ما از سیر تکامل خوشنویسی از قَبل از ابن مُقْلَه به عنوان فردی که نقش محوری بلکه اسطوره ای برای او تصوّر می شود و حتی در بسیاری از منابع به خطا تغییر خط کوفی را به خطوط نَسْخی به او نسبت داده اند؛ چنانچه اطلاع ما نسبت به حجم این تغییر و کیفیت آن از لحاظ زیبا شناختی و تأثیر و جایگاه او در تاریخ خوشنویسی نسبتا دقیق نیست، این امر زمانی دشوارتر می شود که بدانیم هیچ نمونه ای از خطوط ابن مقله را در اختیار نداریم حتی در اندازۀ یک سطر؛ و تنها اطلاعات ما نسبت به این امر گزارشات کوتاهی است که معاصر ایشان ابن ندیم بغدادی در فهرست خود درباره وی و خوشنویسان قبل از او به دست ما داده است که این اطلاعات از ابن ندیم به عنوان معاصر ایشان هیچ یک از گفته های متأخرین را تأیید نمی کند؛ بله ابن ندیم او را به عنوان خوشنویسی که هیچ خوشنویس دیگری به او حتی نزدیک نیست معرفی می کند ولی هیچگاه عنوان نکرده است که او کوفی را به خطوط "نسخی شکل" تغییر داده، بلکه گزارشاتی خلاف بر این را آورده است. به هر حال این گزارشات کوتاه هم به خاطر عدم تطبیق آنها با نسخه های بر جای مانده از این دوره، موضوع شناسایی رشد و نموّ خط عربی را بر ما دشوار کرده است.
به اعتقاد نگارنده تنها راه معرفت سیر تطوّر خوشنویسی و تکامل این خط و کنار گذاشتن خط کوفی، شناسایی نسخه های کهن قبل از ابن مقله و بعد از او تا دورۀ علی بن هلال معروف به ابن بوّاب خدایگان و معجزۀ خط و خوشنویسی و تطبیق این نمونه ها با یکدیگر و نیز با گزارشات تاریخی است.
به قطع یکی از این نسخه ها، نسخه ای است از کتاب «المقتضب» مبرد نحوی مشهور در علم نحو که در کتابخانه كوپريلي در استانبول از آن نگهداری می شود. این نسخه به خط مهلهل بن أحمد با تاریخ کتابت 347 هجری قمری است و کاتب کتابت آن را در بغداد به پایان برده است. این نسخه می تواند ما را در سبک شناسی و تاریخ تحوّل خوشنویسی بسیار کمک کند. از آنجا که در بعضی از منابع آمده که کاتب این نسخه از تلامذه ابن مقله بوده و او خود یکی از حلقه های وصل و واسطۀ بین ابن مقله و ابن بواب بوده است.
@majlesilib
منظورش این است؛ مشهد در یک نسخه آمده(همان نسخه که این کاتب کتابت کرده و نسخه اساس قرار داده) و مشرب در نسخۀ بدل، در بالای مشرب اشاره کرده به بدل که نشانه نسخه بدل است
تولیت آستانه امام رضا از شیخ عباس قمی خواسته است کتابی در آداب زیارت بنویسد. او هم از مفاتیح الجنان خود که آن وقت مشغول تآلیف آن بوده، این کتاب را نوشته و استخراج کرده و به چاپ داده است.
وقتى به هتل آمدم آقاى نصراللّه مبشر الطرازى فهرستنگار نسخه هاى فارسى مصر آمده و با آقاى اكبر ايرانى مشغول گفتگو بود. ايشان از همان وقت تا الان كه ساعت 12 و ربع شب است ـ و بنده مشغول نوشتن اين سطور هستم ـ در اتاق ما نشسته و صحبت مى كند. شرح مفصلى از زندگيش داد و گفت كه چند نژادى است. تركى، ازبكى، قزّاقى و اكنون هم مصرى . از سال 1950 تاكنون در مصر است و چندين جلد فهرست نسخه هاى فارسى دارالكتب قاهره را نوشته. همين طور فهرست نسخه هاى تركى و بسيارى از كارهاى كتابشناسانه ديگر را. پدرش هم از مصلحين بوده كه فعاليت زيادى به ضد كمونيستها در تركستان كرده و بعد به افغانستان آمده و از آن جا به مصر رفته است. كتابهايى هم نوشته كه طرازى برخى از آنها را به ما داد. يكى از جالبترين آنها كتاب يادگار زندان بود كه به شعر، شرحى مفصل از مسائل سياسى و فرهنگى دنياى اسلام پس از جنگ جهانى دوم به دست داده است. من هم نسخه اى از كتاب الشيعه فى ايران به ايشان دادم كه در كتابخانه دارالكتب بگذارد. كتاب القرآن و دعاوى التحريف را هم به ايشان هديه كردم.
