این یک ربات مزاحم تبلیغاتی هست که چند روز پیش در گروه اد شد و هنوز هم حذف نشده
گزارشی از حمله روسها به مردم تبریز در 1329ق
تاریخ دعوای روسها در تبریز روز پنجشنبه بیست نهم شهر ذیحجه الحرام که شب دو ساعت نیم از شب پنجشنبه گذشته صدای تفنگ از شهر آمد. بقدر پنجاه تیر پشت هم انداخته شد. صبح پنجشنبه چهار ساعت از روز گذشته بود که روسها بجهة گرفتن اسحله از نظمیهها. در شهر هرجا نظمیه دیدند اسلحه را خواستند. دو نفر نظمیه را شهید نمودند. دعوا ابتدا تا غروب بشدت دعوا واقع شد. جمعی از روسها مقتول و از مسلمین هم معدودی شهید شدند؛ رحمه الله. روسها چند نفر را از اهل شهر بیتقصیر در کوچه از پشت سر زدند.
اللهم انصر جیوش المسلمین بحق محمد وآله علیهم السلام
1329
به نقل از #دکتر_حسین_طباطبایی
@peymanfarus
انتقال فایلها از تلگرام به پیام رسان ایرانی گپ
فایلهایتان را به این ربات ارسال کنید و در گپ تحویل بگیرید.
کاملاً رایگان
https://t.me/telebackupbot
در اين وقت براي خواندن نماز ظهر و عصر به عبادت خانه حسيني آمديم که يکي از مراکز عزاداري شيعه است. بعد از نماز به ساختمان دربار حسيني رفتيم. اينجا مرکزي است براي ايرانيان مقيم حيدرآباد که جمع آنان يک هزار و پانصد نفر است. تمام خانوادهها يزدي هستند و تنها يک خانواده شيرازي و دو خانواده اصفهاني در بين آنهاست. آقايي که اصفهاني بود و 57 ساله گفت تا به حال ايران نيامده است. بقيه هم لهجه فارسي شان بين يزدي و اردوست. اما بچههاي کوچک آنها هم که در کوچه بودند فارسي حرف ميزدند. زنها هم برخي چادر ايراني داشتند.
حدود شصت هفتاد ديگ در آشپزخانه پشت اين حسينيه بود که آماده براي پختن حليم براي صبح عاشورا بود که تا ساعت هفت صبح به مردم ميدهند و هزاران نفر در آن روز حليم ميخورند. اين بنا در سال 1336 وقف شده و تاکنون توسط انجمن اتحاد ايرانيان دکن اداره شده و روي وقفنامه سنگي آن آمده بود که در نبود انجمن آنجا در اختيار جامعه اثني عشري تبعه دولت ايران بايد اداره شود. اين جماعت از ميان خودشان زن ميگيرند و دخترانشان را هم به خودشان ميدهند. چند ساختمان مسکوني هم کنار دربار حسيني بود که ايرانيها مقيم آنجا بودند. جاي ديگر هم نوشتم که عمده کار اينها رستوران داري است.
@jafarian1964
زلزله خوی و تبریز در سال 1259 قمری
در ایامی که حقیر این تاریخ را به اتمام می رساند، در دار السلطنه تبریز به سبب زلزله، وحشت عظیمی خصوص بیست و هفتم و بیست و هشتم شهر ربیع الاول.
در روز سه شنبه 17 شهر مزبور که عید مولود بود، سه ساعت و نیم از روز گذشته زلزله مخرب در خوی اتفاق افتاد، که کلا شهر خوی خراب شد. در همان روز، همان ساعت، در تبریز هم زلزله غیر مخرب اتفاق افتاد تا بیست و نهم ماه مزبور چند دفعه شب و روز در تبریز زلزله شد، به قراری که مذکور گردید. هر روز در خوی، قریب به سی دفعه زلزله می شد.
باری از هشتم شهر صفر المظفر سنه 1259 تا پانزدهم ربیع الاول علامتی در پایین جنوب و مغرب در آسمان ظاهر شد. اهل تنجیم آن علامت را حربه و نیزک می گفتند که از اقسام ذوذؤابه می گفتند که به سبب آن علامت، در روم، وحشت و انقلاب عظیم خواهد شد. از قراری که تقریر کردند زیاد از چهار صد پانصد نفر در خوی، آدم تلف شده بود، و در شب دوشنبه 13 شهر جمادی الاولی 1259 یکساعت و نیم از شب مزبور گذشته، باز بشدت زلزله شد.
