🔹 جشن فرمان مشروطه

جلو بهارستان را که میدان وسیعیست دور تا دور طاق و آذین بسته و با چراغ و گل و سجاده‌های قیمتی آراستند. هشتاد طاقست هریکی را یکی از انجمنهای تهران و اصناف صاحب شده و زینت داده و اقسام شربت و لیمونات و میوه و شیرینی چیده و از واردین با گرمی پذیرایی نمودند ...، در صحن بهارستان خیابانها را طاق و آذین بسته و چراغانی کرده و شیرینی و میوه چیده. کافه بهارستان فتو‌گراف بهشت برین بود ...، شاگردان مدارس دسته‌دسته حاضر و وزراء عظام و رجال دولت و وکلاء مجلس مشغول پذیرایی بودند.
غیر از بهارستان و جلوخان و میدان آن، ظل‌السلطان جلوخان عمارت خود و چندهزار قدم از یمین و یسار کوچه را چراغانی مفصل کرده بساطها چیده، ...، هرگاه بخواهیم از کم و کیف این جشن و چراغانی گفتگو کنیم در این حساب مرتبه و آحاد و عشرات و مأت ندارد بلکه کمتر و اقل عدد در این باب هزار است. مثلا باید بگوییم در بهارستان هزار دستگاه جار آویزان است چندهزار چراغ روشن است.

تاریخ مشروطه ایران؛ احمد کسروی؛ ص
۴۱۲ - ۴۱۳؛
🔸 #عکس_مکث #عکس_نوشت #تاریخ_مشروطه #تاریخ_اجتماعی #مردم_نامه_نویسی

📷 نخستین #جشن_مشروطه؛ موزه بروکلین

https://t.me/bazmavard

🔹 جشن فرمان مشروطه

جلو بهارستان را که میدان وسیعیست دور تا دور طاق و آذین بسته و با چراغ و گل و سجاده‌های قیمتی آراستند. هشتاد طاقست هریکی را یکی از انجمنهای تهران و اصناف صاحب شده و زینت داده و اقسام شربت و لیمونات و میوه و شیرینی چیده و از واردین با گرمی پذیرایی نمودند ...، در صحن بهارستان خیابانها را طاق و آذین بسته و چراغانی کرده و شیرینی و میوه چیده. کافه بهارستان فتو‌گراف بهشت برین بود ...، شاگردان مدارس دسته‌دسته حاضر و وزراء عظام و رجال دولت و وکلاء مجلس مشغول پذیرایی بودند.
غیر از بهارستان و جلوخان و میدان آن، ظل‌السلطان جلوخان عمارت خود و چندهزار قدم از یمین و یسار کوچه را چراغانی مفصل کرده بساطها چیده، ...، هرگاه بخواهیم از کم و کیف این جشن و چراغانی گفتگو کنیم در این حساب مرتبه و آحاد و عشرات و مأت ندارد بلکه کمتر و اقل عدد در این باب هزار است. مثلا باید بگوییم در بهارستان هزار دستگاه جار آویزان است چندهزار چراغ روشن است.

تاریخ مشروطه ایران؛ احمد کسروی؛ ص
۴۱۲ - ۴۱۳؛
🔸 #عکس_مکث #عکس_نوشت #تاریخ_مشروطه #تاریخ_اجتماعی #مردم_نامه_نویسی

📷 نخستین #جشن_مشروطه؛ موزه بروکلین

https://t.me/bazmavard

نامه نویس
مکان: میدان مشق؛ روبروی اداره کل پست تهران

روایت:
بتول جان!
خیلی دلتنگتم؛ اما چه می شود کرد؛ هنوز در پی کارم و فرصتی ندارم که سری به شما بزنم. مادر و خواهرم که خوب هستند. گفتی عین سیر و سرکه با هم می جوشید!
خوشحال شدم که اینقدر همدیگر را دوست دارید، برای همین خیالم راحت است.
بتول جان! آقای نامه نویس، مَحرم است، برای همین از دور می بوسمت، مواظب خوار مادرم باش.

قربانت صفدر

#داستان_عکس #مردم_نامه_نویسی #تصویر_نگاری #عکس_مکث
https://t.me/bazmavard