فیلمنامه. فایل وُرد
محسن مخملباف
حوض سلطان
بزرگوار، بنده کتابخانه مرعشی را با جایی مقایسه نکردم. اما انصافاً کتابخانه مجلس هر دفعه که مراجعه کردم دست خالی بر نگشتم. اما کتابخانه مرعشی هر دفعه که مراجعه کردم نتوانستم از کتابهای مورد نظرم درست استفاده کنم. شما اگر کتابخانه مجلس یا کتابخانه ملی با .... تشریف ببرید هر نسخه یا کتابی که مد نظر داشته باشید را اسکن کرده و به شما تحویل می دهند. اما کتابخانه مرعشی : نه کتاب به امانت می دهند، نه اجازه عکسبرداری از کتاب را می دهند، نه هر کتابی که خواستید را برایتان اسکن میکنند، تنها صفحات اندکی از کتاب را اسکن میکنند و یا اگر از صفحه ای از کتاب خواستید تصویرش را داشته باشید پس از کلی نامه نگاری و ملاقات حضوری با خود خود جناب مرعشی و توضیح اینکه چرا و برای چه کاری تصاویر را نیاز دارید و .... به جای اسکن، به شیوه دهها سال پیش عکس گرفته، عکس را با کیفیت پایین چاپ کرده و تقدیم شما می کنند. این مسیر را بنده چون خودم قم زندگی میکنم بارها و بارها تجربه کردم.
@litera9
این فیلمنامه را جان مایکل هیز بر اساس داستان کوتاهی از ویلیام آیریش نوشته است. در بخش دوم این کتاب، استفان شارف، نویسنده آثاری مانند عناصر ساختاری سینمای هیچکاک (با ترجمه مترجم کتاب حاضر) که سالهای پیش نیز به ایران سفر کرده بود، فیلمنامه «پنجره عقبی» را به شکل فنی و نما به نما همراه با زمان هر نما و توضیحات فنی به نگارش درآورده و نما به نمای فیلم را تحلیل کرده است.
در واقع این کتاب نه تنها برای آن هایی که دستی به قلم دارند، بلکه کسانی که فیلم میسازند، کتابی کاربردی است. آلفرد هیچکاک «پنجره عقبی» را سینماییترین اثر خود میدانست اما اعتقاد داشت که وقتی فیلمنامه یکی از آثارش نوشته میشود، فیلمبرداری آن برایش امری ملالآور است.
@litera9
این داستان دربارهی احساسات پاک و لطیف دختری است نوجوان با نام "آریانا" که بند بند دلش در گرو عشق میتپد و در پیچ و خم جادهی زندگی به دنبال مفهوم عشق چون شاپرکی، به هر گلی سرک میکشد تا بتواند با همهی ناهمواریها طعم واقعی عشق ناب را تجربه کند و سهم خود را از آسمان طلب کند. او در این راه با سپری که تندیسوار راز گلی سرخ را در دست دارد همراه میشود و ...
«یاداودِن»
یک داستان بلند
نوشتهی: «احمد زاهدی لنگرودی»
@litera9
... میگوید خود خواستهام که فراموش کنم. خودم خواستهام؟ یادم نمیآید. به اینها اعتمادی نیست. مگر یکبار همه را سوار اتوبوس نکردند که بیاندازند توی دره؟ مگر با سم و قرص و دشنه و کابل و هر وسیلهای که داشتند هر تعداد از رفقای مرا که توانستند؛ نکشتند؟ نمیتوانم باور کنم که خودخواسته اینجا دست و پا بسته باشم.
میخندد و میگوید: «کی میخواهی دست از این توهمات جنایی برداری؟»
جنایی؟ هر بار یکی از ما کَم میشد، توی مجله مینوشتیم: یکی از ما «گُم» شده است!...
در مراسم اختتامیه بیست و پنجمین جشنواره ملی کتاب سال دانشجویی که صبح امروز 28 آبان 1397 در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد، از رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم و استاد فلسفه با عنوان «استاد خادم کتاب» تجلیل و تقدیر شد.