در اوقاتی که این عاصی تاریخ را نوشت، از سن کمترین پنجاه وسه سال گذشته بود که با عینک به جهت بچه ها نوشته شد.
@jafarian1964
مکتب تبریز اول یا مکتب مغول (ایلخانی) (قرون ۷ و ۸ ه. ق.) اولین مکتب نگارگری ایرانی است ، که در تبریز پایه ریزی شده و به همین دلیل آن را مکتب تبریز نامیدهاند. این مکتب مصادف با حکومت ایلخانان مغول در ایران است که پایتخت خود را تبریز قرار دادند. از آنجا که تبریز بر روی خط سیرِ جادۀ ابریشم قرار داشت ، آمد و شدهای فراوانی ، هم از طرف چین و هم بیزانس به این شهر صورت میگرفت .
این مکتب ، دوره آغاز ورود عناصر چینی به حوزهی نگارگری ایرانی به حساب میآید. در این دوره تأثیر نقاشی چینی بر روی نگارگران ایرانی واضح است.
از نگارگران این دوره می توان از احمد موسی، امیر دولتیار، مولانا ولیالله و محمدعلی توسی کاتب نام برد.
@artnegarshid
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
حاج جمشید لوایی
بی شک یکی از مهمترین چهره های تاثیرگذار در دزفول حاج جمشید لوایی است. او به همراه سید حسین فارغ پدر سید مصطفی فارغ که دو دوره نماینده دزفول بود یکی از بزرگ ترین رسومات دزفول را رقم زدند.
در سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ یعنی سال حزبی شهر به دو قسمت تقسیم شده بود و شمال و جنوب دزفول با هم درگیر بودند یعنی صحرابدر و سیاهپوشان بر سر مسائل حزبی و قومی و گروهی و سیاسی درگیر بودند. حاج جمشید لوایی بانی محله خیمه گاه تدبیری در نظر گرفت و به قصد صلح و دوستی بین دو گروه متخاصم شمال و جنوب یا صحرابدر و سیاهپوشان با جمع کردن بانیان محله ها و هیئت های مذهبی پیشنهادی و طرحی را ارائه داد که هنوز بعد از حدود ۶۰ سال ادامه دارد.
او اندیشید که محله های صحرا به در و سیاهپوشان، اگرچه با هم اختلاف دارند اما در چه چیزی اشتراک دارند و به این نتیجه رسید که هر دو قسمت شهر در روز عاشورا برای امام حسین عزاداری می کنند پس با طرح این مسئله که هیئت های عزاداری در عصر تاسوعا از طرف محله های صحرابدر و جنوب به طرف سیاهپوشان یعنی قسمت شمالی شهر آمده و عزاداری کنند و به قصد آشتی مورد پذیرایی قرار گیرند. و در عصر عاشورا هیئت های عزاداری از محله های شمالی یعنی سیاهپوشان به طرف محله صحرابدر رفته و عزاداری کنند و مورد پذیرایی قرار گیرند و در صبح عاشورا همه هیئت های شهر یعنی شمال و جنوب شهر همه با هم به طرف بقعه رودبند رفته و عزاداری کند و با این اشتراک مراسم مذهبی اختلافات را حل کنند و به صلح و دوستی برسند. این طرح تصویب شد به عمل رسید و شهر و مردم شمال و جنوب شهر با هم به آشتی رسیدند و این سنت حسنه هنوز هم ادامه دارد.
🖋عظیم محمودزاده
بله پشت پرده دیگر این ماجرا این بود که صحابه امتحان شوند و امتحان شدند و رد شدند و مرتد گشتند الا سه یا چهار یا هفت نفر بنا به اختلاف نقل ها !!! چرا مرتد؟؟؟ چون فراموششان شد که دفاع از عترت طاهره واجب است شاید هم مثل شما معتقد بودند دست هدایت مولا در پشت پرده است و خودش امور را به این سیر هدایت میکند!!!
