ایشان «شریفِ» طباطبایی هستند و شریف، اصطلاحی است که برای سید از جانب مادر نیز استعمال شده است. به تعبیر دیگر، شریف عبارةٌ أخرای میرزاست. از این رو، چه بسا از جهت میرزا بودن (و نه سید از جانب پدر بودن) عِمامه خود را به رنگ سیاه انتخاب نکرده اند. گذشته از آنکه باید تأملی داشت بر تاریخچه استفاده عمامه سیاه برای سادات که از چه زمانی حتمی شده است. اگرچه نفس این رنگ برای عمامه از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است؛ ولی خصوصیت آن برای سادات از چه زمانی بوده، نیازمند مراجعه به منابع موثق است و چه بسا حدود یک قرن پیش (زمان زیست مرحوم شریف طباطبایی) این حساسیت فعلی وجود نداشته است.
سلام خدمت بزرگواران و اساتید زبان عرب
ترکیب "متساوی الساقین" چگونه ترکیبی است؟ آیا اضافی است؟
قاعده ساخت آن به چه صورت است؟ آیا قانون خاصی برای ساخت این گونه صفتها وجود دارد که با جابه جایی نقش صفت موصوفی بتوان ترکیب اضافی ساخت؟
سخن کان گذشت از میانِ دو تن
پراکنده شد بر سرِ انجمن
توضیح:
بیت از اسدی طوسی است وترجمه ای است از این بیت تازی که درکلیله و دمنه آمده است :
كل سر جاوز الاثنين شاع
كل علم ليس في القرطاس ضاع
جامی گوید :
شنیدستی که هر سِر کز دو بگذشت
باندک وقت وِردِ هر زبان گشت
حکیمی گفت :کان دو ،جز دو لب نیست
کز آن سِر بُگذرانیدن ادب نیست
بسا سِر کز دو لب افتد به بیرون
درون صد دلاور را کند خون
برای مزید اطّلاع رجوع شود به امثال و حکم دهخدا /جلد سوم /صفحه۱۲۲۶
بله ظاهر امر چنین است و احتمالا من و عن را هم به خاطر ساخت تن آدمی از (من) و به دلیل یا برای (عن) آورده است.
با سلام و عرض ادب
پیشنهاد زیبایی بود. ولی ساختن مرجعی به شکل کتاب واقعا مشکله..
چه بسا که با که با صد جلد کتاب 100 صفحه ای هم!! نشه مرجع ساخت
بله کاملا موافق هستم اما روال دانشگاه به این صورت است که دانشجوها را بدون مطالعه به همایشها سوق میدهند، بنده که توبه کردم برای همایش به هیچ عنوان نفرستم چه بسا مطالعه و تحقیق آماده هم داشته باشم.
فرهنگ روش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روزنوشتهای فرهنگ مهروش
تجربههایی برای داوری مقالات
فرستۀ چهارم و اخیر:
20ـ هرگز مؤلف مقاله را نباید مستقیم خطاب کنیم. مثلاً نباید بنویسیم: «چرا فلان چیز را چنین نوشتهای؟» یا مثلاً «این دیگر چه حرفی است که زدهاید؟» یا «بر چه اساسی فکر میکنید فلان چیز این طوری است؟». اینها بسیار برای یک مؤلف آزارنده است. میشود راحت نوشت: «از گفتار مؤلف چنین برمیآید که فلان دیدگاه را پذیرفته، و البته دلائل خود را برای پذیرش این دیدگاه توضیح نداده است».
21ـ خیلی وقتها فقط کافی است به مؤلف از موضع یک خواننده یادآوری کنیم از متن چه فهمیدهایم. همین که مؤلف بفهمد متنش آن چیزی را که میخواهد به خواننده منتقل نمیکند، سبب میشود در جستجوی راهی برای حل مشکل برآید. این کار البته ساده نیست. اعتمادبهنفس مؤلف مانع است. مؤلف خود را در حوزۀ بحث مقاله متخصصترین فرد میداند و حق هم دارد! بهترین شیوه آن است که با جمعبندی مباحث مقاله نشان دهیم از کلیت این خط سیر چه چیز میشود فهمید. اینطوری مؤلف نیز متوجه میشود چه مطالبی را باید اصلاح یا جابهجا یا اضافه کند.
