ابیاتی از قصیده جاودانهء شیخ صالح الکوّاز الحلّی رحمه الله علیه
كأن جسمك موسى مذ هوى صعقاً
وإن رأسك روح اللَه مذ رفعا
كفى بيومك حزناً أنه بكيت
له النبيون قدماً قبل أن يقعا
بكاك آدم حزناً يوم توبته
وكنت نوراً بساق العرش قد سطعا
ونوح أبكيته شجواً وقل بأن
يبكي بدمع حكى طوفانه دفعا
ونار فقدك في قلب الخليل بها
نيران نمرودٍ عنه اللَه قد دفعا
كلمت قلب كليم اللَه فانبجست
عيناه دمعاً دماً كالغيث منهمعا
ولو رآك بأرض الطف منفرداً
عيسى لما اختار أن ينجو ويرتفعا
ولا أحب حياة بعد فقدكم
وما أراد بغير الطف مضطجعا
ترجمه:
گویی پیکرِتو چونان جسمِ موسی بود که درکوه طور بر روی درافتاد و سرت چون عیسی بود که به آسمان برشد.
در حُزن روزِ تو همین بس است که پیش از وقوعش پیامبران بر مصیبت تو گریسته اند .
آدم در روز توبه اش برتو گریست وتو نوری بودی که برساق عرش ساطع بودی.
وتو نوح رااز درد گریاندی ونزدیک بود که چنان بگرید که حکایت از طوفانش نماید.
آتشِ فقدانِ تو درقلب خلیل الرحمن چنان برافروخته بود که خداوند آتش نمرود را بدان دفع نمود.
با قلبِ موسی کلیم الله چنان سخن گفتی که اشکِ خونین بسانِ باران از چشمانش برجَست.
اگر عیسی درسرزمین طفّ[کربلا] تنها تورا می دید نجات یافتن و برشدن به آسمان را اختیار نمی کرد.
من زندگی بعد از شمارا دوست نمی دارم و جز سرزمینِ طفّ خوابگاهی نمی خواهم .
دیوان شیخ صالح الکوّاز الحلّی /صفحه ۳۱،طبع محمدعلی الیعقوبی ،انتشارات شریف الرّضی
🌾🍃🍃@adabvahekmat