Forwarded From QajarTime | قجرتایم
.

قحطی بزرگ ایران
در جنگ جهانی اول

بعد از تاجگذاری احمد شاه ؛ پادشاه بی کفایت قاجار در سن هجده سالگی ؛؛ بارش باران در ایران کم شد . علائم خشکسالی ظاهر شد .
نیروهای انگلیس و روسیه ؛ هر کدام نیمی از ایران را باشغال خود در آورده بودند .
کشاورزان از ترس محصولات خود را پیش فروش کردند .
خریداران غلات ؛ یا از عوامل شاه بودند یا تاجران انگلیس که بتدریج تمام محصولات را از کشاورزان خریداری کردند .
از طرفی بسیاری از انبارهای غله دچار آفت حشرات شد .
مجموعه این عوامل باعث ایجاد بزرگترین قحطی در تاریخ ایران شد . قحطی که باعث مرگ ۴۰% و در بعضی منابع تا ۵۰% از جمعیت ایران شد .
عجیب تر اینکه دولت بریتانیا ، اجازه ورود محصولات غذایی و کشاورزی را هم به ایران نمیداد .
در این وضعیت وحشتناک ؛ احمد شاه بعنوان یکی از بزرگترین محتکران محسوب میشد . بطوریکه غلات را خودش و اطرافیانش در انبارها احتکار کرده بودند و حاضر به فروشش به قیمت پایین نمیشدند و میگفتند باید به قیمت روز از ما بخرید .
این قحطی با برنامه ریزی حساب شده بریتانیا ؛ شکل گرفت .

ژنرال دنسترویل در نامه ای به دولت بریتانیا مینویسد :
بر اثر خریدهای ما ؛ قیمت غله بالا رفته و هر افزایش بمعنای مرگ بسیاری از افراد میباشد .
باز در نامه دیگری گزارش میدهد که :
قحطی در اینجا اسفناک است . .‌. اکنون که بهار شده است مردم بیرون میروند و مثل گاو ؛ در مراتع میچرند و بسیاری در حال چریدن میمیرند .

ایران حدود سه سال و نیم در اشغال نظامی انگلیس بود .

سربازان انگلیس بخاطر عدم رعایت بهداشت باعث شیوع بیماری هایی مثل وبا و آنفولانزا بودند .

قیمت گندم از خرواری ۴ تومان به ۴۰۰ تومان رسیده بود .

احمد کسروی میگوید : در سال ۱۲۹۶ که جنگ جهانی در میان بود ؛ گرانی هم پیش آمد. یک سوم مردم از میان رفتند . توانگران دست بینوایان را نمیگرفتند .خویشان و همسایگان از گرسنگی میمردند . مردگان بی کفن روی زمین میماندند .
بدتر از همه مشارکت شاه و اطرافیانش در احتکار مایحتاج عمومی بود که نشان از بی اعتنایی به تنگدستی مردمش داشت .

در زمان قحطی ؛ نانوایان از جو و یایر غلات بجای گندم استفاده میکردند .

شکل آدمها عوض شده بود . با چشمانی گود افتاده ؛ چهار دست و پا میخزیدند و علف و ریشه گیاهان را میخوردند .
هر چه از جاندار و بیجان ؛ در دسترس بود به غذای مردم تبدیل شده بود ؛ سگ ، گربه ، موش ، خر ، . . .
حتی به مرده خواری هم روی آورده بودند .
در خیابانها ، کودکان با سگها بر سر آشغالها و تتمه حیوانات میجنگیدند .

فرانسیس وایت در فروردین ۱۲۹۷ مینویسد :
در سراسر جاده ها کودکان لخت دیده میشوند که فقط پوست و استخوانند . صورتهایشان مانند پیران هشتاد ساله تکیده و چروکیده است . همه جا کمبود است . مردم مجبورند علف و یونجه بخورند . حتی دانه ها را از سرگین (مدفوع حیوانات) جدا میکنند تا نان درست کنند . در همدان چندین مورد دیده شده که گوشت انسان میخورند .
اجساد قربانیان قحطی ؛ در گوشه و کنار شهرها و جاده ها دیده میشوند . بعضی از مردم برای غذا فقط خون گوسفند گیرشان میآمد .
زنان روزها در صف نان بودند و در انتها چیزی گیرشان نمیآمد .

دکتر ساموئل جردن مینویسد :
در تهران ۴۰ هزار بینوا وجود دارد . مردم به مردار خواری روی آورده اند . زنان کودکانشان را سر راه میگذارند .
هزاران نفر در تهران و مشهد و قم و کاشان و همدان جان دادند . اجساد روی هم انباشته میشد . در گورستانها بصورت دست جمعی و بدون کفن دفن میشدند . همدان به شهر وحشت تبدیل شده بود . قحطی بزرگ مردم را به آدمخواری واداشته بود .
هر کجا قحطی تمام میشد ؛ وبا و تیفوئید شروع میشد .

