قناة

یادداشت های حسن انصاری

یادداشت های حسن انصاری
5.6k
عددالاعضاء
1,963
Links
163
Files
17
Videos
1,277
Photo
وصف القناة
Forwarded From ZEKR, MIT Shia Muslim Association
امامت و نظريه موسوم به "علمای ابرار"، دکتر حسن انصاری

جلسه شانزدهم: در اين جلسه درباره دو ديدگاه اعتدالی و غلوگرا در دوره آل بويه، بر اساس کتاب های شيخ صدوق و شيخ مفيد به بحث پرداختيم. در اين چارچوب بخش های متعدد و مرتبط در کتاب اوائل المقالات مفيد به تفصيل به بحث گذاشته شد. (۱۰ می، ۲۰۲۲)

#درسگفتار_امامت_و_علمای_ابرار_فایل_صوتی

@azbarresihayetarikhi
@zekrMIT
Forwarded From ZEKR, MIT Shia Muslim Association
درس گفتار «امامت و نظريه موسوم به "علمای ابرار"»

توسط دکتر حسن انصاری

جلسه هفدهم، یکشنبه ۱۵ می، ۶:۰۰ تا ۸:۰۰ شب به وقت شرق آمریکا

(لطفا به تغییر روز و زمان درس گفتار صرفا برای این جلسه توجه بفرمایید)

موضوع: ادامه جلسه قبل درباره ديدگاه های اعتدالی و غلوگرا. همچنین در اين جلسه درباره سهو النبي بحث خواهد شد.

لینک شرکت در وبینار:

Zoom Participation,
https://mit.zoom.us/j/93933325521

@azbarresihayetarikhi
@zekrMIT
ده متن امامی و زیدی که در شماره 6 مجله مطالعات شيعی (بريل) تا حدود يک ماه ديگر منتشر می شود:


“A Responsum by the Fifth/Eleventh-Century Imāmī Theologian Abū Yaʿlā Muḥammad b. al-Ḥasan b. Ḥamza al-Jaʿfarī on the Number of the Imams”

“Five Imāmī Credal Texts Written During the Transition from the Bahshamiyya to the School of Abū l-Ḥusayn al-Baṣrī: Editio princeps and Introduction”

“Jamāl al-dīn ʿAlī b. Sulaymān’s Miʿrāj al-salāma and Miṣbāḥ al-ʿirfān: Edition with Introduction of Two Early Witnesses of the Incorporation of Avicennian Metaphysics onto Imami-Shiʿi Kalām”

Shii Treasures in North American and European Libraries
“The Fifth/Eleventh-Century Zaydi Jurist and Theologian al-Muwaffaq bi-llāh al-Jurjānī on the Consensus of the Family of the Prophet: An editio princeps of his Masʾala fī anna ijmāʿ ahl al-bayt ḥujja (Ms Milan, Ambrosiana, ar. F 29/5, fols fols 295v-309v)”

“Why Humans Refrain from Lying: Critical Edition of al-Ḥasan al-Raṣṣāṣ’s al-ʿAshr al-fawāʾid al-lāzima ʿan ṣīghat dalīl wāḥid”

https://t.me/azbarresihayetarikhi
تبريک به همه آنهایی که در توليد اين اثر تلاش کردند. دانشنامه جهان اسلام حقيقتا از کارهای ماندگار و افتخار آميز در سی سال اخير بوده. دست مريزاد

https://t.me/azbarresihayetarikhi
مصنفي العلوم

ابن داود حلي در رجال خود در ذيل شرح احوال عبد الکريم ابن طاوس تصوير قابل توجهی از اين دانشمند شريف النسب و ممتاز روزگارش به دست داده. عبارت او بر اين قرار است (رجال ابن داود الحلي، ص 130 تا 131):
"عبد الكريم بن أحمد بن موسى بن جعفر بن محمد بن أحمد
ابن محمد بن أحمد بن محمد بن طاوس الحسيني العلوي سيدنا الامام المعظم
غياث الدين الفقيه النسابة النحوي العروضي الزاهد العابد أبو المظفر
قدس الله روحه ، انتهت رياسة السادات وذوي النواميس إليه ، وكان
أوحد زمانه ، حائري المولد ، حلي المنشأ ، بغدادي التحصيل ، كاظمي
الخاتمة ، ولد في شعبان سنة ثمان وأربعين وستمائة وتوفي في شوال سنة
ثلاث وتسعين وستمائة ، وكان عمره خمسا وأربعين سنة وشهرين وأياما
كنت قرينه طفلين إلى أن توفي قدس الله روحه ما رأيت قبله ولا بعده
كخلقه وجميل قاعدته وحلو معاشرته ثانيا ، ولا لذكائه وقوة حافظته
مماثلا ، ما دخل في ذهنه شئ فكاد ينساه ، حفظا لقرآن في مدة يسيرة
وله إحدى عشرة سنة ، استقل بالكتابة واستغنى من المعلم في أربعين
يوما وعمره إذ ذاك أربع سنين و ، ولا تحصى مناقبه وفضائله . له كتب
كثيرة منها " كتاب الشمل المنظوم في مصنفي العلوم " ما لأصحابنا مثله ومنها كتاب " فرحة الغري بصرحة الغري " وغير ذلك."

