از جنس تحلیل و تفکر!
??? ﷽ ???
? موضوع: نگاهی نو به نسخ با رویکرد نفی آن ?
?سخنران: حجت الإسلام و المسلمین مهدوی راد
? مکان سخنرانی: مؤسسه ی فرهنگی فهیم
? زمان: 1388/08/30
? گزیده ای از آن چه که در این فایل صوتی می شنوید؛
✴️ یکی از آسیب های جدی پژوهش های دینی معاصر ما؛ از یک سو کهنه زدگی و از یک سو روز زدگی است.
✴️ تعریف مسأله ی نسخ، تحلیل اختلاف در کمیتِ آیات منسوخه، چرائی اختلاف، تأسیس اصل مبنی بر اصل یا عدم وقوع نسخ، تلقی عالمان و متفکران در گستره ی تاریخ از نسخ، آیاتی که برای اثبات نسخ استناد کرده اند، آیات مهمِ موردی در زمینه ی نسخ؛ محورهای بحث هستند.
?پیام مهم این بحث: سیطره ی نقل بر عقل است.
✴️ گستره ی نقل چه در قالب روایت از معصوم علیه السلام و چه منقولات صحابه و تابعین، از آغاز، مفسر، متکلم، فقیه، مجتهد، فیلسوف را در یک چارچوب گذاشته که در این چارچوب فکر کنید. کوشش برای تئوریزه کردن نقل ها صورت گرفته است.
✴️ در دوره ی معاصر بیشتر، رویکرد به نفی نسخ است.
✴️ آمار ابن جوزی از نسخ 284 آیه است.
✴️ اگر به شمارش ابن جوزی، نوع نگاه اهل سنت که واقعاً قله های فکر آنان نسخ را پذیرفتند را اضافه کنیم؛ مثل پذیرش نسخ التلاوة با حکم، بر اساس شمارش دکتر مصطفی زلمی، به 584 آیه می رسد. چون در این باور، یک بخش قابل توجهی آیه وجود داشته که آیه و تلاوت آن نسخ شده است.
✴️ این اختلاف گسترده در نقل های مربوط به نسخ، حقیقی به نظر نمی رسد.
✴️ سیوطی در این زمینه 20 مورد را بیشتر نپذیرفته و بقیه را تساهل و تسامح دانسته است.
✴️ در دوره ی معاصر، مصطفی زید به 5 آیه ی منسوخه معتقد است. شیخ محمد خضری، دکتر موسی جواد افانه، عبدالمتعال محمد الجبری نسخ را نفی کردند. مرحوم سید هبة الله شهرستانی از اولین کسانی است که نسخ را نفی کرده اند. شهید محمد باقر حکیم، آیت الله معرفت در نظر اخیر خود، علامه عسکری، دکتر مصطفی زلمی، جمال صالح عطایا، آیت الله یدالله دوزدوزانی، نسخ را نفی کرده اند.
✴️ برخی معتقدند که فقط آیه ی سیف، 114 آیه را نسخ کرده است.
✴️ مصطفی زلمی، معتقد است که از قرن 4 ، به قول امروزی ها یک کژ خوانی اتفاق افتاده است. یعنی علمای معاصر آن چه را که پیشینیان نسخ به معنای امروزی تلقی نمی کردند را نسخ تلقی کرده اند.
✴️ خلیل بن احمد فراهیدی فقط دو معنا برای نسخ قائل است: 1. کتابت 2. ازاله.
✴️ لسان العرب ابن منظور با وجود متأخر بودن اهمیت دارد. نقطه ی قوت این کتاب این است که خود مؤلف اجتهاد نمی کند. لذا صاحب اهمیت است. این کتاب فقط طیف معنائی را با ارائه ی شاهد، گزارش می کند. در گزارش طیف معنائی کتاب قابل توجهی است.
✴️ در لغت مهم است که به سرچشمه ها بازگردیم.
✴️ نقل، تبدیل، ابطال، ازاله از کاربردهای نسخ هستند.
✴️ طبری اولین کسی است که در تفسیر آیه ی " ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها "کلمه ی حکم را اضافه کرده است.
✴️ دکتر زلمی می گوید: پیشینیان، هر چیزی را که سبب یک نوع دگرگونی می شد، نسخ می گفتند.
? توصیه ی استاد: مطالعه ی کل کتاب الموافقات فی اصول الشریعة الشاطبی. شاطبی بنیان گذار تفکر مقاصدی و اندیشه ی زمان و مکانی است.
✴️ شاطبی معتقد به امکان عقلی و امکان وقوع نسخ است.
✴️ مهمترین وجه ی نقل شاطبی بیان نمونه است.
✴️ شاطبی معتقد است که اگر کسی معتقد باشد که کلامی قرآن است، بر او حرام است که معتقد به نسخ آن باشد مگر به دلیل قطعی یقینی.
✴️ کتابی که به اسم الناسخ و المنسوخ به اسم ابن حزم است از وی نیست. این کتاب متعلق به ابن حزم دیگری است که هر دو هم نام کوچکشان محمد بن عبدالله و هر دو هم اندلسی هستند. سخنان ابن حزم در کتاب المحلی آمده است.
✴️ نحاس در آیه ی قبله، نسخ را نمی پذیرد.
