Forwarded From جوادهاشمی"تربت"
#حضرت_زینب_کبری_سلام‌الله‌علیها

(۱)
دوست دارم که ترک لاف کنم
خلوتی رفته، اعتکاف کنم
تا شوم مُحرم حریم دمشق
کعبه‌ی عشق را طواف کنم
سخن از کاف و ها و یا گویم
صحبت از عین و شین و قاف کنم
حرف از معنی حجاب زنم
یاد از بانوی عفاف کنم
اوّلین حرف و آخرین مطلب
السّلام علیکِ یا زینب!
(۲)
السّلام ای ملیکة الدّنیا!
السّلام ای شفیعة العقبا!
السّلام ای نبیره‌ی یاسین!
السّلام ای نتیجه‌ی طاها!
السّلام ای سلالة الحیدر!
السّلام ای سلیلة الزّهرا!
السّلام ای حسن ز پا تا سر!
السّلام ای حسین سر تا پا!
بردی ای نور عین و عین نور!
تو از این پنج نور، فیض حضور
(۳)
ای تو ناموس قادر متعال!
مایه‌ی افتخار احمد و آل
فاطمه عصمت و علی خصلت
مجتبی سیرت و حسین کمال
ای حریم تو احسن المأمن!
وی مدیح تو افضل الاعمال!
دم ز تو می‌زنیم در همه دم
یاد تو می‌کنیم در همه حال
ای که یادت نمی‌رود از یاد!
پدر و مادرم فدای تو باد!
(۴)
فاطمه زاده و علی حسبی
علوی ذات و فاطمی نسبی
کرمت شامل رجال و نسا
حرمت مستجار شیخ و صبی
ای ملقّب به زین اب! زینب!
تو سزاوار این‌چنین لقبی
زینبت خوانده است گر چه خدا
به خدا زِین جدّ و امّ و ابی
ای تو آیینه‌ی صفات حق!
عفّت تام، عصمت مطلق
(۵)
خطبه‌هایت مبلّغ مکتب
گریه‌هایت مروّج مذهب
از تو باید سرود در هر روز
بر تو باید گریست در هر شب
چه بگویم که در رساله‌ی عشق
عشق فتوا دهد بر این مطلب:
با ادب با وضو بباید برد
نام عُلیا مخدرّه زینب
وه! که نامت به وحی، تمثیل ست
زآن که نام‌آور تو جبریل ست
(۶)
ای خداوند عشق! یا زینب!
عبد در بند عشق یا زینب!
گر نبُد عشق تو جدا می‌گشت
بند از بند عشق یا زینب!
زیر و رو کرده‌ایم کون و مکان
نیست مانند عشق، یا زینب!
عشق اگر عشق توست ما همه‌ایم
آرزومند عشق، یا زینب!
کیستی؟ ای به عشق سنگ محک!
عشق را با تو هست حقّ نمک
(۷)
عقل، مجنون توست سیّدتی!
عشق، مفتون توست سیّدتی!
ماندگار است تا ابد اسلام
لیک مدیون توست سیّدتی!
حج و صوم وصلوة وخمس و زکات
همه مرهون توست سیّدتی!
نه فقط کربلا و کوفه و شام
کعبه ممنون توست سیّدتی!
همه هستیّ خود فدا کردی
