ز آتشین دمان به فغانی کن اقتدا
صائب اگر تتبع دیوان کس کنی
...
شد به اندک فرصتی، سرخیل ارباب سخن
هر که از روح فغانی، صائب ، استمداد کرد
...
این غزل را پیش ازین هر چند انشا کرده بود
صائب از روح فغانی دیگر استمداد کرد
...
صائب ازین غزل که چراغ دل من است
افروختم به خاک فغانی چراغ ها
...
???
قصیده ای در مصیبت حضرت سیدالشهدا (ع) از صائب تبریزی
میرزا محمدعلی صائب تبریزی، شاعر شهیر شیعی، از نام آوران عرصه سخن و از برترین غزل پردازان ایران است. دیوان اشعار این شاعر کثیرالعشر با تصحیح های گوناگون و در سالهای مختلف در یک یا دو یا سه جلد به بازار نشر راه یافته ولی کامل ترین دیوان صائب تبریزی تا امروز، همان است که در شش مجلد و به همت استاد محمد قهرمان منتشر شده است. @manuscript
تصویر دختر ریش دار
دختری بود تمام ریش داشت شبی به عروسی رفت زنان از هر طرف در وی آویختند که این مرد است و میزدند. وی عاجز شد فریاد میکرد که من زنم و هیچکس نمیشنید تا وی را برهنه کرده عورتش را دیدند بعد از آن دست از وی بداشتند و مویهای ریش او میکندند تا یک موی نماند و روی وی صافی گردید.
(از دستنویس عجایب المخلوقات، موزه والترز به شماره 593)
@aaadab1397farhang
تصویر دایره زنگی در این نقاشی مهم و جالب توجه است
#تقویم_فرهنگی امروز، ۲۸ اُردیبهشت ۱۳۹۷
۵ سال پیش در چنین روزی در سال ۱۳۹۲، محمد قهرمان ـ پژوهشگر، مصحح و شاعر برجستهی خراسانی ـ درگذشت.
محمد قهرمان در سال ۱۳۰۸ در روستای امیرآباد تربت حیدریه متولّد شد. در پنجسالگی مادرش درگذشت و در سیزدهسالگی پدرش. پس از آن، خواهر بزرگش سرپرستی او را به عهده گرفت. قهرمان در سال پنجم دبیرستان، در مشهد با مهدی اخوان ثالث همکلاس شد و این دوستی ادامه یافت. سال ششم ادبی را در دبیرستان البرز تهران به پایان رساند و پس از آن، در دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران در رشتهی قضایی ادامهی تحصیل داد، اما هرگز دنبال کار حقوقی نرفت و فقط به شعر پرداخت.
استاد قهرمان از سال ۱۳۴۰ به مدّت ۲۷ سال تا زمان بازنشستگی، کتابدار دانشکدهی ادبیات دانشگاه فردوسی بود. علاقهی وی در سرودن شعر، در غزل و بهویژه سبک هندی به اندازهای بود که یکی از شعرای بنام غزلسرای هندی شد. او زبان بومی تربت حیدریه را نیز به خوبی میدانست و بسیاری از اشعارش که به زبان محلی سروده شدهاند، در ردیف اول شعر بومی قرار دارند. استاد قهرمان از سال ۱۳۳۹ در منزل شخصی انجمن ادبی بهصورت هفتگی برگزار میکرد. در آذر ۱۳۸۴ از سوی دانشگاه فردوسی مشهد و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان خراسان رضوی و ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی، در محل دانشگاه مشهد از وی قدردانی شد. او صاحب تألیفات ارزنده و چند مجموعه شعر است. در کارنامهی او همچنین تصحیح چند دیوان از شاعران مانند صائب تبریزی به چشم میخورد. کتاب «روی جادهی ابریشم شعر» اثر استاد محمد قهرمان در نهمین جشنوارهی بینالمللی شعر فجر بهعنوان اثر برگزیده در حوزهی شعر معرفی شد. «صیّادان معنی» (برگزیدهی اشعار سخنسرایان سبک هندی) از آثار معروف این پژوهشگر نامدار است.
استاد محمدرضا شفیعی کدکنی دربارهی محمد قهرمان میگوید: «در این خصوص، حتی ملکالشعرای بهار، آن خصوصیت یک شاعر محلّی را بهصورت کامل، آن گونه که قهرمان دارد، ندارد». استاد محمد قهرمان ـ پژوهشگر، مصحح و شاعر برجستهی خراسانی ـ در ۲۸ اُردیبهشت ۱۳۹۲ در ۸۴سالگی بدرود زندگی گفت.
@UT_Central_Library
بازنویسی و تنظیم: #آرش_امجدی
#بزرگداشت_صائب_تبریزی
#جواد_هاشمی
متن پیش رو که به بهانه روز صائب فراهم آمده، مروری است بر دو غزل از این قلهنشین سبک هندی (هموزن و همقافیه و همردیف) و یک غزل عاشورایی ازعلی انسانی که به اقتفای او سروده شده است.
میرزا محمدعلی «صائب تبریزی» از بزرگان شعر و ادب است که سبک ادبی طرز تازه (هندی یا اصفهانی) شیوه اوست.
صائب ـ این شاعر شیعی ـ «در حدود سال ۱۰۰۰ ه.ش در تبریز زاده شد»[۱]. تاریخ صحیح درگذشت او سال ۱۰۸۶ بلکه ۱۰۸۷[۲] است و در اصفهان به خاک آرمید.
او در یک جمله «تبریزی المولد و اصفهانی الموطن و المدفن» بود.
دیوانش بارها چاپ شده ولی کاملترینش در شش مجلد و به همت صائبشناس مطرح، استاد محمد قهرمان منتشر شده است[۳]. ضمنا کتاب «مجموعه اشعار ولایی و آیینی صائب تبریزی» به همت جواد هاشمی «تربت» به سبب موضوع مذهب و اشعار نویافتهاش از آثار قابل توجه پیرامون صائب در دو سه سال اخیر است.
چند سالی است که دهم تیر را روز صائب تبریزی نام نهادهاند و ماجرای این نامگذاری در کتاب مذکور یعنی «مجموعه اشعار ولایی و آیینی صائب تبریزی» به تفصیل آمده است.
این متن که به بهانه روز صائب فراهم آمده، مروری است بر دو غزل از این قلهنشین سبک هندی (هموزن و همقافیه و همردیف) و یک غزل عاشورایی از استاد علی انسانی که به اقتفای او سروده شده است.
انسانی از شاعران و ذاکران مطرح روزگار ماست که «دل سنگ آب شد» و «گلاب و گل» نام دو مجموعه شعری ایشان است. بد نیست بدانیم، ایشان اثری هم با نام «یک عمر» دارند که شامل گزیده غزلیات صائب تبریزی و استقبالهای صائب از حافظ است.
