آن یکی مردِ دو مو آمد شتاب
پیش یک آیینه دارِ مستطاب
گفت: «از ریشم سپیدی کن جدا
که عروسِ نو گزیدم، ای فتی! »
ریش او ببرید کُل پیشش نهاد
گفت: «تو بگزین، مرا کاری فتاد ! »
بدون توجه به اصول و موازین و مراحل نسخه شناسی و سنجش آنها با روح زبانِ عصرِ مؤلف و پسندهای نویسندگی و فرهنگیِ روزگار او، تعدادی از نُسَخ خطیِ یک اثر را فراهم می آورند و آنها را با یکدیگر مقابله می کنند و متنی آمیخته از همۀ نسخه ها با نسخه بَدَل های فراوان، که گاه با اندازۀ متن برابری می کند یا، فزون تر از آن، متضمّنِ همۀ تصرّفات خودآگاه و ناخودآگاهِ کاتبان آن نسخ است، عرضه می دارند.
به حق، این روش نادرست در نقد و تصحیح متون به کار آن آرایشگر می ماند که به جای جدا کردن درست و نادرست از ریشِ صورت و معنای نسخه ها ، مجموع آنها را از سیمای نسخ خطی بر می کند و پیش خواننده می گذارد و بر تحیّر و سرگردانی او می افزاید.
مأخذ: «تاریخ نسخه پردازی ... » ص 354