🏴🏴🏴
🏴🏴
🏴

بی تو در بين حرم بانگ عزا افتاده
وای قاسم، عوض واعَطشا افتاده

چاره‌ای كن كه نمانند به روی دستم
عمه‌ات از نفس و نجمه ز پا افتاده

گيسوی مادر تو باز شده در خيمه
تا كه گيسوی تو در دست بلا افتاده

كار، كار نظر شوم حراميها بود
اگر اين لاله‌ی انگشت‌نما افتاده

به دلم ماند عمو نه، كه بگويي بابا
لبت از زمزمه و خنده چرا افتاده؟

خيز شايد كمک لرزش پايم باشی
كارم از رفتن اكبر به عصا افتاده

شده دشوار تماشای تو از سمت حرم
چقَدَر سنگ ميان تو و ما افتاده

لشگری قصد طواف تو رسيد و رد شد
بدنی حال در اين سعی و صفا افتاده

دست در زير تنت برده‌ام و ميپرسم:
بين اين ساقه چرا اين همه تا افتاده؟

قد كشيدی كمی از پا و كمی از سينه!
بين اندام تو اين فاصله‌ها افتاده

هركجا تاخته اسبی كمی از تو رفته
لخته خونت همه جا در همه جا افتاده

ميبرم تا در خيمه قد و بالايت را
چند عضوی ز تو ای وای، كجا افتاده؟

شيشه‌ی عمر من آرام نفس كِش بدجور...
استخوان های شكسته به صدا افتاده

ای ضريح حسنم، زود مُشَبَّك شده‌ای!
در حرم با تو دم واحسنا افتاده


#محرم
#حضرت_قاسم علیه السلام

@khodamolmahdi313

🏴
🏴🏴
🏴🏴🏴