👈 با توجه به افزایش 100 درصدی نرخ کرایه های وسایل نقلیه در ایام اربعین؛
🕌 از همه عزیزانی که #اربعین عازم #کربلا هستند دعوت میشود تا در طرح #نذر_خودرو_تا_مرز شرکت نمایند
🚙 افرادی که با #اتومبیل شخصی خود به مرز می روند و ظرفیت خالی دارند میتوانند در بخش #همسفریاب_کربلا ثبت نام کنند و با هزینه کمتر زائرین را به مرز برسانند
این طرح هم اکنون در ربات تلگرام «اربعین» در حال اجراست
🔸 برای حمایت از این حرکت خودجوش لطفا این پیام را به #گروهها و #مخاطبین خودتان ارسال نمایید
جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر به ربات «اربعین» مراجعه کنید:
@arbaeen_robot
-
گزارشی از حمله روسها به مردم تبریز در 1329ق
تاریخ دعوای روسها در تبریز روز پنجشنبه بیست نهم شهر ذیحجه الحرام که شب دو ساعت نیم از شب پنجشنبه گذشته صدای تفنگ از شهر آمد. بقدر پنجاه تیر پشت هم انداخته شد. صبح پنجشنبه چهار ساعت از روز گذشته بود که روسها بجهة گرفتن اسحله از نظمیهها. در شهر هرجا نظمیه دیدند اسلحه را خواستند. دو نفر نظمیه را شهید نمودند. دعوا ابتدا تا غروب بشدت دعوا واقع شد. جمعی از روسها مقتول و از مسلمین هم معدودی شهید شدند؛ رحمه الله. روسها چند نفر را از اهل شهر بیتقصیر در کوچه از پشت سر زدند.
اللهم انصر جیوش المسلمین بحق محمد وآله علیهم السلام
1329
اولین موزه کفش ایران در تبریز
بدون شک یکی از مهمترین جاذبه های شهر تبریز موزه های آن است، موزه هایی متنوع که هر کدام به موضوعاتی خاص اختصاص دارند و محل نمایش اشیای ارزشمند و جالب توجه اند. یکی از این موزه ها موزه کفش است، موزه ای که در مهر ۹۴ در تبریز افتتاح شد و اولین موزه کفش ایران و هفتمین موزه کفش جهان است.
موزه کفش تبریز در قسمت زیرزمین عمارت شهرداری تبریز قرار دارد و محل نمایش کفش هایی از اقوام و زمان های مختلف و همینطور تجهیزات کفاشی ست. این موزه امروز گردشگران زیادی از آن بازدید می کنند.
قدیمی ترین کفش چرمی کشف شده جهان که در تصویر دیده میشود در این موزه نگهداری میشود و از روستای بیرق در اطراف تبریز بدست آمده است.
اشیای این موزه از کفش های سنتی سراسر ایران هستند و در بخش دیگری از موزه هم تجهیزات و وسایل ساخت کفش جمع آوری شده است. به غیر از موزه کفش تبریز، در دیگر نقاط دنیا هم ۶ مورد از موزه های تخصصی کفش وجود دارند که از میان آن ها می توان به موزه رومنس فرانسه، موزه باتا تورنتو، موزه کلارک و موزه سرخپوستان ونکوور اشاره کرد.
@tiart
29 رمضان 1320 ه ق (120 سال قبل). گزارش و راپورتی تلگرافی از گنبد است که در ان امده : یک مرد و زن ترکمان از طایفه گوکلان را روسها دستگیر کرده و انها را عامل قتل جیکیت روس (سرباز مسلح روسها) می دانند. این امر باعث شده اعضای کمیسیون روس و کمیسیون ایرانی مستقر در گنبد قابوس تا 5 صبح به مذاکره بپردازند.
(تاکید می شود روسها و ایرانیها برای رسیدگی به امورات ترکمانان ' هر کدام یک تشکیلات جداگانه بنام کمیسیون در روستای گنبد قابوس ان زمان داشتند).
@matoofiasadolah
این وضعیت خانه کسی است که جان و مال خود را در راه آزادی و عدالت مردمش داد!
اینجا خانه تاریخی سالار ملی ایران، باقرخان است!
وقتی شهر دست مسئولین بی تعصب بیافتد نه تنها این خانه بلکه کل شهر به همچین سرنوشتی دچار می شود!
بحث دیروز و امروز نیست، سالهاست که تبریز با این مشکلات روبروست، زیرا عده ای را با رای خود به شورای شهر و مجلس میفرستیم که حتی یک ورق در مورد تاریخ تبریز نخوانده اند! که حتی اسم خیابان های تبریز را هم نمیدانند!
