Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غلامرضا_سازگار

اگرچه بااسارت،کوچ ازین دشت بلاکردم
نه تنهاشهرکوفه،شام راهم کربلاکردم

صفایم کربلاومروه شام اسم تولبّیکم
شروع سعی ازگودال تاطشت طلاکردم

چهل منزل زیارت کرده ام ماه جمالت را
چهل شب درنمازشب توراهرشب دعاکردم

به اجرای وصیّتهای توتنهاکمربستم
جفابعدازجفادیدم به عهدخودوفاکردم

جداشدبندبندم درکنارقتلگاه از هم
دمی که دخترت راازروی جسمت جداکردم

دلم درقتلگه بودو دم دروازهءکوفه
جمالت رازیارت برفرازنیزه ها کردم

توباآوای قرآن معجزختم رسل کردی
من ازیک خطبه اعجازعلیِ مرتضی کردم

نمیدانم چگونه بی تورفتم بی توبرگشتم
نمیپرسی چهادیدم چهاگفتم چهاکردم؟

نمازشب نشسته خواندم امّاروز،استادم
به شمشیربیانم نهضتی دیگربه پاکردم

به دست بسته دربزم یزیدبی حیارفتم
ولی ازدست زین العابدین زنجیرواکردم

غریبیِّ علیّ وفاطمه برمن مجسّم شد
شبی که دخترت رادفن درویرانسراکردم

کنارطشت زردیدم که زهرابرتومیگرید
گریبان چاک دادم گریه باصاحب عزاکردم

اگرچه قامتم خم شدقیامت کردهرگامم
به جان مادرم حقّ قیامت رااداکردم
@deabelnews
Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#غلامرضا_سازگار

به هر طرف نگری جلوهءجمال خداست
ادب کنید که میلاد سیّد الشّهداست

گرفته ختم رسل روی دست آینه ای
که در صحیفهء او صورت خدا پیداست

به مُصحف رخ او با وضو نگاه کنید
که نقطه نقطهءآن جای بوسهء زهراست

شکوه داوری و صورت محمّدی‌اش
دل از رسول خدا می برد زبس زیباست

رسول وحیدر و زهرا دهند دست به دست
به خنده خنده گلی راکه گلبنش طاهاست

هنوز نامده بگرفت دست فطرس را
که دستگیری از پا فتادگان با ماست

طلب کنید زمعبود هر چه می خواهید
که مستجاب دراین لیلهء شریف دعاست

به بیت وحی چراغ هدایتی تابید
که روشنایی اش افزون زوسعت دنیاست

به منکران شفاعت بگو نگاه کنید
شفیع بر روی دست شفیعهء دو سراست

خدا به ختم رسل کشتی نجاتی داد
که پیش وسعت او گم هزارها دریاست

در انبیا و رسل، در ائمّه تنها اوست
که خاک تربتش از بهر درد خلق دواست

رسول گفت حسین ازمن ست ومن زحسین
نبی حسین وحسینش همان رسول خداست

چه دیدنی ست به بستان سبز وحی، گلی
که نقش بوسهءپیغمبرش به سر تا پاست

به شهریاری عالم مقام خود ندهد
کسی که پشت درِ خانهء حسین گداست

هنوز مشعل نورست لا اری الموتش
هنوز نعرهء هیهات او به اوج سماست

به صبح سوّم شعبان ولادت اوّل
ولادت دگرش ظهرِ روزِ عاشوراست

نوشته اند زخونش به صفحهء تاریخ
که هر که در ره حقّ شد فنا بقای بقاست

خدا گواست غلام سیاه چهرهء او
به خیل چهره‌سفیدان روزگار آقاست

حسین کیست چراغ هدایتی که از او
همیشه روشن،هفتادو دوچراغ هداست

نسیمی از حرمش گر گذر کند به جحیم
جحیم اگر بفروشد به خلد ناز، رواست

حسین کیست چراغی که محفلِ نورش
تنور ومقتل ونوک سِنان و طشت طلاست

وظیفهء همهء انبیا به دوشش بود
گذشت از سر و ازجان و کرد قامت راست

نه خم به ابرویش افتاد نه به زانویش
ستاد راست وَ قامت به بذل جان آراست

هنوز آدم خاکی نگشته خاکش خلق
که سینه کرد سپر از خدا شهادت خواست

تو از حسین شنیدی بگو حسینی کیست
«هزار نکتهء باریک تر ز مو اینجاست»

