〽️ «ویژگی های حوزه حدیثی قم»
?استاد سیدعلیرضا حسینی شیرازی
?جلسه ششم: بخش (1) "نگاهی اجمالی به مشایخ و شاگردان چهار راوی پرکار حوزه حدیثی قم؛
?احمدبن محمدبن عیسی اشعری،
?احمدبن محمدبن خالد برقی،
?ابراهیم بن هاشم،
?محمدبن عبدالجبار قمی"
? شنبه 98.02.21
? مشهد، مدرسه علمیه باقر العلوم (ع)
#️⃣ #حوزه_حدیثی #حدیث_قم #حوزه_قم #حسینی_شیرازی
? @Rejal_science
✅ انتساب کتاب النوادر به احمدبن محمدبن عیسی اشعری
?چندین سال پیش (سال 1408ق) کتابی با نام النوادر احمدبن محمدبن عیسی اشعری توسط مدرسة الامام المهدی علیه السلام تحقیق و وارد بازار شد. (فایل کتاب در کانال قرار دارد) گرچه دانشیان رجال برای احمدبن محمدبن عیسی کتابی با عنوان نوادر ذکر کرده اند که توسط داود بن کوره تبویب شده است. (رجال النجاشی، ص82) اما به نظر می رسد این کتاب،- دستکم بخش عمده آن- کتاب حسین بن سعید اهوازی است.
?استاد سیدمحمدجواد شبیری زنجانی در مقاله ای کوتاه با توجه به قرائن درون متنی انتساب این کتاب به احمدبن محمدبن عیسی اشعری را ثابت نمی داند... ایشان می نویسد: «مراجعه به اسناد کتاب و دقت در آن تردیدی باقی نمی گذارد که لااقل عمده کتاب تالیف حسین بن سعید است»
?به همه دوستانم توصیه می کنم که این مقاله را به دقت مطالعه و الگوگیری کنند. فایل مقاله در پیوست ارائه می شود.
? @hadisvchaleshha
✅ سفینه عطاالله بمی/ علی صدرایی خویی
عطاالله بن محمد بن نظام الدین حسینی در شهر بم کرمان، در قرن هشتم هجری قمری چشم به جهان گشود و برای ادامه تحصیلات علمی به بخارا رفت و مدت مدیدی در این شهر اقامت نمود، تا جایی که به بخاری مشهور شده است. عطاالله بمی بعد از آن مدتی در دارالعباده یزد، ساکن گردیده و در سال 841ق، در این شهر سفینه خود را تنظیم کرد. سفینۀ وی از نسخههای نفیس حوزۀ علمیه امام صادق (ع) در شهر اردکان یزد است و تصویری دیجیتالی از آن در کتابخانه نویسنده مقاله موجود بوده که ارجاعات نوشته حاضر، به همین تصویر دیجیتالی است. http://yon.ir/x187
@manuscript
اخباری گری ؛نقدِ قرائتِ رسمی مکتبِ حله
احمد پاکتچی
اخباريه در اصل يک نوع بازگشت به متون دينی است. بازگشت به متون دينی و دور شدن از خوانش های رسمی، پيشنهاد مولا محمد امين استرآبادی و ملا محسن فيض به تفکر غالب در قرن هاي 7 تا 9 بوده است.
نقد آنها _اين تعبير من است و نمی توان گفت آن دو چنين حرفی زده اند_به انديشه ای است که در مکتب حله و تک صدايی که در آن مکتب وجود داشته است، بوده است. ويژگی تک صدايی در مکتب حله به اين دليل بود که اين مکتب رقيبی نداشت تا در طول اين دوره ی رقابت امکان شکوفايی بيشتری داشته باشد.
به نظر مي رسد در طول فعاليت مکتب حله در قرن های 7 تا 9 با يک نوع پيشرفت رو به جلوی تک بعدی مواجه بوديم.
علمای اخباری دوره صفوی مثل فيض و محمد امين اين روند را مورد نقد قرار دادند و معتقد بودند بايد يک مقدار از پيچيدگی هايی که در جنبه های مختلف دين اعم از کلام و فقه و تفسير و حوزه های ديگر در طی فعاليت مکتب حله، در دين اسلام از مکتب حله افزوده شده را بزداييم و به يک خوانش خالص تری از مکتب اماميه دست پيدا کنيم.
اين نقد شامل نقد بر فقه حله، نقد بر شيوه های حلي ها در نقل حديث و حوزه های مختلف ديگر از جمله نقد بر تفسير و فهم قرآن هم می شود.
به همين دليل فيض کاشانی دست به تاليف تفسير صافی می زند که يکي از تفاسير مهم در دوره صفويه است. تفسير صافی در نگاه نخست يک تفسير روايی است. دو ويژگی در اين تفسير است که آن را به يک تفسير روايی هم تبديل می کند. نخستين ويژگی که کمتر توجه انسان را جلب مي کند انتخاب های ملا محسن است، چون او نيامده چند تفسير روايی را جلوی خودش بگذارد و از آنها احاديثی را گردآوری کند. کار او حتی با سيوطی متفاوت است، چون هدف سيوطی گردآوری آنچه که هست مي باشد، در حالی که ملا محسن بيشتر به دنبال آن است که "گردآوری" و "انتخاب" انجام دهد و بيشترين نقش افکار او را می توان در انتخاب هايش ديد که کاملاً جنبه ی انديشه ورزی و درايی دارد.
