دربارۀ چند بیتِ منسوب به فردوسی
نویسنده : سجّاد آیدنلو
مجله : آینۀ میراث،
شماره : سال هفدهم، شمارۀ یک (پیاپی 64)، بهار و تابستان 98
?? پایان کار سعید نفیسی
? سعید نفیسی در سالهای آخر عمر، وقتی دانست دستگاه به هیچوجه حاضر به تحمل او نیست، تصمیم گرفت دار و ندار خود را بفروشد، آپارتمان کوچکی در پاریس تهیه کند و در آنجا با استفاده از گنجینۀ ارزشمند کتابهای خطی یا چاپی فارسی که در کتابخانۀ ملی پاریس Bibliotheque National وجود دارد، فعالیتهای ادبی خود را ادامه دهد. دار و ندار یک استاد محقق چیست؟ کتابهایش!
? برای سعید نفیسی دل کندن از وطن، دل کندن از کتابهایش و دل کندن از باقیماندۀ دوستانش دشوار بود. اما او در اینجا به آخر خط رسیده بود. دانشگاه او را بازنشسته کرده بود و حتی به عنوان خرید خدمت حاضر نبود از او استفاده کند.
? مجلههای ادبی مانند «سخن» و «یغما» مقالههای او را چاپ میکردند، ولی در مقابل فقط تشکر تحویلش میدادند. موسسات بزرگ ادبی آن زمان مانند «بنیاد شاهنامه» و «بنیاد فرهنگ ایران» متولیان خودشان را داشتند و در آنجا جایی برای نفیسی باقی نمانده بود. ناشران خصوصی نمیتوانستند در برابر تصحیح کتابهایی چون «تاریخ بیهقی» و «دیوان خواجوی کرمانی» حق التألیف قابل توجهی به استاد بپردازند. سپید و سیاه هم که چندین سال استاد به آن افتخار میداد و برایش نوشتههایی در حد فهم عامه مینوشت، خود روزهای سختی را میگذراند. اما استاد پیر ما به جهت گذراندن زندگی احتیاج به درآمد ثابت و مشخص داشت.
? در سال 1345 استاد شروع به فروختن عزیزترین داراییهای خود، یعنی کتابهایش کرد. گفتم که او قصد داشت آپارتمان کوچکی در نزدیکی کتابخانۀ ملی پاریس بخرد و در آخر عمر با حقوق بازنشستگی، زندگی دانشجویی را از سر بگیرد. اما روزگار نخواست این آرزوی کوچک آن مرد بزرگ برآورده شود و در خرداد ماه 1345 در هفتادوپنج سالگی قلب بزرگش طاقت تحمل آنهمه مشکل را نیاورد و از کار ایستاد.
? وقتی استاد مرد، تازه حکومت متوجه شد که در بارۀ او بی عدالتی کرده است. این ظلم بزرگی بود که مردی که پنجاه سال به فرزندان این سرزمین درس داده بود و استادان امروز مملکت شاگردان دیروز او بودند، ناچار شود برای گذراندن زندگی کتابهایش را بفروشد...
منبع: بخارا، ش82، صص296-297
? تصویر پیوست سعید نفیسی را در کتابخانۀ شخصی خود، روی نردبان، در حال جستجوی کتاب نشان میدهد.
@Ketabpazhohi
«پیکره نگاری زنان جنگاور»
فاطمه ماه وان
(فصلنامة پاژ، پیاپی 24-23، سال پنجم، شمارة سوم و چهارم، پاییز و زمستان 1395)
زنی بود بر سان گردی سوار
همیشه به جنگ اندرون نامدار
(فردوسی)
تصویر بزم و رزم زنان در نگارگری ایرانی، سابقهای دیرینه داشته و ریشههای آن را در نقاشی پیش از اسلام میتوان جست. رزم سهراب و گردآفرید، پیش از نگارههای شاهنامه، در دیوارنگارههای پنجکنت به تصویر در آمده و با گذر از دورة اسلامی در سیاقی دیگر ترسیم شده است. نگارههای شاهنامه، گردیه را نیز در پیکر زنی جنگاور به تصویر درآوردهاند. این جستار، پیشینهای از پیکرهنگاری زنان جنگاور در نگارگری ایرانی ارائه میدهد.
پیکرهنگاری زنان جنگاور در نگارههای حماسی
نولدكه معتقد است که زنان در شاهنامه نقش فعّالی ندارند و تنها زمانی ظاهر میشوند كه عشقی یا هوسی در میان باشد (Noldeke, 1930: 88-89). خالقی مطلق در ردّ نظر نولدکه، شواهدی چند از اهمیّت زن در شاهنامه ارائه میدهد و بر نقش فعّال زنان تأکید میکند (Khaleghi-Motlagh, 1971: 23-48). تصاویر چندی از پیکرهنگاری زنان جنگاور، از جمله گردآفرید، برجایمانده است. کهنترین نمونههای تصویری از نبرد زنان آسیای میانه، در دیوارنگارههای پنجکنت باقی است؛ دیوارنگاره¬های 1/XXI، داستانهایی دربارۀ نقش اساسی زنان قبایل و طوایف آسیای میانه در جنگ¬ها را بازگو میکند و تصویر زنانی سوارکار و تیرانداز را نشان میدهد (بلنیتسکی، 1390: 162). کهن¬ترین تصویر برجای مانده از رزم سهراب و گردآفرید نیز در میان همین دیوارنگاره¬هاست؛ در دیوارنگاره¬های 42/ VI و 55/ VI زنی با شمشیری آخته با پهلوانی میجنگد، تصویر این زن به گردآفرید منسوب است زیرا در دیوارنگاره¬های مجاور آن، نبرد رستم و سهراب به تصویر کشیده شده است (همان: 161)
گردآفرید زنی است که درع سواران جنگ میپوشد و در هیأتی مردانه به نبرد با سهراب میرود. گردآفرید با ترفندی زنانه، دل از سهراب میرباید و به این طریق سهراب را مغلوب خود می کند. برخی از روایات شفاهی شاهنامه، داستانی دوگانه از نبرد سهراب و گردآفرید بیان میکنند که از سویی با رزم گردآفرید و از سوی دیگر با بزم شبانۀ رستم و تهمینه در ارتباط است؛ رستم در شکارگاه با نقابداری به نبرد برمیخیزد، در گیرودار نبرد نقاب از چهره هماورد رستم فرومیافتد و رستم درمییابد که او یک زن است. این زن خود را تهمینه دختر شاه سمنگان معرّفی میکند (زریری، 1369: 2). به نظر میرسد که این روایت شفاهی در روایت هرودوت از اسکوتها ریشه داشته باشد. هرودوت در آغاز کتاب چهارم خود سه روایت درباره اصلیت اسکوتها نقل میکند. طبق نظر خالقی مطلق روایت دوم در شناخت داستان رستم و سهراب و چگونگی تطوّر این افسانه اهمیّت به سزایی دارد (همان: 31-32). بر طبق این روایت هنگامیکه پهلوان خوابیده است اسب او را که سرگرم چراست، میربایند. پهلوان پس از بیدار شدن، در پی جستن اسب خود به زنی میرسد که خود را ربایندۀ اسب پهلوان معرّفی میکند و به او میگوید درصورتیکه پهلوان با او هماغوشی کند تا از پهلوان صاحب پسری گردد اسب را به او پس خواهد داد. پهلوان این بایست را پذیرفته و اسب خود را گرفته، میرود و پس از رفتن او زن از او دارای فرزندی میگردد که بعدها به جستجوی پدر میرود (خالقی مطلق، 1393: 33).
