگاه و به خصوص گروه تاریخ درست می شد.
رویکرد دانشورانه و به دور از غرض ورزی های خاورشناسان پیشین از ویژگی های ایشان است. در این باره اگر افاضه ای فرمایید، از بن جان سپاسگزار خواهم بود. جایگاه ایشان در میان خاورشناسان پژوهنده در دانش های قرآنی و حدیثی چیست؟
وی در واکنش به سوالی درباره تاثیر گسترده فضای مجاز در تغییر دید مردم اظهار کرد: با وجود این فضای مجازی که گاهی افراد فکر میکنند همه چیز را دستخوش تغییر میکند، باید عرض کنم، لایههای اصلی که دین هم بخشی از آن است، به این سادگی تغییر نمیکند. در سال مشروطه، طی چند ماه، با نشریات و شبنامهها و مدارس جدید، برخی فکر کردند همه دین یک جا از بین میرود، جالب است که هفتاد سال بعد از مشروطه تازه انقلاب دینی در این کشور شد. البته بنده اینها را به طور نمونه گفتم، و فقط بحثم این بود که ما نیازمند متخصص تاریخ اندیشه هستیم، باید با اصول علمی، تاریخ اندیشه موجود در حوزه ایران را درست و فارغ از تعصب و خودخواهی و اعتماد به نفس کاذب و ارزشی بشناسیم. اگر هم میخواهیم برنامهریزی کنیم، باید بعد از این شناخت باشد. بر سر مواردی که گفتم، اصرار ندارم، فقط از نظرم مهم شناخت درست واقعیت، شناخت سیستم تغییرات اجتماعی، هم در اصول کلی و هم با ملاحظه جامعه خودمان، و تفکیک آرمانگراییمان با شناخت درست واقعیت است.
وی در پایان گفت: به نظرم ما متن های گذشتگان را با دقت نمی خوانیم واین اولین مشکل ماست. دوم اعتماد به نفس کاذبی در باره ایران داریم و فکر می کنیم همه سرمایه های علمی لازم را داریم. خیلی به تعامل میان ملل باور نداریم. خیلی به روز فکر می کنیم و مناسبات فکری گذشته را درست نمی شناسیم. ما بیشتر به لایه های رویین کار داریم نه لایه های زیریین. به علاوه، عالمانه فرهنگ ایران را نمی شناسیم. بسیاری از متون را درست نمی خوانیم یا نمی فهمیم. هر زمانی مطابق میلمان از متون گذشته، گزینش می کنیم. بیشتر مصلحیم تا پژوهشگر، در حالی که اگر قرار است مصلح باشیم، باید اول پژوهشگر باشیم و واقعیت را درست بشناسیم.
@jafarian1964
زبان فارسی، ايرانشهر و استاد مصطفی ملکيان
این روزها مطلبی در کانال ها در رابطه با "فارسی زبانان" و "فارسی دانان" به استاد مصطفی ملکيان نسبت داده می شود که اميدوارم نسبتی نادرست باشد؛ گو اينکه از ايشان سابقا هم مطالبی در رابطه با تاريخ و تمدن ايرانی شنيده و يا خوانده بودم که حقيقتا خيلی نا اميد کننده بود. حالا فارغ از آنکه حقيقتا اين مطلب از ايشان است و يا نه اين چند سطر را اينجا می نويسم. اميدوارم ايشان بخوانند:
زبان فارسی دو ويژگی عمده تاريخی دارد: يکی اينکه زبان فرهنگ است؛ يکی از کهنترين زبان های زنده دنياست که ده ها هزار کتاب و قطعات نثر و نظم با استفاده از آن نوشته و سروده شده است. زبان ارتباط فرهنگی و تمدنی ما با تعدادی از همسايگان امروزی ماست. فارسی زبان صرفا فارسی دانان نيست؛ چه در آن صورت تعدادی از ايرانشناسان خارجی را هم بايد فارسی زبان به معنای فارسی دان دانست. خير. فارسی زبان يعنی کسی که فارسی زبان تجربه زيسته فرهنگی اوست؛ عامل ارتباط با تاريخ و فرهنگش؛ فارغ از اينکه زبان مادريش چيست؛ چه بسياری از کسانی که در رشد و اعتلای اين زبان در طی قرن های گذشته مساهمت داشته اند کسانی بودند که شايد زبان مادريشان غير فارسی بود اما همان ها زبان فارسی را به عنوان زبان فرهنگ و زبان مکتوب خود زيسته بودند. از نقطه نظر مساهمت فرهنگی زبان های سريانی و عربی هم هر کدام در طی تاريخ دو هزار سال گذشته و برای مدتی در ميان تمدن های اين منطقه نقشی مشابه داشته اند.