ضمنا این که صائب در یک وزن و با یک ردیف و قافیه، سرودن دو یا سه غزل را تجربه میکند، امری معمول است و نیز نکته آخر این که وزن سه شعر مورد نظر، همگی «فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن»است.
اینک سه غزل:
#صائب_تبریزی(۱)
گرصفای حرم کعبه ز زمزم باشد[۴]
زمزم کعبه دل، دیده پُر نم باشد
تانبندی ز سخن لب، نشود دل گویا
نطق عیسی، ثمر روزه مریم باشد
دست حرص ازدل سودازدگان کوتاه ست
دانه سوخته از مور مسلم باشد
برگ عیش ازچمن سبزفلک چشم مدار
که گلش کاسه دریوزه شبنم باشد
چون سبکدست تواندبه جهان افشاندن؟
دست هرکس به ته سنگ زخاتم باشد
همه دانندکه مطلب زدعاآمین است
زلف اگربرخط شبرنگ مقدم باشد
میخلددردل مغرورمراچون سوزن
بخیه زخمم اگر رشته مریم باشد
«صائب»!آنان که به گفتارسرآمدشدهاند
خصم خودرانپسندند که ملزم باشد
#صائب_تبریزی(۲)
نقدروشنگهران در گره غم باشد[۵]
سور این طایفه در حلقه ماتم باشد
تلخی عیش بُوَد لازم ارباب صفا
کعبه را آب ز شورابه زمزم باشد
کی به فردوس دهدچهره گندمگون را؟
هر که در سلسله نسبت آدم باشد
نیستنداهل تجرد پسر مادر خویش
عیسی آن نیست که دلبسته مریم باشد
خون ماچیست که عشق توبُوَدتشنه او؟
چشم خورشیدچرادرپی شبنم باشد؟
خوابِ آن چشم،ربایندهترازبیداری ست
پشت شمشیربتان،تیزتر ازدم باشد
هرکه رامینگری مرکزپرگارغم ست
کیست در دایره چرخ، مسلم باشد؟
هنرش جوهر شمشیر زبانها گردد
هرکه چون تیغ دراین معرکه،ابکم باشد
وعده غنچهدهانان گرهی بربادست
گرهی نیست دراین رشته که محکم باشد
«صائب»!آنان که زانصاف،مؤدب شدهاند
خصم خودرانپسندند که ملزم باشد
#علی_انسانی
روشن آن چشم که درسوگ توپُرنم باشد[۶]
دلربا،نرگس این باغ به شبنم باشد
تابدانندکجا بزم عزای تو به پاست
دود آه دل عشاق تو پرچم باشد
دل،حسینیه؛نفس،نوحه؛تپش،سینهزنی ست
دم بگیریم که عمرهمه این دم باشد
به خدای حرم وکعبه قسم!ای حُجاج!
هرکه مُحرم به محرم شده،مَحرم باشد
آن که داردغم عشق تونداردغم هیچ
که نشاط دل عالم،همه زین غم باشد
خانه تنگِ دلم نیست شبی بیمهمان
لحظهای نیست که دل بی غم وماتم باشد
مطلع«صائب تبریز»به یادم آمد
آن که درطرز[۷]خوداستادمسلم باشد:
«گرصفای حرم کعبه به[۸]زمزم باشد
زمزم اهل صفا دیده پُر نم باشد»
[۱]. برگزیده اشعار صائب و دیگرشعرای معروف سبک هندی، ص ۱۲.
[۲]. این تحقیق مبسوط مذکور به صورت مقالهای جداگانه با عنوان «سال درگذشت صائب تبریزی» در مجله کتابچه (ش ۲۳، مرداد ۹۳، ص ۱۲۴ ـ ۱۴۰) منتشر شده است.
[۳]. البته این مجموعه، جلد هفتمی هم با عنوان «راهنمای دیوان صائب تبریزی» دارد که به کوشش کبری عزیزیان منتشر شده است.
[۴]. دیوان صائب تبریزی، ج ۴، ص ۱۶۶۵.
[۵]. دیوان صائب تبریزی، ج ۴، ص ۱۶۶۶.
[۶]. دل سنگ آب شد، ص ۲۱۴ ـ ۲۱۵.
[۷]. طرز به معنای شیوه و روش و سبک است ولی اینجا نقش ایهامگونهای نیز دارد؛ چرا که برخی مانند استاد محمد قهرمان، سبک هندی یااصفهانی را«طرزتازه»نامیدهاند.
[۸].حرف اضافه«به»دراصل،«ز»بوده که ذوق ادبی استاد،آن راتغییر داده است.
دو غزل نویافته در مدح امام رضا (علیه السلام) از شعر دوره صفوی
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
میرزا محمّدرضا چلبی تبریزی، متخلّص به «عنوان»، از سخنوران گمنام ایران و از فارسی گویان توانای آذربایجان درسده های دهم و یازدهم هجری و از مصاحبان و دوستان نزدیک صائب تبریزی است. متأسفانه این شاعر توانمند، با وجود سیرنازک خیالی و رقّت اندیشه در اشعار و برخورداری از تواناییهای ذهنی و زبانی، هنوز در هالهای از گمنامی به سر میبرد و حتّی برای آن دسته از پژوهشگران و محقّقانی که در حوزه تتبّعات ادبی فعالیت دارند، ناآشنا است.
تذکرههای عصر صفوی، عمدتاً اطلاعات یکسان، پراکنده، آشفته و غیرمنسجمی دربارة صاحب ترجمه به دست داده اند. البته به فضل پروردگار متعال، ما، دیوان اشعار این شاعر شعر صفوی را بر اساس چهار نسخه کامل و کهن، در دست تصحیح داریم و ان شاالله در مقدمه ای که بر این دیوان خواهیم نوشت، اطلاعاتی نویافته درباره او به دست خواهیم داد.
