چکیده فارسی مقاله «فتیان شاغوری، شاعر شیعه ناشناخته»:
شهابالدین فتیان شاغوری (530-615ق)، ادیب و شاعر دمشقی در سده ششم و اوایل سده هفتم هجری است که دیوان اشعار وی به تصحیح احمد الجندی منتشر شده و محتوای آن عمدتاً شامل قصایدی مدح پادشاهان و امیران و وزیران است. درباره مذهب و عقیده وی تقریباً همه منابع سکوت کردهاند؛ اما نویسنده این مقاله، شواهد متعددی از لابهلای دیوان وی ارائه داده که نشاندهنده اعتقادات شیعی شاعر و ارادت وی به اهل بیت (ع) است و چنین نتیجه گرفته که فتیان شاغوری، شاعر شیعه ناشناختهای است که تاکنون نویسندگان شیعه، به تشیّع وی پی نبردهاند.
(منتشر شده در مجله کتاب شیعه، شماره 13-14)
https://t.me/ganjineh_channel
طریقت صفویه در شام و حلب
شیخ صفیالدین اردبیلی (650-735)، مؤسس طریقت صفویه، از بزرگترین صوفیان و عارفان در تاریخ ایران به شمار میآید. طریقت او در تصوّف که به نام «صفویه» شهرت یافت، بعدها به یکی از مهمترین جنبشهای سیاسی در تاریخ تشیع امامی تبدیل شد و احفاد و جانشینان وی، یکی از مقتدرترین سلسلههای پادشاهی در تاریخ ایران یعنی سلسله صفویان را تأسیس کردند.
شیخ صفیالدین در زمان حیات خود، مریدان و طرفداران فراوانی در ایران و سرزمینهای دیگر داشته است. در کتاب صفوة الصفا نوشته ابن بزّاز اردبیلی، که مهمترین منبع تاریخی نگاشته شده در مناقب و احوال و اقوال شیخ صفی است، گزارشهایی دربارة چگونگی انتشار طریقت او در زمان حیاتش نقل شده که البته غالباً اغراقآمیز و آمیخته با کرامات است (ابن بزّاز اردبیلی، 1376، ص1118-1127). او در جایی از این کتاب آورده است که امیر چوپان «در زمانی که امیر الامراء ایران زمین بود و مجموع عساکر مملکت ایران زمین در تحت فرمان او بود، از شیخ، قدّس سرّه، پرسید که: شیخ! لشکر ما بیشتر باشد یا مرید شیخ؟ شیخ، قدّس سرّه، فرمود: مرید من بیشتر است و اگر قسمت کنند در مقابله یک ترک از لشکر، صد کس از مرید من باشد. امیر چوپان گفت: راست میگویی؛ از برای آنکه از آب آمویه تا حدود مصر و از سواحل هورمز تا بابالابواب ـ که اقصی حدود این مملکت است و من گردیدهام ـ هر جا و نواحی و اطراف که رسیدهام مریدان شیخ را دیدهام که به این حلیه و زی شیخ متحلّی و متزیّناند و آوازه ذکر در آن اطراف انداختهاند» (ابن بزّاز اردبیلی، ص1117-1118).
متأسفانه بهجز صفوة الصفا که تعدادی از خلفا و مریدان شیخ صفی را معرفی کرده است، سایر منابع فارسی موجود آگاهیهای مفصّل و قابل اطمینانی از چگونگی و میزان گسترش طریقت صفویه در دورههای بعدی و نیز اسامی صوفیان و مشایخ این طریقت به دست نمیدهد. اما منابع تاریخی مربوط به سرزمین شام و به ویژه تواریخ محلی شهر حلب، آگاهیهای نسبتاً مفصل و قابل اعتنایی را درباره مشایخ و صوفیان وابسته به طریقت صفویه در این سرزمین ثبت کرده است که احتمالاً تاکنون به طور منظّم در یکجا گردآوری و دستهبندی نشده است.
در این نوشتار تلاش شده است تا اطلاعات مربوط به حضور جانشینان شیخ صفی در شام و مهمترین مشایخ و صوفیان طریقت صفویه در شهر حلب از منابع تاریخی استخراج گردد. بدون شک این آگاهیها میتواند در مشخص کردن بازه زمانی و میزان نفوذ و گسترش این طریقت در شام و حلب، شناخت ابعادی از زندگی این صوفیان (نظیر مذهب، آداب طریقتی و روابط اجتماعی آنان) و همچنین عامل یا عوامل احتمالی افول و فراموش شدن طریقت صفویه در این سرزمین، به ما کمک کند.
(منتشر شده در مجموعه مقالات همایش شیخ صفیالدین اردبیلی با عنوان: شیخ صفیالدین اردبیلی در آیینه عرفان، هنر و سیاست، به کوشش: سید سلمان صفوی، لندن: آکادمی مطالعات ایرانی، 1393)
متن کامل مقاله
http://ganjineh.kateban.com/post/2513
https://t.me/ganjineh_channel
نکتهای درباره مذهب و مسئله سیادت شیخ صفیالدین اردبیلی
از زمانیکه احمد کسروی در اثر خود شیخ صفی و تبارش، به نفی سیادت و تشیع شیخ صفیالدین اردبیلی پرداخت، این موضوع به مسئلهای مناقشه برانگیز میان صفویهپژوهان تبدیل شد و تا به امروز نویسندگان و پژوهشگران متعددی، در این باره به اظهار نظر پرداخته و هر یک از منظر خود، به نفی یا اثبات سیادت و تشیع شیخ صفی پرداختهاند.
نویسنده این سطور پیش از این در مقاله «طریقت صفویه در شام و حلب» (منتشر شده در مجموعه مقالات همایش شیخ صفیالدین اردبیلی، تهران: 1392)، به ابعاد رواج این طریقت در منطقه شام، و به ویژه در شهر حلب، که در آن به مدت نزدیک به دو قرن، از نیمة دوم سده نهم تا نیمة اول قرن یازدهم گسترش داشته، پرداخته است. در این یادداشت نیز نکته ناگفتهای را در ارتباط با رواج طریقت صفویه در حلب، که به نوعی میتواند در روشن شدن مسئله مذهب و سیادت شیخ صفی کمک کند، بر مقاله یاد شده میافزاید.
