Forwarded From پرنیان ۷ رنگ
تذکرةالشعرای لطیفی نسخه خطی شماره ۳۱۴۲ کتابخانه ایاصوفیه کتابت سال ۹۵۸ق برگ ۱۳۲

لطیفی معاصر فضولی بود و تذکرةالشعرای او قدیمترین اثری است که ذکر فضولی در آن آمده:

#فضولی_بغدادی از شعرای عصر حاضر و از افاضل شعراست. شیوه سخنوری دلفریب و اسلوبی عجیب دارد که به سبک نوایی قریب است. در سبک خود مبتدع و در شیوه خود مخترع است. این مطلع مطبوع زاده‌ی طبع و خیال خاص اوست:

مقوّس قاشلارین کیم وسمه بیرله رنگ توتموشلار
قیلیجلاردیر کی قانلار تؤکمک‌ایله زنگ توتموشلار

... این چند بیت از منظومات پُرفسون او در حکایت لیلی و مجنون است:

دهقان ِ حدیقه‌ی روایت
صراف ِ جواهر ِ حکایت

معنی چمنینده گول تیکنده
سؤز رشته‌سینه گهر چکنده

قیلمیش بو روشده نکته‌دانلیق
گول ریزلیک و گهرفشانلیق ...

#مهدی_دهقان
@parniyan7rang
✅ خاکست شعر بنده، ولی خاک‌ کربلاست ..
#فضولی_بغدادی
🆔 @ihlib
Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#بهاریه
#فضولی_بغدادی

