قناة

محاضرات ادبی

محاضرات ادبی
274
عددالاعضاء
239
Links
402
Files
132
Videos
727
Photo
وصف القناة
✅ کانال محاضرات ادبی: جستاری در ادبیات کلاسیک ایران (با تاکید بر متون کهن)
Forwarded From . .....
عمری پی این زاهد و آن شیخ دویدیم
اوراد بخواندیم و به اطراف دمیدیم
تا نقل کرونا همه جا زمزمه افتاد
در مسجد و محراب به جز خویش ندیدیم
Forwarded From نسخ خطی تصحیح شده
سفرنامه حج مشتری طوسی‌
http://miqat.hajj.ir/article_37953.html
Forwarded From نسخ خطی تصحیح شده
با سلام و احترام، این سفرنامه یکبار تصحیح و در یکی از مجلدات میراث ماندگار (چاپ کتابخانه آیت الله مرعشی) با حذف اشعار هجوی (همچون هجو قرنطینه!) به چاپ رسیده بود، ارزش ادبی این اثر نه به جهت جنبه گزارش سفر، بلکه به همین فاکتورهای ادبی خاص (ادب هجوی) = محاضرات ادبیِ آن است، اگر این اشعار در این چاپ نیز (به هر دلیل موجه) حذف شده است، طبعا پژوهه‌ای تکراری و از مصادیق "موازی کاری" است مگر اینکه نسبت به چاپ قبلی مزیتی داشته باشد. به هر تقدیر مصحح، بر اساس اصول مسلم تصحیح، به هیچ روی حق ندارد بخش معظمی از اثر را به هر دلیل حذف نماید و آن اثر را منتسب به مولف منتشر سازد، قاعدتاً در این مواقع که نشرِ بخشی از اثر به هر دلیل موجه، مقدور نباشد، منطقاً مصحح دو راه دارد، یا اینکه از تصحیح و نشر اثر منصرف شود یا کلمه "منتخب" یا "برگزیده" را بر عنوان اثر روی جلد بیفزاید و راه سومی وجود ندارد.🙏🌹
Forwarded From ادب و حکمت
درهجو قرنطینه است

کاش برافتد زدهر نام قرنطین¹
تا نفتد هیچ کس به دام قرنطین

زان که به دانش من اوفتادم ودیدم
کاهش جان وتن از نظام قرنطین


محبس حجّاج هم نداشته هرگز
گرمی وسردیّ صبح وشام قرنطین

دور فلک کرده بعر خلق درآن خاک
خون دل اندر نهار وشام قرنطین

جور وجفای مدیر زن جلب او
بأسِ شدید است درمقام قرنطین

ریش سفیدی سیاه دل بود ازبس
ظلم نماید به خاص وعام ،قرنطین

ازعمرِ سعد یادگار بمانده است
راست تو گوئی به انتظام قرنطین

من لقبش داده ام زروی حقیقت
مظهر کفر و ابو هشام ،قرنطین

واقعهٔ کربلا هرآن که ندیده است
آید وبیند به ازدحام قرنطین

شطّ مسیّب² زاشک گشت لبالب
بی که گریستم ازین هوام قرنطین

فیض افندی قرین فوز عظیم است
تا که بود درکفش زمام قرنطین

ازپی بگرفتن مجیدی³ ولیره
آید وگوید منم امام قرنطین

فوز عظیمش همه گرفتن پول است
ازعرب وازعجم به نام قرنطین

جمله گنه کارها زآتش دوزخ
هرسحر آیند درسلام قرنطین

من به یقینم بود که عالم دوزخ
از دل وازجان بود غلام قرنطین

تا به صف حشر درخمار بماند
هرکه خورد جرعه ای زجام قرنطین

مشتری از راه مکّه آمد ونوشید
جام قرنطین وگشت رام قرنطین

یک بچه کرتوتیم⁴ زمصر صلا زد
نیم شبی بر فراز بام قرنطین

گفت زمن کام خویش اگر بستانی
زود رها سازمت زدام قرنطین

بردم ازو یک تمتّعی که زابلیس
خواهم پیوسته من دوام قرنطین

قوّهٔ تحریر نیست هیچ قلم را
تا بنگارد دگر کلام قرنطین 5

___________

1_قرنطینه . [ ق َ رَ ن َ/ ن ِ ] (معرب ، اِ) قَرَنْطین . جایی که در آن مسافران و عابران را مورد بازرسی قرار میدهند و از ورود بیماران جلوگیری به عمل می آورند. این کلمه از کارانْتِن فرانسه گرفته شده است
2_مسیّب از شهرهای عراق است .درچهار فرسخی کربلای معلّا
3_مجیدی . [ م َ ] (ص نسبی ، اِ) نام سکه ای معادل پنج قران از نقره در عثمانی منسوب به سلطان عبدالمجید. 
4_به نظر مراد شاعر همان شهر کرکوک عراق باشد .
5_دیوان میرزا ابراهیم مشتری خراسانی ،نسخهٖ خطّی کتابخانهٔ مجلس شورای اسلامی به خطّ خود شاعر به شمارهٔ ۱۸۴۸۹،برگ ۱۰۲و۱۰۳