نکته دوم: با اين وصف زبان فارسی يک ويژگی مهم ديگر دارد: زبان فارسی زبان يک قوم نيست. زبان يک ملت است. زبان "ايرانشهر" است. زبانی است ريشه گرفته در تاريخ يک سرزمين با چند هزار سال تاریخ که هويت پيوسته و تاريخی و فرهنگی خود را حفظ کرده و اين زبان را در مراحل مختلف خود متحول کرده و اينک هزار و اندی سال است که در شکل فارسی کنونی آن در ادبيات و فرهنگ و زندگی مردمان اين سرزمين به زیست خود ادامه می دهد. همه ايرانيان در طول تاريخ اين هويت را با يکديگر و در کنار هم شکل داده اند؛ به عنوان يک ملت. اين مليت مفهومی تاريخی/ فرهنگی دارد. ربطی به دولت-ملت های مدرن ندارد. مفهومی نيست که با يک تصميم سياسی و يا با اراده ای قاهره در لحظه ای از تاريخ اين سرزمين شکل گرفته باشد. هويتی است سيال و تاريخی که در عين وحدت خود ضامن حضور کثرت هاست: وحدت در عين کثرت و کثرت در عين وحدت. اين است ويژگی ايرانشهری که در تاريخ می شناسيم. نه اين مليت و نه اين زبان بر ساکنان اين سرزمين هيچگاه تحميل نشده است. تحميلی قومی نيست. اساسا زبان فارسی زبانی قومی نيست چرا که فارس و فارسی يک قوميت نيست. همه ساکنان اين سرزمين از چند هزار سال پيش به اين سو ايرانی اند با همه تنوع هايشان و زبان مشترک فرهنگی همه سازندگان اين سرزمين و اين فرهنگ و اين تمدن زبان فارسی است؛ زبانی که با آن فرهنگ و تمدن چند هزار ساله خود را منتقل کرده اند و متحول کرده اند. با اين تحول زبان فارسی هم متحول شده و از زبان های قديم آن به زبان فارسی دوره اسلامی رسیده است. ما در ايران تنها زبان فارسی نداريم. هيچ گاه تنها زبان فارسی نداشته ايم. سياهه نام های زبان ها و لهجه های ايرانی سياهه بلندی است. همه اين زبان ها و لهجه ها در طول تاریخ برای خود فرهنگ شفاهی و مکتوب داشته و دارند اما همه آنها در عين حال خادم زبان فارسی در تحول تاريخی اش بوده اند؛ زبان فرهنگ ملی و دینی اين سرزمين.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
✅ فهرست نسخه های خطی دیوان حافظ در کتابخانه های ترکیه
نسخه های دستنویس فراوانی از دیوان حافظ ،جداگانه یا در مجموعه ها در کتابخانه های ترکیة امروز نگهداری می شوند که در سده های بعدی کتابت شده اند. از روی تاریخ کتابت این نسخه ها آشکار می شود که روند کتابت دیوان حافظ در عثمانی در دوره های بعدی نه تنها کند نشد، بلکه سرعت بیشتر گرفت. در این باره می توان فراوان سخن گفت، اما آنچه روشن است این است که پس از دور شدن اذهان عمومی مردم عثمانی از زبان فارسی و اختصاص آموزش این زبان به مکتبخانه ها،بر شمار دستنویس های دیوان حافظ افزوده شد.
این مقاله نگاشته جواد شریفی در شماره اوّل مجلّه فرهنگی و هنری سفینه تبریز است. http://yon.ir/EgliT
@safinehyetabriz
در ژوئیه سال 1951، دانشمندان روسی در یکی از معادن، تخته های عجیبی پیدا کردند. در میان آن همه تخته پوسیده، تخته مستطیل شکلی پیدا کردند که نه کهنه بود و نه پوسیده. اندازه آن 25×35 سانتیمتر بود و حروف عجیبی بر آن نقش داشت. این مساله بقدری با اهمیت بود که کمیته ای برای کشف راز آن خطوط تشکیل شد. اعضای این کمیته که متشکل از دانشمندان و استادان زبان شناس بود، پس از هشت ماه توانستند اسرار این تخته چوب را کشف کنند. روزنامه های جهان، نتایج این اکتشاف را چنین نوشتند: «این تخته چوب، متعلق به کشتی نوح است.»