یکی از مقالات بسیارعالی چاپ شده در نخستین شماره مجله پژوهشهای نسخه شناسی (که با همت بلند دوستم جناب مطلبی کاشانی منتشر شده)، مقاله استاد شفیعی کدکنی با عنوان «کتابی از خراسان قرن پنجم» هجری است. استاد در معرفی نسخه های کهن، همیشه مخاطبان را شگفت زده می کنند، و یکی از کارهای برجسته ایشان در این زمینه، مقاله ای بود که نخستین بار و پیش از آن که کسی چیزی بداند، در باره علی نامه منتشر کردند.
این بار، رساله ای با عنوان المجالس را که نسخه کهن آن در کتابخانه مرعشی است، موضوع بحث قرار داده، و داده های بسیار ارزشمند آن را در باره خراسان در این مقاله بدیع آورده اند. کتاب مجالس، عربی است، اما این داده ها را استاد شفیعی، ذیل عناوین مختلف در این مقاله، دسته بندی، و استادانه ترجمه کرده اند. کتاب فارسیاتی هم دارد که که استاد ذیل عنوان «فارسیات متن» آورده اند: یکی از ابوبکر وراق است:
خفته ای در مهد غفلت مر مرا گویی مخسب
از ندای مرده ای خفته کسی بیدار شد؟
خلق مست از خمّ نسیان بارشان ساقی کشد
ای شگفت از نوش ساقی مست کی هشیار شد؟
«ایرانیات متن» عنوان دیگر است که در آن مطلب بسیار جالبی در باره نوروز و مطلبی دیگر در باره مهرجان آمده و بسیار مغتنم و در این باره تازه است.
عنوانی هم در باره «تقویم ایرانی» در آن هست و مطلبی با عنوان «زبان رمز در عصر ساسانی». مطالبی هم در باره حکام و رجال خراسان در این نسخه آمده که استاد آنها را استخراج و عرضه کرده اند.
@jafarian1964
برگی از پیشینه تصحیح متن
بحث تصحیح متن، بحث جدیدی نیست، بلکه قدمای از علمای اصیل، در استنساخ آثار، دقت به خرج داده و تلاش می کردند تا بر اساس نسخه های کهن و صحیح، نسخه ای دقیق برای خود فراهم آورند. این که آنان مطابق چه اصولی تصحیح می کردند، و چه نکاتی را در این باره مراعات می نمودند، از انجامه برخی از نسخه ها بدست می آید. در اینجا یک نمونه جالب تقدیم می کنم که کاتب با دقت شرح می دهد که چگونه متن خود را فراهم آورده و از چه نسخه ها و با چه اصولی آن را کتابت کرده است.
نسخه ای از تهذیب الاحکام شیخ طوسی، در سال 1077 توسط محمد حسین بن محب علی فراهم آمده و او در پایان کتاب، گزارش استفاده و مقابله نسخه خود را با نسخ معتبر چنین شرح داده است:
من این نسخه را استنساخ کرده و آن را با نسخه معتبری که مولانا محمد تقی «مجلسی» (م 1070) فراهم آورده بود، مقابله کردم.
نسخه ملامحمد تقی مجلسی، از روی نسخه ای که به خط شیخ حسین بن عبدالصمد، پدر شیخ بهایی بوده، کتابت شده است. [این نسخه بعدها در اختیار شیخ بهایی بوده و مجلسی اول که شاگرد وی بوده از آن استفاده کرده است]
نسخه شیخ حسین پدر شیخ بهایی، از روی نسخه ای از تهذیب الاحکام استنساخ شده که به خط خود شیخ طوسی بوده و او [یعنی شیخ حسین] آن را بر شهید ثانی خوانده است. به هر حال، نسخه شیخ حسین بن عبدالصمد، نسخه ای است که ملامحمد تقی مجلسی، نسخه اش را با آن مطابقت داده است.