ملا محسن به هر حال در تفسيرش از اظهار نظر طفره نرفته و در مناسبت های مختلف به شکلي خيلی کوتاه و اشاره وار موضع خودش را معين کرده که از اين نظر شباهت زياديی به تفسير طبری دارد.
به هر حال به عنوان جريان اخباری گری در دوره صفويه شاهد شکل گيری آثار متعددی در حوزه تفسير هستيم که در نگاه نخست روايی هستند. اما در عين حال از نوعی نگرش دينی خاص نشأت گرفته است.
تاریخ تفسیر
@osolefeghh | @foghaha
سلام خدمت فضلای ارجمند. سوالی داشتم که اگر عزیزی در جمع بتونه راهنمایی کنه و سرنخی اگر به ذهنش میرسد بگوید سپاسگزار خواهم بود:
نقلی که از نظام توسط اشعری پیرامون صرفه آورده شده متضمن این نکته است که او نظریه صرفه را در تقابل با نظریه نظم و تالیف قرآن آورده است و این حکایتگر آن است که پیش از اون نظریه نظم به عنوان یک نظریه رایج حضور داشته است. این در حالی است که جاحظ به عنوان اولین معتقد به نظریه نظم آورده میشود.
آیا هیچ یک از عزیزان سرنخی از معتقدین به نظریه نظم پیش از نظام دارد؟
انتساب کتاب النوادر به احمدبن محمدبن عیسی اشعری
@litera9
🔸چندین سال پیش (سال 1408ق) کتابی با نام النوادر احمدبن محمدبن عیسی اشعری توسط مدرسة الامام المهدی علیه السلام تحقیق و وارد بازار شد. (فایل کتاب در کانال قرار دارد) گرچه دانشیان رجال برای احمدبن محمدبن عیسی کتابی با عنوان نوادر ذکر کرده اند که توسط داود بن کوره تبویب شده است. (رجال النجاشی، ص82) اما به نظر می رسد این کتاب،- دستکم بخش عمده آن- کتاب حسین بن سعید اهوازی است.
🔻استاد سیدمحمدجواد شبیری زنجانی در مقاله ای کوتاه با توجه به قرائن درون متنی انتساب این کتاب به احمدبن محمدبن عیسی اشعری را ثابت نمی داند... ایشان می نویسد: «مراجعه به اسناد کتاب و دقت در آن تردیدی باقی نمی گذارد که لااقل عمده کتاب تالیف حسین بن سعید است»
کتاب النوادر منسوب به احمدبن محمدبن عیسی اشعری
┄═•❁ @Y_1360 ❁•═┄
#مقاله انتساب کتاب النوادر به احمدبن محمدبن عیسی اشعری
✍ سیدمحمدجواد شبیری زنجانی
┄═•❁ @Y_1360 ❁•═┄
زبان شعر در نثر صوفیه (در دو فرسته)
این روزها فرصتی دست داد کتاب استاد شفیعی کدکنی با عنوان زبان شعر در نثر صوفیه را می خواندم. کتابی است بسیار خواندنی و مفید. بی گمان در عرصه مطالعات عرفانی کسی به اندازه دکتر شفیعی کدکنی با میراث تصوف خراسان آشنا نیست و او این آشنایی را توأم کرده است با دقتی مثال زدنی در بحث های تاریخی مرتبط با متون صوفیانه و عرفانی پهنه خراسان بزرگ. این کتاب را می توان مطالعه ای در فلسفه تصوف خواند و به نظر من خواندنش بر هر دلبسته و شیفته تصوف لازم و بایسته است. کتاب بر پایه این دیدگاه نوشته شده است که عرفان و تصوف نگاه جمال شناسانه و هنری است به الاهیات. استاد شفیعی این دیدگاه که البته ابتکار نظری خود حضرت استادی است را با تطبیق دادن بر متون و ژانرهای مختلف صوفیانه و مرتبط با سنتهای صوفیانه به نیکی در کتاب نشان داده اند. استاد شفیعی در همین چارچوب، عناصر این نگاه و تلقی هنری را در این متنها به بحث گذاشته و مسائل مشترک دیدگاه هنری اعم از عاطفه و تخیل و چند معنایی بودن و رمز را در متنهای مورد گفتگو بررسی کرده اند. این جنبه های هنری البته در زبان عرفانی مکتب ابن عربی به نظرم کارایی بسیاری دارد و این چیزی است که استاد در ارائه آن توفیق داشته اند. با این وصف جنبه های فلسفی مکتب عرفانی ابن عربی را نمی دانم چگونه می توان تنها در سطح نگاهی هنری به الهیات فروکاست. بی تردید زبان عرفانی تنها جلوه بیانی تفکر عرفانی است و تحلیل بنیادهای فکری و فلسفی الهیات عرفانی نیاز به تحلیل های مستقل دارد. به هرحال امیدوارم که استاد شفیعی در اثری دیگر به این جنبه های فلسفی و فکری و در واقع جنبه های دکترینال تصوف هم بپردازند و تحلیل خود را ارائه دهند.
