قناة

یادداشت های حسن انصاری

یادداشت های حسن انصاری
5.6k
عددالاعضاء
1,963
Links
163
Files
17
Videos
1,277
Photo
وصف القناة
چند سال پيش متن مصحح مقدمه شيخ طوسي در اصطلاحات کلامی را همراه چاپ عکسی شرحی ناشناخته از اين کتاب در ايران منتشر کرديم. همينک تصحيح متن اين شرح را آماده کرده ايم که به زودی منتشر می شود. از ارزشمندترين ميراث کلامی اماميه حلب است.
حجت اسلام و مسلمين
Forwarded From یادداشت های حسن انصاری
نسخه تازه یاب تفسیر ابن مردویه اصفهانی


در مجلدات دائره المعارف بزرگ اسلامی مقاله ابن مردویه را من نوشتم. ابن مردویه اصفهانی محدث نیمه دوم سده چهارم و اوائل سده پنجم قمری صاحب تفسیری روایی از قرآن بوده که سیوطی در الدر المنثور از آن نقل می کند. اخیرا نسخه بسیار کهن و ظاهرا منحصر به فرد یکی از مجلدات آن را یافتم، در ۲۵۵ برگ. نسخه سماعات مختلفی بر خود دارد بعضا از سال های ۵۲۷ و ۵۲۸ ق (برگ های ۱۸۱ ب و ۲۳۶ ب). این مجلد شامل تعدادی از اجزای کتاب است که از یکدیگر با نقل سماعاتی ایرانی در آغاز و انجام هر یک جدا شده اند. این مجلد تنها بخشی از تقسیر قرآن را پوشش می دهد و معلوم است اصل کتاب در چندین مجلد همچون مجلد حاضر بوده است. در برگ ۷۲ الف آن در آغاز جزء ۳۹ کتاب به طور نمونه آمده: نظر فی هذا التفسیر من تألیف أبی بکر الشیخ الامام الحافظ أحمد بن موسی ابن مردویه، الذکوانی ونظر فیه السید عثمان بن السید علاء الدین ابن السید جمال الدین ابراهیم ابن السید الشیخ الامام القدوة قدوة الاسلام السید اسماعیل المتصل نسبه الی الحسین الشهید ابن الامام علی بن ابی طالب رضی الله عنه وغفر الله لمن دعا له بالتوبة والمغفرة ولجمیع المسلمین آمین.

در آغاز جزء ۳۶ کتاب (برگ ۲۳ ب) سند روایت متن چنین است:

اخبرنا الشیخ الصالح ابو القاسم اسماعیل بن ابی نضر البقال یعرف بدانه کفاذ (؟) اخبر (؟) الشیخ ابو الحسین الذکوانی اخبرنا الشیخ الامام الحافظ ابوبکر احمد بن موسی بن مردویه....

بنا شده اگر عمری باشد به یاری حق متعال و با مساعدت یکی از همکاران درباره این تفسیر مفصلا چیزی بنویسیم.
هذا ما کتبته عن تفسير ابن مردويه في اوائل سنة 2019 ورأيت النسخة في ألمانيا وکتبت عنها في مدونة کاتبان👆
Forwarded From حسن انصاری
نسخه مهم ترین و یکی از کهن ترین ردیه ها بر باطنیان و اسماعیلیان: کتاب کشف الأسرار وهتک الأستار تألیف ابوبکر باقلانی(۱)


