نصر الله صالحی:
به نام خدا
یادداشت دردمندانه دوست گرامی گرانمايه ام جناب دکتر نصرالله صالحی مرا برانگیخت که این چند کلام را بنویسم. اگرچه شرح این هجران و این خون جگر به مثنوی هفتاد من نیاز دارد یا شاید حتی در آن نیز نگنجد!
به گمان بنده بایسته و شایسته است که درباره طرز اداره مراکز آرشیوی ما و به طور کلی شیوه برخورد ما با میراث مکتوب و میراث فرهنگی مان نشستها و میزگردها و بلکه همایشها برگزار شود. گمان نمی کنم کسی از پژوهشگران و به ویژه اهالی تاریخ را بتوان یافت که از شیوه اداره مراکز آرشیوی ایران گلایه مند و نالان نباشد. چرا چنین است و چه باید کرد؟ @mardomnameh
بگذارید برای نمونه فقط به آرشیو کاخ گلستان اشاره کنم. متاسفانه بسیاری از ایرانیان نمیدانند که اسناد مصوری که در گنجینه کاخ گلستان نگهداری می شوند از نظر چندی و چونی و ارزش تاریخی در چه جایگاهی قرار دارد! آرشیو عکس کاخ گلستان در زمره برترین و ارزشمندترین آرشیوهای جهان است. آلبومهای عکس پرشمار آنجا که از روزگار قاجاریه برجای مانده است نه کم مانند که گاه بی مانند است. @mardomnameh
بی گمان اگر خدمات رسانی در این آرشیو به طرزی مطلوب انجام می شد و نیز اگر پژوهشگران ایرانی به لحاظ روشی و تکنیکی دانش و مهارت لازم برای بهره گیری درست از اسناد مصور آنجا را می داشتند؛ روایت تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران عصر قاجاریه دگرگون میشد و ...
وقتی که به چنین نمونه هایی می اندیشم به یاد آن بیت ژرف و زیبای مثنوی معنوی می افتم که:
بر سر گنج از گدایی مرده ایم
زان که اندر غفلت و در پرده ایم!

امیدوارم روزی برسد که از جهل مرکب نسبت به ارزش و اهمیت گنج میراث مکتوب مان _ که در ایران و جهان پراکنده است _ به در آییم و با تکیه بر آن بتوانیم روایتی نو از تاریخ این کهن دیار ارائه دهیم. روایتی که پایه و مایه ماندگاری و پیشرفت و بالندگی و سرافرازی ایران عزیز در دهه ها و سده های آینده باشد ان شاء الله.
با سپاس از دوست عزیزم جناب دکتر صالحی که برانگیزاننده من در قلمی کردن این یادداشت کوتاه بودند./.
#داریوش_رحمانیان
24تیر 1395
@mardomnameh
Forwarded From مردم‌نامه
در حکایت ذیل تامل کنیم:
شیخ عبدالکریم حامد ( ره) - از شاگردان خاص شیخ رجبعلی خیاط ( ره ) نقل کرده است که:
شخصی در مجالس سیدالشهدا ( علیه‌السلام ) بسیار خدمت می کرد.
پس از مدتی جناب شیخ رجبعلی شبی در خواب دید که محشر بر پا شده و امام حسین علیه السلام به حساب مردم رسیدکی می کند و آن شخص هم در اول صف نزدیک حضرت قرار دارد. شیخ می گفت که با خود گفتم: امروز روز توست؛ امروز امام حسین علیه السلام به تو عنایت خواهد کرد. ناگاه دیدم که آن شخص دو دستش را بلند کرد و این شعر را خواند: « حسین دارم چه غم دارم؟ ». تا این حرف را زد ناگهان به انتهای صف پرت شد.
در دلم گفتم چرا امام حسین علیه السلام به این شخص توجهی نکرد؟ در این هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمودند: شیخ رجبعلی! ما رییس دزدها نیستیم!
پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و دانستم که وی عامل توزیع قند و شکر است و آنها را بجای قیمت دولتی به قیمت آزاد به مردم می فروشد.»
نقل با اندکی تغییر از: عاصمی، بهترین شاگرد شیخ، صص ۳۸ - ۳۹

زالو صفت خون مردم را می مکند و توقع دارند با دو قطره اشک ریختن ریایی و کارهایی ازین قبیل گناهان‌شان شسته شود. از حساسیت و سنگینی بی حد و حساب حق‌الناس در پیشگاه خداوند غافلند!!!
حکایت جوحی بیان حال این کسان است:
« جحی گوسفند مردم می دزدید و گوشتش صدقه می داد! از او پرسیدند که : « این چه معنی دارد؟! » گفت: « ثواب صدقه ، با بزه دزدی برابر گردد، و در میانه پیه و دنبه‌اش توفیر باشد.»
عبید زاکانی، رساله دلگشا، ص ۶۴
این هم وجهی از تاریخ توهم است.

قل هل ننبیکم بالاخسرین اعمالا؟ الذین ضل سعیهم فی‌الحیاه‌الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا.
کهف/ ۱۰۳ و ۱۰۴

از مرحوم آقا سید علی قاضی نقل است که :
« هر حقی از دیگران بر گردنت باشد، تا ادا نکنی باب قرب و معرفت به رویت باز نمی شود. خداوند رضایتش را در رضایت مردم قرار داده است.»

