Forwarded From دعبل
#خروج_از_مدینه
#حبيب_چايچيان

زين وداع آتشين ، کز شهر قرآن مي‌کني
آستان وحي را ، بي تاب و حيران مي‌کني

اي که باجمعي پريشان ، از مدينه مي‌روي
قلب زهرا را ، ز حال خود پريشان مي‌کني

تا ابد بنياد غم ، از غصه ات ماند بپا
کاخ شادي راچرا با خاک يکسان مي‌کني ؟

اي که مصباح هدايت هستي وفلک نجات
ازچه با اين اشکها ايجاد طوفان مي‌کني؟

با عزيزان مي‌روي و ، زادگاه خويش را
پيش چشم فاطمه خالي ز جانان مي کني

سينه بشکسته او ، رفت از يادش دگر
بادلي بشکسته هجران راچوعنوان مي‌کني

مصطفي را قصه پيراهنت مدهوش کرد
زينب ازاين پيرهن بردن ، پشيمان مي‌کني

اي ذبيح کربلا ، جانها فداي حج تو
اي که خودرادرمناي عشق ، قربان مي‌کني

درطوافت کعبه برگرد تو مي گردد حسين
کآمدي در بيت حق تجديد پيمان مي کني

اشک بيت الله مي‌جوشد ز چشم زمزمش
ازحرم ثارالها ، تا قصد هجران مي‌کني

کعبه بگرفته‌ست دامانت که برگرداي حسين
اين حرم راازفراقت جسم بي جان ميکني

مروه گرددبي فروغ و بي صفا گردد صفا
کربلا خوش باد ، کآنجا را گلستان مي‌کني

نهضت خونين تو ، سرمشق آزادي بود
بهترين تعليم را ، از درس قرآن مي‌کني

جان فداي تربت تو اي طبيب جسم وجان
درد عالم را به درد خويش درمان مي‌کني

✅ @deabelnews
Forwarded From دعبل
#خروج_از_مدینه
#مرشد_چلوئی
#مسمط_مخمس

سبکباران به سوی کربلا بستند محمل‌ها
درآن وادیِ پرخوف و خطر کردند منزل‌ها
جوانان بنی هاشم به پا کردند محمل‌ها
چه محفل کزمحبّت تاروپودش رشتۀ دلها

زدند آسان ولیکن عاقبت افتاد مشکل‌ها

شترها زیر بار عشق با وجد و طرب واله
روان بودند در خار مغیلان چون گل لاله
زنان درمحمل عصمت روان ازدیدگان ژاله
به گرد بانوان نور رسالت حاجب و هاله

فروبردندسرخورشیدومه در برج محمل‌ها

سپاه شاه مظلومان به سوی کربلا عازم
سپهسالار اردو، شمس دین ماه بنی هاشم
سوار توسن اجلال با وجه حسن، قاسم
علی اکبر به ذکر یا قدیر و قادر و قائم

که ما رفتیم سوی دوست بشتابید مایل‌ها

علی اصغر به خواب ناز روی دامن مادر
نگاه مادر مظلومه‌اش بر صورت اصغر
سکینه بنگرد بر قد و بالای علی اکبر
رقیه با خبر از زجر راه و خشت زیر سر

جوانان میروندبا پای خود بر سوی قاتل‌ها

نهنگ قلزم قهر خدا عباس نام آور
غضنفر خسرو گردان‌حشم فرمانده لشکر
علم افراشته جولان دهد در میمن و میسر
ز سقایی برد البته ارث از ساقی کوثر

الا یا ایّها السّاقی اَدِر کأساً و ناول‌ها

مسلمانان کوفه شاه را کردند مهمانی
ولیکن کافران دارند ننگ از این مسلمانی
نوشته نامه‌ها آن فرقۀ بدتر ز نصرانی
نمی‌دانم چه بنوشتندخود ناگفته می‌دانی

همان‌هایی که می‌کردند قرآن را حمایل‌ها

رسید اردو به دشت کربلا شهر حسین آباد
حسین آباد بود آن سرزمین از اول ایجاد
عزیزِحضرت باری در آنجا بارها بگشاد
برای نصرت دین اهل عالم را ندا در داد

