نکته: این وبسایت نوظهور به لحاظ حجمی پی دی اف انگلیسی و برخی زبانهای لاتینی دیگر دارد، اما آرشیو سایتی بسیار قدیمی متعلق به دوره تولد ویندوز در سال 1995 میلادی است که یاهو و اینها هم همان دوره شکل گرفتند، سایت آرکایو، افزون بر دارا بودن مواد و منابع از نوع متنی و مدیا و ...مشخصا در موضوعات اسلامی بسیار غنی است، بزرگترین سایت آرشیوی جهان با میلیونها ترا بایت قدرت ذخیره و مهمترین کاربرد این سایت، آرشیو داده های وبسایتهاست. یعنی اینکه اگر شما مطلبی در سال 1382 برای مثال در وبسایت بساتین دیده اید یا یادداشت کرده اید، اما اکنون بعد از گذشت 13 سال، اطلاعات مجازی در این سایت از بین رفته است ولی خوشبختانه میتوانید با مراجعه به این وبسایت و درج آدرس آن سایت، تمامی اطلاعات مربوط به 13 سال پیش را صفحه صفحه به روز ببینید، سایت بسیار پرقدرت با سرورهای قوی بی رقیب و بی نظیر است که به نظرم ایرانیها از این ابر هارد جهان، نه از ظرفیتش نه از فضایش نه از داده هایش و نه از امکاناتی که در اختیار قرار میدهد، هیچ بهره ای نمیگیرند، حقیقتا کارستانی عظیم است که اگر راهش را کسی بداند شاید به سهولت بتواند، داده هایی با حجم پنجاه ترابایت را در فضای اختصاصی آن، برای خودش آپلود کند، البته بحث سند و ریسیو داده های با حجم بالا در جهان امروز بر سیستم فیبر نوری استوار است که فناوری آن و زیرساختهای آن در ایران عمومیت ندارد، مضافا بر اینکه محدودیتهایی هم به دلایلی بر این مسایل وجود دارد که یکی از دلایل آن اینکه این میزبانان سرورها هم بالاخره باید نانی به کف آرند و ... با پوزش از تطویل??
عکس ابتدایی از نسخه متن را با خط نسخ نشان می دهد در عکس دیگر نستعلیق نازیبایی است که گاه عباراتی را شبیه شکسته نستعلیق نوشته است مثل "من" در عبارت قریب من بیانه که با نون برگشته یا معکوس نوشته شده به نظر حقیر هم این نسخه،حداقل بخش انتهایی آن نباید زودتر از قرن 11 باشد.
با عرض سلام و احترام.
عرض شده بود که در سایت ریخته، همه منابع به طور آنلاین قابل مطالعه هستند.
گزینه دانلود ندارد.
مگر اینکه صفحه به صفحه عکس بگیرید ( screenshot) و بعد تبدیل به پی دی اف کنید.
این روش را هم بنده تازه متوجه شده است. با سپاس. ??
جناب آقای حسینی نژاد تصور همگانی همین است که سنگسار آن است که با سنگ رانی و زانیه را بزنند تا بمیرد.... و این تصور خلاف است. گذشته از بحث ثبوت حکم رجم در شریعت رحمانی اسلام که خود گسترده و پردامنه است، بر فرض ثبوت چنین حکمی.... رجم در اسلام این گونه است که مرد و زن زانی و محصن را در خاک قرار می دهند و به دورشان همان خاک درآورده شده را می ریزند، نه سیمان!!! پس از آن قاضی حکم را قرائت میکند و یک ریگ به مجرم پرتاب می کند. با پرتای اولین ریگ به دست قاضی اجرای حکم شروع شده و مجرم حق قرار دارد. اگر بخواهد فرار کند هم می تواند خود را از درون چاله برون بکشد و فرار کند و در صورت فرار کسی حق تعقیب یا برگرداندن وی را ندارد و حکم اجرا شده و تمام! بنابراین سنگسار به معنای کشتن مجرم با سنگ نیست بلکه به معنای ابراز نفرت عمومی از این جرم است...
با سلام.
این که بیایند و برای شعری کهن سندسازی کنند و مثلا چون در آن گفته شده است «نحن بنات طارق» آن را به شاعری که دختر طارق نامی بوده است نسبت بدهند، امری باسابقه است و چیزی را ثابت نمی کند. ما در زبان فارسی هم نمونه های فراوانی از این تلاشها را شاهدیم؛ همچون کوششها برای این که نشان دهند حافظ معشوقی به اسم «شاخ نبات» هم داشته است؛ چون در شعری می گوید «... شاخ نباتم دادند». این به نظرم استنادی ضعیف و غیرقابل اعتنا ست.