او در اينجا از كتاب الشمل المنظوم في مصنفي العلوم نام می برد که به احتمال زياد تاريخچه ای برای علوم در اسلام و کتاب های تأليف شده در دانش های مختلف بوده. افسوس که آثار او جز فرحة الغري از ميان رفته. بنابر گزارش ابن عنبه در يکی از تحريرهای عمدة الطالب کتابخانه او بالغ بر ده هزار مجلد کتاب بوده است.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
احمد ابن طاوس و تأليفاتش
ابن داود حلي در رجالش شرح مختصری درباره استادش احمد بن طاوس ارائه داده که نشان از اهميت والای اين دانشمند مجهول القدر امامی دارد. متأسفانه جز چند اثر مهمترين کتاب های او از ميان رفته. عبارت ابن داود بر اين قرار است (رجال ابن داود الحلي، ص 45 تا 46):

"أحمد بن موسى بن جعفر بن محمد بن أحمد بن محمد بن
أحمد بن محمد بن محمد الطاووس العلوي الحسني سيدنا الطاهر الامام المعظم .
فقيه أهل البيت جمال الدين أبو الفضائل مات سنة ثلاث وسبعين
وستمائة ، مصنف مجتهد كان أورع فضلاء زمانه قرأت عليه أكثر
" البشرى " و " الملاذ " وغير ذلك من تصانيفه ، وأجاز لي جميع تصانيفه
ورواياته ، وكان شاعرا مصقعا بليغا منشيا مجيدا ، من تصانيفه كتاب
" بشرى المحققين " في الفقه ست مجلدات ، كتاب " الملاذ " في الفقه
أربع مجلدات ، كتاب " الكر " مجلد ، كتاب " السهم السريع " في
تحليل المبايعة مع القرض مجلد ، كتاب " الفوائد العدة " في أصول
الفقه مجلد ، كتاب " الثاقب المسخر على نقض المشجر " في أصول الدين ،
كتاب " الروح " نقضا على ابن أبي الحديد ، كتاب " شواهد القرآن "
مجلدان ، كتاب " بناء المقالة العلوية في نقض الرسالة العثمانية " مجلد ، كتاب " المسائل " في أصول الدين مجلد ، كتاب " عين العبرة في غبن
العترة " مجلد ، كتاب " زهرة الرياض " في المواعظ مجلد ، كتاب
" الاختيار في أدعية الليل والنهار " مجلد ، كتاب " الأزهار " في شرح
لامية مهيار مجلدان ، كتاب " عمل اليوم والليلة " مجلد ، وله غير ذلك
تمام اثنين وثمانين مجلدا من أحسن التصانيف وأحقها ، وحقق الرجال
والرواية والتفسير تحقيقا لا مزيد عليه ، رباني وعلمني وأحسن إلى وأكثر
فوائد هذا الكتاب ونكته من إشاراته وتحقيقاته جزاه الله عني أفضل
جزاء المحسنين."


ملاحظه می کنيد که ابن طاوس از ميان هشتاد و دو مجلد کتاب، در فقه دو اثر پر برگ به نام های الملاذ و بشری المحققين داشته. افسوس که اينها از ميان رفته. كتاب "الفوائد العدة " في أصول الفقه، احتمالا فوائد العدة بايد خوانده شود و شايد شرحی بر عده شيخ بوده در اصول فقه. کتاب الروح در نقض ابن ابی الحديد شاید در علم کلام و مباحث نفس و روح بوده و یا نقضی بر مباحث امامت شرح نهج البلاغه او. غير از المسائل در اصول دين کتاب ديگرش در زمينه علم کلام الثاقب المسخر على نقض المشجر نام داشته. متأسفانه معلوم نيست مراد از نقض المشجر چه کتابی بوده و تأليف چه کسی است؟