🌾🍃🍃@adabvahekmat
Forwarded From ادب و حکمت
🌾🍃🍃@adabvahekmat
Forwarded From مثبت اندیشی" نفیسه معتکف"
سوره ی مریم را که باز میکنی
دنیایی سراسر شگفتی میبینی
از دعای حضرت زکریا برای درخواست فرزند در نهایت پیری و نازایی تا تولد بدون پدر حضرت عیسی و سخن گفتن در گهواره ی او و ...
اما نکته ی جالب اینجاست
(قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ ۖ )
[سورة مريم 21]
(پرودگارت گفت ، این کارها نزد من بسیار آسان است...)
یعنی خداوند شگفت انگیز ترین کارها برای ما را ، آسان ترین کارها برای خود میداند
و جالب اینجاست این جمله را چندین بار تکرار میکند تا همواره به تو ، اطمینان دهد که:
آنچه تو سخت و دشوار و محال می پنداری
نزد خداوند ابدااااا سختی و دشواری ای ندارد.
به قدرتش اعتماد کن ، بر او توکل کن
بی شک ، او تو را به سر منزل
مقصودت خواهد رساند

#نفیسه_معتکف
www.nmotakef.com

@nmotakefmosbatandishi
Forwarded From unknown
📝در نکوهش قرنطینه

🔻نجم الشعرا، محمد ابراهیم، ملقب به ضیاءالدین و متخلص به مشتری (۱۲۶۴-۱۳۰۵ق.) ‌اصلا از اهالی مشهد ولی ساکن تهران بود او به خدمت شمس الشعراء محمدعلى خان سروش از شعراى عصر ناصرى رسید و شاگردى وى را اختیار كرد و به وسیله او به مجامع علم و ادب راه یافت. او اشعار استادش، در مناقب ائمه اطهار (ع) را با نام «شمس المناقب» جمع‌آوری و به سرمایه و اهتمام خود به سال ۱۳۰۱ قمری در چاپخانه میرمحمدباقر رازی طهرانی چاپ و انتشار داده و در پایان آن مقدارى از اشعار خود را آورد. مشترى از شعراى معروف عصر خود بود اما بیشتر مهارت وى در هجاگویى و مهاجات خلاصه شده است. مهاجات او با عباس فروغى و سرور شیرازى و مایل افشار معروف است.
🔻از آثار وى: «سفرنامهى حاج میرزا مشترى به مكه» شعر؛ رسالهى «قمار نامه»؛ «دیوان» شعر.
🔻سفری که مشتری طوسی به حج رفته، سال 1297 ق. بوده است که در نیمه شعبان همین سال سفرش را آغاز می‌نماید و طی سفرش به نجف می‌رسد و از بد حادثه در آن زمان طاعون سهمگینی در این شهر شیوع پیدا کرده بود و مردم شهر را در قرنطینه کرده بودند. مشتری نیز در این شهر قرنطینه می‌گردد و سختی‌های فراوانی متحمل می‌گردد تا جایی که آن موقعیت را با صحرای کربلا هم وضعیت می‌بیند و در مذمت قرنطین این شعر را می‌سراید:‌

🔅🔅🔅🔅🔅

کاش برافتد زدهر نام قرنطین
تاکه نیفتد کسی بدام قرنطین
زآنکه بدامش من اوفتاده و دیدم
کاهش جان و تن از نظام قرنطین
محبس حجاج هم نداشته هرگز
گرمی و سردی صبح و شام قرنطین
جور و جفا و تحکم خلف آقا
بأس شدید است در مقام قرنطین
میکند آنخیره سر زراه تعصب
خون دل اندر نهار و شام قرنطین
ریش سفیدی بآن سیاه دلی نیست
در همه خدام و خاص و عام قرنطین
از عمر سعد یاد کار بمانده است
این سگ ظالم بانتظام قرنطین
من لقبش داده‌ام زروی حقیقت
مظهر کفر و ابوشام قرنطین
شط فرات از سرشک گشت لبالب
بسکه گریستیم ازو دام قرنطین
واقعه کربلا هرآنکه ندیده است
آید و بیند بازدحام قرنطین
فیض افندی قرین فوز عظیم است
تاکه بود در کفش زمام قرنطین
از پی بگرفتن مجیدی و لیره
آید و گوید منم امام قرنطین
فوز عظیمش همه گرفتن پول است
از عرب و از عجم بنام قرنطین
یک بچه کرکوتیم زمهر صلا زد
نیم شبی برفراز بام قرنطین
گفت ….