وانگهی، همۀ هیاهوی چندصفحه ای آقای انصاری درواقع بر سر این بود که پاکتچی نام فردی را به اشتباه با دیگری خلط کرده است. می شد همین را متواضعانه و با حواس جمعی نسبت به حقوق شاگردی و شأن استادی نیز یادآوری کرد. نه با این حرفها چیزی از عظمت کارهای پاکتچی کاسته می شود و نه مقالۀ عالمانۀ جدیدی به نام انصاری ثبت می شود.
نکتۀ مهم تر این است که هنوز کسی نه در بارۀ آن خلط ادعایی، و نه در بارۀ بنات طارق نظر پاکتچی را نشنیده است.
در جای دیگری نوشته ام، مکتب تاریخ اسلام نگاری ایرانی، با معاویه، میانه ای ندارد. (بنگرید به مقاله: نگاه سنایی غزنوی و رشید الدین فضل الله به امویان چاپ شده در: مقالات و رسالات تاریخی، صص 667 ـ 650) سمبل آن شاعر معروف سنایی است که در حدیقه، نگره تاریخی دارد و این نگره سخت ضد اموی است. رشیدالدین فضل الله هم همین طور است. مستوفی پیرو همین مکتب و به همین دلیل، با معاویه میانه ای ندارد. جایی در این متن که در باره درگذشت عایشه سخن می گوید، از مکر معاویه در این باره به اشارت یاد کرده است. این اشاره به یک روایت تاریخی رایج در آن عصر است که معاویه را عامل مرگ عایشه می شناساند. سنایی، این مساله را با تفصیل بیان کرده است. مستوفی هم نوشته است: «در سنه ستّه و خمسین وفات عایشه بود به مکر معاویه». بنابرین بعدی ندارد اگر تعبیر تندی که به دنبال اسم معاویه در جایی از همین رساله آمده، از خود او باشد نه کاتب. البته این بحث را باید با مرور بیشتر بر تاریخ گزیده دنبال کرد. اینها اشاراتی بود که به مسائل شیعی دارد.
@jafarian1964
@litera9
#توضیح
مدیر محترم کانال «کتابخانه وموزه» با عرض سلام وادب وبا تشکر از زحمات عالمانه شما، اخیرا آلبوم زنان قاجار از مجموعه فیروز فیروز را در کانال ارزشمند خود منتشر کرده اید وچون مسئله مهمی راجع به یکی از تصاویر این مجموعه وجود دارد، خواستم از این طریق مطالبی را به خدمتتان برسانم.
تصویر هفتم این مجموعه به شیرزن معروف تاریخ ایران، یعنی «زینب پاشا» مربوط می باشد که متاسفانه در این آلبوم سهوی اتفاق افتاده وشخصی که این زنان را نمی شناخت از آنها به عنوان «سازنده های دوره محمد حسن میرزا» نام برده که کاملا اشتباه است، لازم به ذکر است که در توضیح این عکس در سایت «دنیای زنان در عصر قاجار» نیز به این اشتباه اشاره شده ودر اصلاح آن یاداشتی نوشته شده است که با مراجعه به سایت مذکور می توانید این اصلاحیه را هم اکنون ببینید، لذا خواهشمندم در صورت امکان شما نیز اصلاحیه ای در این زمینه در ذیل عکس مذکور بزنید ویا یک سطر نوشته اشتباهی را از حاشیه عکس بردارید، در ادامه اسنادی را دراین زمینه به خدمتتان ارسال می دارم.
در ضمن یکی از معتبرترین اسناد درمورد عکس زینب پاشا ، فصلنامه« گنجینه اسناد» ازانتشارات «سازمان اسناد وکتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران » (منتشره در تهران ) می باشد .امید است این سند مهم برای دوستداران وپژوهشگران این زن قهرمان تاریخ آذربایجان سودمند باشد.
با احترام: رضازاد عموزین الدینی، نویسنده کتاب زینب پاشا و دانشجوی دوره دکترای تاریخ دانشگاه تبریز.
عنوان کتاب: حکم فقهی مجسمه سازی ونقاشی، تالیف: صدیقه چالویی با مقدمه و ویرایش و تصحیح علمی احمد علی قانع، نشر: تهران، دانشگاه امام صادق(ع) ،1395 ، 196 ص .
مجسمه سازی ونقاشی امروزه به عنوان موضوعات هنر مطرح هستند، اما در فقه هم از آنها بحث می شود، به طوری که از صدر اسلام تاکنون پیرامون آن نظرات متفاوتی ابراز شده است.