گردآفرید، تنها زن جنگاور شاهنامه نیست. گردیه، خواهر بهرام چوبینه، نیز در نبردها شرکت میجست و برخی از قهرمانیهای او در نگارهها به تصویر درآمده است
با عرض سلام و احترام بر همه ی اعضای محترم و فرهیخته ی گروه. درخواستم از دوستان عزیزی است که به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت و آمد دارند؛ به این مقاله نیاز دارم توی نت نیست اگر محبت کنند و به دانشکده مراجعه کنند و تصاویر صفحات را برایم ارسال نمایند، بسیار ممنون و مرهون مهربانی شان قرار گرفته ام. عنوان نشریه: دانشکده ادبيات و علوم انساني (تهران) : پاييز 1387 , دوره 59 , شماره 187 ; از صفحه 37 تا صفحه 54 .
عنوان مقاله: بررسي آيين دخمه و سوگ با تکيه بر ساختار فرهنگي جامعه در شاهنامه فردوسي
نویسندگان: مصفا مظاهر*, پيامني بهناز
* دانشکده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه تهران
✅ شاهکارهای نگارگری ایرانی
(ویژه اول فروردین ، به تخت شاهی نشستن کیومرث در شاهنامه)
? نسخه شاهنامه شاه طهماسبی (هوتون)
? نگاره "بارگاه کیومرث" یا " پلنگینه پوشان" (1)
دوست محمد گواشانی که خود در کتابخانه سلطنتی شاه طهماسب به امر کتابت نسخ اشتعال داشته ، در مقدمه خود بر مرقع بهرام میرزا و در شرح حال استاد سلطان محمد تبریزی نگارگر این شاهکار هنری لب به ستایش این نگاره و نگارگر آن پرداخته و می نویسد:
" اول نادر العصر فی الدوران و فرید الاوان فی الزمان المحتاج به لطف الصمد استاد نظام الدین سلطان محمد که تصویر را به جایی رسانیده که با وجود هزار دیده ، فلک مثلش ندیده ، از جمله صنایع که در شاهنامه اعلی حضرت سکندر حشمت پناه جم جاه ولایت دستگاه دین پناه، محور و مصور است موضع "پلنگینه پوشان" است که شیر مردان بیشه تصویر و پلنگان و نهنگان کارخانه تحریر از نیش قلمش دل ریش و از حیرت صورتش سر در پیش اند:
به کلک انامل به لوح بصر
کشیدست هر لحظه طرح دگر"
با چنین وصفی از یک کاتب و مورخ تاریخی، نیاز چندانی به تحلیل و تبیین ویژگی های این اثر احساس نمی شود چرا که یک شاهکار هنری اساسا در بیان نگنجد و همچون مشکی است که خود می بوید نه آنکه عطار بگوید!
در ارتباط با متن داستان چند نکته قابل تامل است:
اول آنکه فردوسی با طرح پرسشی از یک رخداد اسطوره ای ؛ می آورد:
سخن گوی دهقان چه گوید نخست
که نام بزرگی به گیتی که جست؟
که بود آنکه دیهیم بر سر نهاد؟
ندارد کس آن روزگاران به یاد
سپس با استناد به منبع روایت پاسخ می آورد :
پژوهندهٔ نامهٔ باستان
که از پهلوانان زند داستان
چنین گفت کآیین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه
بنابراین بر مبنای متن شاهنامه، آیین پادشاهی و حکمروایی قبل از کیومرث رواجی نداشته و با کیومرث این آیین بنیاد می گردد .
✍️آدمین
ادامه دارد?
@tabrizschoolofpersianpainting
دورۀ اوّل، دفتر ششم پاییز 1352
@litera9
سرآغاز دفتر ششم گفتگو با مجتبی مینوی است.
در این گفتگو که ایرج افشار، دکتر محمّدرضا شفیعی کدکنی و نمایندۀ «کتاب امروز» (نجف دریابندری) حضور دارند، دربارۀ اغلاط مشهور، تصحیح شاهنامه، تصحیح حافظ، دربارۀ کارهایی که دربارۀ شاهنامه صورت گرفته، خاطرات استاد از هدایت و نیما و ... سخن به میان میآید.
در مقدّمۀ گفتگو میخوانیم: «مجتبی مینوی که در سراسر عمر ادبیاش، که دامنۀ آن نیم قرن تمام را در بر میگیرد، همواره خود را به عنوانِ یک منتقد سختگیر و یک پژوهشگر ستیهنده شناسانده است، و غالباً طرح و انتشار نظریات و او مباحثات و گاه مناقشات فراوان در پی داشته است. بنابراین طبعاً هیچ ضرورتی ندارد که همۀ نویسندگان «کتاب امروز» با همۀ گفتههای استاد مینوی موافقت مطلق داشته باشند، ولیکن آنها این را مسلّم میدانند که شنیدن نظریات مردی چون مینوی که، علاوه بر داشتن مقام بلند در تحقیق، از بدو پیدایش جنبش جدید ادب فارسی در متن آن قرار داشته است همواره یک فرصت مغتنم خواهد بود...»
نقد فرشته نورائی بر کتاب «اندیشۀ ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار»، نقد شائول بخاش بر کتاب «نامههایی از تبریز» و.
بخش سیزدم
نتيجهگيري
از آنجا كه تنها چهار نسخة خطي از صولت فاروقي باقي مانده و تنها يك دفتر و بخش كوچكي از آن به چاپ سنگي رسيده و اين چاپ ادامه نيافته است، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه اين اثر بر خلاف نظر آشوب، چندان مورد توجه و عنايت قرار نگرفته است و حتي امروزه نيز براي اهل تحقيق و فرهنگ شناخته شده نيست. با وجود اين، اگرچه آشوب با رويكردي ستيزهجويانه بدون توجه به ضرورت تاريخي و اهداف فردوسي از آفرينش شاهنامه، كليت نمادين و استعاري شاهنامه و خصايص ژانري(برجستگي عناصر حماسي) آن، به سبب گريز از اضطراب ناشي از خمول و بياعتباري و بيهويتي خويش، همچنين تعصّب شديد عقيدتي به مذهب حنفي، به نفي اعتبار و اصالت شاهنامه و هجو و توهين به آفرينندة بلندآوازة آن روي آورد، مقايسة عناصر حماسي، مؤلفههاي ساختاري و زبان و سبك ادبي منظومة صولت فاروقي با شاهنامه به وضوح از بياعتباري بدخوانشي آشوب توراني حكايت ميكند. وي عمدتا در سه موضوع به خوارداشت فردوسي و شاهنامة او همت ميگمارد: به بهانة بدديني و فريب زرتشتيگري فردوسي در شاهنامه؛ به سبب ماهيت عربستيزانۀ شاهنامه و تحقير نژاد عرب كه نژاد اولياي دين چون پيامبر اكرم (ص) بود؛ مخالفت با تحقير تورانيان و مرزبندي غير موجه ايرانيان و تورانيان و ترجيح نژاد ايراني بر ديگران. جالب اين جاست هيچگاه آشوب نتوانست خصايص زباني و سبكي فردوسي را به چالش كشاند و اين خود گواه عجز او در مواجهۀ زباني و سبكي با شاهنامه است. از اين رو، با بهره گیری از ظرفيتهاي معنامحوري فرهنگ فكري جامعة ايراني تلاش کرده است، مایه های فکری خویش را بازنمایاند و بر امتیازات معنوی اثر خویش برافزاید، باشد بدين ترفند، متعصبان جاهل و عوام را با خود همراه سازد. با اين همه، اين اثر به دلايل زير ارزش تحقيق و بررسي را دارد:
وي به احتمال قوي تنها كسي است كه تاكنون به ساختن منظومهاي حماسي پرداخته كه قهرمان اصلي داستانش، يكي از اصحاب پيامبر(ص) خالد بن وليد است و قهرمانان فرعي آن صحابيِ پيامبرند. اين امر تاكنون بيسابقه است و در حقيقت تلاش آشوب براي نوآوري و اظهار وجود؛ و اگر كتیب معجزات حيرتي توني را (كه در مضمون وقايع زندگانيِ 14 معصوم(ع) به نظم درآمده) استثنا كنيم، تقريبا تمامي منظومههاي حماسي ديني دربارة غزوات پيامبر(ص)، دلاوريهاي حمزة سيدالشهدا(ع)، حوادث دوران امام علي(ع) و واقعة كربلاست و قهرمانان آنها پيامبر(ص)، حمزه سيدالشهدا (ع) و امامان شيعه(ع) هستند. به همين دليل صولت فاروقي از نظر موضوع و محتوا منحصر به فرد مينمايد.
