آیا مرجعی داریم که رسم الخط مجاز کلمات کنونی توش باشه. مخصوصا کلمات جدا و پیوسته.
در مورد عربی چطور؟
مثلا من در برخی کتب دیدم که حرف "و" رو به کلمه ی بعدی می چسبونن یا احیانا نیم فاصله می گذارن و برخی کتب هم "و" رو از کلمه ی بعدی جدا می کنند.
سلام، این یکی از مسئله¬هایی¬ست که به¬تازگی ذهن مرا نیز مشغول می¬کند! به نظرم وقتی این "به" کارکردی قیدی (در بیشتر موردها معادل تنوین)دارد بهتر است که با نیم¬فاصله باشد. "است "بعد از واژه¬ی پایان¬گرفته به یاء نیز بهتر است که نیم¬فاصله باشد. کلاً ترجیح می دهم که کلمات مرکب سرهم نشوند و فاصله بیفتد. مگر آنکه حرف منفصل باشد.
متاسفانه کاتبِ این متن رونویسیِ مغلوط و بی دقتی انجام داده است. گاه کلمات را فقط نقاشی کرده است و حتی معنی آنها را هم نفهمیده .
"گهی" در ابتدا درست نیست باید " گه" باشد . گه رزم هم تیغ و هم دهره داشت ( اضافه کردن واو و پیش و پس گذاشتن آن از عیوب این کاتب است) واو بعد از رزم هم زاید است. مصراع دوم هم : که دل بود بس شیر نر زهره داشت . که میتوان معنی کرد برای این جنگ، دل برای او کافی و فراوان بود ولی این شیر نر علاوه بر دل و جرات زهره و نترسی نیز داشت
سؤالی هم از اهل ادب دارم.
اگر کلمه ای با الف آغاز شود، می دانم که با توجه به وزن گاهی می توان در خوانش، واج آخر کلمه ی قبل را به کلمه ی آغاز شده با الف متصل کنیم و مثلا "رفت او" را به صورت "رفتو" بخوانیم.
آیا چنین کاری در مورد کلمات آغاز شده با عین هم مجاز است؟
مثلا شاعر می تواند شعری بسراید که در آن برای صحت وزن لازم باشد که "از عشق" را "ازشق" بخوانیم؟
احتمالا همان هزاران باشد؛ چون (واو) قبل از (ها) با فاصله آمده پس نمیتواند حرف اول کلمه ای باشد.. به نظر بنده همان هزاران را بنویسید و در پانوشت توضیح دهيد..
سلام
ظاهرا نباید کلمه ای جا افتاده باشد. به نظر برای هم اندازه شدن سطور فعل شد را با فاصله پس از کلمه مراثی نوشته است چنان که فاصله میان شاهد و مدعی در آغاز سطر
خیر، این برای تصحیح وزن است، مضافاً اینکه گاهی در نثر هم واوِ عطف را حذف می کنند و معطوف و معطوفٌ علیه را در کنار هم بدون واو عطف می نویسند و حرفِ آخِرِ معطوف را مضموم می خوانند؛ همانند: گفتُگو [= گفت و گو]، وعدُ وعید [وعد و وعید]، جانُ جهان [= جان و جهان]، که مخصوصاً این دو ترکیب آخِر را برخی بجای ضمه، به کسر تلفظ می کنند که ناصحیح است.
كتاب #گفتگوي من با شاه
…شام در کاخ ملکه ی مادر . شاه بسیار سرحال و شنگول بود . در میان میهمانان ، سپهبد یزدان پناه هم حضور داشت که رئیس بازرسی شاهنشاهی است ، و اشاره کرد که اخیرا شکایت ها کمتر شده ، که حاکی از رضایت مردم از دولت است . من گفتم : شاید هم به سادگی به این نتیجه رسیده اند که چون شکایت هایشان به جایی نمی رسد ، دست از شکایت برداشته اند .
نه شاه و نه یزدان پناه هیچ کدام شوخی را نگرفتند ، ولی من خوشحالم که حرف دلم را زدم ، اقلا چشم و گوش شاه را باز می کند .
