با سلام و عرض ادب
سرکار خانم خادم الفقرا
دگرگونی آواها در زبان امری بدیهی است و در طول زمان و با قواعدی خاص و گاه خارج از قاعده رخ میدهد.
همانطور که در بالا آورده اید در فارسی پهلوی واژه برنا به شکل aparnayik و aparnayik ثبت شده است و تبدیل دو مصوت a و u به یکدیگر در زبان فارسی موجود است. همانطور که آورده اید مکنزی نیز اصل واژه را به شکل purnay به معنای پیر ذکر کرده است . در ابتدای این واژه a نفی کننده افزوده شده است که واژه " نه پیر " یعنی جوان را به صورت apurnay میسازد .
در تغییرات آوایی از پهلوی به فارسی نو a از ابتدای برخی واژگان می افتد و واژه مورد نظر ما هم از اپرنا به پرنا و سپس با تغییر صامت پ به ب به برنا تبدیل می شود. ضمنا تبدیل فتحه ب هم به ضمه نیز در تحول واژگان در این دوره ها امکان پذیر است و شکل برنا با ضمه نهایی است.
#برگی_از_تاریخ
مسجد آقانور
در محله دردشت اصفهان مسجدی قرار دارد كه طبق سنتهای معماری ايران به صورت ۴ ايوانه طراحی شده است. وروديهای مسجد آقا نور در ضلع شمالی و شرقی مسجد قرار گرفته كه توسط كوچه های اطراف به بازار دردشت و محله ای به همين نام مربوط مي شود.
بانی مسجد نور الدين محمد اصفهانی از افراد خيّر و نيكوكار است كه ساختمان مسجد را در زمان سلطنت شاه عباس اول شروع كرده است اما در اولين سال سلطنت شاه صفی به اتمام رسيده است. كتيبه سردر مسجد كه به خط محمد رضا امامی و تاريخ ۱۰۳۹ هجری قمری است بيانگر همين مطلب است.
كتيبه ای كه در ايوان جنوبی مسجد وجود دارد به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشی لاجوردی مورخ سال ۱۲۵۸ هجری زمان محمد شاه قاجار است. خطاط اين كتيبه محمد باقر شریف شيرازی است. در اشكال مربع شكلی كه در داخل اين ايوان وجود دارد با خطوط بنايی ساده لاجوردی بر زمينه آجری و خط بنائی حنائی بر زمينه فيروزه ای، آيات قرآنی نوشته شده است. در ايوان شرقی مسجد نيز با خط نستعليق به رنگ زرد بر زمينه كاشی خشت لاجوردی اشعاری نوشته شده است. مصراع آخر اشعار ماده تاريخی است كه سال ۱۰۳۴ هجری را نشان می دهد.
يكي از نفايس مسجد آقا نور شبستان زيبا و جالب آن است. نور اين شبستان به وسيله قطعاتی از سنگ مرمر شفاف تأمين مي شود. ستون های شبستان مسجد نيز بسيار جالب توجه هستند. بر طرفين محراب اين شبستان با خط بنائی مشكی ساده بر زمينه زرد عبارات مذهبی نوشته شده است. سردر خارجی اين شبستان نيز با كاشی گره و خطوط بنائي تزئين شده است. این شبستان در قرن سیزده به مسجد الحاق شده است .
سردر شمالی مسجد آقا نور کتیبه ای دارد که به خط ثلث سفید بر زمینه کاشی خشت لاجوردی به وسیله محمد باقر شریف شیرازی کتابت شده است .مضون این کتیبه آیات قرآن مجید است.
کتاب تحلیل معماری مساجد ایران ،تالیف دکتر رضا شاطریان ،صفحه ۴۵
@esfahanhonarsarayeiran
سلام علیکم
این نقد است یا فحش و تحقیر کادو شده؟
نداشتن استاد شناخته شده، به معنای استفاده نکردن از عالمان پیشین نیست. نمونه یکی از عالمان حقیقتاً با سواد که چندان استادی برایش نمی شناسیم، شیخ محمد تقی شوشتری است.
