? #چاپ_چوبی_چیست؟
? چاپ چوبی در مقابل #چاپ_سنگی است. یعنی در چاپ سنگی متن کتاب به دست کاتب نوشته می شد و بعد در چاپخانه سنگی از روی دست نوشته تکثیر می گردید و چاپ می شد.
نوع خط کتابهای چاپ سنگی نستعلیق و نسخ و در برخی موارد ثلث یا دیگر انواع خطوط است.
در مقابل چاپ سنگی دو نوع چاپ دیگر وجود داشت.
یکی همین چاپ سربی,معروف، که در آن حروف از سرب ساخته می شد و در چاپخانه توسط حروفچین کنار هم قرار می گرفت و صفحات کتاب را تشکیل می داد.
نوع خط کتابهای چاپ سربی نسخ است.
چاپ دیگری که در مقابل چاپ سنگی قرار داشت چاپ چوبی بود. که در آن حروف - به جای سرب - از چوب ساخته می شد و در چاپخانه کنار هم حروفچینی می شد.
مزیت چاپ چوپی بر سربی آن بود که حروف چوبی به شکل نستعلیق ساخته می شد و کتاب چاپ شده با آن به خط نستعلیق - البته قریب به خط تعلیق- چاپ می شد.
چاپ چوبی اختراع هندی ها بود و آنها معتقد بودند که حلاوت ادبیات فارسی در چاپ سربی -که خط نسخ بود- از بین می رود و خط نستعلیق بهتر می تواند ظرافت مضامین ادب فارسی را منتقل کند. لذا به جای حروف سربی که به خط نسخ بود حروف چوبی را اختراع کردند و با آن کتابهای متعددی را به چاپ رساندند.
❤️ @d_sadraiy
✅پیشنهاداتی در باب اصطلاحات فن تصحیح متن/ دکتر محمود امیدسالار
هدف از تصحیح متن، بازسازی نسخه ای است که تمام نسخ موجود از آن منشعب شده اند، با استفاده از اطلاعاتی که در دستنویسهای مختلف اثر و نیز در منابع جنبی مربوط به آن اثر پیدا می شود، نه بازسازی اصل اثر؛ زیرا بازسازی اصل اثر به معنی نسخه مؤلف، اصلاً ممکن نیست. اصل هدف در تصحیح علمی بازسازی متنی است کمابیش شبیه به متن ازدست رفته نسخه ای که بتوان گفت جد دستنویس های موجود است و اما هر چه متن، قدیمی تر و دستنویس های منشعب از آن نسخه فاسدتر باشند، طبعی متن بازسازی شده هم کیفیتش نازل تر و درجه اطمینان بدان کمتر خواهد بود. بعد از اینکه مصحح به آن دستنویس فرضی یا متنی قریب به آن رسید، آنوقت جایز است که با اعمال اجتهاد شخصی و استفاده از منابع جنبی و اطلاعات دیگر، متن آن نسخه فرضی را قدری پاک سازی کند و از اخلاط بزداید تا به آخرین مرحله ممکن در تصحیح برسد. یعنی به مرحله بازسازی متنی که بر اساس شواهدی که در نسخه های خطی مورداستفاده اش دیده می شود و با اعمال اجتهاد شخصی خودش، از متن دست نویسی که می توان فرض کرد که تمام نسخ موجود از آن منشعب شده اند، به اصل مؤلف نزدیک تر باشد. این متن، یک متن کاملاً تئوریک و فرضی است و با کشف نسخ جدید یا دیگر اطلاعات جنبی ممکن است که دائماً تغییر کند.
نویسنده در نوشتار حاضر می کوشد سخنان غربی ها را در زمینه فن تصحیح متن ارائه نماید. وی نخست به اختصار از فعالیت مسلمانان در امر تصحیح متون سخن به میان آورده و سپس به تکنیکهای غربی پیرامون تصحیح متون میپردازد.
این مقاله نگاشته دکتر محمود امیدسالار در آینه پژوهش، ش 163 است. http://yon.ir/HPEmW
@manuscript
🍀 #چاپ_چوبی_چیست؟
🌺 چاپ چوبی در مقابل #چاپ_سنگی است. یعنی در چاپ سنگی متن کتاب به دست کاتب نوشته می شد و بعد در چاپخانه سنگی از روی دست نوشته تکثیر می گردید و چاپ می شد.
نوع خط کتابهای چاپ سنگی نستعلیق و نسخ و در برخی موارد ثلث یا دیگر انواع خطوط است.
در مقابل چاپ سنگی دو نوع چاپ دیگر وجود داشت.
یکی همین چاپ سربی,معروف، که در آن حروف از سرب ساخته می شد و در چاپخانه توسط حروفچین کنار هم قرار می گرفت و صفحات کتاب را تشکیل می داد.
نوع خط کتابهای چاپ سربی نسخ است.
چاپ دیگری که در مقابل چاپ سنگی قرار داشت چاپ چوبی بود. که در آن حروف - به جای سرب - از چوب ساخته می شد و در چاپخانه کنار هم حروفچینی می شد.
مزیت چاپ چوپی بر سربی آن بود که حروف چوبی به شکل نستعلیق ساخته می شد و کتاب چاپ شده با آن به خط نستعلیق - البته قریب به خط تعلیق- چاپ می شد.