چنانکه پیش از این نیز در همان مقاله با استناد به تواریخ محلی شام و حلب نشان دادهایم، طریقت شیخ صفی به واسطه فعالیت خلفا و مریدان نوه وی علاءالدین علی (درگذشته 832ق)، که در منابع فارسی به خواجه علی سیاهپوش شهرت دارد، در اواخر سده نهم به حلب رسیده و در این شهر، به نام «طریقت اردبیلیه» گسترش یافته است. در حالیکه چندی پیش از آن، شیخ جنید صفوی، نوه خواجه علی و پدر بزرگ شاه اسماعیل، برای مدتی در حلب و نواحی آن حضور یافته و از سوی فقهای حلب به زندقه و سستی عقیده متهم گشته بود و آنها حتی به واجب القتل بودنش فتوا داده بودند. شیخ جنید نیز در دفاع از خود، نامهای به ابن شمّاع حلبی (درگذشته 863ق) از علمای حلب نوشت و در آن، عقایدی نزدیک به عقاید شیعه امامیه مطرح کرد. (برای اطلاع تفصلی از این جریان و متن نامه شیخ جنید به ابن شمّاع، بنگرید به مقاله دیگر نویسنده این سطور: «مکتوب سلطان جنید صفوی به ابن شمّاع حلبی»، پیام بهارستان، دوره جدید، ش20، تابستان 1392، ص130-139)
اکنون میدانیم از میان نوادگان شیخ صفی، نخستین کسی که آشکارا اعلام تشیع کرده یا به تشیّع گرویده، همین شیخ جنید بوده است و تا پیش از وی، شیخ صفی و نوادگانش به تسنّن شهرت داشتهاند و بر فرض داشتن عقاید شیعی نیز لااقل به طور علنی این عقاید را آشکار نمیکردند. به باور نگارنده، افزون بر متن صفوة الصفای ابن بزّاز اردبیلی بر اساس نسخههای کهن و تحریف نشده آن که تعلق شیخ صفی به اهل سنّت را نشان میدهد، یک شاهد مهم دیگر بر این مدّعا آن است که برخلاف قزلباشها و مریدان شیخ جنید و نسل پس از وی که اعتقادات شیعی داشتهاند، همه صوفیان پیرو طریقت «اردبیلیه» (صفویه) در حلب، که این طریقت به واسطه خلفا و مریدانِ باواسطه علاءالدین علی، نوه شیخ صفی، به آنها رسیده بود، پیرو مذاهب مختلف اهل سنّت (حنفی، شافعی و حنبلی) بودهاند.
همین نکته درباره سیادت شیخ صفی نیز صدق میکند؛ چراکه در شرح حالهای مفصلی که در تواریخ محلی حلب، به ویژه دُرَر الحُبَب ابن حنبلی (درگذشته 971ق)، برای صوفیان پیرو طریقت «اردبیلیه» (صفویه) ارائه شده است، هیچ اشاره و نشانهای به سیادت شیخ صفی نمیتوان به دست نمیآید؛ در حالیکه اگر شیخ صفی به سیادت شهرت داشت، این موضوع از دید مریدان و صوفیان وابسته به طریقت پنهان نمیماند و در شرح حال آنان تبلور مییافت؛ با اینکه در میان پیروان طریقت در حلب، مشایخ و صوفیانی همچون «سیّد مهمازی» (درگذشته 926ق) وجود داشتهاند که به صراحت به «شریف» و حسینی نسب بودن وی اشاره شده است.
http://ganjineh.kateban.com/post/3958
https://t.me/ganjineh_channel
الروضة الفردوسیه آقشهری، مفصّلترین تکنگاری درباره بقیع، و اشاره به زیارتنامهای شیعی با رویکرد تقریبی
در میراث مکتوب اسلامی، آثاری چند به تکنگاری درباره قبرستان بقیع و مدفونین در آن اختصاص یافته است که از آن جمله میتوان به کتاب الروضة المستطابة فیمن دُفن بالبقیع من الصحابة از مؤلفی ناشناس (نگاشته شده در 1175ق) اشاره کرد. اما نخستین و در عین حال مفصّلترین تکنگاری در این باره، کتاب الروضة الفردوسیة والحضرة القدسیة اثر جمالالدین محمد بن امین بن احمد آقشهری (درگذشته 739ق) به شمار میآید.
منابع زندگینامه آقشهری، آگاهیهای مفصلی درباره وی به دست نمیدهد؛ اما میدانیم که او در سال 664 یا 665ق در «آقشهر» در نیمه شرقی ترکیه امروزی به دنیا آمده و در کودکی، با خانواده خود به حرمین مهاجرت کرده است. این منابع گزارش دادهاند که او در 674ق، در 9 سالگی، در مکه مکرمه به سماع صحیحین اشتغال داشته؛ و در 683ق، در 18 سالگی، در مدینه منوّره، کتاب اخبار المدینه ابن نجار را قرائت کرده است.
همچنین از گزارشهای قرائت و سماع کتابها و اشعار و احادیثی که آقشهری در کتاب الروضة الفردوسیة خود بیان کرده، برمیآید که او در حدفاصل سالهای 691ق تا 712ق سفرهایی به شام، مصر، شمال آفریقا، مغرب و اندلس داشته و از علمای این مناطق بهره علمی برده است. احتمالاً در پایان 712ق به قصد حج به مکه بازگشته و باقی عمر خود را در حرمین بهسربرده و سرانجام در 739ق در مدینه منوره از دنیا رفته است.
آقشهری افزون بر کتاب الروضة الفردوسیة، دارای چند تألیف دیگر نیز بوده که امروزه به دست ما نرسیده است. از آن جمله کتاب منسک القاصد الزائر است که سمهودی (درگذشته 911ق) نسخه آن را به خط مؤلف، در اختیار داشته و در وفاء الوفای خود از آن نقل قول کرده، اما در آتشسوزی بزرگ مسجدالنبی در اواخر دوره مملوکی از بین رفته است. همچنین برای وی سفرنامهای مفصل و نیز رسالهای در شرح حال برخی علمای مکه گزارش کردهاند.
الروضة الفردوسیة تنها اثر آقشهری است که متن کامل آن امروزه به دست ما رسیده است. تنها نسخه خطی شناخته شده از این اثر، نسخهای است که مؤلف، کتابت آن را در 27 رجب سال 721ق به پایان برده است و در حال حاضر به شماره Or. quart. 2082 در کتابخانه دولتی برلین نگهداری میشود. متن کامل آن نیز به تصحیح قاسم السامرائی، از سوی مؤسسة الفرقان لندن در سال 1431ق / 2010م در دو جلد منتشر شده است.