فهرست منابع
آلن، گراهام، بينامتنيت، ترجمۀ پيام يزدانجو، چاپ دوم، نشر مركز، 1385.
تبریزی، ابوطالب خان، خلاصةالافکار، نسخة خطی کتابخانة ملک به شمارة 4303.
امیر معزّي، محمد، ديوان، تصحیح و تحشیۀ عبّاس اقبال آشتیانی، به اهتمام عبدالکریم جربزهدار، انتشارات اساطیر، 1389.
انوشه، حسن، دانشنامة ادب فارسی در شبه قاره، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380.
تهرانی، آغا بزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، دارالاضوا، بیروت 1403ق.
حداد عادل، غلامعلی، دانشنامۀ جهان اسلام، بنیاد دائرۀالمارف اسلامی، 1375.
دارا نوسروانجی، مارشال، مغولان در هند، ترجمۀ حسین برزگر کشتلی، انتشارات کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1390.
ربیع، علینامه (نسخه برگردان)، با مقدمۀ محمدرضا شفیعی کدکنی و محمود امیدسالار، انتشارات کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و ...، 1388.
ریاحی، محمّد امین، سرچشمههای فردوسی شناسی، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1382.
شاهجهانآبادي، محمّدبخش آشوب، صولت فاروقي، چاپ سنگی اعظمگره، 1252ق.
طاهري قدرتالله و سودابه فرّخي، فصلنامة پژوهشهاي ادبي، «رابطة نيما با سعدي بر اساس نظرية اضطراب تأثير هرولد بلوم»، سال دهم، شمارة 42، 1392.
فردوسي، ابوالقاسم، شاهنامه، ، تحت نظرِ ی. ا. برتلس، آکادمی علوم اتّحاد شوروی، انتشارات ادبیات خاور، مسکو 1960.
قاسم زاده، سيدعلي و سعيد حاتمي، فصلنامة سبك شناسي نظم و نثر فارسي، «تحلیل بینامتنی مختصات ادبي نثر تاریخ جهانگشا و تاريخ وصاف»، سال چهارم، شمارة 14، 1390.
گلچين معاني، احمد، تاریخ تذکرههای فارسی، انتشارات طهوری، 1363.
گلچين معاني، احمد، شهرآشوب در شعر فارسی، به کوشش پرویز گلچین معانی، انتشارات امیرکبیر، 1346.
گلچين معاني، احمد، نامة آستان قدس، «حماسههای دینی»، شمارة 22 و 23، انتشارات کتابخانه و موزه آستان قدس رضوی، بهمن 1344.
مقدادی، بهرام، دانشنامة نقد ادبي از افلاتون تا به امروز، چاپ اول، نشر چشمه، 1393.
مکاریک، ایرنا ریما، دانشنامة نظریههای ادبی معاصر، ترجمة مهران مهاجری و محمّد نبوی، چاپ دوم، انتشارات آگه، 1385.
نوریس، کریستوفر، شالوده شکنی، ترجمة پیام یزدانجو، نشر شیرازه 1380.
سیمای ماندگار سیما
پرتو نوریعلا
سیما کوبان را نخستین بار در منزل منیر و بهرام بیضایی دیدم. تابستان سال 1360، زنی بلند قد و سبزه رو، با موی کوتاه مشکی و تارهای سفیدی که جلو سرش را جو گندمی کرده بود. صورتی بدون آرایش، دماغ عمل کرده و لبهایی نازک که با لبخندی محو، کمی کج به نظر میرسید. چند جلد "چراغ" به دستِ راست و سیگاری در لای انگشتان دست چپ. مرا به او معرفی کردند. شنیده بودم که مطالب چراغ اول را خودش به تنهایی جمع و منتشر کرده بود و گویا مطلبی دربارۀ صادق هدایت، در آن شماره، به مذاق خیلیها خوش نیآمده بود. حالا آمده بود تا از مدعیان ادب و هنر، مطلب جمع کند برای چراغ دوم.
از آن به بعد به منزل ما هم آمد. رفتار بسیار بیتکلف، ساده و صمیمی و لبخندی که همیشه به لب داشت، از او زن مطبوعی میساخت. میدانستم که استاد معماری دانشکده هنرهای زیباست که با بسته شدن دانشگاه، تحت عنوان انقلاب [ضد] فرهنگی، مثل سایر استادان، از کار بیکار شده است. وقتی فهمید من هم نیمه وقت در همان دانشکده، فلسفه درس میدادم، و حالا بیکار، تدریس خصوصی میکنم، خواست که مطلبی برای چراغ دوم به او بدهم. من هم به مناسبت سالگرد درگذشت فروغ فرخزاد، مقالهای نوشتم که در چراغ 2 منتشر شد.
مدتی از این آشنائی نگذشته بود که برای به راه انداختن یک انتشارات همراه با کتابفروشی، به من پیشنهاد همکاری داد. گفت که با منیر بیضایی هم صحبت کرده و او موافقت کرده است. من هم با خوشحالی پذیرفتم. قرار شد هریک از ما سه نفر 2 هزار تومان سرمایه بگذاریم.
در سال 1361، با شش هزار تومان سرمایه، کار را شروع کردیم. سیما آپارتمانی در طبقه سوم ساختمانی مسکونی، در خیابان بزرگمهر تهران را دیده و پسندیده بود. یک روز از من خواست با هم برویم و من هم نظر بدهم. آپارتمان نسبتاً بزرگی بود با اتاقهای آفتابرو، و فضای روشن و گرم، و من متحیر که او چگونه میخواهد بساط انتشاراتی و کتابفروشی را این جا دایر کند. خیلی زود قرارداد اجاره آپارتمان را بست، دو روز بعد رنگرز آورد و درها و دیوارها را سفید مات کرد. بعد قفسههای فلزی برای جای کتابها را سفارش داد. نام انتشارات دماوند و لوگوی آن را نیز سیما خودش انتخاب کرده بود؛ با تأیید ما کاغذهای سررسیدِ خرید و فروش کتاب، مشخص شده به نام و لوگوی دماوند نیز، سفارش داده شد.
قفسه بندی دیوارهای عریض آپارتمان خیلی زود به پایان رسید، دیوارهای خالی با تابلوهای نقاشی یا خطاطی مزین شدند. قفسهای را هم برای نوارها موسیقی کلاسیک، یا فولک معین کرد. میز و صندلی برای متصدی دفتر و فروش کتاب و صندلی برای مراجعین در اطراف میز گذاشته شد، و گلدانهای گل و گیاهان سبز به این مکان جلوه خاصی بخشید. یکی از اتاقهای کوچک کناری را محل مخزن کتابها کرد و در دیگری هم میز و صندلی گذاشت برای مواقعی که یکی از ما بخواهد بدون دردسر بخواند و بنویسد. اتاقک کنار دستشویی را هم آبدارخانه کرد. قهوه و چای و شیرینی همیشه به راه بود. پشتکار سیما در برآوردن هدفهایش شگفتآور و تحسین برانگیز بود.