تأثیر استاد هم بر افراد متفاوت است. با وجود همه ارزندگی های آن، برای بسیاری محضر استاد مذبح حریت ایشان می شود.
دولت سعودی و توسعه های تازه در مسجد الحرام
تاریخ توسعه مسجد الحرام در بسیاری از منابع تاریخ مکه ثبت و ضبط شده و من هم به اختصار در کتاب آثار اسلامی مکه و مدینه که سالهاست دیگر دست به ترکیبش نزده ام، آورده ام. در دوره سعودی، نخستین مرحله توسعه زمان عبدالعزیز پدر این خانواده است که فرزندانش هنوز حکومت می کنند، آغاز شد. خود او تا سال 1375 ق بود و اکنون که 63 سال از مرگ او می گذرد، هنوز هم فرزندش سلمان در حال سلطنت است. توسعه دوم، زمان فهد صورت گرفت که صورت مدینه و مکه را با تغییراتی که در این دو مسجد و حتی بسیاری از مساجد دیگر داد، تغییر داد. اگر نقشه هوایی مسجد الحرام را مشاهده کنید، زایده ای در سمت غربی مشاهده می کنید که افزوده ملک فهد است و به مناسبت باب فهد هم در همان سمت است. ملک عبدالله توسعه ای را در سمت شمالی آغاز کرد، و فضایی را در این قسمت افزود که امروز دیدم تابلویی هم به عنوان توسعه ملک عبدالله در داخل مسجد دیده می شد، اما در دوره سلمان، با خرید دو سه محله قدیمی در قسمت شمالی، میان باب الفتح و باب العمره، و صاف کردن کوهها، مساحت زیادی در سمت شمالی افزوده شده است. این طرح که بخش مسجد آن تقریبا تمام شده، هنوز بخش های نیم کاره و در دست انجام زیادی دارد. گزارش هایی از آن را می تواند در فیلم های کوتاهی که در یوتیوپ هست مشاهده کرد. در قسمت افزوده شده، معماری های تازه ای و البته هماهنگ با قسمت قدیمی کار گرفته شده و سالن های تازه ای برای نمازگزاران تدارک دیده شده است. کنگره های نسبتا عظیم، سنگ کاری ها شکیل، خط نوشته های بسیار عالی و مهم تر از همه درهای بسیار بزرگ و سنگین در جای جای آن بکار رفته است. حالا گفته می شود که یک میلیون و هشتصد و پنجاه هزار نفر همزمان می توانند در نماز جماعت شرکت کنند. البته راهها برای دستیابی به ماشین دور شده و تنها آدمهای سالم می توانند این همه مسیر را طی کنند. به هر حال دولت سعودی در هر مرحله، بخشی از مقبولیت خود میان مسلمانان را از خادم الحرمینی می گیرد، و از امتیاز بزرگی برای میزبانی میلیونها نفر به طور سالانه برخوردار است. طبیعی است که باید این اقدامات را انجام بدهد، بویژه که درآمد هنگفتی از نفت دارد و مسلمانان دیگر انتظار دارند تا سرویس بهتری به آنها داده شود. اکنون وقتی از طرف شعب ابی طالب و ورودی مسعی وارد مسجد می شویم، و از دور نگاهی به مسجد الحرام می اندازیم، مهم ترین مساله تأسف بار این است که آن قدر اطراف مسجد بناهای بلندی ساخته شده است که اساسا مناره های مسجد هم چندان مشخص نیست، چه رسد به دیواره ها. گفته می شود قرار است در طرح های آینده مجموعه هتل هایی که به عنوان وقف عبدالعزیز و اطراف برج ساعت است تخریب شود. این کار بسیار ضروری است تا مسجد نمود بیشتری بیابد. در بخش اجیاد هم بسیاری از هتل ها در همین مرحله تخریب شده است. به نظر می رسد، اگر کاری بکنند که مسجد بروز و ظهور سابق خود بلکه بهتر را داشته باشد، عالی خواهد بود. به طور طبیعی مردم مکه، روشن تر از مردم مدینه بوده و کمتر سخت گیری دارند. علاوه که تنوع نژادی ساکنان مکه بسیار بیشتر است، بنابرین حاجیان در مکه، بسیار راحت تر از مدینه هستند. امکانات شهری مکه هم بیشتر است، هرچند جغرافیای شهر، کوهها و تونل ها، مشکلاتی را برای رفت و آمد ایجاد می کند. امسال که سلطنت سعودی، با قدرت برابر سلفی های افراطی ایستاده بود، حاجیان امنیت بیشتری داشتند. به نظر می رسد دولت جدید سعودی، هم به خاطر مشکل داعش و هم روان تر کردن بحث حج، و حتی استفاده های سیاحتی از آن در آینده، مصمم است تا برابر سلفی ها بایستد. این کار مسلما وجهه دولت سعودی را نزد مسلمانان بهتر خواهد کرد.