آقشهری کتاب خود را به پنج باب تقسیم کرده است: باب اول به زیارت رسول خدا (ص) و زیارتنامههای مسجدالنبی و زیارت اهل بیت و صحابه ایشان در بقیع و اُحد و زیارتنامههای آنان؛ و باب دوم به سیره اجمالی پیامبر (ص) و شرح حال فرزندان، همسران، غلامان و نزدیکان ایشان و نیز خلفای راشدین اختصاص یافته است. این باب شرح حال مختصر شماری از شخصیتهای اهل بیت از جمله چهار امام مدفون در بقیع را نیز در بر دارد.
موضوع باب سوم کتاب شرح وقایع شهر مدینه در صدر اسلام، همچون جنگ احد، جنگ احزاب و واقعه حرّه است. باب چهارم آن به شرح حال صحابه مدفون در مدینه و قبرستان بقیع؛ و باب پنجم آن نیز به شرح حال شماری از تابعین و محدّثان و فقهای سدههای نخست هجری که در مدینه از دنیا رفتهاند، اختصاص یافته است. گفتنی است که همه اعلام یاد شده، لزوماً مدفون در بقیع نیستند؛ اما به اعتبار وفات آنها در مدینه، شرح حال آنها در این کتاب آورده شده است.
این کتاب را میتوان به نوعی یک تاریخ محلی مدینه منوّره به شمار آورد؛ با این تفاوت که برخلاف «اخبار المدینه»های نگاشته شده در سدههای نخست هجری، که حاوی گزارشهای تاریخی عمومی درباره این شهر بودهاند، و برخلاف تواریخ دوره ایوبی و مملوکی که یا به تاریخنگاری مسجدالنبی و اماکن مقدس این شهر، و یا به تاریخنگاری اعلام و علمای این شهر پرداختهاند، صرفاً به شرح حال مدفونینِ در این شهر و قبرستان بقیع در چند سده نخست هجری اختصاص یافته است.
ادامه یادداشت در پست بعدی ?
https://t.me/ganjineh_channel
?
کتاب الروضة الفردوسیة آگاهیهای چندانی در زمینه تاریخ تشیّع در مدینه منوّره به دست نمیدهد. اما مؤلف در باب نخست کتاب (ص234-239)، تحریری از زیارتنامهها و ادعیه مسجدالنبی را آورده است که شخصی به نام «نورالدین علی بن صفیالدین یوسف بن عزیز مدنیِ امامی»، در حرم پیامبر (ص) بر وی املا کرده است و این زیارتنامهها، از منظر شناخت وضعیت فکری و اجتماعی شیعیان مدینه منوره در زمان مؤلف، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
شخص یاد شده، چنانکه از نسبت «امامی» وی برمیآید، از بزرگان شیعه امامیه در مدینه منوّره در سده نخست دوره مملوکی است که مورخان مدینه از وی یاد کردهاند و گویا به جهت روحیه تسامح و مدارایش با مجاورانِ حرم نبوی (که عمدتاً از اهل سنّت بودند)، وی را بسیار ستودهاند (از جمله بنگرید: ابن فرحون، نصیحة المشاور، تصحیح علی عمر، ص240؛ سخاوی، التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، ج5، ص202).
یک نکته قابل توجه درباره این زیارتنامهها و ادعیه آن است که با وجود مضامین شیعی متعددی که به وضوح در آنها دیده میشود و مصحّح کتاب نیز، هم در مقدمه کتاب (ص9) و هم در پاورقی متن (ص239) به این نکته اشاره کرده است، بخشی از آن (ص236)، حاوی زیارتنامه مختصری برای ابوبکر و عمر دو خلیفه اول و دوم مسلمانان است که در کنار رسول خدا (ص)، درون حجره مطهّر ایشان به خاک سپرده شدهاند.
میدانیم در سدههای میانی، تشیّع امامی در مدینه منوره گسترش چشمگیری داشته و در دوره ایوبی، شهری شیعهنشین به شمار میآمده است؛ اما پس از روی کار آمدن حکومت مملوکی، اقداماتی در راستای شیعهزدایی از این شهر آغاز شد و در یک سده نخست حاکمیت ممالیک (نیمه دوم سده هفتم و نیمه نخست سده هشتم)، یعنی زمانه و دوره زندگی آقشهری، این شهر روند تحول مذهبی از تشیع به تسنن را شاهد بوده است.
در چنین شرایطی، شماری از شخصیتهای شیعی مدینه منوره که مناصبی همچون قضاوت و ریاست را نیز عهدهدار بودند، رویکرد تقیّه و مدارات را در پیش میگرفتند که مورخان مدینه در دوره مملوکی، به نمونههایی از آنها اشاره کردهاند.(1) از اینرو به نظر میرسد تحریر زیارتنامه و ادعیهای با رویکرد تقریبی از سوی یک شخصیت شیعه در این دوره را باید در سایه حاکم بودن چنین شرایطی بر فضای مذهبی این شهر تفسیر کرد.
(1) به عنوان نمونه، برای آگاهی از اشاره مورخان به تقیّه مهنّا بن سنان مدنی (درگذشته ۷۵۴ق)، قاضی و فقیه برجسته امامی در مدینه منوّره در سده هشتم بنگرید: ابن فرحون، نصیحة المشاور، ص۲۴۷؛ فیروزآبادی، المغانم المطابة فی معالم طابة، ج۳، ص۱۳۰۴-۱۳۰۵.
http://ganjineh.kateban.com/post/4091
https://t.me/ganjineh_channel
✅ آگاهی هایی درباره تشیع در صعید مصر در سدۀ هفتم هجری بر اساس کتاب «الطالع السعید»/ احمد خامه یار
کتاب «الطالع السعید » تألیف کمال الدین ادفوی از مهم ترین منابعی است که آگاهی های تاریخی ارزشمندی درباره تشیع و برخی اعلام شیعه در منطقه صعید مصر، به ویژه در سده هفتم هجری به دست می دهد. نویسنده در نوشتار حاضر، پس از معرفی مختصر کتاب مذکور و مؤلف آن، شواهد و نشانه هایی از حضور و انتشار تشیع در این منطقه در سده های میانی ارائه می نماید. http://yon.ir/1Sw6
@manuscript
✅ ابن معقل حمصی و تشیّع امامی در حمص در سدههای میانی/ احمد خامه یار
سرزمین شام در حد فاصل سدههای چهارم تا ششم هجری، در نتیجه روی کار آمدن دولتهای شیعه در این سرزمین، شاهد گسترش چشمگیر تشیّع و پیدایش حوزههای شیعی در بخشهایی از آن، به ویژه در شهرهایی همچون حلب و طرابلس بوده است. با اینکه منابع تاریخ محلی و عمومی شام در دوره ایوبی و مملوکی، آگاهیهای فراوانی درباره رجال شیعه در این سرزمین به دست دادهاند، و با وجود حجم انبوه مقالهها و تألیفاتی که در این موضوع منتشر شده است، اما هنوز ابعادی از تاریخ تشیع در شهرها و حوزههای مختلف شام مورد توجه قرار نگرفته و تاریخنگاری جامعی در این باره انجام نشده است.