22ـ همیشه پیشنهاد عملی به مؤلف دادن بهتر از نقد صرف است. گاه اشکالی را مطرح کردهایم که مؤلف نمیتواند اطمینان یابد با کدام روش میتواند بر آن غلبه کند.
23ـ هرگز نباید لحن ما حالت فردی را پیدا کند که فکر میکند استادی است که دارد با دانشجوی صمیمیاش حرف میزند. حتماً باید از کاربرد تعابیر آمرانه دوری گزید. نباید نوشت: «فلان کار حتماً بشود» یا «فلان چیز را هم فلان طور کنید». باید نوشت: «فلان مشکل وجود دارد. پیشنهاد میکنم برای حل آن فلان کار صورت گیرد». شاید واقعاً مؤلف خودش اگر به مشکل فکر کند، راههای بهتری بیابد.
24ـ بعضی از افراد وقتی میبینند کسی از نظرشان خطای فاحشی کرده است بهتر میبینند که با شوخی به او تذکر بدهند؛ زیرا با لحن شوخی سادهتر میشود حرفهای جدی را زد. فضای داوری مقاله تاب این شوخیها را ندارد. اگر شوخطبع ایم، باید حواسمان باشد که با نگارش بستر طنز سخن ما منتقل نمیشود. مؤلف در حالی نقد ما را دریافت میکند که معمولاً دچار فشار شدید روحی و عصبی است، میخواهد مقالهاش سریعتر چاپ شود، احساس میکند هرکار بلد بوده کرده است، احتمالاً این مقاله را چند ماه پیش نوشته و اکنون ذهنش درگیر کار جدیدی شده است و دیگر توان و آمادگی بازگشت سریع به بحث را ندارد....، و خلاصه، اصلاً در وضعی نیست که بشود سربهسرش گذاشت. ممکن است سادهترین بیان ما که قدری چاشنی طنز دارد سبب شود او به تنگ آید و احساس کند چه زمانهای شده است که باید اهل علم برای نشر آثار خود نیازمند قوّالان و لوطیان و بیخبران شوند. هرگز با مؤلف شوخی نکنیم.
25ـ حتماً باید نقد ما طوری باشد که مؤلف متوجه شود منظور او را فهمیدهایم و میدانیم دارد چه کار میکند. حتماً باید مؤلف از نوشتۀ ما متوجه شود که مقاله را درست و کامل خواندهایم و نصفه و نیمه آن را ندیدهایم و زود رد نکردهایم. باید نشان دهیم که منابع بحث را میشناسیم و خلاصه، باید اعتماد مؤلف را جلب کنیم که از آن داورانی نیستیم که چون از مرتبطان با سردبیر بودهایم سر از داوری درآوردهایم و لیاقت کافی نداریم.
26ـ در مقاله حق نداریم انگیزهخوانی کنیم یا برچسبی به مؤلف بزنیم یا او را به زعم این که از گمان میکنیم از اعوان و انصار و یاوران فلان مکتب فکری است نقد و طرد کنیم. چنین تلاشهایی بالکل خروج از بازی علم است: به کار کسی میماند که چون فوتبال بلد نیست، وسط دعوا توپ را پاره میکند و قواعد بازی را به هم میزند. در پژوهش ماییم و مدعیات و استدلالات مقاله. اگر سخنی را نادرست میدانیم، باید با ذکر شواهد نشان دهیم آن برداشت غلط است.
