آخر این رباعی اگر لطفی داشته باشد -که ندارد به نظر من- در تکرار «لالا»ست. لالای اول از مصراع چهارم را اگر «ایکاش» بخوانیم (که نمیدانم لفظ «ایکاش» در معنای «کاشکی» اصلاً در قرن هشتم و قبل از آن مصطلح بوده است یا نه) چطور باید معنا کرد آن مصراع را؟ میدانیم که مصراع سوم از زبان «معشوقه» است. یعنی آرزو میکند معشوقهاش لال بشود؟
بعد، «لا لا میگفت» چه معنایی خواهد داشت؟
اگر هم اولی را «ایکاش» بخوانیم و «لالا»ی دوم را فاعل بگیریم، کار از دو جهت خراب میشود؛ اول آنکه معلوم نیست لالا چهکسی را گفته است که لال باد. دوم آنکه «لالا» در مصراع اول به همین معنا قافیه شده است و در مصراع دوم به معنایی دیگر. پس، ناگزیر، در مصراع چهارم به معنایی غیر از آن هردو به کار رفته است. تنها معنایی هم که برای این لفظ، غیر از آن دو معنا، میمانَد همین «نه، نه» است و آن هم در صورتی معنا میدهد که از قول لالای معشوقه باشد، یعنی واژهی نخست هم لالا باشد.
غرائب و عجائب آفاق
نویسنده : آل شهیدی نجفی، علی اکبر
تاریخ انتشار : 1386-00-00
زبان: فارسي
ناشر : امیر العلم
شابک : 0-30-7955-964-978
: چكيده کتاب
پژوهشی است پیرامون عجایب و شگفتیهای جهان آفرینش. نویسنده در این کتاب که در دو بخش تدوین یافته به پدیدههایی چون آب، خاک، آتش و هوا به عنوان عناصر اربعه جهان هستی پرداخته است. بخش دوّم کتاب به دنیای نباتات و حیوانات و انسان اختصاص یافته است. مؤلّف در بخش سوّم به دنیای اسرار آمیز انسان در ابعاد جسمانی و روحانی اشاره کرده و امتیاز انسان را از سایر مخلوقات بیان نموده و آن را معمّای جهان آفرینش در همه قرنها دانسته است.
: موضوعات
آفرینش جهان، شگفتیهای طبیعت، ابعاد انسان، آب، خاك، هوا، آتش، نباتات، حيوانات : کلید واژه
تصور میکنم این بیت محصول سالهای پایانی رواج سبک هندی باشد. حتی اگر اینگونه نباشد هم رگههای طرز تازه و بارقههای افول این سبک را میتوان در آن به تماشا نشست.
خمیازه کشیدن تیر کنایه از کشیدن تیر است و به هم نزدیک شدن گوشههای کمان. ب این توصیف باید گفت مصراع اول معنای روشنی ندارد هرچند به صورت ذهنی میتوان به این معنی رسید:
وقتی او تیرش را میکشد و به سمت دام (با توجه یه ساخت شعر میتوان ان را به معنای واقعی آن یا معنای مجازی برگرداند) میاندازد من کماندار او میشوم. در اینجا کماندار احتمالا ایهام تناسبی دارد با تیر و منظور شاعر شاید خود کمان نباشد و ممکن است منظور ریسمانی باشد که برای بستن شکار به کار میرفته است.(با توجه به مفهوم مصراع بعد).
در مصراع دوم شاعر میگوید از رگ کردنم کمندی میسازم برای بستن شکاری که هدف تیر معشوقم قرارگرفته است. مفهوم غایی این است که جانم را برای معشوق میدهم تا به هدفش برسد!
به نظر حقیر وجود عشق فقط در مصراع اول درست است در مصراع دوم کاتب اشتباه کرده است
مصراع دوم هم به نظر حقیر این است : رود در راه سوز و سوز الفت
دوست عزیز جناب خبازیان در متن خاکی وار بوده است سپس خواننده ای که بر معنی مطلع بوده "وار" را خط زده و چیزی مشکوک نوشته که خوانا نیست از لحاظ ساختار به می ربودی و در درجه دوم به ربودی نزدیک است.