? توجه به دو نکته ی بسیار مهم: 1. در کلام الهی که زمان شمول و مکان شمول است؛ باید اصل را بر عدم نسخ گرفت. نسخ، خلاف اصل بوده و برای پذیرش آن باید دلیل بسیار محکمی وجود داشته باشد. 2. فضای آغازین فرهنگ اسلامی نقل. تحدیث با آمیزه ای از تقدیس و به دور از نقد و تحلیل است. این فضای نقل اندک اندک بر تحلیل و استدلال چیره شده، وقتی به دوره ی تحلیل و اندیشه وری می رسیم، در فضای سیطره یافته ی نقل، بازتاب و فرآیند نقل را تئوریزه می کنیم که این مسأله در نسخ به روشنی پیداست.
سؤالی هم از اهل ادب دارم.
اگر کلمه ای با الف آغاز شود، می دانم که با توجه به وزن گاهی می توان در خوانش، واج آخر کلمه ی قبل را به کلمه ی آغاز شده با الف متصل کنیم و مثلا "رفت او" را به صورت "رفتو" بخوانیم.
آیا چنین کاری در مورد کلمات آغاز شده با عین هم مجاز است؟
مثلا شاعر می تواند شعری بسراید که در آن برای صحت وزن لازم باشد که "از عشق" را "ازشق" بخوانیم؟
🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶
پی دی اف کتاب رمز طلوع👆👆👆👆
" رمز طلوع" کتابی است از رسول زمانی نایینی که به تازگی چاپ شده است.
🔴 این کتاب سه فرضیه ی مرتبط با هم را پیگیری می کند.
🔸 در فرضیه ی اول به بررسی این مطلب می پردازد که آیا ماورا در زندگی آدمها حضور دارد؟ برای درک این فرضیه ادبیّات شفاهی ، مکتوب و دیداری در ایران و جهان( زمان گذشته و حال) مورد بررسی قرار می گیرد.
🔸فرضیه دوم: اگر ماورا در میان انسانها، جایگاه و حیاتی دارد، عملکردش چگونه است؟
🔸فرضیه سوم: ماورا از ما چه انتظاری دارد؟
🔸رمز طلوع با بررسی سه فرضیه در تلاش است تا راهی را ترسیم کند که بتوان آینده را بر روی آن بنا نهاد.
صحبت از فرضیه است نه یک قانونمندی منسجم و قطعی و تلاش بر آن بوده که در ذهن جوینده،چراغی افروخته شود برای برداشتن یک قدم.
♦️ انتشار پی دی اف کتاب مذکور برای استفاده همگان مجاز می باشد.🌸🌸🌸
@erfaneeslami1
با دوستان یک جهت در آرامگاه ابن حسام
یکی از جاهای دیدنی که در تعطیل نوروزی امسال به دیدن آن رفتم آرامگاه ابن حسام، سخنسرای پارسی گوی است که در خوسف در سی کیلومتری باختر شهر بیرجند است.
بنای آرامگاه این شاعر آجری است. همین برای من بس است که از دیدن آن غرق شگفتی شوم. در گوشه و کنار این مملکت کم نیست بناهای آجری که صدها سال بر جا مانده و نه از باران و برف و نه از سوز گرما و سرما آسیب برداشته است.
آرامگاه ابن حسام بر روی صخره ای و در میان کشتزار خرمی بنا شده است. مردم محل به آن "پاتخت" می گویند. ابن حسام شاعری با مرام شیعی بوده و دیوانی که از وی بر جا مانده در مدح امام اول شیعیان است. من به مرام او کار ندارم که ممکن است در سرزمینی که خیلی از اهل سنت زندگی می کنند برکشیدن نام و نشان یکی شاعر شیعه به دل کسانی گزند بزند.
من از دیدار بنای آرامگاه سیر نمی شدم که پانصد سال بدون حفاظی در زیر آفتاب سوزان کویر تاب آورده است. بنا هشت گوشه است و در هر گوشه پنجره هایی آجری کار شده. سقف آن گنبدی است. باز بر فراز سقف هم گنبدک دیگری دارد. پلکانی آجری که راه رسیدن به بناست از روی زمین کشتزار آغاز می شود و چند پیچ و تاب زیبا می خورد. ورودی بنا هم صحنی دارد که گرداگرد بنا را گرفته و در کناره آن دیوار آجری مشبکی کار شده است.
باید رفت و آین مروارید درشت را دید که در دل شهر خوسف خودنمایی می کند. این بنا در سال 1377 در دوره ای که ابوالفضل مکرمی فر مدیر میراث فرهنگی بیرجند بود به ثبت ملی رسید. مکرمی فر مرد یگانه ای است که خدمت ها به فرهنگ ملی کرده.
معروف است که در خوسف، غالب مردم شاعرند. خوسف، شهر درختان انگور است و گل های نرگس. کنار این بنا که بایستی می توانی شهر را ببینی. با خیابان هایی پهن و پر کشش که پیداست بر پایه محاسبات شهرسازی کشیده شده است.
سفر من به خوسف به دعوت دوستانی بود که دیدارشان برای من تداعی عطر و زیبایی گل نرگس است. از آن دوستان که حافظ ، ایشان را به یک جهتی و حق گزاری ستوده است.
من از معماری چیزی نمی دانم. این جا شرحی نوشتم از دیدارم از بنایی کهن در دل شهری باستانی. در منابع دوره ساسانی نام خوسف یا خوسپ آمده است. آنچه باقی می ماند دریغی است بر سرزمینی که این چنین آثاری فریبا و بی مانند دارد. اما در چنبره تعصباتی گرفتار است که مانع می شود این حُسن ها به جلوه درآید.
