🔹بسم الله الرحمن الرحیم
🔍 #تفکر_عثمانی در واقعهٔ کربلا
💢 بخش دوم: 5⃣
یکی دیگر از مواضعی که تفکرِ دو سپاه را بیان میکند، برخی مناظرات و گفتگوها بین دو سپاه است؛ بعنوان نمونه: مباهلهٔ "بُریر بن خضیر" و "یزید بن مَعقِل" بخوبی عقیده دو طرف را مشخص کرده و جای هیچ ابهامی باقی نگذارده:
🔻یزید بن معقل وقتی از سپاه ابن سعد لعنهمالله برای نبرد بیرون آمد، خطاب به بریر بن خضیر گفت: "کارِ خدا را با خود چگونه میبینی؟" بُریر گفت: "بخدا سوگند، خدا با من نیکی کرد و تو را عذاب خواهد کرد." يزيد بن معقل گفت: "دروغ میگویی، هر چند که تا پیش از این دروغگو نبودی؛ آیا بیاد میآوری آن روزی را که در بنیلوذان با هم بودیم و تو میگفتی عثمان بر خود اسراف کرد و معاويه هم گمراه است و هم گمراه کننده؛ و امامِ هدایت و حقْ علی بن ابی طالب است؟" بریر گفت: "شهادت میدهم که این عقیده و نظر من است." یزید بن معقل گفت: "و من شهادت میدهم که همانا تو از گمراهانی."❗️بریر پاسخ داد: "آیا میخواهی با تو بر سر این موضوع مباهله کنم و از خدا بخواهیم که دروغگو را لعنت کند و آنکه سخن باطل میگوید کشته شود؟" پس با هم به مبارزه پرداختند و بریر با شمشیر چنان ضربتی به سر او زد که شمشیر تا مغز سر او فرو رفت و یزید بن معقل کشته شد.
📚 تاریخ طبری، ٤/٣٢٨
✅ دقت کنید، یزید بن مَعقِل ابتدا از جناب بُریر اعتراف میگیرد که تو علی بن ابی طالب (علیهم السلام) را امامِ حق و هدایت میدانی؛ او میگوید بله، من چنین عقیدهای دارم؛ سپس يزيد بن مَعقِل لعنه الله به ایشان میگوید: "حال که شهادت میدهی بولایت و امامتِ علی (علیه السلام) پس تو گمراهی"❗
آیا شخصی بجز عثمانی مذهب، چنین سخنی میگوید؟! آیا جز این است که پیروان عثمان و تفکرِ سقیفه، علویان را گمراه میدانستند؟! میتوان گفت در گفتگوی فوق، این دو نفر، نمایندهٔ دو سپاه و دو عقیده هستند که یکی دیگری را به دلیل علوی بودن گمراه میداند!
⭕️ افتخارِ قاتلِ بُریر بن خضیر، به اطاعت از یزید لعنه الله
پس از کشته شدنِ یزید بن معقل، شخص دیگری بنام "کعب بن جابر ازدی" از سپاه ابن سعد به جناب بُریر حمله کرد و او را بشهادت رساند؛ او وقتی بکوفه بازگشت، زنش بخاطر حضور او در سپاه عمر بن سعد لعنه الله و بشهادت رساندن بُریر که بعنوان سیدِقُراء کوفه شناخته شده بود، از او جدا شد! کعب در پاسخ او و توجیه حضورش در سپاه ابن سعد، اشعاری سرود که در برخی مصرعهای آن کاملا به تفکر عثمانی خود و اطاعت و پیروی خود از امویان تصریح و افتخار کرده است. وی میگوید:
"فجردته فى عصبة ليس دينهم
بدینی (کدینی) و اني بابن حرب لقانع
فابلغ عبيدالله اما لقیته
بانی مطيع للخليقه سامع"
✍🏻 من او را آزمودم که در میان گروه و جماعتی است؛ که دین و آیینشان دینِ من نبود؛ و همانا من به فرزند حرب (یزید) خرسندم؛ وقتی عبیدالله را دیدار کردی به او برسان که همانا من شنونده و مطيع خليفهام؛
وی همچنین زمانی که" مصعب بن زبیر" حاکم عراق بود در مناجات خود به وفاداری و اطاعت از یزید افتخار میکرد و از خداوند میخواست که او را در شمار خیانت کاران و کسانی که با یزید مخالفت کردند و اوامرش را اطاعت ننمودند، قرار ندهد. او بصراحت در پاسخ کسی که به او گفته بود تو با این کار برای خود شر و بدی کسب نمودی، گفت: خیر. من تنها خیر و خوبی برای خویش بدست آوردم.❗️
📚 تاریخ طبری، ٥/٤٣٣
ادامه دارد...