دانشمندان همچنین توانستند متن روی تخته را ترجمه کنند. روی تخته تصویر یک پنجه و دعایی به زبان سامانی - که زبان دوره حضرت نوح، علیه السلام، است - دیده می شد. این دعا چنین می گوید:
ای خدای من! ای مددکار من! به لطف و مرحمت خود و به طفیل ذاتهای مقدس: محمد، ایلیا، شبر، شبیر و فاطمه دست مرا بگیر. این پنج وجود مقدس از همه باعظمت ترند و احترامشان واجب است; چرا که تمام دنیا برای آنان برپا شده است. پروردگارا! به واسطه نامشان، مرا مدد فرما. تو می توانی همه را به راه راست هدایت نمایی.
🌈 سخن خواجۀ شیراز و زبان گفتار هراتیان
#آصف_فکرت
در اواخرسدۀ نهم و دهم، سرایندگان، آهنگسازان و شعردوستان هرات آنقدر اشعار لسان الغیب، حافظ شیرازی را، که بار نخست در همین شهر اورا لسان الغیب خواندند، می سرودند، می نوشتند و ورد زبان داشتند که نسخه های گوناگونی از دیوان حافظ نگاشته شد و تفاوتهای آشکار میان نسخه های مختلف اشعار او به وجود آمد. دوست دانشمند دکتر محمد استعلامی استاد دانشگاه مک گیل، در کتاب حافظ به گفتۀ حافظ می نویسد که « صدها سال پیش از آنکه ما به دست غربیها نگاه کنیم، در نخستین سالهای قرن دهم هجری – دویست و چند سال پس از درگذشت حافظ - یکی از ادیبان روزگار تیموریان، به نام خواجه عبدالله مروارید، می بیند که بسیاری از خنیاگران و قوّالان، شعر حافظ را غلط می خوانند و دستنویسهای دیوان هم غلطهای فاحش دارد. خواجه مروارید به ویرایش دیوان حافظ می نشیند؛ شاعران و خوشنویسان و نوازندگان و خوانندگان دربار سلطان حسین بایقرا را به کمک می گیرد، و تا آنجا که برای او ممکن بوده، دستنویس شسته و رفته یی از دیوان حافظ فراهم می کند و اوست که عنوان لسان الغیب را بر دیوان حافظ نهاده است.»
همان زمان مولانا نورالدّین عبدالرّحمان جامی از حافظ چنین ( به صورتی که در حافظۀ نگارنده مانده است) یاد می کند:
جامی این نظم حسن گر بفرستد سوی فارس
حافظش نام نهد خسرو شیرین دهنان
سخن بالا در باب توجّه خواص به حافظ و زبان شعر حافظ است که در این مطلب مورد بحث ما نیست. موضوع بحث ما زبان گفتار هراتیان در شعر حافظ است. محدود ساختن این بحث به هرات و هراتیان به دلیل احاطه نداشتن نگارنده به زبانهای گفتار همه نقاط خاور سرزمین فارسی زبانان است؛ وگرنه این بحث را می توان به غور، بادغیس، فراه، قندهار، فاریاب، بلخ، تخار، بدخشان، کابل و دیگر مناطق گسترش داد. تقریباً هفتاد سال پیش، شاعر، سیاستمدار و ادیب نامور، استاد خلیل الله خلیلی، در قندهار در گفت و گویی دوستانه این موضوع را با ادیب و سیاستمدار معروف علی اصغر حکمت در میان نهاده است. استاد خلیلی در یادداشتهایش می گوید:
نماز عصری در هوتل بابای ولی نشسته بودیم و چای صرف می کردیم. بحث بر سر حافظ آمد. من از داکتر علی اصغر حکمت پرسیدم که:
«چه هست که حافظ شما اینقدر شهرت پیدا کرده است؟ حتّی در افغانستان در تمام خانه های ما دیوان حافظ موجود است. کسی نیست پیروجوان و مردو زن که حافظ را نشناسد. حتّی بیسوادها اشعار حافظ را یاد دارند و می خوانندَ وقتی به یک کار متردّد می شوند، به دیوان حافظ تفأّل می کنند، هرچه شیرازی پسر شما می گوید، مردم قبول می کنند؛ اورا لسان الغیب می دانند، و تفأّل هم می کنند به شاخ نباتش سوگند می دهند.