قرار شد من و منیر، یک روز در میان به کتابفروشی برویم، خودش هر روز آنجا بود و تا دیروقت همانجا میماند و کار میکرد. اغلب اوقات بهرام بیضایی هم به دفتر میآمد و کارهای شخصیاش را در همان اتاق کار انجام میداد. سیما برخی روزها برای خرید کتاب، به کتابفروشیهای بزرگ میرفت و سیگار گوشۀ لب، با یک بغل کتاب، از همه رقم، بازمیگشت. کتابهای تاریخی، هنری، ادبی، سیاسی... و البته دست چین شده؛ آثار قدیمی و جدید که هریک به نحوی، استبداد و سرکوب و تبعیض را در حکومتهای توتالیتر فاش و نفی میکرد. سیما به هر طریق میخواست ماهیت سلطهگری و سرکوب رژیم اسلامی و نتایجش را از طریق همین کتابها آشکار کند.
سیما خصوصیات جالبی داشت. گاهی چیزی از من چیزی میپرسید و من سعی میکردم بهترین پاسخ را بدهم، اما کم کم متوجه شدم او از من چیزی نپرسیده بلکه فقط با صدای بلند فکر کرده است! گرچه گاهی بر سر برخی مسائل با بهرام بیضائی و منیر و من، مشورت میکرد اما در غایت خودش بود که برای همه چیز تصمیم میگرفت و آن را انجام میداد.
کم کم اسم انتشارات و کتابفروشی دماوند معروف شد؛ هر روز عدهای مراجع داشتیم. درِ آپارتمان را همیشه میبستیم و روسریها را برمیداشتیم. طرح مراجعه کنندگان را از پشتِ شیشۀ مات و نقش در نقش میانۀ در آپارتمان، تشخیص میدادیم. اگر مرد غریبهای پشت در بود، روسریها را سر میکردیم. روسری سیما اغلب روسری سیما اغلب پارچههای نخی بلند و رنگی بود که کج و کوله به سر و شانهاش میکشید.
@litera9
@litera9
این کتاب در سه بخش به یاد ناتل خانلری توسط جمعی از نویسندگان به نگارش درآمده و در سال 1370 توسط انتشارات البرز منتشر شده است. بخش اول شامل بیست مقاله از دوستان خانلری است. در این بخش نوشتارهایی ایرج افشار، محسن ابوالقاسمی، محمدتقی دانشپژوه، عبدالحسین زرینکوب، سیدجعفر شهیدی و .... آمده است. بخش دوم عنوان «یاد یاران از دوستان خانلری» را دارد که در این بخش دوستان و نزدیکان خانلری گفتههایی درباره خانلری و آثار او گفتهاند همچون مظاهر مصفا، فریدون مشیری، احسان یارشاطر و .... . بخش سوم با عنوان «از دفتر خاطرات استاد» شامل خاطرات و نامههایی از عهد جوانی وی است.
#معرفی_نسخ_قدیمی
@litera9
شاهنامه دستنویس کتابخانه عمومی دولتی لنینگراد
به نشان کاتالگ دُرن، شماره ۳۱۷-۳۱۶
مورخ سی ام جمادی الاول ۷۳۳ هجری قمری (برابر شانزدهم فوریه ۱۳۳۳ میلادی)
دستنویس کتابخانه عمومی دولتی لنینگراد، به نشان کاتالگ دُرن، شماره ۳۱۷-۳۱۶، ۳۶۹ برگ، با ۵۲ مجلس، خط نسخ به خط عبدالرحمن بن ظهير، مورخ سی ام جمادی الاول ۷۳۳ هجری قمری (برابر شانزدهم فوریه ۱۳۳۳ میلادی).
از مقدمة منثور آن فقط صفحه آخر شامل فهرست پادشاهی اشکانیان و ساسانیان مانده است. پس از آن، دو تصویر تمام صفحهها دارد و پس از آن متن اصلی شاهنامه آغاز میگردد. صفحه نخستین متن اصلی دارای سرلوحه است با عبارت: «بنام ایزد بخشاینده».
صفحات در چهار ستون و ۳۳ سطر جدول بندی شدهاند. هر صفحه بدون تصویر و سرنویس دارای ۶۶ بیت است. در کنار صفحات به خطی نوتر بیتهایی افزودهاند، ولی تعداد آنها زیاد نیست.
🔰دستنویس کتابخانه عمومی دولتی لنینگراد مورخ ۷۳۳ هجری قمری (= لن)، ضبطهای درست و واژههای کهنی که گاه گاه در این دستنویس پیش میآید نشان میدهند که این دستنویس در دو سه پشت به دستنویس معتبری بر میگردد، ولی به دست یکی دو کاتب آخرين زیاد مورد دستبرد واقع گردیده و با آنکه تاریخ کتابت آن تنها دو سال پس از تاریخ کتابت دستنویس استانبول است، ولی اعتبار آن از بسیاری از دستنویسهایی که در سده های هشتم و نهم و آغاز دهم کتابت شده اند کمتر است.
این دستنویس با نشان (لن) در تصحیح استاد خالقی مطلق استفاده شده است.
توضیحات تکمیلی این نسخه در صفحات ۱۳۱ و ۱۳۲ ، همچنین صفحات ۶۶ و ۶۷ کتاب از دستنویس تا متن دکتر خالقی مطلق آمده است.
عنوان : دستنویس کتابخانه عمومی دولتی لنینگراد، به نشان کاتالگ دُرن، شماره ۳۱۷-۳۱۶
مورخ: سی ام جمادی الاول ۷۳۳ هجری قمری (برابر شانزدهم فوریه ۱۳۳۳ میلادی)
تعداد صفحات : ۳۶۹ برگ ، با ۵۲ مجلس
کاتب : خط نسخ به خط عبدالرحمن بن ظهير
سپاس از هموند و پژوهشگر گرامی جناب امیر ارغوان بابت تهیه نسخه PDF این نسخه شاهنامه
@litera9
به یاد سخنآفرین و سخنور سترگ استاد خلیلی
گردآورنده: ننگیال
ناشر: فرهنگ جهاد
چاپ و تاریخ طبع: ؟ سرطان (تیر) 1366 ه.ش ـ پیشاور
زبان: فارسی و پشتو
128 صفحه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
فهرست
سریزه
در رثای آتشنفس سخنپرداز خلیلی نامدار/ عبدالاحد تارشی
به مناسبت رحلت استاد خلیلی/ محمدنسیم فقیری
داستاد خلیلی په مرینه/ همیش خلیل
خلیلی به پهولی رحمان نشسته/ استاد سمندر غوریانی
داستاد خلیلی چه مرک/ محمدصدیق پسرلی
در پای تربت آوارگان/ استاد عبدالاحد عشرتی
به دلها جای داری گر ز پیش دیدگان رفتی/ سیدشمسالدین مجروح
دمرحوم استاد خلیلی په یاد/ عبدالله غمخور
در سوگ امیر سخنوران شادروان استاد خلیلالله خلیلی/ سرمقاله شمارۀ دوم ثور 1366 «میثاق خون»
داستاد خلیلی په یاد/ محمدعارف غروال
اشکی به یاد استاد خلیلی/ عبدالکریم تمنا هروی
داروانشاد استاد خلیلی په یاد/ حبیبالله رفیع
زبان قصهپرداز خراسان/ لیلا ملکتیموری
د ادب لمرلار/ ص کاموال
گرچه نقش جاودان دارد به دل تصویر را / دکتور رافق
در رثای درگذشت المناک مجاهد و سخنور بزرگ استاد خلیلالله خلیلی/ محمدرشاد وسا
زندۀ جاوید/ شمارۀ 23 صدای آریانا ـ 20 جوزای 1366 ه.ش
در سوگ جاویدانه مرد اندیشه و سخن استاد خلیلالله خلیلی/ م.ی. شهباز
قافلهسالار سخن/ جلال فرهیخته
دمرحوم استاد خلیلاللهخان خلیلی په یاد/ الجاج غلامفاروق چشتی
پیغام/ حوزه معاونت امور هنری وزارت ارشاد اسلامی و شورای شعر وزارت ارشاد اسلامی
در سوگ استاد خلیلالله خلیلی/ مشفق کاشانی
قصدۀ موشح/ عباس خوشعمل
استاد خلیلی شاعر و محقق فارسیزبان افغانی درگذشت/ روزنامه کیهان، شماره 12019ـ 15/2/66
دیداری با ساتاد خلیلی در متن غربت و آوارگی/ روزنامه اطلاعات. شماره: 18165 ـ 17/2/66
شرح زندگی استاد خلیلی از زبان خودش
آخرین قافلهسالار کاروان شعر و ادب رحلت کرد/ گزارشی از مراسم تشییعجنازه و یادبود مرحوم استاد خلیلی
@litera9
این کتاب در سه بخش به یاد ناتل خانلری توسط جمعی از نویسندگان به نگارش درآمده و در سال 1370 توسط انتشارات البرز منتشر شده است. بخش اول شامل بیست مقاله از دوستان خانلری است. در این بخش نوشتارهایی ایرج افشار، محسن ابوالقاسمی، محمدتقی دانشپژوه، عبدالحسین زرینکوب، سیدجعفر شهیدی و .... آمده است. بخش دوم عنوان «یاد یاران از دوستان خانلری» را دارد که در این بخش دوستان و نزدیکان خانلری گفتههایی درباره خانلری و آثار او گفتهاند همچون مظاهر مصفا، فریدون مشیری، احسان یارشاطر و .... . بخش سوم با عنوان «از دفتر خاطرات استاد» شامل خاطرات و نامههایی از عهد جوانی وی است.