اینک، به میمنت زادروز فرخنده حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام، دو غزل از سروده های این شاعر فارسی گوی آذربایجان را که در مدح آن امام همام سروده شده، تقدیم می نماییم. این نکته را هم عرض کنیم که بر اساس شواهد و قرائنی که در جای خود خواهیم گفت، عنوان تبریزی در جوار حرم حضرت ابالحسن امام رضا علیه السلام دفن شده است. طوبی له
غزل اوّل:
کجا از ناتوانی خاکسار او ز جا خیزد
اگر گاهی ز جا خیزد، به امداد صبا خیزد
به آهنگ خموشی هر که باشد آشنا داند
که هر دم از زبان ما خموشان، صد نوا خیزد
در ایـن گلشن زبان دانِ خموشی گر شوی دانی
کـه از هر سبزه بیگانه حرف آشنا خیزد
نوا باشد به معنی بی نوایی، برگ بی برگی
خوشا آن بی تعلّق، کز سر برگ و نوا خیزد
شمیمی کز بهارستان جنّت آرزو داری
ز خاک درگه سلطان، علی موسی رضا خیزد
نصیب ماست چون ریگ روان، سرگشتگی عنوان
اگر هر گام در راه طلب صد رهنما خیزد
غزل دوّم:
به خوب و زشت عالم تا نظر را آشنا دیدم
دل هر ذرّه را آئینة مطــلب نما دیدم
نمی سازم ز دیبا تکیه گه چون صورت دیبا
که نقش مطلب خود را ز نقش بوریا دیدم
به رنگ غنچه سرتاپا به خود پیچیدم از غیرت
سحر چون نکهت گل را هم آغوش صبا دیدم
نمی دانم کدامین دلبرم امشب به یاد آید
که بر اندام خود هرموی را دستِ دعا دیدم
سراغ کیمیای فیض از خورشید می کردم
زخاک درگه سلطان، علی موسی رضا دیدم
در این وحشت سرا عنوان به هر کس آشنا بودم
شدم بیگانه تا جان را به جانان آشنا دیدم
@safinehyetabriz
دو غزل نویافته در مدح امام رضا (علیه السلام) از شعر دوره صفوی
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
میرزا محمّدرضا چلبی تبریزی، متخلّص به «عنوان»، از سخنوران گمنام ایران و از فارسی گویان توانای آذربایجان درسده های دهم و یازدهم هجری و از مصاحبان و دوستان نزدیک صائب تبریزی است. متأسفانه این شاعر توانمند، با وجود سیرنازک خیالی و رقّت اندیشه در اشعار و برخورداری از تواناییهای ذهنی و زبانی، هنوز در هالهای از گمنامی به سر میبرد و حتّی برای آن دسته از پژوهشگران و محقّقانی که در حوزه تتبّعات ادبی فعالیت دارند، ناآشنا است.
تذکرههای عصر صفوی، عمدتاً اطلاعات یکسان، پراکنده، آشفته و غیرمنسجمی دربارة صاحب ترجمه به دست داده اند. البته به فضل پروردگار متعال، ما، دیوان اشعار این شاعر شعر صفوی را بر اساس چهار نسخه کامل و کهن، در دست تصحیح داریم و ان شاالله در مقدمه ای که بر این دیوان خواهیم نوشت، اطلاعاتی نویافته درباره او به دست خواهیم داد.
اینک، به میمنت زادروز فرخنده حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام، دو غزل از سروده های این شاعر فارسی گوی آذربایجان را که در مدح آن امام همام سروده شده، تقدیم می نماییم. این نکته را هم عرض کنیم که بر اساس شواهد و قرائنی که در جای خود خواهیم گفت، عنوان تبریزی در جوار حرم حضرت ابالحسن امام رضا علیه السلام دفن شده است. طوبی له
غزل اوّل:
کجا از ناتوانی خاکسار او ز جا خیزد
اگر گاهی ز جا خیزد، به امداد صبا خیزد
به آهنگ خموشی هر که باشد آشنا داند
که هر دم از زبان ما خموشان، صد نوا خیزد
در ایـن گلشن زبان دانِ خموشی گر شوی دانی
کـه از هر سبزه بیگانه حرف آشنا خیزد
نوا باشد به معنی بی نوایی، برگ بی برگی
خوشا آن بی تعلّق، کز سر برگ و نوا خیزد
شمیمی کز بهارستان جنّت آرزو داری
ز خاک درگه سلطان، علی موسی رضا خیزد
نصیب ماست چون ریگ روان، سرگشتگی عنوان
اگر هر گام در راه طلب صد رهنما خیزد
غزل دوّم:
به خوب و زشت عالم تا نظر را آشنا دیدم
دل هر ذرّه را آئینة مطــلب نما دیدم
نمی سازم ز دیبا تکیه گه چون صورت دیبا
که نقش مطلب خود را ز نقش بوریا دیدم
به رنگ غنچه سرتاپا به خود پیچیدم از غیرت
سحر چون نکهت گل را هم آغوش صبا دیدم
نمی دانم کدامین دلبرم امشب به یاد آید
که بر اندام خود هرموی را دستِ دعا دیدم
سراغ کیمیای فیض از خورشید می کردم
زخاک درگه سلطان، علی موسی رضا دیدم
در این وحشت سرا عنوان به هر کس آشنا بودم
شدم بیگانه تا جان را به جانان آشنا دیدم
@safinehyetabriz
نخستین ستایندهٔ صائب تبریزی در سدهٔ حاضر
یادداشتی از:
احمدرضا بهرامپور عمران
واکنش علیهٔ شعرِ صائب از همان میانههای سدهٔ دوازدهم شدّتیافت؛ شعرِ دورهٔ بازگشت بهروشنی نمایانگرِ این رویارویی است؛ و پسندِ آذرِ بیگدلی در آتشکدهٔ آذر نیز، بهخوبی مخالفتِ ادبا با سبکِ هندی را نمایندگی میکند. نگرشِ رضاقلیخانِ هدایت (صاحبِ مجمعالفصحا) در عصرِ قاجار تداومِ همان سلیقهٔ شعریِ صائبستیزانه است. هدایت، شعرِ عصرِ صفوی را «پریشانگویی و یاوهسرایی و بیهودهسرایی» خواندهاست.
در سدهٔ اخیر، نخستینبار محمدعلی تربیت (متوفی ۱۳۱۸) سالِ ۱۳۰۱، در مقالهای باعنوانِ «صائبِ تبریری» (منتشرشده در مجلهٔ «گنجینهٔ معارف» بهمدیرتِ هماو)، اهمیّتِ صائب و شعرش را یادآور شد. او پس از اظهارِ تأسّف از گمنامماندنِ صائب، مینویسد: بسیاری از ضربالمثلهایی که امروز بر سرِ زبانها است و ما از گویندهاش بیخبریم، سرودهٔ صائب است؛ و درادامه مینویسد: «و چهقدر جای حیرت است که چنین شاعری در مملکتِ ایران، الحال شهرتی ندارد و هنوز مجموعهٔ گرانبهای وی در ایران به طبع نرسیدهاست. او درادامه حدسمیزند، چهبسا مخالفتِ آذرِ بیگدلی و هدایت، عمدهترین سببِ این گمنامی باشد.