چاپ چوبی اختراع هندی ها بود و آنها معتقد بودند که حلاوت ادبیات فارسی در چاپ سربی -که خط نسخ بود- از بین می رود و خط نستعلیق بهتر می تواند ظرافت مضامین ادب فارسی را منتقل کند. لذا به جای حروف سربی که به خط نسخ بود حروف چوبی را اختراع کردند و با آن کتابهای متعددی را به چاپ رساندند.
❤️ @d_sadraiy
✅پیشنهاداتی در باب اصطلاحات فن تصحیح متن/ دکتر محمود امیدسالار
هدف از تصحیح متن، بازسازی نسخه ای است که تمام نسخ موجود از آن منشعب شده اند، با استفاده از اطلاعاتی که در دستنویسهای مختلف اثر و نیز در منابع جنبی مربوط به آن اثر پیدا می شود، نه بازسازی اصل اثر؛ زیرا بازسازی اصل اثر به معنی نسخه مؤلف، اصلاً ممکن نیست. اصل هدف در تصحیح علمی بازسازی متنی است کمابیش شبیه به متن ازدست رفته نسخه ای که بتوان گفت جد دستنویس های موجود است و اما هر چه متن، قدیمی تر و دستنویس های منشعب از آن نسخه فاسدتر باشند، طبعی متن بازسازی شده هم کیفیتش نازل تر و درجه اطمینان بدان کمتر خواهد بود. بعد از اینکه مصحح به آن دستنویس فرضی یا متنی قریب به آن رسید، آنوقت جایز است که با اعمال اجتهاد شخصی و استفاده از منابع جنبی و اطلاعات دیگر، متن آن نسخه فرضی را قدری پاک سازی کند و از اخلاط بزداید تا به آخرین مرحله ممکن در تصحیح برسد. یعنی به مرحله بازسازی متنی که بر اساس شواهدی که در نسخه های خطی مورداستفاده اش دیده می شود و با اعمال اجتهاد شخصی خودش، از متن دست نویسی که می توان فرض کرد که تمام نسخ موجود از آن منشعب شده اند، به اصل مؤلف نزدیک تر باشد. این متن، یک متن کاملاً تئوریک و فرضی است و با کشف نسخ جدید یا دیگر اطلاعات جنبی ممکن است که دائماً تغییر کند.
نویسنده در نوشتار حاضر می کوشد سخنان غربی ها را در زمینه فن تصحیح متن ارائه نماید. وی نخست به اختصار از فعالیت مسلمانان در امر تصحیح متون سخن به میان آورده و سپس به تکنیکهای غربی پیرامون تصحیح متون میپردازد.
این مقاله نگاشته دکتر محمود امیدسالار در آینه پژوهش، ش 163 است. http://yon.ir/HPEmW
@manuscript
یکی از درسهای این ترم بنده، تاریخ تشیع برای دانشجویان دکتری است که عجالتا یک دانشجو بیشتر ندارم و آن هم دانشجوی درسخوانی است. امروز دو مهمان هم داشتیم. جلسه قبل توضیح دادم که یکی از جذاب ترین بخش های تاریخ تشیع، شناخت برخی از وقایع فکری است که در مقطعی خاص پدید آمده است. تاریخ تشیع از همان آغاز به این طرف سرشار از این مسائل و وقایع فکری است که می شود تا حدی عنوان جنجالی یا بحث انگیز را هم به آن داد. بخشی از اینها در عناوین کتابهایی که در رجال نجاشی آمده منعکس شده است. این که چه مساله ای سبب برآمدن این وقایع فکری جنجالی می شود، مثلا طرح یک اندیشه، یک رخداد سیاسی، یک اتفاق ساده در مسیر امامت و جانشینی و بسیاری از مسائل دیگر، همیشه برای تاریخ تشیع جذاب هستند. گاهی این مساله به انشعاب های فر قه ای هم منجر شده، اما اغلب، آتش آنها پس از چند سال یا چند دهه، خاموش شده و میراث آنها که چند رساله و کتاب یا حرف و حدیث و برآشفتن و مباحثه بوده، برجای مانده است. در این باره نمونه های متعددی در تاریخ تشیع هست که برخی را مثال زدم. در روزگار ما هم که به خاطر داریم این مسائل کم نبوده است. بسیاری از اختلاف فکری در دو قرن گذشته در اصفهان چنین بوده است. گاهی در مشهد بساط این اختلافات برپا می شده است. حتی در تبریز و برخی از شهرهای دیگر هم نمونه دارد. گاهی تجدد در برآمدن آنها نقش دارد، گاهی افراط و غلو، و گاهی عوام زدگی بی اندازه. در جریان انقلاب هم که مسأله اصلاح برخی از باورهای رایج مطرح شد، سبب برخاستن اختلافات شد. در باره اذان، یا خمس، یا تصویری از تشیع، یا بحث مهدویت و رجعت، جزیره خضرا، و جنبه هایی از