چنانکه می دانیم یکی از کهنترین و مهمترین ردیه هایی که بر باطنیه، قرمطیان و اسماعیلیه نوشته شد کتابی است که متکلم برجسته اشعری مذهب، ابو بکر باقلانی نگاشته است به نام کشف الأسرار وهتک الأستار. این کتاب در سده های اخیر مفقود فرض می شد اما نقلهایی محدود از آن در برخی منابع سنی موجود است که بدان معمولاً در تحقیقات مرتبط اشاره می شد. خوشبختانه نویسنده این سطور نسخه این کتاب را همینک در اختیار دارد، نسخه ای کامل با تاریخ کتابت ۱۹ ذیحجه سال ۶۷۹ ق (یا ۶۶۹ ق؟) در ۲۰۹ برگ. این کتاب بی تردید مهمترین کتابی است که تاکنون در رابطه با ردیه ها بر اسماعیلیان به دست رسیده است و چنانکه می بینیم بسیار هم پر برگ است و البته آغاز و انجام آن در نسخه موجود است. در این کتاب باقلانی به آثار دیگر خود ارجاع می دهد و تردیدی در صحت انتساب کتاب بدو نیست.
در این کتاب برای نخستین بار با بسیاری از اطلاعات تاریخی درباره تاریخ اسماعیلیان و فاطمیان، دعوت آنان، دیدگاههای تأویلی آنان نسبت به قرآن، عقاید و باورهای مذهبی آنان و مهمتر از آن دیدگاهای فلسفی اسماعیلیان به روایت باقلانی آشنا می شویم. از نکات جالب و مهم دیگر کتاب نقلهای باقلانی است از آثار اسماعیلیان و برشمردن بسیاری از منابع آنان که بی هیچ تردید به کلی شناخت ما را از اسماعیلیان تغییر خواهد داد. علاوه بر این، این کتاب از نقطه نظر آنکه در آن به عقاید شیعه امامیه هم توجه شده بی نهایت ارزشمند است و می تواند از مهمترین منابع قدیم درباره امامیه به شمار آید. اما از همه اینها مهمتر باید اشاره کنم به بحثهای کلامی باقلانی در این کتاب درباره موضوعات دقیق کلامی که موضع فلسفی اسماعیلیان با آن مواضع کلامی مخالف است و از اینرو باقلانی در این کتاب به رد عقاید و باورهای فلسفی اسماعیلیه و کلاً فلاسفه مبادرت می ورزد. دقیقترین بحثهایی که از اسماعیلیان و مکتب فلسفی ایرانی آنان می شناسیم در این کتاب مورد بحث و نظر کلامی قرار گرفته و انظار فلاسفه و متکلمین و نیز دیدگاههای ثنویان و اهل الالحاد به بحث گذاشته شده است.
از رهگذر این کتاب نه تنها شناخت ما از اسماعیلیه و دیدگاههای باطنی و اسماعیلی و اندیشمندان فاطمی تغییر خواهد کرد بلکه این کتاب از مهمترین منابع برای شناخت آرای کلامی باقلانی، ردیه های او بر فیلسوفان و اندیشه های فلسفی و از آن مهمتر از مهمترین و ارزشمندترین منابع برای بررسی مکتب کلامی اشعری خواهد بود.
در طی مقالاتی نخست در سایت کاتبان من می کوشم به تفصیل هرچه تمامتر ابعاد مختلف این اثر ارزشمند را به بحث بگذارم. این کتاب هر چه زودتر می بایست تصحیحح و منتشر شود. امید می برم با همکاری یکی از همکاران و دوستان این مهم هر چه زودتر محقق شود.

@barrasihayetarikhi
هذه أيضا 👆من المخطوطات التي وجدتها قبل سنوات وکتبت عنها قبل أکثر من أربع سنوات في مدونة کاتبان (سنة 2016). وعندي مقالة عنها باللغة الانگليزية کتبتها مع زميلي يان تيله. والآن الکتاب محقق علی النسخة اليتيمة هذه من قبل أکثر من باحث.

https://ansari.kateban.com/post/2585
منطق المتکلمين تجاه منطق الفلاسفة

بحثي هذا الذي نشرته قبل سنتين هو بحث تفصيلي عن مقدمة المتکلم الأشعري عبد القاهر البغدادي علی کتابه عيار النظر في علم الجدل وتحقيق نصّه؛ وقد حققت فصولاً من الکتاب وهي ردود البغدادي علی الفلاسفة علی أساس نسخة يتيمة وسينشر بحثي التفصيلي حول هذه الفصول مع نصّها قريباً ؛ علماً أني سمعت أخيراً أن الکتاب حقق أخيرا بصورة کاملة.