ملامحمد تقی مجلسی، بار دیگر نسخه خود را با دو نسخه دیگر تطبیق داده است: نخست نسخه مولا احمد «مقدس» اردبیلی ، و دیگری با نسخه مولا عبدالله شوشتری.
کاتب ما می گوید: اکنون آنچه در متن نسخه ما آمده، موافق با نسخه متعلق به شیخ بهایی به خط پدرش شیخ حسین بن عبدالصمد است. و آنچه در حاشیه آمده، مطابق دو نسخه آن دو استاد فاضل یعنی ملا احمد اردبیلی و و تستری است.
بدین ترتیب او گزارش نسخه ها و کار خود را در تهیه این نسخه شرح داده و ما را در جریان روش کار عالمان در این زمینه، یعنی ارائه یک متن مصحّح قرار داده است. تصویر این صفحه را پایین ملاحظه فرمایید.
@jafarian1964
پنج سال نماز و روزه بدهید برایم بخوانند
یک نسخه خطی در اختیار داریم که صاحب آن، یادداشت هایی را در صفحات مختلف و در حاشیه های سفید نسخه نوشته است. این یادداشت بر سه بخش است. نخست در باره نماز و روزهای استیجاری او، دوم فهرستی از قروض، و سوم وصیت نامه این شخص. در وصیت نامه قید کرده است تا همه یادداشت هایی را که در باره نماز و روزه دارد، دوباره انجام دهند. شاید نوشتن اینها روی این نسخه، به خاطر کمبود کاغذ در دسترس او، و شاید هم به خاطر آن بوده که مطمئن باشد که حتما حفظ شده و از دست نخواهد رفت. خط زیبایی ندارد، اغلاطی هم از نظر نگارشی دارد، گاهی تعابیر ساده عربی هم بکارمی برد. طبعا به نظر می رسد، از قشر طالب علمان بوده که البته روزگار را نه از طریق آخوندی بلکه از طریق نماز و روزه های استیجاری می گذرانده است.
می دانیم، کسانی که در خواندن برخی از نماز ها یا گرفتن روزه کوتاهی کرده اند، خودشان یا ورثه شان، می بایست قضای آنها را بر اساس آنچه در رساله های عملیه آمده، بجای آوردند. اغلب افراد، پیش از مرگ،وقتی وصیت نامه می نویسند، این موارد را یادآور می شوند و طبعا اگر پولی از آنها مانده باشد، ورثه، کسی یا کسانی را اجیر کرده، خواندن آن نمازها و گرفتن آن روزها را در ازای پرداخت مبالغی به آنها به اجاره می سپارند. از جنبه دینی این قضیه و احکام آن که بگذریم، این بحث، بخش اندکی از اقتصاد دینی را هم تشکیل می دهد، به این معنا که در میان متدینان فقیر فراوان هستند کسانی که زندگی شان از این راه می گذرد، به این معنا که در طول سال، با گرفتن پولی که مبالغ آن به صورت عرفی معین می شود، به خواندن نماز قضای دیگران یا گرفتن روزه استیجاری مشغول هستند. در مورد نماز، شامل نمازهای یومیه، نماز آیات یا خسوف و کسوف، نماز زلزله و حتی در یادداشت های زیر نماز خوف می شود.
کسانی از این امر به عنوان کمک هزینه استفاده کرده و برخی شغل شاغلشان همین است. ورثه در این زمینه باید به افراد مطمئن مراجعه کنند، و رسم بر این بوده است که روحانی محل یا شهر، و یا حتی دفاتر مراجع، این وظیفه را انجام می دهند. یعنی مبالغ در اختیار آنها قرار داده شده، و آنها نیز افراد مطمئنی را پیدا می کنند و پول را در ا ختیار آنها می گذارند. طبیعی است که امکان حسابرسی وجود ندارد و تنها اطمینان عادی در این زمینه کارساز خواهد بود و راه دیگری هم وجود ندارد. تعیین قیمت این امر هم مثلا برای یک سال نماز و روزه، یا نماز بدون روزه، یا حتی روزه بدون نماز، به طور معمول بر عهده عرف بازار است.