به شاه گفتم با وجود این که موقعیت مناسب حرف های خنده دار نیست ولی ناچارم واقعه ی مضحکی را که دیشب در دفتر نمایندگی اسرائیل رخ داده گزارش کنم. و آن عبارت از این بود که من مشغول گفتگو با رئیس ستاد ارتش اسرائیل بودم و درباره ی پیشرفت های ایران حرف می زدیم که ناگهان ارتشبد ازهاری مثل خروس بی محل پرید میان حرف ما وگفت در این جا هر پیشرفتی که انجام گرفته یک علت داشته و آن هم این که همه مثل سگ از شاه می ترسند . اگر کسی دستوری را که او داده انجام ندهد حسابش با کرام الکاتبین است .
شاه گفت : خوب اشکال این حرف چیست ؟ ناچار شدم بگویم ترس و وحشت جانشین درستی برای میهن پرستی و انجام وظیفه نیست . شاه گفت : باز هم نمی دانم کجای حرف او اشکال داشته ، که به روشنی منظورش این بود در آینده بهتر است نظریاتم را برای خودم نگاه دارم …
@ketabkhaneh2015
(ادامه از پست بالا) 👆👆👆👆
البته که در این سالها ایران رشد علمی داشته، و این هم مدیون وجود دانشگاههاست که بنیادشان بر علم گذاشته شد، و با همه ظلمی که به آنها شده، آنان راه خودشان را رفتند و به حرف دیگران گوش ندادند. دیدید که صدها شعبه از دانشگاههای مزخرف به اسم آزاد و پیام نور درست کردند و ریشه علم را خشکاندند. صد البته من حرف دکتر منصوری را قبول دارم که در دانشگاه های ما هم علم نیست، اینها یک کالج است. برای همین کشف علمی نداریم، کشف های علمی دیگران را خوب می فهمیم. بخش اعظم کار، مهندسی است و یاد گرفته ایم. یک وقتی من به پزشکانی که از دانشگاه علوم پزشکی جمع شده بودند تا در باره کتابم تاریخ تشیع صحبت کنم، نیم ساعتی حرف زدم اما گفتم، شما کارتان چیز دیگری است. این همه در این چند دهه زحمت کشیده اید، آن راه را ادامه دهید و ایران را در این زمینه سرافراز کنید.
اگر ما استقلال می خواهیم، اگر عزت می خواهیم، راهش دانش است. راهی است بسیار سخت و دشوار، نه این که یک شیخ بیاید در حوزه پزشکی، برای ویروسی با این مشکل جهانی، یک روغن بنفشه بدهد و کار را تمام کند. مشکل این طب به اصطلاح سنتی همین است که فکر می کند، علم یک امر سهل و آسان و فوری با چهار روایت و دو سه جمله از قدماست. ای کاش، این سیما، به جای خیلی از مزخرفاتی که پخش می کرد، مستندهای علمی می گذاشت و مرتب واقعیت علم را روشن می کرد. آن وقت، این کارها بیش از همه کارهایش ارزش داشت.
ما راهی جز راه علم نداریم، در کنار آن دین، اخلاق و معنویت را می خواهیم، آدمی به همه اینها نیاز دارد و ما سرمایه های مهمی داریم. اما مهم این است که در همه اینها هم عقل و خرد حاکم باشد، نه افکار عوام گرایانه و راه و رسم عوام فریبی. دیده اید که این را مرتب می گویند، که علم پزشکی هم حرفهایش عوض می شود، بله که عوض می شود، علم یعنی تغییر، علم در راه ترقی است، لابد باید مثل شما روغن بنفشه را از دویست سال قبل تا حالا نگاه دارد، و حالا هم این افتضاح را برای ما درست می کند.
