Forwarded From 🌿 مطالب ناب در منبر..
#با_حسن_علیه_السلام
#اشعار_حسنی
#7صفر

نشستم گوشه‌ای از سفره‌ی همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت

به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را
تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت

کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفت‌هایت
حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت

دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما
دهانِ رحمه للعالمین واشد به تحسینت

تو دینِ تازه ای آورده‌ای از دیدِ این مردم
که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دینت

معزالمومنین خواندن مذل المومنین گفتن
اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت

برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون
که می‌چینند مضمون آسمان‌ها از مضامینت

بگو با آن سفیرانی که هرگز برنمی‌گشتند
فراخوانده خدا جبراییل‌هایش را به تمکینت

بگو تاتیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت

خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود
علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت

بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت

تورا پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند:
چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت

درون خانه هم محرم نمی‌بینی تحمل کن
که می خواهند، ای تنهاترین تنهاتر از اینت

تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت

از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی
از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت

سر راهت می آمد آنکه نامش را نخواهم برد
برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت

برای جاریِ اشکت سراغ چاره می گردی
که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت

به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت
چه می شد مثل مادر نیمهء شب بود تدفینت

صدایت می زند اینک یتیمت از دل خیمه
که اورا راهی میدان کنی با دست آمینت

هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر
در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت

کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟
نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت

دعا کن زخم غم هایت بسوزاند مرا یک عمر
نصیبم کن نمک از سفرهء همواره رنگینت
#سید_حمیدرضا_برقعی

🔆 کانال #مطالب‌ناب‌درمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
Forwarded From 🌿 حیدریم حیدری
#با_حسن_علیه_السلام
#کریم_اهل_البیت
#اشعار_حسنی
#7صفر

اینکه در شهر خودت بی کس و یاری سخت است
زآشنایان خودت هم گله داری سخت است

این همه غصه و غم داشته باشی ،غم نیست
لیک در خانه که غمخوار نداری سخت است

یاد کوچه که می افتم بدنم میلرزد
چه کنم گر نکنم گریه و زاری سخت است

وسط کوچه بریزند سر مادر تو
بر نیاید اگر از دست تو کاری سخت است

روضه کوچه همین است امان از سیلی
صورت حوریه و ضربه کاری سخت است

پیش چشم تر فرزند زگوش مادر
گوشواره که بیافتد به کناری سخت است

چشم گریان دل سوزان و دو دست لرزان
مادرت را به سوی خانه بیاری سخت است

......

ای حسین جان به تو امروز خدا صبر دهد
بدنم را به دل خاک سپاری سخت است

سر من بر روی دامان تو اما سر تو ...
می کند شهر به شهر نیزه سواری سخت است

بعد از این تشت خدا صبر به زینب بدهد
دیدن چوب به لعل لب قاری سخت است

تیر از جسم من و چشم علمدار که نه
تیر از حنجر شش ماهه درآری سخت است
#عبدالحسین

🔆 کانال #حیدریم‌حیدری
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @heydariam_heydari110