تربیت آنگاه عباراتی از این دو تذکرهنویس نقلمیکند که در ارزیابیِ مشابهی مینویسند صائب «طرزی غریب داشته که اکنون پسندیده نیست» و آنگاه با اکراه و پرهیزِ فراوان، چند بیت از او نقلمیکنند. تربیت درادامه عباراتِ ستایشآمیزی از تذکرهنویسانی همچون نصرآبادی، والهٔ داغستانی، آزادِ بلگرامی و سرخوش نقلمیکند. او صائب را بهسببِ «نکتهسنجی»، «باریکبینی» و «ابتکار»، متنبّیِ شعرِ ایران میخواند.
تربیت چندسالِ بعد (۱۳۱۱)، نیز در نوشتهای باعنوانِ «یک صفحهٔ مختصر از رسالهٔ قرنِ حادیعَشَر» دربابِ صائب و «بیاضِ» او، که دربردارندهٔ بیستهزار بیتی است که صائب از مطلعِ غزلها و شاهبیتهای خویش و دیگر سخنورانِ نامیِ «متقدّم و متأخّر و معاصر» برگزیده، سخنگفتهاست.
بدینترتیب، تربیت از نخستین ستایندگانِ صائب و سبکِ هندی در سدهٔ اخیر است. اما اینکه او مخالفتِ آذرِ بیگدلی و هدایت را با صائب، عاملِ اساسیِ گمنامیِ او دانسته، چندان درست نمینماید. توجه یا بیتوجهیِ به شعرِ یک شاعر یا دورهٔ شعری بیشازآنکه به موافقتها و مخالفتهای یک یا چند تذکرهنویس بازگردد، به عواملِ تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، و ذوقِ حاکم بر هر دوره وابسته است. نکتهٔ دیگر آنکه، اگر مخالفتِ آذر و هدایت موجبِ فراموشیِ شعرِ صائب شده، چرا تعلّقِخاطر و ستایشهای دیگر تذکرهنویسانی که تربیت از آنها نام برده، به کمکِ صائب و اثباتِ حقّانیّتِ شعرِ او نیامدهاست؟!
بعید مینماید مخاطبانِ شعر، رد یا تأییدِ صلاحیّتِ شعر یک شاعر را از لابهلای اظهارِنظرهای تذکرهنویسان جستجوکردهباشند؛ و مگر چند نسخه از دستنویسِ تذکرهای همچون آتشکدهٔ آذر در دسترسِ همگان بوده تا موجبِ تغییرِ ذائقهٔ آنان شود؟!
*این یادداشت بخشی است از فصلِ «نیما و شعرِ سبکِ هندی»، نقلشده از کتابِ احمدرضا بهرامپور عمران: درتمامِ طولِ شب: بررسیِ آراء نیما یوشیج، انتشاراتِ مروارید، چ دوم، ۱۳۹۷. صص۷_۲۵۶.
@safinehyetabriz
دو غزل نویافته در مدح امام رضا (علیه السلام) از شعر دوره صفوی
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
میرزا محمّدرضا چلبی تبریزی، متخلّص به «عنوان»، از سخنوران گمنام ایران و از فارسی گویان توانای آذربایجان درسده های دهم و یازدهم هجری و از مصاحبان و دوستان نزدیک صائب تبریزی است. متأسفانه این شاعر توانمند، با وجود سیرنازک خیالی و رقّت اندیشه در اشعار و برخورداری از تواناییهای ذهنی و زبانی، هنوز در هالهای از گمنامی به سر میبرد و حتّی برای آن دسته از پژوهشگران و محقّقانی که در حوزه تتبّعات ادبی فعالیت دارند، ناآشنا است.
تذکرههای عصر صفوی، عمدتاً اطلاعات یکسان، پراکنده، آشفته و غیرمنسجمی دربارة صاحب ترجمه به دست داده اند. البته به فضل پروردگار متعال، ما، دیوان اشعار این شاعر شعر صفوی را بر اساس چهار نسخه کامل و کهن، در دست تصحیح داریم و ان شاالله در مقدمه ای که بر این دیوان خواهیم نوشت، اطلاعاتی نویافته درباره او به دست خواهیم داد.
اینک، به میمنت زادروز فرخنده حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام، دو غزل از سروده های این شاعر فارسی گوی آذربایجان را که در مدح آن امام همام سروده شده، تقدیم می نماییم. این نکته را هم عرض کنیم که بر اساس شواهد و قرائنی که در جای خود خواهیم گفت، عنوان تبریزی در جوار حرم حضرت ابالحسن امام رضا علیه السلام دفن شده است. طوبی له
غزل اوّل:
کجا از ناتوانی خاکسار او ز جا خیزد
اگر گاهی ز جا خیزد، به امداد صبا خیزد
به آهنگ خموشی هر که باشد آشنا داند
که هر دم از زبان ما خموشان، صد نوا خیزد
در ایـن گلشن زبان دانِ خموشی گر شوی دانی
کـه از هر سبزه بیگانه حرف آشنا خیزد
نوا باشد به معنی بی نوایی، برگ بی برگی
خوشا آن بی تعلّق، کز سر برگ و نوا خیزد
شمیمی کز بهارستان جنّت آرزو داری
ز خاک درگه سلطان، علی موسی رضا خیزد
نصیب ماست چون ریگ روان، سرگشتگی عنوان
اگر هر گام در راه طلب صد رهنما خیزد
غزل دوّم:
به خوب و زشت عالم تا نظر را آشنا دیدم
دل هر ذرّه را آئینة مطــلب نما دیدم
نمی سازم ز دیبا تکیه گه چون صورت دیبا
که نقش مطلب خود را ز نقش بوریا دیدم
به رنگ غنچه سرتاپا به خود پیچیدم از غیرت
سحر چون نکهت گل را هم آغوش صبا دیدم
نمی دانم کدامین دلبرم امشب به یاد آید
که بر اندام خود هرموی را دستِ دعا دیدم
سراغ کیمیای فیض از خورشید می کردم
زخاک درگه سلطان، علی موسی رضا دیدم
در این وحشت سرا عنوان به هر کس آشنا بودم
شدم بیگانه تا جان را به جانان آشنا دیدم
@safinehyetabriz
نخستین ستایندهٔ صائب تبریزی در سدهٔ حاضر
یادداشتی از:
احمدرضا بهرامپور عمران
واکنش علیهٔ شعرِ صائب از همان میانههای سدهٔ دوازدهم شدّتیافت؛ شعرِ دورهٔ بازگشت بهروشنی نمایانگرِ این رویارویی است؛ و پسندِ آذرِ بیگدلی در آتشکدهٔ آذر نیز، بهخوبی مخالفتِ ادبا با سبکِ هندی را نمایندگی میکند. نگرشِ رضاقلیخانِ هدایت (صاحبِ مجمعالفصحا) در عصرِ قاجار تداومِ همان سلیقهٔ شعریِ صائبستیزانه است. هدایت، شعرِ عصرِ صفوی را «پریشانگویی و یاوهسرایی و بیهودهسرایی» خواندهاست.