دورۀ اوّل، دفتر ششم پاییز 1352
@litera9
سرآغاز دفتر ششم گفتگو با مجتبی مینوی است.
در این گفتگو که ایرج افشار، دکتر محمّدرضا شفیعی کدکنی و نمایندۀ «کتاب امروز» (نجف دریابندری) حضور دارند، دربارۀ اغلاط مشهور، تصحیح شاهنامه، تصحیح حافظ، دربارۀ کارهایی که دربارۀ شاهنامه صورت گرفته، خاطرات استاد از هدایت و نیما و ... سخن به میان میآید.
در مقدّمۀ گفتگو میخوانیم: «مجتبی مینوی که در سراسر عمر ادبیاش، که دامنۀ آن نیم قرن تمام را در بر میگیرد، همواره خود را به عنوانِ یک منتقد سختگیر و یک پژوهشگر ستیهنده شناسانده است، و غالباً طرح و انتشار نظریات و او مباحثات و گاه مناقشات فراوان در پی داشته است. بنابراین طبعاً هیچ ضرورتی ندارد که همۀ نویسندگان «کتاب امروز» با همۀ گفتههای استاد مینوی موافقت مطلق داشته باشند، ولیکن آنها این را مسلّم میدانند که شنیدن نظریات مردی چون مینوی که، علاوه بر داشتن مقام بلند در تحقیق، از بدو پیدایش جنبش جدید ادب فارسی در متن آن قرار داشته است همواره یک فرصت مغتنم خواهد بود...»
نقد فرشته نورائی بر کتاب «اندیشۀ ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار»، نقد شائول بخاش بر کتاب «نامههایی از تبریز» و.
@litera9
#مقالات_فارسی
@litera9
در پیوست زیر ۱۲۰مقاله دربارهی " حماسهی ملی ایرانیان شاهنامه فردوسی" به دوستداران ادب تقدیم میگردد. برنامهی ارائه مقالات به صورت سلسلهوار است و در این دوره از شماره ۱۲۱ آغاز میگردد:
۱۲۱- فرمولهای اسم هنری در شاهنامه
۱۲۲- چهره شناسی رستم یکدست و هم گرایی...
۱۲۳- درباره سه بیت مشهور منسوب به فردوسی
۱۲۴- پیشنهادی برای تصحیح بیتی از شاهنامه
۱۲۵- بازخوانی داستان جمشید
۱۲۶- کارکرد اسطوره آفرینش نمونه نخستین...
۱۲۷- ویژگیهای پری در منظومههای پس از ...
۱۲۸- بررسی تاثیرات شاهنامه بر حمله حیدری
۱۲۹- بررسی و تحلیل آخر خوش شاهنامه
۱۳۰- بررسی نظریات مربوط به سرچشمه شاهنامه
۱۳۱- حضور ایزد بانوان پیشین در شاهنامه
۱۳۲- تحلیل مردسالاری در شاهنامه
۱۳۳- مقایسه فره ایزدی در شاهنامه و مهابهاراتا
۱۳۴- پیشنهادی برای تصحیح ضبط دو واژه در...
۱۳۵- گوهر و هنر در شاهنامه
۱۳۶-مخاطبشناسی شاهنامههای مصور
۱۳۷- تحقیقی درباره نام ایوان ضحاک در شاهنامه
۱۳۸- مشابهات حماسه ارمنی با شاهنامه
۱۳۹- مقایسه اسطوره هوشنگ در شاهنامه و...
۱۴۰- فردوسی و گفتمان مدرن ایرانی
۱۴۱- تحلیل اسطورهشناختی داستان سیاوش
۱۴۲- بررسی بسامد مکرر در روایتهای زادن...
۱۴۳- بررسی تاثیر شاهنامه در امثال فارسی
۱۴۴- روایت دیگری از نبرد رستم
۱۴۵- بررسی تحلیلی نخستین مصراع شاهنامه...
۱۴۶- بررسی ساختار در هفت خان رستم
۱۴۷- دو جای نام ناشناخته در شاهنامه
۱۴۸- پیشنهادی در تصحیح واژهای در شاهنامه
۱۴۹- مقایسه رویین تنی و چشم آسیب پذیر...
۱۵۰- بازآفرینی اسطوره بندهشی و مزدایی
۱۵۱- بررسی روایت داستان اسکندر و دارا...
۱۵۲- تحلیل اسطوره کیومرث در شاهنامه ...
۱۵۳- پیشنهادی درباره تصحیح یک بیت از شاهنامه
۱۵۴- سیمای شهرها و کاربری آیینی آنها در ایران...
۱۵۵- بررسی تطبیقی عناصر آیینی در شاهنامه و...
۱۵۶- چو آدینه هرمزد بهمن بود...
۱۵۷- یک معنی ناشناخته آز در داستان رستم و...
۱۵۸- تحلیل انسانشناختی اسطوره فر و ...
۱۵۹- سیمین قلم و تیغ درم در شاهنامه
۱۶۰- نقد روایتی از چهار مقاله درباره زندگی...
۱۶۱- ساختار شناسی تطبیقی داستان رستم...
۱۶۲- داستانهای شاهنامه از استقلال و انسجام
۱۶۳- درآمدی بر ادب حماسی و پهلوانی ...
۱۶۴- تفسیر انسانشناختی اسطوره اژدها...
۱۶۵- کردار شناسی گرشاسب در گذار از ...
۱۶۶- نقش ابیات شاهنامه در تاریخ جهانگشا
۱۶۷- تحلیل نمادینگی آتش در اساطیر بر مبنای...
۱۶۸- عنایت به شاهنامه و شاهنامه سرایی...
۱۶۹- بازخوانی مصراعی از شاهنامه
۱۷۰- بررسی بنمایه داستانی سرکشی و تباهی...
۱۷۱- معنی نام فریدون و ارتباط آن با سه نیروی
۱۷۲- بررسی تطبیقی سخنان بوزرجمهر در ...
۱۷۳- شخصیتشناسی شغاد در شاهنامه
۱۷۴- کردار شناسی اهریمن در پادشاهی جمشید
۱۷۵- چند بنمایه و آیین مهم ازدواج در...
۱۷۶- بررسی دلایل شباهت و تفاوت در ...
۱۷۷- جدال خیر و شر درونمایه شاهنامه فردوسی...
