@historylibrary
شرح :
کتاب حاضر برای دانشجویان رشتههای «علوم قرآنی» و «تفسیر» در مقطع تحصیلات تکمیلی تهیه و تدوین شده است. امید است علاوه بر جامعه دانشگاهی، سایر علاقهمندان نیز از آن بهرهمند گردند.
چكيده :
این اثر که جلد دوم مجموعه «بررسی مکاتب و روشهای تفسیری» است، شش فصل دارد. در فصل نخست، مفهوم لغوی و اصطلاحی اجتهاد و تطورات آن بیان، مکتب و روش تفسیری اجتهادی تعریف، دلائل مخالفان و موافقان آن بررسی و به اقسام آن اشاره میشود.
در فصلهای دوم تا ششم، پنج قسم از اقسام آن مکتب با عناوین: مکتب و روش تفسیری اجتهادی قرآن به قرآن، مکتب و روش تفسیری روایی، مکتب و روش تفسیری اجتهادی ادبی، مکتب و روش تفسیری اجتهادی علمی و مکتب و روش تفسیری اجتهادی فلسفی معرفی و نقد شدهاند و در پایان نتیجهگیری میشود که «مکتب و روش تفسیری اجتهادی جامع» کاملترین مکتب و روش در تفسیر قرآن کریم است.
فهرست :
پیشگفتار
فصل اول: بررسی مکتب و روش تفسیری اجتهادی
فصل دوم: بررسی و روش تفسیری اجتهادی قرآن به قرآن
فصل سوم: بررسی مکتب و روش تفسیری اجتهادی روایی
فصل چهارم: بررسی مکتب و روش تفسیری اجتهادی ادبی
فصل پنجم: بررسی مکتب و روش تفسیری اجتهادی علمی
فصل ششم: بررسی مکتب و رروش تفسیری اجتهادی فلسفی
توضیح آقای سید علی طباطبایی نوه صاحب عروه الوثقی ذیل این مطلب که در پاسخ به سؤال این بنده نوشته است:
سید علی طباطبائی یزدی, [10.05.19 18:38]
سلام علیکم.
خیر به هیچ وجه صحیح نیست.
این را از آقای صدوقی سها نیز شنیده بودم. به ایشان هم عرض کردم مرحوم سید خواهر نداشته است. دختران مرحوم سید هم عمههای ما هستند و از احوالشان باخبریم. از دختران سید که شش نفر بودند، دو تا شان ازدواج کردند و باقی ازدواج نکردند. یکی مادر سید عبدالکریم کشمیری بود و یکی مادربزرگ بنده که زن سید اسماعیل طباطبائی یزدی بود.
گزارشی از کتابشناسی آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی/ علی اکبر زمانی نژاد
در اسفند سال 1391 کنگره بزرگداشت آیت الله العظمی سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی در قم برگزار شد، و بیش از دو سال برخی از آثار ایشان خصوصاً کتابشناسی و نسخه شناسی آن به طول انجامید و در بیش از صد صفحه وزیری در کتاب سه رساله سید یزدی به چاپ رسیده است و تمام نسخه های خطی و چاپی عناوین رساله ها و کتاب ها – که بیش از 50 عنوان است – خصوصاً عروه الوثقی به تفصیل معرفی شده است.
در این مقاله گزارشی کوتاه و فهرست وار از کتاب شناسی و نسخه شناسی و ماخذشناسی سید یزدی و نیز معرفی تصحیح برخی از آثار ایشان و فهرست شناخت نامه و سال شمار و اسناد آمده است. @manuscript
✔️🔺 سید عبدالعزیز طباطبائی یزدی(۱۳۰۸-۱۳۷۳ش) مشهور به محقق طباطبایی، کتابشناس، نسخهشناس و در تاریخ، رجال و تراجم صاحبنظر بود. او از جانب پدر و مادر، نوه سید محمد کاظم طباطبائی یزدی صاحب عروة الوثقی است. آثار زیادی زیر نظر او تصحیح و منتشر شد. بُنیاد مُحقّق طَباطَبائی، نهادی علمی و پژوهشی در شهر قم است، که بر اساس میراث علمی سید عبدالعزیز طباطبائی یزدی بنیانگذاری شده است. محور فعالیتهای این بنیاد، احیاء متون شیعی و آثار کهن مرتبط با میراث معرفتی اهل بیت(ع) است. کتابخانه محقق طباطبایی بخشی از این بنیاد است.🔺
@namehayehawzavi
این پژوهش، از روش تحلیل محتوا، با تأکید بر روش استنباطی و اجتهادی رایج در فقه شیعی، بهره برده است. این کتاب در شش فصل سامان یافته است که فصل اول آن، به کلیات پژوهش اختصاص دارد. فصل های بعدی، به ترتیب، ساحتِ تربیت اعتقادی، عبادی، عاطفی، جنسی و جسمانی را به میان کشیده و در هر ساحت، مسئولیت¬های والدین را در فرزندپروری، از منظر فقهی، بررسی و احکام شرعی آنها را استنباط کرده است.
