زبان شیرین فارسی
بخشی از گفتار دکتر ژاله آموزگار در مورد زبان فارسی
✍ما برای ماندگاری زبان فارسی مدیون مردم ساده دل ایران هستیم که در برابر برخی خود فروختگان تشنه مقام که زبان فارسی را ننگ می شمردند، هم چنان دو بیتی های خود را به زبان فارسی سرودند، عاشقان به فارسی ((بیاتی))خواندند،مادران لالایی ها را بر سر گهواره های کودکانشان به فارسی سر دادند تا رودکی و فردوسی سر بر آوردند و زمینه برای کلام عارفانه و فیلسوفانه مولوی و سنایی آماده شود.مولوی در قونیه است، ولی مثنوی و غزلیات جاودانه خود را به زبان فارسی می سراید، نظامی در گنجه است اما لیلی و مجنون و خسرو و شیرین و هفت پیکر و... به عنوان شاهکارهای بزمی به زبان فارسی عرضه می شود.
حافظ قد علم می کند، آیا اندیشه لطیف، موشکاف و پر از معنی حافظ را جز به زبان فارسی می توان بیان کرد؟ از آنجا که اندیشه حافظ جاودانه است، زبان فارسی هم جاودانه خواهد بود.
معانی کلام خیام را با وجود همه ترجمه های استادانه، تنها به زبان فارسی می توان لمس کرد.صلابت زبان فارسی و رمز ماندگاری آن را در گفته های سعدی باید جست که هر کلامش ضرب المثل شده است و گلستان پایه دیگری بر ماندگاری این زبان است.
زبان فارسی ماندنی است، خللی در آن وارد نخواهد شد، کاخی است که از باد و باران گزند نخواهد یافت، زیرا بذر سخن فارسی در جای جای این سرزمین به بار نشسته است و هویت ایرانی است.
با کلام فردوسی که عجم را با پارسی زنده کرده است سخن را به پایان می برم:
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
نمیرم از این پس که من زنده ام
که تخم سخن را پراکنده ام
بن مایه :کتاب زبان، فرهنگ،اسطوره(ص.۱۶)
نوشته :استاد گرانقدر دکتر ژاله آموزگار
چاپ نخست :۱۳۸۶
@atorabanorg
خدمتتان عرض کنم در زبانهای فارسی کهن صامتی به شکل xv "خو یا خوا " با تلفظ واو ، وجود داشته که رفته رفته به خا تبدیل شده است این اتفاق در زبان سریعتر ولی در خط بسیار کند صورت گرفته است.
در تصویر فوق خواسته به قصد نگارش خاسته به معنای برخاسته نوشته شده است و مصحح باید فرق این دو و اصل ماجرایی را که عرض کردم بداند تا در خوانش اشتباه نکند.
خب در این جا هر دو کلمه خوانده و خواسته که خانده و خاسته شده هنوز در نکارش معیار با واو نوشته میشوند پس نمیتوان این گذار را قطعی دانست، درست است؟ و اینکه این گذار در چه دوره زمانی بوده است؟ قرن چندم و چرا؟
دوستان عزیز، یک نظرخواهی فنی و تخصصی، لطفا اعلام نظر بفرمایید... یک نسخه در اختیار بنده است که طبق ترقیمه دستخط مؤلف است و تا مدتی هم به این موضوع باور داشتم، تا اینکه نسخه دومی از همان متن را با نسخه مؤلف مقابله کردم. نسخه دوم اشتراکات زیادی با نسخه اول دارد. اول گمان داشتم که دومی از روی اولی نوشته شده، اما الان- البته شاید در اشتباهم- فکر می کنم که نسخه اول دستخط مؤلف نیست و رونویسی از نسخه مولف است که کاتب ترقیمه آن را هم دقیقا نقل کرده است. برای این موضوع فعلا دو دلیل دارم، پیشاپیش عرض کنم که هر دو نسخه بعد یا در حین کتابت با نسخه اصل یا نسخه دیگری مقابله شده است: 1- اگر نسخه اول دستخط مولف است و نسخه دوم بعد از اعمال اصلاحات نسخه اول، از روی آن کتابت شده باشد، پس چرا بسیاری از عین اصلاحات نسخه اول در نسخه دوم هم اعمال شده در حالی که نسخه دوم باید تمیزتر کتابت شده باشد؟ 2- اگر نسخه دوم قبل از اصلاحات نسخه اول کتابت شده باشد، پس چرا کمبود و خطاهای پیشین نسخه اول در نسخه دوم راه نیافته و همگی بدون هیچ اصلاحی درست کتابت شده-است؟ با این احتساب شاید نسخه اصل این دو نسخه یکی بوده و تمام کمبودها و خطاها در هر دو راه یافته و هر دو کاتب هم مجددا با اصل مقابله کرده اند و چنین وضعیتی پیش آمده است... امیدوارم موضوع را پیچیده بیان نکرده باشم
خیر، این برای تصحیح وزن است، مضافاً اینکه گاهی در نثر هم واوِ عطف را حذف می کنند و معطوف و معطوفٌ علیه را در کنار هم بدون واو عطف می نویسند و حرفِ آخِرِ معطوف را مضموم می خوانند؛ همانند: گفتُگو [= گفت و گو]، وعدُ وعید [وعد و وعید]، جانُ جهان [= جان و جهان]، که مخصوصاً این دو ترکیب آخِر را برخی بجای ضمه، به کسر تلفظ می کنند که ناصحیح است.