۱۷۸- بررسی تطبیقی شخصیت بهرام در...
۱۷۹- تحلیل نشانههای رشد و تباهی در...
۱۸۰- تحلیل کارکرد خنده در شاهنامه
۱۸۱- فرآیند فردیت در داستان رستم و سهراب
۱۸۲- نشانوارگی درفشهای شاهان در شاهنامه
۱۸۳- تاملی در سرگذشت سوفرا در شاهنامه...
۱۸۴- واژه گزینی فردوسی...
۱۸۵- تحلیل رجزهای شاهنامه
۱۸۶- ژرف ساختهای آزمون همسرگزینی در...
۱۸۷- حذف شدن مادها و هخامنشیان در...
۱۸۸- بررسی مکانیسمهای دفاعی اسفندیار ...
۱۸۹- نقد روانشناختی شخصیت گشتاسب...
۱۹۰- نقد شخصیت کیخسرو بر اساس...
۱۹۱- درآمدی بر پیوند ببربیان در شاهنامه
۱۹۲- جلوههای ورجاوند اورمزد...
۱۹۳- تاثیر اوضاع عصر فردوسی بر تدوین...
۱۹۴- پژوهشی درباره مادر سیاوش
۱۹۵- مقایسه تحلیلی متن نمایشنامههای ...
۱۹۶- مازندران و البرز در شاهنامه
۱۹۷- نقد روانشناختی شخصیت ضحاک در...
۱۹۸- طرحی درهندسه تراژدی...
۱۹۹-بنمایههای تفکر وفلسفه زروانی...
۲۰۰- آب و افراسیاب
۲۰۱- فردوسی و نقد سیاستهای ساسانی و...
۲۰۲- تحلیل آماری پایگاه اجتماعی زنان...
۲۰۳- پساساختگرایی در شاهنامه
۲۰۴- تاملی در یک بیت تاریخدار شاهنامه
۲۰۵- بنیادهای اساطیری داستان دیوان مازندران...
۲۰۶- سنت قصه پردازی در نقل روایتهای...
۲۰۷- بازخوانی شاهنامه در گذر از اسطوره ...
۲۰۸- هوم عابد در شاهنامه و...
۲۰۹- سبک تاریخنویسی شاهنامه
۲۱۰- تاثیر سرودهای پهلوانی در شکلگیری...
۲۱۱- بررسی صورتنگاشت یک لغت در نسخه...
۲۱۲- شکستگی شخصیت شهرسب در مرداس و...
۲۱۳- بررسی عنصر تقدیر گرایی در شاهنامه
۲۱۴- بررسی اهمیت اسب در اساطیر ایران و...
۲۱۵- شخصیت مرزی سودابه در شاهنامه
۲۱۶- ریخت شناسی هفت خوان رستم...
۲۱۷- سوگند در شاهنامه...
۲۱۸- بررسی ارتباط انسانی در شکلگیری...
۲۱۹- خویدوده و بررسی آن در شاهنامه...
۲۲۰- شیوه های شخصیت پردازی در شاهنامه ...
۲۲۱- منشور سلطنت و خطبه پادشاهان
آينه ميراث شماره 1، تابستان 1377
@litera9
فصلنامه ویژه نقد کتاب، کتاب شناسی و اطلاع رسانی در حوزه متون/ سال اول، شماره 1، تابستان 1377
یادداشت
یادداشت آینه / 2
مقاله
رویکرد آگاهانه به میراث کهن: جویا جهانبخش/ 4
نقد و معرفی کتاب
نکاتی چند از تفسیر شهرستانی: دکتر پرویز اذکائی/ 6
نگاهی به تذکرة المعاصرین: علیرضا ذکاوتی قراگزلو/ 11
نقد و بررسی احیای حکمت: دکتر سید جعفر سجادی/ 14
آثار احمدی در میزان نقد: دکتر نورالله کسائی/ 17
به امید قبسی: جویا جهانبخش/ 19
گمشدۀ خوارزم: دکتر حامد صدقی/ 21
گلگشتی در دیوان غالب دهلوی: دکتر محمدحسن حائری/ 26
تأملّی در قاموس البحرین: احمد عابدی/ 29
انجیل به روایت میرمحمدباقر: فرّخ امیریار/ 31
از لابه لای متون
برگزیدۀ آثار بیرونی/ 34
هزار صندوق مگس کوه گیلو/ 36
در آستانۀ تحقیق و نشر
تازه های نشر/ 37
گذری بر رسائل حزین لاهیجی: علی اوجبی/ 38
آشنایی با مصححان و محققان
علامۀ قزوینی: جبریل شادان/ 40
یک شاخۀ گل: محمد اسفندیاری/ 42
سرودۀ استاد زرین کوب و تازههای نشر/ 45
دربارۀ تصحیح متون
روش علمی در نقد و تصحیح متون ادبی: دکتر عبدالحسین زریّن کوب/ 46
و...
بقیهی شمارهها 👇 @litera9
یک جزء توضیح ضروری
بر هر چه دیده وا کنی از خویش رفته گیر
افسانهوار، دیدن عالم شنیدن است
#بیدل_دهلوی
دو سال پیش یک کانال داشتم به نام شهروند اصلاحات.
چندی پیش متوجه شدم این کانال به تاریخ پیوسته! برای من که بقول معروف پرواز فیلها را در آسمان بالای سر دیدهام و به وفور سرگرم ترفندهای فیل رقصانآن روزگار ماندهام، پذیرش این نکته کوچک، ساده مینماید. با این حال از سر پوست کلفتی این گوشه دنج را مرمت کردم تا آن یادداشتهای شهروند اصلاحات را اینجا ادامه دهم.
ضرورت دارد تاکید کنم که این کانال متعلق به #شاهرخ_تندروصالح فرزند استاد ناصر سنگتراش، متولد محله علمدار شیراز است و منِ کمترین ، به هیچ دار و دسته سیاسی و مرامی و بیلهای و گروهی و حزبی ، در هیچ نقطهای از جهان بسته و دلبسته و وابسته نبوده و نیستم و نخواهم بود. پس بر همین مبنا نانخور هیچ دار و دسته دارای ردیف بودجه نبوده و نخواهم بود.
مبنایم بر این است که هر نکتهای که دل و جانم را هوشیاری و نور مهربان بخشد، در بارهاش، اینجا، در کانال تلگرامی شهروند اصلاحات، مینویسم. این نکته میتواند یک تصویر، یک کتاب، یک متن، یک صدا، یک قطعه موسیقی و در یک کلام، یک اثر مستقل ناب و جانانه باشد.
دردعوت مجدد این کانال، مبنایم آشنایی و دوستی و وجود نام شریف و شماره همراه 🌹شما ارجمندترینان در فهرست دوستان و آشنایانم است. پیشاپیش پوزش مرا بخاطر دعوت سرزده بپذیرید. بیشک پذیرش یا رد دعوت به این کانال ، حق تک تک شما عزیزان است.
شک ندارم همراهی و همدلی شما، انگیزههای روشن میبخشد تا لحظات گرانقدر زندگیمان، در وحشت مدام از هیولاهای منتشر ، متوقف و بیمصرف نماند.
آمین
@shahrokhtondrowsaleh
کارگاه شاهنامه خوانی تبریز به نشست صدم رسید، اما...
در تابستان سال ۹۶ وقتی کارگاه شاهنامه خوانی تبریز را راه انداختیم هرگز تصور نمی کردیم راه چنین دشوار (نه سخت و هفت خان بلکه مبتذل و خنده دار) باشد.
با هر مصیبتی بود تا نشست صدم پیش آمدیم و چه آرزوها داشتیم برای این نشست.
قرار بود به سنت کارگاه که در هر ده جلسه سخنرانی استاد یا استادانی را شنیدیم و ده نشست را به استادی یگانه و مرحوم تقدیم کردیم صدمین جلسه را باشکوه ویژه ای برگزار کنیم.