در مورد تصوف خراسانی البته اشاراتی در کتاب هست که مکتب اشعری را زمینه آن تصوف دانسته اند. تردیدی نیست که مکتب اشعری در رشد و بالندگی تصوف خراسانی سهم اساسی داشته است و حتی اسلاف سلمی و قشیری نیز که پیش از ابوالحسن اشعری می زیسته اند تحت تأثیر اسلاف اشعری بوده اند که جای بحث آن اینجا نیست. با این وصف حنبلیان و از دیگر سو حنفیان خراسان هم که ارتباطی مستقیم با تفکر و سنت اشعریان نداشته اند در رشد تصوف سهیم بوده اند. باید دید تمایز میان نمایندگان حنفی و شافعی تصوف خراسان در چه جزئیاتی نمود می یافته است؛ فی المثل تفاوت کلاباذی و قشیری. یا فی المثل تمایز ابو منصور اصفهانی حنبلی ضد اشعری و همچنین خواجه ابو اسماعیل عبدالله انصاری حنبلی با نمایندگان اشعری در سنت تصوف خراسان؛ در این زمینه ها ما هنوز پژوهشی جدی در اختیار نداریم. از موارد مهمی که درباره سهم کلام اشعری در تصوف خراسان و نگاه هنری به الهیات می توانست مورد اشاره استاد قرار گیرد منظر اشعریان درباره حقیقت وحی است که در مقاله ای در کتاب بررسیهای تاریخی بدان پرداخته ام. به نظر من تفسیری که آنان از حقیقت وحی و بحث از کلام نفسی قدیم و حکایتگری قرآن از کلام نفسی داشته اند می تواند کلید مهمی باشد برای درک منظر عرفانی و هنری آنان به زبان قرآن. استاد البته در مقابل به نکته ای دیگر پرداخته اند تا تأثیر تفکرات کلامی را بر تصوف نشان دهند و آن توجه به نظریه ادراک بی چگونه حق تعالی است که آن را تا گفتاری از مالک بن انس، پیشوای مالکیان به عقب برده اند. در اینجا البته روشن است که نظریه مالک بن انس در چارچوبی تشبیهی بیان شده بوده است و نه تنزیهی. در واقع او نظریه اش تشبیه بلا ادراک بوده است و نه ادراک تنزیهی بلا کیف و میان این دو نظر تفاوت بسیار است. در واقع اینجا اشعریان تا اندازه زیادی از حنبلیان (و نظریه مالک بن انس و اصحاب حدیث) فاصله می گرفته اند. از آن مواردی که می شد در بحث نسبت میان تصوف و کلام در این کتاب به بحث گذاشت بحث از ارتباط دیدگاه تشبیهی حنبلیان و اصحاب حدیث است با نظریه عشق از دیدگاه صوفیه. تصویری که حنبلیان از خداوند می ساخته اند حتی اگر بلا ادراک هم فرض می شد (که البته همه جا هم این طور نبود و حنبلیانی بودند که نقاشی تمام عیاری از خدا به دست می داده اند) می توانست در شکل گیری نظریه عشق به خدا در مقام ظهور اتم و اکمل زیبایی مؤثر بوده باشد (و نگاهی استعلایی به عشق زمینی به زیبارویان). در این مورد هنوز پژوهشی جدی صورت نگرفته است.
ما در ایران تقریبا هیچ شناختی نسبت به مکتب اشاعره نداریم
شاید برخی تصور کنند این داوری نوعی اغراق گویی است اما واقعیت این است که به طور سنتی شناخت ما از مکتب کلامی و مذهبی اشاعره بسیار محدود و عمدتا متکی بر داوری های غلط و جدلی قدماست. بیشتر شناخت ما از مکتب کلامی اشاعره مبتنی است بر داوری های آثار کلامی علامه حلی و شاگردان مستقیم و یا غیر مستقیم او که غالباً گزارش هایی است جدلی و داوری هایی یک طرفه و ناقص از مکتب اشاعره. اگر به دلیل تأثیر اعتزال بر تشیع و همچنین اقبالی که کم و بیش به مکتب اعتزال در میان محققان ما در پنجاه سال اخیر وجود داشته تا اندازه ای بتوان گفت آشنایی مختصری با کلام معتزلی در ایران فراهم شده در مورد اشاعره چنین زمینه ای مطلقاً وجود نداشته است. در بهترین حالت شناخت عالمان ما از کلام اشعری و بر پایه آثار اشعریان به برخی کتاب های فخر رازی محدود می شود در حالی که می دانیم فخر رازی نه نماینده مکتب قدیم اشاعره است و نه نماینده تحولی که با جوینی در کلام اشعری رقم خورد. خوشمزه اینجاست که عده زیادی از نویسندگان ما غزالی را نماینده تفکر اشعری معرفی می کنند و از آن رهگذر کلام اشعری را تحقیر و ناچیز و سهمش را در کلام اسلامی مخرب و مخالف عقل گرایی می پندارند. این در حالی است که غزالی اساساً از دیدگاه متکلمان اشعری نماینده کلام اشعری قلمداد نمی شده و بیشتر آثارش