از نسخه های کهن فارسی، در این دوره، نسخه های تاریخ دارِ نفیس (ولی معدودی) به ما رسیده است؛ مانند رُبع سوم از «شرح التعرف» مستملي، کتابت سال 473، «الأبنية عن حقائق الأدوية» هروی، کتابت سال 478، و «هداية المتعلمین في الطب» اخوینی بخاری، کتابت سال 478. از ویژگی های بسیار مهم رسم الخط فارسی در این دوره، وجود عناصرِ گونه ای زبان فارسی است که کاتب آن ها را به همان صُوَری که اهل زبان تلفظ می کرده اند در قید کتابت آورده است. (به علت نبودِ گونۀ معیار در زبان فارسیِ آن دوره). مثلاً مصوّت ممدود « آ / a » به چهار شکل ذیل کتابت شده: آ / آفریذکار، آتش ا / اشکار (آشکار)، ایذ (آید) اآ / اآن ، اآب، اآروغ اا / اان (آن) ، ااب (آب) ، ااکاه (آگاه) مأخذ: «تاریخ نسخه پردازی ... » صص 274-275 (با اندکی تصرف و تلخیص) [افسوس که برخی از مصححان عصر ما، به این ظرائف توجهی ندارند و شاید اینها را سهو کاتب می پندارند و از گزارش آنها امتناع می ورزند و از همین روی است که هنوز نتوانسته ایم کاری گسترده و جامع در تاریخ رسم الخط کهن فارسی و سیر تطوّر آن، انجام دهیم، اگرچه تعدادی کارهای فاخر در این زمینه انجام شده است].
ادامه فرسته قبلی👆
@litera9
در قرن حاضر كه در كشورهاي افغانستان و تاجيكستان گرايشهاي مليگرايانه پيدا شد، عدهاي در اين دو كشور كوشش كردند براي فارسي متداول در اين دو كشور نامهاي جداگانهاي انتخاب كنند. در تاجيكستان كه نامي جديد است اين زبان را با القاء روسها تاجيكي ناميدند؛ درحالي كه نويسنده بزرگ تاجيكستان صدرالدين عيني زبان خود را فارسي دانسته است. در افغانستان هم در سال 1344 به دلايل سياسي كلمه فارسي به دري تبديل شد و فارسي ناميدن اين زبان به كلي ممنوع اعلام شد. سياستمداران افغان گفتند فارسي زباني است مربوط به ايران شيعه مذهب و زبان ما با فارسي ارتباط ندارد و نام آن دري است. در حالي كه دانشمندان افغان ميدانستند كه آنچه به سه نام فارسي و دري و تاجيكي ناميده ميشود يك زبان است. امروز مردم افغانستان هم جدا از نام رسمي دري، زبان خود را فارسي ميدانند. در ادوار قبل از اسلام در بلخ زبان ديگري رايج بوده كه در دهههاي اخير اسناد زيادي از آن كشف و خوانده شده است. اين زبان يكي از زبانهاي شرقي خانواده زبانهاي ايراني است و با فارسي ارتباط دوري دارد. دانشمند پشتو زبان افغانستان عبدالحي حبيبي در 1342 رسالهاي منتشر كرد به نام زبان دو هزارساله افغانستان يا مادر زبان دري و بيهيچ توفيقي خواست نشان دهد كه مادر زبان دري افغانستان زبان بلخي قديم است. ما در بالا نشان داديم كه منشاء زبان فارسي دري فارس و بعدها طيسفون بوده است.
زبان فارسی، ايرانشهر و استاد مصطفی ملکيان
این روزها مطلبی در کانال ها در رابطه با "فارسی زبانان" و "فارسی دانان" به استاد مصطفی ملکيان نسبت داده می شود که اميدوارم نسبتی نادرست باشد؛ گو اينکه از ايشان سابقا هم مطالبی در رابطه با تاريخ و تمدن ايرانی شنيده و يا خوانده بودم که حقيقتا خيلی نا اميد کننده بود. حالا فارغ از آنکه حقيقتا اين مطلب از ايشان است و يا نه اين چند سطر را اينجا می نويسم. اميدوارم ايشان بخوانند:
زبان فارسی دو ويژگی عمده تاريخی دارد: يکی اينکه زبان فرهنگ است؛ يکی از کهنترين زبان های زنده دنياست که ده ها هزار کتاب و قطعات نثر و نظم با استفاده از آن نوشته و سروده شده است. زبان ارتباط فرهنگی و تمدنی ما با تعدادی از همسايگان امروزی ماست. فارسی زبان صرفا فارسی دانان نيست؛ چه در آن صورت تعدادی از ايرانشناسان خارجی را هم بايد فارسی زبان به معنای فارسی دان دانست. خير. فارسی زبان يعنی کسی که فارسی زبان تجربه زيسته فرهنگی اوست؛ عامل ارتباط با تاريخ و فرهنگش؛ فارغ از اينکه زبان مادريش چيست؛ چه بسياری از کسانی که در رشد و اعتلای اين زبان در طی قرن های گذشته مساهمت داشته اند کسانی بودند که شايد زبان مادريشان غير فارسی بود اما همان ها زبان فارسی را به عنوان زبان فرهنگ و زبان مکتوب خود زيسته بودند. از نقطه نظر مساهمت فرهنگی زبان های سريانی و عربی هم هر کدام در طی تاريخ دو هزار سال گذشته و برای مدتی در ميان تمدن های اين منطقه نقشی مشابه داشته اند.