👆🅾👈همچنانی که حضرت علی(ع) می فرمایند: "جاهل را نمی بینی مگر در حال افراط و تفریط ." انسان پیشرو در پیشرفت در حوزه تفکر و اندیشه با سرعت بسیار حرکت می کند اما می داند پیاده کردن اندیشه های متعالی و مترقی در حوزه ی عمل به زمان زیاد و صبر نیاز دارد.
🅾بنابراین همان طور که ملاحظه می شود امروز تفکیک تندروی از پیشرو بودن می بایست صورت بگیرد چرا که تفاوت های بسیاری بین این دو گروه وجود دارد. دلیل دیگر لزوم تفکیک این دو گروه این است که امروز در کشور ما لفظ تندرو برای هر دو گروه به کار برده می شود و متأسفانه گاهی #پایبندی_به_اصول_اسلامی_و_انقلابی #تندروی تلقی می شود.
🅾این در حالی است که راه نجات از همه مشکلات بشری و راه پیشرفت و سعادت در تعالیم انبیاء خلاصه می شود و حتی اگر در زمینه هایی از این مسیر درست دور شده ایم، نباید تصور کنیم که همچنان باید به این انحراف ادامه بدهیم بلکه باید از همان نقطه ای که روی آن ایستاده ایم به سمت نقطه ی صحیح شروع به حرکت کنیم و نام این تندروی نیست.
در تفکر اسلامی و انقلابی ما اندیشه های متعالی و مترقی بسیاری وجود دارد که انحراف از آن ها مشکلات بی شمار و لاعلاجی را به وجود می آورد. حال اگر کسی یا کسانی پایبندی به اصول و خطوط اساسی تفکر اسلام و انقلاب داشته باشند آیا باید آن ها را #تندرو دانست یا #پیشرو؟؟
🅾 آیا این درست است که با لفظ تندرو آن ها را به زاویه راند در حالی که حرف صحیح و مترقی را فریاد می زنند؟
دو شاخص انسان برای درک حقایق جهان هستی؛
یکی عقل و دیگری وحی و تعالیم انبیاء.
🅾 از اولی با عنوان #حجت_باطنی و از دومی با عنوان #حجت_ظاهری یاد شده است.
نام دیگر عقل، فرقان است و کامل ترین تعالیم انبیا، قرآن. فرقان یعنی قوه ای که می تواند بین درست و غلط و حق و باطل فرق قائل شود.
🅾 #عقل ذخایر بی پایانی از اندیشه و حقیقت را به ما می نمایاند و از تعالیم انبیاء و وحی در خطبه ی اول نهج البلاغه با عنوان دفائن العقول (گنجینه های عقول) یاد می شود.
🅾 یعنی نه تنها عقل دارای ذخایر بی پایانی است، بلکه گنج های پنهان و دفن شده ای نیز دارد که به وسیله ی وحی و تعالیم انبیاء به بشر ارائه شده اند و نمایان شده اند. پیشروی در مسیر فهم و استفاده ی از این دو شاخص ما را در کشف حقایق عالم و اندیشه و تفکر پیش می برد و کسانی که از هر دوی این شاخص ها استفاده کنند، پیشرو ترین افراد از لحاظ تفکر خواهند بود.
محمد بحرینی
⬆️
🔴به #کانال_مهرورزان بپیوندید !
ما ادعا نداریم که بهترینیم اما مدعی متفاوت ترین کانال خبری تحلیلی هستیم .
×××××××××××××××××××××××××××××××××
🔴عضویت در کانال مهرورزان ↙️
@goftemanemehrvarzi
لطفا پس از ورود به کانال، جهت تکمیل فرایند عضویت، بر روی کلمه لاتین "join"(پایین صفحه) کلیک فرمایید.
.
با سلام.
این که بیایند و برای شعری کهن سندسازی کنند و مثلا چون در آن گفته شده است «نحن بنات طارق» آن را به شاعری که دختر طارق نامی بوده است نسبت بدهند، امری باسابقه است و چیزی را ثابت نمی کند. ما در زبان فارسی هم نمونه های فراوانی از این تلاشها را شاهدیم؛ همچون کوششها برای این که نشان دهند حافظ معشوقی به اسم «شاخ نبات» هم داشته است؛ چون در شعری می گوید «... شاخ نباتم دادند». این به نظرم استنادی ضعیف و غیرقابل اعتنا ست.
وانگهی، همۀ هیاهوی چندصفحه ای آقای انصاری درواقع بر سر این بود که پاکتچی نام فردی را به اشتباه با دیگری خلط کرده است. می شد همین را متواضعانه و با حواس جمعی نسبت به حقوق شاگردی و شأن استادی نیز یادآوری کرد. نه با این حرفها چیزی از عظمت کارهای پاکتچی کاسته می شود و نه مقالۀ عالمانۀ جدیدی به نام انصاری ثبت می شود.
نکتۀ مهم تر این است که هنوز کسی نه در بارۀ آن خلط ادعایی، و نه در بارۀ بنات طارق نظر پاکتچی را نشنیده است.
@litera9
کتاب "شاید" آخرین اثر لیلیان هلمن است که در سال 1980 یعنی یک سال پیش از مرگش منتشر شد. داستان با معرفی شخصیت مبهمی به نام "سارا کامرون" آغاز می شود، واقعیت ها در هاله ای از ابهام ادامه می یابند، و خواننده مدام با نمای تازه ای از شخصیت و چهره ی سارا کامرون مواجه می گردد.