حسین کیست امامی که در تمام ملل
بدون او بشریت کلام بی معناست

حسین کیست ذبیح اللّهی که دین خدا
حیات یافت زخونش حسین خون خداست

کجا رواست که با یک دگر کنار آیند
حسین عبد خدا و یزید عبد هواست

حسین، جان حقیقت روان آزادی ست
اگر چه پیکر او قطعه قطعه در صحراست

سر بریدهء او با شما سخن گوید
سکوت کردن مظلوم وظلم هردوخطاست

زعضو عضو جدا از همش به ما گوید
حساب آل پیمبر ز اهل ظلم جداست

چه زیر تیغ چه بر اوج دارها «میثم»
همیشه پرچم ثاراللّهی به شانهءماست


🔹@deabelnews
Forwarded From unknown
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#غلامرضا_سازگار

جزمن به كودكي چه كسي قامتش خميد؟
طفل سه ساله، محنت صد ساله را كشيد

ثابت شده ست بعد فراق پدر به من
مادر مرا برای غم و غصه پرورید

روزی که خواست ازمنِ دلخون جدا شود
آمد به خیمه گریه‌کنان ناز من کشید

طوری کشید ناز مرا کز نگاه او
رنگ از عِذار زینب خونین‌جگر پرید

شب‌زنده داري من و ويران نشينيم
ارثي ست كز علي به من خسته‌دل رسيد

از بس نشسته گَرد يتيمي به چهره ام
گويي به كودكي شده موي سرم سپيد

من دختري مجاهد و آزاد زاده ام
رسم جهاد يافتم از خسرو شهيد

مأمور گشته ام ز بعد پدر تا به شهر شام
حق را براي مردم حق‌جو كنم پديد

بي اسلحه بدون قوا، آمدم، ولي
از من شكست يافت به نيروي حق، يزيد

با آنكه كاخ ظلم زمن گشته واژگون
مظلومتر، زمانه زمن، دختري نديد

وقت وفات داد برايم سر پدر
آنكس كه مادرش جگر حمزه را جَويد


🔹
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#غلامرضا_سازگار

ای بــه بنیــن تــو درود همـه
فاطمـه یا فاطمـه یا فاطمـه

بانوی دین، مظهر عشق و وفا
ام بنین، مادر صدق و صفا

بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
مـــادر عبــاس ســلام عـلیک

سفرهء جود و کرمت با حسین
اذن دخـول حــرمت یا حسین

فـــاطمه دوم حیــدر شــدی
مادر یک ماه و سه اختر شدی

ماه تو از ماه فلک خوبتر
پیش علی از همه محبوب تر

ستارگانت همه خورشید نور
چشم بد از جمالشان باد دور

جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟
جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد؟

جز تو که در کرب و بلای حسین
چـار پسـر کــرده فـدای حسین

ای به علی پس از وفات بتول
همچو خدیجه در سرای رسول

تو گفته ای، ای گل باغ عفاف
با پسر فاطمه شام زفاف

کی همه جا چشم و چراغ همه
منم کنیز مادرت فاطمه...

تو بانوی بیت ولی گشته ای
دور حسین ابن علی گشته ای

تا که در آن بیت مقرّب شدی
از دل و جان عاشق زینب شدی

حق به تو یک بهشت احساس داد
دسته گلی به نام عبّاس داد

سزد که ناموس خدا خوانمت
مادر کلّ شهدا خوانمت

معرفتت زبانزد عالم است
مدحت عالم به ثنایت کم است

در بغلت بود گل یاس تو
یعنی قندانۀ عبّاس تو

بود چو خورشید رخش منجلی
خواستی اش دهی به دست علی

مشام تو شنید بوی حسین
چشم تو افتاد به روی حسین

فدایی خون خدا خواندی اش
دور سر حسین گرداندی اش...

دلم گرفته ذکر امّن یجیب
زیارت مدینه ام کن نصیب

که گریم از برای تو در بقیع
به یاد گریه های تو در بقیع

بقیع از اشک تو آمد به جوش
صدای گریۀ تو آید بگوش

کرده به داغ چار فرزند صبر
کشیده ای چهار تصویر قبر

اشک مصیبت ز بصر ریختی
به یادشان خون جگر ریختی

چشم تو از بس که فراوان گریست
به گریۀ تو چشم مروان گریست

تو نالۀ وا ولدا می زدی
اهل مدینه را صدا می زدی

بدین سخن فکند آهت طنین
که کس نگوید به من امّ البنین

چار گلم به تیغ پرپر شدند
چار مهم به خون شناور شدند

امّ بنین باغ گل یاس داشت
دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت

ای ثمر دل گل احساس من
ساقی اهل بیت عبّاس من

شنیده ام دست تو از تن زدند
به فرق تو عمود آهن زدند

شنیده ام تا تنت از هم گسست
پشت حسین ابن علی هم شکست

شنیده ام که جای من فاطمه
به دیدنت آمده در علقمه

شنیده ام شعله به خشمت زدند
شنیده ام تیر به چشمت زدند

شنیده ام سکینه بی تاب بود
به خیمه ها منتظر آب بود

شنیده ام که دشمنان صف زدند
کنار جسم بی سرت کف زدند

شنیده ام که شد ز شمشیر تیز
پیکر تو چو برگ گل ریز ریز

گریه کنم روز و شب ای نور عین
بر تو نه بلکه در عزای حسین

تو در مدینه مادری داشتی
مادر خونین جگری داشتی

اگر که پاره پاره شد پیکرت
بود به دامان برادر سرت

حسین فاطمه برادر نداشت
کشته شد و مثل تو مادر نداشت....

