#شناخت_علما_شیعه
#در_محضر_علما
#کتاب_شناسی
#کتب_شیعه

◾️ #اشاره‌_ای_کوتاه_به_زندگی_صاحب_کتاب_کامل_الزیارات_جعفر_بن_محمد_قولویه

👈🏼👈🏼 نام: #جعفر_بن_محمد_بن_موسی_بن_قولویه_قمی بغدادی
کنیه: ابوقاسم
تاریخ ولادت: نامعلوم
محل ولادت: قم
تاریخ وفات: حدود۳۶۷ قمری
محل وفات: کاظمین نزد حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام و
قبر شیخ مفید (رحمه‌الله‌علیهما)
📚 کنی والقاب ج۲ ص۳۰۶

🔹 از جمله کتبی که از ایشان برجای مانده، کتاب جلیل القدر #کامل‌الزیارات است.

🔹 #کتب_تالیفات ایشان، عبارت است از:
۱.کتاب مداوات الجسد
۲. کتاب الصلات
۳. کتاب الجمعت و الجماعت
۴. کتاب قیام اللیل
۵. کتاب الرضاع
۶. کتاب الصداق
۷. کتاب الضاحی
۸. کتاب الصرف
۹. کتاب الوطی بملک الیمین
۱۰. کتاب بیان حل الحیوان من محرمه
۱۱. کتاب قسمت الزکات
۱۲. کتاب العدد فی شهر الرمضان
۱۳. کتاب الزیادات
۱۴. کتاب الحج
۱۵‌. کتاب یوم و لیله
۱۶. کتاب القضاء و آداب الاحکام
۱۷. کتاب الشهادات
۱۸. کتاب العقیقه
۱۹. کتاب تاریخ الشهور و الحوادث
۲۰. کتاب النوادر
۲۱. کتاب النساء
📚 ریاض العلماء وحیاض الفضلاء ج۱، ص۱۱۲

🔹 سی سال قبل از وفات خود به قصد حج حرکت کرد برای آن که در آن سال قرامطه حجر الاسود را برده بودند تا آن را در جای خود نصب کنند_ واین بعد از آن بود که قریب به بیست سال بود که حجر الاسود را کنده بودند و به هجر برده بودند.
شیخ ابن قولویه به آروزوی تشرف به لقای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قصد حج کرد تا مگر هنگام نصب خدمت آن حضرت برسد.

➖چون به بغداد رسید رسید مریض شد و نتوانست برود لاجرم نایبی گرفت و به مکه بفرستاد و رقعه‌ای نوشت و مهر کرد و به او داد و گفت:
این رقعه را به آن کس که سنگ را نصب می‌کند بده و در آن نامه از مدت عمر خود سوال کرده بود و آیا این‌که از این بیماری می‌میرد یا نه؟!

➖آن شخص به مکه مشرف شد و روزی که می‌خواستند حجرالاسود را نصب کنند، قدری به خدام کعبه پول داد تا او را به نزدیکی حجر ببرند.
گفت:
هرکس حجر را گذاشت اضطراب کرد و افتاد تا آنکه شخص گندم گون و نیک رویی آمد و سنگ را جا گذاشت و حجر به جای خود مستقر شد.

➖صدای مردم بلند شد. آن شخص از همان راهی که آمده بود بازگشت.
من به دنبال او افتادم، دیده‌ها را به اودوخته بودم و مردم را خود به زحمت دور میکردم و دنبال او می‌رفتم.
مردم از این حالت من خیال کردند که من دیوانه شده ام لاجرم راه را برای من میگشودند و من یه تعجیل میدویدم و او به آهستگی و وقار میرفت و با این حال به او نمی‌رسیم تا رسیدم به جایی که کسی نبود, آن شخص روی به من کرد و فرمود: بیاور آنچه با توست.
رقعه را خدمت ایشان دادم بدون آن که ملاحظه فرمایند فرمودند:
با وی بگو که خوفی از برای علت(بیماری) تو نیست و سی سال دیگر خواهی مرد.

➖پس مرا گریه رخ داد و دیگر نتوانستم حرکت کنم.
این فرمودند و حرکت کردند.
پس نایب جناب شیخ ابن قولویه از مکه مراجعت کردند و این خبر را به شیخ داد و شد آنچه حضرت فرموده بودند.

📚 فوائد الرضویه، شیخ‌عباس‌قمی، ج۱ ص۱۴۷ و۱۴۸

🔆 کانال #حیدریم‌حیدری
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @heydariam_heydari110