یادداشت های زیر، در حاشیه صفحات مختلف یک نسخه خطی توسط شخصی که کارش خواندن نماز و روزه استیجاری بوده نوشته شده است. تاریخ این یادداشت ها 1322 ـ 1324 است و او در هر مورد نوشته است که یک سال یا کمتر، نماز یا روزه برای فلان شخص، گرفته تا بخواند و بگیرد. در چند مورد با کشیدن خط در کنار هم، تعداد روزه ها یا یکشبانه روز نماز را که گرفته، یادداشت کرده است.
علاوه بر یادداشت های او در باره نماز و روزهای استیجاری که از مردم گرفته است، یادداشت دیگری در باره شمارش بدهی های او هم در جایی از این نسخه آمده است. ممکن است [مطمئن نیستیم] مریض شده و احساس کرده که به مرگ نزدیک است، زیرا بخشی از بدهی، تعیین مبالغی برای کفن و دفن است.
اولین مورد از قروض او، مربوط به همسرش 150 تومان است که به نظر قابل توجه می آید. دو تومان برای خرید گاو از میرزا حسن است. باقی مبالغ، گویا برای کفن و دفن و مراسم فاتحه او و مواردی هم بدون یاد از مورد است. [برای دیدن یادداشت به ادامه بحث توجه فرمایید:]
یادداشت سوم، وصیت نامه این شخص است که باز آن را در حاشیه همین نسخه نوشته است. او پس از شهادتین و نیز گواهی به امامت دوازده امام، مهم ترین وصیت ش این است که آنچه در روی این نسخه از نماز و روزه استیجاری یادداشت کرده، همه آنها را به دیگری بدهند تا برای صاحبان آنها بخواند و بگیرد. او توضیح نمی دهد که دلیلش برای این کار چیست. آیا ممکن است خودش نگرفته است؟ البته مواردی با کشیدن خط به مواردی از آنها اشاره می کند که انجام داده است. ممکن است باز به خاطر مریضی، حس کرده که بقیه را نمی تواند انجام بدهد و بهتر است همه را از سر نو بگیرند. نکته دیگر این است که برای خودش هم سفارش پنج سال صوم و صلات کرده است. وی دو نفر را هم وصی قرار داده است. بار دیگر در صفحه ای دیگر، این دو وصی را یاد کرده و نوشته است که با اطلاع یکدیگر به وصیت او عمل نمایند.
ادامه این یادداشت را در لینک زیر ملاحظه فرمایید
http://yon.ir/MbKgz
@jafarian1964
چند نمونه از سنت "نسخه" های حديث در فهارس اماميه
1 – از امام علي توسط عبيدالله بن الحر الجعفي ( نجاشي ، 9/6 )
2 – ابو اسحاق ابراهيم بن رجاء الشيباني معروف به ابن ابي هراسه ، او سني بوده و در عين حال از شماري از سادات اهل بيت روايت مي كرده و نيز از امام صادق روايت مي كرده و از اين امام نسخه اي را روايت مي كرده است و نسخه او در محافل امامي روايت مي شده است . در حقيقت اين نسخه مجموعه روايات او از امام صادق بوده كه بعدها به نام خود او روايت مي شده و شايد توسط خود او تدوين شده بوده است ( نجاشي ، 23/34 )
3 - الحسن بن الحسين بن الحسن الجحدري الكندي ، از امام صادق روايت مي كند. نجاشي درباره او مي نويسد كه او كتبي داشته است از جمله با روايت الحسين بن محمد بن علي الازدي و آنگاه سند خود را از طريق ابن عقده از سنت روايي شيعي عام به الازدي و سپس به الجحدري مي رساند ولي در پايان سند اشاره دارد كه سند الجحدري به امام صادق مي رسد كه از امام يك نسخه را روايت مي كرده است . بنابراين كتاب او به روايت الازدي ، يك نسخه بوده است . بنابر اين گاهي يك كتاب را به نام نسخه مي خوانده اند ( نجاشي ، 46 – 47 / 95 ) .