مهدویت مانند ظهور و سپاه خراسانی و بسیاری از مسائل دیگر. یکی از بهترین نشانه های این وقایع فکری جنجالی این است که معمولا چند رساله و مقاله در باره آن موضوع نوشته می شود. مثلا وقتی رجعت انکار شد، چندین نفر در اوائل دهه بیست در این باره کتاب و مقاله نوشتند. داستان شهید جاوید یک نمونه دیگر است که دهها نقد از کتاب ومقاله داشت و هنوز هم ترکش های آن وجود دارد. جالب است که گاه از دل یک «واقعه فکری» وقایع دیگری بر می آید. گاهی هم محورش اشخاص است. مثلا ردیه نویسی علیه یک شخص خاص مثل دکتر شریعتی. حتی کتاب مساله حجاب آقای مطهری هم یک نمونه دیگر بود. داستان ولایت تکوینی و تشریعی در یک دهه پیش از انقلاب همین طور بود. گاهی منبری ها درگیر آن می شوند و ما مدتها بر سر منابر در باره آنها بحث می شود. برخی از وقایع فکری هم به نوعی با سیاست پیوند می خورد، مثل ماجرای رای دادن زنان در سال 39 که چندین کتاب و مقاله در باره آن نوشته شد. البته نمی خواهم همه اختلاف فکری در جامعه را که سبب برخاستن گرد و غبار شده از این دست بدانم، در واقع، مقصودم وقایع فکری خاص اندیشه های شیعی است. داستان کسروی و کتابچه شیعی گری او از همین دست بود که جدای از بحث های علمی، حذف فیزیکی وی را هم در دنبال داشت. بحث از حجابیه که دهها مورد آن را بنده در رسائل حجابیه چاپ کردم و همه مربوط به بعد از مشروطه است همین طور بود. این مساله بیشتر جنبه اسلامی داشت تا شیعی. این وقایع، گاه با مداخله مراجع تقلید همراه است و همان هم خود منشأ کشاکش های دیگر می شود، گاهی هم این مداخله ها سبب فرونشستن آن می شود. هفته قبل که این مطالب را گفتم، از جمله به داستان حدیث کساء در سالهای 1383 ـ 1384 و بعد از آن اشاره کردم که سبب شد تا یک ماجرای جالبی در حوزه تشیع پدید آید. خلاصه آن این بود که آن وقت در حرم شاه عبدالعظیم به استناد سخن مرحوم شیخ عباس قمی، مولف مفاتیح که در پایان مفاتیح، هشت نکته را که جا انداخته بوده افزوده و بعد لعنت بر کسانی فرستاده که چیزی بر مفاتیح بیفزایند، ـ و خودش حدیث کساء را نیاورده بوده و کسانی بر مفاتیح افزوده بودند ـ این ضمیمه از مفاتیح جدا شد. عده زیادی از مسأله ناراحت شده و برآشفتند. مصاحبه های متعددی صورت گرفت، یادداشت هایی نوشته شد. مراجعی علیه این کار سخن گفتند. برخی هم سکوت کردند. قرار شد دانشجوی محترم جناب آقای توحیدی جستجویی انجام دهد که خوشبختانه انجام داده بود. بنده هم جستجویی کردم. نکات جالبی به دست آمد که تجربه جالبی برای شناخت این قبیل وقایع فکری بود. این که جدای از حدیث معروف کساء که در خانه ام سلمه بوده و متفقٌ علیه محدثان سنی و شیعی است، آنچه اکنون به عنوان حدیث کساء در سیما و رادیو و مراسم های خانگی خوانده می شود از کجا آمده است. معلوم شد قدیمی ترین منبع منتخب طریحی و عوالم العلوم است. می دانیم که منتخت اصلا قابل اعتماد نیست. عوالم هم گویا از آن گرفته است. گفته شد سندی هم بر سر آن درآمده که باید ریشه آن را بدست آورد. جزئیات این باید بیشتر بحث می شد.
@jafarian1964
این نوشته ای در پشت پاکت نامه بوده است. و اما مهم این عددی است که در پایین نوشته شده است! عدد از نظر ابجدی «بدوح» را نشان می دهد 8642 که علی القاعده باید 2469 نوشته شود. بدوح نام فرشته نامه رسان است که از علوم غریبه به میان مردم سرایت کرده در قدیم روی پاکت های نامه، نوشته می شد. در واقع، یا نوشته می شد: بدوح، یا همین عدد را که معادل ابجدی آن است می نوشتند. توضیح زیر را سابقا در این باره نوشته ام که باز اینجا می گذارم.
هر دو یادداشت ذیل مربوط به «بُدّوح» است.
لازم به یادآوری است که در کتاب شمس المعارف الکبری» از بونی، (م 622) مکرر در باره این «بدوح» توضیحاتی آمده است.
