♻️ خدمات حکمت در وزارت فرهنگ به دوستان خود
حکمت در وزارت فرهنگ به دوستان خود خدمت ها کرد. به آقایان بدیع الزمان، رشید یاسمی که تالیفاتی را عهده دار بودند حق زحمت چند هزار تومان می داد. من هم گرشاسب نامۀ حکیم اسدی طوسی را تصحیح کردم به این امید که مددی برساند. چهارصد تومان حق تألیف مقرر داشت که یکصد جلد کتاب چاپ شده را بگیر. کتاب را به چاپ رساندم، ناشر قیمت کتاب را شانزده تومان تعیین کرد به این معنی که صد جلد من یکهزار و ششصد تومان قیمت داشت اما به من همان چهارصد تومان را داد. دیباچۀ کتاب را که می نوشتم حکمت از وزارت معزول شد. اگر مانده بود در مقدمه اخلاق او را حلاجی می کردم. اما پس از عزل نام او را در مقدمۀ کتاب به احترام تمام بردم. نامه ای از شیراز مبنی بر کمال دوستی و محبت نوشته بود.
منبع: آل داود، سید علی، کتاب و کتابشناسی در نوشته های حبیب یغمائی، ص54
@Ketabpazhohi
با سلام خدمت دوستان
بنده حقیر در نظر دارم جهت پایان نامه خود ، به تصحیح یکی کتابهایی که تاکنون تصحیح نشده بپردازم .
امیدوارم دوستان عزیز با راهنمایی های خود در انتخاب کتاب و نسخه های آن ، بنده حقیر را راهنمایی فرمایند
مصاحبه با سازندگی (آدینه) (23 / 1 / 1398)
* سابقه آشنایی شما با مرحوم افشار از کجا بود و آیا این سوابق روی توجه شما به حوزه کتابشناسی تأثیر داشت؟
بنده از زمانی که به تاریخ علاقه مند شده و در این حوزه به پژوهش پرداختم، با کارهای مرحوم افشار به خصوص در زمینه تصحیح متونی که در حوزه تاریخ ایران و مشروطه بود، آشنا شدم. این آثار به قدری متنوع بود که شما در هر حوزه ای قدم می گذاشتید، اثری از ایشان می دیدید که از متون کهن تصحیح کرده اند. در سال 68 زمانی که کتاب «تاریخ تشیع در ایران» بنده چاپ شد، مرحوم افشار آن را در مجله آینده معرفی کرد. روشن بود که علاقه ایشان به ایران، زمینه توجه به این اثر شده است. مرحوم افشار به هر آنچه مربوط به ایران بود علاقه مند بود و وجودش را حس و گزارش می کرد. آن زمان از طریق کتابفروشی تاریخ که مرحوم بابک افشار اداره می کرد، با ایشان آشنا شدم. خاطرم هست وقتی کتاب «قانون قزوینی» را که اثری از آثار نقد اجتماعی مهم در آغازین سالهای نیمه دوم قرن سیزدهم بود، تصحیح می کردند، و در مقدمه آن فهرستی از آثار مشابه را آوردند، بنده هم آنچه را از این آثار یافته بودم خدمتشان دادم که در پایان آن را به نام بنده آوردند. کارهای صفوی بنده در اوائل دهه هفتاد هم مورد توجه ایشان بود. از همان وقت، رفت و آمد مختصری آغاز شد که تا این اواخر ادامه یافت. بیشتر این دیدارها در تهران در منزل ایشان بود. در واقع در خانه ایشان به روی محققین باز بود و بنده هم مانند سایرین رفت و آمد داشتم. اغلب با تلفن، سوالات را می پرسیدم، و اگر لازم بود حضورا خدمتشان می رسیدم. صد البته که توجه بنده به کتاب و نسخه خطی، از طریق آثار و توجه ایشان به کتابشناسی و فهرست نویسی جدی تر و بیشتر شد. وجه کتابشناسانه مرحوم افشار، هر کسی را که مشغول کاری در حوزه های ادبی و تاریخی و به طور کلی ایرانشناسی بود، تحت تأثیر قرار می داد. بنده به طور روشن باید عرض کنم که برخی از کارهایم متأثر از کارهای مرحوم افشار است. یکی از روشن ترین موارد انتشار مجموعه «میراث اسلامی ایران» است که بنده با کمک محققان و توسط کتابخانه آیت الله مرعشی منتشر می کردم و دقیقا از لحاظ شکل و ساختار شبیه کار مرحوم افشار با عنوان «فرهنگ ایران زمین» بود. این مجموعه، یعنی «میراث اسلامی ایران»، مورد حمایت مرحوم افشار بود و چندین رساله تصحیح کرده به بنده دادند که در «میراث اسلامی ایران» منتشر شد. این رفت و آمد تا اواخر ادامه داشت. وقتی در کتابخانه مجلس بودم، تصویری از خاطرات تازه یاب مرحوم فروغی را به ایشان دادم که تصحیح کردند و کتابخانه مجلس منتشر کرد. همچنین در نشستی که به مناسبت حضور شماری از فرهیختگان افغانستانی در کتابخانه مجلس داشتیم، تشریف آوردند و سخنرانی کردند. مرحوم افشار سبب آشنایی اشخاص هم با یکدیگر بود. یکی از آنها آشنایی بنده با همایون صنعتی زاده بود که بسیار مغتنم بود. همین طور با مرحوم اصغر مهدوی و احمد اقتداری و دوستان دیگر ایشان......
متن کامل گفتگو را در فایل پی دی اف بالا ملاحظه فرمایید.