نکته دوم: با اين وصف زبان فارسی يک ويژگی مهم ديگر دارد: زبان فارسی زبان يک قوم نيست. زبان يک ملت است. زبان "ايرانشهر" است. زبانی است ريشه گرفته در تاريخ يک سرزمين با چند هزار سال تاریخ که هويت پيوسته و تاريخی و فرهنگی خود را حفظ کرده و اين زبان را در مراحل مختلف خود متحول کرده و اينک هزار و اندی سال است که در شکل فارسی کنونی آن در ادبيات و فرهنگ و زندگی مردمان اين سرزمين به زیست خود ادامه می دهد. همه ايرانيان در طول تاريخ اين هويت را با يکديگر و در کنار هم شکل داده اند؛ به عنوان يک ملت. اين مليت مفهومی تاريخی/ فرهنگی دارد. ربطی به دولت-ملت های مدرن ندارد. مفهومی نيست که با يک تصميم سياسی و يا با اراده ای قاهره در لحظه ای از تاريخ اين سرزمين شکل گرفته باشد. هويتی است سيال و تاريخی که در عين وحدت خود ضامن حضور کثرت هاست: وحدت در عين کثرت و کثرت در عين وحدت. اين است ويژگی ايرانشهری که در تاريخ می شناسيم. نه اين مليت و نه اين زبان بر ساکنان اين سرزمين هيچگاه تحميل نشده است. تحميلی قومی نيست. اساسا زبان فارسی زبانی قومی نيست چرا که فارس و فارسی يک قوميت نيست. همه ساکنان اين سرزمين از چند هزار سال پيش به اين سو ايرانی اند با همه تنوع هايشان و زبان مشترک فرهنگی همه سازندگان اين سرزمين و اين فرهنگ و اين تمدن زبان فارسی است؛ زبانی که با آن فرهنگ و تمدن چند هزار ساله خود را منتقل کرده اند و متحول کرده اند. با اين تحول زبان فارسی هم متحول شده و از زبان های قديم آن به زبان فارسی دوره اسلامی رسیده است. ما در ايران تنها زبان فارسی نداريم. هيچ گاه تنها زبان فارسی نداشته ايم. سياهه نام های زبان ها و لهجه های ايرانی سياهه بلندی است. همه اين زبان ها و لهجه ها در طول تاریخ برای خود فرهنگ شفاهی و مکتوب داشته و دارند اما همه آنها در عين حال خادم زبان فارسی در تحول تاريخی اش بوده اند؛ زبان فرهنگ ملی و دینی اين سرزمين.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
سلام
ربات تبدیل صوت به متن
@voicybot
ابتدا باید تنظیماتش را درست کنید بدین صورت که وارد ربات شوید و زبان آن را به فارسی انتخاب کنید.
سپس یک تست از شما میگیرد تا با صدای شما آشنا بشود، حال هر پیام صوتی که بدهید ربات آن را به متن تبدیل می کند.
در این هنگام هر متنی که خوانده شود یا هر پیام صوتی که ارسال شود صوت تبدیل به متن می شود.
البته باید تنظیمات زبان آن که در همین صفحه وجود دارد در حالت فارسی باشد.
📌همچنین نکته مهم این است که هنگام خواندن متن یا ارسال پیام صوتی باید کلمات شمرده شمرده و واضح تلفظ شوند تا این برنامه بتواند صوت را به متن تبدیل کند
👌این قابلیت برای پژوهشگران بسیار مفید است چرا که آنها پس از جمع آوری مطالب خود می توانند آن را بخوانند و این نرم افزار آن را به متن تبدیل کند
مثلا گاهی مطالبی را که از یک کتاب یا یک مقاله می بینیم و نیاز به فیش برداری آن داریم با خواندن آن متن صوت ما تبدیل به متن می شود.
این ربات به کارهای پژوهشی سرعت خوبی می بخشد.
بعد از اتمام کار می توان از طریق تلگرام یا دیگر وسائل فایل ورد را به کامپیوتر یا لپ تاپ منتقل کرد و اگر متن نیاز به ویرایش داشت آن را ویرایش نمود.
لازم به ذکر است که این قابلیت تنها با اتصال به اینترنت امکان پذیر است.
🅿️ نحوه تنظیم زبان به فارسی
بالای زبانها که به انگلیسی نوشته شده است یک علامت شییه ۸ به سمت راست وجود دارد که باید آن را کلیک کرد و صفحه به صفحه جلو رفت تا به فارسی Persian رسید و آن را انتخاب نمود در این هنگام می توان از آن استفاده نمود.