📝 تاریخمندی در کشاکش "التاريخية" و "التاریخانیة" / کاوشی در تفاوت میان دو اصطلاح
✍️ حمیدرضا تمدن
مدتی است که به سبب مطالعه آثار اندیشمندان جهان عرب در حوزه نواندیشی دینی با دو اصطلاح «التاریخیة» و «التاریخانیة» آشنا شدم. چند روز قبل تصمیم گرفتم برای یافتن تفاوت میان این دو اصطلاح به آثار نواندیشانی همچون ابوزید، عبدالله العروي، محمد ارکون، علی حرب، عبدالمجید الشرفی و... که مطالعاتشان دارای صبغه تاریخی است (با وجود تفاوت در روش هرکدام) مراجعه کنم. (البته سابقاً برای یافتن معنای اصطلاح «التاریخیة» اکثر آثار ارکون را مرور کرده بودم)
با مراجعه به آثار افراد مذکور و تحقیقاتی که پژوهشگران فعال در زمینه مطالعات دینی در جهان عرب انجام دادهاند دریافتم این تفاوت میان دو اصطلاح مذکور حتی مورد توجه خود عرب زبانها نیز قرار نگرفته است. در ترجمههای فارسی آثار ارکون نیز به این تفاوت آنچنان که شایسته است توجه نشده و توضیحات گیج کنندهای در این زمینه ارائه شده است که به نظر نگارنده این سطور ناشی از عدم آشنایی کافی برخی مترجمان با آثار نویسندگانی همچون ارکون است که اطلاع از منظومه فکری وی، مؤانست با نگاشتههای او را میطلبد. توضیح آن که برای هر دو اصطلاح ذکر شده معادل فارسی «تاریخمندی» به کار رفته است بدون آن که به تفاوتهای آنها اشاره شود.
به نظر میرسد برای یافتن این تفاوت باید به آثار عبدالله العروي و محمد ارکون مراجعه کرد زیرا این دو، پیشگامان به کار گیری اصطلاحات یاد شده در آثارشان هستند. (العروی اصطلاح «التاریخانیة» را در نوشتههای خود به کار گرفته است حال آن که ارکون معتقد است در بررسی متون دینی نیازمند به کار گیری روش «التاریخیة» هستیم که مرحلهای فراتر از «التاریخانیة» است.)
گرچه توضیح دقیق معنای تاریخمندی خود نیازمند مجال دیگری است اما به نظر میرسد ارکون به عنوان یکی از تربیت یافتگان مکتب تاریخی Annales که در مقابل تاریخ نگاران سنتی شکل گرفت و شیوه پوزیتیویستی آنان را در تاریخ نگاری به نقد گرفت، اصطلاح «التاریخیة» را جهت توجه دادن خوانندگان آثارش به تفاوت روش خود با تاریخ نگاران سنتی همچون مورخان جهان عرب و مستشرقان به کار برده است. این معنا از مصاحبه هاشم صالح با او که ترجمه فارسی آن در کتاب «از اجتهاد به نقد عقل اسلامی» (ترجمه مهدی خلجی) و پیش از آن در مجله کیان به چاپ رسیده نیز قابل برداشت است گرچه در ترجمه فارسی، اشارهای به این تفاوت نشده و تنها اصطلاح «تاریخمندی» به کار رفته است.