نوعی گذار از کلام اشعری را نمایندگی می کند. در سال های اخیر آثار مهمتری در کلام اشعری در تونس و مراکش و ترکیه و کویت و همچنین در غرب از سوی اسلامشناسان غربی منتشر شد که شناخت تازه و مهمی نسبت به کلام اشعری به دست می دهد. برخلاف دیدگاه رایج در ایران که معمولا کلام اشعری را کلامی ضد عقلی و غیر نظری و کم و بیش همپایه حنبلیان و اصحاب حدیث اعتقادی جلوه می دهد و بیشتر هم بر روی مسئله مخالفت اشاعره با حسن و قبح عقلی و نظریه کسب اشعری مانور می دهد مکتب کلامی اشعری از آغاز مکتبی نظری در میان اصحاب حدیث بود که گرچه با عقاید مذهبی معتزله مخالف بودند اما نسب به نسلی از متکلمان کهنتر می بردند که آنان همگام با معتزله با شیوه های کلامی و جدلی و بحث های نظری آشنایی یافته بودند و در تحول آن شیوه ها خود تأثیری تمام داشتند. فرق آنان با معتزله در واقع در نوع بیان دیدگاه های کلامی و یا شیوه های بحث های نظری نبود بلکه اختلافشان تمایزهای مذهبی بود. بعدها هم چنانکه می دانیم این نه معتزلیان که اشعریان بودند که بیشترین دفاع را از به کار گیری بحث های نظری در کلام ارائه می دادند و در این زمینه تأثیرگذار بودند. وانگهی با جوینی و بعد از او با غزالی و به ویژه فخر رازی بود که کلام اشعری پیوندی مهم با فلسفه ابن سینا پیدا کرد و اشعریان در تفسیر و تحول فلسفه سینایی در خراسان مهمترین تأثیر را ایفا کردند. سهل است مبانی آنان تا اندازه زیادی با فلسفه ابن سینا بیشتر قابلیت سازگاری داشت تا کلام معتزلی با فلسفه سینوی. دفاع از فاعلیت مختار خداوند و نفی ضرورت علی و معلولی هم گرچه در اصل در کلام اشعری جایگاه مهمی داشت اما این مخصوص آنان نبود بلکه عمده معتزلیان و به ویژه بهشمیان همین دیدگاه را در مقابل فلاسفه داشتند. بنابراین دعوا سر دو طیف اهل کلام فارغ از اشعری گری و یا اعتزال بود با اهل فلسفه. از دیگر سو، بسیاری از مبانی استدلال ورزی کلامی و نظری و شیوه های آداب البحث و استدلالی و حتی مبتنی بر منطق ارسطویی بعدها توسط اشعریان گسترش یافت و متحول شد و به کار گرفته شد. حسن و قبح عقلی و ذاتی و نفی آن داستان دیگری است و ربطی به عقل گرایی و یا نقل گرایی ندارد؛ کما اینکه بعدها در مباحث علم اصول و بحث از اعتباریات در واقع دیدگاه های اشعریان بود که دست برتر را یافت. نظریه کسب اشعری را هم در واقع با توجه به پیچیدگی های مبحث جبر و اختیار نمی توان به نوعی جبری گری محض و سطحی فروکاست و تفسیر کرد. اخیراً یکی از آشنایان مباحثی را برای من فرستاد که میان برخی دوستان درگرفته است در ارتباط با نسبت تصوف و مکتب اشاعره و سهم اشعریان و صوفیه در انحطاط تفکر اسلامی. آن مطالب بیشتر من را متقاعد کرد که تقریباً در ایران ما هیچ گونه تلاشی برای شناخت مکتب کلامی اشاعره نداشته ایم. یکی از استادان عالی مقام را هم می شناسم که دائما بر این نظر تأکید می کند که در تاریخ تفکر همواره دو دیدگاه در تقابل با هم بوده: دیدگاه معتزلی که محور را به عقل می دهد و دیدگاه اشاعره که ضد عقل است و مقلد محض. روشن است که این سخت از بن غلط و نادرست است. پیشنهاد من این است که همتی شود و آثار ریچارد فرانک و دانیل ژیماره به فارسی ترجمه شود.
کلام اشاعره قريب هفتصد سال است که وامدار کلام خواجه طوسي است
کلام اشعری سه مرحله را در تاريخ خود تجربه کرده: مرحله نخست، مرحله تأسيس است که با خود ابوالحسن اشعری آغاز می شود و تا امام الحرمین جوینی ادامه پيدا می کند. در اين مرحله کلام اشعری از نقطه نظر شيوه های جدلی و استدلالی وامدار معتزله است اما در عقايد تابع مکتب اعتقادی اهل "سنت" است (يعنی کسانی که هم مخالف معتزله بودند و هم مخالف حنبليان و اهل حديث سنی مذهب). مهمترين تحول در اين دوران به پذيرش نظريه احوال بر می گردد که باقلانی نهايتا در هداية المسترشدين آن را پذيرفت و بدين ترتيب توانست نظريه ای جديد نسبت به ديدگاه سنتی اشعريان درباره صفات قديم ابراز دارد.
