Forwarded From دعبل
مصطفی فاطمیان مداح:
#امام_حسین_علیه_السلام
#مصائب_شام
#غلامرضا_سازگار

شامیان! من داغدارم، هلهله کمتر کنید
خارجی نه! زاده ی پیغمبرم باور کنید

کف زدن پایِ سر فرزند زهرا خوب نیست
نامسلمانان! حیا از دخت پیغمبر کنید

باچه جرمی عمه ام راپیش چشمم میزنید؟
نه حیا از فاطمه، نه شرم از حیدر کنید

گشته جای شیرجاری اشک ازچشم رباب
جای خنده، گریه با آن مهربان مادر کنید

میهمانم،زاده ی پیغمبرم،آیا رواست
جای عطرگل،نثارم خاک وخاکستر کنید؟

این سر ریحانه ی زهراست بر بالای نی
ازچه روبا خنده استقبال از این سر کنید

کوچه کوچه سنگ بگرفتیدجای گل به دست
تا نثار فرق مجروح علی اکبر کنید

زخم زنجیر مرا دیدید و خندیدید باز
شادمانی پای اشک عمه ام کمتر کنید

فاطمه باماست ای نامردمردم! کِی رواست
رقص پای گریه ی صدیقه ی اطهر کنید؟

شیعیان باشعر"میثم"درغم ما اهل بیت
دیده را لبریز از خون، سینه پر آذر کنید
Forwarded From دعبل
مصطفی فاطمیان مداح:
#امام_حسین_علیه_السلام
#مصائب_شام
#غلامرضا_سازگار

شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید
ساز با نالۀ ذرّیۀ زهرا نزنید

سر مردان خدا را به سر نیزه زدید
مرد باشید دگر سنگ به زنها نزنید

به زنان بر سر بازار اگر سنگ زدید
دختران را به کنار سر بابا نزنید

علی و فاطمه در جمع شما اِستادند
پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید

به اسیری که بود در غل و زنجیر زدید
به یتیمی که دویده ست به صحرا نزنید

رقص شادی جلو محمل زینب نکنید
پای سرهای بریده به زمین پا نزنید

بگذارید برای شهدا گریه کنیم
خنده بر داغ دل سوختۀ ما نزنید

کشتن فاطمه بین در ودیوار بس است
تازیانه به تن زینب کبری نزنید

به تماشای سر پاک حسین آمده اید
اینقدر دست به هنگام تماشا نزنید

سخن«میثم»دل سوخته را گوش کنید
دوستان غیر در خانۀ مولا نزنید
Forwarded From دعبل
مصطفی فاطمیان مداح:
#امام_حسین_علیه_السلام
#مصائب_شام
#غلامرضا_سازگار

هرجاسخن اززینب ودروازه ی شام است
ساکت به تماشاننشینیدحرام است

دستی که به سرمیزنی ازاین غم عظمی
یادآورفرق سروسنگ لب بام است

یک سربه سرنیزه عیان است ببینید
مانندهلال است ولی ماه تمام است

هفده قمرازنوک سنان تابدومردم
پرسندزهم:پس سرعباس کدام است؟

مردم نزنیدازهمه سوسنگ براین سر
والله امام است امام است امام است

زوّاربرادرشده برنی سرِعباس
هم اشک به رخ،هم به لبش عرض سلام ست

هرکوچه پرازهلهله وخنده وشادی ست
ازشام بپرسیدمگرعیدصیام است؟

بایادسروچوب ولب وناله ی زینب
انگارجهان درنظرم مجلس شام است

بایدهمه ازمردو زن شام بپرسید
ناموس الهی زچه در معرض عام است؟

هرخانه که درسوگ حسین ست سیه پوش
«میثم»درآن خانه غلام است غلام است
Forwarded From دعبل
مصطفی فاطمیان مداح:
#امام_حسین_علیه_السلام
#مصائب_شام
#سید_هاشم_وفایی

دلم گرفته و جانم ز زندگی سیر است
هوای شام چرا اینقدر نفس گیر است

لباس عید به تن کرده اند مردم شام
فضای شهر چراغان و غرق تزویر است

نوای هلهلۀ مردمان همانندِ
صدای نیزه و تیر و صدای شمشیر است

ز بام ها ز چه باران سنگ می بارد
به سوی ما همه جا سیل غم سرازیر است

ز دست و پای گلی روی ناقه خون ریزد
حدیث غُربت او ناله های زنجیر است

چه غافلند که بر اشک و آه ما خندند
که در کمان دل خستگان همین تیر است

قسم به آیۀ ناب"لیِذهِبَ عَنکُم"
به روی نیزه سری از تبار تطهیر است

پی هدایت مردم ز روی نی آید
نوای قاری قرآن که غرق تفسیر است

به عرش دوست زده تکیه قدر ما، امّا
هنوز دشمن بیدادگر زمین گیر است

مس وجود «وفایی» اگر که آوردی
غبار درگه این آستانه اکسیر است
Forwarded From دعبل
مصطفی فاطمیان مداح:
#امام_حسین_علیه_السلام
#مصائب_شام
#جواد_هاشمی_تربت

ای دل! مگر نه خاتمه ماه محرّم است؟
«بازاین چه شورش ست که درخلق عالم ست؟»