نویسنده،کتاب رادر دو بخش وچهارفصل تنظیم کرده است. دربخش اول مفهوم لغوی واصطلاحی هنر وانواع آن ومصادیق هنر مجسمه سازی ونقاشی، و بخش دوم نظریات در زمینه حکم نقاشی ومجسمه سازی ومستندات آن مورد بحث قرار گرفته است. درفصل اول به هنر درتاریخ اسلام ، فلسفه هنر، تاریخچه بتپرستی پرداخته و در فصل دوم فن هنررا به عنوان گستره جدیدی برای پژوهشهای فقهی با زیر مجموعههایی مانند معنای لغوی تمثال وصورت در آیات قرآن، روایات در متون فقهی را مطرح نموده، و در فصل سوم به بیان نظرات فقها بر مجسمه سازی ونقاشی می پردازد که شامل پنج نظریه است. درفصل چهارم ادله فقها را مورد نقد وبررسی قرار داده، و در پایان دلایل دیگر فقها یعنی اجماع و رأی به جواز نقاشی و مجسمه سازی درعصر حاضر را بیان کرده است. (حری)
ادامه از پست بالا 👆👆
و اما اکنون، در روزگار ما هیچ مفسری از این آیات چنین برداشت هایی را نخواهد کرد ـ مگر بن باز شیخ الاسلام قدیم سعودی که هنوز به مسطح بودن زمین باور داشت و به آیات قرآن تمسک می کرد ـ از آن روست که ما امروز و با شواهد علمی اثبات شده، مطمئن هستیم زمین و افلاک، یعنی همین سیارات اطراف ما و بقیه، همه کروی هستند. این که چرا هیچ مفسری اینها را قبول ندارد، دلیلش اثبات کروی بودن با هزار راه و حتی با چشم سر از بالاست، مطلبی که قرنهاست برای بشر دانشمند روشن است. و اما اگر این دلایل امروزین نبود، ما همچنان گرفتار این نوع برداشت های طبیعت شناسانه از قرآن (طبیعیات اسلامی) در کتب تفسیری بودیم. این در حالی است که اکنون می دانیم، آیات مزبور، کاری به مسطح و کروی بودن ندارد، و اشاره اش به یک امر دینی در رویکرد ما به زمین و آسمان است نه طبیعت شناسی و یا علوم اسلامی در حوزه طبیعیات. در آیه جعل لکم الارض بساطا، می خواهد بگوید، این نعمتی است که خدا به شما داده است. لذا خود سید مرتضی در امالی (2/163) ، می گوید، همین اندازه که برخی نقاط آن هم مسطح و بساط باشد، نعمت است و لازم نیست همه آن مسطح و در واقع نتیجه اش این باشد که زمین کروی نخواهد بود [می تواند کروی هم باشد و بساط هم باشد].
نتیجه این که، این رویه که ما بخواهیم علم را از دین استخراج کنیم، نه با منطق علمی و نه با زبان قرآن و اهداف آن در نگاه به طبیعت سازگار نیست، و دست کم این تلقی که می شود طبیعات اسلامی با استفاده از ظواهر قرآن و بر اساس برداشت های ما درست کرد، باطل است.
🌺 «اخلاص در نیت» و بحث فقهی در باب «نیت وضو»
در فرض آنکه وضو گیرنده نیتی غیر از وضو داشته باشد چهار صورت متصور است:
«اول: آن است که قصد وضو گرفتن دارد، منتهی این است که با آب سرد وضو میگیرد که خنک هم شده باشد. عیب ندارد؛ چون قصد خنک شدن بالتبع است والّا مقصود اصلیاش وضو گرفتن است و آن هم آلودگی ندارد.
دوم: آن است که قصد خنک شدن دارد و مقصود اصلیاش از شستن دست و رو همان خنک شدن است؛ ولی در نظر میگیرد که همان دست و رو شستن را به خرج وضو هم بگذارد. مثلا به خود بگوید: «من که آب به دست و رو خواهم زد، خوب است قصد وضو هم بکنم.» این وضو باطل است. برای اینکه مقصود اولیاش وضو گرفتن نبوده ، بلکه خنک شدن بوده. به حیث که اگر خنک شدن نبود وضو نمیگرفت. پس قصد وضویش بالتبع و آلوده به چیز دیگر است.