«حِمص»، شهری تاریخی و کهن، واقع در حدود 160 کیلومتری شمال شهر دمشق است که در گذشته مرکز یکی از «اجناد» پنجگانه شام بوده و امروزه نیز مرکز استانی به همین نام در مرکز سوریه است. حمص از جمله شهرهایی است که در سدههای میانی، برای مدتی تشیّع در آن رواج داشته است و خوشبختانه مورخان دوره ایوبی و مملوکی، شماری از اعلام شیعه منسوب به این شهر را در آثار خود شناسانیدهاند.
از میان پژوهشگران تاریخ تشیع، پیش از این تنها آقای جعفر المهاجر تلاش کرده است که ریشهها و زمینههای گسترش تشیع در حمص را بررسی کند؛ 1 اما او مطالعه همهجانبهای درباره اعلام شیعه امامیه در این شهر به عمل نیاورده است. ما در این نوشتار تلاش کردهایم فهرست حتیالامکان جامعی از اعلام شیعه امامیه در حمص و شرح حالی اجمالی از هر یک از آنها به دست دهیم.
منبع: میراث شهاب، شماره 92، تابستان 1397، ص121-139
http://yon.ir/oD9zx
🆔 @manuscript
✅ میراث شهاب در گام 92
شمارۀ 92، فصلنامه تخصصی کتابشناسی و نسخه های اسلامی «میراث شهاب» از سوی کتابخانه آیت الله مرعشی منتشر شد.
موقوفات ماندگار (بخش اول)/ سيد محمود مرعشي
ملاحظات و تصحيحات (5)/ محمد كاظم رحمتي
ابن معقل حمصي و تشيع امامي در حمص در سده هاي مياني/ احمد خامه يار
سه تن از مشايخ اجازه علامه مرعشي (ره)/ امراله شجاعي
علماي لرستان و آيت الله العظمي مرعشي نجفي/ ميرزا علي سليماني بروجردي
سنجه كتاب (بخش ششم)/ علي اكبر صفري
دلنوشته هاي كاتبان (2)/ حسين واثقي
تخريب بافت تاريخي قم از پهلوي تا روزگار ما/ سيد محسن محسني
* نصویر روی جلد نسخه هنری بسیار نفیس و ارشمند، برگ پایانی کتاب مطالع الانوار به عربی، تالیف سید محمد باقر شفقتی اصفهانی است.
صاحب امتیاز و مدیر مسئول این نشریه دکتر محمود مرعشی و سردبیر آن محمود طیار مراغی هستند.
http://yon.ir/SsBmO
🆔 @manuscript
پدیدآورنده: بری، جولیا
عنوان: کتابت و نوشتار در سده های میانی اسلام
سال نشر: 1395
بها شومیز: 180000
زبان اصلی: انگلیسی
زبان ترجمه: فارسی
معرفی اجمالی: نويسندگان مسلمان سدههاي مياني چه برداشتي از جهان پيرامون خود داشتند؟ چه توصيفي از جامعه، تاريخ و فرهنگ خود ارائه ميدادند؟ هنگامي كه از جهان، تاريخ، نقشهاي اجتماعي و زنان مينوشتند، چه تصويري بهدست ميدادند؟ با چه شيوههايي به بازآفريني الگوها و معانی اقدام ميكردند و تفاوت ميان حقيقت و افسانه را چگونه با خوانندگان خود در ميان ميگذاشتند؟ اين اثر بر آن است تا با تحليل برخي آثار نويسندگان مسلمان، در فاصلة سدههاي هشتم تا شانزدهم ميلادي، به پرسشهاي بالا پاسخ گويد. از جملة اين نويسندگان ميتوان به ابن زنبل، تنوخي، همداني و جاحظ اشاره كرد.
تأملی در مسیر کاروان اسرای اهل بیت (ع)
چکیده: مسیر جغرافیایی کاروان اسرای اهل بیت (ع) از کوفه تا شام، از موضوعات تاریخی مرتبط با مسئله اربعین حسینی است که درباره آن، میان پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد و هر یک از آنان، یکی از سه مسیر مستقیم (از طریق بادیه شام)، میانی (به موازات رود فرات) و سلطانی را به عنوان مسیرِ کاروان اسرا برگزیدهاند. در این نوشتار با اشاره به وجود زیارتگاههای متعددی منسوب به سر امام حسین (ع) و دیگر شخصیتهای اهل بیت (ع)، که در سده ششم هجری در شهرهای واقع در طول مسیر سلطانی وجود داشته، نتیجه گرفته شده که این مسیر، در سدههای اولیه هجری، به عنوان مسیر احتمالی کاروان اسرای اهل بیت (ع) مشهور بوده است.
http://ganjineh.kateban.com/post/3422
https://t.me/ganjineh_channel
الروضة الفردوسیه آقشهری، مفصّلترین تکنگاری درباره بقیع، و اشاره به زیارتنامهای شیعی با رویکرد تقریبی
در میراث مکتوب اسلامی، آثاری چند به تکنگاری درباره قبرستان بقیع و مدفونین در آن اختصاص یافته است که از آن جمله میتوان به کتاب الروضة المستطابة فیمن دُفن بالبقیع من الصحابة از مؤلفی ناشناس (نگاشته شده در 1175ق) اشاره کرد. اما نخستین و در عین حال مفصّلترین تکنگاری در این باره، کتاب الروضة الفردوسیة والحضرة القدسیة اثر جمالالدین محمد بن امین بن احمد آقشهری (درگذشته 739ق) به شمار میآید.
منابع زندگینامه آقشهری، آگاهیهای مفصلی درباره وی به دست نمیدهد؛ اما میدانیم که او در سال 664 یا 665ق در «آقشهر» در نیمه شرقی ترکیه امروزی به دنیا آمده و در کودکی، با خانواده خود به حرمین مهاجرت کرده است. این منابع گزارش دادهاند که او در 674ق، در 9 سالگی، در مکه مکرمه به سماع صحیحین اشتغال داشته؛ و در 683ق، در 18 سالگی، در مدینه منوّره، کتاب اخبار المدینه ابن نجار را قرائت کرده است.