رسید عید که عقد ملال بگشاید
در فرح به کلید هلال بگشاید

رسید وقت، که دوران ز وقت خوشحالی
دری به روی دل اهل حال بگشاید

به تشنگان بیابان شوق، خضر امل
ره تلاقی عذب زلال بگشاید

گرسنگان ره کعبهء توکل را
زمانه خوان عموم نوال بگشاید

فلک به کام رساند نیازمندان را
نقاب هجر ز روی وصال بگشاید

ملالت متردد کشد به دامن پای
غم مقیم در انتقال بگشاید

خوش آنکه دورچنین میکشدولی نه می‌ای
که عقل را ره ضعف و زوال بگشاید

می‌ای که قطرهء پاکش به هرکجاکه چکد
دری ز مرحمت ذوالجلال بگشاید

خوش آن که روزچنین بی مترجمی نبود
ولی زبان نه به هر قیل و قال بگشاید

خطیب منبر معراج معرفت گردد
زبان به منقبت خیر آل بگشاید


محیط حلم حسین علی که نیست جز او
کسی کز او دل اهل کمال بگشاید

شهی که گر غضب او رسد طبایع را
گره ز رابطهء اعتدال بگشاید

وگر نهیب دهد دور را سزد که ز هم
عقود سلسلهء ماه و سال بگشاید

نجات خلق محال ست بی محبت او
چو کار خصم ز فکر محال بگشاید

به روی دشمن او در گشاد کار دو کَوْن
کسی چگونه در احتمال بگشاید؟

هژبر صولت او در شکارگاه غضب
گهی که پنجه به قصد قتال بگشاید

فلک به سبحهء او باید استخاره کند
به کار خیر چو خواهد که فال بگشاید

ز خادم در او رشک میبرد رضوان
گهی که آن در جنت مثال بگشاید

در آستانهء او آسمان ملایک را،
همیشه جای به صفّ نعال بگشاید

اگر نه واسطه ی خدمتش بود همه عمر
فرشته ای نبود او که بال بگشاید

ز خون ناحق او دم اگر زنم، ترسم
که سیل ها مژه ام، زاشک آل بگشاید

اگر سعادت پیوند او رسد به نجوم
ز گردن همه بند وبال بگشاید

چو درفشان کند ابر سخا ز هر سو بحر
هزار کف به طریق سؤال بگشاید

چو گردی از ره او خیزد آسمان ز نجوم
هزار دیده پی اکتحال بگشاید

شها! تویی که ندارد زمانه چون تو کسی
که بر رخش در حسن خصال بگشاید

تویی که پیش کمالت نمی تواند کس
که چشم شائبهء اختلال بگشاید

شها!«فضولی»بی صبر و دل نمی خواهد
که سوی غیر تو چشم خیال بگشاید

ز مدح غیر تو آن به که لب فرو بندد
به هرزه چند درِ هر مقال بگشاید؟

رجوع کاربه لطف تو بِه،چو ممکن نیست
که کار بسته ز اهل ضلال بگشاید

امید هست که تا چتر ابر را گردون ،
به فرق ارض و بِحار خیال بگشاید

رضای تو پی دفع فساد بر سرِ ما ،
همیشه چتر خلود ظلال بگشاید


🔹@deabelnews
#امام_حسین_علیه_السلام
#بهاریه
#فضولی_بغدادی

رسید عید که عقد ملال بگشاید
در فرح به کلید هلال بگشاید

رسید وقت، که دوران ز وقت خوشحالی
دری به روی دل اهل حال بگشاید

به تشنگان بیابان شوق، خضر امل
ره تلاقی عذب زلال بگشاید

گرسنگان ره کعبهء توکل را
زمانه خوان عموم نوال بگشاید

فلک به کام رساند نیازمندان را
نقاب هجر ز روی وصال بگشاید

ملالت متردد کشد به دامن پای
غم مقیم در انتقال بگشاید

خوش آنکه دورچنین میکشدولی نه می‌ای
که عقل را ره ضعف و زوال بگشاید

می‌ای که قطرهء پاکش به هرکجاکه چکد
دری ز مرحمت ذوالجلال بگشاید

خوش آن که روزچنین بی مترجمی نبود
ولی زبان نه به هر قیل و قال بگشاید

خطیب منبر معراج معرفت گردد
زبان به منقبت خیر آل بگشاید


محیط حلم حسین علی که نیست جز او
کسی کز او دل اهل کمال بگشاید

شهی که گر غضب او رسد طبایع را
گره ز رابطهء اعتدال بگشاید

وگر نهیب دهد دور را سزد که ز هم
عقود سلسلهء ماه و سال بگشاید

نجات خلق محال ست بی محبت او
چو کار خصم ز فکر محال بگشاید

به روی دشمن او در گشاد کار دو کَوْن
کسی چگونه در احتمال بگشاید؟

هژبر صولت او در شکارگاه غضب
گهی که پنجه به قصد قتال بگشاید

فلک به سبحهء او باید استخاره کند
به کار خیر چو خواهد که فال بگشاید

ز خادم در او رشک میبرد رضوان
گهی که آن در جنت مثال بگشاید

در آستانهء او آسمان ملایک را،
همیشه جای به صفّ نعال بگشاید

اگر نه واسطه ی خدمتش بود همه عمر
فرشته ای نبود او که بال بگشاید

ز خون ناحق او دم اگر زنم، ترسم
که سیل ها مژه ام، زاشک آل بگشاید

اگر سعادت پیوند او رسد به نجوم
ز گردن همه بند وبال بگشاید

چو درفشان کند ابر سخا ز هر سو بحر
هزار کف به طریق سؤال بگشاید

چو گردی از ره او خیزد آسمان ز نجوم
هزار دیده پی اکتحال بگشاید

شها! تویی که ندارد زمانه چون تو کسی
که بر رخش در حسن خصال بگشاید

تویی که پیش کمالت نمی تواند کس
که چشم شائبهء اختلال بگشاید

شها!«فضولی»بی صبر و دل نمی خواهد
که سوی غیر تو چشم خیال بگشاید

ز مدح غیر تو آن به که لب فرو بندد
به هرزه چند درِ هر مقال بگشاید؟

رجوع کاربه لطف تو بِه،چو ممکن نیست
که کار بسته ز اهل ضلال بگشاید

امید هست که تا چتر ابر را گردون ،
به فرق ارض و بِحار خیال بگشاید

رضای تو پی دفع فساد بر سرِ ما ،
همیشه چتر خلود ظلال بگشاید


🔹@deabelnews