سیم: آن است که هیچ کدام از وضو گرفتن و خنک شدن به تنهایی او را وارد عمل نکرده باشد؛ بلکه مجموع آنها داعی بر آن شده باشد؛ به این معنا که اگر وضو گرفتن نبود، برای خنک شدن آب بر سر و صورت نمیزد و اگر خنک شدن نبود، وضو نمیگرفت. پس این دو غرض، دست به دست داده و او را وادار به عمل کردهاند. در این صورت نیز وضو باطل است؛ چون آلوده به قصد دیگر شده است.
چهارم: آن است که هر یک از وضو گرفتن و خنک شدن، داعی مستقلّ باشد. به این معنی که بنا داشت وضو بگیرد، ولو اینکه خنک شدن در بین نبود؛ و همچنین بنا داشت که دست و رویش را بشوید و لو وضو گرفتن در بین نبود. دور نیست که وضو صحیح باشد؛ چون قصد امتثال امر مولی را دارد و در این قصد، چیزی دخیل نیست؛ منتهی قصد خنک شدن هم دارد و آن، منافات با قصد امتثال ندارد. ولی نوعا حکم بر بطلان میکنند. میفرمایند قصد خنک شدن منافات با اخلاص دارد؛ لکن منافی بودن آن با اخلاص به نظر نمیآید. چون قصد وضو مستقلا داعی است و در داعی بودن، خالص هم هست. منتها داعی دیگری هم هست ولی آن داعی، نه، بودنش تحریک او را زیاد میکند و نه نبودنش از تحریک او کم میکند. و لذا ممکن است حکم به کفایت کردن همان داعی قربی در صحّت. مع ذلک، مطلب خالی از اشکال نیست و در بعضی از عبادات مهمّه هم تحصیل اخلاص سهل نیست و شاید به همین ملاحظه افضل عبادت شده باشد.»
👈منبع: «اربعینیّات»، از آثار «فقیه ربّانی مرحوم آیتالله العظمی حاج سید احمد زنجانی»، ص 28
کتاب اربعینیات به همّت مرکز فقهی امام محمّد باقر(علیه السلام) منتشر شده است. درباره این کتاب بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/n1iIoh
#اربعینیات #نیت #وضو #اخلاص
______________________
🔍 مقالات و اخبار بیشتر در کانال «مرکز فقهی امام محمد باقر(ع)»:
👉https://telegram.me/joinchat/BODHgj6mACyXBok11LkYWA
🌟نکات و اشارات🌟
📌توضیح مبنای مرحوم آقای داماد در باب تفاوت «علت و حکمت» احکام
آیتالله العظمی شبیری زنجانی(دام ظلّه):
قول مشهور میان فقها این است که «علت حکم» بر خلاف «حکمت»، هم معمِّم است و هم مخصِّص، در حالیکه حکمت نه مخصِّص حکم میتواند باشد و نه معمِّم آن، یعنی نه از مورد معلَّل (که حکمت حکم باشد) میتوان به موارد دیگر تعدی کرد و نه میتوان حکم را تنها به مورد مزبور اختصاص داد.
👈اما مرحوم آقای داماد بر آن بودند که حکمت و علت در معمِّم بودن تفاوتی با یکدیگر ندارند و تنها فرق میان آن دو اینست که حکمت برخلاف علت مخصِّص نیست.
مثلاً هرگاه گفته شود که در فلان ساعت شب برای جلوگیری از تردّد دزدان و سرقت، هر فردی که تردّد نماید جلب شود، در این صورت مأمور نمیتواند یک فرد را به این استناد که دزد نیست جلب نکند، زیرا مقنِّن به عللی اختیار تطبیق حکمت بر قانون را بر مورد را به مأمور نداده، چون چه بسا مأمور در تطبیق مذکور اشتباه کند. از اینرو قانون به طور کلی وضع شده است.
اما هر چند حکمت مزبور مخصص نیست، ولی معمّم هست. یعنی اگر در روز روشن مأمور با یک دزد قطعی مواجه شود، باید او را بگیرد. زیرا اراده قانونگذار براین تعلق گرفته که دزدی و سرقت از میان برداشته شود.
☀️در توضیح کلام ایشان باید گفت که این امر ممکن است که مقنّن هم در عقد اثباتی قضیه و هم در عقد سلبی آن، ملاحظه حکمت را بکند و اختیار را (نه در جانب تعمیم و نه تخصیص) به مأمور ندهد. مثلاً به عللی بگوید که در روز هیچ فردی به عنوان سارق جلب نشود. در این صورت، واضح است که حکمت مذکور در قانون اول (جلب سارق) نمیتواند معمّم باشد. زیرا قانون و حکمت دیگری در اینجا وجود دارد که با آن تنافی دارد.