استا داوری اردکانی در این مراسم در سخنان کوتاهی گفت: من یک دانشجوی ساده هستم و با دانشجویی پیر شدم. شما با تجلیل و تقدیری که امروز انجام دادید در واقع دانشجویی را عزت و حرمت کردید. وگرنه خدمت به کتاب که وظیفه هر دانشجویی است و هر دانشجویی حتما خدمتگزار کتاب است. رئیس فرهنگستان علوم در ادامه اظهار داشت: دانشکده ادبیات دانشگاه تهران محل زندگی من بوده و بیش از 60 سال در اینجا بودم و اینجا برای من پر از خاطره است. وی افزود: من خودم را خادم کتاب نمی دانم چون دانشکده ادبیات جایی است که خادمان کتاب بزرگی داشته است که من در مقابل آنها چیزی نیستم. من نقد کتاب های بسیاری نوشتم و در عنفوان جوانی نوشتن را با نقد کتاب شروع کردم. وقتی کتاب «بازیگران عصر طلایی» ابراهیم خواجه نوری را می خواندم در فصلی که مربوط به مدرس بود ساعت ها درنگ و از آن زمان شروع به نوشتن نقد کتاب کردم و تا اکنون نقد کتاب را رها نکرده ام.
رئیس فرهنگستان علوم ادامه داد: متأسفانه در روزگار ما نقد کتاب رونق چندانی نگرفته است و بنده اگر خدمتی به کتاب کرده باشم همین نقد کتاب هایم است وگرنه کتاب خواندن وظیفه دانشجویی است.
دکتر داوری اردکانی در پایان اضافه کرد: دلم می خواست ساعت ها درباره کتاب، کتابداران و اهل کتاب حرف بزنم ولی متاسفانه زمان برای این کار وجود ندارد. دوستان لطف کردند و من را به عنوان یکی از پیران دانشگاه احترام کردند. من یک معلم و دانشجوی ساده بیش نیستم. امیدوارم بتوانم باز هم کتاب بخوانم و بنویسم.
💐
تجربه به من آموخت:
کار خودم را، به بهترین وجه و در کاملترین حالت انجام دهم و به امید اینکه دیگران کمکم هستند یا دیگران هم با بهترین وجه کاری که به آنها سپرده ام انجام می دهند، ننشینم.
اول بایستی، کار و وظیفه خودم را در هر موضوعی مشخص سازم
دوم، با بهترین و کاملترین و بی نقص ترین حالت آن کار را به سرانجام رسانم
سوم، توقع و اعتماد به اینکه دیگران هم بی نقص کارشان را انجام می دهند نداشته باشم چرا که توانایی تصمیم گیری درباره دیگران را ندارم. و فقط خداست که از درون و برون انسانها با خبر است.
پس به جایی اینکه همیشه چشم به توانایی و اعتماد به دیگران داشته باشم، به خودم اعتماد کنم. خودی که از وظیفه اش ذره ی کوتاهی نمی کند. همین.
الفباى زندگى
از نگاه سافار، روانشناس بزرگ ایتالیایی
▪️ A
▫️ Accept
▫️پذیرا باشید
دیگران را همانگونه که هستند بپذیرید، حتی اگر برایتان مشکل باشد عقاید، رفتارها و نظرات آنها را درک کنید.
▪️ B
▫️ Break away
▫️خودتان را جدا سازید
خود را از تمام چیزهایی که مانع رسیدن شما به اهدافتان میشود جدا سازید.
▪️C: Create
▫️خلق کنید
خانوادهای از آشنایان تشکیل دهید و با آنها امیدها، آرزوها، ناراحتیها و شادیهایتان را شریک شوید.
▪️D: Decide
▫️تصمیم بگیرید
تصمیم بگیرید در زندگی موفق باشید. در آن صورت شادی راهش را به طرف شما پیدا میکند و اتفاقات خوشایند و دلپذیری برای شما رخ خواهد داد.
▪️E: Explore
▫️کاوشگر باشید
جستجو و آزمایش کنید. دنیا چیزهای زیادی برای ارائه دارد و شما هم قادرید چیزهای زیادی ارائه دهید. هر زمان که کار جدیدی را آزمایش میکنید خودتان را بیشتر میشناسید.
