مشخص است که لالای اول معنی خواب است همان که خودمان هم می گوییم برو لالا کن... دوم هم که صفت لولؤ است . و سوم . در معنی نه نه نفی ....
البته با نظر جنابعالی که مصراع سوم گفته معشوقه است مخالفم چون« گفتا» دارد..... پس خود عاشق دارد نقل قول غیر مستقیم می کند که معشوق در خواب من گفت که کام فلان کس را می خواهم بدهم..... تصور من کام رقیب منظور باشد . وبعد عاشق ارزو می کند که ای کاش لال شود و نه نه بگوید یعنی حتی در خواب هم به رقیب کام ندهد ...
اگر بیتهای پس و پیشین را می دیدم می توانستم نظر قطعی بدهم. اما احتمالاً همین برساوس باشد. ساس به معنی نگهبان از کاربردهای بسیار غریب است. احتمال دارد از سائس محرف شده باشد که مفهوم آن دسیسه چینی و نمامی است و معنی صریح نگهبان ندارد. اما پیغام گذاری کواکب در ادب فارسی وجود دارد به ویژه آنکه، برساوس نام یک ستاره نیست و بلکه نام گروهی از ستارگان است و اینجا هم جمع بسته شده است.
در سنت نسخه نویسی، پس از آن که کتابت یک اثر روی برگه های کاغذ به اتمام می رسید، این برگه ها را غالباً از جانب طول صحافی می کردند. اما گاهی اندازۀ برگه ها طوری بود که آنها را از جانب عرض صحافی می کردند تا از جانب طول باز و بسته شود. به این نوع نسخه های خطی، " بیاض " می گفتند (این بیاض غیر از اصطلاح بیاضی است که در مقابل سَواد است و به معنی سپیدی است؛ مثل " به بیاض بُردن " یعنی مسوَّدۀ مؤلف را پاکنویس کردن). بیاض ها بیشتر متضمّن ادعیه و زیارات بوده اند؛ مانند بَیاض بالا که مشتمل بر دعای جوشن کبیر است.
🔴 هشتاد و چهار سال از نامگذاری ایران میگذرد
✍️مجتبي انوري
در فروردین سال 1314 خورشیدی طبق بخشنامه وزارت امور خارجه و تقاضای دولت وقت ، نام رسمی ایران ( به جای پرس ، پرشیا و غیره ) برای کشور ما انتخاب شد . در مغرب زمین از قرون وسطی ، ایران به نام هایی از قبیل : پرس ( فرانسوی ) ، پرشیا ( انگلیسی ) ، پرسیس ( یونانی ) نامیده شده است . اسمی که امروز" ایران " گفته می شود بیش از 600 سال پیش " اران " Eran تلفظ می شد .
سعید نفیسی در دی ماه 1313 نام " ایران " را به جای " پرشیا " پیشنهاد کرد . این نامگذاری در آغاز مخالفانی نیز داشت و براین باور بودند که در " پرشیا " فرهنگ و تمدنی نهفته است که نمی توان آن را حذف کرد و شناخته شده و بین المللی نیز است ؛ اما حامیان نامگذاری ایران ، اعتقاد داشتند که واژه ایران بسیار کهن و بر اقتدار سیاسی کشور می افزاید .
" واژه ایران " بسیار کهن و قبل از آمدن آریایی ها به سرزمین مان اطلاق می شد و نامی تازه و ساخته و پرداخته نیست . پروفسور آرتور اپهام پوپ ( 1969 – 1881 میلادی ) ایران شناس مشهور امریکایی در کتاب " شاهکارهای هنر ایران " که در سال 1338 توسط دکتر پرویز خانلری به زبان فارسی ترجمه شده است ، می نویسد : « کلمه ایران به فلات و توابع جغرافیایی آن حتی در هزاره پیش از آمدن آریاییان نیز اطلاق می شود »
واژه " ایران " از دو قسمت ترکیب شده است . قسمت اول به معنی اصیل ، نجیب ، آزاده و شریف است . قسمت دوم به معنی سرزمین یا جا و مکان است .
