Forwarded From خانهٔ آینه
🍀 امروز با بیدل

نمی‌دانم شهادتگاه شوق کیست این وادی‌
که رفتن‌های خون بسمل اینجا کاروان دارد
🔻
بیدل در این بیت به صراحت از واقعۀ کربلا نمی‌گوید، ولی کلمات «وادی»، «کاروان» و «شوق» به نوعی از فرهنگ عاشورایی حکایت می‌کند، فرهنگی که در آن شهادت با شوق همراه است و اگر هم شهیدان خودشان نتوانند ادامۀ مسیر دهند، خونشان همچون کاروانی طی طریق می‌کند.
«بسمل» یعنی قربانی‌ای که بسم‌الله گفته و گردنش را بریده‌اند و او در این حالت نیمه‌جان دست و پا و بال بال می‌زند. این حرکت، در شعر ما گاهی به «رقص» مانند شده است:

سعی عاشق را به جهد مردم دنیا مسنج
وجد طفلان دیگر است و رقص بسمل دیگر است

از نظر بیدل این بسمل آن قدر مشتاق شهادت است که حتی همان فرصت تکبیر گفتن هنگام ذبح هم برایش همچون تیغ قاتل سخت است.

بسمل ما بس که از ذوق شهادت می‌تپد
تیغ قاتل می‌شمارد فرصت تکبیر را

گفتنی است که در اینجا «تیغ قاتل» فقط نقش کنایی دارد و به معنی «ناگوار و سخت» است. شاعر در اینجا کنایه‌ای به کار برده است که با فضای بیت همگون باشد.
به هر حال چنان که گفتیم، بیدل با آن شور حماسی که در شعرش هست، عافیت و آرامش را هم در شهادت می‌بیند. و این هم پیامی است که گویا از دل عاشورا جوشیده و به ما رسیده است.

سراغ عافیت خواهی به میدان شهادت رو
که صد بالین راحت از پر یک تیر می‌جوشد

می‌دانیم که تیر در انتهای خود یک پَر دارد. شاعر می‌گوید همان پر انتهای تیر، برای ما به پر بالین بدل می‌شود که وسیلۀ استراحت است. گویا استراحت ما در میدان شهادت است.

#امروز_با_بیدل
@khanehayeneh
Forwarded From خانهٔ آینه
☘ امروز با بیدل
به مناسبت اربعین حسینی

🔺 برو در کربلا، دیگر مپرس از رمز استغنا
🔻 شهید ناز او، از تیغ می‌خواهد دَم آبی‌

این بیت بیدل آمیزه‌ای است از عشق و حماسه. شاعر شهدای کربلا را شهید ناز معشوق می‌داند، ولی شهیدانی که آب را از لب تیغ طلب می‌کردند.
می‌دانیم که آب‌دادن شمشیر، آن را محکم‌تر و برنده‌تر می‌ساخته است. بیدل به همین اعتبار، گاهی شمشیر را به جوی آب تشبیه می‌کند:

کی شود وهم تعلّق مانع وارستگان‌؟
آب اگر در جوی شمشیر است، می‌باشد روان‌

و حالا، شهیدان ناز معشوق، از این آب می‌نوشند.
نکتۀ دیگر، ایهام در کلمۀ «دم» است که از طرفی «لب» معنی می‌دهد و شاعر انگار از «لب آب» سخن می‌گوید و از طرفی به معنی خون است و با شمشیر تناسب دارد. بیدل در چند جای دیگر هم که از شمشیر و تیغ اسم برده، «دم» را به دو معنی به کار برده است:

مزاج خودشکن آزار کس نمی‌خواهد
کم است ریزش خون، تیغ را ز ریزش دم‌

می‌گوید شمشیری که دم (لب) آن ریخته باشد، انگار که ریزش دم (خون) آن هم کمتر می‌شود.
به هر حال، بیت بسیار حماسی و باشکوه است و در آن زمانه‌ای که اغلب شاعران ما به واقعۀ کربلا از منظر تأثر و اندوه می‌نگریسته‌اند، این که شاعری آن را از منظر استغنا و بی‌نیازی ببیند، جالب است. سخن را با یک بیت عاشورایی دیگر از بیدل ختم می‌کنم.