https://ansari.kateban.com/post/3531
چند سطری درباره دانشگاه پرینستون و مؤسسه مطالعات پیشرفته پرینستون

يکی از خوانندگان اين کانال از من درباره تفاوت اين دو پرسيد و به همين سبب اينجا چند سطری درباره آن توضيح داده می شود: مؤسسه مطالعات پيشرفته پرینستون کاملاً مستقل از دانشگاه پرینستون است و چهار مدرسه دارد با عناوین ریاضی، علوم طبیعی، تاریخ و همچنین مدرسه علوم اجتماعی. این مؤسسه از مهمترین و شناخته شده ترين مؤسسات علمی و دانشگاهی آمریکاست و اعتبار آکادميک آن چنانکه جای گفتگو ندارد از بسیاری از دانشگاه های مهم دنیا یک سر و گردن بالاتر است. شهرت اصلی و تاريخی اين مؤسسه که امسال نودمين سالگرد تأسيس آن است عمدتا به حضور آلبرت اینشتین (به مدت حدود بيست و سه سال و تا زمان مرگش) و شماری ديگر از مهمترين فيزيکدانان و رياضی دانان سده گذشته ميلادی در اين مؤسسه باز می گردد. برخلاف دانشگاه ها در هر رشته در اين مؤسسه تنها يک استاد تمام دائم مشغول به کار است و مابقی استادان به طور موقت از دانشگاه های دیگر سالانه اپلای می کنند و معمولاً برای شش ماه تا یک سال درسی (حداکثر ده ماه) اینجا می آیند. من هفت سالی به عنوان عضو دراز مدت اما غیر دائم هیئت علمی اینجا کار می کردم و از سپتامبر امسال به عنوان Visiting Professor مشغول به کارم. در ساليان گذشته دو ترم هم در دانشگاه پرینستون در دپارتمان مطالعات خاور نزدیک به عنوان استاد ميهمان با رتبه پروفسور درس داده ام (در نوشته هایی فارسی که از من در سايت ها بازنشر می شود دانشگاه و مؤسسه را با هم اشتباه می گيرند. اين خطای شايعی است).

در مؤسسه، تمرکز بر پژوهش است نه تدریس و درس؛ گرچه درس ها و سمینارهای متعددی در آن برگزار می شود. خود من در طول هفت هشت سال گذشته جلسات تدريس در اصول فقه و کلام و تاريخ زياد داشته ام؛ به ويژه برای دانشجويان دکتری دانشگاه های ديگر. در بخش مطالعات اسلامی معمولاً چهارشنبه ها سمینارهای درون گروهی داریم که شرکت در آن برای دیگران هم آزاد است و در آنها هر یک از ما و یا میهمانان از جاهای دیگر درباره موضوعی به ویژه موضوعاتی که در چارچوب پروژه های پیشنهادی ما برای حضور در مؤسسه است صحبت می کنیم و پس از‌ آن باید درباره اش با یکدیگر بحث و گفتگو کنیم. عمدتاً هم محور بحث ها متن یا سندی است. یک روز در هفته هم سمینارهای عمومی مدرسه تاریخ برگزار می شود که آن زمینه ای است برای ‌آشنایی با موضوعات پژوهشی بخش های دیگر مدرسه تاریخ. چیز بسیار مفیدی است برای اینکه عملاً آدم با موضوعاتی آشنا می شود که زمینه اصلی مطالعه او نیست. چند سال پیش قبل از اینکه من اینجا بیایم یک سال آقای دکتر شفیعی کدکنی اینجا به عنوان عضو هیئت علمی تشریف داشتند. از امتیازات پرینستون یکی حضور اساتید برجسته ای است که از سرتاسر دنیا برای پژوهش یا تدریس و یا سخنرانی به دانشگاه و مؤسسه می آیند و خوب معمولاً زمینه ای برای گفتگو و ‌آشنایی فراهم می شود و یکی هم کتابخانه فایرستون در دانشگاه پرینستون است که از بهترین کتابخانه های دنیاست و در آن همه جور کتاب و مجله ای را می شود پیدا کرد. دانشگاه چندین کتابخانه دارد که فایرستون تنها یکی از آنهاست. خود مؤسسه هم کتابخانه های متعدد دارد و کتابخانه تاریخ آن از بهترین کتابخانه ها در سطح خود در دنیاست. امروزه دسترسی ها به مجلات و کتاب ها خیلی ساده تر شده اما در گذشته این کتابخانه ها در پیشرفت علمی دانشگاه ها خیلی مؤثر بوده اند.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
درباره می خوارگی ابن سينا (در سه فرسته)