@jafarian1964
علم تولید کردنی نیست، کشف کردنی است.
این روزها مرتب از تولید علوم انسانی سخن گفته می شود. واقعیت این است که علم طبیعی باشد یا انسانی، علم است، امر کشفی است، نه امر تولیدی؛ چرا این کلمه را تا این اندازه با تسامح بکار می بریم؟ این صنعت است که تولید می شود، علم بر اساس هر تعریفی که باشد، نوعی کشف است، کشف واقع. اگر چیزی کشف واقع است، آن را تولید نمی کنند. آنچه تا اندازه ای و در ترکیب با علم تولید کردنی است، صنعت است، صعنتی که تازه بخش مهمی از آن هم دانش و علم است که باید کشفش کرد، و آنگاه که فرضا در معماری تبدیل به شهرسازی و خانه سازی می شود، می تواند با علائق و آرمانها و باورهای مردم ترکیب شده و این طور تولید شود. اگر این تعبیر درست باشد، در تکنولوژی آن هم از زاویه ای خاص درست است. ما در مورد قوانین نور، تابش خورشید، پدید آمدن گرما و سرما و آثار و حرکت آنها، و صدها مساله دیگر، علم تولید نمی کنیم، علم کشف می کنیم، در علوم انسانی هم هرچند نه به آن دقت، اما از نظر ماهیت علم بودن، کار کشف می کنیم. آن وقت بر اساس آن نظریات، وقتی می خواهیم معماری خانه مان را درست کنیم، به گونه ای طراحی می کنیم که بهترین تناسب را داشته باشد. همان وقت، بر اساس برخی از باورهای مذهبی یا اخلاقی، پنجره و محل نور را مشخص می کنیم. چطور ممکن است کسی این دو مقام را به راحتی با هم خلط کند و مرتب دم از تولید علوم انسانی بزند. اگر چیزی علم است، باید درس خواند، باید تحصیل کرد تا مناسبات واقعی موجود در عالم را فهمید. این فریب است که کسی تصور کند ما می توانیم علوم انسانی را خلق کنیم و آن وقت دنیای مطابق میلمان را بسازیم. یکی از نتایج این ماجرا آن است که حالا در قم موسساتی درست شده که به مغزشان فشار می آورند علوم انسانی بسازند و علم را مطابق خواهش نفس خویش کنند.
یکی از شیوه های تدوین کتاب های معتزله و شیوه های تدریس در سوربن
معتزله شیوه های مختلفی برای تدوین آثارشان داشته اند. من این را در جایی به تفصیل نوشته ام. یکی از این شیوه ها تدوین کتاب به شیوه درس محور بوده. البته این شیوه خود چندین نوع داشته است. یکی از انواع آن این بوده که استاد به اندازه ای که هر روز درس می داده مطلب را پیش از درس می نوشته و بعد همان را بر شاگردان املاء می کرده و البته با کمی توضیحات اضافی. این توضیحات اضافی را گاهی خود او و گاهی شاگردان به متن می افزوده اند. این افزوده های استاد اگر از سوی شاگردان اضافه می شد گاهی آن را بر عین همان متن استاد که پیش و یا پس از آغاز جلسه درس از روی آن می نوشته اند اضافه می کرده اند و یا بر تقریراتی که شاگردان از درس استاد فراهم می کردند آن اضافات هم بر متن اصلی از پیش نوشته شده استاد افزون می شد و در مجموع به شکل تقریرات شاگردان دستیاب بود. استاد معمولا در جلسه درس در این شیوه عین آنچه شب قبل نوشته بود را از رو می خواند و بعد اضافاتی را افزون می کرد. این شیوه هنوز هم در حوزه های علمیه ما از سوی برخی مدرسین مورد استفاده قرار می گیرد. در دانشگاه های غرب هم این شیوه بسیار معمول است که استاد متن از پیش نوشته شده را عینا بخواند و توضیحاتی را لا به لا افزون کند. در سوربن در برخی درس ها شیوه استادان ما چنین بود. در دانشگاه های آمریکا هم خیلی از درس ها به همین شیوه ارائه می گردد.