البته این احتمال هم وجود دارد که کاتب (بی سواد و یا کم سواد) دو کتاب را با هم استنساخ کرده و آنها را به صورت یک کتاب درآورده است.
توضیح این که گاه چند جزوه کم حجم خطی در کنار هم صحافی می شدند. حالا ممکن است نسخه ای که کاتب نسخه دوم شما، اساس استنساخ خودش قرار داده بوده در حقیقت دو تکه از دو کتاب مختلف بوده است که به سبب شباهت موضوع، در کنار هم صحافی شده است. حالا کاتب کم سواد هم فکر کرده این ها همه اش یک کتاب است، و آن را به صورت یک کتاب واحد، استنساخ کرده است.
همه این احتمالات را باید مد نظر داشته باشید، و در مقدمه به تفصیل از آن بحث کنید.
بیش از این حال و حوصله توضیح ندارم. معذرت میخواهم.
در تصویر فوق خواسته به قصد نگارش خاسته به معنای برخاسته نوشته شده است و مصحح باید فرق این دو و اصل ماجرایی را که عرض کردم بداند تا در خوانش اشتباه نکند.
خب در این جا هر دو کلمه خوانده و خواسته که خانده و خاسته شده هنوز در نکارش معیار با واو نوشته میشوند پس نمیتوان این گذار را قطعی دانست، درست است؟ و اینکه این گذار در چه دوره زمانی بوده است؟ قرن چندم و چرا؟
به بهانه این #مهرخوانی، مطلب زیر از جناب #محمدی_شاری قابل تامل و جالب است:
حرف «ٹ» و «ت» اوستایی- هزارگی؛
ايٹه و اوٹه:
در لهجهی پارسی هزارگی، دو نوع «ت» دو نقطه وجود دارد، که در زبان اوستایی (زبان کهن بلخ، بامیان، بدخشان، هرات و...) موجود است که شکل الفبایی و تلفظ آن دو، با هم تفاوت دارد. در دورهی سیطرهی زبان عرب و تغییر خط، هر دو «ت» به یکی کاهش یافته است. حرف «ٹ» در لهجهی هزارگی اصیل است و بسیاری از واژگان اصیل پارسی با این «ٹ» تلفظ میشود. این حرف، در لهجهی هزارگی اصالت دارد و از زبان دیگری وارد نشده است، بلکه به دلیل انتشار متنهای مقدس ریگویدا و اوستا از سرزمین هزار دریاچه، این دو حرف به زبان ارود و افغانی [پشتو] نفوذ کرده است. اما به دلیل آن که زبان اوستایی و پارسی از زادگاه خود پا فراتر نهاد با لهجههای دیگری همگون سازی شده و نیز تغییر خط، دو حرف «ت» به یکی کاهش یافته است.
این واج، در زبان اردو و افغانی (پشتو) نیز موجود است که اصطلاحا «ٹ» برگردان میگویند و در زبان اردو به شکل «ٹ»، و در زبان پشتو به گونهی «ټ» نوشته میشود. پس از این، به دلیل نبود این واج در زبان نوشتاری پارسی، از شکل «ٹ» استفاده میکنم. در فرایند تغییر خط از دبیره به خط عربی، این واج به واج «ت» ادغام شده و به دلیل نبود آن در خط عربی بسنده شده است.
ملک الشعرای بهار در مورد وجود «ت» مخصوص اوستایی مینگارد:
«چند حرف بي صدا كه در اوستا بود، در خط پهلوي نبوده، مانند «ث» سه نقطه، «ذ» نقطه دار- «ت» نوعي تای دو نقطه، «ن» نونِ غُنّه، «خو» ـ ( «خ» و «و» معدوله)، «ش» مخصوص اختراع شده و به حرفهاي خط تحريري پهلوي افزوده شد. اين خط كه به ضرس قاطع ميتوان آن را بهترين و كامل ترين خطهاي دنيا ناميد، قرائت و تجويد كتاب آسماني ساسانيان را از فساد و انحراف مصون كرد.» (بهار، سبک شناسی، ج1)
بهار، از نوعی «تای» دو نقطه سخن میگوید، که همان تای مخصوص هزارگی است که غلیظتر از تای دو نقطهی فارسی تلفظ میشود.
احسان بهرامی در کتاب واژههای اوستایی، الفبای اوستایی را آورده است که دو «ت» دارد و «ث» سه نقطه و «ذ» هم دارد. (بهرامی، فرهنگ واژههای اوستایی، 1369، ص)
صورت این حرف در اوستا به گونه زیر است:
بسیاری از واژههای اصیل پارسی که در زبان نوشتاری با «ت» معمولی نوشته و تلفظ میشود، در لهجهی هزارگی با «ٹ» مخصوص هزارگی و به گونه اوستایی تلفظ میشود.
جالب توجه است که واژههایی که در لهجهی هزارگی با «ٹ» تلفط میشود، در اوستایی نیز با «ٹ» دوم اوستایی تلفظ میشود، مانند واژههای «ایٹه» و «اوٹه» که تلفظ مشترک دارند، جای شکی باقی نمیگذارد که «ٹ» هزارگی و اوستایی یکی است.