@jafarian1964
ابن غضائری عصر ما
من تنها یکبار با مرحوم استاد محمد باقر بهبودی ملاقات و گفتگویی داشتم. منزلشان از منزل ما در خیابان اقدسیه تهران چندان دور نبود. رفتم در منزلش و در زدم و ایشان هم با کمال محبت من را که جوانی در حدود بیست و چند سال بودم با آغوش باز پذیرفت. گمان می کنم سه ساعتی با هم بحث کردیم. نمی دانم چرا اما به هر حال از خامی دوران جوانی ام بود که از همان آغاز رفتم سر بحث و جدل کردن با آن مرحوم درباره پاره از آرای رجالی منحصر به فردش. او هم بحث را جدی تلقی کرد و مبانی خود را برای من توضیح داد و نقدها را پاسخ هایی با حرارت می داد. با مرحوم والد ما آشنایی و رفاقت دیرینه در نجف و بازار تهران داشت و به همین دلیل چندان برای من که جوانی بی تجربه بودم سخت نبود توجه وی را به نقدهای خودم جلب کنم. من کتاب معرفه الحدیث آن مرحوم را همان وقت که چاپ شد خواندم. فکر می کنم بعد از آن هم شاید دو سه مرتبه دیگر هم این کتاب ارزشمند را خوانده ام. کتاب بسیار پر محتوایی است. پاره ای از آرای او در این کتاب و سایر آثار رجالی اش البته چندان مستند نیست. اما شم رجالی اش خوب بود. نکات خوبی را توجه می کرد که دست کم در بسیاری از کسانی که به علم رجال حدیث علاقمند هستند کمتر دیده می شود. سبب دو چیز بود: نخست اینکه کتاب های حدیثی زیادی را تصحیح کرده بود و بنابراین با مشکلات متن ها و کتاب های غیر معتبر و اختلاف سندها آشنا بود. دوم اینکه رجال سنی را خوانده بود و با آن کم و بیش آشنا بود. ممکن بود برخی آرایش قابل قبول نمی نمود و به همین دلیل هم گفتگویش با کیهان فرهنگی و مقدمه اش بر صحیح الکافی و کتاب معرفه الحدیث مورد انتقاد شدید قرار گرفت اما به هرحال دست کم پرسش های خوبی به ذهنش می رسید. گرچه لزوماً پاسخ ها همواره درست نبود. متأسفانه مبانی خودش را در علم رجال درست تنقیح شده ارائه نداد اما نوشته هایش در این زمینه خواندنی بود. من عمده آثارش را در این زمینه تا آن وقت که در ایران بودم می خواندم و دنبال می کردم. بحث ما آن روز کمی بالا گرفت و شاید کمی هم استاد از من رنجیده خاطر شد اما خوب طبعاً نصیحتم کرد که بیشتر بخوانم. رفیق قدیم ما آقای سید محمد جواد شبیری نقد تندی بر او در کیهان فرهنگی آن سال ها نوشت. از آدم های جدی در فن رجال حدیث بود. او و همکارش مرحوم استاد علی اکبر غفاری هر دو خدمت بی منت بسیار کردند به میراث طائفه. بدون هیچ گونه ادعایی در شرایطی بسیار سخت آثار حدیثی و تفسیری و فقهی و کلامی مهمی را منتشر کردند. گاهی من خیلی سال پیش، آن زمان که مرحوم غفاری در مکتبه صدوق می نشست خدمتش می رفتم. احساس می کردم با محدثی و یا وراقی اهل حدیث در مغازه اش در بغداد سده چهارم دیدار می کنم. این حس من آن سالها بود. هر چه هست من از نوشته های مرحوم بهبودی خیلی استفاده کردم. در قم شماری از اهل تحقیق آن سالها با کتاب صحیح الکافی اش مخالفت کردند؛ کما اینکه با کتاب ارزشمند تصحیح تراثنا الرجالی هم همان زمان که چاپ شد مخالفت بسیار شد و گویا از آن موسوعه که استاد نجار نوشته است جز همان جلد اول چیزی منتشر نشد. مرحوم آقای طباطبایی البته با همه این سه استاد رفاقت قدیمی داشت گرچه مشی استاد بهبودی و مشی کتاب تصحیح تراثنا الرجالی را نمی پسندید. بهبودی ابن غضائری عصر ما بود.
@barrasihayetarikhi
ابن غضائری عصر ما
من تنها یکبار با مرحوم استاد محمد باقر بهبودی ملاقات و گفتگویی داشتم. منزلشان از منزل ما در خیابان اقدسیه تهران چندان دور نبود. رفتم در منزلش و در زدم و ایشان هم با کمال محبت من را که جوانی در حدود بیست و چند سال بودم با آغوش باز پذیرفت. گمان می کنم سه ساعتی با هم بحث کردیم. نمی دانم چرا اما به هر حال از خامی دوران جوانی ام بود که از همان آغاز رفتم سر بحث و جدل کردن با آن مرحوم درباره پاره از آرای رجالی منحصر به فردش. او هم بحث را جدی تلقی کرد و مبانی خود را برای من توضیح داد و نقدها را پاسخ هایی با حرارت می داد. با مرحوم والد ما آشنایی و رفاقت دیرینه در نجف و بازار تهران داشت و به همین دلیل چندان برای من که جوانی بی تجربه بودم سخت نبود توجه وی را به نقدهای خودم جلب کنم. من کتاب معرفه الحدیث آن مرحوم را همان وقت که چاپ شد خواندم. فکر می کنم بعد از آن هم شاید دو سه مرتبه دیگر هم این کتاب ارزشمند را خوانده ام. کتاب بسیار پر محتوایی است. پاره ای از آرای او در این کتاب و سایر آثار رجالی اش البته چندان مستند نیست. اما شم رجالی اش خوب بود. نکات خوبی را توجه می کرد که دست کم در بسیاری از کسانی که به علم رجال حدیث علاقمند هستند کمتر دیده می شود. سبب دو چیز بود: نخست اینکه کتاب های حدیثی زیادی را تصحیح کرده بود و بنابراین با مشکلات متن ها و کتاب های غیر معتبر و اختلاف سندها آشنا بود. دوم اینکه رجال سنی را خوانده بود و با آن کم و بیش آشنا بود. ممکن بود برخی آرایش قابل قبول نمی نمود و به همین دلیل هم گفتگویش با کیهان فرهنگی و مقدمه اش بر صحیح الکافی و کتاب معرفه الحدیث مورد انتقاد شدید قرار گرفت اما به هرحال دست کم پرسش های خوبی به ذهنش می رسید. گرچه لزوماً پاسخ ها همواره درست نبود. متأسفانه مبانی خودش را در علم رجال درست تنقیح شده ارائه نداد اما نوشته هایش در این زمینه خواندنی بود. من عمده آثارش را در این زمینه تا آن وقت که در ایران بودم می خواندم و دنبال می کردم. بحث ما آن روز کمی بالا گرفت و شاید کمی هم استاد از من رنجیده خاطر شد اما خوب طبعاً نصیحتم کرد که بیشتر بخوانم. رفیق قدیم ما آقای سید محمد جواد شبیری نقد تندی بر او در کیهان فرهنگی آن سال ها نوشت. از آدم های جدی در فن رجال حدیث بود. او و همکارش مرحوم استاد علی اکبر غفاری هر دو خدمت بی منت بسیار کردند به میراث طائفه. بدون هیچ گونه ادعایی در شرایطی بسیار سخت آثار حدیثی و تفسیری و فقهی و کلامی مهمی را منتشر کردند. گاهی من خیلی سال پیش، آن زمان که مرحوم غفاری در مکتبه صدوق می نشست خدمتش می رفتم. احساس می کردم با محدثی و یا وراقی اهل حدیث در مغازه اش در بغداد سده چهارم دیدار می کنم. این حس من آن سالها بود. هر چه هست من از نوشته های مرحوم بهبودی خیلی استفاده کردم. در قم شماری از اهل تحقیق آن سالها با کتاب صحیح الکافی اش مخالفت کردند؛ کما اینکه با کتاب ارزشمند تصحیح تراثنا الرجالی هم همان زمان که چاپ شد مخالفت بسیار شد و گویا از آن موسوعه که استاد نجار نوشته است جز همان جلد اول چیزی منتشر نشد. مرحوم آقای طباطبایی البته با همه این سه استاد رفاقت قدیمی داشت گرچه مشی استاد بهبودی و مشی کتاب تصحیح تراثنا الرجالی را نمی پسندید. بهبودی ابن غضائری عصر ما بود.