گفت: عین حکایت شاخ نبات اینجا هم آمده؟ گفتم: بلی، دِه به دِه افغانستان. در جاهایی که زبان افغانیست هم دیوان حافظ موجود است. گفت که این عامل بزرگ، شعر حافظ است؛ آن شوری که در شعرش موجود است، و آن زیباییهایی که در الفاظ و معانی دارد...»
ادامه 👇👇
http://fekrat.kateban.com/post/2764
🦋 @Asefchannel
کتابخانه شخصی مرحوم اسد بهرنگی به فروش رفت !
دیروز در یکی از کتابفروشی ها دیدم که پاره ای از کتابهای مرحوم اسدبهرنگی به فروش گذاشته شده اند . خیل ناراحت شدم . از کتابفروشی پرسیدم که چه عجب این کتابها به فروش می روند ! و در جوابم اظهار داشتند که بلی کتابخانه شخصی ایشان را فروخته و پاره ای از آنها را هم من خریده ام . در عرض این چند سال شاهد فروش کتابخانه های شخصی چند تن از بزرگان این خطه مانند استاد عزیز دولت ابادی ، رضا غفاری ، اسد بهرنگی و ... بوده ام . ای کاش شخصی یا ارگانی در این شهر می بود و این مجموعه های ارزشمند را می خرید !
بزرگواريد زنده باشيد استفاده ميکنيم بله کليات را اشاره کردم، مگر اينکه اين بخش مراد باشد. از آن جهت عرض کردم که گاهي تمرکز اصلي اين نوع آثار بر مقتضيات يک زبان خاص است. براي مثال در تصحيح متون به زبان ترکي، يک سري اختصاصات زباني وجود دارد که نه در عربي است و نه در فارسي نيست گفتم شايد اينکه اين همه روي متون يوناني تأکيد ميکنند بلکه نکته اي داشته باشد. باز هم سپاس اي کاش از اين همه آثاري که اسم برديد، چند تاي آنها به فارسي ترجمه ميشد، تا دقيقتر بل سريعتر به مراد ميرسيديم😊 ارادتمند🌹🌸🌺🌻🌺🌸🌹
🔸آیةالله میرزا نصرالله شاه آبادی (ره):
🔹قبل از تشرف امام به نجف خواب دیدم در خوزستان جنگ است، درختهای خرما همه سوخته و پسر دایی من هم که حبیب الله نام داشت شهید شده. جنگ طولانی شد امیر جنگ امام حسین (ع) بود. بالاخره پیروز شدیم گفتم بروم به آقا تبریک بگویم. منزلی بود شبیه منزل ما در نجف. از پله ها بالا رفتم، دیدم آقا نشسته اند. سلام عرض کردم و دستشان را بوسیدم و تبریک گفتم. حضرت تبسم کردند ولی ناراحت بودند.
🔸 علت ناراحتی را پرسیدم فرمودند از دست این دو نفر؛ عایشه و حفصه. پرسیدم مگر اینجا هستند؟ فرمودند بله در آن اتاقند. رفتم دیدم دو زن آن جا نشسته اند. با عصبانیت گفتم خجالت نمیکشید... و در این اثنا بیدار شدم.
🔹 یک روز که از ایران به نجف برگشته بودم امام فرستادند سراغ من. رفتم خدمتشان و نشستیم به صحبت کردن. آن خواب به یادم آمد و نقل کردم. به فکر فرو رفتند. پرسیدم ماجرا چیست؟ گفتند میگویم به شرط این که تا من زنده هستم به کسی نگویی. این قضایا واقع می شود و جنگ هم میشود و پیروزی هم با ما است. گفتم آخر چطور؟
🔸 فرمودند: این نقشه و تخطیطی است که پدرت [آیة الله العظمی شاه آبادی] برای ما کشیده.