4 - ابو محمد الحسن بن محمد بن الفضل ( از اعقاب نوفل بن الحارث بن عبدالمطلب ) ، نجاشي او را ثقه و جليل خوانده است . از امام رضا نسخه اي روايت مي كند . نجاشي سندي به اين نسخه نمي دهد . او علاوه بر اين نسخه ، كتاب بزرگي هم داشته است . نجاشي توضيح مي دهد كه او علاوه بر اين ، به واسطه پدرش از امامان صادق و كاظم روايت مي كند ، بنابر اين در اين كتاب اين روايات را و شايد روايات خود از امام رضا را كه به صورت نسخه اي مستقلا (؟) هم گردآورده بوده است ، روايت مي كرده است . اين احتمال هم هست كه آن نسخه ، بنابر تعريفي كه شايد بتوان از نسخه ارائه داد ، صرفا شامل روايات او از امام رضا به صورت مسند از پيامبر مي شده است ( نجاشي ، 51 / 112 ) .
https://t.me/azbarresihayetarikhi
نصر بن مزاحم منقری(م۲۱۲ق) که بیشتر او را از کتاب وقعة صفين می شناسیم،از جمله کسانی است که کتابی در مقتل الحسین(ع) داشته و تعدادی از روایات آن را ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین آورده و ابن قولویه و شیخ صدوق و مرشد بالله شجری نیز روایات اندکی را از او در این باره نقل کرده اند.
این طور که مشخص است در دار الکتب المصرية یک نسخه مقتل منسوب به نصر بن مزاحم وجود دارد که دانشگاه کربلاء اقدام به نشر و بررسی آن کرده است،معلوم نیست که آیا این نسخه به مانند نُسَخ متعدد مقتل منسوب به ابومخنف،جعلی است و یا اینکه از روی کتبی مانند مقاتل الطالبیین جمع آوری شده و یا اینکه واقعا همه یا بخشی از مقتل الحسین منقری را در بر دارد که این امر می بایست با مطابقت این نسخه با روایات منقول از او در مقاتل الطالبیین تشخیص داده شود،در هر حال باید متن این نسخه بررسی شود و امید است که این نسخه،حداقل بخشی از مقتل نصر بن مزاحم را در بر داشته باشد...
نصر بن مزاحم منقری(م۲۱۲ق) که بیشتر او را از کتاب وقعة صفين می شناسیم،از جمله کسانی است که کتابی در مقتل الحسین(ع) داشته و تعدادی از روایات آن را ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین آورده و ابن قولویه و شیخ صدوق و مرشد بالله شجری نیز روایات اندکی را از او در این باره نقل کرده اند.
این طور که مشخص است در دار الکتب المصرية یک نسخه مقتل منسوب به نصر بن مزاحم وجود دارد که دانشگاه کربلاء اقدام به نشر و بررسی آن کرده است،معلوم نیست که آیا این نسخه به مانند نُسَخ متعدد مقتل منسوب به ابومخنف،جعلی است و یا اینکه از روی کتبی مانند مقاتل الطالبیین جمع آوری شده و یا اینکه واقعا همه یا بخشی از مقتل الحسین منقری را در بر دارد که این امر می بایست با مطابقت این نسخه با روایات منقول از او در مقاتل الطالبیین تشخیص داده شود،در هر حال باید متن این نسخه بررسی شود و امید است که این نسخه،حداقل بخشی از مقتل نصر بن مزاحم را در بر داشته باشد...