▪️F: Forgive
▫️ببخشید
ببخشید و فراموش کنید. کینه فقط بارتان را سنگینتر میکند و الهامبخش ناخوشایندی است. از بالا به موضوع نگاه کنید و به خاطر داشته باشید که هرکسی امکان دارد اشتباه کند.
#برگی_از_کتاب
گاهى خيلى سخت مشغول زندگى خودم مى شوم!
خودم! كارم! درسم! موفقيت هايم!
وقت ها مى گذرد كه نه با خانواده ام صبحانه خورده ام نه حالى از دوستانم پرسيده ام! فقط خودم مى شوم و خودم!
هرچه سعى مى كنم و وقت مى گذارم، زندگى طبق حساب و كتابِ من پيش نمى رود!
مى بينم هرچه پدال زندگى ام را بيشتر فشار مى دهم، جلوتر نمى روم!
✨امام حسين عليه السلام فرمودند:
بر آوردن نيازها و برطرف كردن مشكلات مردم به دست شما
از نعمت های خداوند است براى شما
با منت گذاشتن و اذیت كردنِ نيازمندان
جلوی این نعمت ها را نگیرید!
📚بحار الانوار ج ٧٤، صفحه ٣٨.
يك بار ديگر شروع مى كنم!
سرم را بالا مى گيرم و آدم ها را بيشتر نگاه مى كنم!
خانم سالخورده اى را مى بينم كه به سختى دنبال آدرس مى گردد!
نگاه مادرم را كه هر روز بدرقه ى راهم است، فراموش كرده بودم!
تلفن ها و پيام هاى دوستانم را كه در سيل كانال هاى تلگرام غرق شده اند تازه مى بينم!
حالا زندگى ام بركت پيدا كرد!
زندگى ام با شما خوبان و مهربانى هايتان رنگ گرفت!
مهربانى خدا را در مهربانانى ديدم كه در زندگى ام قرار داد ...
#نشانى
@Safir_e_Mehrabani 🕊
خلق را عاشق
کیش او بود مهر دلداران
یاوری بود با همه یاران
مرد محراب و مهربانی بود
سیرتش سبز و شادمانی بود
مردتر مردِ مردمی ، مردی
شمع جمع و فرید در فردی
مرد زن ، زندگی و زیبایی
مینوی مرد و مرد مینایی
مرد عطر و گلاب و آیینه
بی ریا ، با صفا و بی کینه
به خدا ساده زندگی می کرد
مثل یک بنده ، بندگی می کرد
در تشهّد خود « عبدُهو » می گفت
مثل ما وقت خواب هم می خفت
در سلامش صفای سبحان بود
خیرخواه هر آن که انسان بود
مرگ کس را نخواست از خالق
حضرتش بود خلق را عاشق
او نه شلاق زد ، نه زندان داشت
او جمالی جمیل و خندان داشت
نه کسی را شکنجه کرد ، نه کشت
نه به کس گفت حرف زشت و درشت
در تکلّم عجب تغزّل داشت
در تواضع به حق تنزّل داشت
پینه ی دست کارگر بوسید
ریشه ی هرچه خستگی پوسید
با کمالی که داشت می کوشید
با همه مثل خویش می جوشید
درد او ، درد دردمندان بود
گرچه چون غنچه ، چهره خندان بود
در دلش درد مردمان پنهان
ظاهرش با تبسّم و خندان
نمکین شوخ بود سرزنده
خوشگل و خوش بیان و خوش خنده
« انا املح » یکی ز حکمت اوست
رحمت رسم و رسم رحمت اوست
آب و آیینه بود آئین اش
دلبری بود اصل در دین اش
هرچه می کرد مهربانی بود
دین حق را به مهر، بانی بود
هرچه می گفت صلح بود و صفا
کیش او عشق بود و مهر و وفا
هرچه می دید نیک و زیبا بود
در بلا شاکر و شکیبا بود
شکر و شادی به هم در آمیزند
تا به پابوس حضرتش خیزند
هرچه خوبی به لطف او موجود
مهربانی به مهر او معهود
هرچه زیبا ز روی او زیباست
دلبری را قبای او دیباست
نه فقط نام او « محمّد » بود
که وجودش همیشه احمد بود
م / ص/ س / قم
@m_sehati
اولا که من در حدی نیستم که فتوا دهم
ثانیا اما فتوا به معنای نظر، بله همینطور است، بنده به شخصه هیچ فیلمی را نمیببنم و هر جا هم باشم و فضا مناسب بود نظریه خود را توضیح میدهم با ادله ی مستند و حتی دیدن را نیز اعانه بر ظلم میدانم
خدا رو شکر میکنم که در منزل ما تلوزیون ممنوع است
امیدوارم با این گفتگو این مجال معزز را به امری غیر تخصصی ( نسبت به موضوع گروه ) پیوند نزده باشم و اگر چنین است استادان حاضر با مهربانی این خبط را بر بنده ببخشایند .