معنی واژه " ایران " سرزمین آزادگان است . فردوسی در شاهنامه در باره خوی آزادگان ( ایرانیان ) چنین می سراید :
تو با دشمن ار خوب گفتی رواست / از آزادگان خوب گفتن سزاست
دکتر بهرام فره وشی ( 1304 – 1371 ) ایران شناس و استاد پیشین دانشگاه تهران در خصوص ریشه واژه ایران می نویسد : « ایران در زبان اوستایی به صورت ائیریه Airya و در زبان فارسی باستان اریه Ariya آمده است . در اوستا هم نام قومی ایرانی به معنی شریف و نجیب و اصیل است . این واژه در زبان ایرلندی کهن هم به همین معنی است . قسمت اول کلمه ایرلند Ir – Land به معنی نجیب و شریف و قسمت دوم آن به معنی سرزمین است . ایرلند به معنی سرزمین نجباست »
@Sahamnewsorg
@litera9
مضمون اصلی نظریه اخلاقی مارکس این است: آزادی انسانی چگونه تحقق می یابد. این بدان معنی است که او نه فقط باید موانع ساختهٔ انسان - یعنی خودساخته - بر سر راه آزادی را در جامعهٔ مورد نظر دریابد، بلکه مسأله کلی طبیعت و محدودیت های آزادی به عنوان آزادی انسانی را نیز بشناسد. مسأله آزادی در سیر تحول انسانی به شکل وظایفی عملی بروز میکند و فقط بعد از آن، و در واقع خیلی بعد است که فلاسفه میتوانند تجریدی از ان به دست دهند. پس مسأله واقعی، آزادی انسانی است، نه اصل مجردی به نام «آزادی». و از آنجا که خصلت نوعی هر چیزی در آن واحد هم ذات (قدرت، توان، کارکرد) آن چیز و هم حدّ آن است، پس خواهیم دید که آزادی انسانی فراگذری از محدودیت های (خصلت نوعی) طبیعت انسانی نیست بلکه هم آیندی با آنهاست. به عبارت دیگر: آزادي انسانی نفي امر نوعاً طبیعی در آدمی - نفی به خاطر آنچه که آرمان فرا گذرنده به نظر میرسد.- نیست، بلکه برعکس، تصدیق آن است
#نظریه_ی_بیگانگی_مارکس
ترجمه : #حسن_شمس_آوری
#کاظم_فیروزمند
@litera9
رشاد ساپماز معروف به ( جوجه تیغی ) مصداق واقعی ضرب المثل کینه شتری در فرهنگ عامیانه که بدی در حق خود را نه می بخشد و نه هرگز فراموش می کند حتی اگر شده به قیمت صدمه زدن به خودش و به هر نحوی شده تلافی میکند . ماجرای کتاب از زمانی شروع می شود که یک نفر در صف بانک از رشاد جلو می زند و رشاد می خواهد این بار هم درس خوبی به طرف بدهد غافل از اینکه طاهر هم آدمیست مثل خودش !
قسمت هایی از کتاب:
تصمیم گیری موقع عصبانیت مثل باز کردن بادبان کشتی در یک هوای طوفانی است .
آیا پشت کشوری که در آن حتی دیکتاتورها به دموکراسی ایمان دارند ، به زمین نمی خورد ؟ ص 36
در واقع ارزش یک چیز در همان لحظه ایی است که مود نیاز است . ص 73
در این کشور زندگی با عواید نویسندگی به همان سختی جمع کردن دانه های شبنم برای حمام کردن است . ص 85
برنج هندی محصولی است که همانگونه که در قسمت های قبلی این مقاله ذکر شد یک محصول آلوده و یا حداقل غیر قابل اعتماد است. در این چند ساله اخیر آزمایشات مختلفی بر روی برندها و گونه های مختلف رقم های مختلف هندی صورت گرفته، و واردات تعدادی از آنها پس از اثبات آلوده بودن توقیف شده و از بازار فروش سرتاسر کشور جمع آوری شده اند.
یکی از مواردی که در سالیان اخیر در مورد این محصولات به صورت متعدد مطرح شده، وجود ماده سمی و سرطان زای فنول است. این ماده می تواند حداقل برای سیستم گوارش انسان اختلالات عمیقی را ایجاد کرده، که این اختلالات در موارد حاد باعث بروز سرطان های دستگاه گوارش می شوند.
برنج هندی موجود در بازار، همچنین گونه های ناشناخته ای هستند که تاکنون در هیچ مرجع رسمی به ثبت نرسیده اند، زیرا برنج های جدید در همه جای دنیا پس از کشف به مراکز آزمایشگاهی سپرده می شوند و پس از اینکه نتایج مثبت آزمایشگاهی را اخذ کردند به ثبت می رسند.