نام اثر: لنین،بارگذاری مجدد
به سوی یک سیاست حقیقت
نویسنده و ویراستار: اسلاوی ژیژک و دیگران
مترجم: گروه مترجمان
نشر از : منجنیق
بریده ای از کتاب:
«وقتی عنوان کردم که ایالات متحده
" جهانی عمل می کند و محلی می اندیشد "
منظورم این نبود که این [کشور]
هم باید جهانی عمل کند و هم جهانی بیاندیشد:
منظور من صرفن این بود که
فاصله ی بین کلیت و جزئیت به شکل ساختاری ضروری است
به همین دلیل است که
ایالات متحده در درازمدت گور خود را می کند
از قضا،هگلیانیسم من در اینجا نهفته است:
موتور روند تاریخی-دیالکتیک
دقیقا فاصله ی میان عمل کردن و اندیشیدن است
آدم ها آن کاری را انجام نمی دهند
که فکر می کنند در حال انجام آن هستند:
در حالی که اندیشه به لحاظ صوری کلی است
عمل اساسن جزئی ساز است»
اینجا مقصد نیست. آغاز هم نیست. فقط گریزیست برای حرف زدن با خودم، با خودش.
با کسی که همواره در من است و با من نیست، و از این روست که "او" خطابش میکنم.
تکهای هستم جدا شده از چیزی که نمیشناسمش. تبعید شدهام به زمین انسانها.
سیارهام مدتهاست که فراموشم کرده است. لااقل بر من بتاب، تا بیتابیهایم را در تابش خودت ببینی.
زمین انسانها
#برگی_از_کتاب
🔸نی نامه اثری ماندگار
🔹مثنوی «نی نامه» قیصر امین پور که سوک سروده ای است در تصویر سر مبارک حضرت سیدالشهداء علیه السلام بر نیزه حتی یک کلمه اضافی ندارد و با صدای بلند می گویم که پهلو به پهلوی برجسته ترین شعرهای آیینی فارسی از آغاز تا امروز می زند.
🔸مهم ترین ویژگی شعر او دوری از عریان گویی مضامین آیینی و فاصله ای است که از برهنگی مضمون می گیرد.
🔹نی در این شعر هم نی است، هم قلم، هم نیشکر، هم امام علیه السلام، اما به طور قاطعانه هیچ یک از آنها نیز نیست.
🔸این شعر با آن که یک مرثیه و سوک سروده است اما قیصر آن را با بیانی حماسی و بی زنجموره و انفعال آغاز می کند، یعنی با کلمه خوشا.
🔹این یعنی دعوت کردن خواننده شعر به همان تجربه والا و شوق طربناکی که قهرمانان کربلا در استقبال از شهادت داشتند.
استاد سید علی موسوی گرمارودی.
@bazmeghodsian
این هم توضیحات ایشان در باره این قطعه
👇👇👇
تلمیح، این بار با خامه.
1. نقطه های فاصله دار و خلاف قاعده ی "ت" در واژه ی "تن"
2. نحوه ی نگارش بی سر واژه ی "بی" که خلاف قاعده نیست، ولی ندرت استفاده در آثار قدما دارد (همچون محراب الجایتو)
3. حذف زنبق از روی حرف سین در واژه ی "سر" بر خلاف عملکرد قدما که تعمد در بهره گیریش بر سر سین داشته اند
4. در امتداد هم قرار دادن دو فتحه در آخر سطر که یک حرکت را می نمایاند که واژه ی "بی" آن را برش داده.
5. استفاده ی قاعده مند از دو نقطه ی فاصله دار در زیر واژه ی "بی" که شمره ی نون باعث تفکیک آن دو از هم شده. این همه برای القای معنی هرچه بهتر در این سطر به کار برده شده است.
فاصله ی ایده تا اجرا، حدود یک سال.
من هم با شما موافقم.
این عکس را گذاشتم تا بگویم از این نمونه می توان فهمید که به خاطر اهمال کاری و بی توجهی مان چه بسیار از تراث علمی مان نیست و نابود شده است. این که ماشین است و آهن به چنین روزی در آمده، کتاب که کاغذ نازکی بیش نیست.
