قناة

کتابخانه امام حسین عليه السلام

کتابخانه امام حسین عليه السلام
835
عددالاعضاء
8,322
Links
9,464
Files
2,220
Videos
15,627
Photo
وصف القناة
✅ کانال کتابخانه تخصصی امام حسین عليه السلام لینک: https://t.me/+QN7b2Yvid2Dwu0Co ♦️بازفرست یا بازنشر مطالبِ کانال‌ها، به معنی تایید و موافقت یا رد و مخالفت نیست!
#سخنرانی
@studiesofshia
💠 سال های زندگی امام حسین علیه السلام

🔹استاد احمد پاکتچی

#مطالعات_شیعه_در_غرب
@studiesofshia
@Allah4all
Forwarded From احسان‌نامه
📗نگاهی به داستان‌های تاریخی در زمینۀ عاشورا و پیشنهاد کتاب - گپ و گفت احسان رضایی و سروش صحت در برنامه «کتاب باز» (۶ آبان ۹۷) @ehsanname
Forwarded From فطرس مدیا
▪ *مراسم محرم دزفول*
*چوب زنی*
*قدمت : 500سال با قابلیت ثبت ملی*

*مسجد محسنی (بین طالقانی و شریعتی)*

*پنجشنبه ۹۸/۶/۱۴*

*این مراسم توسط انجمن سینمای جوان دزفول نیز فیلمبرداری شد*.

اما فلسفه چوب زنی را با گزارشی از خبرگزاری صدا و سیما تقدیمتان می کنیم
ظرفیت ثبت ملی شدن آئین چوب زنی در دزفول
چوب زنی از جمله آیین های عزاداری ماه محرم در دزفول است که با قدمتی 500 ساله ظرفیت ثبت ملی را دارد.
به گزارش خبرگزاری صدا وسیما مرکز خوزستان ،در این آیین سنتی که معمولا در دهه نخست ماه محرم در برخی از مناطق شهر دزفول برگزار می شود تعدادی از عزاداران در حالیکه 2 تکه چوب در دست دارند با گوش دادن به اشعاری حماسی که روایتگرواقعه کربلاست چوب زنی می کنند.


*برگزاری آئین چوب زنی توسط عزاداران حسینی در دزفول تداعی کننده صحنه جنگ یاران امام حسین(ع) با لشگر یزید درصحرای کربلاست که با شعر خوانی و رجز خوانی به صورت یک سنت دیرینه در دزفول اجرا می شود*.

محمدرضا سنگری نویسنده و پژوهشگر عاشورایی گفت:

*آیین چوب زنی یا سنگ زنی از آیین های عزاداری ویژه دزفول می باشد که به خاطر ویژگی های خاصی که داردمی تواند ثبت ملی شود.*

وی افزود: تاکنون آیین های چوب زنی برخی استان های کشور به ثبت ملی رسیده که دزفول نیز می تواند این شیوه عزاداری را به

درستی معرفی و ثبت می کند.

این پژوهشگر عاشورایی گفت: *آئین چوب زنی یا چوب بازی از آئین هایی است که از 500 سال پیش در دهه نخست ماه محرم اجرا می شود.قدمت دارد و از 140 سال پیش در محله کلانتریان و برخی محله های قدیمی دزفول*

محمدرضا سنگری افزود: در این آئین عزاداری لحظه به میدان آمدن حضرت علی اکبر(ع) در کربلا با خواندن اشعاری حماسی به نمایش گذاشته می شود.

*وی گفت:صدای به هم زدن تکه های چوب در این آئین تداعی کننده صدای شمشیر ونیزه ها در جنگ حضرت علی اکبر(ع) با دشمن است و حرکات و جهش هایی که توسط شرکت کنندگان انجام می شود نیز تداعی کننده پرش ها و حرکات 2 جنگجو در صحنه نبرد است که با شعرخوانی مداح اهل بیت (ع) همراه است.*

این پژوهشگر عاشورایی یاد آور شد :آئین سنتی چوب زنی پیش از این در محله های مختلفی از دزفول ازجمله چولیان ، میان دره ، سرمیدان و عباسیه نیز اجرا می شد ، ولی اکنون تنهادر محله کلانتریان که از محلات قدیمی شهر دزفول می باشد برگزار می شود.