آن قلیانی هم که جناب خبازیان گفتند با عناصر اربعه همراه است و آب و خاک و آتش و هوا دارد.
یکی از احتمالات من هم، خرامان (دهر زان..) است، که شاید با توجه به مصراع دوم که گفته شده(در آمد اندر آن ...) بی ربط نباشد..
صورت مصراع دوم هرچه باشد معنای آن با توجه به مصراع نخست روشن است؛
خاک زمین را به منزله ی گل حکمت بر گرد معادن قرار داده و گرمای خورشید را در حکم آتش چنین کوره ای.
☘ امروز با بیدل
به مناسبت اربعین حسینی
🔺 برو در کربلا، دیگر مپرس از رمز استغنا
🔻 شهید ناز او، از تیغ میخواهد دَم آبی
این بیت بیدل آمیزهای است از عشق و حماسه. شاعر شهدای کربلا را شهید ناز معشوق میداند، ولی شهیدانی که آب را از لب تیغ طلب میکردند.
میدانیم که آبدادن شمشیر، آن را محکمتر و برندهتر میساخته است. بیدل به همین اعتبار، گاهی شمشیر را به جوی آب تشبیه میکند:
کی شود وهم تعلّق مانع وارستگان؟
آب اگر در جوی شمشیر است، میباشد روان
و حالا، شهیدان ناز معشوق، از این آب مینوشند.
نکتۀ دیگر، ایهام در کلمۀ «دم» است که از طرفی «لب» معنی میدهد و شاعر انگار از «لب آب» سخن میگوید و از طرفی به معنی خون است و با شمشیر تناسب دارد. بیدل در چند جای دیگر هم که از شمشیر و تیغ اسم برده، «دم» را به دو معنی به کار برده است:
مزاج خودشکن آزار کس نمیخواهد
کم است ریزش خون، تیغ را ز ریزش دم
میگوید شمشیری که دم (لب) آن ریخته باشد، انگار که ریزش دم (خون) آن هم کمتر میشود.
به هر حال، بیت بسیار حماسی و باشکوه است و در آن زمانهای که اغلب شاعران ما به واقعۀ کربلا از منظر تأثر و اندوه مینگریستهاند، این که شاعری آن را از منظر استغنا و بینیازی ببیند، جالب است. سخن را با یک بیت عاشورایی دیگر از بیدل ختم میکنم.
گلریزی اشک، بوی خون داشت
این سبحه ز خاک کربلا بود
میگوید تسبیحی که از خاک کربلا بسازی، اگر در حین مناجات با گریه کنی، اشک تو هم بوی خون خواهد داشت. این یعنی زنده بودن خون شهیدان کربلا، که امروزه در ادبیات آیینی ما بسیار مطرح است.
#امروز_با_بیدل
#محمدکاظم_کاظمی
@khanehayeneh
گیرم درست بود،
بنیاد عالم از این چهار عنصر است
آب است و آتش و خاک است و آن هوا
اما برای شیعه تو جور دیگریست:
آبی که از لبان تشنه دریغش نمودهاند
وآن آتشی که بر دل آن خیمهها زدند
خاکی که تربت تو، بوسه گاه عشق
زیبا هوای عاشقیات در حریم جان
آه ای امام نور، مولای عاشقی ؛
قربانِ
آب و
آتش و
خاک و
هوای تو ....
"کیوان شاهبداغی"
☘ امروز با بیدل
به مناسبت اربعین حسینی
🔺 برو در کربلا، دیگر مپرس از رمز استغنا
🔻 شهید ناز او، از تیغ میخواهد دَم آبی
این بیت بیدل آمیزهای است از عشق و حماسه. شاعر شهدای کربلا را شهید ناز معشوق میداند، ولی شهیدانی که آب را از لب تیغ طلب میکردند.
میدانیم که آبدادن شمشیر، آن را محکمتر و برندهتر میساخته است. بیدل به همین اعتبار، گاهی شمشیر را به جوی آب تشبیه میکند:
کی شود وهم تعلّق مانع وارستگان؟
آب اگر در جوی شمشیر است، میباشد روان
و حالا، شهیدان ناز معشوق، از این آب مینوشند.
