لغتنامه دهخدا - جلد 15
نویسنده: (و سرپرست نویسندگان) علی اکبر دهخدا
سازمان لغتنامه دهخدا
✅بحث انتساب شعر به دیگران از منظر دکتر #عبدالحسین_زرین_کوب
?(27 اسفند 1301- 24 شهریور 1378)?
یکی از آثار مهم دکتر عبدالحسین زرینکوب در حوزۀ نقد شعر، کتاب نقد ادبی است. در این کتاب ایشان درباره مطالب مهم نقد ادبی و سیر تاریخی آن بحث کردهاند. بحث سرقتهای ادبی و انتحال نیز بخشی از این کتاب است و ایشان این موضوع را از این منظر شایان اهمیت میدانند که اگر منتقدی با این مسأله آشنا نباشد، در نقد خود احتمالاً دچار اشتباه خواهد شد. یکی از مباحثی هم که دکتر زرینکوب در این زمینه به آن پرداختهاند، بحث "انتساب شعر به شاعران دیگر" است. استاد پس از بحثی مختصر در زمینه انتساب شعر به دیگران، این نتیجه را بیان میکنند که تصحیح علمی متون و تشخیص شعر درست شاعران از لوازم اصلی کار منتقد ادبی است.
به چند نکته از آرای ایشان صرفاً در حوزۀ انتساب شعر به دیگران (و نه سرقات ادبی و ...) در کتاب نقد ادبی اشاره میشود.
«تحقیق در صحت و سقم نسبت از مباحث مهم نقد ادبی به شمار میآید و آن را می توان اولین قدم در انتقاد دانست. گاه اثری را به شاعری یا نویسندهای نسبت میدهند که از وی نیست یا اثری هست که گوینده و نویسنده آن مجهول است. در تاریخ ادبیات ملل نمونه این امر بسیار است. نویسندۀ این درامهای بیمانند که بهنام شکسپیر شهرت دارد کیست؟ اشعاری که از شاعران جاهلی روایت کردهاند آیا واقعاً مربوط به آن اعصار است؟ ... وقتی منتقد میخواهد اثری را چنانکه هست بشناسد و نقادی کند، باید صاحب اثر را بشناسد و محیط و عصر و مقتضات اجتماعی و مختصات فردی او را ادراک کند. ناچار اولین قدم او در کار انتقاد آن است که از صحت انتساب اثر به صاحب آن مطمئن گردد» (ص 89). ایشان سپس راهحلهایی برای شناخت آثار انتسابی از آثار اصلی، بر مبنای آثار منتقدان را ارئه میدهند.
دو دلیل مهم که دکتر زرین کوب برای جعل شعر به دیگران ذکر می کنند، بدین قرار است:
1- تعصب سیاسی و حزبی: یعنی کسانی به واسطۀ تعلق خاطر به یک نحلۀ فکری سیاسی، اشعار و نوشتههایی را به آن گروه سیاسی منتسب میکنند که از آنها نیست. برای نمونه نهضت شعوبیه، اشعار و آثاری را به شاعران عرب نسبت دادهاند که امروزه اثبات شده که بسیاری از اشعار از آن شاعران نیست.
2- تأثیر آراء و عقاید دینی: برای نمونه اشعاری به شاعران جاهلی نسبت دادهاند که ظهور پیامبر را پیشبینی کرده و امروزه اثبات شده، خیلی از این اشعار جعلی است. انتساب اشعاری با صبغۀ دینی به یک شاعر نیز در این طبق قرار میگیرد (ص 92). البته هر چند که دلایل بسیار دیگری هم برای این موضوع وجود دارد، ایشان در تاریخ شعر فارسی این دو دلیل را مهمتر میدانند.
3- شباهت شعر به اشعار دیگران: «در بعضی موارد، عامه به حکم عادت و ظن و سابقه ذهنی خویش، شعری را که از جهتی با اشعار شاعری شباهت دارد به او نسبت میدهند. نمونه این امر بسیار است... انتساب منظومه یوسف و زلیخا به فردوسی و نسبت دادن داستان ویس و رامین فخر گرگانی به نظامی گنجوی و ... درباره خیام و حافظ نیز تا اندازه ای همین کار را کرده اند، چنان که هر رباعی که مضمون آن را با آنچه شبیه به خیام بوده است شبیه می یافته اند، وقتی گوینده آن را نمی شناخته اند به خیام نسبت می داده اند و بسا غزلیات مجعول و مجهول نیز از همین طریق در دیوان حافظ راه یافته است» (ص 92). این مورد سومی را که استاد بیان میکنند، شاید در دوران ما که رسانه های اجتماعی گسترش بیشتری یافته، شاید امروزه خیلی مهمتر از دو مورد نخست باشد.
4- انتساب آگاهانه اشعار به دیگران: در این مورد نیز کسانی بودهاند که فارغ از ایدئولوژیهای سیاسی یا مذهبی، شاعرانی بودهاند که بنابر تسلطی که در شعر داشتهاند، سبک یک شاعر را به بهترین وجهی تقلید میکرده و اشعاری را بهنام آن شاعر میسرودهاند. استاد در این مورد به چند شاعر عربی استناد میکنند: «در کتب عربی از روات شعر نیز که خود ابیاتی می سروده اند و به قدما نسبت می داده اند سخن گفته اند. اگر چه این دعوی را بعضی رد کرده اند و احتمال این را که کسی شعر زیبا بگوید و آن را به دیگری نسبت کند و خود را فقط حافظ و راوی آن جلوه دهد درخور قبول ندانستهاند؛ لیکن شواهد و مدارک زیادی در این باب می توان در کتب به دست آورد... باری ابیات و اشعاری که بعضی از کتّاب و نساخ از پیش خود بر دواوین و کتب شعرا الحاق کردهاند از همین گونه است و از این روست که برای منتقد، قبل از هر کار تحقیق در صحت و سقم نسبت هر اثر بیش از همه چیز اهمیت دارد» (نقد ادبی، ص 93).
منبع: نقد ادبی (جلد اول و دوم)، دکتر عبدالحسن زرینکوب، انتشارات امیرکبیر، چاپ هفتم، 1382.
(توضیحات از علی اصغر بشیری از کارشناسان ادبی کمپین مبارزه با نشر جعلیات)
@jaliyat
@jaliyat
امروز در نوشتاری خواندم: «پروفسور فؤاد سزگین بر 27 زبان خارجی از جمله سریانی، عبری، لاتین، عربی و آلمانى مسلط بود»، حقیقتاً جای این کتابشناسان برجسته و سترگ، همچون استاد سزگین را چه کسانی پر خواهند کرد؟ چقدر باید چرخ دوران بچرخد تا در حوزه «تاریخ علم» (طب، فیزیک، شیمی، نجوم، ریاضیات، مکانیک و...) فردی مانند سزگین تربیت شده و پژوهه های سترگی همچون تاریخ نگارشهای عربی
geschichte des arabischen schrifttums
را پی گرفته و در زبان عربی، فارسی، ترکی و سایر السنه شرقی ادامه دهد؟ حقیقتاً ما در این سالهای اخیر سرمایه های سترگی را در حوزه کتابشناسی از دست دادیم، اساتید برجسته ای نظیر مرحومان عبدالحسین حائری، ایرج افشار، احمد منزوی و.. و اکنون نیز دکتر سزگین، که الحق و الانصاف به خصوص در بازشناسی تاریخ علوم، استادی سترگ و کارستان وی بی نظیر .
کجاست سزگین هایی که همین مسیر را برای زبان فارسی و بازشناسی میراث علمی تولید شده به آن زبان، با همان قالب روش شناسانه اش ادامه دهد؟ آیا کسانی از نسل جوان، خود را برای این عرصه ها آماده کرده اند؟ کجایند صاحب همتان؟ اینبار از کدام سوی درراهند؟
بلاتردید کسانی که میخواهند در مطالعات شرقی، به خصوص تاریخ علم (ساینز) ورودی داشته باشند:
الف) آشنایی و تسلط با حداقل هفت زبان اصلی شرق شناسی (انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، عربی، فارسی، ترکی و عبری) یک ضرورت انکار ناپذیر است (در دانشکده شرق شناسی دانشگاه ماینز، دیدم تقریباً همه دانشجویان ارشد هفت زبانه بودند، میگفتند دانشجویان دکتری اینجا، عمدتاً یازده زبانه هستند و این بخشی از سیستم آموزشی آلمان است و جالبه تا یک استاد، یازده - دوازده زبان - عمدتاً شرقی - نداند، نوعاً اجازه ارتقا از دانشیاری به استادی تمام، در دانشکده های شرقشناسی آلمان نمیدهند).
ب) آشنایی کامل با منابع اصلی کتابشناسی همچون الفهرست ابن ندیم، کشف الظنون حاجی خلیفه، الذریعه آقابزرگ و فهرست مجدوع و سایر کتابشناسیهای موضوع/شخص/اثر محور و مانند آنها ضرورت دوم این عرصه است.
ج) آشنایی کامل با کتب طبقات و تراجم و شرح احوال بزرگان، به صورت عمومی و تخصصی، همچون طبقات اعلام الشیعه آقا بزرگ، سلم الوصول حاجی خلیفه، اعیان الشیعه علامه امین، ریحانة الادب مدرس تبریزی، وفیات الاعیان صفدی و امثالهم بسیار لازم است.
د) ملاحظه حداقل یک سوم (= ده هزار) فهرستهای نسخ خطی داخلی و خارجی نگارش یافته به زبانهای مختلف یک بایسته اجتناب ناپذیر است و سایر امور تخصصی عرصه های متنوع کودیکولوژی (علم نسخه شناسی)، همچون تصحیح، تجلید، ترمیم، تذهیب و.. که هر یک در جای خود حقیقتاً اقیانوسی ناپیدا کرانه است و عمری دراز میخواهد تا کسی بر این حوزه ها اشراف پیدا کند و بتواند نظر دهد،
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب/ لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن ???
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
كتاب #دختر_زرين_چشم
اُنوره دو بالزاک (به فرانسوی: Honoré de Balzac) (۲۰ مه ۱۷۹۹ – ۱۸ اوت ۱۸۵۰) نویسنده سرشناس و موفق فرانسوی است که او را پیشوای مکتب رئالیسم اجتماعی در ادبیات میدانند. «کمدی انسانی» نامی است که بالزاک برای مجموعه آثار خود که حدود ۹۰ رمان و داستان کوتاه را دربرمیگیرد برگزیدهاست. توصیفات دقیق و گیرا از فضای حوادث و تحلیل نازکبینانه روحیات شخصیتهای داستان بالزاک را به یکی از شناختهشدهترین و تأثیرگذارترین رماننویسان دو قرن اخیر تبدیل کردهاست. بالزاک در خانوادهای میانهحال در شهر تور، فرانسه به دنیا آمد. در هشت سالگی به مدرسهای شبانهروزی فرستاده شد، اما در ۱۸۱۳ مدرسه را ترک کرد و سال بعد همراه با خانواده راهی پاریس شد. در ۱۸۱۹ در رشته حقوق مدرک گرفت، اما به رغم خواست خانواده بر آن شد تا به ادبیات بپردازد. در ابتدای راه تحت تاثیر والتر اسکات شروع به نوشتن رمانهای تاریخی کرد؛ رمانهایی که خود بعدها از آنها به عنوان «مزخرفات ادبی» یاد کرد. در این دوران سخت با زنی به نام لور دو برنی آشنا شد. این زن که بیش از بیست سال از او بزرگتر بود، در زندگی بالزاک نقش مادر و نیز معشوقه را ایفا کرد. وی از بالزاک حمایتهای مادی و معنوی فراوان کرد و محبتی را که بالزاک در دوران کودکی از آن محروم بود برای وی به همراه آورد. اولین اثر قابل توجه بالزاک روانشناسی ازدواج در سال ۱۸۲۹ انتشار یافت. پس از نوشتن چند رمان عامه پسند و فکاهی و تلاش برای کسب درآمد از عرصه چاپ و نشر که به بدهی سنگینی برای او انجامید، انتشار رمان چرم ساغری در سال ۱۸۳۱ شهرت بیشتری برایش به ارمغان آورد. بالزاک پس از آن بیشتر شبانهروز را به نوشتن میپرداخت و با توجه به اقبالی که آثارش یافته بود و خوشپوشی و خوشگفتاری اش مهمان خوش آمد سالنهای پاریس از جمله سالن دوشس دابرانتس بود. رمان زنان رهاشده به این زن تقدیم شدهاست. بالزاک در طول زندگی خود با زنان متعددی رابطه عاشقانه برقرار کرد. تقریباً همه این زنان الهام بخش شخصیتهای مونث رمانهای بالزاک هستند. از میان آنها میتوان به لور دو برنی (مادام دو مورسوف در زنبق دره)، دوشس دو کستری (دوشس دولانژه در اثری به همین نام)، کارولین مربوتی (دینا دو بودره در رمان ”الهه ناحیه”)، و کنتس ژیدوبونی ویسکونتی (لیدی دادلی در رمان زنبق دره) اشاره کرد. بالزاک از رابطهاش با مری دو فرنه صاحب دختری به نام مری کارولین شد و از میان زنانی که دلبستهشان شد، با کنتس اولین هانسکا همسر اشراف زادهای لهستانی که املاک وسیعی در روسیه داشت، رابطه افلاطونی و مکاتبهای ۱۷ سالهای برقرار کرد. این نامهها تحت عنوان نامه به بیگانه انتشار یافتهاست. هرچند کنتس هانسکا پس از مرگ شوهرش در ۱۸۴۱ از ازدواج با او سر باززد، اما در ۱۸۵۰ زمانی که بالزاک سخت بیمار بود به ازدواج با او رضایت داد. چند ماه بعد بالزاک در پاریس درگذشت و در قبرستان پرلاشز به خاک سپرده شد.