نویسنده بارها در قسمت های مختلف کتاب، این مطلب را یادآور می شود که از سارا خاطرات چندانی را به یاد نمی آورد، و اصرار می ورزد تا آنچه را که یقینا" به خاطر دارد بیان کرده، و از ذکر مطالبی که هرچند محتوایی شبیه گفته ها و عملکردهای سارا داشته اما به واقع منطبق بر واقعیت نیست، خودداری ورزد. این در حالی است که قصه ی سارا با قصه های دیگر کمی فرق دارد، و نویسنده در برابر داستان اعتراف می کند که به هیچ وجه از جزییات واقعی زندگی سارا خبر نداشته، و آنچه را که می داند، می تواند ریشه در حقیقت نداشته باشد! :
" در سه کتاب دیگری که در آنها به یادآوری خاطراتم از دیگران پرداختم، تمام تلاشم را به کار بردم تا آنچه می نویسم، با آنچه در واقع اتفاق افتاده یکسان باشد، ولی در این کتاب ، خودم هم مثل شما نمی دانم واقعا" چه اتفاقاتی افتاده است و برای یافتنش تجسس نخواهم کرد. "
" سارا قطره ای بود که در زندگی ام می چکید، بی آنکه از خود خاطره ای فراموش نشدنی یا حسی قدرتمند به جا بگذارد ... ما در حقیقت هرگز همدیگر را نمی شناختیم، فقط کمی از زندگی او در زندگی من رسوب کرده بود. "
داستان همان گونه که با ابهام آغاز می شود، با ابهام نیز پیش رفته، و خواننده در حالی که هر لحظه انتظار می کشد تا پرده ها فرو بیفتند و حقایق پنهان شخصیت های قصه آشکار شوند، داستان، به مبهم ترین شکل ممکن به پایان می رسد، و خواننده را با پرسش مکرر این سوال که " اصلا" سارا که بود و چه شد؟ " به تفکری عمیق فرو می برد ...
لحن روان و گیرای هلمن، اشتیاق و انگیزه ی خاصی در خواننده ایجاد کرده، و ضمن کنجکاوی خاصی که به طور طبیعی با خواندن داستان در فرد شکل میگیرد، خواننده را باز داشته تا کتاب را در عین مبهم بودن، با علاقه به پایان برساند، و حتی نوعی مشغولیت ذهنی را نیز تا مدتها پس از خواندن کتاب در شخص ایجاد میکند.
اما نکته ای که توجهم را بسیار جلب کرد – نکته ای که پس از خواندن کتاب متوجه شدم! – رابطه ی بسیار جالب و عمیق نام کتاب، و همین طور طراحی روی جلد با محتوای کتاب است که در عین سادگی، بسیار عمیق و مرتبط با موضوع بود.
هلمن در سال 1984 در خانه اش - تاکستان مارتا - بر اثر حمله ی قلبی درگذشت.
پس از مرگ او جایزه ای به نام و یادش هر ساله به مدافعین حقوق انسان ها در حوزه ی هنر و ادبیات تعلق می گیرد. این جایزه در سال 1998 به احمد شاملو، اهدا گردید.
@litera9
این کتاب مجموعهای است از سه مثنوی اثر طبع حضرت مقدسعلی شاه فانی مبارکهای که از بزرگان سلسله خاکسار جلالی بوده است. مثنوی نخست «نور معرفت» نام دارد و با این بیت آغاز شده است: آن نام که صدر نه رواق است آن نام که زیب هفت طاق است مثنوی دوم عنوان «سؤال بوذرجمهر از استاد خود» را بیان میکند. آخرین مثنوی داستان «عاشق و معشوق» یا «یوسف و زلیخا» نام دارد و اگرچه این داستان در وزن هزج مسدس محذوف آغاز میشود و در این وزن انجام میپذیرد، ولی در اوایل داستان ابیاتی نیز در وزن هزج مسدس اخرب ضمیمه شده است.
@litera9
دیوید میلر در کتاب فلسفه ی سیاسی مفاهیمی مانند، اقتدار، دموکراسی، آزادی و محدودیت های آن، عدالت، فمینیسم، چند فرهنگی باوری و ملیت، را در فلسفه ی سیاسی معرفی می کند. در این کتاب سؤال هایی از این دست مطرح می شود: آیا حقیقت دارد که عملکرد دولت ها عمیقاً بر کیفیت زندگی ما تأثیر می گذارد؟؛ آیا اقتدار سیاسی حکومت ها در گرو اعمال زور بر شهروندانشان است؟؛ شهروندان عادی چه نقشی در دموکراسی ایفا می کنند؟.
دیوید میلر" پژوهنده ی نام آور اندیشه ی سیاسی، در این كتاب تلاش كرده است تا فلسفه ی سیاسی را به زبانی ساده و بیانی گیرا برای عموم خوانندگان مطرح كند در فلسفه ی سیاسی برخی مقوله ها و مباحث نسبتا انتزاعی مهم فلسفه ی سیاسی همچون عدالت، برابری، آزادی، دموكراسی، اقتدار سیاسی، تكلیف سیاسی، حقوق شهروندی و فمینیسم قابل فهم تر شده است، البته بدون غلتیدن به گودال زبان فنی از نوعی كه كتاب های آكادمیک امروزی را این همه بی روح كرده است .