در سدهٔ اخیر، نخستینبار محمدعلی تربیت (متوفی ۱۳۱۸) سالِ ۱۳۰۱، در مقالهای باعنوانِ «صائبِ تبریری» (منتشرشده در مجلهٔ «گنجینهٔ معارف» بهمدیرتِ هماو)، اهمیّتِ صائب و شعرش را یادآور شد. او پس از اظهارِ تأسّف از گمنامماندنِ صائب، مینویسد: بسیاری از ضربالمثلهایی که امروز بر سرِ زبانها است و ما از گویندهاش بیخبریم، سرودهٔ صائب است؛ و درادامه مینویسد: «و چهقدر جای حیرت است که چنین شاعری در مملکتِ ایران، الحال شهرتی ندارد و هنوز مجموعهٔ گرانبهای وی در ایران به طبع نرسیدهاست. او درادامه حدسمیزند، چهبسا مخالفتِ آذرِ بیگدلی و هدایت، عمدهترین سببِ این گمنامی باشد.
تربیت آنگاه عباراتی از این دو تذکرهنویس نقلمیکند که در ارزیابیِ مشابهی مینویسند صائب «طرزی غریب داشته که اکنون پسندیده نیست» و آنگاه با اکراه و پرهیزِ فراوان، چند بیت از او نقلمیکنند. تربیت درادامه عباراتِ ستایشآمیزی از تذکرهنویسانی همچون نصرآبادی، والهٔ داغستانی، آزادِ بلگرامی و سرخوش نقلمیکند. او صائب را بهسببِ «نکتهسنجی»، «باریکبینی» و «ابتکار»، متنبّیِ شعرِ ایران میخواند.
تربیت چندسالِ بعد (۱۳۱۱)، نیز در نوشتهای باعنوانِ «یک صفحهٔ مختصر از رسالهٔ قرنِ حادیعَشَر» دربابِ صائب و «بیاضِ» او، که دربردارندهٔ بیستهزار بیتی است که صائب از مطلعِ غزلها و شاهبیتهای خویش و دیگر سخنورانِ نامیِ «متقدّم و متأخّر و معاصر» برگزیده، سخنگفتهاست.
بدینترتیب، تربیت از نخستین ستایندگانِ صائب و سبکِ هندی در سدهٔ اخیر است. اما اینکه او مخالفتِ آذرِ بیگدلی و هدایت را با صائب، عاملِ اساسیِ گمنامیِ او دانسته، چندان درست نمینماید. توجه یا بیتوجهیِ به شعرِ یک شاعر یا دورهٔ شعری بیشازآنکه به موافقتها و مخالفتهای یک یا چند تذکرهنویس بازگردد، به عواملِ تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، و ذوقِ حاکم بر هر دوره وابسته است. نکتهٔ دیگر آنکه، اگر مخالفتِ آذر و هدایت موجبِ فراموشیِ شعرِ صائب شده، چرا تعلّقِخاطر و ستایشهای دیگر تذکرهنویسانی که تربیت از آنها نام برده، به کمکِ صائب و اثباتِ حقّانیّتِ شعرِ او نیامدهاست؟!
بعید مینماید مخاطبانِ شعر، رد یا تأییدِ صلاحیّتِ شعر یک شاعر را از لابهلای اظهارِنظرهای تذکرهنویسان جستجوکردهباشند؛ و مگر چند نسخه از دستنویسِ تذکرهای همچون آتشکدهٔ آذر در دسترسِ همگان بوده تا موجبِ تغییرِ ذائقهٔ آنان شود؟!
*این یادداشت بخشی است از فصلِ «نیما و شعرِ سبکِ هندی»، نقلشده از کتابِ احمدرضا بهرامپور عمران: درتمامِ طولِ شب: بررسیِ آراء نیما یوشیج، انتشاراتِ مروارید، چ دوم، ۱۳۹۷. صص۷_۲۵۶.
@safinehyetabriz
انتقاد استاد صاحبنام ادب فارسی از وضعیت آرامگاه صائب
یادداشتی کوتاه از:
دکتر مهدی نوریان
استاد دانشگاه اصفهان
مسئلهٔ غمانگیز برای من همیشه باغ صائب بوده است. من در هر جمعی که مناسب بوده است، مسئلهٔ باغ و آرامگاه صائب را مطرح کردهام. در هر مناسبت و هر جایی که صحبت اصفهان بوده، اظهار تأسف کردهام که باغ صائب بهاینصورت درآمده است. این باغِ بسیار بزرگ و باصفا تا چند سال پیش وجود داشت، اما ناگهان ساختمانی را در این باغ ساختند و باغ را کور کردند و از بین بردند؛ با این هدف که کتابخانه بسازند! اینهمه زمین در این شهر بوده است، چرا اینجا؟! حیف از آن باغ بزرگ!
وقتی شما وارد حافظیه میشوید، آن فضای باغ شما را تحت تأثیر قرار میدهد و حالتان دگرگون و روحتان تازه میشود. الان جای باریکی را دمِ خیابان، به آرامگاه صائب اختصاص دادهاند و اصلاً آن عظمتی را که میتوانست داشته باشد، ندارد. نتوانستند از مقبرهٔ صائب بهعنوان سمبلی برای شهر و جاذبهٔ گردشگری استفاده کنند و مقبرهای شبیه مقبرهٔ حافظ و خیام بسازند.
قبر کمالاسماعیل حتی وضعش ازین هم بدتر است. قبر کمالاسماعیل میتوانست یکی از جاذبههای گردشگری باشد که متأسفانه کسی اهمیت نداد.
@safinehyetabriz
■ رباعیات صائب!
نقد و بررسی دو رباعی منسوب به صائب
اگر بخواهند از میان چند هزار شاعر ریز و درشتی که در قرن دهم و یازدهم هجری در قلمرو زبان فارسی به ظهور رسیدهاند، یک شاعر را به عنوان چهرۀ شاخص شعر این دوران معرفی کنند، به احتمال قریب به یقین، گزینۀ اغلب سخنسنجان، صائب تبریزی خواهد بود. وی شاعری است که در زمان حیات خود، در ایران و سایر ممالک پارسی زبان، به این جایگاه بلند دست یافت. ولی قلی شاملو او را «سر دفتر شعرای زمان» (قصص الخاقانی، ۶۲)، محمد افضل سرخوش «استاد استادان» (کلمات الشعراء، ۱۱۸) و خوشگو «ابو الآبای تازهگویان» (سفینۀ خوشگو، ۳۷۴) نامیده است. صائب را میشود شاعری تمام وقت نامید که مدار زندگیاش بر حول محور شعر میچرخید. هم شعر به او اعتبار بخشید و هم او به شعر اعتبار داد.
