#خروج_از_مدینه
#مرشد_چلوئی
#مسمط_مخمس
سبکباران به سوی کربلا بستند محملها
درآن وادیِ پرخوف و خطر کردند منزلها
جوانان بنی هاشم به پا کردند محملها
چه محفل کزمحبّت تاروپودش رشتۀ دلها
زدند آسان ولیکن عاقبت افتاد مشکلها
شترها زیر بار عشق با وجد و طرب واله
روان بودند در خار مغیلان چون گل لاله
زنان درمحمل عصمت روان ازدیدگان ژاله
به گرد بانوان نور رسالت حاجب و هاله
فروبردندسرخورشیدومه در برج محملها
سپاه شاه مظلومان به سوی کربلا عازم
سپهسالار اردو، شمس دین ماه بنی هاشم
سوار توسن اجلال با وجه حسن، قاسم
علی اکبر به ذکر یا قدیر و قادر و قائم
که ما رفتیم سوی دوست بشتابید مایلها
علی اصغر به خواب ناز روی دامن مادر
نگاه مادر مظلومهاش بر صورت اصغر
سکینه بنگرد بر قد و بالای علی اکبر
رقیه با خبر از زجر راه و خشت زیر سر
جوانان میروندبا پای خود بر سوی قاتلها
نهنگ قلزم قهر خدا عباس نام آور
غضنفر خسرو گردانحشم فرمانده لشکر
علم افراشته جولان دهد در میمن و میسر
ز سقایی برد البته ارث از ساقی کوثر
الا یا ایّها السّاقی اَدِر کأساً و ناولها
مسلمانان کوفه شاه را کردند مهمانی
ولیکن کافران دارند ننگ از این مسلمانی
نوشته نامهها آن فرقۀ بدتر ز نصرانی
نمیدانم چه بنوشتندخود ناگفته میدانی
همانهایی که میکردند قرآن را حمایلها
رسید اردو به دشت کربلا شهر حسین آباد
حسین آباد بود آن سرزمین از اول ایجاد
عزیزِحضرت باری در آنجا بارها بگشاد
برای نصرت دین اهل عالم را ندا در داد
به جان و دل بلی گفتند کوشیدند از دلها
شه ملک امامت فیضبخش مؤمن و کافر
نشسته بر سریر معدلت با صولت حیدر
به پا نعلین شیث، عمّامه ختم رسل بر سر
عصای موسوی در کف، ردای احمدی در بر
هماناحب وبغضش امتحان حق و باطلها
صبا عنبر فشانی کن گلستان شهادت را
که شاه دین دهدخون ازگلونخل رسالت را
به پایان میرساندحضرتش کار شفاعت را
بزن"ساعی"به چوگان عمل گوی سعادت را
که همچون شمع میسوزندومیگریندناقلها
🔶🔶🔶🔶🔶
@deabelnews
#مرشد_چلوئی
#مسمط_مخمس
سبکباران به سوی کربلا بستند محملها
درآن وادیِ پرخوف و خطر کردند منزلها
جوانان بنی هاشم به پا کردند محملها
چه محفل کزمحبّت تاروپودش رشتۀ دلها
زدند آسان ولیکن عاقبت افتاد مشکلها
شترها زیر بار عشق با وجد و طرب واله
روان بودند در خار مغیلان چون گل لاله
زنان درمحمل عصمت روان ازدیدگان ژاله
به گرد بانوان نور رسالت حاجب و هاله
فروبردندسرخورشیدومه در برج محملها
سپاه شاه مظلومان به سوی کربلا عازم
سپهسالار اردو، شمس دین ماه بنی هاشم
سوار توسن اجلال با وجه حسن، قاسم
علی اکبر به ذکر یا قدیر و قادر و قائم
که ما رفتیم سوی دوست بشتابید مایلها
علی اصغر به خواب ناز روی دامن مادر
نگاه مادر مظلومهاش بر صورت اصغر
سکینه بنگرد بر قد و بالای علی اکبر
رقیه با خبر از زجر راه و خشت زیر سر
جوانان میروندبا پای خود بر سوی قاتلها
نهنگ قلزم قهر خدا عباس نام آور
غضنفر خسرو گردانحشم فرمانده لشکر
علم افراشته جولان دهد در میمن و میسر
ز سقایی برد البته ارث از ساقی کوثر
الا یا ایّها السّاقی اَدِر کأساً و ناولها
مسلمانان کوفه شاه را کردند مهمانی
ولیکن کافران دارند ننگ از این مسلمانی
نوشته نامهها آن فرقۀ بدتر ز نصرانی
نمیدانم چه بنوشتندخود ناگفته میدانی
همانهایی که میکردند قرآن را حمایلها
رسید اردو به دشت کربلا شهر حسین آباد
حسین آباد بود آن سرزمین از اول ایجاد
عزیزِحضرت باری در آنجا بارها بگشاد
برای نصرت دین اهل عالم را ندا در داد
به جان و دل بلی گفتند کوشیدند از دلها
شه ملک امامت فیضبخش مؤمن و کافر
نشسته بر سریر معدلت با صولت حیدر
به پا نعلین شیث، عمّامه ختم رسل بر سر
عصای موسوی در کف، ردای احمدی در بر
هماناحب وبغضش امتحان حق و باطلها
صبا عنبر فشانی کن گلستان شهادت را
که شاه دین دهدخون ازگلونخل رسالت را
به پایان میرساندحضرتش کار شفاعت را
بزن"ساعی"به چوگان عمل گوی سعادت را
که همچون شمع میسوزندومیگریندناقلها
🔶🔶🔶🔶🔶
@deabelnews