@barrasihayetarikhi
مصاحبه با سازندگی (آدینه) (23 / 1 / 1398)
* سابقه آشنایی شما با مرحوم افشار از کجا بود و آیا این سوابق روی توجه شما به حوزه کتابشناسی تأثیر داشت؟
بنده از زمانی که به تاریخ علاقه مند شده و در این حوزه به پژوهش پرداختم، با کارهای مرحوم افشار به خصوص در زمینه تصحیح متونی که در حوزه تاریخ ایران و مشروطه بود، آشنا شدم. این آثار به قدری متنوع بود که شما در هر حوزه ای قدم می گذاشتید، اثری از ایشان می دیدید که از متون کهن تصحیح کرده اند. در سال 68 زمانی که کتاب «تاریخ تشیع در ایران» بنده چاپ شد، مرحوم افشار آن را در مجله آینده معرفی کرد. روشن بود که علاقه ایشان به ایران، زمینه توجه به این اثر شده است. مرحوم افشار به هر آنچه مربوط به ایران بود علاقه مند بود و وجودش را حس و گزارش می کرد. آن زمان از طریق کتابفروشی تاریخ که مرحوم بابک افشار اداره می کرد، با ایشان آشنا شدم. خاطرم هست وقتی کتاب «قانون قزوینی» را که اثری از آثار نقد اجتماعی مهم در آغازین سالهای نیمه دوم قرن سیزدهم بود، تصحیح می کردند، و در مقدمه آن فهرستی از آثار مشابه را آوردند، بنده هم آنچه را از این آثار یافته بودم خدمتشان دادم که در پایان آن را به نام بنده آوردند. کارهای صفوی بنده در اوائل دهه هفتاد هم مورد توجه ایشان بود. از همان وقت، رفت و آمد مختصری آغاز شد که تا این اواخر ادامه یافت. بیشتر این دیدارها در تهران در منزل ایشان بود. در واقع در خانه ایشان به روی محققین باز بود و بنده هم مانند سایرین رفت و آمد داشتم. اغلب با تلفن، سوالات را می پرسیدم، و اگر لازم بود حضورا خدمتشان می رسیدم. صد البته که توجه بنده به کتاب و نسخه خطی، از طریق آثار و توجه ایشان به کتابشناسی و فهرست نویسی جدی تر و بیشتر شد. وجه کتابشناسانه مرحوم افشار، هر کسی را که مشغول کاری در حوزه های ادبی و تاریخی و به طور کلی ایرانشناسی بود، تحت تأثیر قرار می داد. بنده به طور روشن باید عرض کنم که برخی از کارهایم متأثر از کارهای مرحوم افشار است. یکی از روشن ترین موارد انتشار مجموعه «میراث اسلامی ایران» است که بنده با کمک محققان و توسط کتابخانه آیت الله مرعشی منتشر می کردم و دقیقا از لحاظ شکل و ساختار شبیه کار مرحوم افشار با عنوان «فرهنگ ایران زمین» بود. این مجموعه، یعنی «میراث اسلامی ایران»، مورد حمایت مرحوم افشار بود و چندین رساله تصحیح کرده به بنده دادند که در «میراث اسلامی ایران» منتشر شد. این رفت و آمد تا اواخر ادامه داشت. وقتی در کتابخانه مجلس بودم، تصویری از خاطرات تازه یاب مرحوم فروغی را به ایشان دادم که تصحیح کردند و کتابخانه مجلس منتشر کرد. همچنین در نشستی که به مناسبت حضور شماری از فرهیختگان افغانستانی در کتابخانه مجلس داشتیم، تشریف آوردند و سخنرانی کردند. مرحوم افشار سبب آشنایی اشخاص هم با یکدیگر بود. یکی از آنها آشنایی بنده با همایون صنعتی زاده بود که بسیار مغتنم بود. همین طور با مرحوم اصغر مهدوی و احمد اقتداری و دوستان دیگر ایشان......
متن کامل گفتگو را در فایل پی دی اف بالا ملاحظه فرمایید.
@jafarian1964
ابن غضائری عصر ما
من تنها یکبار با مرحوم استاد محمد باقر بهبودی ملاقات و گفتگویی داشتم. منزلشان از منزل ما در خیابان اقدسیه تهران چندان دور نبود. رفتم در منزلش و در زدم و ایشان هم با کمال محبت من را که جوانی در حدود بیست و چند سال بودم با آغوش باز پذیرفت. گمان می کنم سه ساعتی با هم بحث کردیم. نمی دانم چرا اما به هر حال از خامی دوران جوانی ام بود که از همان آغاز رفتم سر بحث و جدل کردن با آن مرحوم درباره پاره از آرای رجالی منحصر به فردش. او هم بحث را جدی تلقی کرد و مبانی خود را برای من توضیح داد و نقدها را پاسخ هایی با حرارت می داد. با مرحوم والد ما آشنایی و رفاقت دیرینه در نجف و بازار تهران داشت و به همین دلیل چندان برای من که جوانی بی تجربه بودم سخت نبود توجه وی را به نقدهای خودم جلب کنم. من کتاب معرفه الحدیث آن مرحوم را همان وقت که چاپ شد خواندم. فکر می کنم بعد از آن هم شاید دو سه مرتبه دیگر هم این کتاب ارزشمند را خوانده ام. کتاب بسیار پر محتوایی است. پاره ای از آرای او در این کتاب و سایر آثار رجالی اش البته چندان مستند نیست. اما شم رجالی اش خوب بود. نکات خوبی را توجه می کرد که دست کم در بسیاری از کسانی که به علم رجال حدیث علاقمند هستند کمتر دیده می شود. سبب دو چیز بود: نخست اینکه کتاب های حدیثی زیادی را تصحیح کرده بود و بنابراین با مشکلات متن ها و کتاب های غیر معتبر و اختلاف سندها آشنا بود. دوم اینکه رجال سنی را خوانده بود و با آن کم و بیش آشنا بود. ممکن بود برخی آرایش قابل قبول نمی نمود و به همین دلیل هم گفتگویش با کیهان فرهنگی و مقدمه اش بر صحیح الکافی و کتاب معرفه الحدیث مورد انتقاد شدید قرار گرفت اما به هرحال دست کم پرسش های خوبی به ذهنش می رسید. گرچه لزوماً پاسخ ها همواره درست نبود. متأسفانه مبانی خودش را در علم رجال