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
@ketabkhaneh2015
ترجمه قرآن در ميان غربيان قصهاي ديگر داشته است. بيشترين و قديمترين آشنايي علمي ايشان با اسلام، از طريق ترجمه قرآن بوده است. نخستين مجموعه پژوهشي اروپاييان در باب اسلام كه در قرن دوازدهم و به دستور پيير ونرابل (پطرس جليل) در اسپانيا و در اصل به قصد آشنايي و مقابله كشيشان مسيحي با مسلمانان فراهم آمد، حاوي ترجمهاي لاتيني از قرآن به قلم روبرت كتوني (Robert of Ketton) بود كه تا اوايل رنسانس و عصر اصلاحطلبي اروپاييان مخطوط باقي ماند. اين ترجمه كه در زمان چاپ و انتشار (1543 ميلادي) قدمتي چهارصدساله داشت، خود مبناي ترجمههاي متعدد ديگري از جمله آلماني، ايتاليايي، هلندي و فرانسوي شد.[2]
آشنايي بيشتر غربيان با اسلام در تماس با مسلمانان عثماني، شمال آفريقا، شبهقاره و اندونزي سبب تعميق قرآنپژوهي ايشان و صد البته تكثير ترجمههاي قرآن در زبانهاي اروپايي شد، تا آنجا كه اكنون تنها نزديك به يكصد ترجمه انگليسي (از مترجمان غربي يا مسلمان) در دست است. همزمان با رواج و تكامل قرآنپژوهي در غرب، مطالعات پژوهشي و انتقادي درباب ترجمههاي قرآن و مباني ترجمه قرآن بيشتر و بيشتر شد.
همچنان كه گذشت، نخستين ترجمه قرآن به يك زبان اروپايي را روبرت كتوني در قرن دوازدهم به توصيه و اشاره پطرس جليل انجام داد. اين ترجمه در سال 1143 كامل شد و نسخههاي خطي فراوان آن به مدت چهار قرن مورد استفاده بود تا آنكه به همت تئودور بيبلياندر در شهر بازل (در سوئيس فعلي) به چاپ رسيد. با آنكه اين ترجمه آكنده از اغلاط علمي و غرضورزيهاي متعصبانه بود، بسياري از نخستين ترجمههاي اروپايي همان را مبناي كار خود قرار دادهاند. اين كار خود مستقيما به ايتاليايي، آلماني و هلندي ترجمه شد.
در سال 1647، آندره دورييه، بازرگان فرانسوي، نخستين ترجمه فرانسوي قرآن را در پاريس منتشر كرد؛ نخستين ترجمه روسي در 1776 در سنپترزبورگ منتشر شد. پس از آن، دو ترجمه فرانسوي از ساواري (1783) و كازيميريسكي (1840) منتشر شد. نخستين ترجمه آلماني از آنِ فردي به نام شوايگر (1622) بود و سه ترجمه بعدي از بويزن (1773)، واهل (1828) و اولمان (1840). در همان احوال، ماراچي دومين ترجمه لاتيني را همراه با شمارهگذاري دقيق آيات و به ضميمه شرح و توضيحات فراوان در سال 1689 منتشر كرد.
نخستين ترجمه انگليسي قرآن از روي نسخه فرانسوي دورييه (1647) به قلم الكساندر راس در (1649) انتشار يافته بود، اما دومين ترجمه انگليسي را جورج سيل در سال 1734 بر پايه ترجمه لاتيني ماراچي انجام داد. اين ترجمهها تقريبا همگي ويژگي ضداسلامي و غرضورزانه داشتند. ترجمه انگليسي رادول (1861) نمونهاي ديگر از همان گرايش جدلي و متعصبانه را نشان ميدهد. پالمر، شرقشناس انگليسي هم ترجمه خود را يك دهه بعد منتشر كرد. و در قرن بيستم، ريچارد بِل نخستين بار ترجمهاي انگليسي از قرآن را بر اساس ترتيب نزول سورهها (در سال 1937) انتشار داد.
حجم عظيم اشتباهات و اغلاط عمدي يا سهوي كه مترجمان غيرمسلمان مرتكب شده و به اين سبب چهره اسلام را بسيار مخدوش كردهبودند، مسلمانان را واداشت تا خود دست بهكار ترجمه قرآن شوند. نخستين ترجمه انگليسي مسلمانان از قرآن كريم در سال 1905 به قلم محمد عبدالحكيمخان در پاتيلا (هندوستان) انتشار يافت. چند ترجمه ديگر از مسلمانان هند در نخستين دهههاي قرن بيستم انتشار يافت كه از جمله آنها ميتوان به ميرزا حيرت دهلوي (1919)، مولانا محمدعلي لاهوري (1917) و حافظ غلام سرور (1930) اشاره كرد، اما معروفترين و مهمترين ترجمههاي مسلمانان در قرن گذشته از آن محمد مارمادوك پيكتال (1930) و عبدالله يوسفعلي (1937) است كه بارها و بارها در سراسر جهان در قطع و اندازههاي مختلف به چاپ رسيدهاند.
هرچه به پايان قرن بيستم نزديكتر ميشديم، بر تعداد ترجمههاي قرآن در سراسر جهان افزوده ميشد. اين امر نه فقط در باب ترجمههاي اروپايي قرآن كه حتي در زبان فارسي و در كشور خودمان نيز صادق است. فيالمثل در بيست سال گذشته نزديك به سي ترجمه جديد انگليسي انتشار يافته، در حالي كه در سراسر قرن نوزدهم اين رقم به تعداد انگشتان يك دست هم نميرسد. يا آنكه پس از انقلاب شاهد انتشار بيش از پنجاه ترجمه كامل يا گزيده از قرآن بودهايم، در حالي كه پيش از انقلاب، مجموع ترجمههاي فارسي قرآن، رقمي در حدود پانزده داشت.
http://www.mediafire.com/download/nbgf43kw04c9oqf/pele+pele+ta+molaqat-e+xoda zrinkub.
pdf
نامور نامه (دربا ره فردوسی و شاهنامه)، عبدالحسین زرین کوب، انتشارات سخن
http://www.mediafire.com/download/cnc62bzq2iciaat/namvar+name-zarinkub.pdf
حدیث خوش سعدی، دربا ره زندگی و اندیشه سعدی، عبدالحسین زرین کوب، انتشارات سخن
http://www.mediafire.com/download/etma3ijgnc5u5a2/Hadis-e+Xosh-e+Sadi.pdf
نقش بر آب، (به همراه جستجویی چند در باب شعر حافظ، گلشن راز، ادبیات تطبیقی)، عبدالحسین زرین کوب، انتشارات سخن
http://www.mediafire.com/download/5penygohd5ugdpd/Naqsh+bar+Ab.pdf
شعله طور، دربا ره زندگی و اندیشه حلاج، عبدالحسین زرین کوب، انتشارات سخن
http://www.mediafire.com/download/2osqmsevpinhwbv/shole-ye+tur-zarinkub.pdf
بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه ها و تمثیلات مثنوی، عبدالحسین زرین کوب، انتشارات علمی
http://www.mediafire.com/download/6whxwjb96er6tl9/Bahr+Dar+Koozeh.pdf
از کوچه رندان، درباره زندگی و اندیشه حافظ، عبدالحسین زرین کوب، انتشارات امیرکبیر
http://www.mediafire.com/download/oicg90ixc8s41g1/Az+kuche-ye+Rendan.pdf
عشق نوازیهای مولانا، جلال ستاری، نشر مرکز
http://www.mediafire.com/download/pba7s07qbf899mp/eshq+navaziha-ye+molana jalal+
satari.pdf
پیمانه های بی پایان، (دو جلدی)، مهدی محبتی، انتشارات هرمس
http://www.mediafire.com/download/e74y9sj6840xo8f/Peymaneha-ye+Bi+Payan jeld+
01.pdf
http://www.mediafire.com/download/22tdfgtwlcr0ch7/Peymaneha-ye+Bi+Payan jeld+
02.pdf
کتاب های دکتر محمد استعلامی
تذکرة الاولیاء، محمد استعلامی، انتشارات زوّار
http://www.mediafire.com/download/b825c6l4mbn1cn8/Tazkerat+ol-Awliya.pdf
نقد و شرح قصاید خاقانی، (بر اساس تقریرات استاد فروزانفر)، دو جلدی، محمد استعلامی، انتشارات زوار
http://www.mediafire.com/download/g1xsnh4gd0fb9as/Naqd+va+Sharh-e+qasaed e+
xaqani-jeld+01.rar
http://www.mediafire.com/download/xn0slz8fbtud1fy/Naqd+va+Sharh-e+qasaed e+
xaqani-jeld+02.pdf
حدیث غربت جان، سی و پنج مقاله و یک گفت و شنود، محمد استعلامی، انتشارات نگاه
http://www.mediafire.com/download/zrxbp7kqufje0nq/Hadis-e+qorbat-e+jaan.pdf
کتاب های دکتر تقی پورنامداریان
گمشده لب دریا، تأملی در معنی و صورت شعر حافظ، انتشارات سخن
http://www.mediafire.com/download/0pypsaxpwudp4d2/Gomshode-ye+Lab-e+Daryaa purnamdarian.
rar
عقل سرخ، شرح و تأویل داستان های رمزی سهروردی، انتشارات سخن
http://www.mediafire.com/download/79e3vbg8v1eyiad/Aql-e+Sorx.pdf
در سایه آفتاب، شعر فارسی و ساخت شکنی در شعر مولوی، انتشارات سخن
http://www.mediafire.com/download/7flx8vumard1qm5/Dar+Saye+Aftab purnamdarian.