https://t.me/azbarresihayetarikhi
گزارش ابن رجب حنبلي در المنتقی (معجم مشايخ پدرش، ص 75) درباره علی فرزند عبد الکريم ابن طاوس، نويسنده فرحة الغري. اين گزارش نشان می دهد که فضای بغداد حتی بعد از سقوط خلافت عباسی و برپایی حکومت ایلخانی همچنان بر علیه شيعيان بوده و علمای شيعه ناچار به تقيه و عدم ابراز مذهب خود بوده اند.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
فردوسی امامی مذهب بود و نه اسماعیلی (در دو فرسته)

درباره مذهب حکيم ابوالقاسم فردوسی سخن بسيار گفته شده. برخی او را زيدی مذهب می دانند. برخی هم شيعه امامی و البته شادروان استاد ما عباس زرياب خویی او را بر مذهب اسماعيلی می دانست. در مقاله عالمانه ای که مرحوم زرياب در شماره دهم مجله ايران نامه با عنوان "نگاهی تازه به مقدمه شاهنامه" منتشر کرد با توجه به ديباچه شاهنامه و آنچه درباره خداوند و خلقت او فردوسی به نظم سروده استاد زرياب اين نظر را مطرح کرد که فردوسی بر مذهب اسماعيلی بوده. احتمال اينکه فردوسی بر اين مذهب باشد با توجه به اوضاع خراسان و طوس در زمانش البته بعيد نيست. گرچه در آن دوران و در عصر محمود غزنوی به دلايل و انگيزه ها و رقابت های سياسی اسماعيلی خواندن برخی از رجال و دولتمردان و اعضای خاندان های با نفوذ بيشتر جنبه اتهام آميز داشت و برای از ميدان به در کردن رقبا به کار می رفت. نمونه اش داستان حسنک وزير است از آل ميکال که صرفا به همين انگيزه ها قرمطی خوانده شد و دست آخر به همين اتهام به دار آویخته شد. شايد يکی از دلائل بی مهری به شاهنامه فردوسی در دربار محمود هم به همين رقابت ها باز می گشت؛ خاصه که می دانيم حسنک وزير از او حمايت می کرد. با اين وصف فردوسی هيچگاه به قرمطی بودن متهم نشد. او در مقام حکيمی دانشمند اگر بر مذهب اسماعيلی بود حتما موضعی منفی نسبت به محمود غزنوی می داشت و باورهای مذهبی او که هرگونه مشروعيت بخشی به محمود را با وجود حضور امام فاطمی در مصر نادرست می دانست مانع می شد که محمود را در شاهنامه بستايد. در داستان ها و رواياتی که درباره مذهب فردوسی در منابع قديم و از جمله در چهار مقاله عروضی سمرقندی نقل شده فردوسی يا "رافضی" خوانده شده و يا "رافضی" معتزلی مذهب. اسماعيليه را هيچ گاه رافضی نمی خواندند. حتی خود نويسندگان اسماعيلی خراسان هرگاه از رافضه ياد می کردند منظورشان اماميه و مذاهب وابسته به آنان (و حتی غلات) بود و خود را "رافضی" نمی دانستند (کسانی مانند ابوحاتم رازي و ابو يعقوب سجستانی. اين دومی معاصر کهنسالتر فردوسی بود). "رافضی" معتزلی مشرب يا بايد به زيديه معنا شود و يا امامی مذهبان با گرايشات معتزلی که می دانيم هر دو گروه آن زمان در خراسان و به ويژه نيشابور تعدادشان کم نبود. فراموش نکنيم که شيخ طوسي، همشهری فردوسی درست همان سال هایی که فردوسی در کار شاهنامه بود در اين شهر رشد و نمو کرد و در نيشابور نزد عالمان امامی فقه و حديث و کلام فرا می گرفت. اين ترکيب "رافضی" و "معتزلی" نمی تواند اشاره به اسماعيليه باشد و چنانکه گفتم در آن دوران دشمنان اسماعيليه آنان را باطنی و قرمطی می خواندند و حتی از تعبير اسماعيلی هم استفاده نمی کردند. مرحوم زرياب در مقاله خود نوشته اگر واعظ طوس مانع از تدفين فردوسی شد به دليل اين بود که او را اسماعيلی و باطنی می دانست؛ چرا که اهل سنت اماميه و زيديه را خارج از مسلمانی نمی دانند و بنابراين طبعا نبايد واعظی سنی مذهب مانع از تدفين او در قبرستان مسلمانان شود. اين نظر درست نيست. رفتار آن واعظ هرچه بود خارج از اصول بود و از اين رفتارهای بی اصول کم در تاريخ اتفاق نيافتاده است. اين نمی تواند قرينه ای باشد بر اسماعيلی بودن فردوسی.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