الآن سه چهار ماهی است برای یکی از شاگردان دوره دکتری دو فصل کتاب المعتمد ابوالحسین بصری را درس می دهم. من قبلا با متن این کتاب آشنایی داشتم و مکرر بخش هایی از آن را خوانده بودم. حالا که برای تدریس دقیقتر بحث ها و استدلال ها را می خوانم تقریبا بر من مسلم شده که المعتمد ابو الحسین در چنین شیوه ای نوشته شده است. به همین دلیل می بینم که خیلی از اوقات بحث ها در هم آمیخته شده و گاه معلوم نیست موضع خود او دقیقا در مسائل اختلافی چیست. گاهی وسط بحث مطلبی نه چندان روشن را مطرح می کند و یا مطالب را خیلی سر بسته و بدون روشن کردن مبانی آن بیان می کند. معلوم است تنها برای سیر بحث خودش و استفاده در هنگام تدریس آن را می نوشته است و محتملا بعدا بعضی مطالب اضافی سر درس را لا به لای متن اصلی مسوده جا داده اما دقیقا بحث ها را بازنویسی و یا شرح کامل نداده است. بسیاری از کتاب های معتزله به این شیوه نوشته شده است. شرح انواع مختلف تدوین آثار معتزلی را در آن مقاله پیشگفته نوشته ام که باید وقتی با شواهد کامل منتشر کنم.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
#مطالب بحث_اصولی ۳۲
📌📌
مشتق۱
⬇️⬇️
معنای مشتق در ادبیات:
مشتق لفظی است که از لفظ دیگری گرفته شده باشد.
مثل:فعل ماضی ثلاثی مجرد که از مصدر گرفته می شود.
🔵🔵
معنای مشتق در اصول:
هر چیزی که بشود آن را بر ذاتی حمل نمود به طوری که با آن ذات متحد شود و اگر آن را از ذات ، سلب کنیم آن ذات از بین نرود.
🔴🔴
تعریف علمی تر مشتق اصولی:
مفهومی است که از یک ذات انتزاع می شود البته با توجه به اینکه آن ذات متصف به مبدأ آن مفهوم شده است.
💥💥
مثال:اگر زید به مبدأ کتابت و نویسندگی مُتَلَبِّس و مشغول شود و لباس نویسندگی را بر تن کند ، در آن صورت ما به خاطر اتصاف او به کتابت ، کاتب را بر او حمل می کنیم و اگر کاتب را از زید سلب کنیم ، ذات زید به قوت خود باقی است.
🔴🔴
@yortchi_bosjin_pdf
بحث_اصولی ۳۲
📌📌
مشتق۱
⬇️⬇️
معنای مشتق در ادبیات:
مشتق لفظی است که از لفظ دیگری گرفته شده باشد.
مثل:فعل ماضی ثلاثی مجرد که از مصدر گرفته می شود.
🔵🔵
معنای مشتق در اصول:
هر چیزی که بشود آن را بر ذاتی حمل نمود به طوری که با آن ذات متحد شود و اگر آن را از ذات ، سلب کنیم آن ذات از بین نرود.