🔅🔅🔅
📎پی‌نوشت: از این سفرنامه نسخه‌های فراوانی در کتابخانه مجلس و ملی موجود است. همچنین بخش سفرنامه به اهتمام استاد ارجمند دکتر رسول جعفریان در فصلنامه میقات حج دوره ۱۷، شماره ۶۵، پاییز ۱۳۸۷ شمسی چاپ و انتشار یافته است.
@jalise
Www.jalise.ir
Forwarded From برکه‌ی کهن


پرسیدم از حقیقتِ مرگِ قلندری
گفتند بی غمِ تو و من‌، خورد و رید و رفت

«بیدلِ دهلوی»

ـ @berkeye_kohan ـ


بارها در رابطه با کلماتِ به اصطلاح رکیک در شعر حرف زده‌ام و این که شاعر اگر شاعر باشد، کلمات را سانسور نمی‌کند و از این حرف‌ها که با تکرارشان حوصله‌تان را سر نمی‌برم. صرفا یادم افتاد در گروهی که راجع به بیدل بود و زمانی عضوش بودم، بحث راجع به این دست کلمات بود و افرادی که علیه استفاده از کلماتِ بد!! جبهه گرفته بودند و از مقامِ شامخِ بیدل حرف می‌زدند. «البته اصلا کلمه‌ی خوب و بد وجود ندارد. کلمه، کلمه است.»

در آن گروه گفته شد که بیدل هم کم از این کلمات استفاده نکرده است. اما آن حضرات همچنان بر موضعشان پای می‌فشردند و از بیدل بعید می‌دانستند.

چنان‌ که محمدعلی فروغی هم به همین علت هزلیاتِ سعدی را حذف کرده است. نگاهی مقدس مؤابانه به شعر و شاعر که آسیبی بزرگ به ادبیات می‌زند.

ـ @berkeye_kohan ـ

🔴این متن عالیه با اوضاع الانمون کاملا همخوانی داره!!😂👌

در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم نزاع و دعوا داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی بسازد و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که میماند لااقل در آسایش زندگی کند! برای همین سکه ای به هوا انداختند و شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسایه دوم افتاد. پس همسایه اول به بازار رفت و از عطاری قوی ترین سمی که داشت را خرید و به همسایه اش داد تا بخورد.

همسایه دوم سم را سرکشید و به خانه اش رفت. قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را برایش از آب گرم پر کنند و یک ظرف دوغ پر نمک هم آماده بگذارند کنار حوض. او همینکه به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و وارد حوض شد. کمی دست و پا زد و شنا کرد و هر چه خورده بود را برگرداند و پس از آنکه معده اش تخلیه و تمیز شد، به اتاق رفت و تخت خوابید.
صبح روز بعد سالم بیدار شد و به سراغ همسایه اش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، حالا نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری.
او به بازار رفت و نمد بزرگی خرید و به خانه برد. خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آنها گفت که از حالا فقط کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با چوب بکوبید!

همسایه اول هرروز میشنید که مرد همسایه که در تدارک تهیه سم است!!! از صبح تا شب مواد سم را میکوبد. با هر ضربه و هر صدا که میشنید نگرانی و ترسش بیشتر میشد و پیش خودش به سم مهلکی که داشتند برایش تهیه میکردند فکر میکرد. کم کم نگرانی و ترس همه ی وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند. شبها ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از خانه ی همسایه میشنید دلهره اش بیشتر میشد و تشویش سراسر وجودش را میگرفت. هر چوبی که بر نمد کوبیده میشد برای او ضربه ای بود که در نظرش سم را مهلک تر میکرد.
روز سوم خبر رسید که مرده است. او قبل از اینکه سمی بخورد، از ترس مرده بود!!

🔻این داستان حکایت این روزهای بعضی از ماست. کرونا یا هر بیماری دیگری مادامیکه روحیه ی ما شاداب و سرزنده باشد قوی نیست. خیلی ها مغلوب استرس و نگرانی میشوند تا خود بیماری.لطفا خبرهای بد را نشر ندهیم و تلاشمان فقط آگاهی دادن در مورد پیشگیری و درمان باشد.
یک عزم همگانی برای عبور از این بحران لازم است. بیایید خودمان به فکر باشیم و فقط اخبار و اطلاعات درست را نشر دهیم.🙏🌹🍃
Forwarded From بیاض | عاطفه طیّه
فی‌المطایبه😊

یأس فلسفی!
این دل که بدو سپردم ارزان هیچ است
وآن بوسه که هم ندادم آسان هیچ است
بنمود چو مرگ روی خود فهمیدم
فالجمله که این و آن و آنان! هیچ است

#عاطفه_طیه (۹۸/۱۲/۹)

@atefeh_tayyeh