اما بعد ؛
عزیز دل ! من بنده منتقد ادبی هستم و گمان دارم برخی از اعزه حقیر را به عنوان شاگرد خود باز شناسند . بنابراین با ادبیات و به ویژه شعر بیگانه نیستم . عرض پیام قبلیام را تکرار میکنم ؛
نقد جناب شیوا محتوایی بود و لذا دفاع شما هر اندازه هم وجیه باشد و درست در این موقف ناساز و نامربوط است .
💢If I take death into my life, acknowledge it, and face it squarely, I’ll free myself from the anxiety of death and the pettiness of life - and only then will I be free to become myself.
~ Martin Heidegger
(German Philosopher)~
💢اگر من مرگ را وارد زندگي خود كنم، و به آن اعتراف كنم (كه مرگ حق است) و با صراحت قبولش كنم، آن وقت مي توانم خودم را از اضطراب و نگراني مرگ و ناچیزی و سبكي زندگي رها سازم. تنها آن وقت آزاد خواهم شد كه خودم باشم.
~مارتين هايدگر
💢اگر میں موت کو اپنی زندگی میں داخل کر لوں اور موت کو سمجھ کے مان لو اور موت سے بغیر بھاگے اُسے اپنا لوں تب اُس وقت تنگدلی، اور موت سے گھبراہٹ اور زندگی کی ناچیزی سے خود کو رہا کر سکتا ہوں۔ پھر کہیں جاکر آزاد ہو سَکوں گا کہ میں “خود” بن سکوں۔
-مارٹن ھایڈگر
@AbodeofWisdom
💢If I take death into my life, acknowledge it, and face it squarely, I’ll free myself from the anxiety of death and the pettiness of life - and only then will I be free to become myself.
~ Martin Heidegger
(German Philosopher)~
💢اگر من مرگ را وارد زندگي خود كنم، و به آن اعتراف كنم (كه مرگ حق است) و با صراحت قبولش كنم، آن وقت مي توانم خودم را از اضطراب و نگراني مرگ و ناچیزی و سبكي زندگي رها سازم. تنها آن وقت آزاد خواهم شد كه خودم باشم.
~مارتين هايدگر
💢اگر میں موت کو اپنی زندگی میں داخل کر لوں اور موت کو سمجھ کے مان لو اور موت سے بغیر بھاگے اُسے اپنا لوں تب اُس وقت تنگدلی، اور موت سے گھبراہٹ اور زندگی کی ناچیزی سے خود کو رہا کر سکتا ہوں۔ پھر کہیں جاکر آزاد ہو سَکوں گا کہ میں “خود” بن سکوں۔
-مارٹن ھایڈگر
@AbodeofWisdom
✍️مصطفی ملکیان
هجده اصل راهنمای زندگی
باید:
1) عشق بورزم، یعنی به دیگران نیکی بی حساب و کتاب (هم به معنای بدون محاسبه گری و هم به معنای بی حد و حصر) بکنم تا شادی ژرف نصیب ام شود.
@sokhanranihaa
2) زندگی این جایی و اکنونی داشته باشم تا هم از سلامت روانی بیشتر و هم از کمال اخلاقی بیشتر بهره مند شوم.
3) به ارزش داوری های دیگران به کلی بی اعتناء شوم تا به خود شکوفائی کامل دست یابم.
4) تا می توانم به خود ام وفادار باشم، یعنی به رویای شخصی خود ام پشت نکنم، هر چند این پشت کردن مطلوب های اجتماعی برایم به ارمغان آورد.