چـار پســر دادی و زیــن افتخــار
شــد حــرم چــار امــامت مــزار

پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو
فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو

تو را فراق اشجع النّاس کشت
داغ حسین و داغ عبّاس کشت

گریهء تو به جز عبادت نبود
وفات تو غیر شهادت نبود

جز غم و اندوه و فغانت نبود
حیف که آن چار جوانت نبود

تا که بگریند برایت همه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

چـار پسـر داشتـی ای جـان پاک
رفـت غریبانــه تنـت زیـر خـاک

دگر تنت دفن نشد شبانه
تنت نداشت جای تازیانه

بـر در بیـت تـو شـرارت نشد
بر گل روی تـو جسـارت نشد


🔹گلچین و تلفیق دو مثنوی

@deabelnews
Forwarded From دعبل
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#غلامرضا_سازگار

مرا که دانه اشک ست، دانه لازم نیست
به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست

ز اشک دیده به خاک خرابه بنوشتم
به طفل خانه به دوش آشیانه لازم نیست

نشان آبله و سنگ و کعب نی کافیست
دگر به لالهء رویم نشانه لازم نیست

به سنگ قبر منِ بی‌گناه بنویسید
اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست

عدو بهانه گرفت و زد به او گفتم:
بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست

مرا ز ملک جهان گوشه خرابه بس ست
به بلبلی که اسیرست لانه لازم نیست

محبتت خجلم کرده، عمه دست بدار
برای زلف به خون شسته،شانه لازم نیست

به کودکی که چراغ شبش سر پدرست
دگر چراغ به بزم شبانه لازم نیست

وجود سوزد از این شعله تا ابد «میثم»
سرودن غم آن نازدانه لازم نیست


🔹
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#غلامرضا_سازگار

گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم
نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم

محاسنم به کف دست بودواشک به چشمم
گهی به خاک فتادم گهی ز جای پریدم

دلم به پیش توجان درقفات،دیده به قامت
خدای داندودل شاهدست من چه کشیدم

دو چشم خود بگشا و سؤال کن که بگویم
ز خیمه تا سر جسم تو من چگونه رسیدم

ز اشک دیده لبم ترشدآن زمان که به خیمه
زبان خشک تو را در دهان خویش مکیدم

نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزهء خولی
زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم

هنوز العطشت می زد آتشم که ز میدان
صدای یا أبتای تو را دوباره شنیدم

سزد به غربت من هر جوان و پیر بگرید
که شد به خون جوانم خضاب موی سفیدم

کنار کشتهء تو با خدا معامله کردم
نجات خلق جهان را به خون‌بهات خریدم

بگوبه نظم جهانسوز"میثم"این سخن ازمن
که دست ازهمه شستم رضای دوست خریدم


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#حضرت_عبدالعظیم
#شعر
#غلامرضا_سازگار