💐یا علی اکبر حسین 💐
منت خدای را که شب غم سرآمده
صبح وصال با همه خوبی بر آمده
درمشرق جلالت خورشید کربلا
ماهی ز آفتاب فروزانتر آمده
خورشید هم به گرد شکوهش نمیرسد
این ماه کز حریم حسینی بر آمده
زیبا رخی که آمده درخانه ی حسین
پیغمبر است یا که علی اکبر آمده
درخلق و خلق و صورت و سیرت چنان نبی
باور کن ای مدینه که پیغمبر آمده
تبریک بر حسین که امشب پدر شده
لیلا عروس فاطمه هم مادر آمده
سرچشمه ی جدا شده از کوثر بهشتن
آئینه ی تمام پیام آور آمده
دارد حسین شوق مضاعف که بهر او
تنها نه یک پسر که بر او یاور آمده
نام علی برای حسین است افتخار
این افتخار با پسرش اکبر آمده
آن خال هاشمی که ز زینب ربوده دل
سیراب بوسه ی پدر و مادر آمده
عشق مجسم است که در دیده جلوه کرد
روح مجرد است که در پیکر آمده
گیسوی او روایت حبل المتین کند
ابروی ذوالفقاری او صفدر آمده
کمتر گلی به خوبی او دیده شهر وحی
گلخانه ای که آن همه گل پرور آمده
زیبایی جمال علی را نداشته است
هرجا ملک به صورت انسان در آمده
یوسف که دلبرانه دل از مصریان ربود
دیوانه ی کرشمه ی این دلبر آمده
قرآن کند وجاهت یوسف بیان ولی
یوسف بیا ببین ز تو زیباتر آمده
اکبر که حُسن از رخ او وام برده است
اکبر که چرخ در بر او اصغر آمده
از منطقش مپرس که چون مصطفی بود
از صولتش مگوی که چون حیدر آمده
انگشتر رسالت خیرالانام را
از مخزن مشیت حق گوهر آمده
بهر دفاع از حرم قدس کربلا
این تکسوار عشق به جان و سر آمده
شش گوشه قبر حضرت او عقل دید و گفت
جانم که پیش پای پدر با سر آمده
از ما سلام باد به شش گوشِ مرقدش
آنجا که قبله ی حرم داور آمده
فردا بهشت عاشق و مشتاق زائری است
که امروز عاشقانه سوی این در آمده
منت خدای را که موید دوباره هم
مدحتگر حسین و علی اکبر آمده
📗منبع: سیدرضا مؤید
@basoyazoohor
کریمینیا درباره موضوع جعل انتساب اینگونه نسخهها به ائمه (ع)، توضیح داد: هنوز عبارت آیه تمام نشده که یک نقطه گذاشته شده و زیر آن آمده: «کتبه حسن بن علی (ع)». حدود 10 نسخه دیگر در موزههایی همچون ملک، کاخ موزه گلستان، آستان قدس و مراکز خارجی نیز به همین شکل به یک امام منسوب شده و با مهر در کنار صفحه ظاهرا به رویت شاه اسماعیل رسیده است. ظاهرا این الگو از ترکیه گرفته شده است. نسخهای در برلین وجود دارد که مدتی در ترکیه بود. در این نسخه عبارت «کتبه عثمان به عفوان» آمده که ظاهرا یک سردار عثمانی در سال 1271 قمری آنرا رویت کرده است. این فرد که انتساب این قرآن به عثمان بن عفوان را باور کرده، تشرف خود را در پایین نوشته است. احتمالا شخصی در دوره صفویه یا قاجار، از این روش الگو گرفته و این الگو را در برخی از نسخهها بهکار گرفته است. هیچ نسخه کوفی در اختیار نداریم که شاه اسماعیل صفوی آنرا مزار ائمه (ع) یا مرقد جدش در اردبیل وقف کرده باشد. لذا، امضای موجود در آخر نسخه ملک، جعلی است.
این پژوهشگر قرآنی، افزود: نسخه معروف دیگر در گنجینه ملک، نسخه شماره 18 بوده که 14 سطری است و بخش زیادی از آن قابل خواندن نبوده یا رنگوروی آن رفته است. این نسخه زمانی نوشته شده که خط کوفی آرامآرام ساده شده بود. حواشی این نسخه بسیار سادهتر از نسخههای کوفی اولیه بوده و ظاهرا به کسی هم نسبت داده نشدهاند. در ابتدا و انتهای این نسخه که 9 برگ دارد، دو نگاره قاجاری دیده میشود که مشخص نیست برای این نسخه خاص کشیده شده یا از جایی آورده شده و به این نسخه افزودهاند. نقاشی در کتابآرایی در دوره قاجاریه نقشی پررنگ داشت. در اطراف هر تکه از این نسخه نیز یک نوع نگاره دیده میشود. در این نسخه هیچ علامت پایان آیه وجود ندارد و ازنظر تاریخی هم میتوان آنرا به اواخر قرن سوم یا اوایل و میانههای قرن چهارم نسبت داد. بخشهای دیگری از این نسخه با کتابآراییهای متفاوت و انتساب به ائمه (ع) در موزه رضا عباسی، موزه ملی ایران و موزههای خارج از کشور وجود دارد. بیشتر نسخههای خارج از کشور، تکبرگی هستند.