دلخوشی بازی با اعداد است اما بد نمی شد که در راستای هدف زنده کردن دوباره سنت شاهنامه خوانی در تبریز جلسه ۱۰۰ را بزرگ برگزار می کردیم اما راه مبتذل طی شده به پایانی رسیده که نمی دانیم تراژدی است یا کمدی؟
اولا در اوضاع انحطاط و زوال بی تردید شاهنامه جایی ندارد. نه حکومت تصور درستی از مفاهیم ملی دارد و نه دانشگاه و معترضان وضع موجود. سطح اندیشه و کنش چنان پایین آمده که هر کس با سر سوزن ذوقی می تواند تمام تاریخ فلسفه و تاریخ ادبیات را انگار کند و آب از آب تکان نخورد. در این شرایط انتظار تشکیل جمع های شاهنامه خوانی آدم را ابله می نماید.
در زمان انحطاط ترانه های سخیف و خوانندگان وقیح و شاعران درجه پنجم اهمیت پیدا می کنند که کرده اند. فرهنگ با کبوتربازی و نشست فرهنگی با دلالی عوض می شود و گاه کسانی بزرگ داشته می شوند که برای شناختشان باید حتما ویکی پدیا را باز کرد. اکنون شاهنامه را باید در خلوت خواند.
دوم اینکه جا نداریم. بعد از بارها جابجا شدن جایی نداریم که بنشینیم و بی دغدغه شاهنامه بخوانیم. راستش خسته شده ام از رو انداختن به این و آن و جواب سر بالا شنیدن و در بسته دیدن. مکان های فرهنگی در تبریز در اختیار افراد خاص است و ظاهرا تا تاییدات ویژه ای نباشد کسی صاحب مکان و استاد نخواهد شد. اشتباه نکنید، از تاییدات امنیتی حرف نمی زنم. از باندبازی های ظاهرا فرهنگی و علمی حرف می زنم. هر کس جلوی پدرخوانده ها و مادرخوانده ها بیشتر خم شود زودتر استاد می شود.
سوم اینکه پولی در بساط نیست. شرایط را خودتان بهتر می دانید. هزینه کارگاه را تاکنون خودمان پرداخت کردیم. حالا دیگر نه امیدی هست و نه پولی.
بنا بر این ها کارگاه را رسما تعطیل می کنم، به امید روزهای بهتر. روزهایی که دانش ارزش داشته باشد و ارزشها دانشی باشد.
از تک تک دوستان عزیز، استادان محترم، به ویژه استاد دکتر سجاد آیدنلو که بیدریغ و منت بارها به خاطر کارگاه از ارومیه به تبریز آمد سپاسگزارم.
امیدوارم شاهنامه خوانی همیشه در برنامه روزانه زندگی تان باشد.
پاینده ایران
جواد رنجبر درخشیلر
https://t.me/Safinehyetabriz
📚📖 پایان کار سعید نفیسی
📖 سعید نفیسی در سالهای آخر عمر، وقتی دانست دستگاه به هیچوجه حاضر به تحمل او نیست، تصمیم گرفت دار و ندار خود را بفروشد، آپارتمان کوچکی در پاریس تهیه کند و در آنجا با استفاده از گنجینۀ ارزشمند کتابهای خطی یا چاپی فارسی که در کتابخانۀ ملی پاریس Bibliotheque National وجود دارد، فعالیتهای ادبی خود را ادامه دهد. دار و ندار یک استاد محقق چیست؟ کتابهایش!
📖 برای سعید نفیسی دل کندن از وطن، دل کندن از کتابهایش و دل کندن از باقیماندۀ دوستانش دشوار بود. اما او در اینجا به آخر خط رسیده بود. دانشگاه او را بازنشسته کرده بود و حتی به عنوان خرید خدمت حاضر نبود از او استفاده کند.
📖 مجلههای ادبی مانند «سخن» و «یغما» مقالههای او را چاپ میکردند، ولی در مقابل فقط تشکر تحویلش میدادند. موسسات بزرگ ادبی آن زمان مانند «بنیاد شاهنامه» و «بنیاد فرهنگ ایران» متولیان خودشان را داشتند و در آنجا جایی برای نفیسی باقی نمانده بود. ناشران خصوصی نمیتوانستند در برابر تصحیح کتابهایی چون «تاریخ بیهقی» و «دیوان خواجوی کرمانی» حق التألیف قابل توجهی به استاد بپردازند. سپید و سیاه هم که چندین سال استاد به آن افتخار میداد و برایش نوشتههایی در حد فهم عامه مینوشت، خود روزهای سختی را میگذراند. اما استاد پیر ما به جهت گذراندن زندگی احتیاج به درآمد ثابت و مشخص داشت.
📖 در سال 1345 استاد شروع به فروختن عزیزترین داراییهای خود، یعنی کتابهایش کرد. گفتم که او قصد داشت آپارتمان کوچکی در نزدیکی کتابخانۀ ملی پاریس بخرد و در آخر عمر با حقوق بازنشستگی، زندگی دانشجویی را از سر بگیرد. اما روزگار نخواست این آرزوی کوچک آن مرد بزرگ برآورده شود و در خرداد ماه 1345 در هفتادوپنج سالگی قلب بزرگش طاقت تحمل آنهمه مشکل را نیاورد و از کار ایستاد.
📖 وقتی استاد مرد، تازه حکومت متوجه شد که در بارۀ او بی عدالتی کرده است. این ظلم بزرگی بود که مردی که پنجاه سال به فرزندان این سرزمین درس داده بود و استادان امروز مملکت شاگردان دیروز او بودند، ناچار شود برای گذراندن زندگی کتابهایش را بفروشد...
منبع: بخارا، ش82، صص296-297
📎 تصویر پیوست سعید نفیسی را در کتابخانۀ شخصی خود، روی نردبان، در حال جستجوی کتاب نشان میدهد.
@Ketabpazhohi
گذشتند و گفتم دریغا دریغ!
سرودهای از استاد مظاهر مصفّا
با خوانش شاعر
https://t.me/persiankhu/1218
-تاریخ سلطانی: از شیخ صفی تا شاه صفی/ از حسن بن مرتضی حسینی استرآبادی
-تاریخ جهان آرای عباسی/ از محمد طاهر بن حسین وحید قزوینی، تصحیح سعید میرمحمد صادق ، زیر نظر دکتر اشراقی
-جنات عدن/ از زین العابدین عبدالمؤمن عبدی بیک شیرازی با همکای مهرزاد پرهیزکاری
ناگفته نماند که استاد اشراقی براساس سرودههای عبدی بیک شیرازی چند مقاله هم تألیف کردهاند که بدانها هم خواهیم پرداخت.
ترجمه
استاد اشراقی در زمینه ترجمه هم چند اثر ماندگار به جای گذاشتند که:
-هنر و جامعه در جهان ایرانی/ ترجمه و ویرایش از احسان اشراقی ، گردآورنده شهریار عدل
-ایران در 1839-1840 میلادی (1255- 1256هجری قمری) از کنت دوسرسی
-نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی/ از سومر فاروق با ترجمه با همکاری محمد تقی امامی
تألیف
آثار تألیفی استاد بیشتر مقاله است اما یک اثر از استاد با عنوان «بیهقی تصویرگر زمان (گزیده تاریخ بیهقی)» باید یاد کرد که بهصورت کتاب منتشر شده است.
-تدوین اطلس تاریخی ایران/ با همکاری استادان گروه تاریخ دانشگاه تهران، سال1350
اما مقالات به جامانده از استاد را باید به چند بخش تقسیم کرد.