🔥 پرسش: کارکَرد یا کارکِرد
در زبان فارسی فعل کَرد را در واژههای مختلف با دو تلفظ (Kard و Kerd) به کار میبرند.
تلفظ Kard : در واژههای کارکَرد، رویکَرد (برخی کارکِرد و رویکِرد میگویند).
تلفظ Kerd : در واژههای کِردگار، کِردار
دلیل این تفاوت چیست؟ در فارسی معیار کدام درست است؟
✅ پاسخ:
ریشۀ فعل کرد در سه زبان کهن ایرانی به قرار زیر است:
- در زبان اوستایی: kereta
- در فارسی میانه: karta
- در پهلوی (پارتی): kird
در گویشهای امروزی نیز به هر سه صورت ادا میشود:
- در گویش تهرانی، افغانستانی، بافق (روستای گوغر): Kard
- در گویش مشهدی، کرمانی، کاشانی، شیرازی: Kerd
- در گویش نیشابوری و سبزواری : kird
حال که در ریشۀ باستانی و گویشهای محلی هر دو تلفظ (Kard و Kerd) آمده است در زبان معیار کدام را باید به کار برد؟
یک روش دیگر میماند و آن استناد به کاربرد «کرد» در قافیۀ شعر است. آواهای پایانی دو واژۀ قافیه در پایان دو مصراع جبراً باید یکی باشد که اگر نباشد عیب علانیه است و خلاف قاعدۀ علم قافیه. ببینیم که شاعران بزرگ پارسی دری، کرد را با کدام واژهها همقافیه ساختهاند؟
فردوسی در شاهنامه کَرد kard با گَرد gard و کَردن با گَردَن همقافیه آورده است. کَرد همچنین با نبَرد، زَرد، گَرد، لاژوَرد، مَرد، سپَرد، بارها در سخن فردوسی همقافیه شده است. در حدیقۀ سنایی و آثار عطار و دیگر شاعران بزرگ هم «کَرْدْ» با کلمات هموزن فَعْلْ قافیه شده است.
میتوان نتیجه گرفت که در زبان فارسیِ دری (فارسی لفظ قلم) صورت «کَرد» Kard غلبه داشته است. یعنی شاعران سمرقندی و نیشابوری و توسی و هراتی و خجندی و بخارایی و شیرازی و اصفهانی اگرچه در گفتگوی با خانواده و همشهریانشان «کردگار» را با لهجهی شهر خویش به یکی از صورتهای kardagār یا kerdegār یا kerdagār یا kardegār تلفظ میکرده و میکنند اما در فارسی دَری (فارسی لفظ قلم، فارسی کتابی، فارسی معیار) kardagār میخواندهاند.
فرستاده آمد بکَردار گَرْد
شنيده سخنها همه ياد کَرْد
.
اشتباهی از بنده رخ داد در این نوشته اصلاح میکنم آن اینکه در آلمانی، بر خلاف انگلیسی، تلفظ w به صورت واو فارسی است یعنی لب گزیده میشود و v هم که فاو هست، مطابق فای فارسی تلفظ میشود و حرف w که در انگلیسی به صورت واو عربی لب غنچه میشود، در آلمانی معادل واو عربی وجود ندارد پس در نتیجه مصریها برای نمونه، شکل نوشتاری عربی Wien را به صورت فینا با سه نقطه مینویسند با سپاس🌹
۴- توجه داشته باشید که χ با x فرق دارد.x در ناحیه نرمکام(velar) و χ که همان «خ» فارسی باشد، در ناحیه ملاز(uvular) تولید می شود. x در فارسی وجود ندارد.
۵- مکانیسم تولید «چ» و «ج» در زبان فارسی بصورت آمیزه ای از دو آوای انسدادی و سایشی است، اما هر کدام نقش یک همخوان واحد را ایفا می کنند که به آن انسدادی- سایشی(affricate)گویند. معمولا آن را به همین صورت دو نشانه ای (ترکیب همان دو آوایی که در تولیدشان دخیلند) بکار می برند.
۶- حرف r از آن آواهای انعطاف پذیری است که به شکلهای مختلف در جاهای مختلف تلفظ می شود و واجگونه های متفاوتی دارد. اما ظاهرا در گویشها و زبانهای ایرانی این واجگونه ها اگر به جای یکدیگر هم تلفظ شوند باعث تقابل معنایی نمی شود. اما از آنجایی که در گویشهای مختلف بسیار متفاوت از همدیگر تلفظ می شوند و نگارنده هم نمی داند که این تفاوتها در گویشهای مختلف می تواند ارزش واجی داشته باشد یا نه، در بخش دوم مقاله به انواع r خواهیم پرداخت.