27ـ داوری برای ما یک طعمه نیست؛ فرصتی برای خدمت به فرهنگ است. اگر اشکال مؤلفی را رفع کنیم، قطعاً او فرزندان و شاگردان خود را متفاوت بار خواهد آورد. این یعنی ما در اصلاح فرهنگ نقش مهمی ایفاء کردهایم.
@FarhangeRvesh
🕋
الحمد لله ... الَّذِي قَصُرَتْ عَنْ رُؤْيَتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِينَ،
خدا را حمد و سپاس ... که اهل نظر، هر چه تلاش کنند توانایی نظر کامل و جامع به وجود متعالش را ندارند؛
لذا هیچوقت، هیچکس نمی تواند ادعا بنماید که من یا فلانی کاملا از خدا و نظر و حکم او اطلاع دارد
فقط خدا خودش، می داند از اول و آخر امور! فقط خودش می داند که چه حکمی و تقدیری را برای ما در نظر گرفته است.
توجه به هدف تاکید بر این مجالس از سوی اهل بیت
آیت الله روح الله خمینی
⚫️ این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم برای سیدالشهدا. نه سیدالشهدا احتیاج به این گریهها دارد و نه این گریهها خودش ـ فی نفسه ـ کاری از آن میآید، لکن این مجلسها مردم را همچو مجتمع میکنند و یک وجهه می دهند...این #جنبۀ_سیاسی این مجالس بالاتر از همۀ جنبههای دیگری که هست. بیخود بعضی از ائمۀ ما نمیفرمایند که برای من در منابر روضه بخوانند. بیخود نمیگویند ائمۀ ما به اینکه هر کس که بگرید، بگریاند یا صورت گریه، گریه کردن به خودش[بگیرد]اجرش فلان فلان است. مسئله، مسئلۀ #گریه نیست. مسئله، مسئلۀ تباکی نیست.
مسئله، مسئلۀ سیاسی است که #ائمۀ ما با همان دید الهی که داشتند، میخواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند از راههای مختلف. اینها را یکپارچه کنند تا آسیبپذیر نباشند.
صحیفه امام،ج۱۰،ص۳۱۴
اعزه
همانطور که میدانید نرم افزار الجامع الکبیر که ساخت کشور اردن یا عمان(فراموشی از بنده است) و حاوی کتب عامه هست، در ایران نسخه 4 این نرم افزار وجود دارد که برای حدود 10 سال پیش است. در صورتی که چند سالی است نسخه 5 این نرم افزار نیز تولید شده است که طبعاً دارای تعداد کتب بیشتری است به نسبت نسخه 4 و چه بسا امکانات فنی نرم افزار نیز افزایش پیدا کرده باشد. اما تا جاییکه بنده جستجو کرده ام، هنوز در ایران این نسخه نیامده است.
آیا از اعزه کسی این نرم افزار را دارد که بتواند به بنده نیز جهت نصب به ید امانی عاریه بدهد یا مرکزی را بشناسد که نسخه 5 را برای فروش آورده باشند؟
یکی از مشکلاتی که غالبا کسانی که در برابر غالیان می ایستند به آن دچار می شوند، این است که خودشان به مرور مقصر می شوند و در حق معصومین دچار تقصیر ...
چه لزومی دارد برای اثبات اینکه فلان فضیلت نقل شده برای فلان عالم دروغ است پای معصومین را وسط بکشیم
مثل کسانی نباشیم که برای رد ولایت فقیه، ولایت حضرت علی علیه السلام را هم رد کردند .....
تقید و تقوایتان نسبت به علما تحسین بر انگیزست.