@jafarian1964
مشکل از ميان رفتن نسخه های اصل مؤلفان
در قديم نسخه های اصل نويسندگان و از جمله محدثان حال چه به خط خودشان بود و چه بر اساس اصل و يا مجالس آنها کتابت شده بود حاوی علائم و نشانه هایی بود که می توانست در تشخيص هويت نسخه ها و صيانت آنها ياری کند. مثلا شمار احاديث هر برگ نسخه معمولا ثبت و ضبط می شد و يا شمار کلی احاديث يک کتاب و هر جزء و کراسه آن. همچنين اگر حديثی (بر اساس متنی ديگر و يا از نسخه ای متفاوت با روايت متن موجود) و يا توضيحی در حاشيه برگ ها می آمد به گونه ای نوشته می شد که با متن اصلی آميخته نشود. يا اگر راوی متن احاديثی از خود به متن استاد می افزود معمولا با استفاده از نشان هایی کوشش می شد که ميان آن الحاقات و اضافات و متن اصلی تفکيک صورت گيرد. در نسخه های بعدی معمولا اين نوع علائم و نشانه ها و يا ملاحظات به تدريج به فراموشی سپرده می شد؛ خاصه اگر نسخه های بعدی با اصول معتبر مقابله نمی شد و صحت آنها از سوی استادان و راويان اصلی متن گواهی نمی شد. يکی از نمونه های متن هایی که دستخوش اين مشکل شده و همينک تشخيص هويت نويسنده و يا راويان آن سخت و تعيين هويت دقيق کتاب و تفکيک ريشه احاديثش بسيار مشکل است کتاب تفسير منسوب به علي بن ابراهيم قمي است که به نظرم اضافات بر متن اصلی علي بن ابراهيم در نسخه اصل کتاب روشن بوده اما به تدريج آن نشانه ها و تمايزها از ميان رفته.
رسمی نادرست در تصحيح متون
اين رسم بدی است که برخی حواشی تفصيلی بر متون قدمایی می نويسند و درست اين حواشی را در پاورقی متن ها قرار می دهند. به نظرم اين کار احيای متن نيست؛ از بين بردن متن و نوعی بی احترامی به نويسنده متن است. حواشی متن بايد حداقلی باشد؛ تنها شامل سازواره انتقادی و ارجاع به آيات قرآن و اشعار و احتمالا اگر نامی تاريخی و يا جغرافيایی در متن آمده که در اين فرض بايد در حد نيم سطری توضيح داد اگر شناخته شده نباشد. برخی آنقدر حواشی در پاورقی قرار می دهند که اصل متن گم می شود و بايد ده صفحه را ورق بزنيد تا به يک کلمه از متن اصلی در بالای صفحه برسيد. اين چه رسمی است حقيقتا؟
شيرين تر از همه چاپ های عربستان سعودی از متون است. خود کتاب نهايتا ده برگ بیش نيست. مصحح، کتاب را در 3 جلد منتشر می کند؛ مملو از پاورقی های بی فايده و اظهار نظرهای فضولی. تازه، برای نويسنده هزار سال پيش هم تکليف روشن می کند که چرا چنين گفتی و چرا چنان نگفتی؛ چرا از فلان راوی نقل مطلب کردی و يا نکردی؟ متنی که بيش از نقل چند روايت با اساس و بی اساس نيست را در 3 جلد منتشر کردن آخر چه امتيازی دارد؟
https://t.me/azbarresihayetarikhi
🍀 #چاپ_چوبی_چیست؟
🌺 چاپ چوبی در مقابل #چاپ_سنگی است. یعنی در چاپ سنگی متن کتاب به دست کاتب نوشته می شد و بعد در چاپخانه سنگی از روی دست نوشته تکثیر می گردید و چاپ می شد.
نوع خط کتابهای چاپ سنگی نستعلیق و نسخ و در برخی موارد ثلث یا دیگر انواع خطوط است.
در مقابل چاپ سنگی دو نوع چاپ دیگر وجود داشت.
یکی همین چاپ سربی,معروف، که در آن حروف از سرب ساخته می شد و در چاپخانه توسط حروفچین کنار هم قرار می گرفت و صفحات کتاب را تشکیل می داد.
نوع خط کتابهای چاپ سربی نسخ است.
چاپ دیگری که در مقابل چاپ سنگی قرار داشت چاپ چوبی بود. که در آن حروف - به جای سرب - از چوب ساخته می شد و در چاپخانه کنار هم حروفچینی می شد.
مزیت چاپ چوپی بر سربی آن بود که حروف چوبی به شکل نستعلیق ساخته می شد و کتاب چاپ شده با آن به خط نستعلیق - البته قریب به خط تعلیق- چاپ می شد.
چاپ چوبی اختراع هندی ها بود و آنها معتقد بودند که حلاوت ادبیات فارسی در چاپ سربی -که خط نسخ بود- از بین می رود و خط نستعلیق بهتر می تواند ظرافت مضامین ادب فارسی را منتقل کند. لذا به جای حروف سربی که به خط نسخ بود حروف چوبی را اختراع کردند و با آن کتابهای متعددی را به چاپ رساندند.
