#مرحوم_استاد_حسینی_سعدی_زمانزبانحال حضرت رقیّه س در خرابه شام
تضمین غزلی از کلام
#قرة_العین گفت رقیّه ای صبا رو به برادرم بگو
بی تو شده است خواهرت با غمِ عشق خو به خو
پشتِ سرت دویده ام ، شهر به شهر ، سو به سو
(گر به تو افتدم نظر چهره به چهره ، رو به رو
شرح کنم ز غم تو را نکته به نکته ، مو به مو)
خسته و دل شکسته ام ، رنج و بلا کشیده ام
کنجِ خرابه خود به خود بی تو نیارمیده ام
از غمِ دوری رُخَت ، فرشِ نشاط چیده ام
(می رود از فراقِ تو خونِ دل از دو دیده ام
دجله به دجله ، یَم به یم ، چشمه به چشمه ، جو به جو)
دست به دست و لب به لب ، رو به زمین نهاده ام
صبر و قرار و طاقت و تاب به باد داده ام
غیرِ خیالِ خالِ تو نیست به دل اراده ام
(از پی دیدنِ رُخَت همچو صبا فتاده ام
خانه به خانه ، در به در ، کوچه به کوچه ، کو به کو)
مرغِ شکسته بالِ دل ، گشته اسیرِ چنگِ تو
شیشهء خاطرم شکست ، آینه وارِ سنگِ تو
حلقه به حلقه ، خَم به خم ، زلفِ سیاه رنگِ تو
(عارض و عنبرین خَطَت ، گِردِ دهانِ تنگِ تو
غنچه به غنچه ، گل به گل ، لاله به لاله ، بو به بو)
دانهء خالِ عارضت ، دیدهء طایرِ روان
دیده و چینِ طُرّه ات ، کرده به خویش آشیان
ترکِ محبّتت کنم کِی منِ زار و ناتوان؟
(مِهرِ تو را دلِ حزین بافته بر قماشِ جان
بخیه به بخیه ، نخ به نخ ، تار به تار ، پو به پو)
گه به دیارِ شام و گه کوفه و گاه کربلا
گه به کِنشتِ عیسوی ، گه به خرابه جا به جا
قید به گردنم زده ، سلسله اشقیا به پا
(در دلِ خویش خواهرت گشت و ندید جز وفا
صفحه به صفحه ، لا به لا ، پرده به پرده ، تو به تو)
ماهِ وفائی و به رخ ، زلفِ سیاه هاله ات
گُلبُنِ حُسنی و بُوَد شبنمِ اشک ژاله ات
چون غمِ خود بیان کند خواهرِ چار ساله ات
(غائله نیست در خورت ، زان برم این مقاله ات
خطّه به خطّه ، دِه به دِه ، لحظه به لحظه ، سو به سو)
خامهء (سعدی زمان) کشفِ غمِ نهان کند
سطر به سطر ، سر به سر ، زیبِ رخِ جهان کند
ذکرِ تو را (حسینیا) بعدِ تو دوستان کند
(قرّة العینِ) اهلِ دل نظمِ تو را بیان کند
نقطه به نقطه ، خط به خط ، حرف به حرف ، او به او) .
التماس دعای فرج
https://telegram.me/ganjine5