در نتیجه می توان ساختگی بودن نمونه های هندی را با این دلیل قبول کرد. همچنین با توجه به اینکه این محصولات در کشور هندوستان تولید می شوند هیچگونه نظارتی بر تولید بهداشتی آنها وجود ندارد و تحقیقات نشان می دهد که هزاران کارخانه و کارگاه فعال در کشور هندوستان این محصولات را تولید می کنند، و متاسفانه تعدادی از این کارگاه ها در زمره کارگاه های خانگی و بدون مجوز هستند.
در نتیجه می توان به صورت کلی اعلام نمود که مصرف برنج هندی همسان مصرف سم است. با این تفاوت که سم پس از مدت کوتاهی قربانی می گیرد ولی برنج هندی در مدت طولانی تر و به بدترین شکل
آیا برنج هندی کشت می شود؟
برنج هندی موجود در بازار ایران در ارقام مختلفی وجود عرضه می شود. همانگونه که گفته شده اکثر رقم های هندی موجود در بازار ایران به صورت ساختگی تولید می شوند و تهیه اینگونه برنج ها به عنوان یک صنعت در کشور هندوستان به شمار می رود.
البته هندوستان مهد تولید برنج های مختلفی است که تعدادی از آنها در زمره رقم های باکیفیت هستند. برای مثال برنج باسماتی این کشور در زمره ارقام معروف است که در سرتاسر دنیا مشتریان فراوانی دارد. اما این رقم قیمت بالایی دارد و واردات آن به عنوان یک برنج هندی برای تجاری که در اندیشه سود بیشتر هستند، از لحاظ اقتصادی به هیچ وجه مقرون به صرفه نیست.
برنج محصولی است که در ایران با بهترین کیفیت تولید می شود و به همین دلیل ایران پتانسیل این را دارد تا به آسانی در زمینه تولید این محصول به خود کفایی برسد و در این زمینه لازم است مسئولان مربوطه تدبیری جامع اتخاذ کنند. برنج های ایرانی با بهترین کیفیت و سالم ترین شیوه تولید می شوند.
🔸کيفيت آسان زيارت عاشورا:
🔹 در کتاب الصدف المشحون ملا محمد شریف شیروانی از علمای قرن سیزدهم مرسلا از امام هادی (ع) نقل شده است: اگر در زیارت عاشورا یکبار لعن را کامل بگوید: (اللهم العن اول ظالم... اللهم العنهم جميعا) و سپس 99 بار فقط قسمت اخیر لعن را بگويد: (اللّهمّ العنهم جمیعاً).
و نيز يک بار سلام را کامل بگويد: (السلام عليک يا ابا عبدالله... وعلی اصحاب الحسين) و سپس 99 بار قسمت اخیر سلام را بگويد: (السلام علی الحسین... اصحاب الحسين) کفایت می کند.
🔸 متأسفانه برخي مداحان و نویسندگان ناآگاه معنای روايت را تحريف کرده و آن را چنین معنی کرده اند که پس از خواندن يک بار لعن و سلام بگويند: (تسعا وتسعين مرة) ٩٩ مرتبه.
🔹 در حالي که منظور روايت اين است که قسمت اخير لعن و سلام را ٩٩ مرتبه ديگر تکرار نمايد (که با آن يک مرتبه که کامل خوانده صد مرتبه بشود) نه اين که عدد ٩٩ را تکرار کند! چرا که اگر منظور لعن و سلام صوری و نمایشی بود باید می گفت (مائة مرة) نه (تسعا وتسعین مرة).
@bazmeghodsian
- رسائل 6-رساله 14
- عالم ربانی وحکیم صمدانی آقای حاج محمدباقر همدانی اعلی الله مقامه الشریف
- شرح حدیث""من مات و لم یعرف امام زمانه فقد مات میته جاهلیه""
فرموده اند:
مسأله اول ترجمه وتفسیر وتأویل ظاهر و باطن حدیث شریف من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه است بیان بفرمایید که امام زمان غیر مهدی بن الحسن است سلام الله علیه یا خیر؟
عرض می شود:
که ترجمه امام، پیشوا است
و این معنی پیشوایی عمومی دارد
که مأموم باید تابع و پیروی امام باشد
و فرمودند
انما جعل الامام لیوتم به
چه در اقوال
و چه در افعال
و چه در اخلاق
و الا از جهت مخالفت
نه امام امام است و نه مأموم مأموم.