دِین خود را به دین ادا کردی
(۸)
محو صبر تو حضرت ایّوب
مات اشک تو یوسف و یعقوب
یاد تو در ضمیر جان محفوظ
نام تو در کتاب دل مکتوب
گَرد و خاک حریم پاک تو را
حور با گیسویش کند جاروب
تویی آن کس که بس مصیبت دید
شد به امّ المصائبی منسوب
چه مصائب؟ که پیر کرده تو را
بلکه از عمر، سیر کرده تو را
(۹)
آن که از بار غم خمیده تویی
داغ بر روی داغ دیده تویی
آن که هم بوده مادر دو شهید
هم شده مادرش شهیده تویی
آن که از خیمه‌گاه تا گودال
همه‌ی راه را دویده تویی
آن که فریاد واحسینایش
از زمین بر فلک رسیده تویی
تویی آن زن که رفت مردانه
کوفه، زندان و شام، ویرانه
(۱۰)
تویی آن بانویی که فاضله بود
بری از نقص بود و کامله بود
تویی آن بانویی که در دل شب
گرم راز و نیاز و نافله بود
تویی آن بانویی که بر لب او
نه گلایه نه شِکوه نه گله بود
تویی آن بانویی که چل منزل
در اسیری امیر قافله بود
راه را با حسین کردی طی
تو به محمل، حسین بر سر نی
(۱۱)
چون که می‌رفتی ای علی‌رفتار
به سوی قبر احمد مختار
تا حریم رسول اکرم بود،
پیشگاه تو حیدر کرّار
هم حسن همرمت بدی ز یمین
هم حسین از پی‌ات شدی ز یسار
تو کجا روی ناقه‌ی عریان؟
تو کجا بین کوچه و بازار؟
خاطر عاطر تو آزردند
بزم نامحرمان تو را بردند
(۱۲)
ای مهین جلوه‌ی دلارایی!
وی بهین اسوه‌ی شکیبایی!
ما همه ذرّه و تو خورشیدی
ما همه قطره و تو دریایی
ای وجودت مطاف درد و غم
در لقب کعبة الرّزایایی
آن همه داغ دیدی و گفتی
من ندیدم به غیر زیبایی
همه مبهوت و مات بینش تو
آفرین‌ها بر آفرینش تو
(۱۳)
گر شود صبر با تو رو در رو
پیش پای تو می‌زند زانو
صابران را تو برترین اسوه
شاکران را تو بهترین الگو
درد جان را محبتت درمان
زخم دل را ولایتت دارو
ما فقیر تو و تو مستغنی
ما گدای تو و تو شه‌بانو
هر چه هستیم خوب یا که بدیم
چنگ بر تار چادر تو زدیم
(۱۴)
من کجا مدح دخت دخت رسول؟
نازپرورده‌ی علیّ و بتول
ای عقیله میان هاشمیان!
عاجز از درک تو تمام عقول
تا بیایم به آستان‌بوسی
کی به من می‌دهی تو اذن دخول؟
به سر آمد مدیحه و پایش
بزن از راه مهر، مُهر قبول
"تربتم" لیک کم‌ترم از خاک
باد ارواح العالمین فداک!