@ashkvareh
🔍 #تفکر_عثمانی در واقعهٔ کربلا
💢 بخش دوم: 5⃣
یکی دیگر از مواضعی که تفکرِ دو سپاه را بیان میکند، برخی مناظرات و گفتگوها بین دو سپاه است؛ بعنوان نمونه: مباهلهٔ "بُریر بن خضیر" و "یزید بن مَعقِل" بخوبی عقیده دو طرف را مشخص کرده و جای هیچ ابهامی باقی نگذارده:
🔻یزید بن معقل وقتی از سپاه ابن سعد لعنهمالله برای نبرد بیرون آمد، خطاب به بریر بن خضیر گفت: "کارِ خدا را با خود چگونه میبینی؟" بُریر گفت: "بخدا سوگند، خدا با من نیکی کرد و تو را عذاب خواهد کرد." يزيد بن معقل گفت: "دروغ میگویی، هر چند که تا پیش از این دروغگو نبودی؛ آیا بیاد میآوری آن روزی را که در بنیلوذان با هم بودیم و تو میگفتی عثمان بر خود اسراف کرد و معاويه هم گمراه است و هم گمراه کننده؛ و امامِ هدایت و حقْ علی بن ابی طالب است؟" بریر گفت: "شهادت میدهم که این عقیده و نظر من است." یزید بن معقل گفت: "و من شهادت میدهم که همانا تو از گمراهانی."❗️بریر پاسخ داد: "آیا میخواهی با تو بر سر این موضوع مباهله کنم و از خدا بخواهیم که دروغگو را لعنت کند و آنکه سخن باطل میگوید کشته شود؟" پس با هم به مبارزه پرداختند و بریر با شمشیر چنان ضربتی به سر او زد که شمشیر تا مغز سر او فرو رفت و یزید بن معقل کشته شد.
📚 تاریخ طبری، ٤/٣٢٨
✅ دقت کنید، یزید بن مَعقِل ابتدا از جناب بُریر اعتراف میگیرد که تو علی بن ابی طالب (علیهم السلام) را امامِ حق و هدایت میدانی؛ او میگوید بله، من چنین عقیدهای دارم؛ سپس يزيد بن مَعقِل لعنه الله به ایشان میگوید: "حال که شهادت میدهی بولایت و امامتِ علی (علیه السلام) پس تو گمراهی"❗
آیا شخصی بجز عثمانی مذهب، چنین سخنی میگوید؟! آیا جز این است که پیروان عثمان و تفکرِ سقیفه، علویان را گمراه میدانستند؟! میتوان گفت در گفتگوی فوق، این دو نفر، نمایندهٔ دو سپاه و دو عقیده هستند که یکی دیگری را به دلیل علوی بودن گمراه میداند!
⭕️ افتخارِ قاتلِ بُریر بن خضیر، به اطاعت از یزید لعنه الله
پس از کشته شدنِ یزید بن معقل، شخص دیگری بنام "کعب بن جابر ازدی" از سپاه ابن سعد به جناب بُریر حمله کرد و او را بشهادت رساند؛ او وقتی بکوفه بازگشت، زنش بخاطر حضور او در سپاه عمر بن سعد لعنه الله و بشهادت رساندن بُریر که بعنوان سیدِقُراء کوفه شناخته شده بود، از او جدا شد! کعب در پاسخ او و توجیه حضورش در سپاه ابن سعد، اشعاری سرود که در برخی مصرعهای آن کاملا به تفکر عثمانی خود و اطاعت و پیروی خود از امویان تصریح و افتخار کرده است. وی میگوید:
"فجردته فى عصبة ليس دينهم
بدینی (کدینی) و اني بابن حرب لقانع
فابلغ عبيدالله اما لقیته
بانی مطيع للخليقه سامع"
✍🏻 من او را آزمودم که در میان گروه و جماعتی است؛ که دین و آیینشان دینِ من نبود؛ و همانا من به فرزند حرب (یزید) خرسندم؛ وقتی عبیدالله را دیدار کردی به او برسان که همانا من شنونده و مطيع خليفهام؛
وی همچنین زمانی که" مصعب بن زبیر" حاکم عراق بود در مناجات خود به وفاداری و اطاعت از یزید افتخار میکرد و از خداوند میخواست که او را در شمار خیانت کاران و کسانی که با یزید مخالفت کردند و اوامرش را اطاعت ننمودند، قرار ندهد. او بصراحت در پاسخ کسی که به او گفته بود تو با این کار برای خود شر و بدی کسب نمودی، گفت: خیر. من تنها خیر و خوبی برای خویش بدست آوردم.❗️
📚 تاریخ طبری، ٥/٤٣٣
ادامه دارد...
@ashkvareh