Forwarded From Saafi.com
#آیت_الله_العظمی_بروجردی قدس سره
از نگاه شاگرد خویش
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی دام ظله الوارف.

📝 نوشتار حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی مدظله الوارف
به مناسبت ۱۳ شوال
سالروز ارتحال آیت الله العظمی بروجردی (ره).

🆔 @saafi_ir

📅 #سیزده_شوال، سالروز رحلت مرحوم استاد اعظم حضرت آیت الله العظمی بروجردی اعلی الله مقامه، زعیم بزرگ شیعه است که در عصر خود، نمونه ی ممتاز و آسمانی، از رجال ایمان و خداپرستی و خداخواهی و وجودش سرشار از عقیده و توحید بود.

🔹این فقیه عالی مقام، در اخلاق کریمه و بزرگی و بزرگواری - به حق- یادگاری از جدّ بزرگوارش سبط اکبر علیه السلام بود.

🔸جهات عظمت شخصیت، در وجود ایشان جمع شده بود؛ بزرگترین آنها بیم از خدا و حساب روز جزا بود؛ با تمام وجود، خدا را باور و به قیامت اعتقاد داشت. دنیاطلبی و ریاست خواهی در او دیده نمی شد.

▫️ او خود می فرمود، و در صداقت و راستگویی او شکی نبود :

من یک قدم برای این مقام، یعنی مرجعیت و ریاست برنداشتم.

🔹صفاتی که #امیرالمؤمنین_علیه_السلام برای همام از متقین برشمرد در او لمس می شد :

« فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ ».

🔸در صرف #بیت_المال دقّت فراوانی داشت و می شود گفت : حتی دیناری به کسی برای غیر خدا نپرداخته بود.

🔹شخصاً و برای حوائج شخصی خود، مثل لباس و بلکه غذا از سهم مبارک و بیت المال استفاده نمی کرد. خانه و اندرون بیت او ساده و بی پیرایه و به فرش های کهنه که شاید از گذشته به او ارث رسیده بود مفروش بود.

🔸به بزرگان گذشته و معاصر احترام می کرد. در اظهار حق و ابطال باطل، مسامحه و مجامله نمی نمود، و رعایت امور و حقوقی که رعایت آنها از مستحبات و مکارم اخلاق و آداب بود کمال اهتمام را داشت.

🔹هر کس قدمی در راه خدا برداشته بود و مصدر خدمتی به دین و مذهب شده بود، نزد او احترام خاص داشت.

🔸یاد دارم زمانی به پدر بزرگوارم فرمود : من یک شب هم شما را فراموش نمی کنم.

🔹در امر ترویج دین و دفاع از حدود و ثغور اسلام و مذهب، آنچه را در توان داشت انجام می داد. غم و غصه ای اگر برایش بود، همان فکر و اندیشه ی مسائل اسلامی بود.

🔸در موقعیت علمی چنان بود که هر دانشمند و عالم و استادی به محضر او می رسید، شیفته ی او می شد. در مسائل علمی و اطلاع از آراء علماء مذاهب و فرق اسلامی، متبحرتر از خود آنها بود؛ مثل اینکه « کتاب خلاف » شیخ، صفحه به صفحه اش پیش رویش حاضر باشد، سخن می گفت و بر علم رجال و اسناد حدیث تسلط و آگاهی خارق العاده داشت.

🔹دانشمند معروف شیخ باقوری وزیر اوقاف مصر، در اثر یک ملاقات، چنان مجذوب او شد که همه ی تذکرات ایشان را به سمع اجابت شنید و در ضمن نامه ای که از آنجا به عرض ایشان رساند، وعده انجام همه را داد و عبارتش نسبت به آن وعده ها این بود که « لایزال یخلد فی کیانی ».

🔸مرحوم علامه شیخ محمد تقی قمی می گفت: آنگاه که نامه حضرت آقا را به شیخ محمد سلیم تسلیم کردم، بر خاست و ایستاد و نامه را گرفت و بوسید و نیز شیخ محمد شلتوت، صاحب آن فتوای تاریخی هم برمی خاست و به احترام می ایستاد و نامه را دریافت می کرد.

🔹بی شک در عصر ایشان، در بین همه علمای فِرَق، کسی اعلم از ایشان در فقه فِرَق نبود.

🔸آن بزرگوار در حفظ حدود مکتب اهل بیت علیهم السلام در برابر همین اشخاص که به او کمال احترام را اظهار می کردند از حقی و موضعی تنازل نمی کرد؛
چنان که وقتی شیخ شلتوت در تفسیری که می نوشت در تفسیر آیه ی « وأن تستقسموا بالأزلام » سخن نابجایی گفته بود، در مقام ردّ بر او، به اینجانب امر فرمود تا جواب کافی و شافی طی رساله « حول الاستقسام بالازلام » نگاشتم و برای او ارسال کردند.