pdf
داستان پیامبران در کلیات شمس، جلد اول، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
http://www.mediafire.com/download/ty5wx2rwerpob10/Dastan-e+payambaran-jel+01-
purnamdarian.pdf
عرفان و تفکر (از تأملات عرفانی مولوی تا عناصر عرفانی در طریق تفکر هایدگر)، امید همدانی، نشر نگاه معاصر
http://www.mediafire.com/download/vc7wo7bo86mm70v/Erfan+%26+Tafakor.pdf
متافیزیک چیست؟، مارتین هایدگر، ترجمه سیاوش جمادی، انتشارات ققنوس
http://www.mediafire.com/download/l4m51jf6a0b8an9/Was+ist+Metaphysik.pdf
نفر هفتم، هاروکی موراکامی، ترجمه محمود مرادی، نشر ثالث
http://www.mediafire.com/download/clb26wpe929qnrk/nafar-e+haftom.pdf
عارفان مسیحی، استیون فانینگ، ترجمه فریدالدین رادمهر، انتشارات نیلوفر
http://www.mediafire.com/download/2677kmrzgd8wnge/arefan-e+masihi.pdf
نشان اهل خدا، (مجموعه مقاله ها در نقد و تحلیل ادبیات عرفانی فارسی)، مهران افشاری، نشر چشمه
کتابی در علم تشریح (این کتاب که نخستین کتاب «ناظمالاطبا» و نخستین ترجمهٔ او از زبان فرانسه میباشد، بنا به یادداشت صفحهٔ نخست آن در شب ۲۴ ربیعالاول سال ۱۳۰۵ ه.ق در قریهٔ شاه رضا از قرای قمشه و هنگام توقف او در اصفهان به پایان رسیده و سایر تألیفات و ترجمههای او، همگی بعد از این تاریخ تدوین شدهاند)
کتابی در پاتولوژی و کلینیک جراحی
رسالهای در فیزیک
رسالهای در جراحی
رسالهای در تراپوتیک
رسالهای دیگر در تشریح
دو رساله در سوء هضم
مذاکرات (کتابی بنا بر روش کتاب aide-memoire، اثر «کورلیو» طبیب فرانسوی، که ناظمالاطبا این کتاب را در سال ۱۳۰۷ ه.ق به پایان رسانیدهاست)
پزشکینامه (کتاب بسیار بزرگی است در ۹۵۷ صحیفه به قطع رحلی بزرگ، در علم تراپوتیک و ماتیرمدیکال که تألیف آن در ماه رمضان ۱۳۱۴ ه.ق به پایان رسیدهاست و برای مدتها کتاب مورد استفادهٔ پزشکان و داروسازان ایرانی در اواخر عهد قاجار و اوایل عصر پهلوی بودهاست)
رساله در آخرین دورهٔ بروز وبا (ناظمالاطبا این رساله را در آخرین سال بروز وبا یعنی به سال ۱۳۲۳ ه.ق نوشته و در همان زمان این رساله چاپ شدهاست، اما در عنوان آن برای ترویج و تشویق یکی از شاگردان خود، چنین نوشتهاست: «مختصر رساله ایست در شرایط حفظ صحت و احتراز از سرایت امراض مسریه و مداوای وبا که بر حسب دستورالعمل این بندهٔ درگاه، «علیاکبر طبیب»، جناب میرزا اسدالله جلیلالاطباء نوشتهاند.»
شاخصترین اثر وی در زمینهٔ علوم غیرپزشکی، کتاب بزرگ فرهنگ نفیسی معروف به فرهنگ ناظمالاطبا میباشد که شامل چهار جلد بزرگ است. ناظمالاطبا برای گردآوری این فرهنگ بیش از ۲۵ سال رنج برد و فرهنگِ وی که به روزگارِ رضاشاه چاپ و پخش شد تا پیش از فرهنگِ دهخدا جامعترین فرهنگی بود که برای زبانِ پارسی نوشته شدهاست؛ چه این فرهنگ دربردارندهٔ ۱۵۸ هزار و ۴۳۱ واژه است که در این میان، ۵۸ هزار و ۸۷۹ واژهٔ آن نیز یکسره پارسیاند. ناظمالاطبا دلبستگیای شگفت به پیشبردِ این کار داشت. برای اینکه نمونهای از شور و دلبستگی وی بدین فرهنگ بهدست باشد، همین بس است که چون دست به کارِ نوشتن این فرهنگ زد، از آنجا که برخی از سرچشمههای کارِ وی فرهنگهای پارسی به انگلیسی بود، خود را به دانستنِ زبانِ انگلیسی نیازمند دید، و در ۵۵ سالگی به آموختنِ این زبان پرداخت، و آنگاه که ازبس، در پیِ این کار، شب و روز نشسته و نجنبیده بود، در رانهای وی سیاهمردگی پدید آمد که ناچار شد چندی به درمانِ آن پردازد. (نقل از ویکی پدیا)
امّا یکی دیگر از مهمترین آثار وی که در موضوع صرف و نحو فارسی است نامه زبان آموز نام دارد. در ادامه این پست ضمن بارگذاری فایل پی دی اف بیشتر در مورد آن توضیح خواهیم داد 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://t.me/aaadab1397farhang
امروز در محفلی محترم در خدمت اساتید بودم. سوالی در باره کتابسوزی در زمان فتوحات عرب در ایران شد. مرحوم مطهری سابق کتابی نوشته بود. در این مجلس هم مسائلی مطرح شد. از این که در مقدمه ابن خلدون و کتاب اخبار الدول ابن العبری اشاره به این امر شده اما خبر مزبور در مصادر قبلی در قرون اول ظاهرا نیامده است. اگر اتفاق مهمی در این زمینه افتاده بود جایی در منابع مورخان عرب می آمد، مخصوصا کسانی از محدثان و مورخان که هر کاری را از خلفا توجیه می کردند.
نگاهی به ویکی پدیا کردم. چند نقل قول جالب و قابل استفاده از پژوهشگران ایرانی و غربی بود. یک سند هم از بیرونی در باره خوارزم است که کتابسوزی آثاری که به زبان خوارزمی بوده وجود داشته و البته گویا در مناطق دیگر نبوده است.
این شما و این هم گزارش ویکی پدیا. ارجاعات و منابع همانجا هست.
اعراب مسلمان و کتابسوزی در ایران
تورج دریایی استاد کرسی ایران باستان در دانشگاه کالیفرنیا، ارواین مینویسد: اعراب مسلمان در خوارزم کتابهای مغان را سوزاندند که کار عجیب و نامعمولی بود و واقعهایی معمول در تاریخ فتوحات اعراب مسلمان در ایران زمین به شمار نمیآید. فقدان کتابهای باستانی به زبان پهلوی به دلیل تغییر زبان علمی رایج در ایران پس از حمله اعراب و بلا استفاده ماندن کتابهای نوشته شده به زبان پهلوی است.[۲]
نویسندگان ایرانی از جمله محمد معین[۳] و عبدالحسین زرین کوب (در دو قرن سکوت، منتشره در سال ۱۳۳۶)[۴] در مورد کتابسوزی در جندی شاپور پس از فتح ایران توسط اعراب سخن راندهاند. از جمله منابع اولیه تاریخی مورد اشاره همه این نویسندگان، کتاب مقدمه ابن خلدون است. زرینکوب در کتاب کارنامه اسلام (۱۳۴۸) کتابسوزی اعراب در تیسفون را نفی میکند: «روایتی هم که گفتهاند کتابخانه مدائن را اعراب نابود کردند ظاهراً هیچ اساس ندارد و مآخذ آن تازهاست.»[۵] او نهایتاً در کتاب روزگاران (منتشره در سال ۱۳۷۳) با باز تأیید این امر که روایت کتابسوزی در تیسفون چندان قدمت ندارد، با اشاره به روحیات هیجانی فاتحان، احتمال رخ دادن این مسئله را منتفی نمیداند.[۶] دانشنامه کتابخانه و دانش اطلاعات دربارهٔ کتابسوزی کتابخانهها در ایران طی حملهٔ عربها مینویسد که عربها به دلیل تعصب و اعتقادبه اینکه قرآن برترین کتاب است هر کتاب غیر قرآنی را نابود کردند.[۷]
فرانز رزنتال استاد پیشین زبانهای سامی و زبان عربی[۸] در دانشگاه ییل، اسلامشناس[۹] و مترجم کتاب مقدمه، در پانوشت این گفته ابن خلدون مینویسد «این روایت دیگری از یک افسانه معروف است که بر طبق آن عمر دستور ویرانی کتابخانه اسکندریه را داد».[۱۰] برنارد لوئیس در مقالهای ضمن بیاعتبار خواندن کتابسوزی اعراب در اسکندریه با اشاره به تشابه این روایت ابن خلدون با روایتی که در آن نقل شده عمر فرمان به تخریب کتابخانه اسکندریه دادهاست، میگوید: «تاریخنگار قرن چهاردهم، ابن خلدون، داستان تقریباً یکسانی را راجع به ویران کردن یک کتابخانه در ایران به دستور خلیفه عمر مطرح کرده که نشان از ویژگی عامیانه آن دارد».[۱۱] دکتر سیلمز در تحقیقی که در سال ۲۰۰۵ در ژورنال آمریکایی علوم اجتماعی اسلامی چاپ شد با اشاره به سالم ماندن دانشگاه گندی شاپور در حمله اعراب به ایران مینویسد اعراب به اهمیت مؤسسهٔ آموزشی گندیشاپور پی بردند و شکوه آن را و کتابخانه و دیگر سازمانهای شهر را باقی نگاه داشتند.[۱۲]
در مورد کتابسوزی عربها در خوارزم، ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه صفحه ۳۵٬۳۶٬۴۸چنین مینویسد:
وقتی قتیبه ابن مسلم سردار حجاج بار دوم به خوارزم رفت و آن را بازگشود هرکس را که خط خوارزمی مینوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بیدریغ گذراند و موبدان و هیربدان قوم را یکسره هلاک نمود و کتابهاشان همه بسوزانید و تباه کرد»[۱۳]
آرتور با نام (به مجاری: Kösztler Artúr) (در نامهای مجاری نام خانوادگی در ابتدا قرار میگیرد) در بوداپست (امپراتوری اتریش - مجارستان آن هنگام) در یک خانواده آلمانی زبان از یهودیان اشکنازی متولد شد. در دوران جنگ جهانی دوم کستلر دشمنی عمیق خود را با فاشیسم و حکومت نازیها در آلمان نشان داد. با توجه به رشد او در یک خانواده یهودی در اروپای مرکزی که در آن هنگام صحنه نمو اندیشههای ناسیونالیستی بود، کستلر لطمات زیادی را از سوی ناسیونالیستها دریافت کرده بود. کستلر علاوه بر زبان مادریاش آلمانی و زبان سرزمینش مجاری به انگلیسی و فرانسوی هم مسلط بود و عبری و روسی و اسپانیایی را هم تا حدی میدانست. آرتور کستلر در دوران زندگی سه بار ازدواج کرد. کستلر یکی از اولین مصرفکنندگان الاسدی بود. او در سال ۱۹۶۰ در آزمایشهای تیموتی لروی در دانشگاه هاروارد بر روی مشتقات پسیلوسیبین شرکت کرد. چارلز اولسن یکی از شرکتکنندگان دیگر این آزمایش گفتهاست که کستلر پس از مصرف دارو به شدت افسرده شده و خود را در اتاق خوابش محبوس کرده بود. او یک بار دیگر در همان سال در دانشگاه میشیگان در آزمایش دیگری بر روی مشتقات پسیلوسیبین شرکت کرد. او در سال ۱۹۶۷ در مقالهای با عنوان سفر به نیروانا (Trip to Nirvana) تجربیات خود از مصرف داروهای مخدر و روانگردان را شرح داد و حمایتهای آلدوس هاکسلی دیگر نویسنده انگلیسی از این داروها را به چالش کشید. همچنین تحقیقات او دربارهٔ تاریخ یهودیان اشکنازی و پرداختن به تاریخ نیاکان اشکنازی یعنی ترکان خزری(خزرها)بسیار معروف و مورد توجه است. خودکشی او و همسرش شایعاتی را دامن زد. کستلر در آن هنگام کاملاً مریض بود اما سینتیا سالم بود. به همین جهت این فرضیه مطرح شد که ممکن است او همسرش را به خودکشی ترغیب کردهباشد. او در هنگام اقامت در فرانسه ارتباط نزدیکی هم با سیمون دوبوار داشت. در ادامه به همراه کتاب فیلم گفتگو با مرگ ، ساخته شده در سال 1961 نیز برای علاقه مندان قرار داده میشود.