قوجا تبریز👇🏻
💠 @qocatabriz
#رخداد_روز
🔸سالگرد اشغال تبریز به دست قوای روس
▫۱۰۸ سال پیش در ۲۸ آذر ۱۲۹۰ شمسی قوای روسیه پس از چندین روز اردو کشی و محاصره تبریز این شهر را به اشغال خود در آورند.
▫این اشغال درست پس از دوران استبداد صغیر و فتح تهران بدست مشروطهخواهان میباشد.
▫روسها، علاوه بر بمباران چند روزه تبریز، حین تهاجم و در دوران اشغال برای انتقامگیری از مقاومت شجاعانه مردم تبریز، دست به اعدام آزادیخواهان و کشتار حدود ۱۲۰۰ نفر از مردم عادی تبریز زدند.
@Azar_anjoman
✍🏼 شهریار شاکری
📝 سندی که مشاهده می شود، به یکی از جنگ های عثمانی علیه آذربایجان و به تبع آن غارت شهر تبریز و چپاول کتابخانه های آن اشاره دارد: عثمانیها پس از حمله به ایران و قتلعام مردم و غارت تبریز در زمان سلطان احمد عثمانی، نسخههای خطی کتابخانههای تبریز را به یغما بردهاند. یکی از این نسخ ارزشمند غارت شده از تبریز هم اکنون در کتابخانهی راغب پاشای شهر استانبول و به شمارهی بایگانی ۱۲۸۰ نگهداری میشود.
📝در برگ ۵آ از این نسخهی خطی شاهد توضیحات دستنویس یکی از یغماگران عثمانی هستیم که چگونگی بدست آوردن این نسخهی خطی را اینگونه توضیح داده است: «این مجموعه جواهر گرانقیمت و عقد فرید عرائیس [جمع عروس] حکمت از شهر تبریز دلاویز به دست یغماگران آمد در زمان حضرت سلطان احمد خان خلداله خلافته که فتح ایران کرد و بیخ روافض از آن زمین نازنین درآورد فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُو [سورهی انعام آیهی ۴۵: پس ریشه گروه ظالمان کنده شد]»
«عاشورای تبریز...»
...اما عاشورایی هم هست که کمتر کسی آن را به یاد دارد و آن عاشورای تبریز است، عاشورای سیاهِ ۱۲۹۰. بامداد، سربازان روس، تیرهای چوبی را علم میکردند تا آزادیخواهان تبریزی را بر دار کشند و با افتخار چوبۀ دارشان را به پرچم روسیه مزین میکردند... در آن عاشورا، در سربازخانۀ تبریز، روسهای اشغالگر نُه نفر را به دار آویختند و این گوشهای از ددمنشی آنها در تبریز بود. بگذارید از دوازده روز پیشتر شروع کنیم، از بیستوهشتم آذر...
اصل بهانۀ تجاوزکاری روسها از ماجرای مورگان شوستر آغاز شد که پیشتر دربارهاش صحبت کردهایم. پس از انقلاب مشروطه، ایرانیان مستشاری آمریکایی را به ایران آوردند تا امور مالی را سامان دهد. پس از چند ماه کاسۀ صبر روسها لبریز شد و طی اولتیماتومی از دولت ایران خواستند شوستر از ایران اخراج شود. مجلسِ دوم مشروطه مقاومت میکرد، اما دولت، یا بهتر است بگوییم نایبالسلطنه، ناصرالملک، مجلس را منحل کرد و اولتیماتوم را پذیرفت (یادمان باشد این سیاهکاری روسها از آن ماجرای لیاخوف زشتتر بود). ناصرالملک این را درست تشخیص داده بود که هیچ تجاوزی از روسها بعید نبود... به رغم پذیرش اولتیماتوم و اخراج شوستر، روسها به شهرهای تبریز و انزلی و رشت قشون کشیدند. این بهانهای بود تا بساط مشروطه را برچینند. اینجا میرسیم به آن ۲۸ آذر که قرار بود روایت تبریز را از آنجا آغاز کنیم...
روسها تجاوز را ۲۸ آذر در تبریز با قتل چند نیروی نظمیه آغاز کردند. مجاهدان مشروطهخواه دست به مقاومت مسلحانه زدند، زیرا در برابر این سطح از تعدی گریزی از مقاومت نبود. آنها تا دوم دی پاسخ دندانشکنی به روسها دادند و چیزی نمانده بود روسها را به کل از شهر ریشهکن کنند. اما کنسول روسیه حیله کرد و در پی کشتار شنیع غیرنظامیان، گروهی از مردم از ترس جان بستگانشان به مجاهدان خرده گرفتند که بهتر است به این جنگ پایان دهند. از دیگر سو تهران هم توصیه میکرد جنگ ادامه نیابد.