🔴🔴
تعریف علمی تر مشتق اصولی:
مفهومی است که از یک ذات انتزاع می شود البته با توجه به اینکه آن ذات متصف به مبدأ آن مفهوم شده است.
💥💥
مثال:اگر زید به مبدأ کتابت و نویسندگی مُتَلَبِّس و مشغول شود و لباس نویسندگی را بر تن کند ، در آن صورت ما به خاطر اتصاف او به کتابت ، کاتب را بر او حمل می کنیم و اگر کاتب را از زید سلب کنیم ، ذات زید به قوت خود باقی است.
#مطالب
🔴🔴
@yortchi_bosjin_pdf
❣#واژه "تنقبت" در زیارت عاشورا از واژه هایی است که معنای روشنی دارد ولی در هیچ یک از مصادر و احادیث ما دیده نشده که نوشته شده باشد سپاهیان عمر سعد به صورتشان نقاب زده باشند. در اینجا به بررسی این واژه پرداخته می شود
🔺🔺
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
ادامه پرسش آیا دین مخالف فلسفه است؟؟
نحوه سوء استفاده از فلسفه
🔻
حال ببیینم چگونه از فلسفه سوء استفاده می شود؟
دو جور سوء استفاده از فلسفه می شود: برخی با این علم، ریاست بر مردم می کنند یعنی خودش را یک جور عالم می بیند و یک نحوی با مردم برخورد می کند که دیگران را مطیع خود می کند و از این طریق ریاست می کند.
🔻
یک نوع هم سوء استفاده از فلسفه داریم که در زمان ائمه موجود بوده است وچه بسا که نقدهایی که بر فلسفه وارد شده است به همین جهت بوده است زیرا در زمان خلفای عباسی، فلسفه را ترجمه کردند تا در مقابل کلمات امامان چیزی داشته باشند،افرادی هم به دنبال این فلسفه فرستادند تا فیلسوف بشوند و بتوانند با امام بحث کنند و اتفاقاً چندین جلسه بحث هم تشکیل دادند(به خصوص امام رضا علیه السلام).
🔻
آن زمان نمود فلسفه این بود که در مقابل امام،صف آرایی کنند و جا داشت که روایات از آن نهی کنند، کل علمشان مخدوش بود و نه فقط مطالب علمی ،خواندن و نشر و توجه به این علم صحیح نبود زیرا توجه به این علم به معنای پشت کردن به امام بود،هیچ وقت دلیل نیاوردند.
🔻
در روایات هیچ دلیلی، اقامه بربطلان فلسفه به عنوان یک علم مطرح نشده است البته برخی از مسائل آن باطل باشد سخن معمولی است ولی اختصاص به فلسفه ندارد، در هر علمی ممکن است برخی از مسائلش باطل باشد اما کل فلسفه مردود باشد کسی این سخن را نگفته است.
🔻
هم چنان که قبلا گفته شد ممکن است به دو گروه گفته شود که فلسفه نخوانید: به کسانی که فهم و استعداد درک مطالب فلسفی را ندارند و کسانی که استعداد آن را دارند ولی از آن سوء استفاده می کنند،سوء استفاده کنندگان هم دو قسم بودند یکی کسانی که به توسط این علم بر مردم ریاست می کردند و یکی هم کسانی که می خواستند در مقابل امام بایستند و با فلسفه به جنگ آموزه های وحیانی بروند که خواندن این جور فلسفه صحیح نبود.
البته این امر اختصاصی به فلسفه ندارد اگر علوم دیگری مانند فقه،تفسیر و ...هم بخواهد در مقابل امام قرار بگیرد آن هم مردود است یا اگر بخواهد سبب ریاست بر دیگران باشد آن هم مردود است.