نکتۀ دیگر، ایهام در کلمۀ «دم» است که از طرفی «لب» معنی میدهد و شاعر انگار از «لب آب» سخن میگوید و از طرفی به معنی خون است و با شمشیر تناسب دارد. بیدل در چند جای دیگر هم که از شمشیر و تیغ اسم برده، «دم» را به دو معنی به کار برده است:
مزاج خودشکن آزار کس نمیخواهد
کم است ریزش خون، تیغ را ز ریزش دم
میگوید شمشیری که دم (لب) آن ریخته باشد، انگار که ریزش دم (خون) آن هم کمتر میشود.
به هر حال، بیت بسیار حماسی و باشکوه است و در آن زمانهای که اغلب شاعران ما به واقعۀ کربلا از منظر تأثر و اندوه مینگریستهاند، این که شاعری آن را از منظر استغنا و بینیازی ببیند، جالب است. سخن را با یک بیت عاشورایی دیگر از بیدل ختم میکنم.
گلریزی اشک، بوی خون داشت
این سبحه ز خاک کربلا بود
میگوید تسبیحی که از خاک کربلا بسازی، اگر در حین مناجات با گریه کنی، اشک تو هم بوی خون خواهد داشت. این یعنی زنده بودن خون شهیدان کربلا، که امروزه در ادبیات آیینی ما بسیار مطرح است.
#امروز_با_بیدل
#محمدکاظم_کاظمی
@khanehayeneh
☘ امروز با بیدل
🔺 برو در کربلا، دیگر مپرس از رمز استغنا
🔻 شهید ناز او، از تیغ میخواهد دَم آبی
این بیت بیدل آمیزهای است از عشق و حماسه. شاعر شهدای کربلا را شهید ناز معشوق میداند، ولی شهیدانی که آب را از لب تیغ طلب میکردند.
میدانیم که آبدادن شمشیر، آن را محکمتر و برندهتر میساخته است. بیدل به همین اعتبار، گاهی شمشیر را به جوی آب تشبیه میکند:
کی شود وهم تعلّق مانع وارستگان؟
آب اگر در جوی شمشیر است، میباشد روان
و حالا، شهیدان ناز معشوق، از این آب مینوشند.
نکتۀ دیگر، ایهام در کلمۀ «دم» است که از طرفی «لب» معنی میدهد و شاعر انگار از «لب آب» سخن میگوید و از طرفی به معنی خون است و با شمشیر تناسب دارد. بیدل در چند جای دیگر هم که از شمشیر و تیغ اسم برده، «دم» را به دو معنی به کار برده است:
مزاج خودشکن آزار کس نمیخواهد
کم است ریزش خون، تیغ را ز ریزش دم
میگوید شمشیری که دم (لب) آن ریخته باشد، انگار که ریزش دم (خون) آن هم کمتر میشود.
به هر حال، بیت بسیار حماسی و باشکوه است و در آن زمانهای که اغلب شاعران ما به واقعۀ کربلا از منظر تأثر و اندوه مینگریستهاند، این که شاعری آن را از منظر استغنا و بینیازی ببیند، جالب است. سخن را با یک بیت عاشورایی دیگر از بیدل ختم میکنم.
گلریزی اشک، بوی خون داشت
این سبحه ز خاک کربلا بود
میگوید تسبیحی که از خاک کربلا بسازی، اگر در حین مناجات با گریه کنی، اشک تو هم بوی خون خواهد داشت. این یعنی زنده بودن خون شهیدان کربلا، که امروزه در ادبیات آیینی ما بسیار مطرح است.
#امروز_با_بیدل
#محمدکاظم_کاظمی
@khanehayeneh
آفتاب و آفتابه
این دو واژه با اینکه شکل ظاهریشان شبیه هم هست اما دو ساخت و معنای متفاوت دارند.
🔸«آفتاب» متشکل است از آف+تاب.