5) هرگز به حل مساله ی نظری ای نپردازم که حل آن در عمل من هیچ تاثیری ندارد، یعنی به من ربطی ندارد.(حکمت «به من چه؟»)
6) از زندگی اصیل، یعنی خودجوشانه و خودانگیخته دست نکشم، یعنی خودام باشم و ساده و طبیعی زندگی کنم.
7) بدانم که به عمیق ترین معنای کلمه، تنهایم.
8) در غوغا و هیاهوی زندگی فقط به ندای آرام و آهسته وجدان اخلاقی خود ام گوش دهم.
9) خودام را هر چه بیشتر بشناسم و بیش از احوال هر کس دیگر احوال خودام را بپرسم.
10) هدفم را فقط اصلاح خودم قرار دهم و بدانم که فقط در نتیجه ی این کار دیگران را ، کمابیش، اصلاح می کنم.
11) بدانم که فقط تغییر و اصلاح خود هم ممکن است و هم مطلوب.
12) خوبی زندگی را بر خوشی زندگی ترجیح دهم.
13) بزرگترین کاری را که می توانم بر عهده گیرم، نه کاری بزرگتر از آن را، و نه کاری کوچکتر از آن را.
14) بدانم که همه چیز ناپایدار و گذرا است، چه خوشی ها و چه ناخوشی ها.
15) هرگز از صداقت (= مطابقت پنج ساحت باورها، احساسات، عواطف و هیجانات، خواسته ها، گفته ها و کرده ها با یکدیگر)، تواضع (= در خوشی ها خود را دیگری انگاشتن)، و احسان( = در ناخوشی ها دیگری را خود انگاشتن) دست نکشم.
16) چنان زندگی کنم که گویی در یک قدمی مرگ ام، یعنی در هر لحظه مشغول به کاری باشم که اگر در همان لحظه مرگ درسد نه احساس پشیمانی کنم، نه احساس اندوه و نه احساس حسرت.
17) فقط به وقت ضرورت و به قدر ضرورت سخن بگویم.
18) اهل آرامش به هر قیمتی نباشم.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
✍️ مصطفی ملکیان
🖊 زندگی چنان ساخته نشده که شما بتوانید به همه خواستههایتان برسید، بنابراین چارهای جز گزینش ندارید.
🔹 فلاسفه قدیم میگفتند عالم طبیعت عالم تزاحم است. اگر بخواهید به یک چیز برسید باید از چند چیز بگذرید. این بحث از ارسطو آغاز شد. در زندگی برای رسیدن به هر چیزی باید هزینه بدهید و هزینهاش این است که از چند چیز دیگر باید صرف نظر بکند تا به آن یک چیز برسید. چیزها همه با هم قابل جمع نیست. عارفان میگفتند زندگی بر ریاضت مبتنی شده است. ریاضت یا Sacrifise این است که اگر میخواهی به چیزی برسی باید از چند چیز بگذری. همه را نمیتوانی با هم به دست آوری.
@sokhanranihaa
🔹بخشی از اضطرابهای ما بهخاطر یک گمان باطل است که فکر میکنیم همه چیز را میشود در زندگی داشت و نمیدانیم آدمها اگر به چیزی به عنوان هدف رسیدهاند به این خاطر است که چند چیز را از هدفبودن خلع کردهاند. میتوانید به یک هدف برسید و در نتیجه آن به چند هدف فرعی هم برسید. باید بین هدف و نتیجه فرق گذاشت. آدمها در زندگیشان وقتی موفقند که تعداد اهداف زندگیشان را مدام کمتر و کمتر میکنند. کرکگور میگفت آدم موفق کسی است که فقط و فقط یک هدف در زندگیاش داشته باشد. هر هدفی که میخواهد باشد. بقیه هدفها میتوانند به عنوان نتایج رسیدن به آن هدف به دست بیایند ولی نمیتوانند اهدافی در عرض آن هدف اصلی باشند.
