⭕️ تصمیم به نبش قبر حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها و برخورد شدید امیرالمؤمنین علیهالسلام با غاصبین خبیث
شبی كه #امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه، پیکر مطهّر #حضرت_زهرا سلاماللهعلیها را دفن كردند، در قبرستان بقيع صورتِ چهل قبر تازه احداث نمودند؛ وقتی كه جماعت مسلمین از رحلت و شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام آگاه شدند و به #قبرستان_بقيع رفته و در آنجا چهل قبر تازه يافتند و قبر آن حضرت را پيدا نكردند، صدای ضجّه و ناله از آنان برخاست و همديگر را سرزنش میكردند و میگفتند: «پيامبر شما جز يک دختر در ميان شما نگذاشت؛ او هم از دنيا رفت و به خاک سپرده شد و در مراسم نماز و دفنش حاضر نشديد و قبر او را نمیشناسيد!»
سران قوم گفتند: «برويد عدّهای از زنان مؤمنه را بياوريد که اين قبرها را نبش كنند، تا جنازهی فاطمه (سلاماللهعلیها) را پيدا كنيم و بر او نماز بخوانيم و قبرش را زيارت كنيم!»
هنگامی که امیرالمؤمنین علیهالسلام از تصميم شوم آن خبیث مردم با خبر شدند، خشمگين از خانه بيرون آمدند و چنان غضبناک بودند كه چشمهايشان سرخ شده و رگهای گردن شریفشان پر از خون گشته بود و قبای زرد رنگی كه هنگام جنگ بر تن میکردند، پوشيده بودند و به قبرستان بقيع آمده و بر شمشیر ذوالفقارشان تکیه زدند و آنان را از نبش قبرها بر حذر داشتند؛ مردم گفتند: «اين علی بن ابيطالب (علیهماالسلام) است كه میآيد در حالی كه سوگند ياد كرده كه اگر يک سنگ از اين قبرها جابجا شود، تمام شما را خواهد کُشت!»
در اين هنگام، #عمر با جمعی از یارانش به حضور علی علیهالسلام رسید و گفت: «ای ابوالحسن! اين چه كاری است كه میکنی؟! به خدا قسم، ما قطعاً قبر زهرا (علیهاالسلام) را نبش میكنيم و بدن او را بیرون کشیده و بر او نماز میخوانيم!»
امیرالمؤمنین علیهالسلام دست بر دامنِ لباس آن ملعون ازل و ابد زدند و او را چنان پيچيدند و كشيدند تا بر زمين افتاد! سپس به او فرمودند: «ای پسر غلام سیاه! من از حقّ (خلافت) خودم گذشتم، از بيم آنكه مردم از دينشان خارج نگردند؛ امّا در مورد نبش قبر فاطمه سلاماللهعلیها، سوگند به خدایی كه جانِ علی در دست اوست، اگر تو و اصحابت سنگی از این قبور جابجا كنيد، زمين را از خونتان سيراب خواهم کرد! عمر از این کار منصرف شو!»
#ابوبكر به حضور علی علیهالسلام آمد و عرض كرد: «تو را به حقّ رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) و به حقّ آن كسی كه بالای عرش است (خداوند متعال)، سوگند میدهم که عمر را رها كنی! ما کاری را كه شما کراهت داشته باشيد، انجام نمیدهيم!» آنگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام، عمر را رها كردند و مردم متفرّق شدند و دیگر چنین فکری به سرشان نزد!
📜 دلائل الامامة (طبریشیعی)، ص۱۳۶
بحار الانوار (علامهمجلسی)، ج۴۳، ص۱۷۱
🔥 لعن الله قاتلي فاطمة الزّهراء
@shia_lib
شبی كه #امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه، پیکر مطهّر #حضرت_زهرا سلاماللهعلیها را دفن كردند، در قبرستان بقيع صورتِ چهل قبر تازه احداث نمودند؛ وقتی كه جماعت مسلمین از رحلت و شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام آگاه شدند و به #قبرستان_بقيع رفته و در آنجا چهل قبر تازه يافتند و قبر آن حضرت را پيدا نكردند، صدای ضجّه و ناله از آنان برخاست و همديگر را سرزنش میكردند و میگفتند: «پيامبر شما جز يک دختر در ميان شما نگذاشت؛ او هم از دنيا رفت و به خاک سپرده شد و در مراسم نماز و دفنش حاضر نشديد و قبر او را نمیشناسيد!»
سران قوم گفتند: «برويد عدّهای از زنان مؤمنه را بياوريد که اين قبرها را نبش كنند، تا جنازهی فاطمه (سلاماللهعلیها) را پيدا كنيم و بر او نماز بخوانيم و قبرش را زيارت كنيم!»
هنگامی که امیرالمؤمنین علیهالسلام از تصميم شوم آن خبیث مردم با خبر شدند، خشمگين از خانه بيرون آمدند و چنان غضبناک بودند كه چشمهايشان سرخ شده و رگهای گردن شریفشان پر از خون گشته بود و قبای زرد رنگی كه هنگام جنگ بر تن میکردند، پوشيده بودند و به قبرستان بقيع آمده و بر شمشیر ذوالفقارشان تکیه زدند و آنان را از نبش قبرها بر حذر داشتند؛ مردم گفتند: «اين علی بن ابيطالب (علیهماالسلام) است كه میآيد در حالی كه سوگند ياد كرده كه اگر يک سنگ از اين قبرها جابجا شود، تمام شما را خواهد کُشت!»
در اين هنگام، #عمر با جمعی از یارانش به حضور علی علیهالسلام رسید و گفت: «ای ابوالحسن! اين چه كاری است كه میکنی؟! به خدا قسم، ما قطعاً قبر زهرا (علیهاالسلام) را نبش میكنيم و بدن او را بیرون کشیده و بر او نماز میخوانيم!»
امیرالمؤمنین علیهالسلام دست بر دامنِ لباس آن ملعون ازل و ابد زدند و او را چنان پيچيدند و كشيدند تا بر زمين افتاد! سپس به او فرمودند: «ای پسر غلام سیاه! من از حقّ (خلافت) خودم گذشتم، از بيم آنكه مردم از دينشان خارج نگردند؛ امّا در مورد نبش قبر فاطمه سلاماللهعلیها، سوگند به خدایی كه جانِ علی در دست اوست، اگر تو و اصحابت سنگی از این قبور جابجا كنيد، زمين را از خونتان سيراب خواهم کرد! عمر از این کار منصرف شو!»
#ابوبكر به حضور علی علیهالسلام آمد و عرض كرد: «تو را به حقّ رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) و به حقّ آن كسی كه بالای عرش است (خداوند متعال)، سوگند میدهم که عمر را رها كنی! ما کاری را كه شما کراهت داشته باشيد، انجام نمیدهيم!» آنگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام، عمر را رها كردند و مردم متفرّق شدند و دیگر چنین فکری به سرشان نزد!
📜 دلائل الامامة (طبریشیعی)، ص۱۳۶
بحار الانوار (علامهمجلسی)، ج۴۳، ص۱۷۱
🔥 لعن الله قاتلي فاطمة الزّهراء
@shia_lib