مضاف بر آن ارکون در آثارش همواره این شیوه تاریخ نگاری خطی را مورد نقد قرار داده است. البته خود وی تصریح کرده است که این نقدها به معنای انکار «فیلولوژی» و نفی توجه به تسلسل تاریخی در بررسی پدیدهها نیست اما آنچه از منظر ارکون اشکال شیوه مستشرقان و تاریخ نگاران سنتی به شمار میرود آن است که در پوسته محصور شویم و به روح حاکم بر پدیدهها توجه نکنیم. به نظر نگارنده سطور خود ارکون، آنچه را ادعا کرده توانسته است در تحلیلهای خود نسبت به تاریخ فقه و کتاب «الرسالة» شافعی، ضمن پروژه «نقد عقل اسلامی» خود پیاده کند و از این جهت شیوهای جدید را در بررسی تاریخی عرصه کند...
ادامه مقاله در سایت دین آنلاین:
http://dinonline.com/doc/note/fa/8137/
کانال مطالعات اجتماعی فقه
https://t.me/social_studies_of_fiqh
تحول مکتب فقهی نجف در آغاز قرن معاصر توسط دو ستاره درخشان فقاهت یعنی ملامحمدکاظم خراسانی و سید محمدکاظم طباطبایی یزدی انجام گرفت.
اما میان روش اجتهادی آن دو بزرگوار تفاوت شگرف وجود داشه که در فتاوی و شاید سلوک عملی و سیاسی آن دو نیز تاثیرگذار بوده است.
در این نوشتار،نظر به اینکه روش فقاهت سید طباطبایی ویژگیهای مخصوص و ممتازی دارد و در بخش معاملات فقه اسلامی با روش اجتهادی عرفمحور به نوآوریهایی دست یازیده که در مقاسه با فتاوای مشهور فقیهان تفاوت روشنی دارد و میتوان گفت سنتشکنی کرده و جسارت نظریههای جدید برخلاف راه پیشینیان را به دانشپژوهان آموخته است،درجستار پیشرو مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته،به این صورت که ابتدا به منظور آشنایی خواننده،قبل از هرچیز به نحو مختصر به سری تکاملی فقه در ادوار مختلف پرداخته میشود و سپس در بخش معاملات نظر مشهور مطرح و سپس توجیه فقهی آن و سپس نظر مرحوم طباطبایییزدی و حسب مورد،نقد و بررسی نظر ایشان طرح خواهد شد
مکتب اجتهادی سید طباطبایی یزدی | سیدمصطفی محققداماد | چاپ اول 97|368 صفحه |ناشر:مرکز نشر علوم اسلامی با همکاری نشر سخن | 50000 تومان
@UT_Central_Library
تحول مکتب فقهی نجف در آغاز قرن معاصر توسط دو ستاره درخشان فقاهت، یعنی ملامحمد کاظم خراسانی و سید محمد کاظم طباطبایی یزدی انجام گرفت. اما میان روش اجتهادی آن دو بزرگوار تفاوت شگرف وجود داشته که در فتاوی و شاید سلوک عملی و سیاسی آن دو نیز تأثیر گذار بوده است. در این نوشتار، نظر به این که روش فقاهت سید طباطبائی و ویژگی های مخصوص و ممتازی دارد و در بخش معاملات فقه اسلامی با روش اجتهادی عرف محور به نوآوری هایی دست یازیده که در مقایسه با فتاوی مشهور فقیهان تفاوت روشنی دارد و می توان گفت سنت شکنی کرده و جسارت نظریه های جدید بر خلاف راه پیشینیان را به دانش پژوهان آموخته است، در جستار پیش رو مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته، به این صورت که ابتدا به منظور آشنایی خواننده، قبل از هر چیز به نحو مختصر به سیر تکاملی فقه در ادوار مختلف پرداخته می شود و سپس در بخش معاملات نظر مشهور مطرح و سپس توجیه فقهی آن و سپس نظر مرحوم طباطبایی یزدی و حسب مورد نقد و بررسی نظر ایشان طرح خواهد شد.