🔹ممکن است کسی فقط هدفش علم باشد، ممکن است بعدها که یک عالم تراز اول میشود از این طریق به ثروتی هم دست پیدا کند یا حیثیت اجتماعی بیاید اما آنها نتایج فرعی یا Byproduct های هدفش بودهاند. اما اگر از روز اول میخواست هم علم هم حیثیت اجتماعی و هم شهرت را هدف قرار میداد، نمیتوانست به آنها برسد. هرچه تعداد اهداف را کمتر کنیم موفقتریم. اگر به آن هدف یا اهداف رسیدیم نتایجی هم بر آن مترتب میشود که میتوان آنها را هم داشت.
🔹 اما ما یک توهمی داریم که به همه اهدافمان میتوانیم برسیم. کرکگور کتابی دارد به اسم خلوص قلب یا دل صافی. عنوان کاملش این است که دل صافی یا خلوص قلب یعنی در همه زندگی فقط یک چیز را خواستن. در این کتاب میخواهد اثبات کند که اضطراب وجودی سرنوشت کسانی است که در زندگی بیش از یک چیز میخواهند. اگر نخواهیم این سخن را هم بپذیریم، اینکه اهداف عدیده داشته باشیم و اضطرابمان افزایش مییابد به این دلیل است که از خود انتظاری داریم که برآوردهشدنی نیست.
🔹 آدم نمیتواند به همه چیز برسد، چارهای ندارد جز اینکه دست به گزینش بزند. در نظام ارزشی خودمان ببینیم چه چیزهایی را نباید فدا کنیم و بقیه را باید فدای آن بکنیم. به زبان سادهتر و روانشناسانهتر ما را در زندگی چنان نساختهاند که به بتوانیم به چیزی اهمیت ندهیم، اما چنان هم نساختهاند که بتوانیم به همه چیز اهمیت دهیم. چارهای نیست جز اینکه یکی دو چیز در زندگی برایمان مهم باشد و باقی را رها کنیم. فرض کنیم بخواهم معلم خوبی باشم و بخواهم وقت شما را ضایع نکنم، محتوای خوب ارائه کنم و با شاگردان عادلانه رفتار کنم به چیزهای دیگری نمیتوانم توجه کنم. اگر مدام به آستینم فوت کنم یعنی دغدغه معلمی در من قوی نیست. نمیتوان همه کار را با هم جمع کرد. نباید از خودم توقع زاید داشته باشم.
🔅سخنرانی استاد مصطفی ملکیان تحت عنوان چاره جویی برای اضطراب جلسه اول .
.
🆑کانال سخنرانی ها
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @mostafamalekian
🌹
🖤۱۸ فروردین سالروز درگذشت استاد رضا بابایی
✍️رضا بابایی
🖊 اگر عمری باشد
✅ اگر عمری باشد، پس از این هیچ فضیلتی را همپایه مهربانی با آدمیزادگان نمیشمارم.
اگر عمری باشد، کمتر میگویم و مینویسم و بیشتر میشنوم و میخوانم.
@sokhanranihaa
✅اگر عمری باشد، پس از این خویش را بدهکار هستی و هستان میشمارم نه طلبکار.
اگر عمری باشد، پس از این در هیچ انتخاباتی شرکت نمیکنم که به تیغ نظارت استصوابی اخته شده است.
اگر عمری باشد، دیگر به هیچ سیاستمداری وکالت بلاعزل نمیدهم.
اگر عمری باشد، دیگر هیچ عدالت کوچکی را در هوس رسیدن به عدالت بزرگتر قربانی نمیکنم.
اگر عمری باشد، دیگر با دو گروه بحث و گفتوگو نمیکنم:
آنان که از عقیده خویش منفعت میبرند
و آنان که از اندیشه خویش، پیشه ساختهاند.
اگر عمری باشد،
عدالت را فدای عقیده،
و آرزو را فدای مصلحت،
و عمر را در پای خوردنیها و پوشیدنیها قربان نمیکنم.
✅ اگر عمری باشد، چندان در خطا و کوتاهیهای دیگران نمینگرم که روسیاهی خود را نبینم.
✅ اگر عمری باشد، از دینها تنها مذهب انصاف را برمیگزینم و از فلسفهها آن را که سربههوا نیست و چشم به راههای زمینی دارد.