مرحله دوم از امام الحرمین جوينی آغاز می شود و تا عصر فخر رازي ادامه می يابد: در اين دوره جويني تحت تأثير دو مکتب در باورها (و نه تنها نظام استدلال)ی کلامی قرار می گيرد: يکی مکتب ابوالحسين بصري (از معتزله) و ديگری پاره ای از نظريات ابن سينا. مکتب جوينی بعد از مدتی که در خراسان پی گرفته شد به ويژه بعدا در مغرب تا قرن ها مکتبی بلا منازع در ميان مالکيان اشعری مذهب بود. او نظريه احوال را با قرائت اشعری گسترش داد و درباره موضوعات اساسی در کلام اشعري نظريات تازه ای متأثر از معتزله و فلاسفه داشت.
مرحله سوم مرحله فخر رازي است که کلام فلسفی از اين دوره مطرح می شود و ساختار و بيان کلامی اشعريان تغيير کلی پيدا می کند و در واقع تحت تأثير مستقيم فلسفه ابن سينا قرار می گيرد.
با وجود اينکه فخر رازي در پيدايش طريقه جديد کلام اشعری سهم مهمی دارد اما به دليل رواج تجريد و شرح اشارات خواجه نصير در نظام آموزشی اشعريان و به ويژه در ميان شاگردان سنی خود خواجه و نسل بعد آن شاگردان و بعدا به طور خاص به دليل مکتب شيراز عمده مباحث کلامی که اينک در ساختار کلام فلسفی تبيين می شد تا دوران عثمانی و تا به امروز در ميان اشعريان تحت تأثير آثار خواجه به شکل مستقيم و يا غير مستقيم قرار دارد. آنچه در اين دوره از کلام اشعري توسط متکلمان اشعری تدوين شد تنها در خطوط اصلی با کلام دوران اشعری و باقلانی شباهت دارد و الا در بسياری از مباحث تحت تأثير خواجه نصير طوسي (و فخر رازي) است.
در واقع کلام اشعري حدود هفتصد سال است که بر سر سفره کلام فلسفی خواجه نصير طوسي، متکلم و فيلسوف بلندآوازه شيعی نشسته است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
يک نمونه از تبويب كتب ديگران در سنت حديثی اماميه
ابو جعفر احمد بن محمد بن عيسي بن عبدالله بن سعد بن مالك بن الاحوص الاشعري ، مهمترين كتاب او كتاب النوادر بوده است كه بنا بر گفته نجاشي كتابي غير مبوب بوده ولی آن را داود بن كوره به صورت مبوب درآورده بوده است . در حقيقت داود بن كوره متن كتاب احمد بن محمد بن عيسي را بر اساس ابواب فقهي و شايد حتی در بخشهايي، غير فقهي ( عقايد و اخلاقيات ) در آورده بوده است . روشن نيست كه در آغاز متن اين كتاب از سوي احمد بن محمد بن عيسي چگونه تنظيم شده بوده است ولي اين احتمال هست كه بر اساس ترتيب اصول / دفاتر و يا حتي شيوخ بوده است (در اين مورد مفصلا بعدا بحث خواهيم کرد). نقش داود بن كوره فقط تنظيم متن بوده و محدثان كتاب را حتي اگر بر اساس متن تنظيم شده داود بن كوره روايت مي كردند ، شايد ضرورتي نمي ديدند كه نامي از او در سلسله سند بياورند ، چرا كه اساسا تنظيم يك كتاب ، مادامي كه اين تنظيم دخلي در روايت كتاب نداشته در روايت مستقيم از مولف و راوي اصلي متن تاثيري نمي داشته است . گرچه ما به درستي نمي دانيم كه تا كي و كجاها متن اصلي و يا متن تنظيم شده رواج بيشتري داشته است . نجاشي از طريق دو تن از مشايخ خود سندي به او با وساطت سعد بن عبدالله الاشعري مي دهد كه از او روايت مي كرده است . همچنين از ابن نوح سيرافي استاد نامدار خود نقل مي كند كه كتابهاي احمد را از طريق ابن داود قمي از محمد بن يعقوب كليني و او از طريق 5 تن از مشايخ خود ( علي بن ابراهيم قمي ، محمد بن يحيي العطار ، علي بن موسي بن جعفر ، داود بن كوره و احمد بن ادريس ) از احمد بن محمد بن عيسي روايت مي كرده است . معلوم نيست كه آيا اين اسناد ناظر به روايات كليني از احمد بن محمد بن عيسي در كتاب الكافي است كه در سرتاسر كتاب از النوادر و به توسط اين اشخاص روايت مي كرده است و يا اينكه ريشه اين اسناد به اجازه و يا حتي فهرستي از كليني منتهي مي شود كه طبق آن كليني اسناد كتابهاي احمد بن محمد بن عيسي را به شاگردش ابن داود قمي داده بوده است . چنانكه ملاحظه مي شود ، داود بن كوره كه تبويب كننده متن النوادر بوده ، جزء مشايخ كليني و از واسطه هاي روايت كتابهاي احمد بن محمد بن عيسي بوده است . در اين صورت بايد گفت كه شايد هر دو نوع تنظيم كتاب النوادر در اختيار كليني بوده است ( نجاشي ، 81 – 83 / 198 ) .