من در دو يادداشت پيش از اين نوشتم که ابن سينا اگر در شرح حال خود از اين سخن می گويد که گاهی در نيمه شب ها برای مقابله با خواب و يا ضعفش و به منظور بازيافتن قوتی برای ادامه مطالعه و نوشتن قدحی از شراب بر می گرفته و می نوشيده (فمهما غلبني النوم أو شعرت بضعف عدلت إلى شرب قدح من الشراب ريثما تعود اليّ قوتي، ثم أرجع إلى القراءة) مقصود خمر نيست؛ بلکه نبيذ است. نمونه ای هم آوردم از ابو منصور ثعالبی که از معاصران شيخ است؛ آنگاه که از منافع و آداب شراب برای شاه (همان شاهی که در سرتاسر کتاب آداب الملوک او را به حفظ و پاسداری شريعت فرا می خواند) سخن می گويد بلافاصله تنها از نبيذ می گويد و نه خمر. بحث من دفاعی متعصبانه و از سر عشق به شيخ الرئيس نبود. من تحقيق نکردم شايد قبل از اين هم اين مطلب گفته شده باشد. به نظرم هر کس با ادبيات و فقه اسلام آشنا باشد همين را خواهد گفت. ممکن است گفته شود چطور چنين چيزی ممکن است در حالی که ابن سينا در آثار طبی اش و از جمله قانون از منافع شراب و مضرات زياده روی در آن سخن گفته. اگر ابن سينا در مقام طبيب معالجه و درمان و دارویی را پيشنهاد می کند آيا همه جا به اين معناست که خود آنها را تجربه کرده؟ (اين را هم بگويم که در خود قانون ابن سينا آنجا که از فوائد شراب سخن می رود اشاره ای به شرط غیر مسکر بودن می رود). وانگهی قانون کتابی در طب است و از يک سنت و ادبياتی در آن تبعيت می کند؛ کما اينکه اخلاق ناصری هم کتابی از جمله در سياست مدن است و اگر در اين کتاب ها و امثال اين کتاب ها اين نوع مطالب ديده می شود بايد آنها را پيش از هر چيز در بافتار سنتی ديد که در آنها نوشته شده. "ژانر" ادبی اين کتاب ها حکم می کند که درباره اين مسائل در آنها سخن رود و اين لزوما ربطی به عقيده و عمل شخصی نويسندگان اين کتاب ها ندارد. اين چيزی است که آگاهان از ادبيات و تاريخ آن را به خوبی می دانند.