این کتاب از مجموعه ی مختصر مفید است. مجموعه ی مختصر مفید ترجمه ای است از کتاب های مجموعه ی A Very Short Introduction که انتشارات دانشگاه آکسفورد انتشار آن ها را از سال 1995 آغاز کرده است و تعداد عناوین آن تاکنون به بیش از 400 عنوان رسیده است. هرکدام از کتاب های این مجموعه درآمدی است بر موضوعی خاص که اگرچه برای مخاطب عام نوشته شده است، نویسنده ی آن از میان اساتید برجسته ی آن رشته انتخاب شده است.
مرگ بر سازشکار یا گفتگومندی ؟
زمانی که انقلاب اسلامی پیروز شد، حدودا ده ساله بودم. بر در و دیوار مغازه ها، حصارها و کانال های آب نوشته بودند: "مرگ بر سازشکار". آن زمان معنای دقیق این حکم را نمی فهمیدم. روستای ما پر بود از جوانانی که احساسات و هیجانات چپی داشتند. چپ، آرمانشهر عدالت خواهی روستا ها هم بود. اما در ذهن کودکانه ی من همیشه این سوال بود که چرا "سازشکار" بد است؟ چون پدرم نه تنها فردی مهربان و ساده بود که اکثر مردم او را "دایی" صدا می کردند بلکه همیشه از سازش و سلوک و مدارا می گفت. چهل و اند سالی که پدرم را دیدم حتی یک بار با کسی جدالی نکرد که به پرخاش و فحاشی رسد. در دهه ی شصت خیلی به مفهوم "سازشکار " فکر می کردم. هشت سال جنگ را دانش آموز بودم. درست همان سالی که جنگ تمام شد، دانشجو شدم به دهه ی هفتاد رسیدم، دهه ی گسست های فرهنگی. با پیروزی اصلاح طلبان ناگهان مفاهیمی باب شد که من نیز خیلی از آن ها تاثیر می گرفتم: تولرانس، جامعه مدنی، پلورالیسم، دیسکورس ( گفتمان) و.. همه از گفتمان می گفتند. جالب است قتل های اجتماعی هم در همین زمان اتفاق می افتاد. من همچنان به حکم "مرگ بر سازشکار" و رفتار های پدرم فکر می کردم. در دهه ی شصت رفتار مردمی پدرم را نشانه ی سادگی روستایی می دانستم. در دهه ی هفتاد رفتار پدرم حکم پلورالیسم را داشت. پدر در سال آخر دهه ی هشتاد از دنیا رفت. اما مردم داری و مهربانی و سادگی اش برای همیشه مسئله ام شد. در دهه ی هفتاد همه از گفتمان و گفتگومندی می گفتند. این که یک شهروند آگاه کیست ؟ در دهه ی هشتاد کتاب های فراوانی در تقبیح خشونت چاپ شد. گفتگوی تمدن ها هم اوج گرفت. با خود فکر می کردم چه تفاوتی بین حکم "مرگ بر سازشکار" دهه های پنجاه - شصت و گفتگو مندی وجود دارد؟ چپ رادیکال در دهه ی هفتاد کاملا شکست خورد. شاعران مبارزه دهه ی پنجاه که می گفتند "مرگ بر سازشکار" شدند شاعران عاشقانه سرا. نظریه ی گفتمان فوکو آمد. پشت سرش هم سلسله ای از کتاب های تحلیل گفتمان و تحلیل انتقادی گفتمان. من سال به سال به اندیشه های فوکو نزدیک می شدم. خواندن آثارش آنقدر به من آگاهی می داد که مارکس را هم به گونه ای دیگر فهمیدم. آرمانشهر چپ در ایران، همیشه با مفهوم اجرای عدالت در ایران، رابطه دارد. به همین دلیل نوستالژی چپ هرگز در ایران از دست نرفته است؛ اما یک سوال همچنان در من باقی است: ایدئولوژی "مرگ بر سازشکار" و گفتمان عدم خشونت دو روی یک سکه اند یا یکی علیه دیگری است؟ اگر چنین است چرا ما ایرانیان نه می توانیم خشونت را از یاد ببریم نه از گفتگومندی، تولرانس و جامعه مدنی درس می گیریم؟ چهره ی ژانوسی این انسان که ذهنش ژرف ساختی از خشونت و روساختی از مدارام دارد، چگونه جهان اجتماعی را به مثابه ی یک پدیدار تجربه می کند؟
✍سینا جهاندیده
@tabarshenasi_ketab
🌹
اسم اعظم خدا
مردی از دیوانه ای پرسید: «اسم اعظم خدا را می دانی؟»
دیوانه گفت: «نام اعظم خدا، نان است اما این را جایی نمی توان گفت»
مرد گفت: «نادان! شرم کن! چگونه اسم اعظم خدا، نان است؟»
دیوانه گفت: «در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم،
نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درِ هیچ مسجدی را باز دیدم؛
از آنجا بود که فهمیدم نام اعظم خدا و بنیاد دین و مایه ی اتحاد مردم نان است».