#داریوش_رحمانیان
بیست و پنجم شهریور ماه نود و هفت
@mardomnameh
Forwarded From مردم‌نامه
الهی‌قمشه‌ای و نشان سیادت
( مسولیت لباس و لقب و عنوان )

محی‌الدین مهدی قمشه‌ای ( ره ) متخلص به الهی ( ۱۲۸۰ - ۱۳۵۲ ش ) از عالمان و عارفان نامدار معاصر است که نزد عموم مردم ایران معروفیت خاصی دارد. از عمده اسباب این معروفیت ترجمه همه‌پسند او از قرآن کریم است که با گذشت دهه‌ها و با اینکه در سه چهار دهه اخیر ترجمه‌های متعدد دیگر روانه بازار شده است همچنان با اقبال عام روبروست و پی‌درپی چاپ و منتشر می‌شود.
الهی قمشه‌ای ( رحمه‌الله علیه ) به فروتنی و بزرگواری و وارستگی شناخته است. همه کسانی که از نزدیک او را دیده و بویژه آنان که بخت شاگردی‌اش را داشته‌اند یکزبان از صفات و خصایل ستوده او سخن می‌گویند.

یکی از نکته‌های جالب درباره او این است که با اینکه نسب سیادت داشت این عنوان را در نام خود - نه شفاهی و نه مکتوب - به کار نمی‌برد. چنانکه روی آثار او - چه ترجمه و چه تالیف - از این عنوان خبری نیست. نوشته‌هایش را بدون ذکر عنوان سیادت امضاء می‌کرد. در پوشاک نیز چنین بود و از نشان سیادت بهره نمی‌برد. عکس‌هایی هم که از او باقی مانده‌اند همه او را با عمامه سفید نشان می‌دهند. اکبر ثبوت که در محضر او تلمذ کرده است روایت می‌کند که :
« از استاد پرسیدند : « شما با وجود انتساب به خاندان رسالت، چرا عمامه سفید بر سر می‌گذارید و از عمامه سیاه و شال سبز - که نشانه سبادت است - استفاده نمی‌کنید؟» فرمودند : « من در برابر خدا و رسول ( صلی‌الله علیه و آله ) و خلق، از عهده پاسخ و بازخواست همین عمامه سفید هم بر نمی‌آیم!»
مهدیه الهی‌قمشه‌ای، زندگینامه،خاطرات و خلاصه دیوان حکیم مهدی الهی‌قمشه‌ای، ص ۱۳۷

#داریوش_رحمانیان
@mardomnameh
Forwarded From مردم‌نامه
قصه‌ی کربلا

یکی بود
یکی نبود
غیر از خدا
هیچ کس نبود.

آری

در کربلا
در روز عاشورا
در چشم‌ و دل حسین و یارانش
غیر از خدا هیچ کس نبود.

#داریوش_رحمانیان
بیست و هشتم امرداد هزار و چهارصد
برابر با عاشورای حسینی
@mardomnameh
Forwarded From مردم‌نامه
قصه‌ی کربلا

یکی بود
یکی نبود
غیر از خدا
هیچ کس نبود.

آری

در کربلا
در روز عاشورا
در چشم‌ و دل حسین و یارانش
غیر از خدا هیچ کس نبود.

#داریوش_رحمانیان
بیست و هشتم امرداد هزار و چهارصد
برابر با عاشورای حسینی
@mardomnameh
سخنرانی #داریوش_رحمانیان
نقد کتاب عاشورا شناسی

https://telegram.me/group_chis
سخنرانی #داریوش_رحمانیان
نقد کتاب عاشورا شناسی

https://telegram.me/group_chis
فتنه اعظم

معاویه نخستین ملک در تاریخ اسلام بود. او در سال‌های آخر سلطنت گام‌های بلندی در راه استقرار ملوکیت اموی برداشت. البته پیدایش و استقرار نظام ملوکیت/ سلطنت اموی روندی بود که از سال‌ها قبل آغاز شده بود و بجز عوامل ارادی شرایط ساختاری نیز در پیدایش و پایداری آن نقش مهمی داشت. سرشت این نظام چنان بود که مردمان را عبد و عبید می خواست و آزادگی و گردنفرازی را از سوی هیچکس بر نمی تابید. ناشایستگان را بر می کشید و بر صدر می نشاند و سررشته‌دار می کرد و شایستکان را می راند و می کشت و خوار می کرد.
آنگونه که در پاره‌ای از منابع نقل شده است در همین واپسین سال‌های سلطنت معاویه بود که حضرت امام حسین علیه السلام در نامه‌ای به او چنین نوشت:
« انی لا اعلم فتنه اعظم علی هذه الامه من ولایتک علیها »
برای این امت فتنه‌ای بزرگتر از ولایت/ حکومت تو نمی شناسم.

خودکامگی و حکومت و سررشته‌داری ناشایستگان فتنه‌اعظم است. چیزی جز تباهی دین و آیین و اخلاق مردم به بار نمی آورد. اخلاق سرمایه اعظم است و چون جامعه‌ای آن را از دست داد همه چیزش از دست می رود.چگونه می شد انتظار داشت که فتنه اعظم چیزی از این سرمایه اعظم باقی بگذارد؟ اسلام آمده بود تا این سرمایه اعظم را به کمال رساند: انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. اما اینک طی یک روند بیست سی ساله معاویه و یزید چیره شده بودند. امام علیه‌السلام درباره چیرگی و ولایت امثال یزید چنین داوری می کرد:
« علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید »
چنانچه کسی چون یزید سررشته‌دار و سرپرست ( راعی ) امت شود باید فاتحه اسلام ( دین و اخلاق و فضیلت ) را خواند.

#داریوش_رحمانیان
بیست و نهم شهریور ماه نود و هفت