گر ماجرای کوفه و کرببلا گذشت
«بازاین چه نوحه وچه عزاوچه ماتم ست؟»

گویا طلوع کرده به شام، آفتاب عشق
«کآشوب درتمامی ذرّات عالم ست»

صبح ورود شام چنان تیره بُد کز آن
«کارجهان وخلق جهان،جمله درهم ست»

سرهای کشتگان همه بر دوش نیزه‌ها
«سرهای قدسیان‌همه بر زانوی غم ست»

آن محشری که کرد به پا چوب خیزران
«بی نفخ صورخاسته تاعرش اعظم ست»

رشک مَلَک خرابه‌نشین شد که «محتشم»
گفتا: «عزای اشرف اولاد آدم ست»

ویرانه و دل شب و دردانه و پدر
آری؛ بساط عشق به‌خوبی فراهم ست

فردا سپیده، چشم در آن بزم تا گشود
بر گِرد شمع دید که پروانه‌ای کم ست
Forwarded From دعبل
مصطفی فاطمیان مداح:
#امام_حسین_علیه_السلام
#مصائب_شام
#موزون_اصفهانی

آنان‌ که برگزید ز عالم، خدایشان
دادند در خرابه‌ء ویرانه، جایشان

آن‌ها که بود درگهشان تکیه‌گاه خلق
خشت خرابه گشت، چرا متّکایشان؟

قومی که قوتشان ز نعیم بهشت بود
در راه شام، خون‌ جگر شد غذایشان

آیا بُد این یتیم‌نوازی؟ که تا یزید
پُرخون سر بُریده فرستد برایشان

از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
بود آه و ناله همدم صبح و مسایشان

بستند اهل‌بیت نبی را به یک طناب
قومی که بُد یزید لعین، پیشوایشان

ذرّیّه‌های فاطمه، گل‌های باغ دین
از خار غم پُر آبله شد از چه پایشان؟

«موزون»ازاین مصیبت جان‌سوز، لب ببند
رو اشک ریز، روز و شب اندر عزایشان


🔹
Forwarded From دعبل
مصطفی فاطمیان مداح:
#امام_حسین_علیه_السلام
#مصائب_شام
#یوسف_رحیمی

تو که آرام‌بخش این قلوبی
خبر از حال من داری به خوبی
جواب اشک های زینب تو
شده در شام رقص و پایکوبی

شده زخم دل من سخت کاری
که از دستم نیامد هیچ کاری
به پیش چشم من در بارش سنگ
چه تکریمی شد از لب های قاری

چرا از ظلم بی اندازهء شهر
نمی پاشد ز هم شیرازهء شهر
دل هفت آسمان را غرق خون کرد
سر خورشید بر دروازهء شهر


🔹
Forwarded From دعبل
مصطفی فاطمیان مداح:
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مصائب_شام
#محمد_سعید_میرزایی

کاروان در شام آمد، شب رسید
نوبتِ ذکرِ غمِ زینب رسید

السّلام! ای آیۀ صبر جمیل!
السّلام! ای گوهر پاک و اصیل!

السّلام! ای از جهان، یکتا شده!
در حیا، آیینۀ زهرا شده!

السّلام! ای عشقِ علم‌آموخته!
السّلام! ای شوقِ حلم‌آموخته!

السّلام! ای اسوۀ عشق غیور!
السّلام! ای سورۀ نور! ای صبور!

روی در ویرانه‌های شام کن
کودکانِ گریه را آرام کن

آسمان، سر در گریبان ‌آمده
نوبت شام غریبان آمده

ای همه عالم، یتیم دامنت!
لرزه‌افکن، شامیان را شیونت!

گر نبودی، کربلا زیبا نبود
هیچ‌ کس، تفسیر عاشورا نبود


🔹
Forwarded From دعبل
مصطفی فاطمیان مداح:
#امام_حسین_علیه_السلام
#مصائب_شام
#علی_انسانی

چراغان گشته شام از اشک طفلان
سپهری‌، این قدَر اختر ندارد

نبوده ماه با خورشید یک جا
به جز در شام، کس باور ندارد

به همراه سری،‌ هفده سر آید
امیری این چنین لشکر ندارد

شهی بنشسته روی تختِ نیزه
که تاجی،‌ غیر خاکستر ندارد

میان بانوان طفلی به کُنجی ست
که سر از زانوی غم، بر ندارد

🔹
Forwarded From دعبل
مصطفی فاطمیان مداح:
#امام_حسین_علیه_السلام
#مصائب_شام
#واصل_کابلی

ای فلک! شام کجا، زینب افگار کجا
اُمِّ کلثوم کجا، کوچه و بازار کجا

عترت پاک نبی، صحبت کفَار چسان
آل اطهار کجا، مجلس اشرار کجا

در ره شامِ ستم، زینب حیران می‌گفت:
کو علی اکبر و عبَاس علمدار کجا

راه گم گشته و این قافله بیوه زنان
یارب این قافله را قافله سالار کجا

با نسیم سحر آهسته به زاری می گفت:
«ای نسیم سحر آرمگاه یار کجا»

تشت زرَین یزید و سر پر خون حسین
چوب بیداد کجا، آن لب دُربار کجا

باز«واصل»!همه جاشور حسینی بر پاست
اشک خونین به کجا آه شرر بار کجا


🔹