بر اثر چنین فاجعه عظیمی جمعیت ایران بشدت فرو پاشید . مورخان جمعیت کشتگان را ده میلیون نفر برآورد کرده اند. جمعیت ایران در آنزمان ؛ بیست میلیون نفر گزارش شده بوده است . انگلیس و روسیه زیرکانه سعی میکنند تعداد کشتگان را کمتر جلوه دهد .

مورخان این قحطی تحمیلی از طرف دولت بریتانیا را فاجعه بار تر از حمله مغولها میدانند .
انگلیس با ممانعت از ورود غذا به ایران و احتکار مواد غذایی رسما باعث مرگ میلیونها انسان در ایران شد .
عده ای آنرا نسل کشی و هولوکاست انگلیس در ایران میدانند .


منابع ؛؛
قحطی بزرگ -- محمد مهدی مجد
ایران در جنگ جهانی اول -- میروشنکف- ترجمه دخانیاتی
اسناد تاریخی موجود در سازمان اسناد ملی
شیعیگری -- احمد کسروی

#قجرتایم
@His_tory
#Fereshteh
Forwarded From QajarTime | قجرتایم
.
شاه عباس و‌مذاهب

پس از مرگ شاه عباس بزرگ، عیسویان "کسانی که دین مسیحیت داشتند" در بین رعایا بیش از همه متاثر و غمگین بودند!
زیرا شاه عباس همیشه با آنان به رافت و مهربانی عمل میکرد و نوازش فوق‌العاده مینمود.

روحانیون و علما و غیره هرقدر در نزد شاه به ضدیت آنان میکوشیدند و از آنان بدگویی میکردند، سعی خود را باطل دیده و بلکه مورد غضب شاهانه نیز قرار میگرفتند.
به حدی که ارامنه میان خود میگفتند "شاه عباس عیسویت را بر اسلام ترجیح میدهد."

اما در حقیقت چنین نبود و شاه عباس ، دین اسلام را حتی بیشتر از شاهان گذشته دوست میداشت ؛ لیکن عقیده داشت که نه خدا را خوش می‌آید و نه جزو صفات انسانیست و در چهارچوب عقل میگنجد که پادشاهی مانعِ آزادی عقیده شود و دیگری را چون مسلمان نیست از حقوق انسانی محروم بدارد .

شاه عباس خود را مأمور اجرای عدالت و حافظ امنیت عمومِ مردم میدانست نه مامور خونریزی و بی‌عدالتی؛ و چیزی را وحشی و خونخوارانه‌تر از عمل بر ضد قوانین بشریت فرض نمیکرد.


عقیده او بر این بود که مردم باید در جامعه و درکنار یکدیگر به خوبی زندگی کنند و بدون آنکه به هم صدمه زنند یاری‌رسان یکدیگر باشند، فارغ از هرنوع عقیده و مسلک؛

زیرا فقط خداوند است که آگاه به ضمیر بندگان و حاکم وجدان است.

شاه عباس بیان میداشت که پادشاه به تمام رعایای خود چون عضو یک مملکتند فارغ از هر دین و مذهب و عقیده‌ای که اظهار میدارند، مدیون به اجرای مساوات و عدالت است.

در تمام عمر ، این عقاید چنان در روح او رسوخ یافته بود که روسا و بزرگان اسلام هرگز به ایجاد کینه و دشمنیِ دیگر ادیان و مذاهب، در دل او موفق نگشتند.

و شاه عباس آنان را چون متعصبینی فرض میکرد که شدت تعصب سلب تعقل از آنها نموده،
یا چون مغرضینی که در زیر نام دین و مذهب میخواستند عوام را فریب داده و در مملکت کسب اعتباری نموده، تشکیل حزبی دهند و دولت را متزلزل سازند !
بدین جهت همیشه در تحقیر و تذلیل این گروه خشنود بود و در نزد او، آنان قدر و قیمتی نداشتند.

وی عیسویان و یهودیان را در اجرای مراسم‌های مذهبیشان آزاد گذاشت و اینرا برای گوشمالی متعصبین اسلامی مغتنم میشمرد.

علمای اسلام نیز متقابلا با شاه عباس دشمنی میورزیدند و در خفا میگفتند باید مملکت را از لوث وجود چنین بی‌دینی پاک کرد.


منبع
سیاحت نامه شاردن، جلد نهم


#Qajartime
@His_tory
#Fereshteh