درست تنقیح شده ارائه نداد اما نوشته هایش در این زمینه خواندنی بود. من عمده آثارش را در این زمینه تا آن وقت که در ایران بودم می خواندم و دنبال می کردم. بحث ما آن روز کمی بالا گرفت و شاید کمی هم استاد از من رنجیده خاطر شد اما خوب طبعاً نصیحتم کرد که بیشتر بخوانم. رفیق قدیم ما آقای سید محمد جواد شبیری نقد تندی بر او در کیهان فرهنگی آن سال ها نوشت. از آدم های جدی در فن رجال حدیث بود. او و همکارش مرحوم استاد علی اکبر غفاری هر دو خدمت بی منت بسیار کردند به میراث طائفه. بدون هیچ گونه ادعایی در شرایطی بسیار سخت آثار حدیثی و تفسیری و فقهی و کلامی مهمی را منتشر کردند. گاهی من خیلی سال پیش، آن زمان که مرحوم غفاری در مکتبه صدوق می نشست خدمتش می رفتم. احساس می کردم با محدثی و یا وراقی اهل حدیث در مغازه اش در بغداد سده چهارم دیدار می کنم. این حس من آن سالها بود. هر چه هست من از نوشته های مرحوم بهبودی خیلی استفاده کردم. در قم شماری از اهل تحقیق آن سالها با کتاب صحیح الکافی اش مخالفت کردند؛ کما اینکه با کتاب ارزشمند تصحیح تراثنا الرجالی هم همان زمان که چاپ شد مخالفت بسیار شد و گویا از آن موسوعه که استاد نجار نوشته است جز همان جلد اول چیزی منتشر نشد (یکی از علل مخالفت به کار گیری زبان تند کتاب بود که دلیلی هم نداشت و طبعاً واکنش بر انگیز بود). مرحوم آقای طباطبایی البته با همه این سه استاد رفاقت قدیمی داشت گرچه مشی استاد بهبودی و مشی کتاب تصحیح تراثنا الرجالی را نمی پسندید. بهبودی ابن غضائری عصر ما بود.
مرحوم استاد علی اکبر غفاری، حديث شناس، رجال شناس و مصحح و مترجم برجسته. خدايش او را بيامرزد. در دوران جوانی گاهی خدمت او در کتابفروشی صدوق می رسيدم. در طول عمر پر برکتش دهها کتاب را تصحيح و يا ترجمه کرد. مهمترين آثار حديثی را او به نسل جديد با تصحيح های خوبش معرفی کرد؛ از کتاب شريف کافی گرفته تا کتاب های فقيه و تهذيبين. بيشتر آثار شيخ صدوق را او تصحيح کرد و در دانش رجال و درايه حقيقتا متخصص بود. با امکانات بسيار محدود و بدون هيچگونه چشمداشتی دهها سال از عمر شريف خود را به احيای آثار و معالم شيعه اختصاص داد. با وجود آنکه در دانش حديث و فقه و رجال از بسياری از معاصران خود برتر بود اما معيشتش تنها از طريق چاپ کتاب و کتابفروشی اش در تهران و در سال های اخير از طريق تدريس بود. اولين بار که خدمت او رسيدم با اينکه سن من شايد به بيست هم نمی رسيد اما به پرسش هايم با دقت پاسخ داد. با مرحوم پدرم سابقه رفاقتش به نجف می رسيد. صفایی که در او و در چند تنی مانند او بود کجاست امروز؟ استاد علی اکبر غفاری از مفاخر دوران ما بود.
درباره شادروان دکتر احمد فرديد
مستند تازه را درباره مرحوم دکتر فرديد ديدم. جالب بود. گرچه به آن می توان نقدهایی داشت. من هيچ گاه دکتر فرديد را از نزديک نديدم. اما با برخی دوستان نزديک او آشنایی و رفاقت داشتم. در مرکز دائرة المعارف در آن سال ها يکی از موضوعات گفتگو در "گعده" های علمی مان با استادان و همکاران همين دکتر فرديد بود و احوال و اطوار و آرای گاه عجيبش. از دکتر دينانی درباره اش بسيار شنيده ام و حکاياتی را در دفاترم ثبت کرده ام. از جمله از تماس های تلفونی چند ساعته او با فرديد که گاهی به شش هفت ساعت و بل بيشتر متجاوز می شد و در اين ميان کار به نزاع و دعوا هم می کشيد. اما در مجموع دکتر دينانی نسبت به جديت تفکر او اعتقاد گونه ای داشت. مرحوم دکتر شرف از پيش از انقلاب با او آشنا بود و حکايت های شيرينی درباره اش نقل می کرد؛ از جمله دفتری که در رابطه با فلسفه حزب رستاخيز نوشته بود و دکتر شرف آن را خوانده بود. از ديگران مانند مرحوم زرياب و خیلی های دیگر هم مجموعه ای از حکایات درباره فردید در دفاتر خاطراتم دارم. برای خوانندگان کیهان فرهنگی و بعدها مجله کیان و خوانندگان دکتر سروش، فرديد متفکر قابل اعتنایی قلمداد نمی شد و نمی شود. در همين مستند هم بيشتر مصاحبه شوندگان بيش از آنکه به عمق تفکر او بپردازند به نقد اطوار و احوال او پرداختند. راست است که احوال و اطوار او چندان به مخالفانش و حتی برخی دوستانش خوش نمی آمد. با اين وصف نمی توان فرديد را خواند و جدی بودن برخی از محورهای انديشگی او را نديد. او بسيار خوانده بود و زبان هم خوب می دانست و آدم اهل تأملی بود. در منظومه فکری او (اگر بتوان آن را منظومه ای خواند) پاره هایی هست که قابل توجه است و می تواند آدم را به انديشيدن فراخواند. با اين وصف به نظرم مشکل او شلختگی در فکر و زبان بود. اگر به جای سخن گفتن بيشتر می نوشت به نظرم می توانست به انديشه خود نظمی دهد. اصولا روشنفکرانی از ما که بيش از آنکه بنويسند خطابه را شغل شاغل خود کرده اند از دقت فکری و نظم انديشگی کمتری بهره مندند. نوشتن منضبط را جدی بگيريم...
✍ چند وقت پیش استفتاءاتی را می خواندم که گروهی از سلفی مآبان الجزائر برای مفتی خود ارسال داشته بودند. یکی از پرسش ها در راستای بحث ما جالب بود.