پيش از تدوين كتابهاي مجاميع حديثي با عناوين مختلف ( اعم از الجامع و يا عناوين ديگر ....) ، كتابهاي حديثي يا به صورت دفاتر كتاب / اصل تدوين مي شد و يا اينكه اگر مشتمل بر موضوع معيني بود ، اين موضوعات موضوعاتي محدود و عموما مطابق با آن چيزي بود كه بعدها به عنوان اسامي ابواب كتابهاي جامع در زمينه هاي فقهي و يا غير فقهي عرضه مي شد . بر همين اساس تك تك ابواب فقهي عنوان يك كتاب را تشكيل مي داد و مولفان كتابهاي حديثي ، كليه احاديث مربوط به باب مورد نظر را در ذيل همان عنوان كتاب عرضه مي كردند .
https://t.me/azbarresihayetarikhi
50 - ابو جعفر احمد بن محمد بن عيسي بن عبدالله بن سعد بن مالك بن الاحوص الاشعري ، نجاشي او را شيخ و وجيه و فقيه قابل قبول قميان دانسته است . او امام رضا را ديده بوده است . او همچنين امام جواد و امام هادي را ديده بوده است .
او كتابهايي داشته است ؛ از جمله كتاب التوحيد . نيز در ابواب فقهي تنها گفته اند كه كتاب المتعة داشته است . البته ابن نوح سيرافي مي گويد كه نزد دبيلي كتابي درباره حج از وي ديده بوده است . كتاب الناسخ و المنسوخ نيز در شمار كتابهاي او ذكر شده است . با اين وصف سه كتاب الاظلة و نيز كتاب المسوخ و كتاب فضائل العرب از اهتمامات خاص او و عقايد ويژه حكايت مي كند . اما مهمترين كتاب او كتاب النوادر بوده است كه بنا بر گفته نجاشي كتابي غير مبوب بوده ولي آن را داود بن كوره به صورت مبوب درآورده بوده است . در حقيقت داود بن كوره متن كتاب احمد بن محمد بن عيسي را بر اساس ابواب فقهي و شايد حتي در بخشهايي، غير فقهي ( عقايد و اخلاقيات ) در آورده بوده است . روشن نيست كه در آغاز متن اين كتاب از سوي احمد بن محمد بن عيسي چگونه تنظيم شده بوده است ولي اين احتمال هست كه بر اساس ترتيب اصول / دفاتر و يا حتي شيوخ بوده است . نقش داود بن كوره فقط تنظيم متن بوده و محدثان كتاب را حتی اگر بر اساس متن تنظيم شده داود بن كوره روايت مي كردند ، شايد ضرورتي نمي ديدند كه نامي از او در سلسله سند بياورند ، چرا كه اساسا تنظيم يك كتاب ، مادامي كه اين تنظيم دخلي در روايت كتاب نداشته در روايت مستقيم از مولف و راوي اصلي متن تاثيري نمي داشته است . گرچه ما به درستي نمي دانيم كه تا كي و كجاها متن اصلي و يا متن تنظيم شده رواج بيشتري داشته است . نجاشي از طريق دو تن از مشايخ خود سندي به او با وساطت سعد بن عبدالله الاشعري مي دهد كه از او روايت مي كرده است . همچنين از ابن نوح سيرافي استاد نامدار خود نقل مي كند كه كتابهاي احمد را از طريق ابن داود قمي از محمد بن يعقوب كليني و او از طريق 5 تن از مشايخ خود ( علي بن ابراهيم قمي ، محمد بن يحيي العطار ، علي بن موسي بن جعفر ، داود بن كوره و احمد بن ادريس ) از احمد بن محمد بن عيسي روايت مي كرده است . معلوم نيست كه آيا اين اسناد ناظر به روايات كليني از احمد بن محمد بن عيسي در كتاب الكافي است كه در سرتاسر كتاب از النوادر و به توسط اين اشخاص روايت مي كرده است و يا اينكه ريشه اين اسناد به اجازه و يا حتي فهرستي از كليني منتهي مي شود كه طبق آن كليني اسناد كتابهاي احمد بن محمد بن عيسي را به شاگردش ابن داود قمي داده بوده است . چنانكه ملاحظه مي شود ، داود بن كوره كه تبويب كننده متن النوادر بوده ، جزء مشايخ كليني و از واسطه هاي روايت كتابهاي احمد بن محمد بن عيسي بوده است . در اين صورت بايد گفت كه شايد هر دو نوع تنظيم كتاب النوادر در اختيار كليني بوده است ( نجاشي ، 81 – 83 / 198 ) .
51 – ابو جعفر احمد بن هلال العبرتائي ( 180 – 267 ق ) ، نجاشي او را صالح الرواية خوانده ولي با اين وصف مي گويد كه در احاديث او ، احاديث منكر وجود دارد ( يعرف منها و ينكر ) نجاشي مي گويد كه از او دو كتاب يوم وليلة و كتاب نوادر را مي شناسد . آنگاه يك سند به النوادر مي دهد و يك سند هم به كتاب يوم و ليله ( نجاشي ، 83 / 199 ) .