فعلا مقام این نیست که بخواهیم کلمات و سخنان آقای حسینی تهرانی را تحلیل کنیم. اما در هر صورت شکی نیست که مقام اعتقادات جایگاه بسیار حساسی است. با این دید اصولی اگر به قضیه نگاه کنیم که: چون بر من فساد عقیده فلانی ثابت نشده پس می توانم او را مدح کنم؛ نمی توان توجیه مناسبی ارائه کرد. چه بسا فلان شخص انسان فاسد العقیده ای باشد و من با تعریف از او موجب ضلالت عقیده یک نفر شده باشم. با کمال احترام🌹
با احترام خدمت اساتید
با این جزمیت و مسلمیت و درجه هزار بار و ...موافق نیستم
هم چنان که لعن شیعه را با این قاطعیت.
اولا کسی خط کش اسلام شناسی نگذاشته
ثانیا ایشان (مرحوم بهشتی) هر چقدر اسلام بوده الان در ممات خودش و پس از ۳۷ سال هنوز هم میتوان ادعا کرد اسلام شناس تر از برخی علمای زنده است؟
ثالثا چه بسا ایشان اگر الان بود برخی عقاید ۳۷ سال پیش خود را نقد میکرد از جمله این جمله معروفش را که «بهشت را به بها میدهند و به بهانه نمیدهند»
به راستی چه کسی بهایش بهشت است؟!
مراد کاربرد تعابیری همچون سعید و فقیه در حق خودش است ممکنه این تعابیر کسی را به این گمان بیندازد که این عبارت نوشته خود شیخ صدوق نیست اما مجلسی در شرح الفقیه متذکر شده است که این عبارت نوشته خود شیخ صدوق است برای نمونه در توجیه کاربرد سعید برای خودش گفته شیخ صدوق چون می دانست که با دعای امام زمان به دنیا آمده است در سعادت خود شکی نداشته چنانچه فقاهت او نیز معلوم بوده است و از این رو خودش را با این تعابیر یاد کرده است
منظور این است که چنین اموری در بین قدما رسم بوده است
#تمثیل_مثنوی
📍نپرداختن به #جان_انسان مثل این است که با سرمایه ات بری تو زمین همسایه خونه بسازی وقتی ساخت خونه تموم شد تازه بفهمی!!
@yekmeshkati
یكی از آن تفسیرها و تمثیلهای بسیار عالی كه انصافاً شاهكار است تمثیلی است كه مولوی بیان كرده است- می دانید كه او مطلب را به صورت تمثیل ذكر می كند- در این زمینه كه انسان #خود_عالی خودش را با #خود_دانی اش اشتباه می كند، یا بگویید جنبه ی روحی و معنوی خودش را كه خود واقعی است با جنبه ی نفس و تن اشتباه می كند، یعنی خودش را این خیال می كند. مثل این جور می آورد:
فرض كنید شخصی زمینی دارد. شروع می كند آن زمین را ساختن، مصالح می برد: آجر می برد، گچ و سیمان و خاك می برد، چوب و آهن می برد و یك خانه ی بسیار مجلّل در آن زمین می سازد. فردا می خواهد برود به خانه ی خودش. وقتی می خواهد اسباب كشی كند، می رود آنجا؛ یك وقت متوجّه می شود كه خانه را روی زمین همسایه ساخته، اشتباه كرده، آن زمینی كه مال او بوده آن است، این زمین مال دیگری است و او هر چه ساخته در زمین بیگانه ساخته است. طبق قانون هم حق ندارد از همسایه چیزی بگیرد، چون همسایه می گوید من كه نگفتم بساز، خودت آمدی ساختی، بیا همه را بردار ببر؛ و اگر بخواهد خانه را خراب كند باید پول دیگری خرج كند؛ مجبور است رها كند و برود. مولوی در بیان كردن این لطائف روحی عجیب است؛ می گوید:
در زمین دیگران خانه مكن
كار خود كن كار بیگانه مكن
كیست بیگانه؟ تن خاكیّ تو
كز برای اوست غمناكیّ تو
(می گوید یك عمر داری برای تن و برای نفس كار می كنی و خیال می كنی برای خودت داری كار می كنی.)