@UT_Central_Library
📚 العروةالوثقی فیما تعم به البلوی مشهور به «عروة الوثقی»
✍ سید محمد کاظم طباطبایی یزدی
▫️اَلعُروَةُ الوُثقی کتابی فقهی به زبان عربی، تألیف سید محمد کاظم طباطبائی یزدی (۱۲۴۷- ۱۳۳۷ق)، در فقه شیعه است
"قدیمین" و کتاب آقای مدرسی
در کتاب های فقهی درست است که از ابن ابی عقیل و ابن جنید به قدیمین تعبیر می شود و در مواردی آرای فقهی آن دو شبیه هم است اما آرای فقهی آنان در بسیاری موارد هم با هم فرق می کند و اصطلاح " قدیمین" تنها یک اشاره قراردادی است به آن دو و نه نشان دهنده قرابت فکری و فقهی آنان. با این وصف آقای مدرسی در مقدمه ای بر فقه شیعه این دو نفر را در کنار هم قرار داده و به نظرم این کار درست نیست. ابن جنید قائل به حجیت خبر واحد و حجیت قیاس و قائل به فقه اجتهادی و اعتبار ظنون است درست برخلاف ابن ابی عقیل که به مکتب متکلمانه فقیهان تعلق دارد و خبر واحد را رد می کند و قیاس و اجتهاد را معتبر نمی داند. درست مانند شیخ مفید و شریف مرتضی.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
تحول مکتب فقهی نجف در آغاز قرن معاصر توسط دو ستاره درخشان فقاهت یعنی ملامحمدکاظم خراسانی و سید محمدکاظم طباطبایی یزدی انجام گرفت.
اما میان روش اجتهادی آن دو بزرگوار تفاوت شگرف وجود داشه که در فتاوی و شاید سلوک عملی و سیاسی آن دو نیز تاثیرگذار بوده است.
در این نوشتار،نظر به اینکه روش فقاهت سید طباطبایی ویژگیهای مخصوص و ممتازی دارد و در بخش معاملات فقه اسلامی با روش اجتهادی عرفمحور به نوآوریهایی دست یازیده که در مقاسه با فتاوای مشهور فقیهان تفاوت روشنی دارد و میتوان گفت سنتشکنی کرده و جسارت نظریههای جدید برخلاف راه پیشینیان را به دانشپژوهان آموخته است،درجستار پیشرو مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته،به این صورت که ابتدا به منظور آشنایی خواننده،قبل از هرچیز به نحو مختصر به سری تکاملی فقه در ادوار مختلف پرداخته میشود و سپس در بخش معاملات نظر مشهور مطرح و سپس توجیه فقهی آن و سپس نظر مرحوم طباطبایییزدی و حسب مورد،نقد و بررسی نظر ایشان طرح خواهد شد
مکتب اجتهادی سید طباطبایی یزدی | سیدمصطفی محققداماد | چاپ اول 97|368 صفحه |ناشر:مرکز نشر علوم اسلامی با همکاری نشر سخن | 50000 تومان
@UT_Central_Library
اختلاف در موضوع رؤيت هلال ماه های رمضان و شوال بخشی مرتبط با موضوعی فقهی و اجتهادی است و بنابراين از ديدگاه فقيهان موضوع تقليد می تواند باشد و بخشی هم موضوعاتی خارجی است که فقيه در آن دخالت ندارد. با توجه به گستره وسيع جغرافيای جهان اسلام و پراکندگی مسلمانان در سرتاسر جهان و تفاوت مذاهب فقهی و تمايزهای اجتهادی و به دليل ماهيت احکام مرتبط با رؤيت هلال اختلاف در اين زمينه امری طبيعی است. در واقع اصلا اختلاف به معنای واقعی آن نيست و با توجه به ضرورت فقهی رؤيت هلال بروز اختلاف نظر و عمل در آغاز و انجام ماه مبارک امری کاملا طبيعی است و در گذشته تاريخ اسلام هم همواره چنين بوده است. برخی برای رفع اين اختلافات اتکا بر شيوه های رياضی و نجومی و یا استناد به چشم مسلح را پیشنهاد می کنند که گرچه خود راه حل های قابل توجهی اند اما باز به دلیل اینکه این راه حل ها خود موضوع مباحثی اجتهادی اند گریزی از اختلاف در فتوا نیست. وجود اين اختلافات فقهی مادامی که نشان از سنت اجتهاد زنده دارد خود دلیلی است بر پويایی نظام فقهی. در جوامع شيعی اين اجتهاد سنتی قوی تر دارد و به همين دليل هم هست که ما در ايران شاهد رويه هایی مانند آنچه در عربستان در اين زمينه وجود دارد و هر سال هلال ماه بفرموده نهاد رسمی و حکومتی مذهب تعیین و ثابت می شود نیستیم.