۷- حرف «ی» را از نظر آواشناسی می توان یک واکه به حساب آورد ولی نقشی که این آوا در زبان فارسی بازی می کند همانند نقش همخوانهاست نه واکه ها. از این رو این آوا را در بسیاری از زبانها نیم واکه(approximant) می نامند.(ر.ک.به ص ۷۸ از کتاب دکتر ثمره)از طرف دیگر این آوا به عنوان یک همخوان در کتاب دکتر یداله ثمره با نشانه [y] نشان داده شده در حالی که این نشانه در جدول IPA به عنوان یک واکه مشخص شده است. همخوان «ی» اما با نشانه[j]نوشته شده است.
گونه ای از «ل» ← [L]
در گویش های کردی شمالی و مرکزی و گورانی بین این نوع «ل» و [l] لثوی- که ما در فارسی هم به کار می بریم- تمایز قرار می دهند. به این مثال از کردی دقت کنید: [gil] یعنی درد، [giL] به معنی گِل
گونه ای از «و»← [w]: این آوا در کردی، بلوچی، بعضی گویشهای مرکزی، گویشهای شمال غربی و شمال شرقی کشور بسیار پر کاربرد است. مثال: [zawa] به معنی داماد یا [duwɑzdeh] به معنی دوازده (گاهی فارسی زبانان نیز عدد دوازده را این گونه تلفظ می کنند) در زبان کردی. [luwɑs] به معنی خواهر در یکی از گویش های تفرشی موسوم به وفسی.
ب) واکه ها
اوی مرکزی ← [ʉ]
ʉ یا اوی مرکزی در قسمت مرکز دهان تولید می شود. و فرقش با u در زبان فارسی معیار همین است که u در قسمت عقب (پسین) دهان تولید می شود. این واکه در فارسی معیار و اکثر گویشها وجود ندارد( جز در ترکی که البته جزو زبانهایی با ریشه ایرانی محسوب نمی شود). با این همه ظاهرا در یکی از گویشهای اصفهانی منسوب به نیک آباد، این دو آوا در تقابل معنایی قرار می گیرند. به تفاوت آنها در این چند کلمه نیک آبادی توجه کنید: [ku] ← کجاست؟ ، [kʉ]← بیرون. و همچنین: [du] ← دروغ ، [dʉ] ← دود
واکه شوا← [ә]
در جدول IPA «شوا» یکی از علائم آوایی مرکزی یا واکه خنثی است که در برخی از زبانها و گویشهای جهان از جمله گویش مازندرانی و گیلکی وجود دارد. این واکه در فارسی معیار کاربرد ندارد ولی در مازندرانی و گیلکی بسیار پربسامد است. مثال: [bəvɑrəssən] یا همان /bəbɑrəstən/ به معنی باریدن و[pәl] به معنی پُل در مازندرانی. [zəmat] به معنی زمان و [jɑlmənd] به معنی رنگین کمان در گیلکی.
کسره نیم باز← [ɛ]
این نوع کسره در گیلکی و گلکی وجود دارد و فرقش با کسره در فارسی معیار تلفظ کوتاهتر و رقیق تر این کسره است. مثال: [ʃɛ] به معنی خواهد رفت در گیلکی. برای فهم بهتر تفاوت بین این کسره و کسره نیم بسته [e] به این مثال از مازندرانی دقت کنید: [eʃɛni] به معنی می نگری.
نکته ای درباره واکه های مرکب (diphthong)
این نوع از واکه ها از توالی دو واکه یا یک واکه و یک نیم واکه به دست می آیند. در بسیاری از منابع، زبان فارسی و همچنین برخی گویشها را از جمله گویش گیلانی و مازندرانی، دارای این نوع واکه ها دانسته اند. اما در زبان فارسی معیار و همچنین در اکثر گویشهای ایرانی واکه های مرکب صرفا ارزش آوایی دارند، نه واجی (فقط در تلفظ وجود دارند اما در ساختار زبانی، ویژگی واکه مرکب بودن خود را از دست می دهند.) به این معنی که در ترکیب با کلمات در بافت جمله یا عبارت، واکه دوم به همخوان تبدیل می شود. به این مثال دقت کنید: واکه مرکب uy در واژه «روی»← [ruy] در ترکیب «رویِ ماه»← [ruje mɑh]، واکه y به همخوان j تبدیل می شود. البته ممکن است در واکه های مرکب دیگر این اتفاق نیفتد (این موضوع هنوز در بین استادان مشخص نیست) چرا که واکه های مرکب در گویشهای امروزی اکثرا بازمانده واکه های مرکب در زبان فارسی باستان یا اوستایی هستند که قبلا ارزش واجی داشتند، ولی کم کم این ارزش را در فارسی امروزی از دست دادند ولی ممکن است در برخی گویشها همچنان باقی مانده باشند. این فقط در حد یک حدس است. هدف ما نیز بررسی آواهایی با ارزش واجی بود، با این همه شاید بد نباشد به تعدادی از این واکه ها در دو گویش گیلان و مازندران اشاره کنیم:
[ow]: مثل [χow] به معنی خواب در مازندرانی
[ay]: مثل [bay] به معنی گرفتن در مازندرانی
[ey]: مثل [rey] به معنی پسر در گیلکی. یا [beyʃan] به معنی رفتن در مازندرانی.