و اماتفسیر معنی آن عمومی دارد
پس می شود که تفسیر را به طور ظاهر کرد
و می توان به طور باطن یا تأویل.
واما تأویلگاهی بجای تفسیر استعمال می شود
و گاهی در مقابل ظاهر و باطن
و معنی مقابلی آن این است که
لفظ را از موضوع له آن صرف کرده
و در جایی دیگر به مناسبتی معنی کنند
و این لفظ در این معنی به طور مجاز خواهد بود به قواعد ظاهره.
و اما معنی ظاهر آن است که
لفظ را در موضوع له خود استعمال کنند
و بعضی ظاهر را در جایی استعمال می کنند
که احتمال خلافی در آن راهبر باشد
و در مقابل این ظاهر لفظ نص استعمال می کنند
که متحمل احتمال نباشد.
و اما باطن،
معنی کردن لفظ اثر است در مقام موثر
و تفصیل معنی هریک از اینها
در کتب مشایخ اعلی الله مقامهم بسیار است
و ندانستن اصطلاحات فی نفسه
موجب شبهات نیست
نهایت باید در استعمالات
رجوع به صاحب اصطلاح کرد.
پس رجوع کنیم در بیان کردن معنی حدیث شریف که فرمودند
هرکس مرد و نشناخت امام زمان خود را
پس به تحقیق که مرده است
مانند مردن اهل جاهلیت.
پس عرض می شود که
مراد از امام در این حدیث شریف
جمیع کسانی هستند که
از جانب خداوند عالم مأمور شده اند
که به خلق برسانند رضا و غضب او را
و بر جمیع خلق واجب شده که
بیان کنندگان رضا و غضب خدا را اول بشناسند
تا بتوانند از ایشان اخذ کنند
و معلوم است که
اگر ایشان را نشناسند
و جایز باشد که نشناسند
نتوانند راه به سوی رضا و غضب ببرند
و چون رضا و غضب خداوند را
در افعال و اقوال و احوال و اخلاق خودشان
ندانستند
نتوانند عبادت و بندگی خداوند را بجای آورند
و چون عبادت خداوند را بجای نیاورند
بی دین و جاهل
به رضا و غضب خداوند خواهند بود
و هرکس بر چنین حالی مرد،
مردن آن همان مردن جاهلیت است.
پس در هر زمان باید که خلق اول بشناسند
بیان کنندگان رضا و غضب الهی را
تا بتوانند از ایشان و به واسطه ایشان
پی ببرند به رضا و غضب الهی
و عمل کنند تا از اهل جاهلیت نباشند.
پس می شود که آن بیان کننده
پیغمبر باشد
یا وصی او باشد
یا حکایت کننده از ایشان باشد
و حکایت کننده می شودبلا واسطه باشد
که خود از پیغمبر یا از وصی اواخذ کرده
و می شود که بواسطه باشد
و می شود که واسطه یکی باشد یا متعدد
و می شود که در طبقات متعدده
در هر طبقه
هر سابقی از برای لاحقی حکایت کند
و باز آن لاحق سابق شود
و از برای لاحقی دیگر حکایت کند.
پس لاحقی که سابقی را عادل و امین دانست
قبول حکایت او را کرد
و این امر اختصاص به عصری دون عصری
و زمانی دون زمانی ندارد
و هر سابقی امام لاحق است
که اگر لاحق سابق را شناخت متدین شد
و الا بر جهل خود باقی ماند
اززمان آدم گرفته
تازمان خاتم صلی الله علیه و آله
تا این زمان بر نسقی که عرض شد
هر سابقی حاکی از خداوند
با شرایط حکایت امام لاحق است
و این حدیث شریف در جمیع فقراتش عام است
و تخصیص عام بدون دلیل شرعی جایز نیست.
و اما امام به معنی خاصی که
مخصوص به ائمه اطهار است سلام الله علیهم
و مخصوص به ابراهیم خلیل علیه السلام است
در این حدیث شریف منظور نیست.
آیا نه این است که قبل از اظهار امر امامت
حضرت امیر صلوات الله علیه مسلمین
به حضرت رسول صلی الله علیه و آله
چون جاهل بودند به آن
و به ایشان اظهار نشده بود
معذور بودند
و بعضی بر همان حال از دنیا رفتند
و مومن هم بودند
مثل حمزه سید شهداء
و باقی مرتحلین از مسلمین در آن عصر
و امام خود را اگر نشناخته بودند
مومن نبودند
پس امام زمان خود را شناخته بودند
و مومن بودند
و مراد از امام زمانشان،
خود حضرت رسول صلی الله علیه و آله بود.