محمد طاهر نصرآبادی که معاصر صائب بود شمار اشعار او را ۱۲۰ هزار بیت نوشته است (تذکرۀ نصرآبادی، ۳۱۶) و این رقم را، دویست هزار بیت (قصص الخاقانی، ۶۵) و سیصد هزار بیت هم گفتهاند (سفینۀ خوشگو، ۳۷۷). اما کلیات صائب که به اهتمام شادروان محمد قهرمان در شش جلد به چاپ رسیده، مشتمل بر ۷۲ هزار بیت است. جالب اینجاست که در این دیوان سنگین، هیچ رباعیی یافت نمیشود و تذکرهنویسان نیز، تا آنجا که من دیدهام، رباعیی به اسم او نیاوردهاند. ممکن است در بعضی جُنگهای خطی، یک یا دو رباعی به اسم صائب یافت شود که در درستی این انتساب تردید است.
بر خلاف همۀ ادبا و تذکره نویسان دورۀ صفوی، محمد مفید مستوفی بافقی (زنده در ۱۰۹۱ ق)، مؤلف جامع مفیدی، در شرح حال شاعری از شاعران یزد به نام «نوری تنباکو فروش»، دو رباعی به صائب منسوب کرده است (ج ۲، ۴۴۴ – ۴۴۵):
«نوری، مردی است عامی و شغلش تنباکو فروشی. هرگز به مجلس هیچ عالمی ننشسته و شرف صحبت هیچ دانشمندی در نیافته. اما طبع نظمی دارد و گاهی به حسب اتفاق، چند بیت نظم مینماید. روزی در قهوه خانۀ میدان خواجه، این رباعی که از نتایج طبع پادشاه اهل سخن و ملکِ شعرای ما تقدّم میرزا صائبای تبریزی است، خوانده شد:
یارب به نیاز و ناز مستان الست
صایب را کن ز جام هشیاری مست
بخشای در آن شبی که ساییم به هم
ما ساق به ساق و دیگران دست به دست
نوری مزبور در گوشهای ایستاده استماع مینمود. در همان ساعت در جواب آن، این رباعی به رشتۀ نظم کشیده به سمع حضّار رسانید:
گر زاهد شهری و اگر باده پرست
میباید داد جان و میباید رست
از مال جهان و نقد جان، دل برگیر
نی ساق به ساق مال و نی دست به دست!
همچنین در جواب این رباعی ملک الشعراء میرزا صایبا که:
دی آمده بود بر رخش رنگ عبوس
تا جام ز لعلش نکند جرئت بوس
از حسرت بط بسوخت ماهی و نشد
با خون کبوتر آشنا چشم خروس
نوری مذکور گفته، جواب:
ای صاحب این مسئلۀ ساغر و بوس
میدان به یقین که چین ابروست عبوس
بط شیشه و جام ساغر و ماهی دست
می خون کبوتر و دهان چشم خروس!
و اکثر رباعیات و غزلهای ملک الشعراء مومی الیه را جواب گفته. چون این نسخه گنجایش تفصیل همگی را نداشت، به همین قدر اکتفا شد. وفات نوری در سنۀ خمس و ثمانین و الف در خطۀ یزد اتفاق افتاد».
مفید بافقی، تألیف جامع مفیدی را در بصره به سال ۱۰۸۲ آغاز نهاد و آن را در سال ۱۰۹۰ در مولتان به پایان رساند. وی این بخش کتاب را یقیناً بعد از ۱۰۸۵ که تاریخ مرگ نوری تنباکو فروش است به تحریر در آورده است. لحن نوشتار هم به گونهای است که نشان میدهد در آن تاریخ، صائب در قید حیات بوده است. با توجه به تاریخ مرگ صائب (۱۰۸۷ ق)، زمان نگارش این یادداشت، احتمالاً بین ۱۰۸۵ تا ۱۰۸۷ ق است. غرض این است که مؤلف درسخواندهای چون مفید مستوفی، در زمان حیات صائب، به او دو رباعی بسته و از رباعیات دیگر صائب سخن گفته است، و این ادعای گزافی است که هیچ تذکرهنویس دیگری بر آن صحّه نمیگذارد.
از این دو رباعی، رباعی نخست، از تایب کرمانی است و در مصراع دوم، به جای «صائب»، در اصل شعر، «تایب» است. این رباعی را نصرآبادی به نقل از حافظ محمد طاهر قاری کرمانی که پسر تایب بوده، در تذکرۀ خود آورده است (تذکرۀ نصرآبادی، ۳۶۹) و گواهی او بر روایت مفید مستوفی رجحان دارد. بر قیاس رباعی اول، رباعی دوم را نیز میتوان انتسابی جعلی و مخدوش دانست. از این حکایت دانسته میشود که قهوهخانههای قدیم ایران، کهن۫ الگوی فضای مجازی امروز محسوب میشوند و در آشفته بازار آنجا نیز مثل امروز، شعرهای دیگران را به شاعران مشهور میبستند.
آنچه از جنبۀ روانی میتواند به دلایل این انتسابِ نادرست، معنا دهد آن است که مقابلۀ شاعری گمنام و عامی مثل نوری تنباکو فروش با شاعر گمنام دیگری همچون تایب کرمانی، هیچ لطفی برای مخاطب ندارد و چه بهتر که طرف حساب نوری تنباکو فروش، بزرگترین شاعر روزگار باشد تا وجه دراماتیک این داستان، پُر رنگتر، و قوّت اثرگذاری آن چندین برابر شود.
●●
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
صائب_تبریزی ٬ زاده ۱۰۰۰ ق در تبریز و درگذشته ۷–۱۰۸۶ ق در اصفهان ، بزرگترین غزلسرای سده یازدهم ق و نامدارترین شاعر زمان صفویه است
.
« نگاه کج » نتوانند سوی « ایران » کنند
ز بیم تیغ کجش ، خسروان ملک ستان !
سر به سر سجده شکرست ز پل « زرین رود »
که مقام طرب « خسرو ایران » شده است
شکستگی نرسد خامه ترا صائب !
که سرخ کرد ز گفتار ، روی ایران را
دگربار از جلوس شاه دوران
دو چندان شد نشاط اهل ایران
پدر او تاجری معتبر بود و خانواده صائب جزو هزار خانواری بودند که به دستور شاه عباس اول صفوی از تبریز کوچ کرده و در محله عباسآباد اصفهان ساکن شدند و این مردم را تبارزهی (تبریزیهای) اصفهان مینامیدند
.