البته این احتمال هم وجود دارد که کاتب (بی سواد و یا کم سواد) دو کتاب را با هم استنساخ کرده و آنها را به صورت یک کتاب درآورده است.
توضیح این که گاه چند جزوه کم حجم خطی در کنار هم صحافی می شدند. حالا ممکن است نسخه ای که کاتب نسخه دوم شما، اساس استنساخ خودش قرار داده بوده در حقیقت دو تکه از دو کتاب مختلف بوده است که به سبب شباهت موضوع، در کنار هم صحافی شده است. حالا کاتب کم سواد هم فکر کرده این ها همه اش یک کتاب است، و آن را به صورت یک کتاب واحد، استنساخ کرده است.
همه این احتمالات را باید مد نظر داشته باشید، و در مقدمه به تفصیل از آن بحث کنید.
بیش از این حال و حوصله توضیح ندارم. معذرت میخواهم.
من پی دی اف کتاب مظاهرالانوار رو ندیدم. چیزی که از این متن برای من مشخص شده رو به اشتراک میذارم. لطفا اشکالاتش رو بفرمائید
سرور هرمس دها
داور دارا عَلَم
مالک مُلک عطا
عالمِ علم کَرَم
عدل و کَرَم را مطاع
واو حُوَل را معاد
عالم علم اله
حاکم مُلک حَکَم
داور کاووس کوس
کاموَر روم و روس
دادگرِ مُلکِ طوس
راد امام اُمَم
همدم امر وَرا
مُلک عمل در محل
سده گر امر وَرا
روح و مَلَک در حرم
کِلکِ دُرَر مُلک او داده دُرَر را عموم
لعل گُهَردار او کرده گُهَر را عَدم
درگه او آمده مکه دادِ دُوَل
سدِّه او آمده سدره علم و هِمَم
آمده معلوم او گر سمک و گر سماک
و آمده معدوم او گر گهر گر دِرَم
در هوس علم او روح و مَلَک را اَمَل
در طمع حلم او کوه اُحد را اَلم
هم حَمَل و دَلو را حامل او کرده رام
هم اَسَد و گاو را عامِل او داده رَم
گوهر اعمال را هم دل او داده دل
کوره آمال را هم دَمِ او داده دَم
هرکه مَر او را عدو گر همه مه ور که مهر
سود مر او را حرام، عُمر مَر او را هرَم
من صاحب مظاهر الانوار میرزا رضا قلیخان متخلص به هدایت
#نسخه_خوانی
سَروَرِ هِرمِس دَها ، داورِ دارا عَلَم
مالکِ مُلکِ عطا ، عالِمِ عِلمِ كَرَم
عدل و كرم را مُطاع , داد و دُوَل را معاد
عالمِ علمِ اِله ، حاكم مُلکِ حِكَم
داور كاووس كوس ، كام دِهِ روم و روس
دادگر مُلکِ طوس ، راد امامِ اُمَم
حمد سَرا مر وِ را ، ملک و ملل در محل
سدّه گرا مر وِ را ، روح و ملک در حرم
كِلک دُرَر سِلکِ او ، داده دُرَر را عموم
لَعلِ گُهَروار او ، كرده گهر را عدم
درگه او آمده ، مكۀ داد و دُوَل
سدّۀ او آمده ، سَدرۀ عدل و هِمَم
آمده معلوم او ، گر سَمَک و گر سِماك
آمده معدوم او ، گر گهر و گر دِرَم
در هوسِ علم او ، روح و مَلَک را اَمَل
در طمع حلم او ، كوه اُحُد را اَلَم
هم حَمَل و دَلو را ، حامل او كرده رام
هم اَسَد و گاو را ، عامل او داده رَم
گوهر اَعمال را ، هم دل او داده دل
كورۀ آمال را ، هم دَمِ او داده دَم
هر كه مر او را عدو ، گر همه مه وَر كه مهر
سود مر او را حرام ، عُمر مر او را هَرَم
مِن صاحب مظاهر الأنوار میرزا رضا قلیخان المتخلص بهدایت
با سلام خدمت استادگرامی
سوالی داشتم از شما و دیگر دوستان،