پس فرض کلام مرحوم آقای داماد جایی است که ما قانون و حکم دیگری از سوی مقنن و شارع نداشته باشیم که جلوی تعمیم حکمت را بگیرد و در اینصورت است که حکمت معمم خواهد بود.
✅ مرحوم آقای داماد میفرمایند که در روایات باب اطعمه و اشربه، برای تحریم برخی مأکولات علتی بیان شده که ازآن برمیآید که به طور کلی اضرار به نفس ممنوع است از جمله در مقام بیان حرمت خوردن خاک اینچنین آمدهاست:"لاَنّ فیه فسادَ الابدان". (در این مثال) هر چند فساد ابدان جنبه حکمت دارد و مخصّص حکم حرمت نیست، ولی معمّم است و از آن میتوان استفاده کرد که هر فعلی که منجر به فساد ابدان و ضرر جانی شود، مشمول این حکم حرمت است و حکم مزبور اختصاص به اکل طین و مانند آن ندارد بنابراین وارد ساختن هر گونه ضرر جانی بر خود حرام خواهد بود.
منبع: درس خارج نکاح- جلسه 5 به تاریخ 29شهریور 1377
#نکات_اشارات #علت_حکمت #محقق_داماد
ه انواع گناه را دارند براي رسيدن به آن هدف، نياز به چنين مقدمهاي ندارند بلكه ارتكاب گناه براي آنان تحصيل حاصل است و هيچ مقدميتي براي آن هدف ندارد؛ زيرا آنها ميتوانند با گناه انجام شده قبلي، خود را با استغفار مشمول عفو خدا بكنند؛ و اين بخلاف كار پيامبر است كه از هر گناهي پاك است مگر گناهي كه از قبيل مقدمه غفران است، خلط ناقد اين است كه چيزي را كه در انسانهاي معمولي، مقدمه غفران نيست مقدمه غفران قرار ميدهد. بله اگر غير نبي هم هيچ گناه ديگري نداشته باشد او هم درين حكم، شريك پيامبر ميشود و لذا در همان دعاي مورد بحث، امام براي اهل معرفت (نه براي عامه مردم) نيز همين بيان فوق را مطرح ميكنند و ميفرمايد :«إِلَهِي لَوْ لَا أَنَّ الْعَفْوَ مِنْ صِفَاتِكَ لَمَا عَصَاكَ أَهْلُ مَعْرِفَتِك» .
ناقد ميگويد : « در ابتدای همین دعا حضرت می فرماید: "الهی اسئلک ان تعصمنی حتی لا اعصیک". اگر گناه از حیث فعلیت بخشیدن اسم الغفار خیر است و پیامبر هم چنین کاری را انجام داده تا محبوب خدا را آورده باشد، دیگر این درخواست وجهی ندارد که خدایا از تو می خواهم که مرتکب گناهی نشوم.».
پاسخ اين سوال را من در منتدي داده بودم كه دو باره تكرار ميكنم پاسخ این است که آنچه انسان درخواست مصون بودن از آن را میکند، چیزی است نامطلوب برای آن انسان درخواست کننده، اما اگر چیزی، نه تنها نامطلوب نباشد بلکه بعکس اصالتا یا مقدمتا، مطلوب و محبوب باشد انسان درخواست مصون بودن از آن را نمیکند؛ چون او در مجموع چيز بدي نيست تا نياز به مصون بودن از آن باشد؛ و فرض ما در فراز مورد بحث جایی است که گناه مذکور بخاطر مقدميتش برای محبوبترین کار نزد خدا انجامش ارجح و اولي است از عدم انجامش؛ پس آنچه امام در ابتدا درخواست مصون بودن از آن را دارد گناهیست که انجامش ارجح نباشد، زیرا گناه ارجح، محبوب است، نه مطرود و نياز به مصون بودن از آن نيست، بنابراین آنچه امام در اول دعا فرموده با آنچه در فراز مورد بحث ما است بیگانه و اجنبی است و هر کدام مربوط به وضعیت خاصی است و با هم هیچ تنافي ندارد، اولی گناهی است مرجوح العمل و خطرناك لذا از خدا درخواست مصونیت از آن دارد و دومی گناهی است مرَجّح العمل، كه در مجموع خيريت دارد لذا مصونيت از آن معني ندارد؛ و ازينرو خبر میدهد که اشرف الانبیا آن گناه را انجام داد؛ لولا ان العفو احب الاشيا لديک لما عصاک احب الخلق اليک.