🎧صوت دروس حکمت متعالیه، مکتب ملاصدرا است که بر پایهٔ وجود و تمایز آن از ماهیت استوار است.این مکتب از لحاظ روش شبیه مکتب اشراقی است یعنی به استدلال و کشف و شهود تواماً معتقد است، ولی از نظر اصول و از نظر استنتاجات متفاوت است.در مکتب ملاصدرا بسیاری از مسائل مورد اختلاف مشاء و اشراق، یا مورد اختلاف فلسفه و عرفان، و یا مورد اختلاف فلسفه و کلام برای همیشه حل شده است.فلسفه ملاصدرا یک فلسفه التقاطی نیست،بلکه یک نظام خاص فلسفی است که هرچند روش های فکری گوناگون اسلامی در پیدایش آن موثر بودند باید آن را نظام فکری مستقلی دانست.[۱] پس از وی این مکتب توسط علمای مسلمان پرورده شد. پیش از ملاصدرا فیلسوفان قادر به فهم تفاوت این دو نبودند، اما ملاصدرا مرز این دو مفهوم را به خوبی روشن نمود
صوت درسگفتارهای حکمت متعالیه با تدریس دکتر سید محمد موسوی
#فلسفه
#حکمت_متعالیه
#صوتی
⬇️⬇️
حکمت متعالیه، مکتب ملاصدرا است که بر پایهٔ وجود و تمایز آن از ماهیت استوار است.این مکتب از لحاظ روش شبیه مکتب اشراقی است یعنی به استدلال و کشف و شهود تواماً معتقد است، ولی از نظر اصول و از نظر استنتاجات متفاوت است.در مکتب ملاصدرا بسیاری از مسائل مورد اختلاف مشاء و اشراق، یا مورد اختلاف فلسفه و عرفان، و یا مورد اختلاف فلسفه و کلام برای همیشه حل شده است.فلسفه ملاصدرا یک فلسفه التقاطی نیست،بلکه یک نظام خاص فلسفی است که هرچند روش های فکری گوناگون اسلامی در پیدایش آن موثر بودند باید آن را نظام فکری مستقلی دانست.[۱] پس از وی این مکتب توسط علمای مسلمان پرورده شد. پیش از ملاصدرا فیلسوفان قادر به فهم تفاوت این دو نبودند، اما ملاصدرا مرز این دو مفهوم را به خوبی روشن نمود
صوت درسگفتارهای حکمت متعالیه با تدریس دکتر سید محمد موسوی
#فلسفه
⬇️⬇️
حکمت متعالیه، مکتب ملاصدرا است که بر پایهٔ وجود و تمایز آن از ماهیت استوار است.این مکتب از لحاظ روش شبیه مکتب اشراقی است یعنی به استدلال و کشف و شهود تواماً معتقد است، ولی از نظر اصول و از نظر استنتاجات متفاوت است.در مکتب ملاصدرا بسیاری از مسائل مورد اختلاف مشاء و اشراق، یا مورد اختلاف فلسفه و عرفان، و یا مورد اختلاف فلسفه و کلام برای همیشه حل شده است.فلسفه ملاصدرا یک فلسفه التقاطی نیست،بلکه یک نظام خاص فلسفی است که هرچند روش های فکری گوناگون اسلامی در پیدایش آن موثر بودند باید آن را نظام فکری مستقلی دانست.[۱] پس از وی این مکتب توسط علمای مسلمان پرورده شد. پیش از ملاصدرا فیلسوفان قادر به فهم تفاوت این دو نبودند، اما ملاصدرا مرز این دو مفهوم را به خوبی روشن نمود
صوت درسگفتارهای حکمت متعالیه با تدریس دکتر سید محمد موسوی
#فلسفه
⬇️⬇️
کتاب «البیع» اثر فقیه محقق آیت الله حاج سید محمدمهدی موسوی بجنوردی منتشر شد. این کتاب که حاصل سالها تدریس درس خارج فقه معظمله مى باشد، حاوی مجموعه مباحث كتاب بيع و خيارات بوده و عليرغم فشردگى، دربردارندۀ همۀ موضوعات مرتبط با اين دو مبحث مهم است.
لازم به تذكر است كه كتاب البيع عنوان مهمترين موضوع فقهي در باب معاملات بوده و مباحثى كه در اين باب مطرح مىشود در ساير ابواب معاملات نيز كاربرد دارد.
آیت الله بجنوردی از اعاظم فقهای تهران است که تمامی دوران تحصیلات حوزوی خود را در نجف اشرف و نزد اساتید بزرگ آن حوزه همچون آیات عظام میرزا حسن بجنوردی (والد معظمله)، شیخ حسین حلی، سید محسن حکیم و سید محمود شاهرودی سپری نموده و پس از نیل به درجه رفیع اجتهاد، طی چهل سال گذشته به تدریس خارج فقه و اصول در تهران اشتغال داشتهاست.