و اگر بگویی که
حضرت رسول صلی الله علیه و آله امام هم بودند
مثل حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام ،
عرض می کنم
حضرت آدم و نوح و موسی و عیسی و اوصیای ایشان علیهم السلام
امام به معنی خاص نبودند
و مومنین به ایشان مومن بودند
و از اهل جاهلیت نبودند یقینا.
پس معلوم است که
امام در این حدیث شریف امام به معنی عام است
که هرکس مومن شده
امام زمان خود را شناخته
و باز معلوم است که
اگر کسی امام سابق را
به معنی عام یا به معنی خاص شناخت
و امام زمان خود رانشناخت
که بیان کند از برای او
شریعت اهل شریعت را در زمان خود او،
از اهل جاهلیت است
چراکه جاهل است به جمیع تکالیف خود
از اموراعتقادیه و عملیه کلا
و اگر کسی شناخت
بیان کننده شریعت اهل شریعت را
و از او گرفت
و اقتدا کرد به او در اعتقادات و اعمال،
مومن است به ضرورت اسلام و ایمان
بلکه به ضرورت هر دینی
که از آسمان به زمین آمده.
پس معلوم است که
امام زمان خود را شناخته
به ضرورت ایمان و اسلام و اگر نشناخته بود مومن نبود.
پس معلوم شد
مراد از امام زمان در این حدیث شریف،
امام به معنی عام است نه امام به معنی خاص
و امام به معنی عام،
هر مبین رضا و غضب الهی است.
پس به این معنی شیعیان هم امام هستند
و هرکس شیعه ثقه عادلی را نشناخت
که امور اعتقادیه و عملیه خود را
موافق وحی الهی از او اخذ کند جاهل است
و از اهل جاهلیت محسوب است
و به این معنی است که
هر مقتدایی امام است و هر مقتدی مأموم،
و به این معنی است که
استاد هر فنی و علمی امام است
پس استادان در فقه ائمه فقهند
و استادان در حکمت ائمه حکمتند
و این معنی متداول است
در میان مسلمانان و مومنان
و محل اشکالی نیست این معنی.
پس چون این معنی واضح شد معلوم است که
در این زمان هم
هرکس امام زمان خود را نشناخت
و بر حال جهل مرد
جاهل به دین و مذهب مرده
و از اهل جاهلیت است
و معلوم است که
امام زمان خود را
به معنی خاص نیز باید بشناسد
چرا که امام به معنی عام
در این زمان باید از او بگوید
و از جانب او باید بیان کند
پس حدیث بر عموم خود باقی است
و امام خاص را هم شامل است.
پس هرکس امام زمان را
به معنی خاص که
بقیه الله
بن الحسن العسکری سلام الله علیها است
و امام عام را که
علمای عدول و نایبان عام او هستند
در زمان غیبت او نشناخت
جاهل است به دین و مذهب او
و اگر مرد
جاهل مرده
و بی دین و بی مذهب است
و ان شاء الله اشکالی باقی نماند در حدیث شریف و معنی آن .
https://t.me/joinchat/AAAAAFBVzPOScJmrr2_oUA
خواستن به معنی «طلب کردن» موضوع بحث نیست. آن روز هم «خواستن» به این معنی، غیر از «خواستن» به معنی "خاستن" بود، گرچه به یک شکل نگاشته می شدند و این نیز همچنانکه هم_گروهی محترم ما به نقل از آقای دکتر کاظمی گفته اند ریشه در لهجه و گویش اهالی خراسان داشته است که در ایامی واو را هم تلفظ می کردند و لذا در کتابت هم آن را می نگاشتند و پس از مدتی تلفظ واو متروک شد اما نوشتن آن همچنان ادامه داشت.
«متن:از کیل کاسه کمانچه مخزن سامعه انبار نغمه:
شرح : انبار در اصل به معنی خس و خاشاک و سرگین آدم و اسپ و سائر حیوانات که در بیغولها توده سازند و مُزارعان آن¬را در زمین زراعت ریزند تا مزروع قوت گیرد کما فی فرهنگ و به معنی مطلق توده مجازست و ظاهراً مزید بارست که آنهم به همین معنی است مانند بوئیدن و انبوئیدن که دست انبو به معنی خوشبو معروف مشتق از آن است و درو، اندرو، درون و اندرون و "انبار" معنی "تالاب" هم است چون "آب¬انبار" نیز مستعمل است ظاهراً به معنی "تالاب" اصل همین آب¬انبار بود که به تخفیف خوانده¬اند چه "آب" در آنجا انبار و توده بود»(همان،55)
سلام بر شما.