52 – ابو جعفر احمد بن الحسين بن عمر بن يزيد الصيقل كوفي ، از اماميه ، كتابهايي داشته كه جز النوادر شناخته شده نيست . نجاشي اين كتاب را به همراه احمد ابن الغضائري ، بر پدر ابن الغضائري يعني حسين بن عبيدالله الغضائري قرائت كرده بوده است و سند آن را به محمد بن احمد بن يحيي و به مولف مي رساند . احمد ابن الغضائري گفته بوده كه او كتابي هم در امامت داشته است و سند آن را از طريق پدرش به آن مي رسانيده است ( نجاشي ، 83 / 200 ) .
معرفی اجمالی کتاب
کلیات هفت جلدی مختار_نامه
نویسنده (مترجم)عطاالله بن حسام واعظ هروی
کلیات_هفت_جلدی_مختار_نامه عطاالله_بن_حسام_واعظ_هروی تاریخی
معروف ترین کتاب در شرح احوال و روزگار مختار ثقفی که به نثر قرون ماضی به رشته تحریر درآمده است
کتاب النوادر منسوب به احمدبن محمدبن عیسی اشعری
📕 اعتبارسنجی روایات فطرس
👤 عباس مفید
🏷 چکیده: نظام اعتبارسنجی روایات را میتوان به دو بازه زمانی پیش از مکتب حله و پس از آن تقسیم کرد. رویکرد اعتبارسنجی متأخران بیشتر بر اعتبارسنجیِ سندی (اعتبارسنجیِ راوی محور) استوار است، درحالی که بررسی سندی در میان قدما از تأثیر چشمگیری برخوردار نیست. پیشنیان نظام اعتبار سنجی قرینه محور را در دستور کار داشتند که بررسی سند، یکی از قرائن بود. در مقاله پیش رو با روش توصیفی تحلیلی روایات مرتبط با ملکی به نام فطرس، با توجه به دو رویکرد اعتبار سنجی متأخران و متقدمان بررسی شده است. نتیجه این نوشتار آن است که در روش اعتبارسنجی قدمایی روایات فرشته ای به نام فطرس را پذیرفته اند.
کانال رجال الشیعة
@rejalshia
@sokhanetarikh
✅ #مقاله
نویسنده: حسین قاضیخانی؛
آگاهی از رویدادهای بازه زمانی حضور مسلم بن عقیل در کوفه به عنوان سفیر امام حسین(ع)، نقشی مهم در فهم چرایی عدم همراهی کوفیان با امام حسین(ع) دارد. موضوع سکونت مسلم در منزل مختار ثقفی با وجود شهرتی که دارد و در آثار گوناگون بازتاب یافته است با ابهام روبهرو است.
مقاله پیشرو با روش استقرا و خوانش دوباره دادههای تاریخی منابع کهن، چهار گزارش سکونت مسلم در منزل مختار، منزل هانی بن عروة، منزل شریک بن اعور و منزل مسلم بن عوسجة را شناسایی کرده است و سپس بر اساس ارزیابی میزان همراستایی آنها با دیگر اطلاعات تاریخی و سازگاری با فضای کالبدی شهر کوفه به اعتبارسنجی آنها پرداخته است....
👉 https://b2n.ir/791148
@sokhanetarikh
✅ #مقاله
نویسنده: حسین قاضیخانی؛
آگاهی از رویدادهای بازه زمانی حضور مسلم بن عقیل در کوفه به عنوان سفیر امام حسین(ع)، نقشی مهم در فهم چرایی عدم همراهی کوفیان با امام حسین(ع) دارد. موضوع سکونت مسلم در منزل مختار ثقفی با وجود شهرتی که دارد و در آثار گوناگون بازتاب یافته است با ابهام روبهرو است.
مقاله پیشرو با روش استقرا و خوانش دوباره دادههای تاریخی منابع کهن، چهار گزارش سکونت مسلم در منزل مختار، منزل هانی بن عروة، منزل شریک بن اعور و منزل مسلم بن عوسجة را شناسایی کرده است و سپس بر اساس ارزیابی میزان همراستایی آنها با دیگر اطلاعات تاریخی و سازگاری با فضای کالبدی شهر کوفه به اعتبارسنجی آنها پرداخته است....
👉 https://b2n.ir/791148
اخباری گری ؛نقدِ قرائتِ رسمی مکتبِ حله
احمد پاکتچی
اخباريه در اصل يک نوع بازگشت به متون دينی است. بازگشت به متون دينی و دور شدن از خوانش های رسمی، پيشنهاد مولا محمد امين استرآبادی و ملا محسن فيض به تفکر غالب در قرن هاي 7 تا 9 بوده است.
نقد آنها _اين تعبير من است و نمی توان گفت آن دو چنين حرفی زده اند_به انديشه ای است که در مکتب حله و تک صدايی که در آن مکتب وجود داشته است، بوده است. ويژگی تک صدايی در مکتب حله به اين دليل بود که اين مکتب رقيبی نداشت تا در طول اين دوره ی رقابت امکان شکوفايی بيشتری داشته باشد.
به نظر مي رسد در طول فعاليت مکتب حله در قرن های 7 تا 9 با يک نوع پيشرفت رو به جلوی تک بعدی مواجه بوديم.