شایان ذکر است که طی دو سال گذشته دوره اصول فقه ایشان با عنوان «تحریر الاصول» در دو جلد و نيز دوره سه جلدی «کتاب الطهارة» در فقه عبادات از سوى معظم له منتشر شده است.
اقای صانعی با ان همه شاگرد و اجتهادش در سی سالگی غیر قابل قیاس با اقای بیاتی است که چهارتا شاگرد دارد که انها هم مشخص نیست چه استفاده علمی از ایشان دارند در کدام مبحث فقهی رو ایشان صاحب نظرات مستدل و اجتهادی هستند اگر مکتوب است بفرمایید البته مکتوباتی که واقعا حرف فقهی و اجتهادی از خودشان داشته بلشند
من به نظرم ميرسد، دو قالبِ کار، با محوريت مطالعات شيعي، در اين برهه از تاريخ، به جدّ بايسته پژوهشي محسوب ميگردند که به نظرم از طرف ما، خيلي کم کار شده است، يکي مسأله روش شناسي و ديگري گونه شناسي با رويکردهاي مختلف است، براي نمونه هنوز ما نتوانستيم تصوير روشني از روش تربيتي، روش آموزشي، روش مطالعاتي، روش تدريس، روش تحليل، روش تأليف، روش تحقيق يا حتي روش ورود و خروج به مباحث تفسير و روايي و امثالهم نسبت به شخصيتهاي شيعي نظير علامه حلي (ره) داشته باشيم، اينکه کجاها سفر کردهاند، با چه کساني ارتباط داشتهاند، اساتيد اينها داراي چه گرايشهايي بودهاند، کجاها اخذ حديث و علم و دانش کردهاند، روش کاري معهود مثلاً در مکتب حلّه، در دورههاي مختلف نسبت به موضوعات مختلف فقهي و تفسير و ساير علوم، چه بوده است، حتي در بخش گونه شناسي، اينکه آثار وي تحت چه شرايطي تأليف شده است، به درخواست و نام چه کسي و چه شخصيتي تأليف گرديده است، سبب و انگيزه تأليف چه بوده است، در چه نقطهاي اين کره خاکي اين اثر تأليف گرديده است، فضاي سياسي و اعتقادي حاکم بر مکان تأليف چگونه بوده است، فلان اثر در کجاها کتاب درسي شده است و يا مورد شرح و تعليقه و ترجمه قرار گرفته است، يا مثلاً بيشترين حضور مکتب فقهي حلّه با محوريت آثار علامه حلي، کجاها حضور بيشتري داشته است و چرا؟ کدام کتاب وي کتاب درسي شده است و چرا؟ ميزان تأثيرگذاري انديشه فقهي و کلامي وي بر مکاتب بعدي چقدر بوده است، نوآوريهاي فقهي و کلامي وي در روند سير و تحول و تطور علم فقه و کلام چه ميزان بوده است، کدام اثرش مقدم و کدام متأخر است يا فلان اثر فلسفي وي تحت تأثير کدام مکتب فلسفي است و دهها موضوع ديگر تا برسيم بخش نسخهشناسي، که دهها موضوع ميتوان بر پايه نتايج آن، با نمودارها و آمارهايي، از منظرهاي متنوّعي، همچون تحليل جغرافيايي، تاريخي و مانند آنها، اينکه مثلاً کاتبان نسخ خطي آثار علامه حلي، اهل کدام شهر و نقاط جغرافيايي بودهاند و در کجاها اين نسخ کتابت شدهاند و امثالهم تا برسيم امروز که تمرکز اين نسخ در کدام کتابخانهها، شهرها، کشورها و يا کتابت آنها، مربوط به چه دورههاي تاريخي است، در فراواني قرني، سهم کدام دوره بيشترين توجه شده است که نتيجهاي تکثّر استنساخات است و ...