آنچه نوشته بودم برآمده از دقت در دو نوع کتاب بود: يکی آثار فقهی حنفيان و اصولا آثار فقهی و حديثی مرتبط با موضوع خمر و نبيذ و ديگری آثار ادبی و تاريخی. خيلی سال پيش در ايران برای نخستين بار کتابی را ديدم به نام قطب السرور في أوصاف الأنبذة والخمور، تأليف ابو اسحاق ابراهيم بن القاسم الرقيق القيرواني (درگذشته حدود 425هـ)؛ يعنی شخصی دقيقا معاصر ابن سينا. هر کس اين کتاب را بخواند در درستی آنچه درباره ابن سينا گفتم ترديد نمی کند. باری، شرب نبيذ را بسياری از مذاهب و فقهای اسلام جايز نمی دانستند و هنوز هم نمی دانند. حتی در ميان اصحاب رأی و حنفيان قديم درباره آن اختلاف نظرهایی بود. ريشه اين اختلاف به اين بر می گشت که در قرآن آنچه نهی شده بود خمر بود و يکی از پرسش ها اين بود که منظور از اين خمر دقيقا چيست؟ آيا شامل همه مشروبات الکلی می شود و يا صرفا شراب انگور است؟ شراب هایی که از آن با عنوان نبيذ ياد می شد چطور؟ تفاوت خمر و انواع ديگر شراب ها و مسکرات چيست؟ طرز پختن و تخمير و موادی که از آنها انواع اين شراب ها ساخته می شد در اين بحث طبعا مهم بود. آيا ملاک در حرمت صرف سکر است و يا اينکه نفس مسکر بودن (يعنی قابليت اسکار) هم ملاک در حرمت است؟ آيا هر سکری ملاک حرمت است و يا اين پرسش که آيا هر نوع سکری که از غير خمر حاصل می شود هم حرمت دارد؟ در خصوص شراب هایی غير از خمر ذکر شده در قرآن و لو اينکه در صورت اکثار در مصرف آن سکرآور است اما در مصرف قليل آن سکری به وجود نمی آيد باز همچنان بايد به حرمت اصل شرب آن قائل شد يا خير؟ مقصود از قلت و کثرت در شرب در مورد خمر و انواع ديگر شراب ها و انبذه (نبيذ ها) چيست؟ در اين مسئله نوع خمر و آماده کردن شراب تأثير تمامی داشت. بنابراين از اين بحث می شد که دقيقا منظور از نبيذ و خمر چيست؟ و فرق اين دو در چيست؟ منظور از اکثار در مصرف چيست؟ چون ممکن است شرابی باشد که با قليل آن سکر حاصل آيد و در مقابل شرابی باشد که در مصرف فوق العاده زياد آن نوعی سکر ايجاد شود اما در قليل آن سکری به وجود نيايد. ملاک در مرز سکرآميز بودن چيست؟ (مثلا زوال عقل ملاک است و يا هر نوع حس سرخوشی کافی است در حرمت؟).

