یک موضوع دیگری که در اینجا باید تذکر بدهم و شاید انترهسان باشد این است که موقعی که شرکت نفت قرارداد اصلاحی را به دولت ایران پیشنهاد کرد
س- در چه تاریخی آقا؟
ج- خیال میکنم شاید سه سال، بله، دو سال یا سه سال پیش از ملی شدن نفت باید باشد.
س- یعنی در زمان دولت مصدق؟
ج- نخیر، در زمان دولت ساعد.
س- پیش از ملی شدن، بله.
ج- ساعد بله. که شاید ساعد گلشائیان از یک طرف مذاکره میکردند با گس،
س- گس - گلشائیان معروف است، بله.
عرض کنم که راجع به این قرارداد چون صحبت زیاد بود و ما هم در بانک ملی اطلاعاتی راجع به قراردادهائی که کشورهای دیگرنفتخیز با شرکت های نفتی داشتند، داشتیم از جمله ونزوئلا که چندین سال قبل از آن با شرکت های نفتی آمریکا قراردادهای نصف نصف را، پنجاه درصد را، امضاء کرده بود، آقای ابتهاج مرا فرستادند پیش رئیس کل شرکت نفت «گریک» که در تهران اقامت داشت که با او مذاکره کنم و ما یک یادداشت مختصری بدون امضاء و غيررسمی نوشتیم که شرکت نفت حقش این است که به این دلایل با پنجاه درصد منافع مشارکت با ایران قبول بکند. و این مذاکره بیشتر برای این بود که با گریک صحبت بکنم و به او بگویم که این صلاح آنهاست که این کار را بکنند. یادداشتی در آن موقع تهیه کردم که البته نمیدانم جزو کاغذهایم شاید در ایران مانده باشد و نیست و چون بعد از مذاکره برای آقای ابتهاج یک گزارشی دادم. در آن گزارش یک مقدار جزئی که یادم هست یادم می آید که به گریک دو چيز گفتم: یکی گفتم که این رابطه شرکت نفت انگلیس با دولت ایران یک رابطه کاملاً یک طرفه است. شما نفت ایران را میبرید و از طرف دیگر تمام قسمت عمده منافع شما از نفت ایران است ولی رابطهتان بهجای اینکه اقلاً دوتا شریک باشد یا اقلاً شریک کل و جزء باشد، رفتاری که با دولت ایران میکنید مثل یک office boy است نه یک شریک. اطلاعاتی اصلاً نمیدهید راجع به اینکه چقدر تولید میکنید؟ چقدر صادر میکنید؟ چقدر در دنیا در کجاها میفروشید؟ منافعتان چیست؟ اینها را هیچ اطلاعی به دولت ایران نمیدهید و اقلاً حقش این بود که دولت ایران را بهعنوان یک شریک junior باهاش رفتار بکنید. و بعد راجع به قرارداد صحبت شد و ایشان برگشت گفت که گويا نتيجه آن قرارداد این بود که به دولت ایران بهجای ۹ میلیون لیره که میدادند ۱۵ میلیون ليره میدادند، یک همچین رقمی که البته متأسفانه جزئیاتش یادم نیست، گفت که «۱۵ میلیون لیره خیلی پول است.» من گفتم که ۲۵ میلیون تن نفت خیلی نفت است، و این مخصوصاً چیزی است که یادم مانده.
بههرحال چیزی که انترهسان راجع به این موضوع این است که بعد از اینکه ملی شدن نفت گذشت و چندین سال هم از آن گذشته بود در یک شب یک مهمانی کوچکی یکی
از کارمندان سابق شرکت نفت، یکی از رؤسای شرکت نفت برای گریک داده بود چون او قرار بود که chairman بشود برای chairman بريتيش پتروليوم بشود. در آنجا من به او گفتم که یادت هست که آن مذاکرهای که دو سال پیش از ملی شدن نفت کردیم و چقدر مفید بود اگر شما قبول میکردید. گفت « بله، بله، من متأسفانه باید یک چیزی به شما بگویم و آن این است که من در آن موقع و در تمام مدتی که تمام روزنامهها اینها در ایران به من فحش میدادند، من فشار میآوردم به هیئتمدیره شرکت نفت که پنجاه درصد را قبول بکند و متأسفانه زیر بار نمیرفتند.» این را گفت تو اقلاً باید بدانی. همين بله.
مصاحبه ابوالقاسم خردجو با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار دوم