@litera9
خورخه فرانسیسکو اییسادورو لوئیس بورخس آسودو در سال ۱۸۹۹ در بوینس آیرس آرژانتین به دنیا آمد.پدر وی به وکالت اشتغال داشت و یک استاد روانشناسی نیز بود و قصد داشت نویسنده شود.به گفته بورخس غزلهای زیبایی هم میسرود ومادر وی به یک مترجم حرفهای بود. شهرت او بیشتر به خاطر نوشتن داستان کوتاه است. برخي از ويژگي هاي آثار او را مي توان تخيل سرشار، عدم وابستگي سياسي و ايدئولوژيك خاص، وسعت دانش ادبي و فلسفي به شمار آورد. خودش مي گويد: "من هيچگاه كسل نمي شوم زيرا همواره در حال بودنم" . تحصیلات بورخس تا سن ۱۱ سالگی در داخل خانه انجام میشد و او به فراگیری دو زبان اسپانیایی و انگلیسی مشغول بود. کل افراد خانواده در سال ۱۹۱۴ به خاطر کاهش بینایی پدر و برای درمان این مشکل به شهر ژنو در سوییس رفتند و تا پایان این دهه در اروپا ماندند. در آنجا بورخس به مدرسه رفت و زبانهای فرانسوی و آلمانی را آموخت. در سال ۱۹۲۱ آنها به آرژانتین بازگشتند. بورخس نخستین دفتر شعر خود با عنوان شور بوینس آیرس، را در بیست و چهار سالگی منتشر کرد. سالها بعد به عنوان استاد ادبیات انگلیسی دانشگاه بوینس آیرس منصوب شد. پیش از آن نیز رئیس کتابخانه ملی آرژانتین بود.
او سالهای نوجوانی خود را در ژنو و بعد در اسپانیا سپری کرد. در دوران جوانی به عنوان کارمند کتابخانه کار میکرد و سپس مدیر کتابخانه ملی آرژانتین شد. تا سال ۱۹۳۰ شش کتاب چاپ کرده بود، سه مجموعه شعر و سه مجموعه مقاله. بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۹ تمام آثار داستانی خود را نوشت و چاپ کرد که بعدها به خاطر همین آثار به شهرت رسید. از نظر سیاسی بورخس ضد فاشیسم و مخالف حکومت پرون در کشورش بود، او ضد مبارزهی مسلحانه در آمریکای لاتین به رهبری چهگوارا نیز بود. شاید به این دلیل سوسیالیستها او را نویسندهای راستگرا میدانستند. وی هیچ رمانی ننوشت. به گفته او ادبیات تصویر واقعیت نیست، بلکه کوششی جهت رضایت و کنجکاوی خواننده است. به نظر بورخس، ادبیات همیشه خصوصی و اتوبیوگرافیک است. او میگوید مشغولیت با ادبیات به او احساس رضایت و خوشبختی میداد. در جایی گفته است: هرگز رمان ننوشته ام. بنظر من, رمان برای نویسنده نیز همچون خواننده در نوبتهای پی در پی موجودیت می یابد. حال آنکه قصه را می توان به یکباره خواند.داستان کوتاههای وی انقلابی در فرم داستان کوتاه کلاسیک ایجاد کرد. بعدها منتقدین از وی به عنوان نویسنده پست مدرن نام بردند. با اینکه بارها نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شد هیچگاه برنده آن نشد. با این وجود جایزهٔ ملی ادبیات آرژانتین را از آن خود کرد. بورخس دوستدار فرهنگ شرقی از جمله: ایرانی، هندی، عربی و یهودی نیز بود. او میگوید معشوقههایش، ادبیات، فلسفه و اخلاق هستند. بورخس معتقد است که روح خیام بعد از هفت قرن در شاعر انگلیسی زبان ، فیتز جرالد حلول کرده است. در مورد منطق الطیر عطار بورخس چنین می نویسد :حماسه ی عرفانی است مرغانی در طلب شاه خود، سیمرغ پرواز می کنند و هفت دریارا در می نوردند تا سرانجام به مقصد او می رسند و در می یابند که خود سیمرغ همه آنان و هریک از آنان است". در مورد رﺅیا در هزار و یک شب نیز می نویسد : رﺅیا بینی یکی از موضوعاتی است که در هزار و یک شب توجه خاصی به آن مبذول شده است به عنوان نمونه می توان به قصه ی دو رﺅیا بین اشاره کرد. مردی در قاهره خواب می بیند صدایی به او می گوید که به اصفهان برود و گنجی را که در انتظار اوست بیابد. سفر طولانی و پرمشقت را تحمل می کند و سرانجام به اصفهان می رسد به علت خستگی زیاد در ایوان مسجدی دراز می کشد تا قدری استراحت کند غافل از آنکه در میان جمعی از دزدان است مرد مسافر به همراه دزدان دستگیر شده و به نزد قاضی می رود. قاضی از او پرسش می کند که به چه منظوری به اصفهان آمده است مرد مصری داستان خود را می گوید. قاضی به شدت به خنده می افتد و در حالی که تلاش می کند قهقهه خود را مهار کند به او می گوید : ای مرد ابله و ساده لوح من تاکنون سه بار رﺅیای خانه ای در قاهره را دیدم که در پشت آن باغچه ای است و در آن باغچه ساعتی آفتابی و نیز چشمه گنجی مدفون است. من هرگز کم ترین اعتباری برای این دروغ قائل نشده ام این پول را بگیر و هرگز به طمع گنج به اصفهان بازنگرد.
بورخس به مرور زمان براثر بیماری گلوکما بینایی خود را از دست میداد و قبل از مرگ کاملاً نابینا شد. وی در زمان تصدی پست ریاست کتابخانهٔ ملی آرژانتین، تقریباً نابینا بود. بورخس در ۱۹۸۶ با ماریا کوداما ازدواج کرد و در 14 ژوئن همان سال در ژنو درگذشت.
@litera9
طاهر بن جلون شاعر و نویسنده فرانسه زبان مراکشی و متولد اول دسامبر ۱۹۴۴ در شهر فاس در مراکش است. ابتدا در مدرسه قرآنی محله و سپس در مدرسه دو زبانه عربی-فرانسه که توسط یک فرانسوی اداره میشد شروع به آموختن کرد.با خانوادهاش به شهر طنجه نقل مکان می کند و تا ۱۸ سالگی در همین شهر می ماند.سپس مشغول به تحصیل در رشته فلسفه در دانشگاه محمد پنجم رباط میشود جایی که اولین شعرش را با نام مردمان در زیر کفنی از سکوت جمع شدهاند را می نویسد. از سال ۱۹۷۲ مقالات مختلفی از او در مجله لوموند به چاپ میرسد و در سال ۱۹۷۵ موفق به دریافت دکترا روانشناسی اجتماعی میشود و کتاب سلول انفرادی را براساس تجربیاتش به عنوان روان درمانگر به نگارش در می آورد. در سال ۱۹۸۵ کتاب فرزند خاک را نوشت که برایش شهرت به همراه داشت و در سال ۱۹۸۷ با کتاب شب مقدس برنده جایزه گنکور شد که دنباله کتاب فرزند خاک بود. او به همراه همسر و فرزندانش ساکن شهر پاریس است و چندین کتاب آموزشی از جمله توضیح نژادپرستی به دخترم در سال ۱۹۹۷ از او به چاپ رسیده است. در اول فوربه ۲۰۰۸ موفق به دریافت نشان لژیون دونور شد که توسط نیکلاس سارکوزی رییس جمهور وقت فرانسه به او اهدا شد. او هم اکنون عضو فرهنگستان گنکور می باشد و جایگزین فرانسوا نوریسیه است که از سمت خود استعفا داده بود.
@litera9
@literature9
ژاله آموزگار یگانه در ۱۲ آذر ۱۳۱۸ در خوی به دنیا آمد. تحصیلات خود را در خوی و تبریز گذراند و در ۱۳۳۸ لیسانس خود را از دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز گرفت. برای مدت چهار سال تا ۱۳۴۲ در کاشمر، نیشابور و تهران دبیر آموزش و پرورش بود.
در ۱۳۴۲ با بورس دولتی به فرانسه رفت و در رشته «فرهنگ و زبانهای باستانی» در دانشگاه سوربن مشغول تحصیل شد. ژاله آموزگار در دانشگاه سوربن از محضر استادان بنامی چون «پییر دومناش»، «ژیلبر لازار» و «بِنوِنیست» بهره برد. در ۱۳۴۶ دکترای زبانهای ایرانی و ادبیات مزدیسنی را از دانشگاه سوربن اخذ کرد. از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۴۹ به عنوان پژوهشگر در بنیاد فرهنگ ایران سرگرم کار شد و کار پژوهش بر روی «دینکَردِ پنج» از متون پهلوی را آغاز کرد.
از سال ۱۳۴۹ به عنوان استادیار در گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد و از سال ۱۳۶۲ به عنوان دانشیار و از سال ۱۳۷۳ تاکنون به عنوان استاد دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به تدریس و تحقیق اشتغال داشتهاست. او به زبانهای انگلیسی، فرانسه، ترکی، پهلوی و اوستایی مسلط است.
او سالها به عنوان همکار احمد تفضلی به فعالیتهای علمی پرداخت و پس از کشته شدن او به تدریس و تألیف و ترجمه ادامه دادهاست. ژاله آموزگار عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی بودهاست.
او در سال ۱۳۹۵ جوایزی چون لژیون دونور از وزارت فرهنگ فرانسه و جایزه سرو ایرانی (در زمینه میراث فرهنگی)را دریافت کرد.
اسطورهٔ زندگی زردشت و ادبیات و دستور زبان پهلوی از مهمترین تالیفات او هستند که هر دو با همکاری احمد تفضلی، تالیف شده اند. او همچنین به همراه تفضلی مترجم اثر معروف آرتور کریستنسن، نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانهای ایرانیان هستند که برندهٔ کتاب سال ایران در سال ۱۳۶۸ شد.
#تقویم_فرهنگی امروز، ۲۴ شهریور ۱۳۹۷
۱۹ سال پیش در چنین روزی در سال ۱۳۷۸، استاد دکتر عبدالحسین زرینکوب درگذشت.