🔹 "یک کتاب فروشی آثار افرادی چون ابن سینا، که انحراف و بلکه کفر او مسلّم است، را می فروشد. پیشتر نیز به او تذکر داده ایم. می گوید که ابن سینا و غزالی و فخر رازی و ابن عربی و ... همه نمایانگر نگرش هایی در جهان اسلام هستند. مخاطبان خود به سلیقه و علاقه خود آثار مورد نظرشان را انتخاب می کنند. آثار تفسیری و حدیثی زیادی با گرایش های دیگر نیز هست که علاقمندان می توانند ابتیاع نمایند. این سخن باطل از او صادر شده تا بتواند این آثار را بفروشد. حال که گفت وگو و تذکّر نتیجه نداد وظیفه چیست؟ ..."
🔹 در متن تصویر عبارتی از ابن قیم جوزیه را می بینید. در چند دهه گذشته آثار او بیش از همیشه توسط سلفیان ترویج می شود و دهها طبع جدید از هر اثر وی در دست است. به تازگی، مجموعه آثار وی در ویراستی خوب و طبعی مطبوع به دستم رسید. این شاگرد ابن تیمیه که امروزه به عنوان چهره ای اخلاقی شناسانده می شود، در بسیاری از آثار خود به نقد تند ابن سینا پرداخته و او را سخت نواخته است.
☘☘
روایتی از مخالفت مرحوم حائری با تهیه فهرست نسخ خطی کتابخانه مجلس
.
.
سید علی آل داوود در مراسم نکوداشت مرحوم عبدالحسن حائری، رییس فقید کتابخانه مجلس شورای اسلامی روایتی از نظر حائری در مخالفت با تهیه فهرست از نسخ خطی کتابخانه مجلس را بیان کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی خانه کتاب، مراسم یادبود استاد عبدالحسین حائری؛ نسخه پژوه، کتابشناس، فهرست نگار و رئیس اسبق کتابخانه مجلس توسط موسسه خانه کتاب و مرکز پژوهشی میراث مکتوب برگزار شد.
در این مراسم که با حضور ادیبان، پژوهشگران، نسخه پژوهان و کتابداران برگزار شد، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و موسسه فرهنگی شهر کتاب با خانه کتاب و مرکز پژوهشی میراث مکتوب همکاری داشتند.
سید علی آل داوود؛ پژوهشگر و مولف، نخستین سخنران مراسم یادبود استاد عبدالحسین حائری بود که سخنانش را چنین آغاز کرد: از ۴۵ سال پیش با استاد حائری مانوس هستم. ایشان ۳ سال پیش از انقلاب به ریاست کتابخانه مجلس برگزیده شد، اما از سال ها قبل مسئولیت بخش خطی کتابخانه را بر عهده داشت. او همواره قلب تپنده کتابخانه مجلس بود.
آل داوود گفت: ایشان از سال ۱۳۳۲ به درستی به اهمیت نسخ خطی پی برده بود و نسخ خطی را مهم ترین منبع برای تدوین تاریخ جامع ایران در تمام ابعاد می دانست. از حق نباید گذشت که کتابخانه مجلس در مقایسه با خیلی از کتابخانه های بزرگ، در این زمینه گام های بزرگی برداشته است.
وی ادامه داد:روزی که استاد حائری از قم به تهران آمد و در کتابخانه مجلس به کار پرداخت، کسی تصور نمی کرد دوران اشتغال او بیش از ۵۰ سال در کتابخانه مجلس به طول خواهد انجامید. شاید خود او هم گمان نمی برد که این مدت در کتابخانه مجلس بماند.
آل داوود افزود:او بیش از هر کار به شناسایی نسخه های خطی ناشناخته پرداخت و روزها، ماه ها و سال ها تلاش کرد تا مشکلات نسخه های ناشناخته را بگشاید.
این پژوهشگر بیان کرد: برخی نسبت به او این انتقاد را مطرح میکردند که حداقل باید موجودی نسخ خطی را به صورت فهرست وار در اختیار علاقه مندان قرار دهد، اما حائری مخالف تهیه این فهرست واره بود و عقیده داشت مضرات این کار عجولانه بیشتر از فواید آن است.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: پس از انقلاب، گروه خواستاران نسخ خطی فزونی یافت و اکثر آن ها هم با نسخ خطی آشنایی نداشتند. این سیل خروشان نسخه جویان حائری را وادار به سختگیری می کرد.
آل داوود در بیان بخش دیگری از ویژگی های مرحوم حائری گفت: «حائری از راهنمایی محققان واقعی هیچ ابایی نداشت. صدها بار شاهد درس آموزی های او بودم و بعضا از صبر او شگفت زده می شدم.»
منوچهر صدوقی سها؛ نویسنده، پژوهشگر و عرفان پژوه نیز در این مراسم طی سخنانی، ضمن بیان این که بالغ بر ۴۰ سال در خدمت مرحوم حائری بودم، اما به ۳ دلیل ترجیح میدهم درباره او صحبت نکنم، گفت: «نخستین دلیل این که، حرف زدن درباره مرحوم حائری واقعا سخت است. دومین دلیلی که درباره او صحبت نمی کنم این است که او بیشتر علاقه داشت از جد بزرگوارش صحبت شود. سومین دلیلم هم این است که ما از حدود ۱۵۰ سال پیش به بیت حائری ارادت خانوادگی داریم.»
مرحوم حائری به محتوا، ظاهر کتاب، جلد و تذهیب احاطه داشت
مهدی محقق؛ نویسنده، ادیب، فقیه و رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی نیز در این مراسم ضمن اشاره به این که شاید در میان دوستانی که در این مجلس حضور دارند، قدیمی ترین فردی که با مرحوم حائری آشنایی دارد، من باشم گفت: ۶۷ سال پیش زمانی که به مشهد رفتم تا نزد استاد علی نیشابوری درس بخوانم، روزی ۶ ساعت در محضر آن ادیب بزرگوار حضور داشتم و بسیار اتفاق می افتاد که ایشان اسامی کتابهایی را ذکر میکرد که من نام آن ها را نشنیده بودم. همیشه فکر می کردم در آینده باید این کتاب ها را پیدا کنم و ببینم چه تفسیری دارند.
محقق ادامه داد: فقط یک سال در مشهد ماندم چون علاقه مند بودم فلسفه بخوانم که در مشهد رونق نداشت و تهران محیط مناسبی برای درس فلسفه بود. وقتی از مشهد برگشتم ماه خرداد بود و کلاسی برگزار نمی شد. در جست و جوی کتاب هایی که نامش را از استادم شنیده بودم به کتابخانه مجلس رفتم و در آن عضو شدم.
