محمدرضا #شجریان، ره،

شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان #عشق دربند است

بگفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است

پیام من که رساند به یار مهرگسل
که برشکستی و ما را هنوز پیوند است

خیال روی تو بیخ امید بنشانده‌ست
بلای #عشق تو بنیاد صبر برکنده‌ست
شعر :سعدی
تقدیم به شما مهربانان ویاران همیشگی🌾