🔹از سوی دیگر مثل جرج جرداق دانشمند مسیحی، نویسنده کتاب « الامام علی صوت العدالة الانسانیة »، کتابش را طی نامه ای بسیار بلیغ و پرمحتوا به ایشان اهدا نمود.

📅 #سیزده_شوال، سالروز رحلت چنین شخصی است که عظمت های وجودی اش همه افتخارآفرین بود و اسوه ای ستودنی برای علما و شیعیان.

🔸در تشرع و تعبد تام و التزام به احکام و عبادت و دعا و محاسبه نفس و توجه به خدا و استغفار و توبه و تعظیم شعائر و سنت ها، از جمله سوگواری و مراسم عزاداری حسینی علیه السلام و #عاشورا، در همه مَثَل و نمونه بود. باید این روز و این شخصیت و تاریخ حیاتش، همیشه زنده نگه داشته شود و برای همه سرمشق باشد.

▫️و این مقاله را با سخن یکی از بزرگترین علمای مصر که در ارتحال ایشان نوشته بود به پایان می رسانم :

« اغدق الله علی جدثه الطاهر من سحائب رحمته و حشره فی زمرة جده سید المرسلین ».

و السلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیاً.

لطف الله صافی.

👉https://telegram.me/saafi_ir
Forwarded From 🌿 مطالب ناب در منبر..
#فرحة_الزهراء_علیهاالسلام ۳۵
#مطاعن_دشمنان ۱۰۹
#مطاعن_عمر ۱۷

🔴🔴 گفتگوی مهم #امیرالمؤمنین_علیه_السلام و #عمر_بن_خطاب، هنگام مرگ قسمت 1⃣

👤 عبدالله بن عمر گوید: هنگامی که مرگ پدرم نزدیک شد، مرا صدا زد که پسرم، علی بن أبیطالب را نزدم حاضر کن. به او گفتم تو را با او چکار؟ حال آنکه برای بعد از خود شورا تشکیل داده ای و او را هم یکی از آنها قرار داده ای؟ «قال: يا بني، سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله يقول: إن في النار تابوتا يحشر فيه اثنا عشر رجلا من أصحابي، ثم التفت إلى أبي بكر، وقال: احذر أن تكون أولهم، ثم التفت إلى معاذ بن جبل وقال: إياك يا معاذ أن تكون الثاني، ثم التفت إلي ثم قال: يا عمر إياك أن تكون الثالث، وقد أغمي عليه فأفاق. ثم قال: علي بابني، و رأيت التابوت وليس فيه إلا أبو بكر ومعاذ بن جبل وأنا الثالث لا أشك فيه.» ✍ پدرم گفت: فرزندم! از رسول (خدا صلی الله علیه و آله) شنیدم که می گفت: در آتش دوزخ تابوتی است که در آن ۱۲ نفر از اصحاب من در آن خواهند بود و آنگاه رو به اولی کرد و گفت: از آن بترس که اولین آنها باشی! سپس رو به معاذ بن جبل کرد و فرمود: بپرهیز از آنکه دومین آنان باشی! سپس رو به من کرد و فرمود: بترس از آنکه سومین آنها باشی! لحظاتی قبل از هوش رفتم و در همان حال تابوتی را مشاهده کردم که در آن اولی و معاذ بن جبل بودند و من هم سومین آنها بودم.📝 «قال عبد لله بن عمر: فمضيت إلى علي بن أبي طالب وقلت: يا بن عم رسول الله إن أبي يدعوك لأمر قد أحزنه، فقام علي عليه السلام معه، فلما دخل عليه قال له: يا بن عم رسول الله ألا تعفو عني وتحللني عنك، وعن زوجتك فاطمة، واسلم إليك الخلافة؟ فقال له علي: نعم غير أنك تجمع المهاجرين والأنصار، واعط الحق الذي خرجت عليه من ملكه، وما كان بينك وبين صاحبك من معاهدتنا، وأقر لنا بحقنا، وأعفو عنك، وأحللك، وأضمن لك عن ابنة عمي فاطمة. قال عبد الله: فلما سمع ذلك أبي حول وجهه إلى الحائط، وقال: النار يا أمير المؤمنين ولا العار» ✍ عبدالله بن عمر گوید: به سراغ علی بن ابیطالب (علیه السلام) رفته و گفتم: ای پسر عموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پدرم تو را برای امری که او را نگران ساخته فراخوانده. پس او به همراه من آمد و چون بر بالین پدرم حاضر شد پدرم به او گفت: ای پسر عموی رسول خدا! آیا قصد نداری مرا عفو نموده و از سوی خود و از جانب همسرت فاطمه سلام الله علیها مرا حلال نمایی؟ و من نیز در عوض خلافت را به تو تسلیم نمایم؟ علی علیه السلام به او گفت: آری! اما به شرط اینکه مهاجر و انصار را جمع نمایی و حقی که از من غصب کردی را به صاحبش برگردانی و آنچه را که بین تو و بین دوستت (اولی) از عهدی که بین ما بود را بیان کنی و به حق ما اعتراف نمایی! در آن صورت تو را حلال کرده و نیز از جانب دختر عمویم فاطمه سلام الله علیها ضامن حلالیت وی می شوم. 👈 عبدالله می گوید: پدرم چون این سخن را شنید رویش را به دیوار کرد و گفت: ای امیرالمومنین! نار و آتش را بر ننگ و عار ترجیح می دهم❗️از این رو علی (علیه السلام) هم برخاست و از نزد پدرم خارج شد. عبدالله به پدرش گفت: پدر! او به انصاف با تو برخورد کرد. او به فرزندش گفت: «يا بني إنه أراد أن ينشر أبابكر من قبره، ويضرم
له ولابيك النار، وتصبح قريش موالين لعلي بن أبي طالب، والله لا كان ذلك أبدا» فرزندم او می خواهد اولی را از قبر بیرون کشیده و او را و پدرت را به آتش کشد و قریش را از دوستداران و پیروان علی بن ابیطالب قرار دهد. نه، به خدا قسم این شدنی نیست.
📚مدینة المعاجز، ج۲، ص۹۵