ای به شهر ری مزارت رشک جنات النعیم
آیت عظمای حق نجل الحسن عبدالعظیم

آفتاب فاطمه چشم و چراغ اهل بیت
منشأفضل وکرامت صاحب لطف عمیم

هم شریف ابن شریف ابن شریف ابن شریف
هم کریم ابن کریم ابن کریم ابن کریم

قبله دل کعبه اهل ولایی ،نی عجب
گر زند بیت الحرامت بوسه بر خاک حریم

در پی احیای دل کار مسیحا می کند
بامدادی گر وزد از تربت پاکت نسیم

زائر قبر تو یعنی زائر قبر حسین
خادم کوی تو یعنی خادم حجر و حطیم

شهر ری تا متکی بر آستان قدس تواست
تا قیامت نیستش از فتنه بیگانه بیم

نی عجب گر سائل درگاهت از احسان کند
دامن طفل یتیمی را پر از در یتیم

چارمین نجل کریم اهلبیتی میتوان
هشت جنت را ببخشایی به شیطان رجیم

لاله سرخ آورد از شعله سبزش برون
باد اگر خاک حریمت را برد سوی جحیم

طلعت نورانیت مرآت الله الصمد
طاق ابروی تو بسم الله رحمان الرحیم

مظهر توحیدی و در بیت دل داری مقام
آفتاب عرشی و در شهر ری گشتی مقیم

شاهراه زائرت اناهدیناه السبیل
چلچراغ تربتت شمع صراط المستقیم

کشور ایران سپهری کش تو عیسای مسیح
شهرری چون طورسیناوتوموسای کلیم

بر مشام جان دهد در هر نفس عطر حسین
هر کجا آرد نسیم از تربت پاکت شمیم

اینکه من امروز می گردم به دور تربتت
مرغ جانم زائر کوی تو بوده از قدیم

دست من گرکوته ست ازمرقدپاک حسین
یافتم از تربتت اینجا همان فوز عظیم

هرکه دراین سرزمین برخاک توصورت نهاد
در ثواب زائران کربلا گردد سهیم

خورده ازاول دل«میثم»گره برمرقدت
وصل اجداد تو خواهد از خداوند کریم


#دعبل

https://t.me/deabelnews
Forwarded From دعبل
مصطفی فاطمیان مداح:
#امام_حسین_علیه_السلام
#مصائب_شام
#غلامرضا_سازگار

شامیان! من داغدارم، هلهله کمتر کنید
خارجی نه! زاده ی پیغمبرم باور کنید

کف زدن پایِ سر فرزند زهرا خوب نیست
نامسلمانان! حیا از دخت پیغمبر کنید

باچه جرمی عمه ام راپیش چشمم میزنید؟
نه حیا از فاطمه، نه شرم از حیدر کنید

گشته جای شیرجاری اشک ازچشم رباب
جای خنده، گریه با آن مهربان مادر کنید

میهمانم،زاده ی پیغمبرم،آیا رواست
جای عطرگل،نثارم خاک وخاکستر کنید؟

این سر ریحانه ی زهراست بر بالای نی
ازچه روبا خنده استقبال از این سر کنید

کوچه کوچه سنگ بگرفتیدجای گل به دست
تا نثار فرق مجروح علی اکبر کنید

زخم زنجیر مرا دیدید و خندیدید باز
شادمانی پای اشک عمه ام کمتر کنید

فاطمه باماست ای نامردمردم! کِی رواست
رقص پای گریه ی صدیقه ی اطهر کنید؟

شیعیان باشعر"میثم"درغم ما اهل بیت
دیده را لبریز از خون، سینه پر آذر کنید
Forwarded From دعبل
مصطفی فاطمیان مداح:
#امام_حسین_علیه_السلام
#مصائب_شام
#غلامرضا_سازگار

شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید
ساز با نالۀ ذرّیۀ زهرا نزنید

سر مردان خدا را به سر نیزه زدید
مرد باشید دگر سنگ به زنها نزنید

به زنان بر سر بازار اگر سنگ زدید
دختران را به کنار سر بابا نزنید

علی و فاطمه در جمع شما اِستادند
پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید

به اسیری که بود در غل و زنجیر زدید
به یتیمی که دویده ست به صحرا نزنید

رقص شادی جلو محمل زینب نکنید
پای سرهای بریده به زمین پا نزنید

بگذارید برای شهدا گریه کنیم
خنده بر داغ دل سوختۀ ما نزنید

کشتن فاطمه بین در ودیوار بس است
تازیانه به تن زینب کبری نزنید

به تماشای سر پاک حسین آمده اید
اینقدر دست به هنگام تماشا نزنید

سخن«میثم»دل سوخته را گوش کنید
دوستان غیر در خانۀ مولا نزنید
Forwarded From دعبل
مصطفی فاطمیان مداح:
#امام_حسین_علیه_السلام
#مصائب_شام
#غلامرضا_سازگار

هرجاسخن اززینب ودروازه ی شام است
ساکت به تماشاننشینیدحرام است

دستی که به سرمیزنی ازاین غم عظمی
یادآورفرق سروسنگ لب بام است

یک سربه سرنیزه عیان است ببینید
مانندهلال است ولی ماه تمام است

هفده قمرازنوک سنان تابدومردم
پرسندزهم:پس سرعباس کدام است؟

مردم نزنیدازهمه سوسنگ براین سر
والله امام است امام است امام است

زوّاربرادرشده برنی سرِعباس
هم اشک به رخ،هم به لبش عرض سلام ست

هرکوچه پرازهلهله وخنده وشادی ست
ازشام بپرسیدمگرعیدصیام است؟

بایادسروچوب ولب وناله ی زینب
انگارجهان درنظرم مجلس شام است

بایدهمه ازمردو زن شام بپرسید
ناموس الهی زچه در معرض عام است؟

هرخانه که درسوگ حسین ست سیه پوش
«میثم»درآن خانه غلام است غلام است