علمای اخباری دوره صفوی مثل فيض و محمد امين اين روند را مورد نقد قرار دادند و معتقد بودند بايد يک مقدار از پيچيدگی هايی که در جنبه های مختلف دين اعم از کلام و فقه و تفسير و حوزه های ديگر در طی فعاليت مکتب حله، در دين اسلام از مکتب حله افزوده شده را بزداييم و به يک خوانش خالص تری از مکتب اماميه دست پيدا کنيم.
اين نقد شامل نقد بر فقه حله، نقد بر شيوه های حلي ها در نقل حديث و حوزه های مختلف ديگر از جمله نقد بر تفسير و فهم قرآن هم می شود.
به همين دليل فيض کاشانی دست به تاليف تفسير صافی می زند که يکي از تفاسير مهم در دوره صفويه است. تفسير صافی در نگاه نخست يک تفسير روايی است. دو ويژگی در اين تفسير است که آن را به يک تفسير روايی هم تبديل می کند. نخستين ويژگی که کمتر توجه انسان را جلب مي کند انتخاب های ملا محسن است، چون او نيامده چند تفسير روايی را جلوی خودش بگذارد و از آنها احاديثی را گردآوری کند. کار او حتی با سيوطی متفاوت است، چون هدف سيوطی گردآوری آنچه که هست مي باشد، در حالی که ملا محسن بيشتر به دنبال آن است که "گردآوری" و "انتخاب" انجام دهد و بيشترين نقش افکار او را می توان در انتخاب هايش ديد که کاملاً جنبه ی انديشه ورزی و درايی دارد.
ملا محسن به هر حال در تفسيرش از اظهار نظر طفره نرفته و در مناسبت های مختلف به شکلي خيلی کوتاه و اشاره وار موضع خودش را معين کرده که از اين نظر شباهت زياديی به تفسير طبری دارد.
به هر حال به عنوان جريان اخباری گری در دوره صفويه شاهد شکل گيری آثار متعددی در حوزه تفسير هستيم که در نگاه نخست روايی هستند. اما در عين حال از نوعی نگرش دينی خاص نشأت گرفته است.
تاریخ تفسیر
@osolefeghh | @foghaha
🔰 اهل بیت علیهم السلام بر قواعد نظام اعتبار سنجی احادیث، احاطه و حاکمیت داشتند
🔸مؤلّف کتاب اعتبار سنجی احادیث شیعه، جناب استاد سید علیرضا حسینی شیرازی در سخنانی پیرامون اثر خود فرمودند: پس از پیدایش نظام اعتبار سنجی متأخّرین که ابراز و اظهار آن توسط علامه حلّی صورت گرفت، دغدغهای ذهن فقها و حدیث پژوهان و محدّثان ما را به خود مشغول کرد که گستره ی نسبتاً وسیع احادیث ضعیف را در تراث حدیثی شیعه چگونه می توان توجیه کرد.
🔹گرچه در فرمایشات محدّثان، رجال نگاران و فقه پژوهان، بهویژه مرحوم مجلسی اوّل اشارات زیادی به این نکته شده است، ولی توجه به این مسئله در یک خوانش نگاه تاریخی در پژوهش های جاری خالی بود.
🔻نه مرحوم علامهی حلّی، نه سید احمد بن طاووس، در چرایی گذر از نظام اعتبارسنجی متقدّمان -که بر پایه ی اصطلاحات چهارگانه نبوده است- و روی آوردن به نظام نوین، هیچ توجیهی از خود ارائه نداده اند. مجموع فرمایشات شیخ بهایی در مشرق الشمسین و مرحوم صاحب منتقی الجمان بیانگر آن است که فقدان قرائنی که قدما بر آن تکیه میکردند و حتی به روایات ضعاف فتوا میدادند، موجب شد که حوزهی حلّه با نظام اعتبارسنجی جدید رو به رو شد.
🔸آنچه در این کتاب (اعتبارسنجی احادیث شیعه) جمع آوری شد، بازخوانی یک نگاه تاریخی به تراث رجالی شیعه است که شاید یک نظریه جدید یا بیان نظریه خاک گرفتهای است که در فرمایشات پیشینان است.
🔹نظام اعتبارسنجی احادیث شیعه به موازات کتابت حدیث، تحت نظارت مستقیم اهل بیت علیهم السلام به ویژه از زمان امام باقر تا انتهای دوران امامت امام رضا علیهما السلام بود. این نظام اعتبار سنجی، قواعد و مفاهیم و سنجههای خود را نیز از اهل بیت علیهم السلام گرفته است.
🔺با جستجو در میراث حدیثی شیعه، میتوان قواعد و مفاهیم به کار رفته در نظام اعتبار سنجی متقدّمان که در تراث رجالی شیعه به وفور وجود دارد را کشف و برای اعتبار سنجی احادیث شیعه، امروز نیز بر تراث حدیثی شیعه تطبیق کرد.
🔸بازخوانی تاریخی نظام اعتبار سنجی، حاکمیت اهل بیت علیهم السلام بر قواعد این نظام و امکان پیاده سازی اعتبار سنجی پیشینیان، از مطالبی است که در این کتاب تبیین شده است.
@Asalatemiras
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com