[ɑw]: مثل [nɑwdɑn] به معنی ناودان در گیلکی
[aw]: مثل [awdo] به معنی خمیازه در گیلکی
[oy]: مثل [koytɑ] به معنی کدامیک در گیلکی
[uo]: مثل [tuor] به معنی تبر در گیلکی
[uy]: مثل [uytɑ] به معنی آن یک در گیلکی
[ua]: مثل [pua] به معنی پایه در تالشی
[ue]: مثل [ʤue] به معنی جویدن در تالشی
نکته ای دیگر درباره همزه (ء)
در زبان فارسی و احتمالا تمام زبانها و گویشهای ایرانی، هیچ کلمه ای با واکه یا همان مصوت آغاز نمی شود. کلماتی مثل: آسمان، ابر، امید و… که به ظاهر در ابتدای خود مصوتهایa,ɑ و o دارند، در اصل قبل از این ها دارای یک همزه [ʔ] ابتدایی اند که در آوانگاری باید به این نکته توجه کرد. پس کلمات بالا باید به این شکل آوانویسی شوند:
[ʔɑsemɑn] – [ʔabɹ] – [ʔomid]
…………………………………………………………………
واحدهای زبرزنجیری (suprasegmental)
زبان فارسی، ايرانشهر و استاد مصطفی ملکيان
این روزها مطلبی در کانال ها در رابطه با "فارسی زبانان" و "فارسی دانان" به استاد مصطفی ملکيان نسبت داده می شود که اميدوارم نسبتی نادرست باشد؛ گو اينکه از ايشان سابقا هم مطالبی در رابطه با تاريخ و تمدن ايرانی شنيده و يا خوانده بودم که حقيقتا خيلی نا اميد کننده بود. حالا فارغ از آنکه حقيقتا اين مطلب از ايشان است و يا نه اين چند سطر را اينجا می نويسم. اميدوارم ايشان بخوانند:
زبان فارسی دو ويژگی عمده تاريخی دارد: يکی اينکه زبان فرهنگ است؛ يکی از کهنترين زبان های زنده دنياست که ده ها هزار کتاب و قطعات نثر و نظم با استفاده از آن نوشته و سروده شده است. زبان ارتباط فرهنگی و تمدنی ما با تعدادی از همسايگان امروزی ماست. فارسی زبان صرفا فارسی دانان نيست؛ چه در آن صورت تعدادی از ايرانشناسان خارجی را هم بايد فارسی زبان به معنای فارسی دان دانست. خير. فارسی زبان يعنی کسی که فارسی زبان تجربه زيسته فرهنگی اوست؛ عامل ارتباط با تاريخ و فرهنگش؛ فارغ از اينکه زبان مادريش چيست؛ چه بسياری از کسانی که در رشد و اعتلای اين زبان در طی قرن های گذشته مساهمت داشته اند کسانی بودند که شايد زبان مادريشان غير فارسی بود اما همان ها زبان فارسی را به عنوان زبان فرهنگ و زبان مکتوب خود زيسته بودند. از نقطه نظر مساهمت فرهنگی زبان های سريانی و عربی هم هر کدام در طی تاريخ دو هزار سال گذشته و برای مدتی در ميان تمدن های اين منطقه نقشی مشابه داشته اند.
نکته دوم: با اين وصف زبان فارسی يک ويژگی مهم ديگر دارد: زبان فارسی زبان يک قوم نيست. زبان يک ملت است. زبان "ايرانشهر" است. زبانی است ريشه گرفته در تاريخ يک سرزمين با چند هزار سال تاریخ که هويت پيوسته و تاريخی و فرهنگی خود را حفظ کرده و اين زبان را در مراحل مختلف خود متحول کرده و اينک هزار و اندی سال است که در شکل فارسی کنونی آن در ادبيات و فرهنگ و زندگی مردمان اين سرزمين به زیست خود ادامه می دهد. همه ايرانيان در طول تاريخ اين هويت را با يکديگر و در کنار هم شکل داده اند؛ به عنوان يک ملت. اين مليت مفهومی تاريخی/ فرهنگی دارد. ربطی به دولت-ملت های مدرن ندارد. مفهومی نيست که با يک تصميم سياسی و يا با اراده ای قاهره در لحظه ای از تاريخ اين سرزمين شکل گرفته باشد. هويتی است سيال و تاريخی که در عين وحدت خود ضامن حضور کثرت هاست: وحدت در عين کثرت و کثرت در عين وحدت. اين است ويژگی ايرانشهری که در تاريخ می شناسيم. نه اين مليت و نه اين زبان بر ساکنان اين سرزمين هيچگاه تحميل نشده است. تحميلی قومی نيست. اساسا زبان فارسی زبانی قومی نيست چرا که فارس و فارسی يک قوميت نيست. همه ساکنان اين سرزمين از چند هزار سال پيش به اين سو ايرانی اند با همه تنوع هايشان و زبان مشترک فرهنگی همه سازندگان اين سرزمين و اين فرهنگ و اين تمدن زبان فارسی است؛ زبانی که با آن فرهنگ و تمدن چند هزار ساله خود را منتقل کرده اند و متحول کرده اند. با اين تحول زبان فارسی هم متحول شده و از زبان های قديم آن به زبان فارسی دوره اسلامی رسیده است. ما در ايران تنها زبان فارسی نداريم. هيچ گاه تنها زبان فارسی نداشته ايم. سياهه نام های زبان ها و لهجه های ايرانی سياهه بلندی است. همه اين زبان ها و لهجه ها در طول تاریخ برای خود فرهنگ شفاهی و مکتوب داشته و دارند اما همه آنها در عين حال خادم زبان فارسی در تحول تاريخی اش بوده اند؛ زبان فرهنگ ملی و دینی اين سرزمين.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