آف صورت تغییریافتۀ آب است که در اینجا به معنی water نیست، بلکه معنایش «درخشندگی، روشنی، نور، پرتو و فروغ» است. در کلمات «آبرو» و «خوشآبورنگ» آب به همین معناست (بنگرید به فرستۀ «آبِ رو/ماء الوجه» در همین کانال). تاب هم بن مضارع تابیدن یا تافتن است، چون «تافتن» معنای «پرتو انداختن و درخشیدن» هم میدهد. مثلاً جامی میگوید:
به نوری کز جمالت بر دلم تافت
یقین دانم که آخر خواهمت یافت
پس آفتاب یعنی «تابندۀ نور».
🔸«آفتابه» متشکل است از: آف+تابه.
آف در اینجا همان آب است، اما این بار به معنای water. تابه دلالت بر نوعی ظرف میکند که در کلمۀ «ماهیتابه» وجود دارد. تابه از کلمۀ tāpak در فارسی میانه آمده. میشود گفت تابه از تافتن در معنای «داغ کردن و گرم کردن» بهعلاوۀ «-ه» اسم آلتساز (باقیماندۀ همان ak ایرانی باستان و ag میانه) ساخته شده. کلمۀ «تابستان» هم از این معنای «تافتن» آمده. پس آفتابه یعنی ظرفی که در آن آب میریزند.
#واژگان #ریشهشناسی
@zabanshenasik
بله مصراع اول به این صورت است:
بر لکلک اماره در این مطمئن خاک
اما مشکل سر مصراع دوم و معنای تمام بیت است
مصراع نخست: هذي حديقةُ زينبٍ مُخْضَرّةً
هذي به معنای هذه.
زينب غير منصرف است، اما اينجا به ضرورت شعری منصرف می شود.
مخضرة: منصوب است بنابر حال از «حديقة»
ترجمه: اين باغ سرسبز زينب است
مصراع دوم (شايد): سُقِيَت بماءِ جِنانِ دارِ قرار
ترجمه: که به آب باغهای دار القرار سيراب شده است.
مصراع سوم (شايد): حَلَّتْ بها في أربعٍ بأريجِها
ترجمه: در چهار طرف آن با عطر خود بدان وارد شد.
معلوم نيست ضمير «هي» در «حلّت» مرجعش کجاست؟
مصراع چهارم را هم نمیدانم
فکر کنم با توجه به معنای بیت دوم، بهتر است به نظرم ابتدای مصراع دوم بیت اول را «که» بگیریم. که سوی بندگان...
اساتید عزیز سلام
اصطلاح "دانه ای کو را نباشد ریشه ای" در بیت زیر از طالب به چه معناست؟
هوش دار ای مرغِ آزادی که در صحرای عشق
دانهای کو را نباشد ریشهای در دام نیست
همچو آن ماهی که در آتش فتد ناگه ز آب
میطپم در خاک آن ساعت که مِی در جام نیست
#طالب_آملی
آیا به معنای سخت بودن راه عشقه؟
ضمن تشکر از تامل عالمانه ی جناب لوامع و
وقدردانی از مشارکت جدی جنابعالی در این گفتگو،
خوانش dowr را در مصراع دوم قابل پذیرش نمی بینم.ازجمله به این دلیل که شعر
را از بلاغت وشاعر را از شعور منطقی ساقط می کند. زیرا مثل این می شود که شاعر در مصراع اول بگوید " این جانور شیر است"
ودر مصراع دوم بگوید "منظورم این است
که اسب نیست" . مقام شاعر اجل از سرودن
این بدیهیات است.(مگر در مقام طنز وشوخ طبعی) باسپاس و پوزش🌻🌹🌻
در بیت دوم که یاء ثبت شده است.
سه مصراع دیگر هم، وزنا و معنی، اینطور درست میشوند.
حذف یاء هم خیلی چیز عجیبی در نسخ نیست.
تصرف در بیت هم نیازی نیست. بیت صحیح است:
«دلم از دست تو بیدادگری خونین است»
البته این شکل بدل آوردن برای ضمیر غریب است. ممکن است بتوان ضعف تالیف هم حساب کرد که نیاز به فحص بیشتر دارد. اما این غزل، چه گوینده درست گفته باشد چه غلط، به اثبات یاء در قافیه انشاء شده است.
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com