عبدالحسین زرینکوب ـ ادیب، مورخ، اسلامشناس، ایرانشناس، محقق و نویسنده ـ در سال ۱۳۰۱ در بروجرد به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد. به دنبال تعطیلی کلاس ششم متوسطه در تنها دبیرستان شهر، برای ادامهی تحصیل به تهران آمد و رشتهی ادبی را برگزید. در سال ۱۳۱۹ تحصیلات دبیرستانی را به پایان برد و با بازگشایی دانشگاهها در سال ۱۳۲۰، در امتحان ورودی دانشکدهی حقوق شرکت کرد. با آنکه پس از کسب رتبهی اول، در دانشکده ثبت نام هم کرده بود، به الزام پدر، ناچار به ترک تهران شد. در همان روزها، علیاکبر دهخدا که ریاست دانشکدهی حقوق را بر عهده داشت، از اینکه چنین دانشجوی فاضلی را از دست میداد، اظهار تأسف کرده بود. زرینکوب پس از ترک دانشکدهی حقوق، به زادگاه خود بازگشت و ابتدا در خرم آباد و بعد در بروجرد به کار معلمی پرداخت؛ کاری که به تدریج علاقهی جدی بدان پیدا کرد. در دوران معلمی، از تاریخ و جغرافیا و ادبیات فارسی گرفته تا عربی و فلسفه و زبان خارجی و حتی ریاضی و فیزیک و علم الهیات را تدریس کرد. سرانجام اشتیاق به تحصیل بار دیگر او را به دانشگاه کشاند. در سال ۱۳۲۴، پس از آنکه در امتحان ورودی دانشکدهی علوم معقول و منقول وَ دانشکدهی ادبیات رتبهی اول شد، وارد دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران شد. عبدالحسین زرینکوب در سال ۱۳۲۷ به عنوان دانشجوی رتبهی یکم در مقطع لیسانس از دانشگاه فارغالتحصیل شد و سال بعد وارد دورهی دکتری در رشتهی ادبیات دانشگاه تهران گردید. در سال ۱۳۳۴ از رسالهی دکتری خود با عنوان «نقدالشعر، تاریخ و اصول آن» که زیر نظر استاد بدیعالزمان فروزانفر تألیف شده بود، با موفقیت دفاع کرد. پس از گرفتن دانشنامهی دکتری، از سوی استاد فروزانفر برای تدریس در دانشکدهی علوم معقول و منقول دعوت شد و در سال ۱۳۳۵ با رتبهی دانشیاری، کار خود را در دانشگاه تهران آغاز کرد و به تدریس «تاریخ اسلام»، «تاریخ ادیان»، «تاریخ کلام و مجادلات فِرَق»، «تاریخ تصوف اسلامی» و «تاریخ علوم» پرداخت.
دکتر زرینکوب در سال ۱۳۳۰ در کنار عدهای از فضلای عصر همچون عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی، دکتر معین، پرویز ناتل خانلری، غلامحسین صدیقی و عباس زریاب، برای مشارکت در طرح «ترجمهی مقالات دائرةالمعارف اسلام (E1) طبع هلند»، دعوت شد. او در ایام تحصیل در تهران، چندی هم نزد حاج شیخ ابوالحسن شَعرانی بود و با مباحث حکمت و فلسفه آشنایی بیشتر یافت. از همان روزگار با فلسفههای معاصر غربی نیز آشنا شد و به مطالعه در باب تصوف نیز علاقهمند گردید. استاد به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی نیز آشنا بود. دکتر زرینکوب پس از دریافت رتبهی استادی دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۹، چندی نیز در دانشسرای عالی تهران و نیز در دانشکدهی هنرهای دراماتیک تدریس کرد. در سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۴۹ نیز در آمریکا به عنوان استاد میهمان در دانشگاههای کالیفرنیا و پرنیستون به تدریس علوم انسانی پرداخت. سفرهای علمی متعدد استاد به اروپا، آمریکا، جمهوریهای شوروی سابق، هند، پاکستان و کشورهای عربی، در دیدار از کتابخانهها، موزهها و مؤسسات علمی، و تهیهی عکس از بعضی نسخههای خطی فارسی و عربی گذشته است. دکتر زرینکوب در بسیاری از مجامع و مجالس علمی جهانی شرکت کرده و به عنوان نمایندهی ایران به ایراد سخنرانی پرداخته است، از آن میان؛ «پنجمین کنگرهی اسلامی» در بغداد، «بیست و ششمین کنگرهی بینالمللی شرقشناسان» در دهلی نو، «کنگرهی بینالمللی علوم تاریخی» در وین، «کنگرهی تاریخ ادیان» در ژنو، «مجلس بزرگداشت حافظ شیرازی» در دوشنبهی تاجیکستان، «کنگرهی بزرگداشت نظامی گنجوی» در ایتالیا و بعداً در آمریکا، «مجمع عمومی سردبیران طرح تاریخ تمدن اقوام آسیای مرکزی» در پاریس، «کنگرهی بزرگداشت مولوی» در مونیخ، «کنگرهی جهانی بزرگداشت خواجوی کرمانی» در کرمان، و «کنگرهی همکاریهای اقوام آسیای مرکزی» در تهران.
استاد دکتر عبدالحسین زرینکوب در ۲۴ شهریور ۱۳۷۸ در ۷۷سالگی شمع وجودش خاموش گشت. «با کاروان حُله»، «شعر بىدروغ شعر بىنقاب»، «از کوچهی رندان»، «سیرى در شعر فارسى»، «سرّ نى»، «بحر در کوزه»، «پلهپله تا ملاقات خدا»، «پیر گنجه»، «در جستوجوى ناکجاآباد»، «در جستوجوى ناکجاآباد»، «دو قرن سکوت»، «تاریخ ایران بعد از اسلام»، «تاریخ مردم ایران»، «ارزش میراث صوفیه»، «فرار از مدرسه»، «جستوجو در تصوف ایران» و دهها مقالهی تحقیقی در مجلات معتبر داخلی و خارجی، تنها بخشی از تألیفهای گرانسنگ استاد دکتر عبدالحسین زرینکوب است.
@UT_Central_Library
بازنویسی و تنظیم: #آرش_امجدی
یادی از محمدتقی دانشپژوه
دوست عزیز آقای دکتر رسول جعفریان کتاب جالبی منتشر کرده است به اسم «محمدتقی دانشپژوه در دانشگاه تهران» (کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ۱۳۹۸). این کتاب اسناد اداری سالهای خدمت استاد دانشپژوه در دانشگاه تهران است؛ یعنی سالهای میان ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۵. دانشپژوه یکی از دانشمندان برجسته ایران معاصر بود. با کارنامهای درخشان. او کتابشناسی بزرگ و فهرستنگاری کمنظیر بود. متون بسیاری را تصحیح و منتشر کرد. مقالات بسیار نوشت. آثارش مورد استناد ایرانشناسان بود و هست. نامش در مجامع ایرانشناسی بلند بود و هست. او اعتبار دانشگاه تهران بود و هست.ایرج افشار برآورد کرده که دانشپژوه قریب به صدهزار نسخه خطی و سند را در کتابخانههای ایران و جهان دیده و فهرست کرده است. همو دانشپژوه را فهرستنگاری جهانی نامیده است. دانشپژوه مردی خاموش و بیهیاهو بود. به پیش چشمها نمیکشید خود را. سرش به کارش بود. مستغرق بود. افشار نوشته با دانشپژوه و اللهیار صالح به سفر کاشان میرفتند تا چند نسخه خطی ببینند. در کویر میان آران و کاشان به شب افتادند و طوفان شن شد. چشم چشم را نمیدید. از ماشین پیاده شدند و افشار مقداری شاخه و بوته کند تا زیر لاستیک بگذارد که ماشین راه بیفتد.دانشپژوه در آن مخمصه به افشار گفت اگر نتوانیم به راهمان ادامه بدهیم سرنوشت آن نسخهها و فهرست کردنشان چه می شود. افشار پرخاش می کندکه مرد حسابی داریم زیر شن دفن میشویم تو به فکر نسخه هستی. صالح به او گفت شما به این فکر باشید که اگر ماشین راه نیفتد امشب در این کویر چه باید بکنیم؟
هر سفری که میرفت برای این بود کتاب خطی ببیند و فهرست کند. افشار نوشته که دانش به میزبانان میگفت که مرا صرفا به کتابخانه و مسجد و گورستان ببرید. برای دیدن کتاب و کتیبه. از اروپا و شوروی و آمریکا به افشار نامه مینوشت و نسخههایی را که دیده بود معرفی می کرد و افشار نامههایش را در مجلهاش چاپ می کرد. دانشپژوه نماد تحقیق درست و اصیل و سودمند بود. آثارش مبنای پژوهش درست است. او اعتبار ایران و دانشگاه تهران بود.
دانشپژوه دکتر نبوده و مدارج دانشگاهی را طی نکرده بود. برخی از این سندها نشان میدهد دانشپژوه اوضاع مالی پریشانی داشته و با حقوقی اندک سرمیکرده است. همچنین این سندها نشان میدهد که دوستان دانش مثل افشار و زریاب و زرین کوب چقدر دلسوزش بودهاند. چند نامه از افشار به اولیای دانشگاه هست که در آنها مقام علمی دانشپژوه را توضیح داده است.
بهترین جای کتاب آنجاست که دانش قرار است بازنشسته شود و مقررات اجازه نمیدهد با رتبۀ استادی بازنشسته شود. همه به تکاپو میافتند. دانش مقاله به زبان انگلیسی ننوشته بود و به همین دلیل نمیتوانست استاد شود. منصوزه اتحادیه، اشراقی، افشار ، باستانی ، رضوانی، ستوده و هما ناطق استادان گروه تاریخ به عزتالله نگهبان رئیس دانشکده ادبیات نوشتند که دانشپژوه در خلال تحقیقات خود هیچگاه درصدد برنیامد آثارش را با ضوابط اداری تطیبق دهد و ترفیع بگیرد. اگر مراد از مقاله به انگلیسی نوشتن این است که نام دانشگاه تهران در مجامع خارجی آوازه بیابد کتابهای دانشپژوه همه جا هست و فرنگی و ایرانی به کارهایش ارجاع میدهند.این نامه را باید افشار نوشته باشد. نامهای هم زریاب خویی به رئیس دانشگاه نوشته که خیلی نامۀ قشنگی است.به رئیس دانشگاه تذکر داده مقام و اعتبار علمی دانشپژوه فراتر از این مقررات عادی است و با احترام گذاشتن به مقام علمی دانش پژوه همه میفهمند که دانشگاه تهران درباره استادان بزرگ خود محبوس مقررات عادی نیست و زبان طاعنان هم بسته میشود که دانشگاه تهران به چنین دانشمندی مرتبۀ استادی نداد.نامۀ زریاب یکی از عالیترین ستایشها از مقام علمی دانشپژوه است. نامۀ لطیفی هم دکتر زرین کوب به رئیس دانشگاه نوشت. گفت استادان دانشکده ادیبات متأسف هستند که نمیتوانند از لحاظ عناوین مرسوم خود را هممرتبۀ دانشپژوه - که دانشیار بود-بیابند. میگوید افتخار این است که شبیه دانشپژوه باشیم. ادب را میبینید. بزرگواری و ظرافت را ملاحظه میکنید.
دانشگاه تهران و رئیس وقت آن دکتر هوشنگ نهاوندی هم این شعور و درایت را داشت که به این توصیهها و دلسوزیها توجه کند و سرانجام استاد دانشپژوه به عنوان اداری استادی ملقب و با این مرتبه بازنشسته شد.
این نامهها را که میخواندم با خودم میگفتم متحد جانهای مردان خداست یعنی این. چون بزرگ بودند و نجیب بودند و بلندنظر بودند، حرمت دوست و همراه بزرگ و نجیب و یگانه خود را پاس میداشتند. همه چیز فانی است. اینان که نام و یادشان در این کتاب آمده عموما رفتنهاند. همه چیز برگذشتنی است.افسانۀ نیک شو نه افسانۀ بد.
https://t.me/n00re30yah
شادروان دکتر عبدالحسین زرینکوب در یک نگاه
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
ادیب، تاریخنگار و نویسنده برجستۀ معاصر، استاد عبدالحسین زرینکوب در ۲۷ اسفند ۱۳۰۱ در بروجرد زاده شد. برای تحصیل رشته ادبی به تهران رفت. از سال 1320 به تدریس در دبیرستانهای خرمآباد و بروجرد پرداخت.
در سال ۱۳۲۴ وارد رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۳۴ از رساله دکتری خود با عنوان «نقدالشعر، تاریخ و اصول آن» که زیر نظر استاد فروزانفر تألیف شده بود، دفاع کرد. در سال ۱۳۳۰ در کنار عدهای از فضلای عصر برای مشارکت در طرح ترجمه مقالات دایرهالمعارف اسلام (طبع هلند) دعوت شد.
از سال ۱۳۳۵ کار خود را در دانشگاه تهران آغاز کرد و عهدهدار تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و تاریخ تصوف شد. چندی نیز در دانشسرای عالی تهران و دانشکده هنرهای دراماتیک به تدریس پرداخت. وی از سال ۱۳۴۱ به بعد، در دانشگاههای آکسفورد، سوربن، هند و پاکستان، کالیفرنیا و پرینستون به تدریس پرداخت.