مصیبت نامه ی عطار ص 359
چرا برخی اطلاعات کتابشناختی از دست رفته؟
معمولا رسم بر اين بوده که اگر شخصی کتابی را برای يک بزرگی، مثلا خليفه، سلطان، وزير و يا صاحب منصبی کشوری و يا لشکری می نوشت نام او را در متن مقدمه نمی گذاشت و از او با تعابيری مانند "المجلس العالی" و يا با تعابيری مانند آن استفاده می کرد (البته مقصود ما در اين يادداشت عمدتا ادبيات نوشتاری شش قرن نخستين است. بعدا اين رسوم تغييراتی کلی پيدا کرد). اگر شخصی که کتاب برای او نوشته شده بود دانشمندی بلند مرتبه بود و يا اديب و مستوفی صاحب منصبی و در عين حال اهل فضل بود تعابيری مانند "الشيخ الفاضل" مناسب بود. هر چه بود معمولا نام شخص عالی رتبه را در بالای صفحه خطبه و مقدمه قرار می دادند تا احترام نام او محفوظ باشد؛ به ويژه اگر شخص نويسنده به نام خود در مقدمه اشاره می کرد لازم بود نام کسی که کتاب به او اهداء شده بود در بالای صفحه گذاشته شود و در ميانه مقدمه آغازين تنها به علو مقام حکومتی و يا علمی و فضيلت او اشاره رود. خيلی از نويسندگان هم اساسا نام خود را به عنوان نويسنده در آغاز متن کتاب قرار نمی دادند. اين در بسياری از موارد، اگر کتاب دقيقا از سوی نويسنده نوشته می شد (و نه اينکه املاء می شد. يعنی حقيقتا کتاب از سوی نويسنده روی کاغذ تحرير می شد) زمانی اتفاق می افتاد که کتاب به کسی اهداء می شد. در غير اين دو صورت نويسندگان دليلی بر عدم ذکر خود در آغاز کتاب نمی ديدند. بنابراين معمولا عدم ذکر نام نويسنده در آغاز کتاب زمانی اتفاق می افتاد که کتاب يا اساسا تحرير مستقيم نويسنده نبود و يا اينکه کتاب برای بزرگی نوشته می شد. البته يک مورد ديگر هم بود: زمانی که نويسنده ای خود مقام علمی بسيار برجسته ای داشت و ذکر نام خودش در مقدمه کتاب متناسب با شهرت و اعتبار او نبود. معمولا کاتب مخصوص نويسنده نام او را در آغاز نسخه تبييض شده با القاب و احترامات خاص به تصريح می آورد. به هر حال همه اينها موجب می شد که نام نويسنده از سوی او در آغاز کتاب مورد تصريح قرار نگيرد. پس هم نام نويسنده و هم نام شخصی که کتاب به او اهداء شده بود عموما در متن مقدمه مورد تصريح قرار نمی گرفت. نام نويسنده را عموما کاتب / يا راوی نسخه به تصريح می آورد و نام کسی که کتاب به او اهداء شده و يا به درخواست او نوشته شده معمولا در بالای صفحه درج می شد. در همه اين موارد متأسفانه در نسخه های بعدی کاتبان گاهی از درج اين اطلاعات که آنها را خارج از متن اصلی نويسنده می دانستند غفلت می کردند و اين چنين است که در بسياری نسخه ها و کتاب ها نام نويسنده، نام کسی که کتاب برای او نوشته شده و حتی نام کتاب روشن نيست.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
⭕️⭕️
🔰معرغی کتاب شرح محقق دوانی بر تهذیب المنطق تفتازانی چاپ دار الضیاء کویت.
❇️ متاسفانه این فایل تنها متن اثر را دارد و از مقدمه ی مصحح خبری نیست هرچند مقدمه ی مصحح هم چندان فنی نیست و نسخه هایی هم که برای تصحیح انتخاب کرده، چندان مناسب نیستند و می توانست نسخه های بهتری را برگزیند.
🔶حاشیه ی معروف ملاعبدالله یزدی بر تهذیب المنطق، به وضوح بهره ی بسیاری از این شرح برده است.
🔷غالبا گفته می شود که شرح علامه دوانی بر تهذیب المنطق، اولین شرح نوشته شده بر این کتاب است.
🔹نام شرح علامه دوانی بر تهذیب المنطق، به عجاله معروف است
🔸زیرا کلمه ی عجاله در مقدمه ی این اثر به کار رفته.
🔹 ملاعبدالله علاوه بر دو حاشیه ی عربی بر تهذیب المنطق و یک حاشیه ی فارسی،
✳️حاشیه ای هم بر عجاله ی علامه دوانی به نام الخرارة فی شرح العجالة دارد که اقدم نسخ آن در مدرسه ی صدر بازار اصفهان است و فایلش نیز در توتفیم موجود است.
♻️ فایل هایی از آن در سایت مجلس نیز قابل دریافت است.
#معرفی_کتاب
@yortchi_bosjin_pdf
⭕️⭕️
🔸شرح محقق دوانی بر تهذیب المنطق تفتازانی چاپ دار الضیاء کویت.
🔹متاسفانه این فایل تنها متن اثر را دارد و از مقدمه ی مصحح خبری نیست هرچند مقدمه ی مصحح هم چندان فنی نیست و نسخه هایی هم که برای تصحیح انتخاب کرده، چندان مناسب نیستند و می توانست نسخه های بهتری را برگزیند.
🔸حاشیه ی معروف ملاعبدالله یزدی بر تهذیب المنطق، به وضوح بهره ی بسیاری از این شرح برده است. غالبا گفته می شود که شرح علامه دوانی بر تهذیب المنطق، اولین شرح نوشته شده بر این کتاب است.
🔷نام شرح علامه دوانی بر تهذیب المنطق، به عجاله معروف است زیرا کلمه ی عجاله در مقدمه ی این اثر به کار رفته.
🔶 ملاعبدالله علاوه بر دو حاشیه ی عربی بر تهذیب المنطق و یک جاشیه ی فارسی، حاشیه ای هم بر عجاله ی علامه دوانی به نام الخرارة فی شرح العجالة دارد که اقدم نسخ آن در مدرسه ی صدر بازار اصفهان است و فایلش نیز در توتفیم موجود است.