❤️ @d_sadraiy
✅پیشنهاداتی در باب اصطلاحات فن تصحیح متن/ دکتر محمود امیدسالار
هدف از تصحیح متن، بازسازی نسخه ای است که تمام نسخ موجود از آن منشعب شده اند، با استفاده از اطلاعاتی که در دستنویسهای مختلف اثر و نیز در منابع جنبی مربوط به آن اثر پیدا می شود، نه بازسازی اصل اثر؛ زیرا بازسازی اصل اثر به معنی نسخه مؤلف، اصلاً ممکن نیست. اصل هدف در تصحیح علمی بازسازی متنی است کمابیش شبیه به متن ازدست رفته نسخه ای که بتوان گفت جد دستنویس های موجود است و اما هر چه متن، قدیمی تر و دستنویس های منشعب از آن نسخه فاسدتر باشند، طبعی متن بازسازی شده هم کیفیتش نازل تر و درجه اطمینان بدان کمتر خواهد بود. بعد از اینکه مصحح به آن دستنویس فرضی یا متنی قریب به آن رسید، آنوقت جایز است که با اعمال اجتهاد شخصی و استفاده از منابع جنبی و اطلاعات دیگر، متن آن نسخه فرضی را قدری پاک سازی کند و از اخلاط بزداید تا به آخرین مرحله ممکن در تصحیح برسد. یعنی به مرحله بازسازی متنی که بر اساس شواهدی که در نسخه های خطی مورداستفاده اش دیده می شود و با اعمال اجتهاد شخصی خودش، از متن دست نویسی که می توان فرض کرد که تمام نسخ موجود از آن منشعب شده اند، به اصل مؤلف نزدیک تر باشد. این متن، یک متن کاملاً تئوریک و فرضی است و با کشف نسخ جدید یا دیگر اطلاعات جنبی ممکن است که دائماً تغییر کند.
نویسنده در نوشتار حاضر می کوشد سخنان غربی ها را در زمینه فن تصحیح متن ارائه نماید. وی نخست به اختصار از فعالیت مسلمانان در امر تصحیح متون سخن به میان آورده و سپس به تکنیکهای غربی پیرامون تصحیح متون میپردازد.
این مقاله نگاشته دکتر محمود امیدسالار در آینه پژوهش، ش 163 است. http://yon.ir/HPEmW
@manuscript
مشکل از ميان رفتن نسخه های اصل مؤلفان
در قديم نسخه های اصل نويسندگان و از جمله محدثان حال چه به خط خودشان بود و چه بر اساس اصل و يا مجالس آنها کتابت شده بود حاوی علائم و نشانه هایی بود که می توانست در تشخيص هويت نسخه ها و صيانت آنها ياری کند. مثلا شمار احاديث هر برگ نسخه معمولا ثبت و ضبط می شد و يا شمار کلی احاديث يک کتاب و هر جزء و کراسه آن. همچنين اگر حديثی (بر اساس متنی ديگر و يا از نسخه ای متفاوت با روايت متن موجود) و يا توضيحی در حاشيه برگ ها می آمد به گونه ای نوشته می شد که با متن اصلی آميخته نشود. يا اگر راوی متن احاديثی از خود به متن استاد می افزود معمولا با استفاده از نشان هایی کوشش می شد که ميان آن الحاقات و اضافات و متن اصلی تفکيک صورت گيرد. در نسخه های بعدی معمولا اين نوع علائم و نشانه ها و يا ملاحظات به تدريج به فراموشی سپرده می شد؛ خاصه اگر نسخه های بعدی با اصول معتبر مقابله نمی شد و صحت آنها از سوی استادان و راويان اصلی متن گواهی نمی شد. يکی از نمونه های متن هایی که دستخوش اين مشکل شده و همينک تشخيص هويت نويسنده و يا راويان آن سخت و تعيين هويت دقيق کتاب و تفکيک ريشه احاديثش بسيار مشکل است کتاب تفسير منسوب به علي بن ابراهيم قمي است که به نظرم اضافات بر متن اصلی علي بن ابراهيم در نسخه اصل کتاب روشن بوده اما به تدريج آن نشانه ها و تمايزها از ميان رفته.
علیکم السلام ورحمة الله
در تصحیح نسخ، مرسوم نیست که ترقیمۀ کاتبان نسخ را در متن بیاورند، مگر آنکه نسخۀ منحصر به فردی باشد یا آنکه ترقیمه ویژگی منحصر به فرد و حائز اهمیتی داشته باشد.
قاعدۀ عمومی آن است که ترقیمه های کاتبان در بخش «ضبط اختلاف نسخ» درج می شود. البته اگر این ترقیمه ها حائز ویژگی های تاریخی یا رجالی یا ادبی و ... باشد بر مصحّح لازم است که در مقدمۀ تصحیح خود این ویژگی ها را برشمارد.
اما در مورد اِصلاح اَغلاط کاتبان، در ترقیمه ها، اگر این اغلاط به صورت فقدان تک کلمه یا کلماتی باشد که بتوان داخل قلاب به متن ضمیمه کرد، این کار جایز است؛ مثلاً «العبد الضعیف [المفتقر] إلی رحمة الباري». و اگر اغلاط کاتب، به صورت اغلاط املایی است برای آنکه میزان دقت کاتب هم به درستی حکایت شود، بهتر آن است که غلط را تصحیح نکنیم، بلکه باز هم داخل قلاب اصلاح را انجام دهیم، تا هم بی دقتی کاتب و هم دقت مصحّح هر دو آشکار گردد؛ مثلاً «الرمضان [کذا، والصحیح: «رمضان»] یا پیشتر اینگونه هم توسط برخی مصحّحین نوشته می شد: «الرمضان [کذا، رمضان ظ]». ظ یعنی ظاهراً، یعنی مصحّح کلمه ای را که ظاهراً به تشخیص خود صحیح می انگارد در داخل قلاب درج می کند. اگر هم اغلاط املایی، پشت سر هم، در چند کلمه تکرار شده باشد، بهتر است بعد از کلّ عبارت، داخل یک قلاب همۀ آن عبارت تصحیح شود، نه آنکه برای هر کلمه قلابی جداگانه آورده شود؛ چون در آن صورت باعث مشوّش [کذا، مشوّه ظ !] شدن ذهن خواننده و نازیبا شدن متن می گردد.