دکتر زرینکوب در سال 1332 با دکتر قمر آریان ازدواج کرد و سالهای بسیاری را با هم در هند، اروپا و کشورهای عربی گذراندند.این ازدواج گرچه فرزندی به دنبال نداشت، اما کتابها عالمانه هر کدامشان در حکم فرزندان معنوی آنهاست که بعضاً بهعنوان مرجع عمده در مطالعات تصوف و مولویشناسی شناخته میشود. آثار زرینکوب را میتوان در چند مقوله تقسیم کرد:
1ـ نقد ادبی، شامل این کتابها:
۱۳۲۳ فلسفه شعر
۱۳۳۸ نقد ادبی
۱۳۴۳ با کاروان حله (مجموعهای از نقد ادبی)
۱۳۴۶ شعر بیدروغ، شعر بینقاب
۱۳۴۹ از کوچه رندان (بحث و بررسی و نقد اشعار حافظ و تشریح شرایط سیاسی و اجتماعی شیراز در زمان شاه مسعود)
۱۳۶۳ سیری در شعر فارسی (بحثی انتقادی در شعر فارسی و تحوّل آن با نمونههایی از شعر شاعران)
۱۳۶۴ سرّ نی (نقد و شرح تحلیلی و تطبیقی مثنوی معنوی)
۱۳۶۶ بحر در کوزه (نقد و تفسیر قصهها و تمثیلات مثنوی)
۱۳۷۰ پلهپله تا ملاقات خدا (زندگی، سلوک، و اندیشه مولانا و نیز اطلاعات باارزشی در مورد کودکی و نوجوانی مولانا و شرح احوالات شاگردان معروفش)
۱۳۷۲ پیر گنجه، در جستجوی ناکجاآباد ( شرح حال نظامی گنجوی و بررسی اشعار و آثار وی و نیز شرح تفصیلی تاریخ آن دوران)
۱۳۷۲ آشنایی با نقد ادبی
۱۳۷۵ از گذشته ادبی ایران
۱۳۷۷ از نی نامه
۱۳۷۸ دیدار با کعبه جان (زندگی و آثار و اندیشه خاقانی)
۱۳۸۱ نامور نامه (درباره فردوسی و شاهنامه)
2ـ تاریخ ایران، شامل این کتابها:
۱۳۳۰ دو قرن سکوت (در باره تاریخ و اتفاقات دو سده بعد از حمله اعراب و آثار نفوذ اعراب و مسلمانان در آن دوران)
۱۳۴۳تاریخ ایران بعد از اسلام
۱۳۵۴ فتح عرب در ایران
1364تاریخ مردم ایران (۲ ج)
1375ـ۱۳۷۳روزگاران (تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی)
۱۳۷۵ روزگاران دیگر
۱۳۸۶ آشنایی با تاریخ ایران
3ـ تاریخ اسلام، شامل این کتابها:
۱۳۴۶ بامداد اسلام
۱۳۴۸ کارنامه اسلام
4ـ اندیشه، شامل این کتابها:
۱۳۴۲ ارزش میراث صوفیه
۱۳۵۳ فرار از مدرسه
۱۳۵۷جستجو در تصوف ایران
۱۳۶۹در قلمرو وجدان (سیری در عقاید، ادیان، و اساطیر و شامل بخشهایی چون: پندارهای از یاد رفته و میراث هندوان و اسطوره یا تاریخ و نفوذ در ادوار ما قبل تاریخ عقاید و دیانات)
۱۳۷۷ شعله طور
5ـ ترجمه، شامل این کتابها:
۱۳۲۶ بنیاد شعر فارسی
۱۳۲۸ ادبیات فرانسه در قرون وسطی
۱۳۲۸ ادبیات فرانسه در دوره رنسانس
۱۳۳۲ شرح قصیده ترساییه خاقانی
۱۳۳۷ فن شعر ارسطو
۱۳۵۷ ارسطو و فن شعر
6ـ مجموعه مقالات، شامل این کتابها:
۱۳۵۱ یادداشتها و اندیشهها
۱۳۵۳ نه شرقی، نه غربی، انسانی
۱۳۵۶ از چیزهای دیگر (مجموعه چند یادداشت پراکنده)
۱۳۶۳ با کاروان اندیشه
۱۳۶۵ دفتر ایام(مجموعه گفتارها، اندیشهها و جستجوها)
۱۳۶۸ نقش بر آب ( جستجویی چند در باب شعر حافظ، گلشن راز، گذشته، نثر فارسی و ادبیات تطبیقی)
۱۳۷۶ حکایت همچنان باقی
دکتر عبدالحسین زرینکوب در ۲۴ شهریور ۱۳۷۸ در ۷۷ سالگی در تهران درگذشت.
☑️ زرین کوب علاوه بر دانشگاه
از تحصیل کردگان حوزه علمیه بروجرد و سپس حوزه تهران نیز بود و از مرحوم آیت الله شعرانی استفاده علمی و معنوی کرده بود.
در باره استاد و زندگی , آثار و دیدگاههای ایشان تا کنون چندین کتاب مفصل و دهها مقاله منتشر شده است.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@adabestaniran
مکن ما را فراموش
به بهانه خاموشی و فراموشی "رشید یاسمی" در بهار 1330
رهگذران حدفاصل خیابان میرداماد تا نیایش ضلع غربی؛ منطقه 3 شهرداری تهران خیابانی که در آن بیمارستان خاتم الانبیاء (ص) قرار دارد نمیدانند نامی که بر آن دیوار خوش نشسته است روزگاری نه چندان دور نامش با شعر و تاریخ گره خورده است، غلامرضا رشید یاسمی (18 اردیبهشت 1330 _ 1275) اولین استاد تاریخ دانشکده ادبیات و مولف کتاب "آیین نگارش تاریخ" و ... سخنور و سخندان و شاعر و آشنا با زبانهای انگلیسی، فرانسوی و عربی، روزگاری نامش بر تارک مقالات دلنشین و تازه و صاحب نظرانه در ادبیات میدرخشید و حال نامش بر خیابانی خودنمایی میکند بیمعرفینامهای یا تندیس و شناسنامهای ! بر عابرین بیمار و یا عیادتکنندگان و پزشکان هیچ ایرادی نیست مشاهیر شهرشان را به درستی نشناسند. نام یاسمی یادآور فیلمهای «گنج قارون» ، «امیرارسلان نامدار» و ... است. کارگردان این دو فیلم فرزندان غلامرضا هستند: شاپور و سیامک یاسمی.
یاسمی در ابتدای کتاب " آیین نگارش تاریخ" مینویسد: «بعضی از ظرفا تاریخ را "تاریک" گفتهاند ... اگر تاریخ تاریک است فلسفهء تاریخ تاریک در تاریک است. "ظلمات بعضها فوق بعض"
«ظلمات بعضها فوق بعض» اشاره است به سوره نور آیه چهل: أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ ﴿۴۰﴾
يا [كارهايشان] مانند تاريكيهايى است كه در دريايى ژرف است كه موجى آن را مىپوشاند [و] روى آن موجى [ديگر] است [و] بالاى آن ابرى است تاريكيهايى است كه بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است هر گاه [غرقه] دستش را بيرون آورد به زحمت آن را مىبيند و خدا به هر كس نورى نداده باشد او را هيچ نورى نخواهد بود.
بیش از این دستورالعمل علمی و استواری برای نوشتن تاریخ به زبان فارسی تالیف نگشته بود و این کتاب اولین و موجزترین کتاب تاریخ است.
استاد جلالالدین همایی مینویسد: «رشید یاسمی جامع چندین هنر و دارای چند رشته فضل و کمال بود که هر کدامش به تنهایی موجب ارجمندی و قدر و قیمت اشخاص میگردد.» در ۱۳۱۳ ش، تاسیس دانشگاه تهران در مجلس شورای ملی به تصویب رسید. رشید یاسمی رسالهای کم حجم، اما پر مطلب و جامع الاطراف با نام "آیین نگارش تاریخ" نوشت و به موجب تبصرۀ مادۀ 16 "هیئت ممیزه" با پذیرفته شدن آن از سوی دانشگاه، به درجۀ استادی رسید و در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس تاریخ ایران پس از اسلام پرداخت.
در پاسخ به اقتراح مجله مهر به تاریخ اسفند 1313 ، شماره 22 ، ص 1029بزرگترین شاعر ایران کیست ؟ رشید یاسمی چنین مینویسد: «دیوان این مرد [حافظ] آئینه سراپای نمای زندگانی است باین شرط که در آئینه اشکال محو نشوند و مزاحمت بیکدیگر نرسانند. ابیات خواجه عینا مثل جوهر حیات است. حافظ مانند نفس انسان رفیع الدرجات است.»
چهارشنبه 11 اسفند 1327، تالار دانشکدۀ ادبیات مدعوین و دانشجویان شاهد سخنرانی رشید یاسمی بودند، در ابتدا ایستاده سخن میگفت و چندی بعد بر صندلی مینشیند. به کُندی صحبت میکرد مانند گرامافونی که کوک آن کم شده است !!! کلمات نامفهوم میگوید و سر بر زمین میگذارد. از میان انبوه جمعیت همسرش، رشید رشید گویان بالای سرش حاضر میشود. "تاثیر عقاید و افکار حافظ در گوته" آخرین سخنرانی آن استاد بیبدیل بود. یاسمی چهارشنبه 18 اردیبهشت 1330 درگذشت. دکتر احسان اشراقی که در آخرین سخنرانی استادش حضر داشت از او به نام "شهید یاسمی" یاد میکند چرا که در راه ادب و فرهنگ ایران زمین همچون شمع سوزان خاموش شد. بیراه نیست رهگذران خیابان یاسمی نادانسته از او به عنوان شهید یاد میکنند.
بهار 1330 واژگان رنگ باختند، خزان به شکوفههای بهاری زد و روزگار تلخی بر ادبیات و تاریخ رفت، اول اردیبهشت ملکاشعرا و هجدهم همان ماه رشید یاسمی به خاطرات دیروز پیوستند و هر دو در زیر درختان آرامگاه ظهیرالدوله آرام گرفتند و قلم بر زمین گذاشتند.
***
سعید نفیسی: جالبترین دورۀ معاشرت و دوستیِ ما شبهای جمعه بود که در منزل مرحوم علیاکبر دهخدا، در همان خیابان خانقاه جمع میشدیم و مرحوم عبدالحسین هژیر و مجتبی مینوی هم به ما پیوستند. به همین جهت گروهی از ادبای حوان که چند سال دیرتر از ما به جهان آمده بودند نام ما را به شوخی "ادبای سبعه" گذاشته بودند و مقصود از این هفت تن: دهخدا، اقبال، یاسمی، هژیر، فلسفی، مینوی و من بودیم. ده سال تمامِ این جلسات ما هر هفته در خانۀ دهخدا برپا میشد و تنها پیشآمدِ روزگار جمع ما را پراکنده کرد. اینک چهار تن از این ادبای سبعه" رخت از این جهان ناپایدار بربستهاند و کمتر روز و شبی است که رفتن ایشان را با دریغ و درد یاد نکنم.
***
حبیب یغمایی: مرحوم
امروز در نوشتاری خواندم: «پروفسور فؤاد سزگین بر 27 زبان خارجی از جمله سریانی، عبری، لاتین، عربی و آلمانى مسلط بود»، حقیقتاً جای این کتابشناسان برجسته و سترگ، همچون استاد سزگین را چه کسانی پر خواهند کرد؟ چقدر باید چرخ دوران بچرخد تا در حوزه «تاریخ علم» (طب، فیزیک، شیمی، نجوم، ریاضیات، مکانیک و...) فردی مانند سزگین تربیت شده و پژوهه های سترگی همچون تاریخ نگارشهای عربی
geschichte des arabischen schrifttums
را پی گرفته و در زبان عربی، فارسی، ترکی و سایر السنه شرقی ادامه دهد؟ حقیقتاً ما در این سالهای اخیر سرمایه های سترگی را در حوزه کتابشناسی از دست دادیم، اساتید برجسته ای نظیر مرحومان عبدالحسین حائری، ایرج افشار، احمد منزوی و.. و اکنون نیز دکتر سزگین، که الحق و الانصاف به خصوص در بازشناسی تاریخ علوم، استادی سترگ و کارستان وی بی نظیر .