گل‌ریزی اشک، بوی خون داشت‌
این سبحه ز خاک کربلا بود

می‌گوید تسبیحی که از خاک کربلا بسازی، اگر در حین مناجات با گریه کنی، اشک تو هم بوی خون خواهد داشت. این یعنی زنده بودن خون شهیدان کربلا، که امروزه در ادبیات آیینی ما بسیار مطرح است.

#امروز_با_بیدل
#محمدکاظم_کاظمی
@khanehayeneh
Forwarded From خانهٔ آینه
☘ امروز با بیدل

🔻آن را که ز درد دینش افسونی هست،
🔺در یاد حسین، داغ مدفونی هست
🔻هر گاه ز خاک کربلا سبحه کنند،
🔺در گردش آن، چکیدن خونی هست

بیدل شعر عاشورایی بسیار ندارد. از آن شاعرانی نیست که دهها قصیده و ترکیب‌بند برای عاشورا دارند. ولی همان چند شعر اندکی که دارد، همه حاوی معانی عمیقی است که در آن روزگار کمتر سابقه داشته است. مثلاً در آن روزگاری که غالب شاعران فقط بر شهیدان کربلا نوحه‌های بی‌ثمر می‌کنند، او احساس مذهبی نسبت به واقعۀ عاشورا را به «درد دین» نسبت می‌دهد، یعنی یک پشتوانۀ فکری برایش مطرح می‌کند. جالب است که سنایی هم در آن قصیدۀ معروف خویش، آنجا که به واقعۀ عاشورا اشاره می‌کند، از «درد دین» می‌گوید:

در یکی صف، کشتگان بینی به تیغی چون حسین
در دگر صف، خستگان بینی به زهری چون حسن
دردِ دین خود بلعجب دردی است، کاندر وی چو شمع
چون شوی بیمار، بهتر گردی از گردن‌زدن

تشابه جالب را ببینید که سنایی هم قرن‌ها قبل از بیدل، کشته شدن در راه حق را بهترین علاجِ درد دین می‌داند.
نکتۀ دیگر در این رباعی بیدل، اشاره به جاودانگی اثرات واقعۀ عاشوراست. شاعر می‌گوید تا هر زمان که از خاک کربلا تسبیح بسازند، از آن تسبیح خون می‌چکد. به واقع این خون همیشه می‌جوشد و انسان‌های همۀ تاریخ را به خونخواهی می‌خواهد. این همان مفهومی است که در تفکر عاشورایی متفکران امروز هم دیده می‌شود. بیدل در بیتی دیگر از غزلیات خود هم مضمونی شبیه همین رباعی آورده است، آنجا که می‌گوید:

گل‌ریزی اشک، بوی خون داشت‌
این سبحه ز خاک کربلا بود

#امروز_با_بیدل
#محمدکاظم_کاظمی
@khanehayeneh
Forwarded From خانهٔ آینه
🍀 امروز با بیدل

نمی‌دانم شهادتگاه شوق کیست این وادی‌
که رفتن‌های خون بسمل اینجا کاروان دارد
🔻
بیدل در این بیت به صراحت از واقعۀ کربلا نمی‌گوید، ولی کلمات «وادی»، «کاروان» و «شوق» به نوعی از فرهنگ عاشورایی حکایت می‌کند، فرهنگی که در آن شهادت با شوق همراه است و اگر هم شهیدان خودشان نتوانند ادامۀ مسیر دهند، خونشان همچون کاروانی طی طریق می‌کند.
«بسمل» یعنی قربانی‌ای که بسم‌الله گفته و گردنش را بریده‌اند و او در این حالت نیمه‌جان دست و پا و بال بال می‌زند. این حرکت، در شعر ما گاهی به «رقص» مانند شده است:

سعی عاشق را به جهد مردم دنیا مسنج
وجد طفلان دیگر است و رقص بسمل دیگر است

از نظر بیدل این بسمل آن قدر مشتاق شهادت است که حتی همان فرصت تکبیر گفتن هنگام ذبح هم برایش همچون تیغ قاتل سخت است.