همچنین از گزارشهای قرائت و سماع کتابها و اشعار و احادیثی که آقشهری در کتاب الروضة الفردوسیة خود بیان کرده، برمیآید که او در حدفاصل سالهای 691ق تا 712ق سفرهایی به شام، مصر، شمال آفریقا، مغرب و اندلس داشته و از علمای این مناطق بهره علمی برده است. احتمالاً در پایان 712ق به قصد حج به مکه بازگشته و باقی عمر خود را در حرمین بهسربرده و سرانجام در 739ق در مدینه منوره از دنیا رفته است.
آقشهری افزون بر کتاب الروضة الفردوسیة، دارای چند تألیف دیگر نیز بوده که امروزه به دست ما نرسیده است. از آن جمله کتاب منسک القاصد الزائر است که سمهودی (درگذشته 911ق) نسخه آن را به خط مؤلف، در اختیار داشته و در وفاء الوفای خود از آن نقل قول کرده، اما در آتشسوزی بزرگ مسجدالنبی در اواخر دوره مملوکی از بین رفته است. همچنین برای وی سفرنامهای مفصل و نیز رسالهای در شرح حال برخی علمای مکه گزارش کردهاند.
الروضة الفردوسیة تنها اثر آقشهری است که متن کامل آن امروزه به دست ما رسیده است. تنها نسخه خطی شناخته شده از این اثر، نسخهای است که مؤلف، کتابت آن را در 27 رجب سال 721ق به پایان برده است و در حال حاضر به شماره Or. quart. 2082 در کتابخانه دولتی برلین نگهداری میشود. متن کامل آن نیز به تصحیح قاسم السامرائی، از سوی مؤسسة الفرقان لندن در سال 1431ق / 2010م در دو جلد منتشر شده است.
آقشهری کتاب خود را به پنج باب تقسیم کرده است: باب اول به زیارت رسول خدا (ص) و زیارتنامههای مسجدالنبی و زیارت اهل بیت و صحابه ایشان در بقیع و اُحد و زیارتنامههای آنان؛ و باب دوم به سیره اجمالی پیامبر (ص) و شرح حال فرزندان، همسران، غلامان و نزدیکان ایشان و نیز خلفای راشدین اختصاص یافته است. این باب شرح حال مختصر شماری از شخصیتهای اهل بیت از جمله چهار امام مدفون در بقیع را نیز در بر دارد.
موضوع باب سوم کتاب شرح وقایع شهر مدینه در صدر اسلام، همچون جنگ احد، جنگ احزاب و واقعه حرّه است. باب چهارم آن به شرح حال صحابه مدفون در مدینه و قبرستان بقیع؛ و باب پنجم آن نیز به شرح حال شماری از تابعین و محدّثان و فقهای سدههای نخست هجری که در مدینه از دنیا رفتهاند، اختصاص یافته است. گفتنی است که همه اعلام یاد شده، لزوماً مدفون در بقیع نیستند؛ اما به اعتبار وفات آنها در مدینه، شرح حال آنها در این کتاب آورده شده است.
این کتاب را میتوان به نوعی یک تاریخ محلی مدینه منوّره به شمار آورد؛ با این تفاوت که برخلاف «اخبار المدینه»های نگاشته شده در سدههای نخست هجری، که حاوی گزارشهای تاریخی عمومی درباره این شهر بودهاند، و برخلاف تواریخ دوره ایوبی و مملوکی که یا به تاریخنگاری مسجدالنبی و اماکن مقدس این شهر، و یا به تاریخنگاری اعلام و علمای این شهر پرداختهاند، صرفاً به شرح حال مدفونینِ در این شهر و قبرستان بقیع در چند سده نخست هجری اختصاص یافته است.
ادامه یادداشت در پست بعدی 👇
https://t.me/ganjineh_channel
👆
کتاب الروضة الفردوسیة آگاهیهای چندانی در زمینه تاریخ تشیّع در مدینه منوّره به دست نمیدهد. اما مؤلف در باب نخست کتاب (ص234-239)، تحریری از زیارتنامهها و ادعیه مسجدالنبی را آورده است که شخصی به نام «نورالدین علی بن صفیالدین یوسف بن عزیز مدنیِ امامی»، در حرم پیامبر (ص) بر وی املا کرده است و این زیارتنامهها، از منظر شناخت وضعیت فکری و اجتماعی شیعیان مدینه منوره در زمان مؤلف، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
شخص یاد شده، چنانکه از نسبت «امامی» وی برمیآید، از بزرگان شیعه امامیه در مدینه منوّره در سده نخست دوره مملوکی است که مورخان مدینه از وی یاد کردهاند و گویا به جهت روحیه تسامح و مدارایش با مجاورانِ حرم نبوی (که عمدتاً از اهل سنّت بودند)، وی را بسیار ستودهاند (از جمله بنگرید: ابن فرحون، نصیحة المشاور، تصحیح علی عمر، ص240؛ سخاوی، التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، ج5، ص202).
یک نکته قابل توجه درباره این زیارتنامهها و ادعیه آن است که با وجود مضامین شیعی متعددی که به وضوح در آنها دیده میشود و مصحّح کتاب نیز، هم در مقدمه کتاب (ص9) و هم در پاورقی متن (ص239) به این نکته اشاره کرده است، بخشی از آن (ص236)، حاوی زیارتنامه مختصری برای ابوبکر و عمر دو خلیفه اول و دوم مسلمانان است که در کنار رسول خدا (ص)، درون حجره مطهّر ایشان به خاک سپرده شدهاند.
میدانیم در سدههای میانی، تشیّع امامی در مدینه منوره گسترش چشمگیری داشته و در دوره ایوبی، شهری شیعهنشین به شمار میآمده است؛ اما پس از روی کار آمدن حکومت مملوکی، اقداماتی در راستای شیعهزدایی از این شهر آغاز شد و در یک سده نخست حاکمیت ممالیک (نیمه دوم سده هفتم و نیمه نخست سده هشتم)، یعنی زمانه و دوره زندگی آقشهری، این شهر روند تحول مذهبی از تشیع به تسنن را شاهد بوده است.
در چنین شرایطی، شماری از شخصیتهای شیعی مدینه منوره که مناصبی همچون قضاوت و ریاست را نیز عهدهدار بودند، رویکرد تقیّه و مدارات را در پیش میگرفتند که مورخان مدینه در دوره مملوکی، به نمونههایی از آنها اشاره کردهاند.(1) از اینرو به نظر میرسد تحریر زیارتنامه و ادعیهای با رویکرد تقریبی از سوی یک شخصیت شیعه در این دوره را باید در سایه حاکم بودن چنین شرایطی بر فضای مذهبی این شهر تفسیر کرد.