به جان و دل بلی گفتند کوشیدند از دل‌ها

شه ملک امامت فیض‌بخش مؤمن و کافر
نشسته بر سریر معدلت با صولت حیدر
به پا نعلین شیث، عمّامه ختم رسل بر سر
عصای موسوی در کف، ردای احمدی در بر

هماناحب وبغضش امتحان حق و باطل‌ها

صبا عنبر فشانی کن گلستان شهادت را
که شاه دین دهدخون ازگلونخل رسالت را
به پایان می‌رساندحضرتش کار شفاعت را
بزن"ساعی"به چوگان عمل گوی سعادت را

که همچون شمع میسوزندومیگریندناقلها

🔶🔶🔶🔶🔶
@deabelnews
Forwarded From دعبل
#خروج_از_مدینه
#غلامرضا_سازگار

مدینه حسینت کجا می‌رود؟
اگر می‌رود شب چرا می‌رود؟
غریب وطن نیمه‌شب از وطن
غریبانه پیش خدا می‌رود
دلِ شب خدا را صدا می‌زند
چرا ساکت و بی‌صدا می‌رود؟
اجل پیش رو، مادرش فاطمه
به دنبال او از قفا می‌رود

به تعجیل رو در کجا می‌برد؟
مگر سر برای خدا می‌برد؟

صدای جرس آه جان بر لب است
جگرسوز چون ناله زینب است
«طرماح» یک لحظه محمل مران!
خدا را که وقت نماز شب است
نفس‌ها همه نالۀ یا حسین
دعاها همه سوز و تاب و تب است
به هر منزلی مرگ چشم انتظار
به هر محملی نغمۀ «یارب» است

شما هم چو مرغ شب ای ناقه‌ها
بنالید با زینب ای ناقه‌ها

شب است و بیابان پر از ولوله
مدینه دعا کن به این قافله
همانا به شوق وصال خدا
گرفتند از دیگران فاصله
خدا رحم آرد به حال رباب
که بر کف گرفته کمان حرمله
پدر را ببرّند لب تشنه سر
پسر را ببندند در سلسله

شرار جگر شمع محمل شده
نوای جرس آتش دل شده

مدینه دعا کن برای حسین
که خالی بوَد در تو جای حسین
مدینه مدینه دگر نشنوی
دل شب صدای دعای حسین
مدینه به اهل مدینه بگو
که فرداست روز عزای حسین
خدایت دهد صبر ام‌البنین
که عباس گردد فدای حسین

دلش یاد رخسار پیغمبر است
نگاهش به روی علی‌اکبر است

مدینه دعا کن که این انجمن
بیایند بار دگر در وطن
از آن بیم دارم که دخت علی
ز شش یوسف آرد یکی پیرهن
از آن بیم دارم که رأس حسین
لب تشنه گردد جدا از بدن
از آن بیم دارم که پرپر شود
چو گل پیکر قاسم‌بن‌حسن

الهی به دنبال این کاروان
بوَد روز و شب اشک «میثم» روان

🔷🔷🔷🔷🔷
@deabelnews
Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#خروج_از_مدینه
#غلامرضا_سازگار

مدینه! امامت کجا می‌رود؟ 
سفر کرده سوی خدامی‌رود
دلِ شب، غریبانه تنها حسین 
نهان از همه چشم‌ها می‌رود
مدینه! چـه آرامی و ساکـتی 
امـام غریبت کجا می‌رود؟
مدینه! زعباس و ا کبر بپرس 
اگر می‌رود شب، چرا می‌رود؟
مدیـنه! تماشا کن ایـن قافـله 
چه عاشق سوی کربلا می‌رود 

اگر جان بـه بزم بـلا می‌برد 
علی‌اصغرش را کجا می‌برد؟ 

فضا محو تاب و تب زینب ست 
گمانم که وقت نمـاز شب ست
همه هـاشمیات، مشغـول ذکر 
بیابان پر از نغمۀ «یا رب» ست
«طرِمّاح»! محمل به سرعت مران 
که بانوی این کاروان زینب ست
همه کودکـان را هم امشب مـدام 
غریبانـه ذکر خدا بـر لب ست
حسین است چون ماه و اطراف او 
فروزنـده هفتـاد و دو کوکب ست 