وی افزود: هر روز این کتاب ها را مطالعه می کردم و به تفاصیل با آن ها آشنا میشدم. هر روز می دیدم که شخصی معمم بین مخزن و سالن مطالعه کتابخانه، رفت و آمد می کند. به مرور با ایشان سلام و علیک پیدا کردم. این فرد، مرحوم عبدالحسین حائری نوه مرحوم حائری؛ بنیانگذار حوزه علمیه قم بود.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ضمن بیان خاطراتی از مرحوم حائری، از خانواده حائری به عنوان «خانواده علم» نام برد و بیان کرد: خانواده حائری، خانواده علم بود و مرحوم عبدالحسین حائری، در کتابشناسی و نسخه شناسی تخصص داشت. او به محتوا، ظاهر کتاب، انواع خط، جلد و تذهیب احاطه داشت. فقدان ایشان بر
ابن غضائری عصر ما
من تنها یکبار با مرحوم استاد محمد باقر بهبودی ملاقات و گفتگویی داشتم. منزلشان از منزل ما در خیابان اقدسیه تهران چندان دور نبود. رفتم در منزلش و در زدم و ایشان هم با کمال محبت من را که جوانی در حدود بیست و چند سال بودم با آغوش باز پذیرفت. گمان می کنم سه ساعتی با هم بحث کردیم. نمی دانم چرا اما به هر حال از خامی دوران جوانی ام بود که از همان آغاز رفتم سر بحث و جدل کردن با آن مرحوم درباره پاره از آرای رجالی منحصر به فردش. او هم بحث را جدی تلقی کرد و مبانی خود را برای من توضیح داد و نقدها را پاسخ هایی با حرارت می داد. با مرحوم والد ما آشنایی و رفاقت دیرینه در نجف و بازار تهران داشت و به همین دلیل چندان برای من که جوانی بی تجربه بودم سخت نبود توجه وی را به نقدهای خودم جلب کنم. من کتاب معرفه الحدیث آن مرحوم را همان وقت که چاپ شد خواندم. فکر می کنم بعد از آن هم شاید دو سه مرتبه دیگر هم این کتاب ارزشمند را خوانده ام. کتاب بسیار پر محتوایی است. پاره ای از آرای او در این کتاب و سایر آثار رجالی اش البته چندان مستند نیست. اما شم رجالی اش خوب بود. نکات خوبی را توجه می کرد که دست کم در بسیاری از کسانی که به علم رجال حدیث علاقمند هستند کمتر دیده می شود. سبب دو چیز بود: نخست اینکه کتاب های حدیثی زیادی را تصحیح کرده بود و بنابراین با مشکلات متن ها و کتاب های غیر معتبر و اختلاف سندها آشنا بود. دوم اینکه رجال سنی را خوانده بود و با آن کم و بیش آشنا بود. ممکن بود برخی آرایش قابل قبول نمی نمود و به همین دلیل هم گفتگویش با کیهان فرهنگی و مقدمه اش بر صحیح الکافی و کتاب معرفه الحدیث مورد انتقاد شدید قرار گرفت اما به هرحال دست کم پرسش های خوبی به ذهنش می رسید. گرچه لزوماً پاسخ ها همواره درست نبود. متأسفانه مبانی خودش را در علم رجال درست تنقیح شده ارائه نداد اما نوشته هایش در این زمینه خواندنی بود. من عمده آثارش را در این زمینه تا آن وقت که در ایران بودم می خواندم و دنبال می کردم. بحث ما آن روز کمی بالا گرفت و شاید کمی هم استاد از من رنجیده خاطر شد اما خوب طبعاً نصیحتم کرد که بیشتر بخوانم. رفیق قدیم ما آقای سید محمد جواد شبیری نقد تندی بر او در کیهان فرهنگی آن سال ها نوشت. از آدم های جدی در فن رجال حدیث بود. او و همکارش مرحوم استاد علی اکبر غفاری هر دو خدمت بی منت بسیار کردند به میراث طائفه. بدون هیچ گونه ادعایی در شرایطی بسیار سخت آثار حدیثی و تفسیری و فقهی و کلامی مهمی را منتشر کردند. گاهی من خیلی سال پیش، آن زمان که مرحوم غفاری در مکتبه صدوق می نشست خدمتش می رفتم. احساس می کردم با محدثی و یا وراقی اهل حدیث در مغازه اش در بغداد سده چهارم دیدار می کنم. این حس من آن سالها بود. هر چه هست من از نوشته های مرحوم بهبودی خیلی استفاده کردم. در قم شماری از اهل تحقیق آن سالها با کتاب صحیح الکافی اش مخالفت کردند؛ کما اینکه با کتاب ارزشمند تصحیح تراثنا الرجالی هم همان زمان که چاپ شد مخالفت بسیار شد و گویا از آن موسوعه که استاد نجار نوشته است جز همان جلد اول چیزی منتشر نشد. مرحوم آقای طباطبایی البته با همه این سه استاد رفاقت قدیمی داشت گرچه مشی استاد بهبودی و مشی کتاب تصحیح تراثنا الرجالی را نمی پسندید. بهبودی ابن غضائری عصر ما بود.
@barrasihayetarikhi
امروز صبح برای تعمیر عینک مطالعه رفتم پاساژ ناشران در خیابان ارم , عینک سازی سعادت, تا عینک آماده شود گفتم نگاهی به کتابفروشی " کتابهای خوب " با مدیریت آقای غفاری بیندازم , گرچه بنای کتاب خریدن نداشتم .
مدیر جوان و خوش اخلاق کتابها و مؤلفان معاصر را می شناخت و عمدتاً آثار تاریخی , ادبی وفلسفی را عرضه می کرد , از چاپهای قدیم تا چاپهای جدید که در میان شان کتابهای نایاب و طبعاً دست دوم ولی پاکیزه بسیار بود.
قیمت بیشتر کتابها مناسب و بلکه ارزان تر از قیمت سوقیه بود.
از آقای غفاری پرسیدم : از این کار درآمد و سودی هم برایت حاصل می شود؟
در ابتدا از وضیعت کساد بازار کتاب گفت و سختی معیشت و بی پولی کتاب خوانها , ولی در ادامه از کار خود اظهار رضایت کرد; چرا که کار دل خواه اوست که خودش با اختیار انتخاب کرده و از اینکه مراجعه کنندگانی که اینگونه آثار را در دیگر کتابفروشی های قم پیدا نمی کنند و در اینجا با قیمت مناسب و با رضایت خاطر به کتاب مورد علاقه شان دست پیدا می کنند, ابراز رضایت می کرد.
دو کتاب مربوط به بابل و مازندران خریدم با قیمت بسیار مناسب , وپس از گپ و گفتی دلنشین از او خداحافظی کرده و به سمت کتابخانه آیت الله مرعشی به راه افتادم.