مجاهدان تبریزی بزرگترین نقطهضعف ممکن را داشتند: در این معرکه زنان و کودکان و غیرنظامیان حضور داشتند. روسها همگی سرباز و قزاق بودند، اگر کشته میدادند همه نظامی بودند، اما از این نقطهضعف مجاهدان ناجوانمردانه استفاده کردند و به جان مردم عادی افتادند. به خانهها وارد میشدند، مردم را با سیم به هم میبستند و در تنور خانه میانداختند. «ارعاب»... ارعاب اسلحۀ همیشگی روسها بود، چه زمانی که حکومتشان تزاری بود و چه زمانی که بولشویکها به اسم آزادی حکومت جدیدی برپا کردند. تنها یک دهه پس از انقلاب آزادیخواهانۀ روسیه، استالین قدرت را قبضه کرد و دوست و دشمن، رفیق و نارفیق را به جوخۀ اعدام سپرد. ارعاب روسها در تبریز اثر کرد، دلهای مردم و مجاهدان لرزید. حق داشتند. با دشمنی طرف بودند که در خانهشان میجنگید و به هیچ اصل اخلاقی پایبند نبود.
اما شهر هم یکدست نبود. هنوز بسیاری از مشروطه و مشروطهچی بیزار بودند و با این ارعاب اعتراضشان بلند شد. در نهایت رهبران مبارزان با کنسول روس صلح کردند. قرار شد مجاهدان از شهر بروند یا اسلحه را کنار بگذارند و به کار روزمره بپردازند. روسها هم وعده دادند ماجرا را فراموش میکنند. به این ترتیب سوم دی شهر آرام شد، گروه اندکی از مبارزان از شهر رفتند و گروهی دیگر هم آرام گرفتند. اما غروب برفیِ چهارم دی ناگهان غرش توپها بر سر شهر آغاز شد و این غروب دلهرهآور نشان میداد به زودی چه محشری در شهر برپا خواهد شد. لشکرهای تازهنفس روس رسیده بودند و نوبت عقدهگشایی و کینخواهی روسها بود. لشکرهای روس با توپخانۀ سنگین یکی یکی از ایروان و تفلیس به تبریز میرسید.
به این ترتیب، پنجم دی ۱۲۹۰ تبریز به دست روسها افتاد. پنج سال بود تبریز برج و باروی آزادیخواهی بود. اما اینک تبریز دست حامی اصلی استبداد افتاد و متأسفانه هواداران استبداد همپیمانی نانوشتهای با روسها داشتند. هدف روسها در اصل این بود که بساط مشروطه را از تبریز برچینند و با همدستان ایرانی خود شهر را تصاحب کنند. آن یار همدست که بود؟ «صمد خان»، مردی که در ددمنشی کم از اربابان روس خود نداشت و چند روز بعد با استقبال مخالفان مشروطه به شهر آمد. روسها از هفتم دی بنا کردند به یافتن کسانی که با آنها جنگیده بودند. نهم دی ثقةالاسلام، چهرۀ اصلی مقاومت تبریز را گرفتند و نیز شماری دیگر را.
و در آن عاشورای جانگداز روسها آزادیخواهان تبریز را تنها به جرم دفاع از شهرشان به دار آویختند، از جمله ثقةالاسلام را. در پیوست، تلخترین صحنۀ اعدام را میبینید. ناخوشایند است، اما اگر نبینیم چطور بفهمیم چه بهای گزافی برای آزادی و مبارزه با متجاوزان پرداختهایم؟
مهدی تدینی
#تبریز، #اشغال_تبریز،
@tarikhandishi
باغ مجتهد!