در اینجا تنها سخن از اغلاط کاتبان، آن هم در بخش ترقیمه ها بود. پس ضوابطی را که ذکر شد نباید در متن اثر مؤلف هم اینگونه جاری ساخت. شیوۀ برخورد با «اغلاط کاتبان در متن اثر» و «اغلاط خود مؤلف» قواعد دیگری نیز دارد.
سلام علیکم. دوستی سوالی پرسیده است که من آن را به اشتراک می گذارم به امید پاسخی. سخنش این است که در نسخه ای خطی نویسنده فارسی زبان عربی دان برخی واژه های دعا را از لحاظ گرامری غلط نوشته است مثل یا ذالجلال را یا ذوالجلال و یا : نور علی نور . پرسشش آن است که در فارسی کتاب یا مقاله ای هست که توضیحی درباره این گونه کژتابی های نوشتاری در متون خطی داده باشد؟ مصحح می تواند آنها را به لحاظ گرامری درست کند اما اینها در نهایت نوشته مولف اصلی نخواهد بود. همچنین سوال دیگر این است که آیا نوشته یا تحقیقی در فارسیزه کردن دعاهای عربی وجود دارد؟ باز تاکید براین است که نویسنده نسخه عربی را می دانسته. در زیر متن ایمیل:
یادداشتی از آقای دکتر حسن انصاری:
رسمی نادرست در تصحيح متون
اين رسم بدی است که برخی حواشی تفصيلی بر متون قدمایی می نويسند و درست اين حواشی را در پاورقی متن ها قرار می دهند. به نظرم اين کار احيای متن نيست؛ از بين بردن متن و نوعی بی احترامی به نويسنده متن است. حواشی متن بايد حداقلی باشد؛ تنها شامل سازواره انتقادی و ارجاع به آيات قرآن و اشعار و احتمالا اگر نامی تاريخی و يا جغرافيایی در متن آمده که در اين فرض بايد در حد نيم سطری توضيح داد اگر شناخته شده نباشد. برخی آنقدر حواشی در پاورقی قرار می دهند که اصل متن گم می شود و بايد ده صفحه را ورق بزنيد تا به يک کلمه از متن اصلی در بالای صفحه برسيد. اين چه رسمی است حقيقتا؟
شيرين تر از همه چاپ های عربستان سعودی از متون است. خود کتاب نهايتا ده برگ بیش نيست. مصحح، کتاب را در 3 جلد منتشر می کند؛ مملو از پاورقی های بی فايده و اظهار نظرهای فضولی. تازه، برای نويسنده هزار سال پيش هم تکليف روشن می کند که چرا چنين گفتی و چرا چنان نگفتی؛ چرا از فلان راوی نقل مطلب کردی و يا نکردی؟ متنی که بيش از نقل چند روايت با اساس و بی اساس نيست را در 3 جلد منتشر کردن آخر چه امتيازی دارد؟»
#پایان_یادداشت
#پاسخ:
سلام علیکم
صِرفِ نگارش حواشی مفصل بر متون کهن ناروا نیست و اصولاً نباید اظهار نظر تفصیلی مصحح را به طور کلی، فضولی یا بی احترامی به مؤلف قلمداد نمود. بله، می توان راهکار بهتری برای اینگونه از موارد در نظر گرفت؛ مثلاً ابتدا متن مختصر مؤلف ارائه شود و سپس حواشی تفصیلی مصحح به صورت پی نوشت مطرح گردد.
البته اگر متن خیلی هم مختصر نباشد، به ویژه اگر از متونی محسوب شود که کارکرد درسی و آموزشی دارد، اتفاقاً زیبنده آن است که حواشیِ مصحح، خصوصاً اگر جنبۀ شرح دارد، در پاورقی آورده شود تا فرایند تعلیم و تعلم با سهولت و سرعت بیشتری انجام پذیرد.
به طور کلی، مصححِ متن علاوه بر حفظ دغدغه های خود، باید ذائقۀ مخاطبِ اثر را هم در نظر بگیرد و اعتدالی در این میان ایجاد نماید. این امر مستلزم حُسن سلیقه است.
وفّقنا الله و إیاکم لما یحبّ و یرضی
جناب استاد متقی عزیز، وظیفه ی مصحح در تصحیح یک اثر -- خواه تک نسخه باشد، یا چندین نسخه از آن بدست باشد -- چیست؟ ارائه ی نسخه به نزدیک ترین صورتی که از قلم مولف پدید آمده، یا تکمیل بخشهای ناقص آن؟. اگر کسی به چنین تکمیلی دست بزند، مصحح یعنی روایتگر نسخه ی مولف است؟ یا خود شریک التالیف است؟. شرط اول تصحیح، حفظ امانت است و عدم دخالت در انچه مولف نوشته، اما تکمیل نسخه و بازسازی ی افتادگیهای آن، اساسا از سازمان تصحیح و وظیفه ی مصحح کاملا خارج است. حتی نقل فصول مشابه بخشهای محذوف نسخه از دیگر آثار همان مولف نیز، نه فقط از وظیفه ی مصحح خارج است، که از فرایند تصحیح بیگانه است. بازنویسی ی ان بخشها بدست خود مصحح که اصلا و ابدا در میدان تصحیح جائی ندارد. بلی می توان متن را بازسازی کرد ، ولی این بازسازی متن، همان فن تصحیح متون است؟.