در مباحثه مذكور، ما براي گناهي كه به رسالت نبي مضر نيست مثالي زديم؛ گفتيم گناهي كه به رسالت نبي آسيب نميزد مثل گناهي است كه در عوالم مجرده توسط نبياي كه نبوتش مقيد به عالم مادي است، انجام ميشود؛ چنين گناهي براي چنين نبياي كه رسالتش فقط مربوط به عالم مادي است (نه مثل رسول خاتم) به رسالت پيامبرانه اين دنيايي او آسيب نميرساند؛ ناقد اصل سخن را نفهميده به سخنان نامربوط پرداخته است، كه هيچ ربطي به مثال ما ندارد.
در ادامه ناقد ميگويد : « آیات و روایاتی هم که موهم انتساب گناه به انبیاء است حمل بر ترک اولی می شود».
پاسخ: خوب ترك اولي كه عقاب ندارد، سرزنش ندارد؛ اما حضرت يونس مثلا براي كاري كه كرد محكوم شد به حبس ابد و الي يوم يبعثون در شكم ماهي؛ ترك اولي، رخصت ترك دارد و نبايد موجب چنين عقاب عظيمي باشد؛ ترك اولي نهايتش ميشود مثل ترك مستحب اما مگر ترك مستحب، عقاب دارد؟ آنهم چنين عقاب عظيمي؟ عيب ناقد اين است سخنان متكلمان را درين باب مقلدانه پذيرفته است، و مستقلا قدرت درك حقيقت مطلب را ندارد.
ناقد خيال ميكند بحث اجتماع امر و نهي در يك فعل، مربوط به الفاظ است لذا دنبال لفظ امر ميگردد؛ حال آنكه الفاظ فعل امر و نهي فقط نقش آلي در اين بحث دارند و امتناع اجتماع يا جواز آن اصالتا مربوط به محكي آنها است كه جاي نفي و اثبات است؛ وگرنه گفتن دو فعل لفظي امر و نهي كه آشكارا و بداهتا جايز است و امتناعي ندارد.
🔸 #خودارضایی حلال است
حرمت استمناء (خود ارضایی) از احکام غلط مشهور است که نه آیه ای صریح و نه روایتی صحیح و خدشه ناپذیر که دلالت بر حرمت خودارضایی داشته باشد، وجود ندارد.
در زمان ما هم که پیامبر اسلام زنده نیست تا مسلمین، حکم استمناء را از او جویا شوند و تنها قرآن و روایاتی از او به یادگار مانده که بعد از خودش، دیگران به راست یا دروغ به خدا و پیامبر نسبت داده اند که از همین قرآن و روایات هم حرمت قطعی این عمل ثابت نمی شود.
از این رو مسلمین هم اگر دلایل این مقاله را صحیح می دانند، میتوانند با خیال راحت و بدون احساس گناه اقدام به خود ارضایی کنند. البته افراط در آن ممکن است مضراتی در پی داشته باشد.
در مقاله هفت صفحه ای فوق که پیرامون حکم ازدواج موقت و خود ارضایی نوشته شده است، از صفحه ۴ تا ۷ مورد توجه بنده است که حرام نبودن خود ارضایی را مختصر و مفید از قرآن و روایات استخراج می کند.
#نکته: اگر فرضا روایتی صحیح مبنی بر حرمت استمناء وجود داشت باز هم بی ارزش بود چون روایات ظنی الصدور-اند و بنا به آموزه های قرآن، مسلمین حق ندارند مبتنی بر ظن چیزی را حرام کنند خصوصا تحریم مبتنی بر اخبار آحاد!
@ahdallah2018
مثل این که به جوابها دقت نمیفرمایید!
برایتان نوشته بودم:
منظورش آوردن عدد هفت و نُه و یک (در یگانه) است که اعداد را آورده است. سیاقةالاعداد معنی دیگری هم دارد که در اینجا منظور شارح نبوده، ولی در همین معنی هم با توسّع به کار برده است؛ زیرا معمول آن است که اعداد را پیاپی بیاورند.
با سلام
بنده وقتی در سایت کتابخانه ملی عنوان مخطوطی را سرچ و کلیک می کنم، پیام می دهد که موجودی ندارد
آیا برای شما هم اینچنین است؟
سلام
بی تردید«عقل» است.