⚡️از جوانی با صوفیها درگیر بودم
⚡️شرط صوفی شدن عدم تماس با روحانیون است
⚡️مرکز عبادت تمام مسلمین جهان مسجد است؛ ولی این ها مرکز عبادتشان خانقاه است
✔️آیتالله مکارم شیرازی در دیدار مسئولین همایش تصوف شاخصه ها و نقدها🔻
🔹ما از اوایل جوانی با صوفی ها درگیر بودیم و اولین کتابی که من نوشتم در رابطه با تصوف بود با عنوان «جلوه حق» که در عین حال که سن کمی هم داشتم ولی با دقت نوشتم ویک جلدش را برای آیت الله بروجردی فرستادم و ایشان به دنبال من فرستادند و گفتند من کتاب شما را خواندم و هیچ خلافی در آن ندیدم.
🔹مطالعه پیرامون تصوف باید از چند جهت دنبال شود، یکی از جاذبه های تصوف این است که آنان پیروان خود را در فروع دین آزاد می گذارند و خیلی سخت نمی گیرند تا بتوانند بسیاری از کارها را انجام دهند و این آزادی عمل برای عده ای که می خواهند هم اسم مسلمان را داشته باشند و هم آزاد باشند، جاذبه دارد.
🔹این ها معمولا پیروان خود را توصیه می کنند که داخل در سیاست نشوید و از این جهت با بهایی ها اشتراک دارند ولی اخیرا تا حدودی در سیاست هم ورود پیدا کردند و گاه با خارجی ها ارتباطاتی بر قرار کرده اند.
🔹صوفی ها حسابشان را از جماعت مسلمین جدا می کنند، مرکز عبادت تمام مسلمین جهان مسجد است؛ ولی این ها مرکز عبادتشان خانقاه است و مراسم دینی خود را در خانقاه انجام می دهند.
🔹یکی دیگر از مشکلات صوفیان این است که شرط صوفی شدن عدم تماس با روحانیون و اهل علم است تا روشنگری اتفاق نیفتد؛ همچنین این ها در مسیر سیر و سلوک و رسیدن به مقامات عالی، ریاضت های غلطی را اجازه می دهند که در کتاب احیاء العلوم غزالی مصادیق زیادی از این ریاضت ها بیان شده که خلاف اسلام است. از جمله می نویسند که یکی از صوفیان در چاهی خودش را واژگون میکرد و شب تا صبح یا مدّتی، خودش را به این صورت درمی آورد.
🔹دیگری چنین ریاضت می کشید که مشتی چوب را آنقدر به پای خودش میزد تا همۀ این چوبها بشکند، و چنین مسائلی که با شرع نمی سازد و من در کتاب جلوۀ حق، موارد متعدّدی را نقل کرده ام. یا نمونه دیگر اینکه یکی از صوفیان ملامتی برای اینکه میان مردم بدنام شود در ملا عام از حمام دزدی کرد. و مردم نیز او را دیدند و کتک زدند و آن صوفی گمان می کرد که اینگونه سیر و سلوک بهتری خواهد داشت! چنین مطالب و افکار سخیفی در میان صوفیه وجود دارد که بسیار خطرناک است.
🔹صوفی ها خوانندگی و نوازندگی و رقص را حرام نمی دانند و مفاهیمی به نام وجد و سماع دارند که برای برخی جوانان جاذبه دارد، آنها تقید چندانی به فروع دین ندارند و برای مثال برخی از آنها می گویند نگاه به زنان حرام نیست و باید قلبت پاک باشد و از این قبیل مطالب.
🔹صوفیان هم از بعد سیاسی و هم از بعد دینی و اعتقادی یک خطر محسوب می شوند، کار علمی پیرامون تصوف کار بسیار خوبی است و باید با تبلیغ این فرقه ها در کشور مقابله شود.
@namehayehawzavi
در مورد خوانش کلمه دوم، جای دیگری هم سوال را پرسیدم و اعضای محترم گروه زحمت کشیدند و جوابهایی دادند. یکی از پاسخها که به نظر نابلد بنده هم منطقی می نماید «دراهم من العرف الأعميّ» است با این توضیح که «الدرهم العرفي یختلف عن الدرهم الشرعي». با توجه به علامت تشدید روی ی و نقطه های زیر حرف ی و نیز شباهت بیشتر حرف آخر کلمه اول به «ف» در مقایسه با «ب» قابل دفاع می نماید... تا نظر استادان چه باشد.
