Forwarded From unknown
📝 دوست و دشمن از عباس میگویند!

📆 به بهانه درگذشت #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد

کتاب: ماه به روایت آه
نویسنده: #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
ناشر: #کتاب_نیستان
صفحات: 192
قفسه: #حضرت_عباس #ادبیات_آیینی #حضرت_ابوالفضل_العباس

میانگین امتیاز (با نظر 39 کاربر): 4.51

ریویو از کاربر: Ghasem Safaeinejad
امتیاز کاربر: ★★★★★

📗برعکس چیزی که فکر میکنی در این کتاب اتفاق می‌افتد. فکر می‌کنی دوباره کتاب حرف‌های تکراری راجع به حضرت عباس علیه السلام را به شیوه‌ای ادبی و دل‌پسند مرور می‌کند اما خیر. کتاب با پشتوانه تحقیقاتی فراوان، حرف‌های جدیدی دارد که ممکن است بسیاری از آن را نشنیده باشی.
کتاب از زبان چندین نفر از دوست و دشمن و بستگان حضرت عباس، داستان زندگی او را مرور می‌کند. بسیار جذاب و زیباست.


➖➖➖

ریویو از کاربر: Amirmahna
امتیاز کاربر: ☆★★★★


📙 اطلاعاتی که کتاب از حضرت عباس (و به تنعش از ائمه) به دست می‌دهد، بی‌نظیر است
واقعاً معلوم است که جناب زوریی چه تحقیق پُر و پیمانی برای کتاب داشته
*
در قیاس با کتاب‌های قدیمی سیدمهدی شجاعی
اگر نثر سیدمهدی را 10 فرض کنیم؛ نثر استاد زوریی 8 است
اگر داستان پردازی سیدمهدی را 10 بگیریم؛ داستان‌سرای استاد زوریی 6 است
و اگر اطلاعات دست اولی که کتاب سیدمهدی شجاعی به خواننده می‌دهد را 10 بگیریمريال استاد زوریی 15 هستند

http://yon.ir/zjjRc


@GoodreadsFarsi 📚کانال تخصصی معرفی کتاب
Forwarded From گوشه‌نشین
برای حضرت عباس(ع)

مراحل

بین من و دل مانده فقط «آینه» حایل
من مانده‌ام و «حضرت دلدار»، مقابل

این فرصت دیدار و سخن، فرصت نابی‌ست...
در محضر او هرچه (به جز زمزمه)، مشکل

جان‌بخشی او در تن تندیسیِ من، «حق»
جز او، همة دید و شنیدِ همه: باطل!

چشمم ـ به تماشای حضورش ـ شده بینا
گوشم به نواهای شریفش شده قایل

مستانه گذر کرده و دیدم که دل من...
«آویخته بر گردن او»، مانده حَمایل

والاتر از او نیست... تماشای خیالش...
سرگرمیِ سجادة سیناییِ عاقل

با پای خِرَد رفته به سوی جَلَواتَش...
نادیدة کِبر آمده (از آینه)، جاهل

او هست... در این شک نکنم که همه‌جا هست
باید ببرم تا حرم او، دلِ قابل

خامم... که فقط حاجت «اندک» طلبیدم...
از حضرت «دریااثر» و مرشدِ کامل

از چشمة او روزی من، «رود زلال»ی‌ست...
بخشیده به اصرار دلم، فرصت عاجل

سهم همه در کیسة فضلش، «به تساوی‌»ست
اِجحافِ فضیلت، نکند ساقی عادل

با «دستِ دل»ش دستِ دل خلق گرفته...
از حال همه باخبر و... ما همه: غافل

خوشبخت، دلِ عارف و «عام»ی که گذر کرد...
(زیر نظرش)، از غمِ شیرینِ مراحل

«عبد»ی که شد از فیض ولی، «حجت صالح»
سر تا قدم (از فضل و ادب)، یکسره شد دل

قربانِ سر و دست و تنش، در دم آخِر...
آن دَم که شد از اسب در آن واقعه، نازل

«عباس علم‌دار»، یکی بود که کشتند...
مشغول تماشای که‌اند این همه قاتل؟!

دریاست در آن چشم (که حسرت‌زده مانده)
هرچند که «آه»ی شده در حَنجرِ ساحل

دست من و فیض ادب «حضرت سقا(ع)»...
ای کاش شوم خادم «مولای فضایل».

#امام_حسین(ع) #سیدالشهدا(ع) #حضرت_عباس(ع) #ادبیات #ادبیات_دینی #ادبیات_آیینی #ادبیات_مذهبی #شعر #شعر_مذهبی #شعر_آیینی #سادات_اخوی #سید_محمد_سادات_اخوی #کانال #گوشه_نشین
@seyedmohammadsadatakhavi