⏹⏹⏹
‏فیلم از طرف taleie20
آجرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبه عمک العباس

شد عمر طی و موسم دیدار نیامد
از یار سرودیم ولی یار نیامد

ننشست به رخ گرد قدم های سواری
این قافله را قافله سالار نیامد

بیماری دنیاطلبی کشت دلم را
افسوس طبیب دل بیمار نیامد

گفتند ولی روضه عباس می آید
آنجا که یل حیدر کرار نیامد

امشب همه عالم شده هم ناله مهدی
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

طفلان حرم گریه کنان زمزمه کردند
سقای حسین سید و سالار نیامد

التماس دعا
🔳 مرثیه‌خوانی روانشاد سیدجواد #ذبیحی - سال 1353

#محرم


🎵نوای ماندگار مداحان ایران زمین

📡 @navayemandegarmadahi
Forwarded From وارثون
وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای 
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده‏ اى 

آب از هیبت عباسى تو میلرزد 
بى عصا آمده‏اى حضرت موسى شده‏ اى 

به سجود آمده‏اى یا که عمودت زده‏ اند 
یا خجالت زده‏اى وه که چه زیبا شده‏ اى 

یا اخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت 
کمر خم شده را غرق تماشا شده‏ اى 

منم و داغ تو و این کمر بشکسته 
توئى و ضربه‏اى و فرق ز هم وا شده‏ اى 

سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى 
اندکی فکر خودت باش ببین تا شده‏ اى 

مانده ام با تن پاشیده‏ ات آخر چه کنم؟ 
اى علمدار حرم مثل معما شده‏ اى 

مادرت آمده یا مادر من آمده است 
با چنین حال به پاى چه کسى پا شده‏ اى 

تو و آن قد رشیدى که پر از طوبى بود 
در شگفتم که در این قبر چرا جا شده‏ اى؟ 

@varesoon
Forwarded From رسول جعفریان
تعزیه خوانی برابر ناصرالدین شاه در تکیه دولت به روایت علویه خانم کرمانی (سال 1310ق)
امروز اوّل تعزيه تكيه‏ دولت‏ است. چهار ساعت به غروب مانده اوّل تعزيه است. رفتيم در تكيه‏ دولت‏، دو سه طبقه ساخته شده، ولى مختلف. بعضى جاها سه طبقه است، بعضى جاها دو طبقه. زن‏هاى شاه و كلفت‏ها طبقه اول [و] دويم، توى بالاخانه‏ها تمام زنبورى كشيده. شاه خودش و عزيز السلطان هم با چند نفر پيشخدمت مخصوص در طبقه اوّل مى‏نشيند. طبقه آخرى همه طاق نماها بسته.
نمى‏دانم چه قدر اسباب چراغ، هر چه بگويم بيشتر و بالاتر است. روزها هم چراغ‏هاى بعضى طاق نماها روشن، شب كه چه عرض كنم، كه كروركرور چراغ روشن، همه جور چراغ‏هاى گاز. خلاصه مردها امناى دولت و سايرين در طاق‏نماها نشسته، مردها [ى‏] رعيت يك طرف، زن‏ها يك طرف. اوّل تعزيه دويست فراش شاهى همه چماق نقره پيششان، جلو آنها حاجب الدوله، ده‏باشى‏ها، صاحب منصب‏هاشان مى‏آيند و يك نوحه خوان مى‏آيد رو [ى‏] سكوى وسط مى‏ايستد، مى‏خواند. فراش‏ها دوره سكو رديف مى‏ايستند، سينه مى‏زنند. باز به ترتيب مى‏روند. پشت آنها يك دسته بچه به سر [و] سينه مى‏زنند، علم دارند، جريده دارند. آنها هم روبروى شاه مى‏ايستند، سينه مى‏زنند. باز به ترتيب مى‏روند، پشت سر آنها زنجيرزن‏ها مى‏آيند. باز به همان طريق‏ها پشت سر آنها يك دسته عرب مى‏شوند. مى‏آيند، باز جلو شاه مى‏نشينند. سينه عربى مى‏زنند، مى‏روند. پشت سر آنها يك دسته سنگ‏زن مى‏آيد، باز جلو [ى‏] شاه مى‏زنند. باز به ترتيب مى‏روند. پشت سر آنها يك دسته عباسى مى‏آيند. به همان طريق‏ها مى‏زنند و مى‏روند. پشت سر آنها دسته‏دسته مزغان‏چى‏ها مى‏آيند، مى‏زنند، دور مى‏گردند، مى‏روند. قريب سى چهل دسته، جوربه‏جور، لباس‏هاى رنگ‏به‏رنگ، مقبول، پشت سر اينها باز همه مزغان‏چى‏ها همه پشت سر هم مى‏آيند. از اين در تكيه مى‏آيند، از آن در مى‏روند. پشت سر اينها سواره نظام، قريب دويست سوار، كلاه‏هاى جوربه‏جور، لباس‏هاى جوربه‏جور، بعضى كله كلاه‏شان يك دسته منگله سفيد نيم زرع قدش، خيلى تماشا دارد. پشت سر اينها سواره يراغ، همه اسب‏ها يك رنگ، سر يراق نقره، پشت سر آنها نقاره‏خانه، همه شترها بزك كرده، ولى مثل كرمان مى‏زنند. پشت سر آنها زنبورك خانه، شترها را جور ديگر بزك كردند. پشت سر آنها قاطرخانه، يخدان، مفرش، چادرخانه، هر قاطرى يك من منگوله و سه چهار من مهره دارد. همه اينها بزك كرده، پشت سر آنها نى دارد، يدك، قريب سى يدك، و نى‏دار، پشت سر آنها آب‏دارى قيل و منقل، پشت سر آنها شاطرهاى شاهى، همه لباس‏هاى براق‏دوزى، كلاه‏هاى غريب عجيب كه جلو [ى‏] شاه [56] هم همان جور مى‏روند. فراش‏ها پشت سر آنها، كالسكه‏چى‏ها همه لباس‏هاى مخمل براق دوخته. هر تعزيه هست، بزرگ آن تعزيه مى‏نشيند توى كالسكه و مى‏آيد. اينها كه رفتند، آن وقت تعزيه‏ها دسته‏دسته نوحه مى‏خوانند و مى‏آيند. قريب صد و صد [و] پنجاه تعزيه درست مى‏كنند. زيادى هم مى‏آيند مى‏نشينند. تفصيل خيلى دارد. چه اوضاع و چه دستگاه، من حالت نوشتن ندارم. و ديگر اينكه چند روز در اندران هستم كه نمى‏نويسم، بعد كه مى‏آيم خانه يادم مى‏رود. خلاصه امروز تعزيه حجة الوداع بود. امشب هم باز هم به همان طريق كه عرض شد آمدند. چيزى كه تفاوت دارد فراش‏ها عوض چماق همه لاله دستشان گرفته‏اند. امشب هم تعزيه مسلم بود
در مدح و رثای حضرت عباس علیه السلام:

هر که دیده ست سرِ زلفِ شکن در شکنش
خبری هست ز آشفتگیِ حالِ مَنَش
کی دل آزاد شود از غمِ ماهی که ز مهر
بنده ی قامتِ موزون شده سروِ چمنش
دیده با آن قد و رخساره و اندامِ لطیف
چه تمتّع بُوَد از سرو و گل و یاسمنش
درعِ داوود و کفِ موسی و آبِ خضِر است
مشکسا زلف و دل آرا رخ و نوشین دهنش
تا به دامان دَرَم از شوق ،به تن، جامه ی جان
گر دَمی تنگ به بَر گیرم چون پیرهنش
سیر نادیده رُخش تاخت به خونریزیِ دل
تیرافکن مژه و ابروی شمشیرزَنَش
دستگیرِ دل اگر بندگیِ شاه نبود
جورِ خوبانِ جهان بودی بنیادکَنَش
قدرتِ دستِ خدا، قوّتِ بازوی رسول
پُشتِ شاه شهدا، دافعِ رنج و مِحَنش
شاه جانبازان، سقّای شهیدان،عبّاس
که لب تشنه نمودند به خون، غرقه تنش
خشک لب،تشنه جگر،سوخته دل ،خسته روان
زد به هم‌قلبِ سپه، بازوی لشکرشکنش
راند در شطّ و زد آتش به دلِ دشمن و دوست
آب برداشتن و سو به حرم تاختنش
آنقَدَر پای به میدانِ محبّت افشرد
که جدا شد به ره دوست، دو دست از بدنش
مشکِ آب اشک، به سوزِ دلش افشاند چو ابر
تیرباران چو نمودند تنِ ممتحنش
چشم پوشید ز جان، ریخت چو آبش بر خاک
جانِ عالم به سر آمد گهِ جان باختنش،
دید بی دست عَلَمدارش افتاده به خاک
ارغوانی شده از خون ،رخِ چون یاسمنش
گفت با گریه که اَلحال مرا پُشت شکست
به طریقی که دلِ خصم شکست از سخنش
نَتَوانست که در معرکه بیند تنِ او
نتوانست تن از معرکه برداشتنش
...