مرحوم زرياب در مقاله پيشگفته و بر اساس شماری از ابيات ديباچه شاهنامه و تحليل محتوای دکترينال آن به اين نتيجه رسيده اند که فردوسی اسماعيلی مذهب بود و از فلسفه تنزيهی نوافلاطونی آنان تبعيت می کرد. استاد زرياب برای اثبات نظر خود ناچار شده اند شماری از ابيات اين ديباچه را الحاقی بدانند و ترتيب ابيات را هم به شيوه ای اجتهادی و در مخالفت با نص صريح نسخه های خطی شاهنامه تغيير دهند. طبعا اين کار اجتهاد در مقابل نص است. وانگهی بيشتر آنچه استاد زرياب در تحليل خود ارائه کرده اند توجه به منظر تنزيهی فردوسی است در مباحث توحيدی و خلقت. آنچه فردوسی در اين ابيات گفته به سادگی برای مذهب تنزيهی اماميه و زيديه هم قابل گسترش است و منحصر به اسماعيليه نيست. آنچه هم درباره خرد و جان و هستی در اين ابيات هست و استاد زرياب به دقت مورد بررسی قرار داده اند به سختی می تواند تنها ناظر به فلسفه نوافلاطونی اسماعيليان باشد. به نظر من تفسير خرد و جان در اين ابيات به ترتيب به عقل کلی و نفس کلی مستلزم تکلف بسيار است. از ديگر سو، در اين ابيات با وجود آنکه از خرد سخن رفته از سهم هدايت الهی به واسطه امام که نقطه محوری تفکر اسماعيليان است چيزی ديده نمی شود. برعکس شاهنامه ابيات زيادی در ستايش مطلق خرد انسانی و جايگاه آن در تشخيص حق از باطل دارد که درست بر خلاف ديدگاه اسماعيليه از ديرباز است که خرد را در هدايت به توحيد و معرفت محتاج تعليم امام معصوم می دانند. باری در اينکه فردوسی شيعی مذهب بوده هيچ ترديدی نيست و به نظر می رسد با توجه به آنچه گذشت دور نيست که بر مذهب امامی باشد (احتمال زيدی بودن او اصلا مرجح نيست) اما اسماعيلی خواندن او به دلائل متعددی که گذشت و از جمله ابيات زير در ستايش مطلق خرد بی اشاره به موضوع جایگاه امام معصوم کاملا غير محتمل است:
کنون ای خردمند ارج خرد بدین جایگه گفتن اندرخورد
خرد بهتر از هر چه ایزدت داد ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد بهر دو سرای
ازو شادمانی و زویت غمیست وُ زویت فزونی و هم زو کمیست
خرد تیره و مرد روشن روان نباشد همی شادمان یکزمان
چه گفت آن سَخُنگوی مرد از خرد که دانا ز گفتار او بَرخورد
کسی کو خرد را ندارد به پیش دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
هُشیوار دیوانه خواند وُرا همان خویش بیگانه داند وُرا
ازویی بهر دو سرای ارجمند گسسته خرد پای دارد به بند

نکته پايانی که بايد اينجا متذکر شوم اين است که تأکيد فردوسی در ابيات ديباچه بر الهيات تنزيهی به نظر می رسد پاسخ و واکنشی باشد به تفکر مذهبی و تشبیهی کراميه که می دانيم در دربار محمود از نفوذ زيادی برخوردار بودند. احتمالا همين عوامل کرامی مذهب دربار محمود که اتفاقا با شيعيان هم سر دشمنی داشتند موجبات بی مهری به فردوسی و شاهنامه او را از سوی محمود غزنوی فراهم کردند. بسياری از اتفاقات سياسی دربار محمود و از جمله رقابت هایی که در بالا بدان اشاره شد بی ارتباط با نزاع های کراميه و مخالفانشان در دربار محمود نبود و از اين منظر هم قابل تحليل است. کراميه دل خوشی از شاهنامه و سراینده اش نداشتند.

https://t.me/azbarresihayetarikhi