⭕️⭕️



یکی از داستانهای زندگی اقای کوثری

ارسالی ازطرف شما عزیزان

#داستانی از زندگی حاج آقای کوثری.

به نقل از استاد صابر حفظ هم الله
آقای کوثری که یکی از روضه خون های معروف و از منبری های معروف هستن
یک روز در دهه محرم در حال عبور از کوچه ای.
چند کودک که مشغول بازی بودن جلوی او را گرفتند
و گفتند ما که یه روز مشغول عروسک بازی و یک روز مشغول دکتر بازی هستیم
میشود امروز هم روضه بازی کنیم
حاج اقا کوثری که دید بچه ها از قبل تدارک همه چیز را دیده اند
قبول کرد و روی صندلی که بچه ها گذاشته بودن نشستن و بچه ها هم دور او جمع شدن.
پس از پایان روضه
آقای کوثری که خواست برود
گفتند بدون چای که نمیشود برید
آقای کوثری که دید اینها بچه هستند و طهارت ونجاست را رعایت نمی کنند
یواشکی چای رو دور ریختن
# بعد خواست برود بچه ها به رسم ادب مقداری پول ک در هیئت دلشتن وحمع کرده بودن در پاکتی گذاشته و ب اقای کوثری دادند ایشان از آن مکان رفتند


شب خوابیدن :اما چ خوابی
خواب می بینندمادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها ک اومدن و بهشون فرمودن اقای کوثری همه کارهات خوب بود تا زمانی که چای رو ریختی دور.....

#زمانش ک میرسه
#خانم_فاطمه الزهرا سلام الله علیها
دقت و توجه خاصی دارند
ان شاءالله شفیع بنده وهمه شما همراهان عزیزم باشند،


#این متن واین داستان نوکر اقا اباعبدالله الحسین ،ع، رو
یکی از دوستان عزیز یکی ازشما کاربران گرانقدر هدیه کردن ب کانال یورتچی وشما

#


#معرفی_علما

🔺🔺
@yortchi_bosjin_pdf