پس این طور نیست که فلسفه کلاً مردود باشد،فلسفه در برخی از مسائل ممکن است مردود باشد چنان چه در طبیعیات فلسفه مشاهده می شود که امروز برخی از مسادل طبیعی بر اثر پیشرفت علم باطل شده است و این دلیل نمی شود که کل طبیعیات قدیم باطل باشد، این چند تا مساله که بطلان آن ثابت شده است کنار می گذاریم، در مباحث الهیات هم برخی جاها ،روایات طوری مباحث را مطرح کرده است که با مسائل فلسفی منطبق نیست در آن جا وحی مقدم است و مسائل فلسفی کنار گذاشته می شود ولی این به معنای کنار گذاشتن کل مباحث فلسفی نیست، بله غرض از فلسفه خواندن، ممکن است طوری باشد که به برخی از افراد گفته شود فلسفه نخوانید ولی این دلیل بطلان فلسفه نیست.
🔻
اتفاقاً خیلی از مباحث فلسفی در حل بسیاری از مسائل اعتقادی به ما کمک می کند اما به شرطی که ما این فلسفه را قالب قرار ندهیم و این وحی را به زور در این قالب نریزیم،این درست نیست که وحی را تابع فلسفه قرار بدهیم،ما باید آن جاهایی که فلسفه می تواندمبین وحی باشد به بیان و زبان فلسفی آن را بیان کنیم و چیزی بر وحی تحمیل نکنیم،فلسفه را بر وحی تحمیل نکنیم ولی می توانیم به کمک فلسفه،وحی را خوب تبیین کنیم هم چنان که در برخی کتب این اتفاق افتاده است و کسانی که با فلسفه آشنایی نداشتند برخی از روایات اعتقادی را نتوانسته اند خوب توضیح دهند ولی آن کسانی که آشنا با مباحث فلسفی بوده اند بسیاری ازروایاتی که دیگران نتوانسته اند توضیح دهند،توضیح داده اند،به خاطر این که فلسفه یعنی فکر کردن،یعنی نظر عقل را در مسائل بیان کردن،و نظر عقل که همیشه مخالف با وحی نیست و خیلی جاها با وحی منطبق است پس وحی فلسفه را قبول می کند و یک جاهایی هم اختلاف است و در آن جا ذهن فلسفی قاصر بوده است و وحی در این جور مسائل مقدم است.
#فلسفه
#حشمت پور
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
💢چرا به امام حسین(ع) ثارالله می گویند؟
ثار هم به معنای خونخواهی و هم به معنای #خون آمده است.
طبق معنای اول به امام حسین (ع) «ثارالله» گفته می شود از آن رو که ولی دم و خونخواه او خدا است.
ولی اگر «ثارالله» به #خون خدا معنا شود، به دلیل یکی از توجیهاتی که ذکر می شود، به امام حسین (ع) «ثارالله» گفته می شود:
1. «ثار» به «الله» اضافه شده است تا بیان کند که این خون، خون شریفی است؛ یعنی #اضافه تشریفیه است.
2. انسان کاملی که در مدراج کمال به مقام قرب فرائض راه یافته، «یدالله» و «لسان الله» و «ثارالله» میشود؛ یعنی دست خدا میشود که اگر #خدا بخواهد کاری را انجام دهد با دست او انجام میدهد. زبان الاهی میگردد که اگر خدا بخواهد سخن بگوید با زبان او سخن میگوید، و خون خدا میشود که اگر خدا بخواهد به #مکتب خود در جامعه حیات ببخشد، از خون او استفاده میکند. امام حسین (ع) «ثارالله» است؛ زیرا خونی که از آن امام بر زمین ریخته شد موجب گردید تا حیات تازهای به کالبد دین #دمیده شود.
ما معتقدیم که معنای اول اگرچه معنای درستی است، اما معنای دوم نیز میتواند #معنای صحیح این لقب باشد و برای اهلش که به عمق این معنا راه یافته اند، از جهاتی در اولویت قرار داشته باشد.
📚الکافی، ج4، ص576.
علیکم السلام
متن ارسالی شما، مربوط به تفسیر واژۀ « دَحیٰها » در آیۀ شریفۀ « والأرضَ بعدَ ذلک دَحیٰها » از سورۀ مبارکۀ نازعات است.
توضیح:
در فعل ماضی بر وزن «فَعَلَ» اگر معتلّ اللام (= ناقص) باشد، حرف علّه به الف قلب می گردد.