کجاست سزگین هایی که همین مسیر را برای زبان فارسی و بازشناسی میراث علمی تولید شده به آن زبان، با همان قالب روش شناسانه اش ادامه دهد؟ آیا کسانی از نسل جوان، خود را برای این عرصه ها آماده کرده اند؟ کجایند صاحب همتان؟ اینبار از کدام سوی درراهند؟
بلاتردید کسانی که میخواهند در مطالعات شرقی، به خصوص تاریخ علم (ساینز) ورودی داشته باشند:
الف) آشنایی و تسلط با حداقل هفت زبان اصلی شرق شناسی (انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، عربی، فارسی، ترکی و عبری) یک ضرورت انکار ناپذیر است (در دانشکده شرق شناسی دانشگاه ماینز، دیدم تقریباً همه دانشجویان ارشد هفت زبانه بودند، میگفتند دانشجویان دکتری اینجا، عمدتاً یازده زبانه هستند و این بخشی از سیستم آموزشی آلمان است و جالبه تا یک استاد، یازده - دوازده زبان - عمدتاً شرقی - نداند، نوعاً اجازه ارتقا از دانشیاری به استادی تمام، در دانشکده های شرقشناسی آلمان نمیدهند).
ب) آشنایی کامل با منابع اصلی کتابشناسی همچون الفهرست ابن ندیم، کشف الظنون حاجی خلیفه، الذریعه آقابزرگ و فهرست مجدوع و سایر کتابشناسیهای موضوع/شخص/اثر محور و مانند آنها ضرورت دوم این عرصه است.
ج) آشنایی کامل با کتب طبقات و تراجم و شرح احوال بزرگان، به صورت عمومی و تخصصی، همچون طبقات اعلام الشیعه آقا بزرگ، سلم الوصول حاجی خلیفه، اعیان الشیعه علامه امین، ریحانة الادب مدرس تبریزی، وفیات الاعیان صفدی و امثالهم بسیار لازم است.
د) ملاحظه حداقل یک سوم (= ده هزار) فهرستهای نسخ خطی داخلی و خارجی نگارش یافته به زبانهای مختلف یک بایسته اجتناب ناپذیر است و سایر امور تخصصی عرصه های متنوع کودیکولوژی (علم نسخه شناسی)، همچون تصحیح، تجلید، ترمیم، تذهیب و.. که هر یک در جای خود حقیقتاً اقیانوسی ناپیدا کرانه است و عمری دراز میخواهد تا کسی بر این حوزه ها اشراف پیدا کند و بتواند نظر دهد،
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب/ لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن 🙏🌺🙏
امروز در نوشتاری خواندم: «پروفسور فؤاد سزگین بر 27 زبان خارجی از جمله سریانی، عبری، لاتین، عربی و آلمانى مسلط بود»، حقیقتاً جای این کتابشناسان برجسته و سترگ، همچون استاد سزگین را چه کسانی پر خواهند کرد؟ چقدر باید چرخ دوران بچرخد تا در حوزه «تاریخ علم» (طب، فیزیک، شیمی، نجوم، ریاضیات، مکانیک و...) فردی مانند سزگین تربیت شده و پژوهه های سترگی همچون تاریخ نگارشهای عربی
geschichte des arabischen schrifttums
را پی گرفته و در زبان عربی، فارسی، ترکی و سایر السنه شرقی ادامه دهد؟ حقیقتاً ما در این سالهای اخیر سرمایه های سترگی را در حوزه کتابشناسی از دست دادیم، اساتید برجسته ای نظیر مرحومان عبدالحسین حائری، ایرج افشار، احمد منزوی و.. و اکنون نیز دکتر سزگین، که الحق و الانصاف به خصوص در بازشناسی تاریخ علوم، استادی سترگ و کارستان وی بی نظیر .
کجاست سزگین هایی که همین مسیر را برای زبان فارسی و بازشناسی میراث علمی تولید شده به آن زبان، با همان قالب روش شناسانه اش ادامه دهد؟ آیا کسانی از نسل جوان، خود را برای این عرصه ها آماده کرده اند؟ کجایند صاحب همتان؟ اینبار از کدام سوی درراهند؟
بلاتردید کسانی که میخواهند در مطالعات شرقی، به خصوص تاریخ علم (ساینز) ورودی داشته باشند:
الف) آشنایی و تسلط با حداقل هفت زبان اصلی شرق شناسی (انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، عربی، فارسی، ترکی و عبری) یک ضرورت انکار ناپذیر است (در دانشکده شرق شناسی دانشگاه ماینز، دیدم تقریباً همه دانشجویان ارشد هفت زبانه بودند، میگفتند دانشجویان دکتری اینجا، عمدتاً یازده زبانه هستند و این بخشی از سیستم آموزشی آلمان است و جالبه تا یک استاد، یازده - دوازده زبان - عمدتاً شرقی - نداند، نوعاً اجازه ارتقا از دانشیاری به استادی تمام، در دانشکده های شرقشناسی آلمان نمیدهند).
ب) آشنایی کامل با منابع اصلی کتابشناسی همچون الفهرست ابن ندیم، کشف الظنون حاجی خلیفه، الذریعه آقابزرگ و فهرست مجدوع و سایر کتابشناسیهای موضوع/شخص/اثر محور و مانند آنها ضرورت دوم این عرصه است.
ج) آشنایی کامل با کتب طبقات و تراجم و شرح احوال بزرگان، به صورت عمومی و تخصصی، همچون طبقات اعلام الشیعه آقا بزرگ، سلم الوصول حاجی خلیفه، اعیان الشیعه علامه امین، ریحانة الادب مدرس تبریزی، وفیات الاعیان صفدی و امثالهم بسیار لازم است.
د) ملاحظه حداقل یک سوم (= ده هزار) فهرستهای نسخ خطی داخلی و خارجی نگارش یافته به زبانهای مختلف یک بایسته اجتناب ناپذیر است و سایر امور تخصصی عرصه های متنوع کودیکولوژی (علم نسخه شناسی)، همچون تصحیح، تجلید، ترمیم، تذهیب و.. که هر یک در جای خود حقیقتاً اقیانوسی ناپیدا کرانه است و عمری دراز میخواهد تا کسی بر این حوزه ها اشراف پیدا کند و بتواند نظر دهد،
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب/ لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن 🙏🌺🙏
امروز در نوشتاری خواندم: «پروفسور فؤاد سزگین بر 27 زبان خارجی از جمله سریانی، عبری، لاتین، عربی و آلمانى مسلط بود»، حقیقتاً جای این کتابشناسان برجسته و سترگ، همچون استاد سزگین را چه کسانی پر خواهند کرد؟ چقدر باید چرخ دوران بچرخد تا در حوزه «تاریخ علم» (طب، فیزیک، شیمی، نجوم، ریاضیات، مکانیک و...) فردی مانند سزگین تربیت شده و پژوهه های سترگی همچون تاریخ نگارشهای عربی
geschichte des arabischen schrifttums
را پی گرفته و در زبان عربی، فارسی، ترکی و سایر السنه شرقی ادامه دهد؟ حقیقتاً ما در این سالهای اخیر سرمایه های سترگی را در حوزه کتابشناسی از دست دادیم، اساتید برجسته ای نظیر مرحومان عبدالحسین حائری، ایرج افشار، احمد منزوی و.. و اکنون نیز دکتر سزگین، که الحق و الانصاف به خصوص در بازشناسی تاریخ علوم، استادی سترگ و کارستان وی بی نظیر .
کجاست سزگین هایی که همین مسیر را برای زبان فارسی و بازشناسی میراث علمی تولید شده به آن زبان، با همان قالب روش شناسانه اش ادامه دهد؟ آیا کسانی از نسل جوان، خود را برای این عرصه ها آماده کرده اند؟ کجایند صاحب همتان؟ اینبار از کدام سوی درراهند؟
بلاتردید کسانی که میخواهند در مطالعات شرقی، به خصوص تاریخ علم (ساینز) ورودی داشته باشند:
الف) آشنایی و تسلط با حداقل هفت زبان اصلی شرق شناسی (انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، عربی، فارسی، ترکی و عبری) یک ضرورت انکار ناپذیر است (در دانشکده شرق شناسی دانشگاه ماینز، دیدم تقریباً همه دانشجویان ارشد هفت زبانه بودند، میگفتند دانشجویان دکتری اینجا، عمدتاً یازده زبانه هستند و این بخشی از سیستم آموزشی آلمان است و جالبه تا یک استاد، یازده - دوازده زبان - عمدتاً شرقی - نداند، نوعاً اجازه ارتقا از دانشیاری به استادی تمام، در دانشکده های شرقشناسی آلمان نمیدهند).
ب) آشنایی کامل با منابع اصلی کتابشناسی همچون الفهرست ابن ندیم، کشف الظنون حاجی خلیفه، الذریعه آقابزرگ و فهرست مجدوع و سایر کتابشناسیهای موضوع/شخص/اثر محور و مانند آنها ضرورت دوم این عرصه است.
ج) آشنایی کامل با کتب طبقات و تراجم و شرح احوال بزرگان، به صورت عمومی و تخصصی، همچون طبقات اعلام الشیعه آقا بزرگ، سلم الوصول حاجی خلیفه، اعیان الشیعه علامه امین، ریحانة الادب مدرس تبریزی، وفیات الاعیان صفدی و امثالهم بسیار لازم است.
د) ملاحظه حداقل یک سوم (= ده هزار) فهرستهای نسخ خطی داخلی و خارجی نگارش یافته به زبانهای مختلف یک بایسته اجتناب ناپذیر است و سایر امور تخصصی عرصه های متنوع کودیکولوژی (علم نسخه شناسی)، همچون تصحیح، تجلید، ترمیم، تذهیب و.. که هر یک در جای خود حقیقتاً اقیانوسی ناپیدا کرانه است و عمری دراز میخواهد تا کسی بر این حوزه ها اشراف پیدا کند و بتواند نظر دهد،
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب/ لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن 🙏🌺🙏
به نام ایزد یکتا
🌏✒️ بدون مرز
محمد احرامیان پور
« فرهنگی، اجتماعی، تاریخی»
🟣 تقویم تاریخ
هیــچ است وجود و زندگانی هم هیچ
وین خانــــه و فرش باستانی هم هیچ
از نسیــــه و نقــــد زندگانــــی همـه را
سرمایه جوانی است، جوانی هم هیچ
•● خاقانی ●•
امروز ، " چهارشنبه "
📕۲۴ شهریور ۱۴۰۰ هجری خورشیدی
📗مانترسپند خشترهویریه ۳۷۵۹ زرتشتی
📘15 سپتامبر 2021 میلادی
📙۸ صفر ۱۴۴۳ هجری قمری
📕"محمد ولی خان تنكابنی" نخست وزیر، بدون اطلاع مجلس و شاه، بیطرفی ایران را نقض کرد و در سومین سال جنگ جهانی اول به لندن و مسکو وعده همکاری داد. (۱۲۸۵ ه.ش)
📕درگذشت "جهانگيرخان قشقايی" حکیم، عالم و فيلسوف نامدار ایرانی. (۱۲۸۹ ه.ش)
📕"كلنل محمد تقی خان" دستور داد تلگرافهای كنسولگری و اتباع انگليس بايد به صورت غير رمز و فقط توسط تلگرافچیهای ايرانی مخابره شود. (۱۳۰۰ ه.ش)
📕جعفر شریف امامی مجدداً به ریاست مجلس سنا انتخاب شد. (۱۳۵۴ ه.ش)
📕کمیسیون امنیت اجتماعی به دلیل وضع نابسامان مرغ در بازار، عده ای از تجار مرغ را تبعید نمود. (۱۳۵۵ ه.ش)
📕اعدام "صادق قطبزاده" وزیر امور خارجه، مدیر عامل سازمان رادیو و تلویزیون ایران و عضو شورای انقلاب اسلامی ایران به اتهام توطئه علیه جمهوری اسلامی. (۱۳۶۱ ه.ش)
📕درگذشت استاد "حبيب اللَّه نجومی" ستاره شناس معاصر و ناشر سالنمای ايران. (۱۳۶۶ ه.ش)
📕درگذشت "علی محمد حيدريان"، نقاش نامی معاصر. (۱۳۶۹ ه.ش)
📕درگذشت "دكتر عبدالحسين زرين كوب" ادیب، تاریخ نگار، نویسنده و استاد بنام ادبيات پارسی، آثار او به عنوان مرجع عمده در مطالعات تصوف و مولویشناسی شناخته میشود. (۱۳۷۸ ه.ش)
📗گهنبار (گاهان بار) چهره ی پیت شهیم در آیین زرتشتی.