با سلام و آرزوی قبولی طاعات همه عزیزان
با توجه به استقبال فرهیختگان گرانقدر از طرح و البته ایجاد سوالات متعدد بر خود لازم دیدم چند نکته را خدمت بزرگواران توضیح دهم
۱-هر چند این طرح صرفا در خصوص رسایل کوتاه می باشد که نمی توان بصورت مجزا به چاپ رساند
اما بنیاد پژوهش های آستان قدس همواره آمادگی چاپ آثار فاخر همه پژوهشگران محترم را بصورت مستقل و در قالب کتاب های جداگانه را دارد
و از کلیه آثار علمی استقبال می نماید
۲- این طرح محدودیت زمانی ندارد و از سال ۱۳۶۴ با مجموعه رسایل فارسی (که تا کنون ۱۲ شماره از آن چاپ شده است) در خدمت محققین گرامی بوده ایم
و البته امید داریم که بتوان بیش از این در خدمت جامعه تراثی کشور باشیم
۳-چاپ آثار (به شرط تایید علمی اثر در شورای علمی بنیاد) هیچ هزینه ای برای محققین محترم نخواهد داشت و هزینه های صفحه آرایی و ویراستاری و ... نیز بر عهده بنیاد خواهد بود
سروران گرامی هر گونه سوالی در زمینه چاپ آثار خود داشتند می توانند از طریق آی دی زیر مطرح بفرمایند
با تشکر
@rostamiani
با سلام خدمت بزرگان ادب در این متن نظر صهبایی که خود سنی متعصب بود در مورد "مقربان درگاه" چگونه تفسیر می فرمایید ؟آیا به نظرتون کلام ظهوری را به نوعی تعصب به اهل بیت پیامبر می دانید ؟ در حالی مولانا می گوید اگر ظهوری اگر ابراهیم عادلشاه را مدح می کند این مدح خالی از تعصب است اما این گفتار ظهوری در مورد اهل بیت تعصب است و عدول از هنجار
بزرگواران خدمتتان باید عرض کنم بنده تمام کتابخانه های مهم را گشته ام از آثار صهبایی غیر از این چاپ سنگی وجود ندارد و بسیاری از مسائل مربوط در مورد زبان شناسی ، حوزۀ نقد ادبی و بلاغت هنوز در کتب و تحقیقات ادبی باز نشده تحول و سیر پیشرفتای که از زمان مرحوم سراج الدین علی خان آرزو شروع شد و صهبایی هم جزو پیشاهنگان این قافله بزرگ ادبی بود.و بنده به هیچ وجه نمی خوام در پیشگاه اساتید بزرگوار مدعی صهبایی دانی بکنم و این در توان من نیست اما این را هم اجازه نخواهم داد میراثی که مال ایران زمین و زبان مقدس فارسی است پژوهشگران شبه قاره بیایند این گونه تحقیقات مفید را در اختیار خود قرار دهند متاسفانه با همه احترامی که به همه پژوهشگران و اساتید شبه قاره دارم، باید عرض کنم میراث بزرگی از ایران زمین در کتابخانه های شبه قاره داره خاک می خوره چرا پژوهشگران عزیز ایرانی اجازه می دن این میراث در این کتابخانه خاک بخورد
مصاحبه با سازندگی (آدینه) (23 / 1 / 1398)
* سابقه آشنایی شما با مرحوم افشار از کجا بود و آیا این سوابق روی توجه شما به حوزه کتابشناسی تأثیر داشت؟
بنده از زمانی که به تاریخ علاقه مند شده و در این حوزه به پژوهش پرداختم، با کارهای مرحوم افشار به خصوص در زمینه تصحیح متونی که در حوزه تاریخ ایران و مشروطه بود، آشنا شدم. این آثار به قدری متنوع بود که شما در هر حوزه ای قدم می گذاشتید، اثری از ایشان می دیدید که از متون کهن تصحیح کرده اند. در سال 68 زمانی که کتاب «تاریخ تشیع در ایران» بنده چاپ شد، مرحوم افشار آن را در مجله آینده معرفی کرد. روشن بود که علاقه ایشان به ایران، زمینه توجه به این اثر شده است. مرحوم افشار به هر آنچه مربوط به ایران بود علاقه مند بود و وجودش را حس و گزارش می کرد. آن زمان از طریق کتابفروشی تاریخ که مرحوم بابک افشار اداره می کرد، با ایشان آشنا شدم. خاطرم هست وقتی کتاب «قانون قزوینی» را که اثری از آثار نقد اجتماعی مهم در آغازین سالهای نیمه دوم قرن سیزدهم بود، تصحیح می کردند، و در مقدمه آن فهرستی از آثار مشابه را آوردند، بنده هم آنچه را از این آثار یافته بودم خدمتشان دادم که در پایان آن را به نام بنده آوردند. کارهای صفوی بنده در اوائل دهه هفتاد هم مورد توجه ایشان بود. از همان وقت، رفت و آمد مختصری آغاز شد که تا این اواخر ادامه یافت. بیشتر این دیدارها در تهران در منزل ایشان بود. در واقع در خانه ایشان به روی محققین باز بود و بنده هم مانند سایرین رفت و آمد داشتم. اغلب با تلفن، سوالات را می پرسیدم، و اگر لازم بود حضورا خدمتشان می رسیدم. صد البته که توجه بنده به کتاب و نسخه خطی، از طریق آثار و توجه ایشان به کتابشناسی و فهرست نویسی جدی تر و بیشتر شد. وجه کتابشناسانه مرحوم افشار، هر کسی را که مشغول کاری در حوزه های ادبی و تاریخی و به طور کلی ایرانشناسی بود، تحت تأثیر قرار می داد. بنده به طور روشن باید عرض کنم که برخی از کارهایم متأثر از کارهای مرحوم افشار است. یکی از روشن ترین موارد انتشار مجموعه «میراث اسلامی ایران» است که بنده با کمک محققان و توسط کتابخانه آیت الله مرعشی منتشر می کردم و دقیقا از لحاظ شکل و ساختار شبیه کار مرحوم افشار با عنوان «فرهنگ ایران زمین» بود. این مجموعه، یعنی «میراث اسلامی ایران»، مورد حمایت مرحوم افشار بود و چندین رساله تصحیح کرده به بنده دادند که در «میراث اسلامی ایران» منتشر شد. این رفت و آمد تا اواخر ادامه داشت. وقتی در کتابخانه مجلس بودم، تصویری از خاطرات تازه یاب مرحوم فروغی را به ایشان دادم که تصحیح کردند و کتابخانه مجلس منتشر کرد. همچنین در نشستی که به مناسبت حضور شماری از فرهیختگان افغانستانی در کتابخانه مجلس داشتیم، تشریف آوردند و سخنرانی کردند. مرحوم افشار سبب آشنایی اشخاص هم با یکدیگر بود. یکی از آنها آشنایی بنده با همایون صنعتی زاده بود که بسیار مغتنم بود. همین طور با مرحوم اصغر مهدوی و احمد اقتداری و دوستان دیگر ایشان......
متن کامل گفتگو را در فایل پی دی اف بالا ملاحظه فرمایید.