حال اگر حرف عله واو بوده باشد الف را به صورت الف کتابت می کنند؛ مانند « دَعا » که ناقصِ واوی است از مادۀ « د ع و ».
و اگر حرف عله یاء بوده باشد، الف را با کرسیِ یاء کتابت می کنند و الفِ مقصوره ای بالای آن به نشانۀ قلبِ یاء به الف می گذارند؛ مانند « رَمیٰ » که ناقصِ یائی است از مادۀ « ر م ی ».
در لغت عرب، هم مادۀ « د ح و » استعمال شده و هم مادۀ « د ح ی». و چون فعل ماضی در ثلاثی مجرّد از این ماده بر وزن «فَعَلَ» است، پس اگر این فعل از « د ح و » مشتق شده باشد باید به صورت « دَحا » کتابت شود و اگر از « د ح ی » مشتق شده باشد باید به صورت « دَحیٰ » کتابت شود.
در آیۀ شریفه، این فعل به صورت دوم کتابت شده [ دَحیٰها ] ، پس از « د ح ی » مشتق شده است. و اشتقاق این فعل از ناقص یائی با معنایی که از آیۀ شریفه استنباط می شود تناسب بیشتری دارد، به تفصیلی که در متن ارسالیِ شما بدان اشاره شده است.
سلام به گمان بنده:
کنایس آن ابالسه (ابالست جمع ابلیس) : کنیسه های آن کفار به مسجد تبدیل شده و...
به نظر می رسد نگارش کلمه مردد بین (ابالیس) و (ابالسه: ابالست) است و بین دو املا (ابالیست) نوشته شده است که گویی تلفیقی از دو کلمه است.
کنایش از نظر ساختار دستوری قابل توجیه نیست. کنش (اسم مصدر) چگونه کنایش شده است؟ توجیه خطای کتابت امکان دارد اما توجیه ساختار نامتعارف و غیر کاربردی یک لغت بسیار بعید است.
بنده تا کنون لغت کنایش را در متنی ندیده ام اگر باشد قابل توجیه است.
استدلال بنده بر مبنای شواهد متون تاریخی است که در حمله به سرزمین دیگر و گسترش دین غیر بومی از چنین تعابیری استفاده می شود.
البته نظر بنده یک خوانش است و شاید هم خطا و بر آن اصراری ندارم.
سپاس از راهنمایی شما، موضوع سند در باب تسخیر یکی از قلاع فرنگ است در عهد صفوی. بنا بر این میتوان کنایس را جمع کنیسه در نظر گرفت و سه نقطه بر سین را خطای کتابت . با سیاق سند و محتوا هم همخوانی دارد
و کنیسه ی فرنگیان را به مسجد تبدیل کرده اند
#برگی_از_تاریخ
مسجد آقانور
در محله دردشت اصفهان مسجدی قرار دارد كه طبق سنتهای معماری ايران به صورت ۴ ايوانه طراحی شده است. وروديهای مسجد آقا نور در ضلع شمالی و شرقی مسجد قرار گرفته كه توسط كوچه های اطراف به بازار دردشت و محله ای به همين نام مربوط مي شود.
بانی مسجد نور الدين محمد اصفهانی از افراد خيّر و نيكوكار است كه ساختمان مسجد را در زمان سلطنت شاه عباس اول شروع كرده است اما در اولين سال سلطنت شاه صفی به اتمام رسيده است. كتيبه سردر مسجد كه به خط محمد رضا امامی و تاريخ ۱۰۳۹ هجری قمری است بيانگر همين مطلب است.
كتيبه ای كه در ايوان جنوبی مسجد وجود دارد به خط ثلث سفيد بر زمينه كاشی لاجوردی مورخ سال ۱۲۵۸ هجری زمان محمد شاه قاجار است. خطاط اين كتيبه محمد باقر شریف شيرازی است. در اشكال مربع شكلی كه در داخل اين ايوان وجود دارد با خطوط بنايی ساده لاجوردی بر زمينه آجری و خط بنائی حنائی بر زمينه فيروزه ای، آيات قرآنی نوشته شده است. در ايوان شرقی مسجد نيز با خط نستعليق به رنگ زرد بر زمينه كاشی خشت لاجوردی اشعاری نوشته شده است. مصراع آخر اشعار ماده تاريخی است كه سال ۱۰۳۴ هجری را نشان می دهد.