تا تو تن را چرب و شیرین می دهی
گوهر جان را نیابی فربهی
گر میان مشك تن را جا شود
وقت مردن گند آن پیدا شود
(می گوید اگر یك عمر تن را در مشك قرار بدهی هنگام مردن گند آن پیدا می شود.)
مشك را بر تن مزن بر جان بمال
مشك چه بود؟ نام پاك ذو الجلال
چنانكه قرآن می فرماید:
«وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اَللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ. »
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 552
@yekmeshkati
توجه به هدف تاکید بر این مجالس از سوی اهل بیت
آیت الله روح الله خمینی
⚫️ این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم برای سیدالشهدا. نه سیدالشهدا احتیاج به این گریهها دارد و نه این گریهها خودش ـ فی نفسه ـ کاری از آن میآید، لکن این مجلسها مردم را همچو مجتمع میکنند و یک وجهه می دهند...این #جنبۀ_سیاسی این مجالس بالاتر از همۀ جنبههای دیگری که هست. بیخود بعضی از ائمۀ ما نمیفرمایند که برای من در منابر روضه بخوانند. بیخود نمیگویند ائمۀ ما به اینکه هر کس که بگرید، بگریاند یا صورت گریه، گریه کردن به خودش[بگیرد]اجرش فلان فلان است. مسئله، مسئلۀ #گریه نیست. مسئله، مسئلۀ تباکی نیست.
مسئله، مسئلۀ سیاسی است که #ائمۀ ما با همان دید الهی که داشتند، میخواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند از راههای مختلف. اینها را یکپارچه کنند تا آسیبپذیر نباشند.
صحیفه امام،ج۱۰،ص۳۱۴
سلام
در بعضی احادیث اینگونه ذکر شده:
حدث فلان.... و انبا فلان.... و ثنا فلان.....
این مورد سوم یعنی ثنا به چه معنی است؟
ممنونم
✔️حكايت نويس مباش بلكه چنان باش كه از تو حكايت نويسند.
✍️مصطفی ملکیان
🔹 حكايت نويس مباش بلكه چنان باش كه از تو حكايت نويسند. اينكه داستان و حكايت ديگران را بنويسي و نقل كني، چه سودی دارد؟ تو جوری زندگی كن كه حكايت زندگی تو را بنويسند. من به اين حكمت، حكمت به من چه مي گويم كه مورد تاكيد شمس و مولوي است. چيزهايی كه در مقام عمل سودمند نيستند نبايد وارد آن مباحث گردي كه مولوي در كليات شمس به آن تاكيد كرده است.
گويند در سقسين شخصی دو كمان دارد
زان هر دو يكی گم شد، ما را چه زيان دارد؟
🔹گويند كه در يكي از روستاهاي اطراف ماوراء النهر، شخصي كه اصلا او را نمي شناسيم، دو تا كمان داشت كه يكي از آن كمان ها گم شد، اين ماجرا چه سودي براي من دارد؟ فرض كنيد من تحقيق كردم و فهميدم اين خبر صحيح است، به من چه؟ در همين كتاب نقل مي شود كه شمس به جوحي كه يكي از عقلا المجانين بود مثل بهلول، به او گفتند كه هدايا و خوانچه هايی می برند، او گفت به من چه؟ گفتند آخه به خانه تو مي برند. گفت به تو چه؟
🔹يعني من بايد به دنبال چيزهايي بروم كه به خودم مربوط است اگر خوانچه را به طرف خانه من نمي برند، به من ربطي ندارد. اگر به طرف خانة من مي برند، به شما ربطي ندارد و به تو چه. تو برو به كار خودت برس و به زندگي خودت برس. من به اين مي گويم حكمت به من چه؟