(1) به عنوان نمونه، برای آگاهی از اشاره مورخان به تقیّه مهنّا بن سنان مدنی (درگذشته ۷۵۴ق)، قاضی و فقیه برجسته امامی در مدینه منوّره در سده هشتم بنگرید: ابن فرحون، نصیحة المشاور، ص۲۴۷؛ فیروزآبادی، المغانم المطابة فی معالم طابة، ج۳، ص۱۳۰۴-۱۳۰۵.
http://ganjineh.kateban.com/post/4091
https://t.me/ganjineh_channel
مختصری درباره جایگاه فرامذهبی مشاهد اهل بیت (ع)
شواهد تاریخی متعددی وجود دارد که بسیاری از مشاهد اهل بیت (ع)، در قرون گذشته به همان میزان توجه شیعیان به آنها و گاه حتی بیشتر از آن، مورد توجه پیروان سایر فرق و مذاهب مختلف اسلامی بودهاند. طبیعی است که برخلاف زمان حال که مذهب تشیّع رسمیت و گستردگی بیشتری از قبل یافته است، در گذشته شماری از این مشاهد از منظر کارکردهای فرهنگی، آموزشی و اجتماعی آنها، در انحصار شیعیان نبودند و حتی از نظر اداری از سوی اهل سنّت اداره میشدند.
مشاهد اهل بیت (ع) در قاهره از نمونههای شاخص این دست زیارتگاهها به شمار میآیند. دو مشهد سیّده نفیسه و رأس الحسین (ع) در این شهر، تا پیش از ظهور مزار و توسعه مزار منسوب به زینب بنت علی (ع) در دورههای متأخر، مشهورترین زیارتگاههای اهل بیت (ع) در قاهره بودهاند و همواره نقش و کارکرد آموزشی مهمی داشتهاند. در کنار هر یک از این دو زیارتگاه در طول دورههای ایوبی و مملوکی مدرسهای دینی وجود داشته است که بسیاری از اعلام اهل سنّت در آنها به تدریس و آموزش اشتغال داشتهاند.
شماری از مشاهد مهم اهل بیت (ع) در شام نیز در دورههای مختلف، مورد توجه پیروان فرق و مذاهب مختلف بودند و متولی و امام جماعت آنها از میان اهل سنّت تعیین میشده است. گنبد ائمه بقیع (ع) در مدینه منوّره نیز از مقاصد زیارتی مهم عموم مسلمانان در حرمین شریفین به شمار میآمده است و از منابع تاریخی و سفرنامههای حج چنین برمیآید که حتی بیش از مقبره خلیفه سوم مورد توجه بیشتر زائران مسلمان بوده است.
این مسئله حتی برای عتبات عالیات عراق و مشهد امام رضا (ع) و شماری از مزارات فرزندان ائمه (ع) در ایران، لااقل در برخی از دورههای تاریخی صدق میکرده است. تا حدود صد و پنجاه سال پیش، در مجاورت حرم امام حسین (ع) مسجدی متعلق به اهل سنّت وجود داشت که گویا به دست مرحوم سید محمدحسین شهرستانی (1255-1315ق) از تصرف آنان خارج و به حرم مطهر الحاق میشود.
در این باره میتوان به تفصیل بسیار بیشتری سخن گفت و حتی پژوهش علمی مستقلی انجام داد. اما در اینجا درباره مشهد الحسین شهر حلب که از منظر جایگاه و کارکردهای فرامذهبی آن، نمونهای قابل توجه و شایان بررسی به شمار میآید، با جژئیات بیشتری اشاره میکنم.
درباره زمان پیدایش مشهد الحسین حلب، هرچند برخی از پژوهشگران تاریخ ساخت آن را از دوره حمدانی و گاه حتی پیش از آن تعیین کردهاند و من نیز در کتاب زیارتگاههای اهل بیت (ع) در سوریه، همین دیدگاه را ثبت کردهام، اما در حال حاضر از این نظر برگشتهام و اکنون بر این باورم که مطابق گزارش ابن ابیطیّ (درگذشته 630ق)، مورخ برجسته شیعه حلب در دوره ایوبی، تاریخ پیدایش و ساخت اولیه این زیارتگاه، نیمه دوم سده ششم هجری بوده است.
میدانیم که با تأسیس دولت حمدانی در سده چهارم هجری، تشیّع امامی به سرعت در حلب گسترش یافت و در دوره بنیمرداس (سده پنجم هجری) به یک حوزه شیعی مهم تبدیل شد. تا اوایل دوره آلزنگی (نیمه سده ششم هجری) نیز حلب همچنان شهری شیعهنشین به شمار میآمد. اما در دوره نورالدین محمود بن زنگی (541-569ق)، با سختگیریهای مذهبی وی و سیاست ساخت مدارس دینی اهل سنّت که پس از وی نیز به طور گسترده در دوره ایوبی ادامه یافت، روند شیعهزدایی از حلب آغاز شد و چرخ روزگار به نفع سنّیان چرخید.
ساختمان مشهد الحسین (ع) از آثار برجسته معماری دوره ایوبی در حلب به شمار میآید و کار ساخت مشهد الحسین از سال 573ق آغاز شده و در 585ق به پایان رسیده است. این بازه زمانی، سالهای آغازین تأسیس دولت ایوبی بوده و حلب در این دوره، از نظر مذهبی شهری کاملاً مختلط میان شیعه و اهل سنّت به شمار میآمده است. نکته مهم درباره ساخت زیارتگاه آن است که همه مردم حلب از اقشار و اصناف مختلف آن، در ساخت آن مشارکت کردند تا در سریعترین زمان ممکن، آن را به سرانجام برسانند.
هنوز بر سردر صحن داخلی زیارتگاه، کتیبهای حاوی صلوات بر چهارده معصوم (ع) ـ از زمان ساخت زیارتگاه در دوره ایوبی ـ باقی مانده است که حضور و نقش جامعه شیعی حلب را میرساند. کمی بالاتر از آن، اسامی خلفای راشدین در کتیبه دیگری ثبت شده است که نشان از مشارکت جامعه اهل سنّت حلب در ساخت زیارتگاه دارد.
صحن داخلی (اصلی) مشهد الحسین، با حجرههای متعددی در گرداگرد آن و ایوان بزرگ و مرتفعی در میانه ضلع غربی بنا، کاملاً متناسب با کارکرد آموزشی آن طراحی شده است. در طول سالهای طولانی حاکمیت ممالیک بر شام، تصوّر اینکه در این بنا حلقههای درسی علمای اهل سنّت برگزار میشده، به هیچ وجه دور از ذهن نیست و بلکه کاملاً محتمل مینماید.