سنگاررس یا سنگارس نوعی شعر عاشقانهٔ هندی است. گویا مؤلف/شارح به کلمهٔ «نورس» هم التفاتی زبانی کرده. یعنی «نورس» فارسی و «نو» (که در هندی به معنی ۹ است) + رس (كه به معنی شیره و عصاره است و معانی دیگر هم دارد که اشاره کرده است).
برای تحقیق یک دایرةالمعارف اینترنتی هم هست به نام
encyclopediasindhiana
که مستلزم زباندانی است. جای خانم دکتر عبدی خالی است.
"عروس صفحه را خطش نگاریست حروفش گرچه هر یک خود نگاریست "
شرح :
"نگار" در اصل به معنی "نقش" است و به مجاز به معنی "بت" استعمال یافته و چون "بت" به معنی "معشوق" مستعمل است. نگار نیز به این مستعمل شده پس این "مجاز در مجاز" باشد و صاحب بهار عجم گوید چرا که "صنم" نیز نقشی است غایتش صنم، نقش و صورت سایه دار است و نقش اکثر اوقات بر تصویر رنگ اطلاق کنند و باز گفته که نیز رنگی که از حنا و نیل سازند و زنان دستها را بدان نقش کنند و در عرف حال به معنی معشوق حنادار مستعمل است؛ انتهی مولف گوید:" تخصیص این معنی از کجا متحقق باشد بلکه هر کجا نگار استعمال می یابد به معنی معشوق معلوم می شود" پس وجه همان اول باشد و از مجدالدین قوسی نقل کرده که:" در روم طرفه اصطلاحی است که پسران لوند را دلبر و زنانِ قحبه را نگار خوانند و این دو لفظ از معنی وصفی مهجورالاستعمال ساخته¬اند." انتهی؛ به هر کیف در مصرع اول به معنی "نقش حنا" است و در مصرع ثانی به معنی "معشوق" و قوله حروف او عبارت از اشعار مصنفه ممدوح است و حاصل معنی فقره این که:" اشعار او هر چند در خوبی و آرایش خود به منزلۀ معشوق¬اند و حاجت به آرایش دیگر ندارند اما خطی که می¬نویسد، برای عروس صفحه نقش و نگار حنا است. ای: صفحه به خط و آرایش می¬یابد"
سلام علیکم
إذا اَبقتِ الدُنیا علی المرءِ دینَه فَما فاتَهُ مِنها فَلَیسَ بِضائِرِ
محتوای بیت همان است که بزرگواران ترجمه نموده اند.
اما نکته ای لغوی را عرض می کنم:
فعل «فاتَ یَفُوتُ» در قالب متعدی اینگونه استعمال می شود: «فاتَهُ الأمرُ»؛ یعنی: [فرصت انجام] آن کار از دستش رفت. پس چیزی که از دست می رود "فاعل" قرار می گیرد و کسی که آن چیز را از دست می دهد در جایگاه "مفعول" ظاهر می شود.
خلاصۀ مطلب آن است که «فاتَهُ الأمرُ» به معنی «فوت شدن و بِدَر رفتن چیزی از دست کسی» است، نه به معنی «از دست دادن کسی چیزی را». در این معنی دوم، جای فاعل و مفعول عوض شده است که غیر منطبق با استعمال عرب است.
بنابراین مصرع دوم را اینگونه ترجمه می نماییم: «آنچه از دنیا که از دستش برفت زیان آور نیست».
سلام بر حضرات ؛ عرض ادب . بزرگواران در این شعر حزین : سرِ کافر شدن داريم کو بتخانـة عـشقي که ناقوسش به جاي نغمة يا حي شود ما را صهبایی گوید :يعني نغمة ناقوس به جاي نغمة ياحي شود و اين از شعبه هاي فن بيان است. در اين صورت اراده اي که مطلوب معترض است صريحاً از الفاظ اين شعر مي تراود. بزرگواران سوال این است به کدام فن بیان اشاره دارد؟
سلام علیکم
این بیت چنین است:
مصرع که ز مصرعی شود دور // کی دورِ "مُعَنوَنست" منظور [مُعَنوَنست = معنون است]
✅ نکتۀ نخست: واژۀ "دور" را در هر دو بیت dowr می خوانیم، نه dour.