@jafarian1964
🔸توصیف مرحوم استاد رشیدپور از یک معلّم نمونه:
🔹و اما او... چهل و پنج سال با او آشنائی داشتم، او معلمی شایسته و انسانی نمونه بود، از هواهای نفسانی رسته بود.
🔸به اعتراف استاد بزرگوار علامه طباطبائی از همه شاگردانش دقیقتر بود. با اینکه از مهمترین و باهوشترین شاگردن علامه طباطبائی قدس سره بود وقتی چیزی را نمی دانست با کمال جرات از طلبه های جوان مشکل خود را پرسش می کرد و هرگز از ندانستنی ها خجالت نمی کشید، و به عبارت دیگر از آموختن ننگ و عار نداشت.
🔹خدای نظم و انضباط بود، بر خلاف همه طلبه ها در آغاز شب به خوابیدن پرداخته، قبل از اذان بیدار شده، پس از نماز به مطالعه کردن می پرداخت.
🔸در محاسبات مالی آنچنان دقیق بود که وقتی از تلفن مدرسه ای که خودش آن جا را بنیان نهاده بود استفاده می کرد پول تلفن ها را در کناری می گذاشت.
🔹وقتی به منزل بستگان خود به مهمانی می رفت با خرید اشياء و مواد لازم و ضروری به صورت کادو و هديه، زحمات فامیل را جبران می کرد.
🔸به دنیا و دنیاپرستی سر سوزنی علاقه نداشت، در منزل پدری اش که با تیر چوبی ساخته شده بود زندگی می کرد، به جای پرداختن به دنیا عاشق ارشاد و راهنمائی جوانان بود.
🔹دنبال شهرت و معروفیت نمی گشت، سخنش برنده و قاطع بود، کلمات و الفاظ او تا عمق جان اثر و نفوذ می کرد.
🔸به هدایت وراهنمائی انسانها بالاخص جوانان عشق می ورزید و در انجام این کار مرز و حدی را قائل نبود، در کوهنوردی و راهپیمائی و در داخل ماشین هر جا مشتاق هدایت و ارشادی را پیدا می کرد به ساختن و ارشاد آن می پرداخت. شیفته و بیقرار ارشاد و هدایت بود.
🔹یکی از ویژگی های خاص او این بود که تمام افرادی که به نوعی گرفتار شده و یا بیمار شده، در منزل خانه نشین شده بودند به عیادت آنها رفته، عیادت کردن را بهانه کرده، مشکلات زندگی و اقتصادی آنان را حل می کرد، بدون اینکه دیگران از این عمل آگاهی یابند.
🔸... راستی چه مهر پربار و پربرکتی! پنجاه، شصت سال در خدمت مردم، در خدمت خلق الله، در خدمت تربیت، در خدمت ارشاد و هدایت، کدام ثروتمند و تاجری می تواند با چنین شخصی به رقابت بپردازد!
معلم نمونه، استاد مجید رشیدپور
@bazmeghodsian
🔻تذکّر: برخی دوستان گفته اند: رابطه شهيد مطهرى با استاد سلوكى خود (مرحوم طهرانی) به دلالت رسول اكرم (ص) و امام حسين (ع) در خواب آغاز شده است.
🔹اگر جریان خواب هم مثل تاریخ سازی های جریان طهرانی نباشد که نهضت امام خمینی را به پیشنهاد و دلالت طهرانی می دانند!! باید بگوییم خود شهید مطهری هم به آن خواب چندان اعتقادی نداشته، والاّ اگر خواب را حجّت می دانست - به اذعان خود طهرانی - تنها یک دهم خود را تسلیم او نمی کرد! بلکه با تمام وجود تسلیم او می شد، و در آخر هم ارتباطش را با او کم نمی کرد و به امام نمی پیوست.
🔸مطهری امام را بسیار بالاتر از طهرانی و امثال او می دانست. او علی رغم عدم رضایت مرحومین حداد و طهرانی، با تمام وجود در خدمت اهداف امام قرار گرفت و با نیل به مقام اعلای شهادت همه مدعیان را در حسرت وانهاد. مطهری عاقل تر از این بود که طبق یک خواب، خود را کاملا تسلیم یک انسان جایز الخطا بکند. روحش شاد که جامعه ما چه نیازمند است به بینش مطهّر او!
@bazmeghodsian
🔸حالی از آن خوش حالها!
🔹حضرت علامه سید محمد علی روضاتی علاوه بر تخصص در علوم رجال و تراجم و کتابشناسی و نسخه شناسی، اخلاقی به غایت نیکو داشت و بسیار مبادی آداب بود.
🔸هر نسخه خطی که از ایشان درخواست می کردم و بلکه بدون درخواست سخاوتمندانه در اختیارم می گذاشت و بسا اصل نسخه یک ماه نزدم می ماند. از جمله نسخه منحصر به فرد کتاب مقامات معنوی در احوال رجال دوره پهلوی نوشته علامه معلّم حبیب آبادی را به فرموده ایشان به منزل بردم و یک ماه از مطالب آن یادداشت برداری کردم. چنانچه امالی معلم حبیب آبادی را نیز با نهایت بزرگواری به امانت به یکی از دوستان همراهم داد و تصویری از آن تهیه کردیم.
🔹با آن که کمتر کسی را به مخزن کتابخانه نفیس خطی خود راه می داد چندین بار مرا به فیض بهره برداری از مخزن مفتخر نمود. خود درب قفسه های مخزن را گشوده و نفایس آن را به دستم می داد تا بنگرم. از جمله نسخه اصل کتاب احقاق الحق قاضی نورالله شوشتری که چنانچه می فرمود قیمتی برای آن نمی شد گذاشت.
🔸وقتی متوجه شد که نسخه خطی یکی از آثار محقق خواجوئی به خط مبارک او را در یکی از کتابخانه های خصوصی سراغ دارم به یکی از دوستان فرموده بود به فلانی بگویید من امشب (شب 23 ماه رمضان) کنار تلفن نشسته و منتظر تماس او هستم. با افتخار تماس گرفتم. پس از مراحم فراوان فرمود: آن نسخه خط مبارک خواجوئی را برای من از صاحب آن بگیر. می خواهم آن را بر روی سینه خود بگذارم و بمیرم!
و بحمد الله پس از مدتی آن نسخه به دست ایشان رسید. اما افسوس که کتابخانه نفیس او به محاق رفت و تلاش های این ناچیز برای دسترسی به تصویر همان نسخه هم بی نتیجه ماند.
🔹از نسخ منحصر به فرد کتابخانه ایشان شرح ابن داود حلّی بر مختصر النافع بود که آرزوی چاپ آن را داشت.
🔸خاطرات بسیار شیرینی از سخاوت و ادب و متانت و مهربانی های او دارم. شاید شبی نگذرد که برایش دعایی نخوانم. روحش شاد
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com