4_ کتاب #احضاریه

کتاب "احضاریه" نوشته علی موذنی است و از سوی نشر اسم منتشر شده. کتاب روایتی از زندگی یک روزنامه‌نگار نویسنده است که برای سفر به کربلا نه دعوت که احضار می‌شود. موذنی در این اثر از رخدادهایی مانند زیارت و آیین راه‌پیمایی عظیم اربعین برای نقل داستانی از حیات حضرت زینب (سلام الله علیها) بهره برده است.

کتاب یک روایت داستانی از رفت و آمد میان گذشته و حال و البته روایت هایی از زندگی حضرت زینب (س) از زبان یک روزنامه‌نگار به نام مسعود است که با تردید راهی سفر اربعین می‌شود.

عمده تمرکز داستان روی زندگی حضرت زینب (س) است. ایشان از شخصیت‌های اصیل دینی و تاریخی ماست که اطلاعات زیادی از زندگانی‌شان در منابع تاریخی در دست نیست. عمده اطلاعات و اسناد موجود از ایشان مربوط به واقعه عاشورا و از زمان اسارت حضرت به بعد است که سال‌های پایانی عمر شریف‌شان را در برمی‌گیرد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: "عامر به صدای پای اسب‌های حسین سرچرخاند و با دیدن او پا به فرار گذاشت. حسین از اسب پیاده شد و محمد را در آغوش گرفت. خیالت راحت، عبدالله. محمدمان در آغوش دایی‌اش جان می‌دهد...

عبدالله گفت: از آنچه می‌بینی، به من هم بگو، زینب!

زینب برای فرار از پاسخ، دلش خواست خود را به خانه کلثوم برساند و در آغوش او به سیری دل گریه کند. خوشبختانه عبدالله ناگاه به سوی پیرهن امانتی رفت و برش داشت و خوب نگاهش کرد.

دستش را با حیرت از توی پارگی‌ها رد کرد و قد آن را برانداز کرد و رو به زینب چرخید و پرسش‌گر نگاه کرد. زینب گفت: یادگار مادرم است!

عبدالله باز به پیرهن خیره شد. گفت: اما تو از مادرت یادگارهایی دیگر داری! این پیرهن از چندجا پاره، پارچه‌اش بسیار ارزان...

زینب دور از انصاف دید که عبدالله در ابهام بماند. هر چند می‌دانست با شرح آنچه از پیرهن به عبدالله می‌دهد، امیدی را که از فکر بازگشت او از سفر در دلش ایجاد شده، نقش بر آب می‌کند. گفت: مادرم گفت این پیرهن نزد تو امانت باشد تا روزی که حسین آن را طلب کند!

عبدالله همانطور که پیرهن را تا می‌زد، پرسید: یعنی پس از این همه سال آن را طلب نکرده؟

زینب سر تکان داد که نه".
@Reza_MollazadehYamchi110