✍️علی مرادی مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie
🌾در جنگهای ایران و روسیه، زمانیکه روسها پس از کسب پیروزیهای پی در پی از ارس گذشته مرند را گرفتند در این زمان در تبریز فردی بنام«ميرفتاح» در خدمت به روسها سنگ تمام گذاشت! او فرزند مرحوم ميرزايوسف مجتهد بود با گروهی به مرند رفته قوای سه هزار نفری روسی را به تبریز کشاند! سردار روسى با«سه فوج و ده عراّده توپ از پشت جبال شاد به سوى تبريز روان شد»بقول فارسنامه«صداى توپ روسى از دو فرسخى شهر رسيد، ميرفتاح علمى را برپا نمود و با اعيان شهر به استقبال سپاه روس شتافته روسيان را به احترام تمام وارد تبريز داشتند»(497)
🌾میرفتاح مردم را به اطاعت از روسها فرا خوانده حكمرانان مراغه، اردبيل و خوى نيز به تشویق او، كليدهاى شهرها را آورده تقدیم فرمانده روسى نمودند(494) برعکس سربازان ایرانی که از هر شهر ایرانی میگذشتند بر مال و ناموس رعایا تجاوز می نمودند! فرمانده روسی در گزارش خود مینویسد«به هر شهر ایرانی که پا میگذاشتیم مردم گاوها و گوسفندهای خود را در پای ما قربانی میکردند» و همین، خوشرفتاری سربازان روسی باعث میشد که مردم با آغوش باز از قشون بیگانه استقبال نمایند، واقعیت مهمی که متاسفانه در تاریخنگاری ایرانی همیشه، مغفول مانده!( این استقبال مردم و علل آن را در کتاب«سالهای زخمی» با ذکر اسناد آورده ام)
🌾جالب اینکه سربازان روسی تنها سه هزار نفر بودند و در همین زمان تنها در پادگان تبریز به نوشته جان بادللی شش هزار نیرو داشت و چهل توپ جنگی!اما خسته از جنگ...! و شهر ثروتمند و باستانی تبریز بیش از شصت هزار جمعیت داشت! اما جمعیتی بیزار از ستمگریهای آصف الدوله حاکم تبریز!
همیشه چنین بوده که بیزاری مردم از وضع موجود آنان را به آغوش بیگانگان می اندازد!
عجیب اینکه، وقتی يكی از توپچيان عباس میرزا«شروع به انداختن توپ به طرف قوای روسی کرد اطرافیان میرفتاح، برسرش ریخته او را به زير انداختند و اعضاء و جوارح او را مجروح ساختند»!
🌾روسها میرفتاح را حاکم تبریز کردند اكنون ميرفتاح در حق آن اقلیتی که مخالف روسها بودند از هيچ گونه جنايتى صرف نظر نمیكرد«در ملاء عام، مردم را گرفته، به چوب مى بست و آزار مینمود»(495)و این شوربختی تبریز بعدا نیز عینا تکرار میگردد:هشتاد سال بعد در دوران مشروطه، بار دیگر، روسها سرسپرده ای بنام شجاع الدوله را حاکم تبریز خواهند کرد تا جنایتها و کشتار مشروطه خواهان، بنام و بدست یک ایرانی صورت بگیرد!.
🌾 اما حكمرانى ميرفتاح بر تبريز چندان نپائيد چون پس از عقد تركمنچاى، وقتى روسها ايران را تخليه كردند ميرفتاح نیز چون از«طعنه هاى مردم تبريز و دولت ايران ايمن نبود به روسيه پناهنده شد»(500)
پاسكويچ در خصوص خدمات وی به روسها در گزارش خود مینویسد«ما آرامش تمام اين ناحيه را مديون او هستيم ...هر چه ما برای وى پاداش بدهيم كافى نخواهد بود! اما نمیتواند اينجا بماند، شايد در ولايات مسلمان نشين ما بسيار سودمند باشد».(501)
البته روسهای تزاری برعکس دوران بولشویزم از نوکران وفادار خود خوب استقبال میکردند، به او همه چیز دادند از جمله باغی بهشت گون در تفلیس که الان نیز مانده انگار«اين مجتهد به سبب خدماتى كه در حين جنگ ايران و روس به روسيه كرده بود مواجب زيادى از حكومت روسيه دريافت میكرد»(502)
🌾ایرانیانی كه بعدها از تفليس ديدار كرده اند اكثراً به «باغ مجتهد»اشاره کرده اند در سفرنامه فرهاد ميرزا آمده«...عصرى با ميرزا اسداللّه خان سوار شده به باغ مرحوم آقا ميرفتاح رفتيم...»(505)