ادامه در پست بعدی 👇
https://t.me/ganjineh_channel
🔹مختصری درباره جایگاه فرامذهبی مشاهد اهل بیت (ع)🔹
✍️ احمد خامهیار
[قسمت 1 از 2]
شواهد تاریخی متعددی وجود دارد که بسیاری از مشاهد اهل بیت (ع)، در قرون گذشته به همان میزان توجه شیعیان به آنها و گاه حتی بیشتر از آن، مورد توجه پیروان سایر فرق و مذاهب مختلف اسلامی بودهاند. طبیعی است که برخلاف زمان حال که مذهب تشیّع رسمیت و گستردگی بیشتری از قبل یافته است، در گذشته شماری از این مشاهد از منظر کارکردهای فرهنگی، آموزشی و اجتماعی آنها، در انحصار شیعیان نبودند و حتی از نظر اداری از سوی اهل سنّت اداره میشدند.
مشاهد اهل بیت (ع) در قاهره از نمونههای شاخص این دست زیارتگاهها به شمار میآیند. دو مشهد سیّده نفیسه و رأس الحسین (ع) در این شهر، تا پیش از ظهور مزار و توسعه مزار منسوب به زینب بنت علی (ع) در دورههای متأخر، مشهورترین زیارتگاههای اهل بیت (ع) در قاهره بودهاند و همواره نقش و کارکرد آموزشی مهمی داشتهاند. در کنار هر یک از این دو زیارتگاه در طول دورههای ایوبی و مملوکی مدرسهای دینی وجود داشته است که بسیاری از اعلام اهل سنّت در آنها به تدریس و آموزش اشتغال داشتهاند.
شماری از مشاهد مهم اهل بیت (ع) در شام نیز در دورههای مختلف، مورد توجه پیروان فرق و مذاهب مختلف بودند و متولی و امام جماعت آنها از میان اهل سنّت تعیین میشده است. گنبد ائمه بقیع (ع) در مدینه منوّره نیز از مقاصد زیارتی مهم عموم مسلمانان در حرمین شریفین به شمار میآمده است و از منابع تاریخی و سفرنامههای حج چنین برمیآید که حتی بیش از مقبره خلیفه سوم مورد توجه بیشتر زائران مسلمان بوده است.
این مسئله حتی برای عتبات عالیات عراق و مشهد امام رضا (ع) و شماری از مزارات فرزندان ائمه (ع) در ایران، لااقل در برخی از دورههای تاریخی صدق میکرده است. تا حدود صد و پنجاه سال پیش، در مجاورت حرم امام حسین (ع) مسجدی متعلق به اهل سنّت وجود داشت که گویا به دست مرحوم سید محمدحسین شهرستانی (1255-1315ق) از تصرف آنان خارج و به حرم مطهر الحاق میشود.
در این باره میتوان به تفصیل بسیار بیشتری سخن گفت و حتی پژوهش علمی مستقلی انجام داد. اما در اینجا درباره مشهد الحسین شهر حلب که از منظر جایگاه و کارکردهای فرامذهبی آن، نمونهای قابل توجه و شایان بررسی به شمار میآید، با جژئیات بیشتری اشاره میکنم.
درباره زمان پیدایش مشهد الحسین حلب، هرچند برخی از پژوهشگران تاریخ ساخت آن را از دوره حمدانی و گاه حتی پیش از آن تعیین کردهاند و من نیز در کتاب زیارتگاههای اهل بیت (ع) در سوریه، همین دیدگاه را ثبت کردهام، اما در حال حاضر از این نظر برگشتهام و اکنون بر این باورم که مطابق گزارش ابن ابیطیّ (درگذشته 630ق)، مورخ برجسته شیعه حلب در دوره ایوبی، تاریخ پیدایش و ساخت اولیه این زیارتگاه، نیمه دوم سده ششم هجری بوده است.
میدانیم که با تأسیس دولت حمدانی در سده چهارم هجری، تشیّع امامی به سرعت در حلب گسترش یافت و در دوره بنیمرداس (سده پنجم هجری) به یک حوزه شیعی مهم تبدیل شد. تا اوایل دوره آلزنگی (نیمه سده ششم هجری) نیز حلب همچنان شهری شیعهنشین به شمار میآمد. اما در دوره نورالدین محمود بن زنگی (541-569ق)، با سختگیریهای مذهبی وی و سیاست ساخت مدارس دینی اهل سنّت که پس از وی نیز به طور گسترده در دوره ایوبی ادامه یافت، روند شیعهزدایی از حلب آغاز شد و چرخ روزگار به نفع سنّیان چرخید.
ساختمان مشهد الحسین (ع) از آثار برجسته معماری دوره ایوبی در حلب به شمار میآید و کار ساخت مشهد الحسین از سال 573ق آغاز شده و در 585ق به پایان رسیده است. این بازه زمانی، سالهای آغازین تأسیس دولت ایوبی بوده و حلب در این دوره، از نظر مذهبی شهری کاملاً مختلط میان شیعه و اهل سنّت به شمار میآمده است. نکته مهم درباره ساخت زیارتگاه آن است که همه مردم حلب از اقشار و اصناف مختلف آن، در ساخت آن مشارکت کردند تا در سریعترین زمان ممکن، آن را به سرانجام برسانند.
هنوز بر سردر صحن داخلی زیارتگاه، کتیبهای حاوی صلوات بر چهارده معصوم (ع) ـ از زمان ساخت زیارتگاه در دوره ایوبی ـ باقی مانده است که حضور و نقش جامعه شیعی حلب را میرساند. کمی بالاتر از آن، اسامی خلفای راشدین در کتیبه دیگری ثبت شده است که نشان از مشارکت جامعه اهل سنّت حلب در ساخت زیارتگاه دارد.
صحن داخلی (اصلی) مشهد الحسین، با حجرههای متعددی در گرداگرد آن و ایوان بزرگ و مرتفعی در میانه ضلع غربی بنا، کاملاً متناسب با کارکرد آموزشی آن طراحی شده است. در طول سالهای طولانی حاکمیت ممالیک بر شام، تصوّر اینکه در این بنا حلقههای درسی علمای اهل سنّت برگزار میشده، به هیچ وجه دور از ذهن نیست و بلکه کاملاً محتمل مینماید.