بسمل ما بس که از ذوق شهادت می‌تپد
تیغ قاتل می‌شمارد فرصت تکبیر را

گفتنی است که در اینجا «تیغ قاتل» فقط نقش کنایی دارد و به معنی «ناگوار و سخت» است. شاعر در اینجا کنایه‌ای به کار برده است که با فضای بیت همگون باشد.
به هر حال چنان که گفتیم، بیدل با آن شور حماسی که در شعرش هست، عافیت و آرامش را هم در شهادت می‌بیند. و این هم پیامی است که گویا از دل عاشورا جوشیده و به ما رسیده است.

سراغ عافیت خواهی به میدان شهادت رو
که صد بالین راحت از پر یک تیر می‌جوشد

می‌دانیم که تیر در انتهای خود یک پَر دارد. شاعر می‌گوید همان پر انتهای تیر، برای ما به پر بالین بدل می‌شود که وسیلۀ استراحت است. گویا استراحت ما در میدان شهادت است.

#امروز_با_بیدل
@khanehayeneh
Forwarded From خانهٔ آینه
☘ امروز با بیدل

🔺 برو در کربلا، دیگر مپرس از رمز استغنا
🔻 شهید ناز او، از تیغ می‌خواهد دَم آبی‌

این بیت بیدل آمیزه‌ای است از عشق و حماسه. شاعر شهدای کربلا را شهید ناز معشوق می‌داند، ولی شهیدانی که آب را از لب تیغ طلب می‌کردند.
می‌دانیم که آب‌دادن شمشیر، آن را محکم‌تر و برنده‌تر می‌ساخته است. بیدل به همین اعتبار، گاهی شمشیر را به جوی آب تشبیه می‌کند:

کی شود وهم تعلّق مانع وارستگان‌؟
آب اگر در جوی شمشیر است، می‌باشد روان‌

و حالا، شهیدان ناز معشوق، از این آب می‌نوشند.
نکتۀ دیگر، ایهام در کلمۀ «دم» است که از طرفی «لب» معنی می‌دهد و شاعر انگار از «لب آب» سخن می‌گوید و از طرفی به معنی خون است و با شمشیر تناسب دارد. بیدل در چند جای دیگر هم که از شمشیر و تیغ اسم برده، «دم» را به دو معنی به کار برده است:

مزاج خودشکن آزار کس نمی‌خواهد
کم است ریزش خون، تیغ را ز ریزش دم‌

می‌گوید شمشیری که دم (لب) آن ریخته باشد، انگار که ریزش دم (خون) آن هم کمتر می‌شود.
به هر حال، بیت بسیار حماسی و باشکوه است و در آن زمانه‌ای که اغلب شاعران ما به واقعۀ کربلا از منظر تأثر و اندوه می‌نگریسته‌اند، این که شاعری آن را از منظر استغنا و بی‌نیازی ببیند، جالب است. سخن را با یک بیت عاشورایی دیگر از بیدل ختم می‌کنم.

گل‌ریزی اشک، بوی خون داشت‌
این سبحه ز خاک کربلا بود

می‌گوید تسبیحی که از خاک کربلا بسازی، اگر در حین مناجات با گریه کنی، اشک تو هم بوی خون خواهد داشت. این یعنی زنده بودن خون شهیدان کربلا، که امروزه در ادبیات آیینی ما بسیار مطرح است.

#امروز_با_بیدل
#محمدکاظم_کاظمی
@khanehayeneh
Forwarded From خانهٔ آینه
☘ امروز با بیدل

🔻آن را که ز درد دینش افسونی هست،
🔺در یاد حسین، داغ مدفونی هست
🔻هر گاه ز خاک کربلا سبحه کنند،
🔺در گردش آن، چکیدن خونی هست

بیدل شعر عاشورایی بسیار ندارد. از آن شاعرانی نیست که دهها قصیده و ترکیب‌بند برای عاشورا دارند. ولی همان چند شعر اندکی که دارد، همه حاوی معانی عمیقی است که در آن روزگار کمتر سابقه داشته است. مثلاً در آن روزگاری که غالب شاعران فقط بر شهیدان کربلا نوحه‌های بی‌ثمر می‌کنند، او احساس مذهبی نسبت به واقعۀ عاشورا را به «درد دین» نسبت می‌دهد، یعنی یک پشتوانۀ فکری برایش مطرح می‌کند. جالب است که سنایی هم در آن قصیدۀ معروف خویش، آنجا که به واقعۀ عاشورا اشاره می‌کند، از «درد دین» می‌گوید:

در یکی صف، کشتگان بینی به تیغی چون حسین
در دگر صف، خستگان بینی به زهری چون حسن
دردِ دین خود بلعجب دردی است، کاندر وی چو شمع
چون شوی بیمار، بهتر گردی از گردن‌زدن

تشابه جالب را ببینید که سنایی هم قرن‌ها قبل از بیدل، کشته شدن در راه حق را بهترین علاجِ درد دین می‌داند.
نکتۀ دیگر در این رباعی بیدل، اشاره به جاودانگی اثرات واقعۀ عاشوراست. شاعر می‌گوید تا هر زمان که از خاک کربلا تسبیح بسازند، از آن تسبیح خون می‌چکد. به واقع این خون همیشه می‌جوشد و انسان‌های همۀ تاریخ را به خونخواهی می‌خواهد. این همان مفهومی است که در تفکر عاشورایی متفکران امروز هم دیده می‌شود. بیدل در بیتی دیگر از غزلیات خود هم مضمونی شبیه همین رباعی آورده است، آنجا که می‌گوید:

گل‌ریزی اشک، بوی خون داشت‌
این سبحه ز خاک کربلا بود

#امروز_با_بیدل
#محمدکاظم_کاظمی
@khanehayeneh
Forwarded From خانهٔ آینه
☘ امروز با بیدل
🔹 جهان خون‌ریز بنیاد است، هشدار
🔹 سر سال از محرّم آفریدند
این بیت بیدل تفسیر شاعرانۀ زیبایی است از این که سال قمری با ماه محرّم آغاز می‌شود. گویا هر سال، شروع یک سلسله خون‌ریزی در این جهان است. و دریغ که همیشه نیز چنین بوده است.
بیدل از معدود شاعران غیرشیعه است که در جای‌جای آثارش اشارات جالبی به واقعۀ عاشورا دارد. گاهی این اشاره به نوعی است که گویی سخنی دیگر را بیان می‌کند و در عین حال به عاشورا نیز اشاره‌ای دارد، مثل همین بیت بالا. اما در موارد بسیاری سخن شاعر یک موضع بسیار روشن انقلابی دارد از جمله آنجا که می گوید
کیست در این انجمن محرم عشق غیور؟
ما همه بی‌عبرتیم، آینه در کربلاست*
می‌گوید آن عشق غیور را فقط کسانی خاص توانستند درک کنند، آن‌هایی که راهی به کربلا یافتند. و دیگر آدم‌هایی که دم از این عشق می‌زنند، ول معطل هستند.
این نگاه به واقعۀ عاشورا، در آن زمان کم‌سابقه بوده است، چون بیشتر شاعران این واقعه را از منظر مظلومیت و سوگ می‌نگریسته‌اند. این موضع‌گیری بیدل از این نظر هم جالب است.
این هم چند بیت کربلایی دیگر از بیدل
بیدل به هر کجا رگ ابری نشان دهند
در ماتم حسین و حسن گریه می‌کند
از هجوم اشک در گرد ستم خوابیده‌ام‌
جیب و دامانم ز جوش این شهیدان کربلاست‌
در اینجا باز سخن از جنس وام‌گیری از واقعۀ کربلا، برای بیان وضعیت شاعر است، این که قطرات اشک خود را به شهیدان کربلا تشبیه کرده است.
...................
*. گفتنی است که این مصراع در دیوان بیدل چاپ کابل و دیگر دیوان‌های اقتباس‌شده از آن، به صورت «ما همه بی‌غیرتیم...» آمده است. ولی چنان که در تصحیح آقای دکتر سید مهدی طباطبایی آمده است، «بی‌عبرتیم» درست است.
....................
#امروز_با_بیدل
#محمدکاظم_کاظمی
@khanehayeneh
Forwarded From خانهٔ آینه
☘ امروز با بیدل

🔻آن را که ز درد دینش افسونی هست،
🔺در یاد حسین، داغ مدفونی هست
🔻هر گاه ز خاک کربلا سبحه کنند،
🔺در گردش آن، چکیدن خونی هست