💢 ادامه در پست بعد
Forwarded From 🌿 مطالب ناب در منبر..
#فرحة_الزهراء_علیهاالسلام ۳۶
#مطاعن_دشمنان ۱۱۰
#مطاعن_عمر ۱۸

🔴🔴 گفتگوی مهم #امیرالمؤمنین_علیه_السلام و #عمر_بن_خطاب، هنگام مرگ قسمت 2⃣

عبدالله بن عمر گوید:
«ثم إن عليا قال لعبد الله بن عمر: ناشدتك بالله يا عبد الله بن عمر ما قال لك حين خرجت من عنده؟ قال: أما إذا ناشدتني الله وما قال لي بعدك فإنه قال: إن أصلع قريش يحملهم على المحجة البيضاء، وأقامهم على كتاب ربهم وسنة نبيهم»
✍ سپس علی علیه السلام به عبدالله گفت: ای فرزند عمر! تو را به خدا قسم می دهم پدرت بعد از خارج شدن من چه گفت؟ عبدالله گفت: به خدا قسم چیزی نگفت. فقط گفت: اگر مردم با علی (علیه السلام) بیعت کنند آنها را بر مسیر نورانی و اقامه کتاب خدا و سنت پیامبر رهنمون خواهد گشت. سپس فرمود: ای فرزند عمر تو چه پاسخی دادی ؟ گفت: من به او گفتم: پدرم! چه چیز مانع می شود که او را جانشین و خلیفه بعد از خود سازی؟ حضرت فرمود: پدرت چه پاسخ داد؟ گفت: چیزی گفت که نمی توانم بازگو نمایم. حضرت فرمود:
«فإن رسول الله صلى الله عليه وآله أخبرني به في حياته، ثم‌ أخبرني في ليلة وفاته، فأنشدتك الله يا بن عمر إن أنا أخبرتك به لتصدقني، قال: إذا سألت، قال: إنه قال لك حين قلت له: فما يمنعك أن تستخلفه؟ قال: يمنعني الصحيفة التي كتبناها بيننا والعهد في الكعبة، فسكت ابن عمر، فقال له علي: سألتك بحق رسول الله صلى الله عليه وآله لما سكت عني.»
✍ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) من را به آنچه که بین تو و پدرت رد و بدل شده با خبر ساخت. عبدالله گفت: پیامبر از چه چیز تو را با خبر ساخت؟ حضرت فرمود: ای فرزند ثانی! آیا اگر آن را برای تو بازگو کنم تصدیق می کنی؟ عبدالله گفت: یا تصدیق می کنم و یا سکوت اختیار می کنم. حضرت فرمود: پدرت بعد از آنکه من از نزد او خارج شدم در جواب تو که از او سوال کردی چه چیز مانع می شود که او را بعد از خود جانشین خود نسازی گفت: به خاطر آن صحیفه و پیمان نامه ای که آن را در بین خود (مربوط به نقشه قتل پیامبر (صلی الله علیه و اله) در شب عقبه) و در خانه کعبه در حجة الوداع نوشته و امضاء نموده ایم. پس از این فرموده حضرت، عبدالله سکوت کرد و گفت: از تو می خواهم که به حق رسو ل خدا (صلی الله علیه و اله) دست از سرم برداری. راوی حدیث می گوید: عبدالله را در آن مجلس دیدم در حالی که اشک در دیدگانش حلقه زده و گریه او را دچار تنگی نفس کرده بود. سپس پدرش بعد از ساعتی ناله ای زد و مرد.
📚مدینة المعاجز، ج۲، ص۹۷

#بر_دشمن_مرتضی_علی_لعنت
http://yon.ir/JV9Bv