✅ اگر عمری باشد، هیچ ظلمی را سختتر از تحقیر دیگران نمیشمارم.
اگر عمری باشد، در پی هیچ عقیده و ایمانی نمیدوم. در خانه مینشینم تا ایمانی که سزاوار من است به سراغم آید.
اگر عمری باشد، هر درختی را که دیدم در آغوش میگیرم، هر گلی را میبویم، و هر کوهی را بازیگاه میبینم و تنها یک تردید را در دل نگه میدارم: طلوع خورشید زیباتر است یا غروب آن.
اگر عمری باشد، سیاستمداران را از دو حال بیرون نمیدانم: آنان که دروغ را به راست میآرایند و آنان که راست را به دروغ میآلایند.
✅ اگر عمری باشد، همچنان برای آزادی و آبادی کشورم میکوشم.
اگر عمری باشد، رازگشایی از معمای هستی را به کودکان کهنسال میسپارم.
اگر عمری باشد، از هر عقیدهای میگریزم، چونان گنجشک از چنگال عقاب.
اگر عمری باشد، در جنگلهای بیشتری گم میشوم؛ کوههای بیشتری را مینوردم؛ ساعتهای بیشتری به امواج دریا خیره میشوم؛ دانههای بیشتری در زمین میکارم و زبالههای بیشتری از روی زمین برمیدارم.
✅ اگر عمری باشد، کمتر غم نان میخورم و بیشتر غم جان میپرورم.
✅ اگر عمری باشد، دیگر هیچ گنجی را باور نمیکنم جز گنج گهربار کوشش و زحمت.
اگر عمری باشد، برای خشنودی، منتظر اتفاقات خوشایند نمینشینم.
✅اگر عمری باشد، خدایی را میپرستم که جز محراب حیرت، در شاُن او نیست.
✅اگر عمری باشد، قدر دوستان و عزیزانم را بیشتر میدانم.
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
این برای مملکت کار نشد
دیشب تا صبح خوابم نبرد. به فکر آن همه رنجها و مشقتها بودم. (خطاب به سرهنگ بزرگمهر) خودت دیدی که من برای شخص خودم به هیچچیز اهمیت نمیدهم. عکسهای ویرانۀ خانههایم را آوردی. آیا اثری دیدی؟ من به هیچ چیزی که مال خودم باشد اعتنا ندارم. این مملکت از دست میرود. این معشوقۀ ماست. چطور میشود دید که با چنین جسارتی مقدمات از بین رفتنش را فراهم کنند. این که نشد.
وقتی با من از نفت صحبت میکردند میگفتم: «اول تکلیف غرامت را معین کنید بعد به کارهای دیگر میرسیم.» حالا میبینم این دولت میگوید نه، نمیشود. اول نفت ببرید بعد به غرامت میپردازیم. همان حرف انگلیس را میگویند. برای اینکه استخوان لای زخم باشد تا هر کار که دلشان میخواهد بکنند. نفت را ببرند و غرامت همانطور بماند. این برای مملکت کار نشد.
[تقریرات مصدق در زندان دربارۀ حوادث زندگی خویش، یادداشتشده به اهتمام جلیل بزرگمهر، تنظیمشده به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ص ۱۷۷-۱۷۸]
قیمت با تخفیف: ۳۸۵۰۰ تومان
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی
@AfsharFoundation
🌺 اگر عمری باشد...
(از آخرین یادداشتهای زنده یاد رضا بابایی)
🔹اگر عمری باشد پس از این هیچ فضیلتی را همپایه مهربانی با آدمیزادگان نمیشمارم.
🔸اگر عمری باشد پس از این خویش را بدهکار هستی و هستان میشمارم نه طلبکار.
🔹اگر عمری باشد پس از این در هیچ انتخاباتی شرکت نمیکنم که به تیغ نظارت استصوابی اخته شده است.
🔸اگر عمری باشد دیگر به هیچ سیاستمداری وکالت بلاعزل نمیدهم.
🔹اگر عمری باشد دیگر هیچ عدالت کوچکی را در هوس رسیدن به عدالت بزرگتر قربانی نمیکنم.