@bazmeghodsian
🔸آیةالله میرزا نصرالله شاه آبادی (ره):
🔹قبل از تشرف امام به نجف خواب دیدم در خوزستان جنگ است، درختهای خرما همه سوخته و پسر دایی من هم که حبیب الله نام داشت شهید شده. جنگ طولانی شد امیر جنگ امام حسین (ع) بود. بالاخره پیروز شدیم گفتم بروم به آقا تبریک بگویم. منزلی بود شبیه منزل ما در نجف. از پله ها بالا رفتم، دیدم آقا نشسته اند. سلام عرض کردم و دستشان را بوسیدم و تبریک گفتم. حضرت تبسم کردند ولی ناراحت بودند.
🔸 علت ناراحتی را پرسیدم فرمودند از دست این دو نفر؛ عایشه و حفصه. پرسیدم مگر اینجا هستند؟ فرمودند بله در آن اتاقند. رفتم دیدم دو زن آن جا نشسته اند. با عصبانیت گفتم خجالت نمیکشید... و در این اثنا بیدار شدم.
🔹 یک روز که از ایران به نجف برگشته بودم امام فرستادند سراغ من. رفتم خدمتشان و نشستیم به صحبت کردن. آن خواب به یادم آمد و نقل کردم. به فکر فرو رفتند. پرسیدم ماجرا چیست؟ گفتند میگویم به شرط این که تا من زنده هستم به کسی نگویی. این قضایا واقع می شود و جنگ هم میشود و پیروزی هم با ما است. گفتم آخر چطور؟
🔸 فرمودند: این نقشه و تخطیطی است که پدرت [آیة الله العظمی شاه آبادی] برای ما کشیده.
@bazmeghodsian
جناب حجةالاسلام سید جعفر سیدان: من پرسیدم این ادعاها چیست؟ ادعای مرجعیت کردی و رساله نوشتی؟ گفت: نه، اینها فتاوی آیت الله گلپایگانی است، برای افرادی نوشتهام که سراغ معنویات میآیند اما کمتر سراغ شرع میآیند. آقای مروارید گفت: پس چرا اسم خودت را روی آن نوشتهای؟ بعد من گفتم: اگر تو نصف صفحه مکاسب را درست خواندی و معنا کردی من همه حرفهایم را پس می گیریم. خیلی ناراحت شد.
پرسیدم: شما چند بار خدمت امام زمان رسیدهاید؟ گفت: نه بار!
در کتاب در محضر استاد نوشته بود: سه جا دروغ جایز است که یکی هم در موقع اصلاح افراد که آنها را توجه به خدا بدهد. مثلا بگوید خواب دیدم تو نمازهایت را درست نمیخوانی. حضرت را به خواب دیدم که فرمود فلان کن و بهمان نکن!!
ایشان ادعاهایی داشت که اساس آنها کذب بود، و عده ای آنها را باور کرده و به تدریج دور و ور وی گرم شد...👇
https://b2n.ir/370567
پدربزرگم مرحوم لطف الله قاسمی که پیرمردی روستایی و پاکدل بود در سال 1374ش در ماه مبارک رمضان از دنیا رفت. دو هفته بعد از فوت به خوابم آمد. بی اختیار و بدون ذهنیت قبلی پرسیدم: آقا جون! این که می گویند امام رضا (ع) به دیدن زوار خود می آید درست است؟ گفت: بله، من دوبار در عمرم به مشهد رفته بودم، و امام (ع) دوبار به دیدنم آمد. بار اول نجاتم داد، یک بار دیگر هم به دیدنم آمد. شادی روحش صلوات. (رحیم قاسمی).
@bazmeghodsian
🔺ای کاش سیّدِ قوام زنده بود و به صاحب افادات ذیل، همین تذکر را می داد که مگر شما در علم ذاتی حق شریک هستی؟ در کاری داوری بکن که در حیطه علم ما باشد.👇
برخی از معاصران مشهور به عرفان افاده فرموده اند: مرحوم زرآبادی از همه بالاتر بوده!! از آیة الله قاضی و انصاری همدانی و... از همه اینها بالاتر بوده! هرچه بگویم در مورد ایشان کم گفتم!