صائب در سال ۱۰۳۴ ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل ، خواجه احسنالله مشهور به ظفرخان ، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان ، عازم دکن شد و صائب را نیز به همراه خود برد.
در سال ۱۰۴۲ ق صائب به ایران بازگشت و در اصفهان اقامت گزید. شاه عباس دوم صفوی به او مقام ملکالشعرایی داد. صائب هشتاد سال زندگی کرد و در اصفهان دیده از جهان فروبست. درگذشت او در سال ۱۰۸۶ یا ۱۰۸۷ ق بودهاست. آرامگاه او در اصفهان ، در محله لَنبان ، در محلی است که در زمان حیات او معروف به تکیه میرزا صائب بود. آرامگاه صائب در باغچهای در اصفهان در خیابانی که به نام او نامگذاری شده است قرار دارد.
.
آنچه از آب و گل مازندران بر ما گذشت
گرد و خاک اصفهان را توتیا خواهیم کرد !
ز خاک پاک تبریزست صائب مولد پاکم
از آن با عشقباز شمس تبریزی سخن دارم
در عشق به اصفهان
خوشا روزی که منزل در سواد اصفهان سازم
ز وصف « زنده رودش » خامه را رطب اللسان سازم
نسیم آسا به گرد سر بگردم چار باغش را
به هر شاخی که بنشیند دل من آشیان سازم
شود روشن دو چشمم از سواد سرمه خیز او
ز مژگان « زنده رود » گریه شادی روان سازم !
به مژگان ، خواب مخمل می دهد جا ، جسم زارم را
چرا آرامگاه خویش از تیغ و سنان سازم
به این گرمی که من رو از غریبی در وطن دارم
اگر بر سنگ بگذارم قدم ٬ ریگ روان سازم
میان آب و آتش طرح صلح انداختم اما
نمی دانم ترا بر خویشتن چون مهربان سازم
بلند افتاده صائب آنقدر طبع خدادادم
که شمع طور را خاموش از تیغ زبان سازم
@dr_mehdi_nourian
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔹 آرامگاه صائب
▫️مسئلهٔ غمانگیز برای من همیشه باغ صائب بوده است. من در هر جمعی که مناسب بوده است، مسئلهٔ باغ و آرامگاه صائب را مطرح کردهام. در هر مناسبت و هر جایی که صحبت اصفهان بوده، اظهار تأسف کردهام که باغ صائب بهاینصورت درآمده است. این باغِ بسیار بزرگ و باصفا تا چند سال پیش وجود داشت، اما ناگهان ساختمانی را در این باغ ساختند و باغ را کور کردند و از بین بردند؛ با این هدف که کتابخانه بسازند! اینهمه زمین در این شهر بوده است، چرا اینجا؟! حیف از آن باغ بزرگ!
وقتی شما وارد حافظیه میشوید، آن فضای باغ شما را تحت تأثیر قرار میدهد و حالتان دگرگون و روحتان تازه میشود. الان جای باریکی را دمِ خیابان، به آرامگاه صائب اختصاص دادهاند و اصلاً آن عظمتی را که میتوانست داشته باشد، ندارد. نتوانستند از مقبرهٔ صائب بهعنوان سمبلی برای شهر و جاذبهٔ گردشگری استفاده کنند و مقبرهای شبیه مقبرهٔ حافظ و خیام بسازند.
▫️قبر کمالاسماعیل حتی وضعش ازین هم بدتر است. قبر کمالاسماعیل میتوانست یکی از جاذبههای گردشگری باشد که متأسفانه کسی اهمیت نداد.
#صائب
#استاد_نوریان
سلام علیکم
علی الظاهر چنین است که اشاره فرموده اید.
در وب تحت عنوانِ "روایتی از کشف قبر صائب تبریزی توسط «استاد همایی»" نقل شده:
"... بعلاوه، استاد همایی را با یک خدمت ماندگار به تاریخ تبریز و ادبیات فارسی نیز میشناسیم و آن، کشف آرامگاه «صائب تبریزی» از میان ویرانههای باغی در محله تبارزه (عباسآباد) اصفهان است. استاد همایی، ماجرای این کشف ادبی را اینگونه شرح میدهد:
«سال 1340 قمری (1301 شمسی) که در اصفهان در صدد تکمیل تذکرهالقبور «مرحوم آخوند ملاعبدالکریم گزی اعلیالله مقامه» برآمدم، ناچار به جستجوی قبور متبرکه پرداختم، تا روزی به محلی که موسوم به «قبر آقا» و مورد توجه اهل محل بود، مصادف شدم. در کنار جنوبی نهرِ موسوم به «جوی شاه» باغی بود، مُلک «حاجسید جواد کسایی». این باغ در محل لُنبان فعلی است که جزئی از محله تبارزه عباسآباد اصفهان بودهاست. در گوشه باغ، سکویی بود که این قبر در آنجا قرار داشت، اما اثری از سنگ ظاهر نبود. با کمک باغبان، خاکهای روی قبر را به یکسو زده و سنگ قبر را مشاهده کردم. روی سنگ، نام صائب و تاریخ وفات ذکر نشده بود و این غزل از اشعار او بر آن نَقر شده بود:
در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو / عالم پر است از تو و خالی است جای تو
هر چند کاینات گدای در تواند / یک آفریده نیست که داند سرای تو
غیر از نیاز و عجز که در کشور تو نیست / این مشت خاک تیره چه دارد سزای تو؟
عمر ابد که خضر بود سایه پرورش / سروی است پست بر لب آب بقای تو
صائب چه ذره است و چه دارد فدا کند؟ / ای صد هزار جان مقدس فدای تو
به قرینه قبور مجاور که از خویشان نزدیک صائب معرفی شدهبود و سنگ قبرشان خوانا بود. معلوم شد که این قسمت مقبره خانوادگی صائب و این قبر، متعلق به خود «میرزا محمدعلی صائب تبریزی» است. بعد از شناسایی، موضوع را به دانشمند محترم جناب آقای «الفت» تذکر داده و صاحب باغ را به حقیقت امر، واقف گردانیدم. هر چند که اقدام لازم در بنای مقبره، به عمل نیامد اما این قدر شد که توجه مردم و اعتقاد آنان به صاحب قبر، مانع شد که این قسمت از باغ هم به قسمتهای دیگر ملحق شود."