(سروده‌ی جمادی الاولی ۱۴۲۰ و ۱۴۲۱ق؛ ۲۰ سال پیش)

🌹🌹
الهی و ربّی!
بحقّ عقیلةالعرب!
عجّل لولیّک الفرج
🌹🌹

#حضرت_زینب_کبری_سلام‌الله‌علیها
#ترکیب‌بند
#بازنشر
#جواد_هاشمی_تربت

@javadhashemi_torbat
Forwarded From دعبل
علی:
#ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ترکیب‌بند

خدا به کوثر خود کوثری عطا کرده
برای مَظهر حق مُظهری عطا کرده

علی است مَظهر حق مُظهرش شده زینب
برای شیر عرب گوهری عطا کرده

مقربان الهی گدای درگاهش
خدا به خیل ملک دلبری عطا کرده

به خنده، باز شده غنچه ی لبان حسن
که حق به شاه کرم خواهری عطا کرده

حسین آمده قنداقه را بغل گیرد
خدا به خون خدا لشگری عطا کرده

دخیل یک نخی از معجرش پیمبرها
فقیر یک نظرش می شوند اکبرها


چه دختری که سرا پا جمال فاطمه است
علیمه است و فهیمه، مثال فاطمه است

دوباره دختر خیرالبشر دلش شاد است
به یمن مقدم او خوب، حال فاطمه است

حقیقتی است که دختر به مادرش برود
چقدر چهره ی او چون جمال فاطمه است

که هست؟ سبط نبی زینت دل حیدر
که هست؟ دختر نیکو خصال فاطمه است

به شام و کرب و بلا طرز خطبه خوانی او
نشان دهنده ی اوج جلال فاطمه است

بیان کننده ی قرآن، مُفسر آیات
بگیر دست مرا ای عقیله ی سادات

نبی است زینت هستی و زینتش کوثر
علی است زینت عرش و تو زینت حیدر

تمام علت خلقت اگر چه فاطمه است
تویی به حضرت ریحانه برترین دختر

تو آمدی که تجلی کند صبوری حق
به بحر عصمت و بحر حیا شدی گوهر

رسیده ای که ببخشد خدا به "العفوت"
حسینیان گنه کار را دم محشر

حسین فلک نجات است و کشتی ایمان
برای کشتی حق ناخدایی و لنگر

بدون هیچ معلم تو عالمه هستی
پناهگاه ولایت چو فاطمه هستی

#مجتبی_قاسمی
#صلوات

🔹 @deabelnews
Forwarded From سلیس: ادب پژوهی شیعی
وصال شیرازی (1262-1197ق)
میرزا محمدشفیع شیرازی معروف به میرزا کوچک و متخلص به وصال، از بزرگترین شعرا و غزل‌سرایان دورۀ قاجاریه است که شهرتش مرهون مراثی شورانگیز اوست. او از طرفداران نهضت بازگشت ادبی بود. وصال در مکتب شعر عاشورایی قاجار بزرگترین نام است و ترکیب‌بندهایش در مرثیۀ عاشورا به صد و هجده بند می‌رسد. ضمن اینکه وقار و داوری، دو فرزند او نیز ترکیب‌بند عاشورایی دارند.
ترکیب بند وصال در شهادت امام مجتبی (ع) مشهورترین مرثیه امام حسن (ع) در زبان فارسی است.


ای دل مگو که موسم اندوه شد به سر
ماه محرم ار بشد، آمد مه صفر

فارغ نشد هنوز دل از بار اندهی
کآمد به روی ماتم او ماتمی دگر

سالی دوازده مه و سی روز هر مهی
هر روز از آن دلم به عزایی‌ست نوحه‌گر

کم نیست آل فاطمه گرچه به چشم خلق
بس اندکند و خوار و حقیرند و مختصر

این قوم برگزیدۀ خلاق عالمند
از چشم کم به جانب این قوم کم نگر

گرچه شکافته سر و پهلو شکسته‌اند
گرچه گداخته جگرند و بریده سر

هر گوشه آفتابی از ایشان غروب کرد
گر خاور زمین نگری تا به باختر

طوس و مدینه، کوفه و بغداد و کربلا
شاهی به هر ولایت و ماهی به هر کجا
*
از خواب جست تشنه‌لب آن سبط مستطاب
بر کوزه برد لب که بر آتش فشاند آب


آبی که داشت سودۀ الماس، درکشید
چون جعده جعده رفت هماندم به پیچ‌وتاب

بر بستر اوفتاد و کشید آه دردناک
بیدار کرد زینب و کلثوم را ز خواب

زینب شنید و شاه جگرتشنه را بخواند
آمد حسین و دید به یکبار و شد ز تاب

گفت: ای برادر! این چه عطش وین چه آب بود؟
کز آتشش تو سوخته جانی و ما کباب

می‌خواست تا بنوشد از آن آب آتشین
سازد بنای عالم ایجاد را خراب

بگرفت آب را ز برادر به خاک ریخت
خشکید خاک از اثر آب چون سراب

وانگه چو جان پاک برادر به بر کشید
گفت این حدیث و نالۀ زار از جگر کشید
*
در تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد
وان تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد

خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت
خود را تهی ز خون دل چندساله کرد

نبود عجب که خون جگر ریخت در قدح
عمریش روزگار همین در پیاله کرد

خون خوردن و عداوت خلق و جفای دهر
یعنی امامتش به برادر حواله کرد

نتوان نوشت قصۀ درد دلش تمام
ور نه توان ز غصه هزاران رساله کرد

زینب کشید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد
هر خواهری که بود روان کرد سیل خون
هر دختری که بود پریشان کلاله کرد

آه دل از مدینه ز هفت آسمان گذشت
آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت

#وصال_شیرازی #وصال #وقار #داوری #مرثیه #ترکیب‌بند #شعر_عاشورایی #امام_حسن_علیه_السلام
#امام-حسن
#قاجاریه #بازگشت_ادبی #سبک_خراسانی #سبک عراقی
#شرح_منظومۀ_ظهر #غلامرضا_کافی #کاروان_شعر_عاشورا #محمدعلی_مجاهدی
#طاهره_کاظمی #سلیس #ادب_پژوهی_شیعی