#معرفی_کتاب
@yortchi_bosjin_pdf
🏴🏴🏴محرم 🏴🏴🏴
یک بار دگر ماه محرم شده آغاز
تنها نه خزان است، که ماتم شده آغاز
پیداست ز اردو زدن قافله ی ابر
در وادی غم، باز محرم شده آغاز
دلشوره ی زهراست، اگر شب شده دلگیر
اندوه رسول است، اگر غم شده آغاز
باران خزان نیست که جاری شده از ابر
این گریه ی مولاست که نم نم شده آغاز
سوز نفس زینب کبراست به هر سو
این باد که با آه دمادم شده آغاز
از کوفه نشان دارد و از پوزه ی گرگان
این زوزه ی پاییز که که کم کم شده آغاز
یادآور گل هاست به زیر سم اسبان
هر خش خش برگی که به عالم شده آغاز
دیروز؟ نه، امروز؟ نه، ای کشته ی جاوید
این سلسله ی اشک، از آدم شده آغاز
آوارگی پردگیان حرم عشق
سوزی است که از سوره ی مریم شده آغاز
آغاز عزای تو نه پاییز و بهار است
این زمزمه از چشمه ی زمزم شده آغاز...
افشین علا، 96/6/31
⬇️⚡️⚡️⬇️
@afshinala
💠 #عصبی_شده_ایم
✍ دیروز یادداشتی به یادبود استاد فقید، مرحوم #داریوش_شایگان نوشتم و ضمن بیان دو سه مطلب پیرامون او از مخاطبان ارجمندم خواهش کردم برایش فاتحه ای بخوانند؛
✅ واضح است یاد نیک از مردگان، سنتی اسلامی است و هرگز به معنای قبول تمامی اندیشه های آنان نمی باشد؛
⭕️ چیزی نگذشت که چند برادر عزیز در خصوصی به سراغم آمدند و از سر مهر و محبت بر من تاختند؛
⏹ نمی دانم چرا ما ملتی عصبانی شده ایم⁉️
چرا با کوچک ترین بهانه ای به هم می پریم⁉️
چرا تحملمان این قدر کم شده⁉️
چرا برخی از ما می خواهیم فقط منفی ببینیم⁉️
برادران و خواهران گرامی؛
به گمان صاحب این قلم روحیه ی پرخاشگری نه اسلامی است و نه ایرانی‼️
↩️ بلکه طبیعت ثانیه ای است که بر جان ما نشسته و باید با کمک هم از آن خلاص شویم ؛
پیشینه ی مذهبی ما این است👇👇👇
🔺ابو اسحاق صابئی، نویسنده و ادیب معروف و سرپرست دیوان القادر باللّه، با #سید_رضی ره دوست و رفیق بود؛
↩️ او شیفته ی مقام علمی و دانش سرشار شریف رضی ره گشت تا آن جائی که (با وجود آن که تا آخر عمر مسلمان نشد) به احترام رضی ره، ماه رمضان را روزه می گرفت و قرآن را حفظ کرده بود؛
سید رضی ره هم متقابلاً او را به عنوان دانشمندی برجسته احترام می نمود.
🔺 وقتی ابو اسحاق درگذشت، سید رضی در رثای او اشعار مفصلی سرود.
هنگامی که برخی از افراد کوته بین و تنگ نظر بر این کار او ایراد گرفتند، وی گفت:
«من این اشعار را به خاطر علم و فضل او سروده ام و در حقیقت من ارزش علم را ستوده ام».
✅ ما امروز سخت محتاج بازگشت به اصل خودمان هستیم.
T.me/mr_naeinii1
🏴🏴🏴محرم 🏴🏴🏴
یک بار دگر ماه محرم شده آغاز
تنها نه خزان است، که ماتم شده آغاز
پیداست ز اردو زدن قافله ی ابر
در وادی غم، باز محرم شده آغاز
دلشوره ی زهراست، اگر شب شده دلگیر
اندوه رسول است، اگر غم شده آغاز
باران خزان نیست که جاری شده از ابر
این گریه ی مولاست که نم نم شده آغاز
سوز نفس زینب کبراست به هر سو
این باد که با آه دمادم شده آغاز
از کوفه نشان دارد و از پوزه ی گرگان
این زوزه ی پاییز که که کم کم شده آغاز
یادآور گل هاست به زیر سم اسبان
هر خش خش برگی که به عالم شده آغاز
دیروز؟ نه، امروز؟ نه، ای کشته ی جاوید
این سلسله ی اشک، از آدم شده آغاز
آوارگی پردگیان حرم عشق
سوزی است که از سوره ی مریم شده آغاز
آغاز عزای تو نه پاییز و بهار است
این زمزمه از چشمه ی زمزم شده آغاز...
افشین علا، 96/6/31
⬇️⚡️⚡️⬇️
@afshinala
🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶
پی دی اف کتاب رمز طلوع👆👆👆👆
" رمز طلوع" کتابی است از رسول زمانی نایینی که به تازگی چاپ شده است.
🔴 این کتاب سه فرضیه ی مرتبط با هم را پیگیری می کند.
🔸 در فرضیه ی اول به بررسی این مطلب می پردازد که آیا ماورا در زندگی آدمها حضور دارد؟ برای درک این فرضیه ادبیّات شفاهی ، مکتوب و دیداری در ایران و جهان( زمان گذشته و حال) مورد بررسی قرار می گیرد.