[ادامه 👇]
@ganjineh_channel
#مطالعات_اجتماعی_تشیع
#مطالعات_زیارت
1398/11/8
@mohsenhesammazaheri
نگاهی اجمالی به طریقتهای صوفیانه ایرانی در حلبِ دوره مملوکی
چکیده: تواریخ محلی و سالشماری حوزه شام و مصر، آگاهیهای تاریخی فراوانی درباره تاریخ و طرق تصوف در این منطقه در دوره مملوکی به دست میدهند. بخشی از این آگاهیها، ابعاد قابل توجهی از حضور و نفوذ طریقتهای صوفیانهای را که خاستگاه جغرافیایی آنها ایران و خراسان بوده، روشن میسازد. در این نوشتار تلاش شده است تا به طور اجمالی، شواهد و گزارشهای تاریخی متعلق به حضور و گسترش شماری از این طریقتها در شهر حلب در دوره مملوکی ارائه و گردآوری شود. طریقتهای بررسی شده عبارتاند از: صفویه (اردبیلیه)، کبرویه و همدانیه، اوحدیه، کازرونیه و سهروردیه.
کلیدواژهها: تصوف، حلب، شام، طرق تصوف، صفویه، کبرویه، سهروردیه
(منتشر شده در: ذکر جمیل: جشننامه دکتر مهدی جلیلی، به کوشش: مهدی مجتهدی، مشهد: دانشگاه فردوسی، اردیبهشت 1395)
متن کامل مقاله در اینجا:
http://ganjineh.kateban.com/post/2809
https://telegram.me/ganjineh_channel
✅ آگاهی هایی درباره تشیع در صعید مصر در سدۀ هفتم هجری بر اساس کتاب «الطالع السعید»/ احمد خامه یار
کتاب «الطالع السعید » تألیف کمال الدین ادفوی از مهم ترین منابعی است که آگاهی های تاریخی ارزشمندی درباره تشیع و برخی اعلام شیعه در منطقه صعید مصر، به ویژه در سده هفتم هجری به دست می دهد. نویسنده در نوشتار حاضر، پس از معرفی مختصر کتاب مذکور و مؤلف آن، شواهد و نشانه هایی از حضور و انتشار تشیع در این منطقه در سده های میانی ارائه می نماید. http://yon.ir/1Sw6
@manuscript
آگاهیهایی درباره تشیع در صعید مصر در سده هفتم هجری بر اساس کتاب الطالع السعید
کتاب «الطالع السعید» تألیف کمالالدین ادفوی از مهم ترین منابعی است که آگاهیهای تاریخی ارزشمندی درباره تشیع و برخی اعلام شیعه در منطقه صعید مصر، به ویژه در سده هفتم هجری به دست میدهد. نویسنده در نوشتار حاضر، پس از معرفی مختصر کتاب مذکور و مؤلف آن، شواهد و نشانههایی از حضور و انتشار تشیع در این منطقه را در سدههای میانی از این کتاب ارائه مینماید.
متن کامل مقاله:
http://ganjineh.kateban.com/post/2960
https://telegram.me/ganjineh_channel
#سوژه_برای_مستند|
با توجه به آزادی حلب به عنوان بزرگترین پرجمعیت ترین شهر سوریه و قدیمی ترین شهر شیعه نشین سوریه در یک پرونده چند روزه به شرح حلب میپردازیم تا کسی مشتاق شود و فیلم مستندی از حلب بسازد 😊
حلب دوّمین شهر پر جمیعت سوریه پس از دمشق است که در شمال این کشور قرار دارد.
شایان گفتن است که حلب در گذشته یکی از مراکز شیعه بوده است. نفوذ تشیع در آن را باید به دوران ابوذر غفاری و حضور وی در شام یا هجرت آل ابی شعبه از عراق به آن سرزمین باز گردانید. در دوره بنی حمدان و بنی مرداس تا حدودی فاطمی ها شیعه را در این شهر گسترش دادند. متاسفانه در طول تاریخ، جمعیت شیعه این شهر به خاطر قتل و عام آنان توسط حکومتهای متعصب و نیز مهاجرت علمای شیعه منطقه به عراق و سایر نقاط از بین رفته. و اکنون نیز بیشتر مردم آن سنی بوده و شیعه چندانی ندارد. حلب، مرکز استان حلب است که جمعیت آن بر اساس سرشماری ۲۰۰۲ میلادی برابر با ۱۳۸۱ ش، چهار میلیون نفر است.
https://telegram.me/joinchat/APPS8zz9DWE08HmkjjeLDw
#یادداشت
بررسی امکان تلمّذ ریحان حبشی نزد علمای شیعه شام
احمد خامه یار
«ریحان حبشی» از علمای برجسته شیعه دوازده امامی در دوره خلافت فاطمی در مصر بوده که به گفته منابع تاریخی، در حدود سال ۵۶۰ق از دنیا رفته است. در شماری از منابع متأخر تراجم اعلام شیعه اشاره شده است که وی از سه تن از علمای شیعه شام یعنی ابوالصلاح حلبی (درگذشته ۴۴۷ق)، شیخ کراجکی (درگذشته ۴۴۹ق) و عبدالعزیز بن ابیکامل روایت نقل کرده و در واقع شاگرد آنها بوده است. (۱) به نظر میرسد که این ادعا را نخستین بار شیخ حر عاملی مطرح کرده و سپس، مؤلفان بعدی نیز آن را تکرار کردهاند.
http://www.almajlesilib.com/post/518
✅ میراث شهاب در گام 92
شمارۀ 92، فصلنامه تخصصی کتابشناسی و نسخه های اسلامی «میراث شهاب» از سوی کتابخانه آیت الله مرعشی منتشر شد.
موقوفات ماندگار (بخش اول)/ سيد محمود مرعشي
ملاحظات و تصحيحات (5)/ محمد كاظم رحمتي
ابن معقل حمصي و تشيع امامي در حمص در سده هاي مياني/ احمد خامه يار
سه تن از مشايخ اجازه علامه مرعشي (ره)/ امراله شجاعي
علماي لرستان و آيت الله العظمي مرعشي نجفي/ ميرزا علي سليماني بروجردي
سنجه كتاب (بخش ششم)/ علي اكبر صفري
دلنوشته هاي كاتبان (2)/ حسين واثقي
تخريب بافت تاريخي قم از پهلوي تا روزگار ما/ سيد محسن محسني
* نصویر روی جلد نسخه هنری بسیار نفیس و ارشمند، برگ پایانی کتاب مطالع الانوار به عربی، تالیف سید محمد باقر شفقتی اصفهانی است.
صاحب امتیاز و مدیر مسئول این نشریه دکتر محمود مرعشی و سردبیر آن محمود طیار مراغی هستند.
http://yon.ir/SsBmO
🆔 @manuscript
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com