زبان فارسی، ايرانشهر و استاد مصطفی ملکيان
این روزها مطلبی در کانال ها در رابطه با "فارسی زبانان" و "فارسی دانان" به استاد مصطفی ملکيان نسبت داده می شود که اميدوارم نسبتی نادرست باشد؛ گو اينکه از ايشان سابقا هم مطالبی در رابطه با تاريخ و تمدن ايرانی شنيده و يا خوانده بودم که حقيقتا خيلی نا اميد کننده بود. حالا فارغ از آنکه حقيقتا اين مطلب از ايشان است و يا نه اين چند سطر را اينجا می نويسم. اميدوارم ايشان بخوانند:
زبان فارسی دو ويژگی عمده تاريخی دارد: يکی اينکه زبان فرهنگ است؛ يکی از کهنترين زبان های زنده دنياست که ده ها هزار کتاب و قطعات نثر و نظم با استفاده از آن نوشته و سروده شده است. زبان ارتباط فرهنگی و تمدنی ما با تعدادی از همسايگان امروزی ماست. فارسی زبان صرفا فارسی دانان نيست؛ چه در آن صورت تعدادی از ايرانشناسان خارجی را هم بايد فارسی زبان به معنای فارسی دان دانست. خير. فارسی زبان يعنی کسی که فارسی زبان تجربه زيسته فرهنگی اوست؛ عامل ارتباط با تاريخ و فرهنگش؛ فارغ از اينکه زبان مادريش چيست؛ چه بسياری از کسانی که در رشد و اعتلای اين زبان در طی قرن های گذشته مساهمت داشته اند کسانی بودند که شايد زبان مادريشان غير فارسی بود اما همان ها زبان فارسی را به عنوان زبان فرهنگ و زبان مکتوب خود زيسته بودند. از نقطه نظر مساهمت فرهنگی زبان های سريانی و عربی هم هر کدام در طی تاريخ دو هزار سال گذشته و برای مدتی در ميان تمدن های اين منطقه نقشی مشابه داشته اند.
نکته دوم: با اين وصف زبان فارسی يک ويژگی مهم ديگر دارد: زبان فارسی زبان يک قوم نيست. زبان يک ملت است. زبان "ايرانشهر" است. زبانی است ريشه گرفته در تاريخ يک سرزمين با چند هزار سال تاریخ که هويت پيوسته و تاريخی و فرهنگی خود را حفظ کرده و اين زبان را در مراحل مختلف خود متحول کرده و اينک هزار و اندی سال است که در شکل فارسی کنونی آن در ادبيات و فرهنگ و زندگی مردمان اين سرزمين به زیست خود ادامه می دهد. همه ايرانيان در طول تاريخ اين هويت را با يکديگر و در کنار هم شکل داده اند؛ به عنوان يک ملت. اين مليت مفهومی تاريخی/ فرهنگی دارد. ربطی به دولت-ملت های مدرن ندارد. مفهومی نيست که با يک تصميم سياسی و يا با اراده ای قاهره در لحظه ای از تاريخ اين سرزمين شکل گرفته باشد. هويتی است سيال و تاريخی که در عين وحدت خود ضامن حضور کثرت هاست: وحدت در عين کثرت و کثرت در عين وحدت. اين است ويژگی ايرانشهری که در تاريخ می شناسيم. نه اين مليت و نه اين زبان بر ساکنان اين سرزمين هيچگاه تحميل نشده است. تحميلی قومی نيست. اساسا زبان فارسی زبانی قومی نيست چرا که فارس و فارسی يک قوميت نيست. همه ساکنان اين سرزمين از چند هزار سال پيش به اين سو ايرانی اند با همه تنوع هايشان و زبان مشترک فرهنگی همه سازندگان اين سرزمين و اين فرهنگ و اين تمدن زبان فارسی است؛ زبانی که با آن فرهنگ و تمدن چند هزار ساله خود را منتقل کرده اند و متحول کرده اند. با اين تحول زبان فارسی هم متحول شده و از زبان های قديم آن به زبان فارسی دوره اسلامی رسیده است. ما در ايران تنها زبان فارسی نداريم. هيچ گاه تنها زبان فارسی نداشته ايم. سياهه نام های زبان ها و لهجه های ايرانی سياهه بلندی است. همه اين زبان ها و لهجه ها در طول تاریخ برای خود فرهنگ شفاهی و مکتوب داشته و دارند اما همه آنها در عين حال خادم زبان فارسی در تحول تاريخی اش بوده اند؛ زبان فرهنگ ملی و دینی اين سرزمين.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com