من در نسخه 3980 و 1979 ملک، در حاشیه، کلمات عربی را دیدم که معادل فارسی شان آمده به نقل از «مصادر»، اغلب این نقل قول ها را در کنزالغات ابن معروف پیدا کردم. ولی برایم سوال است که چرا به مصادر ارجاع داده شده؟ آیا اثر مستقلی به نام «مصادر» داریم؟
قصیده بی نقطه در مدح حضرت رضا علیه التَّحیه و الثَّنا
سَروَرِ هِرمِس دَها، داورِ دارا عَلَم
مالکِ مُلکِ عطا، عالِمِ عِلمِ كَرَم
عدل و كرم را مُطاع, داد و دُوَل را معاد
عالمِ علمِ اِله، حاكم مُلکِ حِكَم
داور كاووس كوس، كام دِهِ روم و روس
دادگر مُلکِ طوس، راد امامِ اُمَم
حمد سَرا مر وِ را، ملک و ملل در محل
سدّه گرا مر وِ را، روح و ملک در حرم
كِلک دُرَر سِلکِ او، داده دُرَر را عموم
لَعلِ گُهَروار او، كرده گهر را عدم
درگه او آمده، مكۀ داد و دُوَل
سدّۀ او آمده، سَدرۀ عدل و هِمَم
آمده معلوم او، گر سَمَک و گر سِماك
آمده معدوم او، گر گهر و گر دِرَم
در هوسِ علم او، روح و مَلَک را اَمَل
در طمع حلم او، كوه اُحُد را اَلَم
هم حَمَل و دَلو را، حامل او كرده رام
هم اَسَد و گاو را، عامل او داده رَم
گوهر اَعمال را، هم دل او داده دل
كورۀ آمال را، هم دَمِ او داده دَم
هر كه مر او را عدو، گر همه مه وَر كه مهر
سود مر او را حرام، عُمر مر او را هَرَم
مِن صاحب مظاهر الأنوار میرزا رضا قلیخان المتخلص بهدایت
✨ میلاد شمس الشموس، خسرو اقلیم طوس، شاه انیس النفوس، حضرت امام رضا علیه السلام برشما و خانوادهی گرامیتان مبارک باد ✨
با توجه به توضیحاتی که در مقدمه آمده، از حیث حکایاتی که کم دارد و بعدا اضافه شده و اصلاحاتی که نسبت به این نسخه در نسخ معتبر بعدی انجام شده، احتمال این که واقعا در همان تاریخ و به دست خوشنویسی بزرگ مثل یاقوت کتابت شده باشد هم کم نیست. بعضی از متخصصین ظاهرا این نسخه را تأیید کردهاند و شهرت بینالمللی پیدا کرده است.
الواثق بالله اجازه روایت نهج البلاغه را به محمد بن سلیمان الحمزی (۷۹۵-۸۷۹ق) نیز داده است. ظاهرا این اجازه بر نسخه نهج البلاغه الحمزی بوده است. المسوری از روی نسخه الحمزی کتابت کرده و این اجازه را هم در نسخه اش نقل کرده است.
🎥 ریشههای حکمت نوریهی سهروردی
دکتر نصرالله پورجوادی
5 مرداد 1401
حکمتی را که سهروردی در آثار خود مطرح کرده است بر اساس دو اصل نور و ظلمت و مراتب نور تاسیس کرده و آن را «حکمت نوریه» و «علم حقیقت» دانسته است. این حکمت را هم وی از راه ذوق و باواسطهی «طباع تام» خود دریافت کرده است. همین ادعا را قبل او حکیم مانی در آثار خود، از جمله در کتاب شاپورگان کرده و حکمت خود را که «علم لدنّی» دانسته است مستقیما و به طریق ذوقی از همزاد خود فراگرفته است. نوری هم که سهروردی از آن سخن گفته نور زنده است و این مفهوم را هم وی از مانی اخذ کرده است.
از مرکز فرهنگی شهرکتاب
#فلسفه_اسلامی
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com