زبان فارسی، ايرانشهر و استاد مصطفی ملکيان
این روزها مطلبی در کانال ها در رابطه با "فارسی زبانان" و "فارسی دانان" به استاد مصطفی ملکيان نسبت داده می شود که اميدوارم نسبتی نادرست باشد؛ گو اينکه از ايشان سابقا هم مطالبی در رابطه با تاريخ و تمدن ايرانی شنيده و يا خوانده بودم که حقيقتا خيلی نا اميد کننده بود. حالا فارغ از آنکه حقيقتا اين مطلب از ايشان است و يا نه اين چند سطر را اينجا می نويسم. اميدوارم ايشان بخوانند:
زبان فارسی دو ويژگی عمده تاريخی دارد: يکی اينکه زبان فرهنگ است؛ يکی از کهنترين زبان های زنده دنياست که ده ها هزار کتاب و قطعات نثر و نظم با استفاده از آن نوشته و سروده شده است. زبان ارتباط فرهنگی و تمدنی ما با تعدادی از همسايگان امروزی ماست. فارسی زبان صرفا فارسی دانان نيست؛ چه در آن صورت تعدادی از ايرانشناسان خارجی را هم بايد فارسی زبان به معنای فارسی دان دانست. خير. فارسی زبان يعنی کسی که فارسی زبان تجربه زيسته فرهنگی اوست؛ عامل ارتباط با تاريخ و فرهنگش؛ فارغ از اينکه زبان مادريش چيست؛ چه بسياری از کسانی که در رشد و اعتلای اين زبان در طی قرن های گذشته مساهمت داشته اند کسانی بودند که شايد زبان مادريشان غير فارسی بود اما همان ها زبان فارسی را به عنوان زبان فرهنگ و زبان مکتوب خود زيسته بودند. از نقطه نظر مساهمت فرهنگی زبان های سريانی و عربی هم هر کدام در طی تاريخ دو هزار سال گذشته و برای مدتی در ميان تمدن های اين منطقه نقشی مشابه داشته اند.
نکته دوم: با اين وصف زبان فارسی يک ويژگی مهم ديگر دارد: زبان فارسی زبان يک قوم نيست. زبان يک ملت است. زبان "ايرانشهر" است. زبانی است ريشه گرفته در تاريخ يک سرزمين با چند هزار سال تاریخ که هويت پيوسته و تاريخی و فرهنگی خود را حفظ کرده و اين زبان را در مراحل مختلف خود متحول کرده و اينک هزار و اندی سال است که در شکل فارسی کنونی آن در ادبيات و فرهنگ و زندگی مردمان اين سرزمين به زیست خود ادامه می دهد. همه ايرانيان در طول تاريخ اين هويت را با يکديگر و در کنار هم شکل داده اند؛ به عنوان يک ملت. اين مليت مفهومی تاريخی/ فرهنگی دارد. ربطی به دولت-ملت های مدرن ندارد. مفهومی نيست که با يک تصميم سياسی و يا با اراده ای قاهره در لحظه ای از تاريخ اين سرزمين شکل گرفته باشد. هويتی است سيال و تاريخی که در عين وحدت خود ضامن حضور کثرت هاست: وحدت در عين کثرت و کثرت در عين وحدت. اين است ويژگی ايرانشهری که در تاريخ می شناسيم. نه اين مليت و نه اين زبان بر ساکنان اين سرزمين هيچگاه تحميل نشده است. تحميلی قومی نيست. اساسا زبان فارسی زبانی قومی نيست چرا که فارس و فارسی يک قوميت نيست. همه ساکنان اين سرزمين از چند هزار سال پيش به اين سو ايرانی اند با همه تنوع هايشان و زبان مشترک فرهنگی همه سازندگان اين سرزمين و اين فرهنگ و اين تمدن زبان فارسی است؛ زبانی که با آن فرهنگ و تمدن چند هزار ساله خود را منتقل کرده اند و متحول کرده اند. با اين تحول زبان فارسی هم متحول شده و از زبان های قديم آن به زبان فارسی دوره اسلامی رسیده است. ما در ايران تنها زبان فارسی نداريم. هيچ گاه تنها زبان فارسی نداشته ايم. سياهه نام های زبان ها و لهجه های ايرانی سياهه بلندی است. همه اين زبان ها و لهجه ها در طول تاریخ برای خود فرهنگ شفاهی و مکتوب داشته و دارند اما همه آنها در عين حال خادم زبان فارسی در تحول تاريخی اش بوده اند؛ زبان فرهنگ ملی و دینی اين سرزمين.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