هم در تناسب کامل با وزن بیت است و هم مفهومی باسابقه در ادبیات کهن است. این ابیات حضرت مولانا را ببینید:
عقل او را آزمودم بارها
کرد پیری آن جوان در کارها
پیر پیر عقل باشد ای پسر
نه سپیدی موی اندر ریش و سر
سلام و احترام
در سایت نسخ خطی کتابخانه ملی، نسخه ای را جستجو کردم. نتیجه نشان داد که چند تا از آن در کتابخانه دانشگاه تهران وجود دارد. در کنار شماره بازیابی میزند «عکس»؛ مثلا «6961عکس». ولی در سایت دانشگاه تهران، همین شماره داخل گیومه را که میزنم نتیجه ای نمیدهد. بدون کلمه عکس که میزنم، رکوردی را می آورد که ارتباطی با نسخه موردنظر بنده ندارد.
دوستان لطفا بفرمایند که چگونه میتوانم دسترسی پیدا کنم.
آیا معنای شماره بازیابی که میدهد این است که عکس نسخه وجود دارد؟
اگر بله، دسترسی به نسخه های عکسی چگونه است؟
ممنون
عکسی بسیار پر شبهه از امیر منتشر شده و شبهه ای دیگر را به شبهه های تصاویر منتشر شده تاکنون افزوده است. جز تکرار مکرر اشتباهات و سرگردانی خلق الله از انتشار این عکس پر شبهه که نه چهره آن به چهره فربه امیر نزدیک است نه از نظر تکنیک عکاسی فرآیند عکس آن به دوران امیر می خورد، چه نتیجه ای حاصل می شود؟ جز تفاخر همیشگی به اینکه بگوییم ما اولین نفر بودیم که عکس امیر را منتشر کردیم! ظاهرا باید این اشتباه تا ابد تکرار شود و در رد آن بیش از اصل ماجرا یاد داشت ها نوشته و وقت عزیز صرف شود.. واقعا در حال حاضر اینقدر به تصویر واقعی امیر نیاز داریم که با وجود این همه شبهه و عدم اتفاق نظر میان متخصصان. با تسامح بگوییم فعلا این عکس امیر را در نظر داشته باشيم تا مستندات آن از غیب بیاید؟ اگر فردا روزی، عکسی شبیه تر دیدیم باز به همین رویه عمل کنیم؟ و هر کس از ظن خود چهره ای نزدیک به چهره امیر دید در فضای مجازی و غیر مجازی انتشار دهد؟ به گمانم دستکم در گروهی مزین به نام" جستاری در اسناد کهن" اینگونه تسامح در منتسب کردن عکسی پر شبهه به یکی از اشخاص مهم تاریخ این مملکت بعید و دور از نگرش علمی است. عکسی که در کتاب مرحوم بامداد چاپ شده بود را نه شادروان یحیی ذکا و نه شادروان دکتر شهریار عدل که در شناسایی عکس های دوران قاجار از خبرگان روزگار بودند و نوشته های ارزشمندی در تاریخ عکاسی دارند، در همان زمان نیز تایید نکردند.
محمدرضا طهماسب پور
✍️ «بریدن سر فروغی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی»
👤سایه اقتصادینیا
⏱زمان خواندن2 دقیقه
اگر تا حال گذارتان به محل انجمن آثار و مفاخر فرهنگی افتاده باشد ممکن است هم ساختمان تاریخی آن (منزل امیربهادر، وزیر دربار مظفرالدین شاه) نظرتان را جلب کرده باشد و هم مجسمۀ بزرگ علامه دهخدا. لابد پیش خود اندیشیدهاید چه نیکو! عجب که ساختمانی قاجاری را حفظ کردهاند و فاضلی چون دهخدا را با نصب مجسمهاش پیش چشم عابران زنده نگاه داشتهاند! ولی افسوس که اگر دهخدا زنده میشد و میدانست پس از انقلاب با سر مبارکش چه کردهاند، لابد فریاد از گلوی برنزی تندیسش برمیخاست.