يكي از نفايس مسجد آقا نور شبستان زيبا و جالب آن است. نور اين شبستان به وسيله قطعاتی از سنگ مرمر شفاف تأمين مي شود. ستون های شبستان مسجد نيز بسيار جالب توجه هستند. بر طرفين محراب اين شبستان با خط بنائی مشكی ساده بر زمينه زرد عبارات مذهبی نوشته شده است. سردر خارجی اين شبستان نيز با كاشی گره و خطوط بنائي تزئين شده است. این شبستان در قرن سیزده به مسجد الحاق شده است .
سردر شمالی مسجد آقا نور کتیبه ای دارد که به خط ثلث سفید بر زمینه کاشی خشت لاجوردی به وسیله محمد باقر شریف شیرازی کتابت شده است .مضون این کتیبه آیات قرآن مجید است.
کتاب تحلیل معماری مساجد ایران ،تالیف دکتر رضا شاطریان ،صفحه ۴۵
@esfahanhonarsarayeiran
برقول آگاهان:
این مسجد اولین مسجد در افغانستان است. و قبل از ورود اسلام نیز این مکان برای مردم مقدس بوده و گویا محل بوداییان بوده است و با ورود اسلام تبدیل به مسجد میشود.
وجه تسمیه حج پیاده این است که اهالی بلخ قدیم کاروان های زیارتی حج را از این مسجد آغاز می کردند. یک زیارت در کنار مسجد که هنوز هم برای مردم هنوز هم به زیارت آن می روند و درخت چنار کهنسال کنار مسجد خود شاهدی بر روزگار پر رونق این مکان است.
متاسفانه رسیدگی چندانی به مسجد نشده است. همین قدر رسیدگی هم که شده توسط بنیاد آقاخان بوده است
مسجد پارسیان در منطقه ایرانی نشین آستاراخان
ایرانیان مقیم شهر آستاراخان روسیه که اکثرا از تجار ایرانی بودند در منطقه ای از این شهر که در آن زمان به نام منطقه «پرسیدسکایا اسلوبودا» یا منطقه پارسیان معروف بوده است، در سال 1860 مسجدی سنگی را برپا می کنند که علاوه بر مسجد پارسیان با نامهای مسجد شیعیان و یا مسجد سنگی نیز شناخته می شد.
مسجد پارسیان در سال 1939 توسط دولت شوروی تعطیل و چند سال بعد به کارخانه بافندگی تبدیل شد. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این کارخانه تعطیل می شود. مسجد پارسیان که به شدت آسیب دیده، به ساختمانی متروکه تبدیل شده است.
@drmehdisanaei
آرم دانشگاه تهران راچه کسی طراحی کرده است؟ و این آرم به چه معناست؟
آرم دانشگاه تهران تقلیدی از یک گچبری دوره ساسانی در تیسفون است که یک نمونهاش در موزه ایران باستان وجود دارد.
این آرم توسط استاد محسن مقدم (زاده ۱۲۷۹ در تهران – درگذشته ۱۳۶۶ خورشیدی) از بنیانگذاران دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و استاد ممتاز این دانشگاه طراحی شده است.
او نشان دانشگاه تهران را با الهام از تاریخ و فرهنگ کهن ایران طراحی کردهاست که علیرغم همهٔ تحولات دهههای پس از آن ، هنوز هم بر سردر دانشگاه باقی است.
مقدم اولین ایرانی است که به دریافت نشان لژیون دو نور با درجهٔ «اوفیسیه» از طرف شارل دو گل رئیسجمهور فرانسه مفتخر شدهاست. وسط دو بال به خط پهلوی یه کلمه نوشته شده که گفته می شود به معنای «فزونی» باشد.
محسن مقدم سعی کرده کلمه دانشگاه تهران رو هم با همین فونت بنویسد.
@hakhamann
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com