زبان فارسی، ايرانشهر و استاد مصطفی ملکيان
این روزها مطلبی در کانال ها در رابطه با "فارسی زبانان" و "فارسی دانان" به استاد مصطفی ملکيان نسبت داده می شود که اميدوارم نسبتی نادرست باشد؛ گو اينکه از ايشان سابقا هم مطالبی در رابطه با تاريخ و تمدن ايرانی شنيده و يا خوانده بودم که حقيقتا خيلی نا اميد کننده بود. حالا فارغ از آنکه حقيقتا اين مطلب از ايشان است و يا نه اين چند سطر را اينجا می نويسم. اميدوارم ايشان بخوانند:
زبان فارسی دو ويژگی عمده تاريخی دارد: يکی اينکه زبان فرهنگ است؛ يکی از کهنترين زبان های زنده دنياست که ده ها هزار کتاب و قطعات نثر و نظم با استفاده از آن نوشته و سروده شده است. زبان ارتباط فرهنگی و تمدنی ما با تعدادی از همسايگان امروزی ماست. فارسی زبان صرفا فارسی دانان نيست؛ چه در آن صورت تعدادی از ايرانشناسان خارجی را هم بايد فارسی زبان به معنای فارسی دان دانست. خير. فارسی زبان يعنی کسی که فارسی زبان تجربه زيسته فرهنگی اوست؛ عامل ارتباط با تاريخ و فرهنگش؛ فارغ از اينکه زبان مادريش چيست؛ چه بسياری از کسانی که در رشد و اعتلای اين زبان در طی قرن های گذشته مساهمت داشته اند کسانی بودند که شايد زبان مادريشان غير فارسی بود اما همان ها زبان فارسی را به عنوان زبان فرهنگ و زبان مکتوب خود زيسته بودند. از نقطه نظر مساهمت فرهنگی زبان های سريانی و عربی هم هر کدام در طی تاريخ دو هزار سال گذشته و برای مدتی در ميان تمدن های اين منطقه نقشی مشابه داشته اند.
نکته دوم: با اين وصف زبان فارسی يک ويژگی مهم ديگر دارد: زبان فارسی زبان يک قوم نيست. زبان يک ملت است. زبان "ايرانشهر" است. زبانی است ريشه گرفته در تاريخ يک سرزمين با چند هزار سال تاریخ که هويت پيوسته و تاريخی و فرهنگی خود را حفظ کرده و اين زبان را در مراحل مختلف خود متحول کرده و اينک هزار و اندی سال است که در شکل فارسی کنونی آن در ادبيات و فرهنگ و زندگی مردمان اين سرزمين به زیست خود ادامه می دهد. همه ايرانيان در طول تاريخ اين هويت را با يکديگر و در کنار هم شکل داده اند؛ به عنوان يک ملت. اين مليت مفهومی تاريخی/ فرهنگی دارد. ربطی به دولت-ملت های مدرن ندارد. مفهومی نيست که با يک تصميم سياسی و يا با اراده ای قاهره در لحظه ای از تاريخ اين سرزمين شکل گرفته باشد. هويتی است سيال و تاريخی که در عين وحدت خود ضامن حضور کثرت هاست: وحدت در عين کثرت و کثرت در عين وحدت. اين است ويژگی ايرانشهری که در تاريخ می شناسيم. نه اين مليت و نه اين زبان بر ساکنان اين سرزمين هيچگاه تحميل نشده است. تحميلی قومی نيست. اساسا زبان فارسی زبانی قومی نيست چرا که فارس و فارسی يک قوميت نيست. همه ساکنان اين سرزمين از چند هزار سال پيش به اين سو ايرانی اند با همه تنوع هايشان و زبان مشترک فرهنگی همه سازندگان اين سرزمين و اين فرهنگ و اين تمدن زبان فارسی است؛ زبانی که با آن فرهنگ و تمدن چند هزار ساله خود را منتقل کرده اند و متحول کرده اند. با اين تحول زبان فارسی هم متحول شده و از زبان های قديم آن به زبان فارسی دوره اسلامی رسیده است. ما در ايران تنها زبان فارسی نداريم. هيچ گاه تنها زبان فارسی نداشته ايم. سياهه نام های زبان ها و لهجه های ايرانی سياهه بلندی است. همه اين زبان ها و لهجه ها در طول تاریخ برای خود فرهنگ شفاهی و مکتوب داشته و دارند اما همه آنها در عين حال خادم زبان فارسی در تحول تاريخی اش بوده اند؛ زبان فرهنگ ملی و دینی اين سرزمين.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com