✅ نکتۀ دوم: واژۀ «مُعَنوَن» به معنی «صاحب عنوان، صاحب مقام، نامدار، سرشناس، مشهور و ...» است. پس "دورِ معنون" به معنی «دور مشهور» است.
✅ نکتۀ سوم: دور شدن یک مصرع از مصرع دیگر یک اصطلاح در عروض و نیز موسیقی است؛ برای توضیح پیرامون مصرع های دوری و اوزان دوری به مقالۀ زیر مراجعه نمایید.
✅ نکتۀ آخر: شاعر در این بیت می گوید: وقتی سخن از مصرع های دوری به میان می آید، منظور ما از این واژۀ دور، دور مشهوری که به ذهن ها تبادر می کند نیست. (البته اگر «دور» را در مصرع نخست dour بخوانیم، شاید بتوان طور دیگری نیز معنی نموذ، بدین صورت که این بار، «دور معنون» به همین اصطلاح عروضی معنی شود)
سلام علیکم
بیت مذکور چنین است:
«کُنَد به روی وفا رنگِ مهرِ او غازه
بَرَد ز "بادِ" دعا خوفِ قهرِ او تأثیر»
مصرع نخست: " غازه کردن به روی " به معنی " سرخاب زدن به صورت " است. پس معنی مصرع نخست این است: [اگر وفاداری انسانی مجسم می بود] رنگِ مهرِ آن شخص مطلوب [چنان چشم نواز و زینت بخش است که می تواند] به صورت این [انسانِ] وفا سرخاب زَنَد و زینتش بخشد.
مصرع دوم:
احتمال اول: فعل "باد" در مقام دعا استعمال می شود و گویندۀ واژۀ "باد" طمعِ اجابت و تأثیر دعا دارد؛ مثلاً گوید: «چشم بد دور باد» و از این رو، ترکیب اضافیِ «بادِ دعا» به معنی واژۀ "باد" مورد استعمال در مقام دعا است. پس معنی مصرع دوم این است: خوفِ قهرِ همان شخص مطلوب، تأثیرِ "بادِ" دعا (تأثیر آن واژۀ "باد"ی که در مقام دعا گفته می شود) را از بین می بَرَد.
احتمال دوم: ترکیب «بادِ دعا» به معنی «دمِ دعا» و «نَفَسِ دعا» است و دمیدن دعا به منظور تأثیرگذاری آن انجام می شده است. پس معنی مصرع دوم این است: خوفِ قهرِ همان شخص مطلوب، تأثیرِ دم و نَفَسِ دعا (تأثیر آن نفسی که در مقام دعا می دَمَند) را از بین می بَرَد.
جست به معنی تکان و خیز است که معنی آن از گریه عاشق دل به جنب و جوش در می آید است
🔸کيفيت آسان زيارت عاشورا منقول از امام هادی (ع):
🔹 در کتاب الصدف المشحون ملا محمد شریف شیروانی از علمای قرن سیزدهم مرسلا از امام هادی (ع) نقل شده است: اگر در زیارت عاشورا یکبار لعن را کامل بگوید: (اللهم العن اول ظالم... اللهم العنهم جميعا) و سپس 99 بار فقط قسمت اخیر لعن را بگويد: (اللّهمّ العنهم جمیعاً).
و نيز يک بار سلام را کامل بگويد: (السلام عليک يا ابا عبدالله... وعلی اصحاب الحسين) و سپس 99 بار قسمت اخیر سلام را بگويد: (السلام علی الحسین... اصحاب الحسين) کفایت می کند.
🔸 متأسفانه برخی مداحان و نویسندگان ناآگاه معنای روايت را تحريف کرده و آن را چنین معنی کرده اند که پس از خواندن يک بار لعن و سلام بگويند: (تسعا وتسعين مرة) ٩٩ مرتبه.
🔹 در حالي که منظور روايت اين است که قسمت اخير لعن و سلام را ٩٩ مرتبه ديگر تکرار نمايد (که با آن يک مرتبه که کامل خوانده صد مرتبه بشود) نه اين که عدد ٩٩ را تکرار کند! چرا که اگر منظور لعن و سلام صوری و نمایشی بود باید می گفت (مائة مرة) نه (تسعا وتسعین مرة).
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com