بیابـان! بـزن نـاله‌ای دلـنشین 
که دخت علی گشته محمل نشین 

عجب کاروانی، خـدا یـارشان 
اجل آیـد از ره بـه دیدارشان
متـاعِ همه گشته خونِ گلـو 
خداونـد عالم خریـدارشان
شود حجّشان با شهادت شروع 
اسارت بـود آخرِ کـارشان
گواهی دهم در کنـار فرات 
بوَد آبشان خون رخسارشان 
چو اینان عزیـزان پیغمبرند 
مبادا کنی ای فلک خوارشان
 
قضا را چه امری مقدر شده؟ 
کـه سقّا پـریشانِ اصغر شده 

در این کاروان کودکی شیرخوار 
بـه دامـان مادر کشد انتـظار
که روزی در آغوش گرم پدر 
کند تشنه لب، جان خود را نثار
بپاشد پدر خون او را به عرش 
کند هدیـه بـر ذات پروردگار
در آغوش خون خدا پر زند 
بـه دامان زهرا بگیرد قرار
به بابا بگوید که با دست خویش 
سپر کن به تیر و به خاکش سپار

بـه سقا بگویید آبش دهـد 
ز خون دو بازو، گلابش دهد

به زینب بگویید: با سوز و آه 
بوَد کعبه‌ات گودی قتـلگاه
بـه اکبر بـگویید: بـابا کنـد 
چگونه به زخم جبینت نگاه؟
بـه زهرا بگویید: از کعب نی 
شود پیکر دخترانـت سیـاه
به قاسم بگویید: خون سرت 
خضابِ رُخَت می شود بی‌گناه 
به طفلان بگویید: در زیر خاک 
بیارید از ترس دشمن پناه

به "میثم" بگویید اشک روان 
فرستد بـه دنبال این کاروان


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#خروج_از_مدینه
#حبيب_چايچيان

زين وداع آتشين ، کز شهر قرآن مي‌کني
آستان وحي را ، بي تاب و حيران مي‌کني

اي که باجمعي پريشان ، از مدينه مي‌روي
قلب زهرا را ، ز حال خود پريشان مي‌کني

تا ابد بنياد غم ، از غصه ات ماند بپا
کاخ شادي راچرا با خاک يکسان مي‌کني ؟

اي که مصباح هدايت هستي وفلک نجات
ازچه با اين اشکها ايجاد طوفان مي‌کني؟

با عزيزان مي‌روي و ، زادگاه خويش را
پيش چشم فاطمه خالي ز جانان مي کني

سينه بشکسته او ، رفت از يادش دگر
بادلي بشکسته هجران راچوعنوان مي‌کني

مصطفي را قصه پيراهنت مدهوش کرد
زينب ازاين پيرهن بردن ، پشيمان مي‌کني

اي ذبيح کربلا ، جانها فداي حج تو
اي که خودرادرمناي عشق ، قربان مي‌کني

درطوافت کعبه برگرد تو مي گردد حسين
کآمدي در بيت حق تجديد پيمان مي کني

اشک بيت الله مي‌جوشد ز چشم زمزمش
ازحرم ثارالها ، تا قصد هجران مي‌کني

کعبه بگرفته‌ست دامانت که برگرداي حسين
اين حرم راازفراقت جسم بي جان ميکني

مروه گرددبي فروغ و بي صفا گردد صفا
کربلا خوش باد ، کآنجا را گلستان مي‌کني

نهضت خونين تو ، سرمشق آزادي بود
بهترين تعليم را ، از درس قرآن مي‌کني

جان فداي تربت تو اي طبيب جسم وجان
درد عالم را به درد خويش درمان مي‌کني


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#خروج_از_مدینه
#میثم_مومنی_نژاد

اجل چون سایه ای دور و برش بود
و شمشیر بلا روی سرش بود
شبانه از مدینه رفت بیرون
شبانه رفتن ارث مادرش بود

@deabelnews