✅پیشنهاداتی در باب اصطلاحات فن تصحیح متن/ دکتر محمود امیدسالار
هدف از تصحیح متن، بازسازی نسخه ای است که تمام نسخ موجود از آن منشعب شده اند، با استفاده از اطلاعاتی که در دستنویسهای مختلف اثر و نیز در منابع جنبی مربوط به آن اثر پیدا می شود، نه بازسازی اصل اثر؛ زیرا بازسازی اصل اثر به معنی نسخه مؤلف، اصلاً ممکن نیست. اصل هدف در تصحیح علمی بازسازی متنی است کمابیش شبیه به متن ازدست رفته نسخه ای که بتوان گفت جد دستنویس های موجود است و اما هر چه متن، قدیمی تر و دستنویس های منشعب از آن نسخه فاسدتر باشند، طبعی متن بازسازی شده هم کیفیتش نازل تر و درجه اطمینان بدان کمتر خواهد بود. بعد از اینکه مصحح به آن دستنویس فرضی یا متنی قریب به آن رسید، آنوقت جایز است که با اعمال اجتهاد شخصی و استفاده از منابع جنبی و اطلاعات دیگر، متن آن نسخه فرضی را قدری پاک سازی کند و از اخلاط بزداید تا به آخرین مرحله ممکن در تصحیح برسد. یعنی به مرحله بازسازی متنی که بر اساس شواهدی که در نسخه های خطی مورداستفاده اش دیده می شود و با اعمال اجتهاد شخصی خودش، از متن دست نویسی که می توان فرض کرد که تمام نسخ موجود از آن منشعب شده اند، به اصل مؤلف نزدیک تر باشد. این متن، یک متن کاملاً تئوریک و فرضی است و با کشف نسخ جدید یا دیگر اطلاعات جنبی ممکن است که دائماً تغییر کند.
نویسنده در نوشتار حاضر می کوشد سخنان غربی ها را در زمینه فن تصحیح متن ارائه نماید. وی نخست به اختصار از فعالیت مسلمانان در امر تصحیح متون سخن به میان آورده و سپس به تکنیکهای غربی پیرامون تصحیح متون میپردازد.
این مقاله نگاشته دکتر محمود امیدسالار در آینه پژوهش، ش 163 است. http://yon.ir/HPEmW
@manuscript
علیکم السلام ورحمة الله
در تصحیح نسخ، مرسوم نیست که ترقیمۀ کاتبان نسخ را در متن بیاورند، مگر آنکه نسخۀ منحصر به فردی باشد یا آنکه ترقیمه ویژگی منحصر به فرد و حائز اهمیتی داشته باشد.
قاعدۀ عمومی آن است که ترقیمه های کاتبان در بخش «ضبط اختلاف نسخ» درج می شود. البته اگر این ترقیمه ها حائز ویژگی های تاریخی یا رجالی یا ادبی و ... باشد بر مصحّح لازم است که در مقدمۀ تصحیح خود این ویژگی ها را برشمارد.
اما در مورد اِصلاح اَغلاط کاتبان، در ترقیمه ها، اگر این اغلاط به صورت فقدان تک کلمه یا کلماتی باشد که بتوان داخل قلاب به متن ضمیمه کرد، این کار جایز است؛ مثلاً «العبد الضعیف [المفتقر] إلی رحمة الباري». و اگر اغلاط کاتب، به صورت اغلاط املایی است برای آنکه میزان دقت کاتب هم به درستی حکایت شود، بهتر آن است که غلط را تصحیح نکنیم، بلکه باز هم داخل قلاب اصلاح را انجام دهیم، تا هم بی دقتی کاتب و هم دقت مصحّح هر دو آشکار گردد؛ مثلاً «الرمضان [کذا، والصحیح: «رمضان»] یا پیشتر اینگونه هم توسط برخی مصحّحین نوشته می شد: «الرمضان [کذا، رمضان ظ]». ظ یعنی ظاهراً، یعنی مصحّح کلمه ای را که ظاهراً به تشخیص خود صحیح می انگارد در داخل قلاب درج می کند. اگر هم اغلاط املایی، پشت سر هم، در چند کلمه تکرار شده باشد، بهتر است بعد از کلّ عبارت، داخل یک قلاب همۀ آن عبارت تصحیح شود، نه آنکه برای هر کلمه قلابی جداگانه آورده شود؛ چون در آن صورت باعث مشوّش [کذا، مشوّه ظ !] شدن ذهن خواننده و نازیبا شدن متن می گردد.
در اینجا تنها سخن از اغلاط کاتبان، آن هم در بخش ترقیمه ها بود. پس ضوابطی را که ذکر شد نباید در متن اثر مؤلف هم اینگونه جاری ساخت. شیوۀ برخورد با «اغلاط کاتبان در متن اثر» و «اغلاط خود مؤلف» قواعد دیگری نیز دارد.