1.مقالات درباره صفویه
2.قزوین شهر زادگاه استاد
3.تاریخ قاجاریه
4.تاریخ ساسانیان
5.اسناد
6.درباره شخصیتهای علمی
مقالات درباره صفویه
-عرض سپاه شاه طهماسب و مقایسه آن با عرض سپاه اوزون حسن آق قویونلو/ مجله بررسیهای تاریخی،سال 1353، شماره 52
-اشارهای به تفریحات و نظام تفریحی دوران صفویه/ مجله هنر و مردم، سال1353، شماره 140، 141
-چشماندازی به قلعههای اصطخر و قهقهه در روزگار صفویه/ مجله هنر و مردم،سال 1353، شماره 142
-در حاشیه تاریخ صفویه، دو نامه در قالب شعر/ مجله هنر مردم، سال 1353، شماره 144
-خلاصه التواریخ قاضی احمد قمی/ مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال 22، پاییز و زمستان 1354، شماره 3 و 4 (پیاپی 91، 92)
-شاه سلطان حسین/ مجله تاریخ (ضمیمه دانشکده ادبیات و...) جلد یک، سال1355، شماره یک
در حاشیه پناهندگی بایزید شاهزاده عثمانی به درباره شاه تهماسب / مجله هنر و مردم، خرداد 1355، شماره 164
گیلان در حکومت صفویه/ مجله تاریخ (ضمیمه مجله دانشکده ادبیات و...) جلد یک،سال 1356، شماره2
نقاشی کاخ چهلستون و کاخهای دیگر صفوی از خلال منظومه عبدی بیک شیرازی. مجله هنر و مردم،سال 1356، شماره 182
اهمیت تجارت ابریشم در زمان صفویه/ مجله ایران شناخت، تابستان 1376، شماره 5
چشماندازی به ترکمانان استرآبادی در عصر صفوی/ مجله فرهنگ، پاییز 1381، شماره 43
مروری بر روابط ایران و سوئد در دوران صفویه/ مجله تاریخ، پاییز 1381، شماره 3
چشماندازی به زندگی و دیدگاه تاریخی بیهقی/ زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر احسان اشراقی،سال 1395
قاجاریه
با وجودی که تخصص اصلی استاد اشراقی تاریخ صفویه است، اما اشراف کاملی به تاریخ ایران داشتند، از اینرو مقالاتی هم درباره سلسلههای دیگر ایرانی از جمله قاجاریه نگاشته و حتی ترجمه کردهاند. گزارشی درباره ارتش ایران در زمان محمدشاه ، از چارلز استوارت با ترجمه احسان اشراقی/ مجله بررسیهای تاریخی،سال 1349، شماره 26
سخنی درباره کنت دومنت فورت نخستین رئیس پلیس ایران/ مجله بررسیهای تاریخی،سال1351، شماره 38
کنت دوسرسی (یک سفارت فوقالعاده در 1839 -1840 میلادی)/ مجله بررسیهای تاریخی،سال 1355، شماره 64
ناگفته نماند که استاد بعدها کتاب کنت دوسرسی را به فارسی ترجمه و انتشارات نشر دانشگاهی هم منتشر کرده است.
مقالات درباره قزوین
شرحی بر وقف نامه امیر خمارتاش بن عبدالله عمادی در مسجد جامع قزوین/ مجله بررسیهای تاریخ،سال 1357، شماره 76
توصیف نقاشیهای عمارت دولتخانه صفوی در اشعار عبدی بیک/ مجله فرهنگی، پاییز 1388، شماره 71
شهر تاریخی قزوین /مجله پژوهشهای علوم تاریخی، پاییز و زمستان 1390، شماره 2
عبدی بیک نویدی شاعر تصویرگر باغها و کاخهای دوره شاه طهماسب/ در کتاب زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر احسان اشراقی،سال 1395
توصیف بازار و اصناف قزوین در نامه هفتاد ذرعی شاه طهماسب به سلطان سلیم عثمانی/ در کتاب زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی دکتر احسان اشراقی، سال 1395
ساسانیان و...
مبانی دین در حکومت ساسانی / مجله هنر و مردم،سال 1352، شماره 136، 137
چشمانداز تاریخ در سرزمین کهن/ مجله آموزش و پرورش (تعلیم و تربیت) مهر 1350، شماره 124
شاهنامه از دیدگاه وحدت ملی/ مجله هنر و مردم،سال 1354، شماره 153، 154
اسناد
معرفی چند سند تاریخی/ مجله بررسیهای تاریخی،سال 1351، شماره 41
معرفی یک سند از دوران صفوی/ مجله گنجینه اسناد، پاییز و زمستان 1376، شماره 27-28
یک سند از دوران کریم خان زند/ مجله گنجینه اسناد، زمستان 1383، شماره 56
درباره شخصیتهای علمی
من و دکتر باستانی پاریزی. دو ماهنامه بخارا، آذر و دی 1384، شماره 4 (پیاپی 46)
#معرفی_نسخ_قدیمی
@litera9
شاهنامه دستنویس کتابخانه عمومی دولتی لنینگراد
به نشان کاتالگ دُرن، شماره ۳۱۷-۳۱۶
مورخ سی ام جمادی الاول ۷۳۳ هجری قمری (برابر شانزدهم فوریه ۱۳۳۳ میلادی)
دستنویس کتابخانه عمومی دولتی لنینگراد، به نشان کاتالگ دُرن، شماره ۳۱۷-۳۱۶، ۳۶۹ برگ، با ۵۲ مجلس، خط نسخ به خط عبدالرحمن بن ظهير، مورخ سی ام جمادی الاول ۷۳۳ هجری قمری (برابر شانزدهم فوریه ۱۳۳۳ میلادی).
از مقدمة منثور آن فقط صفحه آخر شامل فهرست پادشاهی اشکانیان و ساسانیان مانده است. پس از آن، دو تصویر تمام صفحهها دارد و پس از آن متن اصلی شاهنامه آغاز میگردد. صفحه نخستین متن اصلی دارای سرلوحه است با عبارت: «بنام ایزد بخشاینده».
صفحات در چهار ستون و ۳۳ سطر جدول بندی شدهاند. هر صفحه بدون تصویر و سرنویس دارای ۶۶ بیت است. در کنار صفحات به خطی نوتر بیتهایی افزودهاند، ولی تعداد آنها زیاد نیست.
🔰دستنویس کتابخانه عمومی دولتی لنینگراد مورخ ۷۳۳ هجری قمری (= لن)، ضبطهای درست و واژههای کهنی که گاه گاه در این دستنویس پیش میآید نشان میدهند که این دستنویس در دو سه پشت به دستنویس معتبری بر میگردد، ولی به دست یکی دو کاتب آخرين زیاد مورد دستبرد واقع گردیده و با آنکه تاریخ کتابت آن تنها دو سال پس از تاریخ کتابت دستنویس استانبول است، ولی اعتبار آن از بسیاری از دستنویسهایی که در سده های هشتم و نهم و آغاز دهم کتابت شده اند کمتر است.
این دستنویس با نشان (لن) در تصحیح استاد خالقی مطلق استفاده شده است.
توضیحات تکمیلی این نسخه در صفحات ۱۳۱ و ۱۳۲ ، همچنین صفحات ۶۶ و ۶۷ کتاب از دستنویس تا متن دکتر خالقی مطلق آمده است.
عنوان : دستنویس کتابخانه عمومی دولتی لنینگراد، به نشان کاتالگ دُرن، شماره ۳۱۷-۳۱۶
مورخ: سی ام جمادی الاول ۷۳۳ هجری قمری (برابر شانزدهم فوریه ۱۳۳۳ میلادی)
تعداد صفحات : ۳۶۹ برگ ، با ۵۲ مجلس
کاتب : خط نسخ به خط عبدالرحمن بن ظهير
سپاس از هموند و پژوهشگر گرامی جناب امیر ارغوان بابت تهیه نسخه PDF این نسخه شاهنامه
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com