📚روز جهانی "دموکراسی".
📘زادروز "تراژان" امپراتور روم، او نخستين امپراتور روم بود كه تصميم به تصرف تيسفون پايتخت ايران زمين گرفته بود كه در جريان همين جنگ درگذشت. (53 م)
📘زادروز ابوريحان بيرونی دانشمند بزرگ ايرانی. (973 م)
📖ابوريحان محمد بيرونی، ۱۵ سپتامبر درمنطقه خوارزم كه در قلمرو دولت سامانيان بود به دنيا آمد. طبق تقویم میلادی قدیم (ژولیان)، وی پنجم سپتامبر متولد شده بود. بيرونی ۷۵ سال عمر كرد ودر ۱۳ دسامبر سال ۱۰۴۸ م در شهر غزنه وفات يافت.
📘زادروز "مارکو پولو"، تاجر و جهانگرد ایتالیایی در ونیز. (1254 م)
📘تولد "فرانسوا لاروش فوكو" نويسنده و فيلسوف فرانسوی. (1613 م)
📘روز ملی و استقلال "هُندوراس" از استعمار اسپانيا. (1821 م)
📘روز ملی و استقلال "السالوادور" از استعمار اسپانيا. (1821 م)
📘روز ملی و استقلال "نيكاراگوئه" از استعمار اسپانيا. (1821 م)
📘روز ملی و استقلال "گواتمالا" از استعمار اسپانيا. (1821 م)
📘زادروز "آگاتا کریستی" نویسنده ی انگلیسی، وی در کتاب رکوردهای گینس مقام اول در میان پرفروشترین نویسندگان کتاب در تمام دورانها میباشد. (1890 م)
📘دولت حزب ناسيونال سوسياليست آلمان يهوديان اين كشور را از تابعيت آلمان محروم كرد. (1935 م)
📖آريايی كردن آلمان و سلب حقوق مدنی يهوديان در این روز، كنوانسيون حزب ناسيونال سوسياليست (نازی) آلمان كه سرگرم Aryanization (آريايی كردن) آن كشور بود با تصويب قطعنامهای چند مورد از حقوق مدنی يهوديان از جمله حق داشتن شركت، نشريه و پرداختن به امور حساس و مهم و به مقام دولتی رسيدن را از آنان سلب كرد كه سرآغاز فرارشان از آلمان شد و فرضيه آريانيزيشن توسط گروهی از جمله Haushafer ژنرال ارتش، Rosenberg روزنامه نگار، Schacht اقتصاد دان و ... تدوين شده بود.
📘برای نخستين بار در تاريخ، از تانك در جنگ استفاده شد. نيروهای انگليسی نخستين تانكها را كه توسط "مهندس ارنست سويتون" طراحی شده بودند در جبهه سم(Somme) در فرانسه بر ضد آلمانی ها بكار بردند. (1960 م)
📘تصرف اسكندريه مصر توسط قوای متجاوز انگليسی. (1882 م)
📘اعلام حكومت جمهوری در روسيه و پايان امپراتوری روسيه تزاری. (1917 م)
📘درگذشت "رودولف کریستف یوکن" نویسنده ی آلمانی، برندهٔ جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۰۸ میلادی. (1926 م)
📘كشف "پنی سيلين" توسط دكتر الكساندر فلمينگ، ميكرب شناس اسکاتلندی. (1928 م)
📘زادروز "موری گل مان" فیزیکدان آمریکایی، برنده ی جایزه نوبل فیزیک در سال ۱۹۶۹ میلادی. (1929 م)
📙حمله ی "آقامحمدخان قاجار" به گرجستان. (۱۲۰۹ ه.ق)
📖او پس از فتح کامل جنوب ایران در واقع مقر حکم رانی خویش را در تهران نهاد در حالیکه پایتخت وی هنوز ساری بود. والی گرجستان به پشتوانه هم کیشی با روسها اعلام استقلال نمود. "آقا محمد خان" به گرجستان لشکر کشی کرد و در این نبرد پیروز میدان شد و "آراگلی خان" به تفلیس فرار کرد و "آقا محمد خان قاجار" به تفلیس لشکر کشید و آنجا را نیز فتح نمود.
در بخشی از یادداشت آغاز دفتر آمده است: « ... بسیاری پنداشتهاند که برمبنای مقالات و نقدهایی که در زمینۀ شعر در شمارههای پیشین «جُنگ» به چاپ رسیده است مسئولان جُنگ را عقیدهیی خاص دربارۀ خاص دربارۀ شعر است و از این رو تنها به شعرهایی توجه میشود که با آن معیارها توافق داشته باشد. توضیحا باید گفت اگر نظری مخصوص دربارۀ شعر باشد، که هست، آنچنان هم که تصور شده است نظری تحمیلی نبوده و نیست، و از این پس هم سعی خواهد شد که چنین نباشد. و این تصمیم نتیجۀ تجربهیی ست که در طول سه سال انتشار جُنگ حاصل شده است ... » و بعد نویسنده، پس از شرحی دربارۀ شعرهایی که به «جُنگ» رسیده و یا در «جُنگ» به چاپ رسیده است، از شاعران، به ویژه تازهکارانی که به دور از جنجال کار میکنند، میخواهد که برای «جُنگ » شعر بفرستند.
نخستین مقالۀ این دفتر « نویسنده و خواننده» نوشتۀ ژان پل سارتر ترجمۀ دکتر مصطفی رحیمی است .
«زبان شعر، جان کلام» از یدالله رؤیایی، «جریان تازه ای در شعر فرانسه» از آلن لانس همراه نمونههایی از شعر ژاک روبو، فرانک ونای، ژرالد نوو، ژان پرول، برنار وارگافتیک، هانری دولوی و آلن لانس ترجمۀ رضا سید حسینی، « مثلث شعر » از س. ک. استید ترجمۀ عبدالحسین آلرسول، «سنگ آفتاب» از اکتاویو پاز ترجمۀ احمد میرعلایی؛ شعرهایی از ا. بامداد، م. ع. سپانلو، م. آزاد، محمد حقوقی و مقالۀ بلندی تحت عنوان «از سرچشمه تا مصب» (نگاهی دیگر به شعر امروز با یادی از «فروغ») نوشتۀ محمد حقوقی؛ داستانهایی از هوشنگ گلشیری، محمد کلباسی و فصل اول کتاب «پاک کنها» اثر آلن روبگرییه ترجمۀ ابوالحسن نجفی از دیگر مطالب این شماره است.
سطرهایی از آغاز مقالۀ «مثلت شعر» را در اینجا نقل میکنیم:
« ... میتوان گفت که شعر درون مثلثی جا دارد که دو رأسش شاعر و شنوندگانش به یکدیگر کاملا نزدیک باشند و واقعیت در فاصلهی دوری از آنان باشد، این دراز شدن مثلث شعر، درونش را خفه میکند و پس از گذشت زمان معلوم میگردد که آن شعر حاصل سازش میان شاعر و مردم در خودفریبی است. و گاه میبینیم که شاعر به «واقعیت» بسیار نزدیک شده و این هر دو از رأس شنوندگان و مردم چنان دور افتادهاند که باز مثلث دراز و بی قواره گشته است. در این صورت پس از گذشت زمان محتملا گفته خواهد شد که شاعر «از دوران خود پیشتر» بوده است. لیکن فاصلهی زیادش از مردم باعث شده است تا مانند بلیک زور به صدایش بیاورد. در هر دوره – اگر این استعارۀ مثلث را تطبیق دهیم – البته به تفاوتهای بسیاری بر میخوردیم، ولی ظاهرا بهترین اشعار هر دوره آنهائی است که در یک مثلث متساویالاضلاع جای میگیرد. مثلث متساویالاضلاعی که در آن هر رأس در حالت تعادل کامل با کشش دو رأس دیگر به فاصلهی مساوی از آنها قرار دارد ... »
دفتر هفتم «جُنگ» به سه بخش تقسیم میشود: شعر، داستان، نمایشنامه و نقد و بررسی .
در این دفتر شعرهایی از احمد شاملو، منوچهر آتشی، امیرحسین افراسیابی، فرشید پگاهی، محمد حقوقی، محمدرضا شیروانی، هوشنگ گلشیری، ضیاء موحد، مجید نفیسی، محمدرضا فشاهی؛ داستانهایی از میهن بهرامی، ناصر تقوایی، یونس تراکمه، رضا فرخفال؛ نمایشنامههای «همانطور که بودهایم» از آرتور آدامف ترجمۀ ابوالحسن نجفی، «سرباز از جنگ بازگشته است» از دیوید کمپتن ترجمۀ احمد گلشیری و «پیران ویسه، یک شخصیت استثنائی در حماسۀ ایران» از جلیل دوستخواه، «ادبیات چه میتواند بکند؟» از ژان ریکاردو و «جواب کافکا» از رولان بارت ترجمۀ ابوالحسن نجفی به چاپ رسیده است.
دفتر هشتم «جُنگ» نیز، در واقع، به شعر و داستان و نقد اختصاص داده شده است. این دفتر با مقالۀ «ابهام و ایجاز» نوشتۀ محمد حقوقی آغاز میشود. حقوقی در این مقاله انواع ابهام (عامل لغت و کلمه، عامل نحو و زبان، عامل علوم عصر و .... عامل صنایع بدیعی و فنون قراردادی، عامل اغراق و مبالغه، عامل شیوۀ هندی، عامل تشبیه و استعاره و عامل فضا) را با ذکر مثال و ارایۀ نمونه شرح میدهد و نیز عواملی که سبب ابهام «شعر واقعی امروز» میشود؛ همین طور به اختصار دربارۀ ایجاز سخن به میان میآورد. این مقاله یکی از مقالات خوب دفتر هشتم «جُنگ» است.
از دیگر مطالب این دفتر شعرهایی از احمدرضا احمدی، مجید نفیسی، محمدرضا فشاهی، محمدرضا شیروانی، امیرحسین افراسیابی، ضیاء موحد، اورنگ خضرایی، منوچهر آتشی، محمدعلی سپانلو، محمد حقوقی؛ داستانهایی از محمد کلباسی، رضا فرخفال، یونس تراکمه، هرمز شهدادی، برهان حسینی و هوشنگ گلشیری را میتوان نام برد.
در بخش دوم دفتر هشتم «جُنگ» داستان «پیرمرد برسرپل» از ارنست همینگوی و نقدی بر «پیرمرد ...» از ادموند و داستان «شرل» از ویت برنت و «شرل» از ویت برنت و «شرل» در بوتۀ نقد از ادوارد براین ترجمۀ احمد گلشیری به چاپ رسیده است.
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com