سوالی در مورد کتابی از صائب تبریزی
تردیدی نیست که صائب تبریزی ( متولد 999 تبریز – متوفی 1087 اصفهان ) یکی از شعرای نازک خیال و بزرگ عصر صفوی بود . تعداد ابیاتش را بیش از 120000 هزار بیت نوشته اند . خوشبختانه حدود 75 هزار بیت از اشعارش را مرحوم محمدقهرمان سالها پیش منتشر کرده اند . در کنار این اشعار زیبا ، صائب کتابهای دیگری نیز از خود به یادگار گذاشته است . در کتابها و بعضی متون کتابی از صائب یاد شده به نام « سفینه صائب » حال اینکه در بعضی از تذاکره هم با نام هایی چون « بیاض صائب » و « جنگ صائب » هم نام برده شده است . حال از اعزه گرامی می خواهم مرا راهنمائی فرمایند که آیا این سه کتاب یکی هستند یا مستقل ؟ و یا آیا فایل PDF آنها را می توان به دست آورد ؟
📜 « ماجرای دختر جوان در اتاق خواب رضاشاه در ترکیه »
رضاشاه تنها یک بار به عنوان یک فرمانروا به خارج سفر کرد و آن هم سفر به ترکیه بود ...
وقتی که شاه در این سفر شب هنگام بعد از صرف شام و پذیرائی برای استراحت به اتاق خواب خود میرود در آنجا دختر جوان و زیبا روی تُرک را میبیند که منتظر اوست ...
شاه با ناراحتی صدا میزند که کسی بیاید و میپرسد: این خانم اینجا چه میکند؟
آن فرد میگوید: که جناب "آتاتورک" فرمودند این خانم تا صبح پیش شاه باشند تا شما شب را به تنهائی سر نکنید ...
شاه از آن دخترخانم تُرک میخواهد که از اتاق بیرون رود ...!!
هنگامی که همراهان شاه از او میپرسند که چرا این دختر را از اتاق بیرون کردید شاه جواب میدهد:
اگر امشب را تا بامداد با این دختر تُرک سر میکردم، فردا "آتا تورک" که به ایران می آمد ... من کدام دختر ایرانی را پیش او میفرستادم ؟
همه دختران و زنان ایران ناموس من هستن
دهم تیرماه زادروز محمد قهرمان
شاعر، پژوهشگر و مصحح متون. در روستای امیرآباد از توابع تربت حیدریه به دنیا آمد. تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران گذراند. از آذر ۱۳۴۰ به عنوان کتابدار در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه فردوسی مشغول به کار شد و تا دورۀ بازنشستگی در آن سمت بود.
او زبان بومی تربت حیدریه را به خوبی میدانست و اشعار زیادی به این زبان سرود.
او شاعر و متخصص سبک هندی بود و تصحیح چندین و چند دیوان شعری از جمله دیوان صائب تبریزی را در کارنامه دارد. حاصل عمر و خدی خدای خودم از مجموعههای شعری اوست.
محمد قهرمان در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۲ درگذشت.
ترک آرزو
عادتم شده در عشق، گاهِ گفتگو کردن
خنده بر لب آوردن؛ گریه در گلو کردن
میشود ز دستم گم رشتۀ سخن صد بار
گر شبی شود روزی با تو گفتگو کردن
از تو گوشۀ چشمی دید چشم و حاشا کرد
بایدش چو آیینه با تو روبهرو کردن
دردمندِ عشقت را حال از دو بیرون نیست:
یا ز عشق جان دادن، یا به درد خو کردن
کاش صد زبان باشد همچو شانه عاشق را
تا تواند از دستت شِکوه موبهمو کردن
ای امید جان گفتی چیست آرزویِ تو؟
گر وصال ممکن نیست، ترک آرزو کردن
محمد قهرمان
@AfsharFoundation
@dr_mehdi_nourian
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔹 آرامگاه صائب
▫️مسئلهٔ غمانگیز برای من همیشه باغ صائب بوده است. من در هر جمعی که مناسب بوده است، مسئلهٔ باغ و آرامگاه صائب را مطرح کردهام. در هر مناسبت و هر جایی که صحبت اصفهان بوده، اظهار تأسف کردهام که باغ صائب بهاینصورت درآمده است. این باغِ بسیار بزرگ و باصفا تا چند سال پیش وجود داشت، اما ناگهان ساختمانی را در این باغ ساختند و باغ را کور کردند و از بین بردند؛ با این هدف که کتابخانه بسازند! اینهمه زمین در این شهر بوده است، چرا اینجا؟! حیف از آن باغ بزرگ!
وقتی شما وارد حافظیه میشوید، آن فضای باغ شما را تحت تأثیر قرار میدهد و حالتان دگرگون و روحتان تازه میشود. الان جای باریکی را دمِ خیابان، به آرامگاه صائب اختصاص دادهاند و اصلاً آن عظمتی را که میتوانست داشته باشد، ندارد. نتوانستند از مقبرهٔ صائب بهعنوان سمبلی برای شهر و جاذبهٔ گردشگری استفاده کنند و مقبرهای شبیه مقبرهٔ حافظ و خیام بسازند.
▫️قبر کمالاسماعیل حتی وضعش ازین هم بدتر است. قبر کمالاسماعیل میتوانست یکی از جاذبههای گردشگری باشد که متأسفانه کسی اهمیت نداد.
#صائب
#استاد_نوریان
#اختصاصی
🔹کتاب دیوان ترکی صائب تبریزی منتشر شد
رضا همراز، نویسنده و محقق تبریزی در گفتگو آذرانجمن:
▫️به هنگام مطالعه اشعار صائب تبریزی گاه و بیگاهی با مضامین ترکی روبرو میشدم و در کنار اینها، چند قطعه ای هم از اشعار ترکیاش دیده و خوانده بودم. تا اینکه در نسخی خطی بعضی از اشعارش را پیدا کردم و با نمونه های چاپیاش تطبیق نمودم و توانستم مجموعه اشعارش ترکی این شاعر ذوفنون و نازک خیال تبریز را جمع کنم.
▫️در این کتاب ۱۵۴ بیت شعر ترکی صائب آمده است و صائب در اشعارش بیشتر اوقات به مرادش حکیم فضولی بغدادی و امیر علی شیرنوائی گوشه چشمی داشته است. همچنین سبک شعری صائب چنانکه در فارسی بیشتر هندی میباشد در دیوان ترکی اش هم مکتب هندی را پیش گرفته است.
▫️متاسفانه در حال حاضر، از یک هزارم اشعار صائب، اشعار محدودی به زبان ترکی در دست ما می باشد. اما من امیدوارم در آینده روزی دستنویس دیوان ترکی صائب تبریزی کشف خواهد شد.
ادامه در سایت:
aazaranjoman.ir/?p=42525
@Azar_anjoman | آذرانجمن
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com