آن مجسمه مجسمۀ دهخدا نیست؛ مجسمۀ ذکاءالملک فروغی است که پس از انقلاب ۵۷ سرش را بریدهاند و به جایش سر دهخدا را چسباندهاند. حد و نهایت ندارد تاریخ غمانگیزی که در فلز سرد آن تندیس سنگین دوونیم متری جاگیر شده است. بریدن حلق فروغی، وانگاه وصلهٔ سر دهخدا بر گردن او؛ دهخدایی که خود از ستم استبداد نالهها زده و دربهدریها کشیده بود. انسان نمیداند به حال و یاد کدام اشک بریزد: برای فروغی که خود شمع کافوری این سرا بود؟ برای دهخدا که مستبدان و دزدان و مفسدان روزگار را با قلم تند و تیزش رسوا میکرد و حضرات به روی خودشان نمیآورند که او اصلاً آزادیخواهی ملیگرا، و نه صرفاً علامهای گوشهنشین و لغتنویس بوده است؟ یا برای فرامرز پیلارام، هنرمند مجسمهساز، که اثرش را، بیتعارف و تشبیه و استعاره، سر بریدهاند؟
به گزارش حبیب یغمایی در مجلۀ یغما، فرامرز پیلارام در روز ۲۹ آذر ۱۳۵۶ قرارداد ساخت تندیس مفرغی شادروان محمدعلی فروغی را امضا میکند. قرار است این مجسمه نزدیک به سه متر بلندی داشته باشد و در میدان مناسبی در شهر تهران نصب شود. او نمونۀ کوچکی از آن را هم تهیه میکند و ارائه میدهد. سرانجام مجسمۀ اصلی در فروردین ۱۳۵۷ در محوطۀ انجمن آثار ملی، که فروغی خود از بانیان آن بود، نصب میشود. پس از انقلاب، مجسمه را نه در زیرزمین و پستوخانهها، که کم نداشتند و ندارند، گموگور میکنند و نه لابد زورشان میرسد که از بیخوبن جاکنش کنند. سرش را میبرند و میگردند دنبال سری ساکتتر که به آن تنه بیاید! سری که روی آن تن بنشیند، ناچار باید مثل فروغی لباس پوشیده باشد تا خط گردنش در یقه و کراوات جاگیر شود. پس میگردند دنبال سری که تنش کتوشلوار و جلیقه و زنجیر ساعت و کفش واکسزده داشته باشد نه فیالمثل عبا و عمامه و سرداری و کلاه قاجاری و قبا و ردا. از میان معاصران، این دهخداست که عکسهایی با همین طرز لباس دارد، اما رفیق صور اسرافیل و حامی مصدق هم چندان ساکت نبوده است. انقلابیون باهوش اینجایش را هم میتوانند ماستمالی کنند: او لغتنامهنویس بوده، و ما هم همین را میچسبیم: مینشسته روی تشکچه، یک چراغ پیزوری برِ دستش پتپت میکرده و او هم لغت مینوشته. باقی فریادهایش در باغشاه و نیش قلم آزادهاش را زیر خاک تاریخ دفن میکنیم. اما دفن نمیشود. خط چسبی که با آن سر دهخدا را به جای سر فروغی چسباندهاید پاک نمیشود. ننگ با رنگ پاک نمیشود.
این مجسمه اکنون هویتی نو دارد. تخریب و دستکاری انقلابیون بدان تاریخی نو بخشیده است و مسیر نگاه نگرندگان به آن را از پس پردۀ تاریخ جهتی دیگر داده است. این مجسمه دیگر نه فروغی است و نه دهخدا، و نه سازندهاش دیگر پیلارام است و نه دارندهاش انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. این مجسمه هویتی بس نمادین و متناقضنما یافته است: در انجمنی نگهداری میشود که، طبق هر دو اساسنامۀ قبل و بعد از انقلابش، وظیفۀ ساخت و حفظ و نگهداری تندیس بزرگان را بر عهده دارد! تنش همچنان کار پیلارام است و سازندۀ سرش نامعلوم! نه میتوان آن را شکست و معدوم ساخت، نه میتوان آن را نمایش داد و بدان مفتخر بود! و بیشترین تناقض اینجا رخ مینماید: سرانجام، به دست کسانی که درد وطن نداشتند، دو ملیگرای وطنخواه سر و تن یکی شدهاند: دهخدا و فروغی. باشد که این ترکیب نمادین پیام نجات وطن را به کودکان دورۀ طلایی برساند:
چون گشت ز نو زمانه آباد
ای کودک دورۀ طلایی
وز طاعت بندگان خود شاد
بگرفت ز سر خدا خدایی
نه رسم ارم، نه اسم شداد
گل بست زبان ژاژخایی
زان کس که ز نوک تیغ جلاد
مأخوذ به جرم حقستایی
تسنیم وصال خورده یادآر
✅ اهل قلم و فرهنگ:
👉🆔 t.me/ahleghalamvafarhang
سلام. بحثی را مطرح میکنید و ذهن آدم را درگیر میکنید؛ اما امکانات کافی نمیدهید! لطفاً متن را دستکم با عبارات قبل و بعدش بفرستید تا آدم سر دربیاورد که بحث چیست، آیا نوشته نظم است یا نثر، و خلاصه، راهی برای پاسخ داشته باشد. کیفیت عکس هم خیلی پایین است. ضمنا، لطفاً خوانش پیشنهادی خود از کل متن را هم بفرستید تا زودتر به یک سابقۀ ذهنی برسیم.
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com