هدایت نوشته«تفليس شهرى است بزرگ...عصر بگردش باغ مجتهد گذشت اين مجتهد همان است كه روسها را به تبريز دعوت كرد و پس از صلح تركمان به قفقاز فرار كرد در تفليس زمين و باغ باو دادند...»(خاطرات و خطرات...ص۲۹)
دين به دنيافروشان خرند دين بفروشند تا چه خرند
🌾تقريباً هشتاد سال بعد، وقتى در مشروطيت، بار ديگر قواى روسی تبريز را اشغال كردند و در پى دستگير ثقة السلام تبريزى برآمدند دوستانش از او خواستند كه به شهبندرى عثمانى پناه برد اما ثقه الاسلام بر خلاف ميرفتاح، مرگ شجاعانه را بر خفت ترجيح داده گفته بود:
«در جريان شكست عباس ميرزا، ميرزا آقاميرفتاح شهر تبريز را بدست روس سپرد از آن زمان صد سال میگذرد و هميشه نام ميرفتاح به بدى ياد میشود. شما چگونه راضى هستيد كه من در اين آخر زندگى از ترس مرگ، خود را به پناهگاهى بكشم و مردم را در دست دشمن رها نمايم»(506)
چنین است که روسها این دومی را پی از شکنجه ها، در خود تبریز و در روز عاشورا به دار می آویزند اما آن اولی را باغی میدهند که در شکوه چنان بوده که به بوادوبولونى(Bois de Boulogne)پاریس تشبیه کرده اند!
(آنچه آمد تلخیصی از یک فصل کتاب سالهای زخمی بوده که به خاطر طولانی شدن،از ذکر منابع خودداری کردم).
تصویر باغ مجتهد در تفلیس امروز👇👇👇
مسجد آبی تبریز !
مسجد کبود که قبل ها به آن مسجد جهانشاه نیز می گفتند یکی از مسجدهای تاریخی شهر تبریز محسوب می شود و در سال ۸۴۵ هجری شمسی در زمان حاکمیت سلطان جهانشاه ساخته شده است. مادام ژان دیولافوا که مهندس ساختمان و باستان شناس فرانسوی بود زمانی که به این شهر سفر کرد و با مسجد کبود رو به رو شد در خاطراتش آن را مجسد آبی تبریز نامید. این مسجد به دلیل کاشی های لاجوردی خود به فیروزه اسلام مشهور است.
@Oldax
👁🗨Insta: instagram.com/oldaxtel
ظهر عاشورای تبریز عصرمشروطه
گوشه ای از شهر روسها آزادیخواها ن را بردار می کشیدند
آن گوشه شهر صدای طبل وسنج بود و برسر وسینه زدن عزاداران که می گفتدند امام آزادگان را مظلوم ولب تشنه کشتند
دود وبوی نذری وصدای سنج مانع رسیدن خبری از سربداران به این محله شده بود.
#وزیری
شهید مظلوم آیةالله قاضی طباطبائی:
مجلس ترحیم سیداحمد خلخالی که من در تبریز نبودم مرحوم آقای شهیدی وارد مجلس شده بود، یک نفر از ملاها بلند نشده که به آن مرحوم جا بدهد، آن بزرگوار هم راه راست رفته در وسط مجلس نزد سایر مردم نشسته بود.
از خود آن مرحوم شنیدم که یک شب از شبها در منزل یکی از دوستان مهمان بودم.. از منزل میزبان که بیرون آمدم.. دیدم دو سه نفر از پشت سر من می آیند.. بنا کردند به من فحش های آبدار می گویند و دشنام های غلیظ پرتاب می کنند تا رسیدند از پشت سر به من. یکی عمامه مرا از سرم برداشت، هیچ حرفی نزدم و دیگری عبای مرا از دوشم برداشت و اتصالا خندیدند و دشنام به من داده و فحاشی کردند.. دیدند خیابان نزدیک است.. عمامه را آورد گذاشت از پشت سر به سرم، و دو دستی به سرم هم هرچه قوّت داشت زد و ایستادند و نیامدند و می گفتند: از این شهر برو بیرون! با وجود آقای شریعتمداری تو در این شهر چه کاره هستی؟.. تا این حد اتباع شریعتمداری در آن موقع به مرحوم آقای شهیدی اذیت کرده اند.
حالا هم چون من هیچ وقت خاضع به مثل او شریک دزد رفيق قافله نمیشوم، آنچه ایذاء و اذیت و آزار به نظر بیاید می رسانند.
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com