بیدل شعر عاشورایی بسیار ندارد. از آن شاعرانی نیست که دهها قصیده و ترکیب‌بند برای عاشورا دارند. ولی همان چند شعر اندکی که دارد، همه حاوی معانی عمیقی است که در آن روزگار کمتر سابقه داشته است. مثلاً در آن روزگاری که غالب شاعران فقط بر شهیدان کربلا نوحه‌های بی‌ثمر می‌کنند، او احساس مذهبی نسبت به واقعۀ عاشورا را به «درد دین» نسبت می‌دهد، یعنی یک پشتوانۀ فکری برایش مطرح می‌کند. جالب است که سنایی هم در آن قصیدۀ معروف خویش، آنجا که به واقعۀ عاشورا اشاره می‌کند، از «درد دین» می‌گوید:

در یکی صف، کشتگان بینی به تیغی چون حسین
در دگر صف، خستگان بینی به زهری چون حسن
دردِ دین خود بلعجب دردی است، کاندر وی چو شمع
چون شوی بیمار، بهتر گردی از گردن‌زدن

تشابه جالب را ببینید که سنایی هم قرن‌ها قبل از بیدل، کشته شدن در راه حق را بهترین علاجِ درد دین می‌داند.
نکتۀ دیگر در این رباعی بیدل، اشاره به جاودانگی اثرات واقعۀ عاشوراست. شاعر می‌گوید تا هر زمان که از خاک کربلا تسبیح بسازند، از آن تسبیح خون می‌چکد. به واقع این خون همیشه می‌جوشد و انسان‌های همۀ تاریخ را به خونخواهی می‌خواهد. این همان مفهومی است که در تفکر عاشورایی متفکران امروز هم دیده می‌شود. بیدل در بیتی دیگر از غزلیات خود هم مضمونی شبیه همین رباعی آورده است، آنجا که می‌گوید:

گل‌ریزی اشک، بوی خون داشت‌
این سبحه ز خاک کربلا بود

#امروز_با_بیدل
#محمدکاظم_کاظمی
@khanehayeneh
Forwarded From خانهٔ آینه
☘ امروز با بیدل
به مناسبت اربعین حسینی

🔺 برو در کربلا، دیگر مپرس از رمز استغنا
🔻 شهید ناز او، از تیغ می‌خواهد دَم آبی‌

این بیت بیدل آمیزه‌ای است از عشق و حماسه. شاعر شهدای کربلا را شهید ناز معشوق می‌داند، ولی شهیدانی که آب را از لب تیغ طلب می‌کردند.
می‌دانیم که آب‌دادن شمشیر، آن را محکم‌تر و برنده‌تر می‌ساخته است. بیدل به همین اعتبار، گاهی شمشیر را به جوی آب تشبیه می‌کند:

کی شود وهم تعلّق مانع وارستگان‌؟
آب اگر در جوی شمشیر است، می‌باشد روان‌

و حالا، شهیدان ناز معشوق، از این آب می‌نوشند.
نکتۀ دیگر، ایهام در کلمۀ «دم» است که از طرفی «لب» معنی می‌دهد و شاعر انگار از «لب آب» سخن می‌گوید و از طرفی به معنی خون است و با شمشیر تناسب دارد. بیدل در چند جای دیگر هم که از شمشیر و تیغ اسم برده، «دم» را به دو معنی به کار برده است:

مزاج خودشکن آزار کس نمی‌خواهد
کم است ریزش خون، تیغ را ز ریزش دم‌

می‌گوید شمشیری که دم (لب) آن ریخته باشد، انگار که ریزش دم (خون) آن هم کمتر می‌شود.
به هر حال، بیت بسیار حماسی و باشکوه است و در آن زمانه‌ای که اغلب شاعران ما به واقعۀ کربلا از منظر تأثر و اندوه می‌نگریسته‌اند، این که شاعری آن را از منظر استغنا و بی‌نیازی ببیند، جالب است. سخن را با یک بیت عاشورایی دیگر از بیدل ختم می‌کنم.

گل‌ریزی اشک، بوی خون داشت‌
این سبحه ز خاک کربلا بود

می‌گوید تسبیحی که از خاک کربلا بسازی، اگر در حین مناجات با گریه کنی، اشک تو هم بوی خون خواهد داشت. این یعنی زنده بودن خون شهیدان کربلا، که امروزه در ادبیات آیینی ما بسیار مطرح است.

#امروز_با_بیدل
#محمدکاظم_کاظمی
@khanehayeneh