https://t.me/azbarresihayetarikhi
آيا حرمت صرفا به خود سکر و حصول آن بستگی دارد و يا اینکه مثلا تنها شرابی حرام است که حتی در مصرف اندکی از آن برای کسی که سابقه ای در نوشيدن ندارد هم سکر و مستی و زوال عقل می آورد؟ حال اگر شرابی باشد که قليل آن سکر نمی آورد باز هم بايد آن را نخورد و آن را حرام دانست؟ حکم شرب کثير چنين شرابی (مانند انواع مختلفی از نبيذ) چيست؟ چون درست است که تنها کثير آن سکر آميز است اما چون قليل آن سکر نمی آورد آن شراب از ملاک حرمت، چه مصرف کم و يا زيادش خارج است (به تعبيری برخی می گفتند بنابراين تنها شرب خمر حرام است و نه انواع نبيذ و نبیذ را نمی توان به حکم خمر به قیاس برد). اينجا بود که باز بحث بر سر اين بود که مقصود از سکر چيست و مراد از خمر کدام است و تفاوت ساخت انواع خمر و نبيذ چيست؟ در فقه اصحاب حديث رواياتی درباره مصرف نبيذ از دوره صحابه و تابعين نقل می شد. اصحاب رأي کوفه عموما قائل به حليت نبيذ بودند و در مقابل فقهای اصحاب حديث با آرای آنان مخالفت می کردند. اما در ميان خود اصحاب رأی و اصحاب حديث هم اختلافاتی درباره بحث های بالا بود. يک عده مطلقا هر گونه شراب را که به نبيذ شهرت داشت و لو اينکه به معنای خاص کلمه خمر نبود (گفتيم که اختلاف بود در اینکه خمر چيست و بايد چه شرايطی برای ساخت آن گرد آيد تا مصداق خمر قرآنی شود و در قرآن کدام خمر مورد حرمت قرار گرفته) حرام می دانستند و عده ای هم می گفتند اگر نبيذی در صورت مصرف عادی چه قليل و چه کثيرش سکر نياورد حرمتی ندارد و الا حرام است (و بنابراين نبيذ حلال را تنها شراب هایی می دانستند که در ساخت آن شيوه ساخت و پختن و تخمير ويژه خمر و مسکرات به کار نرفته). عده ای ديگر راهی کاملا جدا می رفتند. آنان معتقد بودند خمر تنها در معنای خاص آن در قرآن نهی شده و در غير خمر مذکور در قرآن، انواع نبيذ حلال است و لو اينکه مصرف زياد آن موجب سکر شود و آن را بلا اشکال می دانستند. اين باور در آثار فقهی به تدريج رنگ باخت منتهی در بحث های مرتبط با موضوع نبيذ و خمر در سده های دوم و سوم می توان اين باورها و پيروانشان را پی گرفت. کسانی در هواداری از نبيذ نوشی و شادخواری حاصل از آن کتاب می نوشتند و عده ای در برابر آن با نقل آيات قرآن و احاديث و مباحث فقهی و اصولی اين برداشت را رد می کردند. جاحظ از آنهایی بود که در حليت و فضائل نبيذ نوشی رساله ها نوشت که در اين ميان دو رساله او بسيار مهم است و از آن مطالب زيادی در اين ارتباط به دست می آيد (رسالة مدح النبيذ وصفة أصحابه و نيز: رسالة الشارب والمشروب). در جبهه ای کاملا مقابل از احمد بن حنبل کتاب الأشربة باقی مانده که حرمت کلی نبيذ را مطرح می کند. ابن قتيبه در اين ميان موضع سومی دارد: او البته سخت با نظر امثال جاحظ و تعدادی از متکلمان و فقيهان اصحاب رأی بغداد که حليت نبيذ را به شکل مطلق تأييد می کردند مخالف است اما در عين حال نظر دو گروه ديگر را هم نمی پسندد: هم با نظر شماری از فقهای حنفی و اصحاب رأی که نبيذ را با مصرف قلیلش و به شرط نرسيدن به مرز سکر حلال می دانستند مخالف است و هم با نظر امثال احمد بن حنبل که مطلقا نبيذ را حرام می دانستند. او معتقد است آنچه صحابه و تابعين می نوشیدند به هيچ روی سکر آميز نبوده و حرمت آن دسته از نوشيدنی های برآمده از خرما و يا گندم و ميوه جات دليلی ندارد. ابن قتيبه در عين حال می گويد درست است که حرمت نبيذ مسکر تنها از سنت بر می آيد اما حرمت آن مورد ترديد نبايد قرار گيرد. کما اينکه معتقد است با وجود رخصت در شرب انواعی از نبيذ که به هيچ روی سکرآميز نيست اما رعايت احتياط در اين زمينه بهتر است و در نهايت موضع اصحاب حديث را تأييد می کند گرچه می گويد مصرف نبيذ از سوی شماری از اصحاب و تابعين را بايد صرفا در نوع حلال آن تفسیر کرد. نکاتی که ابن قتيبه در کتاب الأشربه خود در اين زمينه مطرح کرده بسيار مهم است و نکات ارزشمندی را درباره دريافت فقها و متکلمان و علمای مسلمان در دو سه قرن نخست درباره انواع شراب ها و نوشيدنی ها و طرز تهيه و مواد سازنده آنها برای ما روشن می کند.

بنابراين در منابع تاريخی هر جا نامی از شراب هست هميشه به معنای شراب انگور، يا انواع مختلف خمور و يا مسکرات نيست. شراب شامل انواع نبيذ و شراب هایی که بالا از آنها ياد شد هم هست. به نبيذ نام های مختلفی می دادند و درباره انواع آن و شيوه های مختلف ساختنش و مواد سازنده آن بحث و سخن زياد بود. نکته جالب اين است که خمر را عموما مسکر نمی خواندند، بلکه نبيذ بود که نامش مسکر بود (چرا که لزوما سکر نمی آورد بلکه قابلیت این را دارد که در مصرف زياد سکر بياورد).

https://t.me/azbarresihayetarikhi