ارادتمند. این بیت حافظ را که بر همان وزن است، بنگرید : «صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند // این است حریف ای دل تا باد نپیمایی » . عبارت « تا باد » دقیقاً نظیر واژۀ «برداشت» در بیت مورد نظر شماست، جز آنکه بعد از الف باد چون یک حرف قرار دارد، اگر بر آن حرف نیم-حرکتی هم بیفزاییم وزن مخدوش نمی شود، اما بعد از الف برداشت دو حرف ساکن است لذا نمی توانیم به تاء برداشت نیم-حرکتی بیفزاییم.
🔸نی نامه اثری ماندگار
🔹مثنوی «نی نامه» قیصر امین پور که سوک سروده ای است در تصویر سر مبارک حضرت سیدالشهداء علیه السلام بر نیزه حتی یک کلمه اضافی ندارد و با صدای بلند می گویم که پهلو به پهلوی برجسته ترین شعرهای آیینی فارسی از آغاز تا امروز می زند.
🔸مهم ترین ویژگی شعر او دوری از عریان گویی مضامین آیینی و فاصله ای است که از برهنگی مضمون می گیرد.
🔹نی در این شعر هم نی است، هم قلم، هم نیشکر، هم امام علیه السلام، اما به طور قاطعانه هیچ یک از آنها نیز نیست.
🔸این شعر با آن که یک مرثیه و سوک سروده است اما قیصر آن را با بیانی حماسی و بی زنجموره و انفعال آغاز می کند، یعنی با کلمه خوشا.
🔹این یعنی دعوت کردن خواننده شعر به همان تجربه والا و شوق طربناکی که قهرمانان کربلا در استقبال از شهادت داشتند.
استاد سید علی موسوی گرمارودی.
@bazmeghodsian
🔸نی نامه اثری ماندگار
🔹مثنوی «نی نامه» قیصر امین پور که سوک سروده ای است در تصویر سر مبارک حضرت سیدالشهداء علیه السلام بر نیزه حتی یک کلمه اضافی ندارد و با صدای بلند می گویم که پهلو به پهلوی برجسته ترین شعرهای آیینی فارسی از آغاز تا امروز می زند.
🔸مهم ترین ویژگی شعر او دوری از عریان گویی مضامین آیینی و فاصله ای است که از برهنگی مضمون می گیرد.
🔹نی در این شعر هم نی است، هم قلم، هم نیشکر، هم امام علیه السلام، اما به طور قاطعانه هیچ یک از آنها نیز نیست.
🔸این شعر با آن که یک مرثیه و سوک سروده است اما قیصر آن را با بیانی حماسی و بی زنجموره و انفعال آغاز می کند، یعنی با کلمه خوشا.
🔹این یعنی دعوت کردن خواننده شعر به همان تجربه والا و شوق طربناکی که قهرمانان کربلا در استقبال از شهادت داشتند.
استاد سید علی موسوی گرمارودی.
@bazmeghodsian
🔸نی نامه اثری ماندگار
🔹مثنوی «نی نامه» قیصر امین پور که سوک سروده ای است در تصویر سر مبارک حضرت سیدالشهداء علیه السلام بر نیزه حتی یک کلمه اضافی ندارد و با صدای بلند می گویم که پهلو به پهلوی برجسته ترین شعرهای آیینی فارسی از آغاز تا امروز می زند.
🔸مهم ترین ویژگی شعر او دوری از عریان گویی مضامین آیینی و فاصله ای است که از برهنگی مضمون می گیرد.
🔹نی در این شعر هم نی است، هم قلم، هم نیشکر، هم امام علیه السلام، اما به طور قاطعانه هیچ یک از آنها نیز نیست.
🔸این شعر با آن که یک مرثیه و سوک سروده است اما قیصر آن را با بیانی حماسی و بی زنجموره و انفعال آغاز می کند، یعنی با کلمه خوشا.
🔹این یعنی دعوت کردن خواننده شعر به همان تجربه والا و شوق طربناکی که قهرمانان کربلا در استقبال از شهادت داشتند.
استاد سید علی موسوی گرمارودی.
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com