🔸اگر عمری باشد از دینها تنها مذهب انصاف را برمیگزینم و از فلسفهها آن را که سربههوا نیست و چشم به راههای زمینی دارد.
🔹اگر عمری باشد هیچ ظلمی را سختتر از تحقیر دیگران نمیشمارم.
🔸اگر عمری باشد در پی هیچ عقیده و ایمانی نمیدوم. در خانه مینشینم تا ایمانی که سزاوار من است به سراغم آید.
🔹اگر عمری باشد هر درختی را که دیدم در آغوش میگیرم، هر گلی را میبویم، و هر کوهی را بازیگاه میبینم و تنها یک تردید را در دل نگه میدارم: طلوع خورشید زیباتر است یا غروب آن.
🔸اگر عمری باشد خدایی را میپرستم که جز محراب حیرت در شاُن او نیست.
روحش شاد
🖌 اگر عمری باشد، پس از این هیچ فضیلتی را همپایه مهربانی با آدمیزادگان نمیشمارم.
🖌 اگر عمری باشد، کمتر میگویم و مینویسم و بیشتر میشنوم و میخوانم.
🖌 اگر عمری باشد، پس از این خویش را بدهکار هستی و هستان میشمارم نه طلبکار.
🖌 اگر عمری باشد، پس از این در هیچ انتخاباتی شرکت نمیکنم که به تیغ نظارت استصوابی اخته شده است.
🖌 اگر عمری باشد، دیگر به هیچ سیاستمداری وکالت بلاعزل نمیدهم.
🖌 اگر عمری باشد، دیگر هیچ عدالت کوچکی را در هوس رسیدن به عدالت بزرگتر قربانی نمیکنم.
🖌 اگر عمری باشد، از دینها تنها مذهب انصاف را برمیگزینم و از فلسفهها آن را که سربههوا نیست و چشم به راههای زمینی دارد.
🖌 اگر عمری باشد، هیچ ظلمی را سختتر از تحقیر دیگران نمیشمارم.
🖌 اگر عمری باشد، در پی هیچ عقیده و ایمانی نمیدوم. در خانه مینشینم تا ایمانی که سزاوار من است به سراغم آید.
🖌 اگر عمری باشد، هر درختی را که دیدم در آغوش میگیرم، هر گلی را میبویم، و هر کوهی را بازیگاه میبینم و تنها یک تردید را در دل نگه میدارم: طلوع خورشید زیباتر است یا غروب آن.
🖌 اگر عمری باشد، خدایی را میپرستم که جز محراب حیرت، در شاُن او نیست.
🌺 اگر عمری باشد...
(از آخرین یادداشتهای زنده یاد رضا بابایی)
🔹اگر عمری باشد پس از این هیچ فضیلتی را همپایه مهربانی با آدمیزادگان نمیشمارم.
🔸اگر عمری باشد پس از این خویش را بدهکار هستی و هستان میشمارم نه طلبکار.
🔹اگر عمری باشد پس از این در هیچ انتخاباتی شرکت نمیکنم که به تیغ نظارت استصوابی اخته شده است.
🔸اگر عمری باشد دیگر به هیچ سیاستمداری وکالت بلاعزل نمیدهم.
🔹اگر عمری باشد دیگر هیچ عدالت کوچکی را در هوس رسیدن به عدالت بزرگتر قربانی نمیکنم.
🔸اگر عمری باشد از دینها تنها مذهب انصاف را برمیگزینم و از فلسفهها آن را که سربههوا نیست و چشم به راههای زمینی دارد.
🔹اگر عمری باشد هیچ ظلمی را سختتر از تحقیر دیگران نمیشمارم.
🔸اگر عمری باشد در پی هیچ عقیده و ایمانی نمیدوم. در خانه مینشینم تا ایمانی که سزاوار من است به سراغم آید.
🔹اگر عمری باشد هر درختی را که دیدم در آغوش میگیرم، هر گلی را میبویم، و هر کوهی را بازیگاه میبینم و تنها یک تردید را در دل نگه میدارم: طلوع خورشید زیباتر است یا غروب آن.
🔸اگر عمری باشد خدایی را میپرستم که جز محراب حیرت در شاُن او نیست.
روحش شاد
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com