آقاي مجتهدي، گفتند که همين سيد مرتضي اسم برديد، خب نهج البلاغه، در منابع سني، بيشتر به وي نسبت داده شده است، ولي نکتهاي برايم جالب است اينکه، به نظر ميرسد، اين اثر، حداقل تا دورهاي، بيشتر در ميان سنيان رواج داشته است، ببينيد برخي شروح آن از اهل سنت است، به هر حال موضوعي است که بايد بيشتر به آن عنايت شود ... سپس گفتگو درباره نهج البلاغه و اينکه روش کار سيد رضي در اين اثر چگونه بوده است و اينکه با توجّه به هدف اصلي سيّد از جمع آوري آن (جنبه بلاغي) و عدم ذکر اسناد آن، براستي اين اثر چقدر ظرفيت تحمّل طرح و انتظار استخراج مباحث مختلف ديني، نظير مباني فقهي و کلامي و تفسيري و عرفاني و مانند اينها را دارد، آيا انتظار درستي است؟ يا ايشان گفتند، به جهت موضوع رساله دکتري شان، به مناسبت به نامه امام (ع) به محمد حنفيه ديدم عجيب است به لحاظ متني عين نامه 31، نهج البلاغه رسيدم که خطاب به امام حسن (ع)، است خب دانسته نيست اين نامه خطاب به کدام يک از فرزندان امام (ع) است، برخي شارحان بر اين باورند که خطابِ امام، نبايستي امام حسن (ع) باشد، متن خطاب به يک انسان معصوم نيست؛ خلاصه اين پيگيريها و جستجوها منجر به مقالهاي شد، با عنوان "بازشناسي مخاطب نامه 31 نهج البلاغه"، اين امور هم تحليل منابع ميخواهد، هم تحليل متن و هم تحليل تاريخي ...؛ ايشان افرودند، سخنم اين است که سيد رضي، صرفاً کارش روي جنبه بلاغي بوده است و طبيعتاً وي فرصتي نداشته يا اصولاً بنا نداشته، با موازين و شاغولهاي فقهي و حديثي، به صورت ريز به تبيين جنبههاي سندي نهج البلاغه بپردازد .... بنده هم عرض کردم، دقيقاً همينطور است، شايد بخشي از مشکلات موجود، به اين برگردد که ما صرف نظر از خود رواياتِ نهج البلاغه، به واژه واژه نهج البلاغه به سان متني منزّل از طرف خداوند، با اطمينان قاطع که اين کلمات جزماً (قطعي الصدور) از دو لب دُرُربار حضرت امير عليه السلام خارج شده است، و مشکل بعدي اين است که پس از اين جزميت و قطعيتِ خودساخته و تصنّعي، با اين فرض که قطعاً تمامي کلمات نهج البلاغه از خود حضرت عليه السلام است (بدون اين شکّ و شبهه)، به شرح و توجيه و تحليل، از منظر امام عليه السلام اقدام نموده و به تبع آن، به استخراج قواعد کلامي و مباني اعتقادي و امثالهم ميپردازيم.
🔺 گفتگوی مکتوب مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبایی و مرحوم دکتر مهدی حائری یزدی
🔹 این گفتگو مجموعا از پنج مقاله تشکیل شده است(سه مقاله از مرحوم دکتر حائری و دو مقاله از مرحوم علامه طباطبایی) که موضوع آغازین آن بحث "امکان" می باشد. این گفتگو بسیار آموزنده و جالب است چرا که بین دو تن از مهمترین فیلسوفان معاصر(اسلامی) شکل گرفته است. همواره برای من این حسرت است که ای کاش گفتگو و تبادل نظر بیشتری بین علامه طباطبایی و دکتر حائری یزدی صورت میگرفت، علی الخصوص که ای کاش مرحوم حائری تعلیقاتی بر اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه می نوشتند.
@JAZAVAAT
در برخی نوشته ها عنوان شده است که مرحوم بهار علیشاه یزدی (قطب سلسله خاکسار) شاگرد و داماد فقیه بزرگ سید محمد کاظم یزدی صاحب عروه بوده است. این موضوع را از محقق ارجمند و صدیق گرامی جناب آقای سید علی طباطبائی یزدی سوال کردم فرمودند نسبت دامادی صحیح نیست اما ارتباط ایشان با مرحوم صاحب عروه صحیح است و ظاهرا در مدرسه ایشان منبر می رفته است.
صاحب عروه دو داماد داشته؛ سید اسماعیل طباطبائی یزدی که عموزادهاش بوده. و سید محمدعلی کشمیری پدر آیة الله سید عبدالکریم کشمیری اعلی الله مقامه.
مرحوم بهار علیشاه استاد حاج مطهر (عارف متشرّع مشهور) و حاج مستور (استاد آیة الله کشمیری) بوده است.
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com