🔸فرضیه دوم: اگر ماورا در میان انسانها، جایگاه و حیاتی دارد، عملکردش چگونه است؟
🔸فرضیه سوم: ماورا از ما چه انتظاری دارد؟
🔸رمز طلوع با بررسی سه فرضیه در تلاش است تا راهی را ترسیم کند که بتوان آینده را بر روی آن بنا نهاد.
صحبت از فرضیه است نه یک قانونمندی منسجم و قطعی و تلاش بر آن بوده که در ذهن جوینده،چراغی افروخته شود برای برداشتن یک قدم.
♦️ انتشار پی دی اف کتاب مذکور برای استفاده همگان مجاز می باشد.🌸🌸🌸
🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶
✅ سنگنوشتههای کهن #قرآن در تورانپشت: بازنمودی از فرهنگ #تصوف
توران پشت نام ناحیه ای است کهن که امروزه بر اساس تقسیمات کشوری از توابع شهرستان #تفتِ استان یزد به شمار می رود. از جمله آثار تاریخی توران پشت باید سنگ نوشته هایی را نام برد که در کنار جاده مال رو، در نزدیکی روستای دره گازه قرار گرفته اند. با بازخوانی متن این سنگ نوشته ها آشکار گردید که قدمت کهن ترین آن ها به نیمه ی اول سدۀ 3ق باز می گردد. بررسی خطوط این کتیبه ها نشان می دهد که در نمونه های قدیم تر ویژگی های خط #کوفی با دقت بیشتری رعایت شده و رفته رفته با گذر زمان، ویژگی های این نوع خط کم رنگ تر دیده می شود. به غیر از #آیات قرآنی مضامین دیگری همچون اسماء الهی و #شعر فارسی نیز بر این کتیبه ها به چشم می خورد. در بخش هایی از این مقاله، در صدد پاسخ به این پرسش بوده ایم که نگارندگان این سنگ نوشته ها با کدام طرز تلقی این نوشته ها را از خود به یادگار گذاشته اند؟ که با تحلیل مضامین به کار رفته در این سنگ نوشته ها، مشخص شد این مضامین نزد متصوفه از اهمیت زیادی برخوردار بوده اند.
توران پشت نام یکی از روستاهای کهن در شهرستان تفت واقع در استان #یزد است که آثار تاریخی موجود در این روستا نشان می دهد حیات در این روستا از زمان #ساسانیان یا #هخامنشیان وجود داشته است.
این روستا در فاصله ۶۰ کیلومتری شهرستان #تفت و ۷۵ کیلومتری مرکز استان #یزد قرار دارد و عده ای نام آن را برگرفته از توران دخت ساسانی می دانند که به مرور زمان تغییر یافته و به توران پشت مشهور شده است.
توران پشت از یک سمت به کوه محصور شده و از سمت دیگر چشم اندازی از دشت دارد و یکی از روستاهایی است که گرچه در طول سالهای گذشته جمعیت خود را از دست داده اما هنوز خانواده های بسیاری در آن زندگی می کنند.
توران پشت، قبرستانی تاریخی و کهن است و #کتیبه هایی که به عنوان سنگ #قبر در قدیم استفاده می شده، در واقع سنگ هایی است که با خط کوفی روی آن حکاکی شده است. : بر سر تپه های مشرف به این روستا، چهار #بقعه _گنبدواره به نام های #شیخ جنید، #چهل دختران، #سید گل سرخ و #پیرمراد وجود داشته که دو بقعه تخریب شده و اکنون فقط بقعه های شیخ #جنید که در واقع آرامگاه ابن ابی #طاهر است و بقعه #چهل دختران پابرجا هستند و اطراف این گنبدها نیز قبرستانی است داستانهای جالبی نیز از #دفن اموات در این قبرستان روایت می کنند.
گنبد و محراب شیخ جنید توران پشت مزین به آیاتی از #قرآن مجید با رنگ #آبی _لاجوردی است و قبرستان این روستای تاریخی که در ارتفاع بلندتری از سطح روستا قرار گرفته، دارای دو قسمت قدیم و جدید است.
_____________
@drhadiansarii
🔻هنر نمی خرد ایام و بیش از اینم نیست!
خیلی عجیب است.
در زمان صفوی عالمی رساله ای نوشته؛
عالم دیگری که همدرس و همشهری او بوده ردیه ای بر آن نوشته؛
شاگرد او که همشهری آنهاست هردو رساله را استنساخ کرده و هم در آغاز مجموعه و هم آغاز هر دو رساله به نام مؤلفشان تصریح کرده است.
حال بعد از سه قرن کسی آن رساله را بر اساس نسخه ای که نام کامل مؤلف در آن نیامده منتشر کرده اما به نام عالمی دیگر که همنام آنهاست ولی نه مشرب فکری او با آنان یکی است نه همدرس یا هم منطقه با آنان بوده!
و پس از آن که شواهد مسلّم تاریخی و نسخه شناسی بر اشتباه او ارائه می شود بازهم خود را نباخته و با اعتماد به نفس مدّعی می شود که آن شاگرد در انتساب رساله به استادش اشتباه کرده، و ما بعد از بیش از سه قرن بهتر از او می دانیم که این اثر از کیست؟!
آیا به قیمت فروش رفتن یک کتاب با انتساب نادرست باید همه موازین را زیرپا بگذاریم؟!
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com