سلام علیکم. دوستی سوالی پرسیده است که من آن را به اشتراک می گذارم به امید پاسخی. سخنش این است که در نسخه ای خطی نویسنده فارسی زبان عربی دان برخی واژه های دعا را از لحاظ گرامری غلط نوشته است مثل یا ذالجلال را یا ذوالجلال و یا : نور علی نور . پرسشش آن است که در فارسی کتاب یا مقاله ای هست که توضیحی درباره این گونه کژتابی های نوشتاری در متون خطی داده باشد؟ مصحح می تواند آنها را به لحاظ گرامری درست کند اما اینها در نهایت نوشته مولف اصلی نخواهد بود. همچنین سوال دیگر این است که آیا نوشته یا تحقیقی در فارسیزه کردن دعاهای عربی وجود دارد؟ باز تاکید براین است که نویسنده نسخه عربی را می دانسته. در زیر متن ایمیل:
رسمی نادرست در تصحيح متون
اين رسم بدی است که برخی حواشی تفصيلی بر متون قدمایی می نويسند و درست اين حواشی را در پاورقی متن ها قرار می دهند. به نظرم اين کار احيای متن نيست؛ از بين بردن متن و نوعی بی احترامی به نويسنده متن است. حواشی متن بايد حداقلی باشد؛ تنها شامل سازواره انتقادی و ارجاع به آيات قرآن و اشعار و احتمالا اگر نامی تاريخی و يا جغرافيایی در متن آمده که در اين فرض بايد در حد نيم سطری توضيح داد اگر شناخته شده نباشد. برخی آنقدر حواشی در پاورقی قرار می دهند که اصل متن گم می شود و بايد ده صفحه را ورق بزنيد تا به يک کلمه از متن اصلی در بالای صفحه برسيد. اين چه رسمی است حقيقتا؟
شيرين تر از همه چاپ های عربستان سعودی از متون است. خود کتاب نهايتا ده برگ بیش نيست. مصحح، کتاب را در 3 جلد منتشر می کند؛ مملو از پاورقی های بی فايده و اظهار نظرهای فضولی. تازه، برای نويسنده هزار سال پيش هم تکليف روشن می کند که چرا چنين گفتی و چرا چنان نگفتی؛ چرا از فلان راوی نقل مطلب کردی و يا نکردی؟ متنی که بيش از نقل چند روايت با اساس و بی اساس نيست را در 3 جلد منتشر کردن آخر چه امتيازی دارد؟
https://t.me/azbarresihayetarikhi
یادداشتی از آقای دکتر حسن انصاری:
رسمی نادرست در تصحيح متون
اين رسم بدی است که برخی حواشی تفصيلی بر متون قدمایی می نويسند و درست اين حواشی را در پاورقی متن ها قرار می دهند. به نظرم اين کار احيای متن نيست؛ از بين بردن متن و نوعی بی احترامی به نويسنده متن است. حواشی متن بايد حداقلی باشد؛ تنها شامل سازواره انتقادی و ارجاع به آيات قرآن و اشعار و احتمالا اگر نامی تاريخی و يا جغرافيایی در متن آمده که در اين فرض بايد در حد نيم سطری توضيح داد اگر شناخته شده نباشد. برخی آنقدر حواشی در پاورقی قرار می دهند که اصل متن گم می شود و بايد ده صفحه را ورق بزنيد تا به يک کلمه از متن اصلی در بالای صفحه برسيد. اين چه رسمی است حقيقتا؟
شيرين تر از همه چاپ های عربستان سعودی از متون است. خود کتاب نهايتا ده برگ بیش نيست. مصحح، کتاب را در 3 جلد منتشر می کند؛ مملو از پاورقی های بی فايده و اظهار نظرهای فضولی. تازه، برای نويسنده هزار سال پيش هم تکليف روشن می کند که چرا چنين گفتی و چرا چنان نگفتی؛ چرا از فلان راوی نقل مطلب کردی و يا نکردی؟ متنی که بيش از نقل چند روايت با اساس و بی اساس نيست را در 3 جلد منتشر کردن آخر چه امتيازی دارد؟»
#پایان_یادداشت
#پاسخ:
سلام علیکم
صِرفِ نگارش حواشی مفصل بر متون کهن ناروا نیست و اصولاً نباید اظهار نظر تفصیلی مصحح را به طور کلی، فضولی یا بی احترامی به مؤلف قلمداد نمود. بله، می توان راهکار بهتری برای اینگونه از موارد در نظر گرفت؛ مثلاً ابتدا متن مختصر مؤلف ارائه شود و سپس حواشی تفصیلی مصحح به صورت پی نوشت مطرح گردد.
البته اگر متن خیلی هم مختصر نباشد، به ویژه اگر از متونی محسوب شود که کارکرد درسی و آموزشی دارد، اتفاقاً زیبنده آن است که حواشیِ مصحح، خصوصاً اگر جنبۀ شرح دارد، در پاورقی آورده شود تا فرایند تعلیم و تعلم با سهولت و سرعت بیشتری انجام پذیرد.
به طور کلی، مصححِ متن علاوه بر حفظ دغدغه های خود، باید ذائقۀ مخاطبِ اثر را هم در نظر بگیرد و اعتدالی در این میان ایجاد نماید. این امر مستلزم حُسن سلیقه است.
وفّقنا الله و إیاکم لما یحبّ و یرضی
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com