يعني ما بايد به دنبال علومي برويم كه اين علوم به زندگي عملي ما موثر افتد. شما بسياري از مباحث را وقتي مي دانيد، با وقتي كه نمي دانيد، تفاوتي در زندگي تان نمي كند. البته اهالي دانشگاه بايد اين كار را بكنند اما بحث من بر سر اين است كه وقتي بناست زندگي ما بهتر بشود، ما بعنوان انساني كه قصدش، اصلاح خودش هست و اصلاح جامعه خودش، بايد به دنبال مسائلي برويم كه سودي داشته باشد مثل آيه قران "لاتسئلوا عن اشياءَ اَن تُبدَ لَكُم تَسُوكم" از چيزهايي كه سودي برايتان ندارد، چرا سوال مي كنيد؟ اين يك حكمت جدي است. اكثر كتب حكمي چنين اند و اصلا به درد نمي خورند. البته شكي نيست كه اگر شما بخواهيد صاحب شغلي بشويد، در يك شغل و فن و هنر خاصي بايد متخصص شويد و براي آنكه متخصص بشويد بايد كتاب هايي كه مربوط به آن فن و هنر و علم هستند را ياد بگيريد و اين مسلم است ولي مي خواهم بگويم كه وقتي از شغل گذشتيم، بقيه زندگي مان را بايد به دنبال كدام دانستن ها برويم؟ بقيه زندگي مان را بايد به دنبال دانستن هايي برويم كه وقتي آنها را مي دانيم تغييري در ما ايجاد مي شود وگرنه چه سودي دارد كه بدانيم در فلان كهكشان كه ميلياردها سال نوري با ما فاصله دارد چه مي گذرد؟ من مي گويم به جز از يك رشته فني خاص كه چاره اي نداريم كه در آن متخصص شويم، براي آنكه شغل و حرفه اي را برعهده بگيريم، غير از اين، بقيه عمرتان را صرف چيزي بكنيد كه سودي براي هستي تان داشته باشد.
▪️مصاحبه مصطفی ملکیان با پیج یوتیوبی «حیره»
@mostafamalekian
🏴 علامهحسنزادهآملی:
آقایان داریم خداحافظی میکنیم.
ای بسا که خبر به شما رسیده:
حسن زاده مسافرت کرد!
آه و نالهای ندارد که،
هست.
نظام عالم است و ما هم از پس پرده خبر نداریم.
خدا نکند ندارد که.
چرا نکند؟
این جا باشیم برای چه؟
دارِ خلود نیست.
دارِ حرکت است.
🌴هنوز راه زیادی مانده تا اخلاص او شناخته شود!
✍️این خاطره را شاید برای اولین بار است که تعریف می کنم.
روزی با عصبانیت و قیافه حق به جانب رفتم خدمت آیت الله منتظری (مقصر خود او بود، راحت می شد با او حرف زد!) عرض کردم آقا! آقای فلانی، فایل کتاب "اسلام دین فطرت" شما را بدست آورده و با تغییر نامش به "اسلام دین زندگی"، به نام خودش چاپ و منتشر کرده است! این چه کاری است آخر؟! خوبیت ندارد!
حرفم که تمام شد، عرقچینش را کمی جابجا کرد و دست برد و همان کتاب را از لابلای کتابهای روی میز نشانم داد و گفت: همین را میگویی؟
❇️بعد ادامه داد: مگر چه اشکالی دارد! ما می خواهیم مردم کتاب بخوانند، چیزی یاد بگیرند، مطالبش را اگر خواستند عمل کنند، حالا چه فرقی میکند اسم من روی جلدش باشد یا فلان آقا؟ اصلا با این اوضاعی که برای ما پیش آوردند چه بسا افرادی بخواهند این کتاب را بفروشند یا در دست بگیرند و حمل کنند، یا به افرادی بدهند، و با بودن اسم منتظری روی جلدش مشکل برایشان پیش بیاید. ولی وقتی اسم یک نفر دیگر باشد مشکلی وجود ندارد. فلذا نگرانی ندارد، تو هم غصه نخور و نگران نباش!
مجتبی_لطفی
@lotfi_mojtaba
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com